خاطره ای از آیت الله بهجت ره
هانیه میگوید: «شب بهخیر»؛ و پتوی کوچکش را روی سرش میکشد.
«شب بهخیر» گفتن را تازه یاد گرفته؛ و وقتی میبیند ما با شنیدنش چقدر ذوق میکنیم، خوشش میآید و تکرار میکند.
صبح میرسم خدمت آقا، سلام میکنم. بلافاصله بعد از سلام، میپرسند: «انشاءالله تسویه بین اولاد را که رعایت میکنید؟»
میروم بالای سرش و آرام پتو را کنار میزنم. با اینکه خندهاش گرفته، اما به زور پلکهایش را روی هم نگه میدارد که یعنی خوابش برده!
میبوسمش و پتو را دوباره روی سرش میکشم.
ناگهان چشمم میافتد به دختر بزرگترم. نکند بیدار باشد و به دل بگیرد. اما سمتش نمیروم. با خودم میگویم: «من که به او هم کم محبت نمیکنم.»
صبح میرسم خدمت آقا، سلام میکنم.
بلافاصله بعد از سلام، میپرسند: «انشاءالله تسویه(رفتار برابر) بین اولاد را که رعایت میکنید؟»
بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان
معرفی کتاب شهید نوید صفری توسط بانوی طلبه اراکی
در نمایشگاه کتاب امسال کاملا اتفاقی فهمیدم کتابی از روایات زندگی شهید صفری چاپ شده است. از بین چند کتابی که سفارش دادم تنها کتابی که وقتی رسید، خواندنش را شروع کردم همین کتاب بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
اسم شهید را قبلا شنیده بودم؛ خیلی وقت پیش در یک کانال یا گروه بود. عکس نوشتهای از اسم و عکس شهید و چند خط از قول شهید:
“و بدانید هر کس چهل روز عاشورا بخواند و ثواب را هدیه بفرستد حتماً تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران میکنم”
طبق عادت که همه چیز را سریع(خصوصاً در فضای مجازی) قبول نمیکنم، ابتدا نپذیرفتم؛ البته بیخیال ماجرا هم نشدم. در گوگل سرچ کردم و چند سایت را بررسی کردم؛ ظاهراً درست بود. زندگی نامه مختصری از شهید را هم خواندم، برایم جالب بود که ایشان به کجا رسیده که انقدر مطمئن (البته با ذکر به اذن خدا) میگوید حاجات را روا میکند.
به مادرم پیشنهاد چله زیارت عاشورا را دادم برای اینکه یک عروس خوب نصیبش شود. شاید باور کردنی نباشد اما روزهای آخر چله مصادف شد با خواستگاری دختر خوبی که حالا عروسمان است.
در نمایشگاه کتاب امسال کاملا اتفاقی فهمیدم کتابی از روایات زندگی ایشان چاپ شده است. از بین چند کتابی که سفارش دادم تنها کتابی که وقتی رسید، خواندنش را شروع کردم، همین کتاب بود.
کتاب، مجموعا ۱۳ روایت دارد؛ از زبان پدر، دوست، مادر، خواهر و همسر شهید. در روایات مختلف با آنها همراه میشوی، با آنها میخندی و گریه میکنی. درعین اینکه به رفتنش افتخار میکنی، به شدت دلتنگش میشوی. در صفحات پایانی چند عکس چاپ شده از شهید، زیبایی کتاب را دوچندان میکند.
کتاب زیبایی بود و قلم نویسنده را دوست داشتم. مثل بعضی کتابهای زندگینامه شهدا خیلی رویایی و فانتزی نوشته نشده است. نویسنده بخوبی شخصیت شهید را ترسیم کرده، در عین اینکه بسیار والاست اما ممکن است یک شهید هم نمازش قضا شود!
ارادتم به شهید بسیار بیشتر شد. از خدا میخواهم زیارت قبر مطهر خودش و شهیدان دیگری که در کتاب ذکر شده بود، نصیبم شود.
یادم میآید زمانی که خواندن کتاب را تمام کردم، چله زیارت عاشورا را شروع کردم.
حوزه نیوز
پاسخ رئیس دانشگاه قم به سخنان یک استاد دانشگاه علیه حجاب
به چه دلیل اگر هر کس آنگونه که شخصاً دوست دارد، در انظار عمومی ظاهر شود، سلامت روان «جامعه» تأمین میشود؟ آیا اگر کسی صرفاً بر اساس خواستههای شخصی خود در جامعه ظاهر شود و هیچ احترامی برای دیگران و هنجارهای آنان قائل نباشد، اساساً جامعهای باقی میماند که شما از سلامت روان آن سخن بگویید؟
به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم در مطلبی به سخنان دکتر خدایاری فرد پاسخ داد که متن آن بدین شرح است:
چند روزی است که کلیپی از سخنرانی جناب دکتر خدایاریفرد، در دفاع روانشناسانه از بیحجابی در حال پخش است.
همه سخن وی این است:
«تا زمانی که کسی با چادر و روسری میآید، این خودش است و کسی که بدون چادر و بدون حجاب میآید این هم «خودش» است و این، برای سلامت روان اجتماع بیشتر به نفع جامعه است تا اینکه یک چیز دیگری از خودمان به نمایش بگذاریم.»
روح استدلال این استاد محترم این است که حکومت باید اجازه دهد مردم آنگونه که هستند در انظار عمومی ظاهر شوند و الا اگر آنها را بر غیر خواستهشان اجبار کند، نه تنها هرگز موفق نخواهد شد، سلامت روان اجتماع را نیز به خطر خواهد انداخت!
در این رابطه چند سؤال از این استاد محترم میپرسم:
۱⃣. به چه دلیل اگر هر کس آنگونه که شخصاً دوست دارد، در انظار عمومی ظاهر شود، سلامت روان «جامعه» تأمین میشود؟ آیا اگر کسی صرفاً بر اساس خواستههای شخصی خود در جامعه ظاهر شود و هیچ احترامی برای دیگران و هنجارهای آنان قائل نباشد، اساساً جامعهای باقی میماند که شما از سلامت روان آن سخن بگویید؟
۲⃣. انسانها را تا کجا مجاز میدانید «همانگونه که هستند» در اجتماع ظاهر شوند؟ آیا جنابعالی به عنوان یک روانشناس، برای این خودگرایی و فردگرایی در عرصه زیست اجتماعی حد و مرزی قائل هستید؟ آیا در همه عرصهها، توصیه روانشناختی جنابعالی این است که برای تأمین سلامت روان جامعه، افراد لازم است آنگونه که هستند ظاهر شوند؟ مثلا در رانندگی، در عمل به مقررات اجتماعی، قوانین مدنی، جزایی، کیفری و امثال آنها نیز همین توصیه را دارید؟ اگر خیر، چرا؟ چه تفاوتی میان آن قوانین و هنجارها با قانون حجاب وجود دارد؟
۳⃣. این مبنای روانشناختی جنابعالی چه نسبتی با توصیههای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی اسلام دارد؟
۴⃣. آیا اگر هر کسی همانگونه که هست و همانگونه که دوست دارد در اجتماع ظاهر شود، نظم و انضباط و حقوق اجتماعی تأمین میشود؟ اگر خواست کسی با خواست شما در تعارض بود، حق تقدم با کدامیک است؟ اگر کسی دوست داشت که به هنگام رانندگی مرتب بوق ماشین خود را آن هم با صدایی گوشخراش به صدا درآورد، آیا دیگران حق دارند که جلوی او را بگیرند یا خیر؟ آیا اگر جلوی او گرفته شود، سلامت روان او به خطر نمیافتد؟ اگر فی المثل دانشجوی شما دوست داشت با رکابی و شلوارک و قلیان در کلاس شما حاضر شود، آیا شما به او اجازه میدهید؟
۵⃣. آیا از منظر روانشناسی جنابعالی، انسانها هیچ وظیفهای نسبت به دیگران و نسبت به جامعه ندارند؟ فقط و فقط باید «آنگونه که هستند» ظاهر شوند؛ حتی اگر به قیمت ایجاد بیثباتی خانوادگی دیگران تمام شود؟ آیا آدمیان نسبت به هنجارهای اجتماعی هیچ مسئولیتی ندارند؟
۶⃣. اگر خواستههای فردی کسی، نه تنها هیچ سود و منفعتی برای جامعه نداشته باشد؛ بلکه آسیبهای جنسی و جسمی هم بر جامعه وارد کند باز هم سلامت روان اجتماع را در آن میبینید که هر کس خودش باشد؟
و دهها پرسش دیگری که «این زمان بگذار تا وقت دگر.»
حوزه نیوز
* تطهیر لباس با ماشین لباسشویی
سؤال: آیا ماشین لباسشویی، لباسهای نجس را پاک میکند؟
جواب: اگر پس از برطرف شدن عین نجاست از لباس، یک بار با آب متصل به کُر شسته شود و نیز اگر داخل ماشین لباسشویی پیش از قرار دادن لباس، پاک باشد و دو بار با آب قلیل شسته و به طور معمول آب آن گرفته شود، لباس پاک میشود.
ارزش عفت و پاکدامن
امام علی علیه السلام:
مَا المُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّن قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ العَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلاَئِکَةِ
کسی که در راه خدا جهاد کند و شهید شود، اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند و عفّت ورزد.
انسان پاکدامن نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان خدا شود.
نهج البلاغة : الحکمة ۴۷۴