روضه مکتوب شب دوم محرم
ورود به کربلا
مقدمه:
امام باقر (علیه السلام) فرموده است، خداوند کربلا را 24 هزار سال پیش از آنکه کعبه را بیافریند، آفریده است و آن را پاکیزه فرمود و بر آن برکت افزوده است و پیش از آنکه خداوند خلق را بیافریند، آن را قرار داده است و همواره چنین خواهد بود و خداوند آن را در بهشت هم بهترین زمین ها قرار داده است.
قَالَ الْبَاقِرُ (علیه السلام)
خَلَقَ اللهُ کَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ الْکَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ
وَقَدَّسَهَاوَ بَارَکَ عَلَیهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ اللهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً فِی مَنَازِلِهِ وَ لَا تَزَالُ کَذَلِکَ
وَ جَعَلَهَا اللهُ أَفْضَلَ الْأَرْضِ فِی الْجَنَّة (1)
امام صادق (علیه السلام) آهى کشید و به مفضل فرمود:
یا مُفَضَّلُ إِنَّ بِقَاعَ الْأَرْضِ تَفَاخَرَتْ فَفَخَرَتْ کَعْبَةُ الْبَیتِ الْحَرَامِ عَلَى بُقْعَةِ کَرْبَلَاءَ فَأَوْحَى اللهُ إِلَیهَا أَنِ اسْکُتِی کَعْبَةَ الْبَیتِ الْحَرَامِ وَ لَا تَفْتَخِرِی عَلَى کَرْبَلَاءَ
اى مفضل! تمام اماکن روى زمین بر یک دیگر فخر مى کردند. از جمله کعبه در مسجد الحرام بر زمین کربلا فخر نمود. خداوند وحى فرستاد که اى کعبه ساکت باش! و بر کربلا فخر مکن!(2)
مرحوم شیخ طریحی در کتاب مجمع فرموده:
مروی است امام (علیه السلام) نواحی اطراف مکانی که بعدا قبر آن حضرت شد را از اهل نینوی و غاضریه به شصت هزار درهم خریده و سپس آن را به خودشان تصدق فرمود مشروط به اینکه زوار قبر مطهرش را ارشاد و راهنمائی کرده و آنها را سه روز ضیافت و پذیرائی نمایند.
دو چشم تو شرار غربت و درد به سینه آهِ حسرتْ؛ حسرتی سرد
حسین ابن علی در کربلا شد به جان عمه ات این جمعه بر گرد
« این الحسن واین الحسین این ابناء الحسین» «این الطالب بدم المقتول بکربلاء» کجائی آقا ؟
تا کی شب و روز برا جد غریبت گریه می کنی آقا. آقا جان رزق اشک چشم ما را در عزای جدتان زیاد کن آقا
ای مرا از لحظه میلاد تاج سر حسین هم برادر بودیم هم یار و هم یاور حسین
داداش :
هر کجا بردی مرا خرسند می بودم ولی این سفر بی تابم و محزونم و مضطر حسین
داداش اینجا دیگه کجاست.
در کتاب مهیج الاحزان آمده است:
وقتی قافله به کربلاء وارد شد و در آن سرزمین پر بلاء وارد شد، ام کلثوم خدمت برادر رسید: برادر این وادی بسیار هولناک و وحشت زا می باشد چه آنکه از هنگامی که پای من به این وادی رسیده هول و وحشت عظیمی در من پیدا شده.
امام (علیه السلام) فرمودند: خواهرم در زمان پدرم هنگامی که باتفاق آن حضرت و برادرم به صفین می رفتیم عبورمان به این سرزمین افتاد پیاده شده و استراحت نمودیم پدرم سر مبارکش را در دامن برادرم گذارد و ساعتی خوابید و من بالای سر آن حضرت نشستم، پس از آنکه از خواب برخاست شدید و سخت می گریست، برادرم سبب گریه را جویا شد؟
پدرم فرمود: در خواب دیدم گویا این وادی دریائی است از خون و فرزندم حسین در آن غوطه می خورد و در حال غرق شدن پیوسته استغاثه می کند و کسی پناهش نمی دهد.
وقتی عیسی بن مریم و حواریین به کربلا گذاشتند در ایام سیاحت، پس شیر غضبانی سر راه بر ایشان گرفت .عیسی (علیه السلام) پیش رفت و گفت ای شیر چرا راه را بر ما بسته ای؟ او عرض کرد: که نمی گذارم عبور کنید از این زمین مگر اینکه لعنت کنید یزید را (3) که کشنده ی فرزند پیغمبر خاتم یعنی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزند ولی خدا علی (علیه السلام) است. (4)
ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) داره از کربلا عبور می کنه. یه مرتبه اسبش حرکتی کرد که ابراهیم از اسب افتاد و سرش شکست، عرض کرد: خدایا چه امری از من صادر شد؟ پس اسبش به سخن درآمد و گفت: یا خلیل الله خجالت من از تو بزرگ است بدانکه در این زمین کشته می شود سبط خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم)، و از این جهت خون تو جاری شد در آن تا موافق شود با آن جناب.
شاید محل سقوط ابراهیم همان محل سقوط حسین (علیه السلام) بود اما ببین فرق میان دو سقوط چه قدر است.
ابراهیم با بدن صحیح و سالم بر زمین افتاد و سرش زخم شد و برخواست و دوباره سوار شد و به سوی مقصد خود رفت، اما ،
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگرغلط نکنم عرش بر زمین افتاد
با لب تشنه و بدن مجروح و پاره پاره در میان دشمنان بر زمین افتاد، و در آن حال دشمنان بر او احاطه نمودند هر یک به زخم سنان و شمشیر و تیر او را اذیت نمودند عاقبت به زحمت تمام شهیدش کردند و سرش را بر نیزه نموده به شهرها بردند و بدنش را در میان خاک و خون بی غسل و و کفن گذاشتند.(5)
اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان دُرِّ نایابت ندادند
اگر کشتند چرا خاکت نکردند کفن بر جسم صد چاکت نکردند
اگر کشتند چرا رأست بریدند ز کینه بر نوک نیزه نمودند
بهتر ز حسین در دو سرا نیست نگردید با سوز تر از کرب بلا نیست نگردید
جز کرب بلا و حرم گوشه به گوشه درهیچ کجا شور وصفا نیست نگردید
بیمار جنونیم و دچار تب عشقیم جز ذکر حسین هیچ دوا نیست نگردید
آن خلد برینی که خدا ساخته از عشق جز کرب بلا هیچ کجا نیست نگردید
تا ما همه عبد رخ دلجوی حسینیم گشتن پی جزاو روا نیست نگردید.
—————————
منابع:
(1) روضة الواعظین ج 2 ص : 411 به نقل از کامل الزیارات
(2) مهدى موعود ترجمه جلد سیزدهم بحار، ص: 1159
(3) عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّی قَالَ :کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ((علیه السلام)) إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَیتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَینَاهُ بِدُمُوعِهِ ثُمَّ قَالَ لِی یا دَاوُدُ لَعَنَ اللهُ قَاتِلَ الْحُسَینِ ((علیه السلام)) فَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکَرَ الْحُسَینَ ((علیه السلام)) وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا کَتَبَ اللهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ کَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللهُ تَعَالَى یوْمَ الْقِیامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَاد
داود رقّى، مى گوید: در محضر مبارک امام صادق (علیه السلام) بودم، حضرت آب طلبیدند و زمانى که آب را نوشیدند دیدم در حضرت حالت گریه پیدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشک شد سپس به من فرمودند: اى داود خدا قاتل حسین (علیه السلام) را لعنت کند، بنده اى نیست که آب نوشیده و حسین (علیه السلام)را یاد نموده و کشنده اش را لعنت کند مگر آنکه خداوند منّان صد هزار حسنه براى او منظور مى کند و صد هزار گناه از او محو کرده و صد هزار درجه مقامش را بالا برده و گویا صد هزار بنده آزاد کرده و روز قیامت حق تعالى او را با قلبى آرام و مطمئن محشورش مى کند.
کامل الزیارات ص107
از داود بن فرقد نقل شده : در خانه امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم، چشمم به کبوتر خوانا افتاد که مشغول خواندن بود و زیاد مى خواند، امام (علیه السلام) به من نگاه نموده و فرمودند:
اى داود مى دانى این حیوان چه مى گوید؟ عرض کردم: خیر فدایت شوم.
حضرت فرمودند: قاتلین حسین بن على (علیهما السلام) را نفرین مى کند از این حیوان تهیه کنید و در منازلتان نگهدارى کنید.
از حضرت ابى عبد اللَّه (علیه السلام) نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: کبوتر خوانا را در خانه هایتان نگهدارى کنید زیرا این حیوان قاتلین امام حسین (علیه السلام) را لعنت مى کند. کامل الزیارات-ترجمه ذهنى تهرانى، ص: 317
روایت شده که حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: موسى (علیه السلام) به خداوند عرض کرد: خداوندا، برادرم هارون مرده پس او را ببخش. خطاب آمد: اى موسى، اگر تو از من بخشش گناهان اولین و آخرین را بخواهى آنها را مى بخشم، جز گناه قاتل حسین بن على. چون من از او انتقام خواهم گرفت.
الجواهر السنیة-کلیات حدیث قدسى، ص: 136
غزالى در کتاب إحیاء علوم الدین، از راه تقدّس و پرهیزکارى کوشیده تا عزادارى بر سیدالشهداء (علیه السلام) را کم اهمیت نشان دهد. او مى نویسد:
فإن قیل: هل یجوز لعن یزید، لأنّه قاتل الحسین أو آمر به؟
قلنا: هذا لم یثبت اصلًا …. فإن قیل: فهل یجوز أن یقال: قاتل الحسین لعنه اللَّه، أو الآمر بقتله لعنه اللَّه؟
قلنا: الصواب أن یقال: قاتل الحسین إن مات قبل التوبة لعنه اللَّه، لأنّه یحتمل أن یموت بعد التوبة؛
یکم این که قتل سیدالشهداء (علیه السلام) منسوب به یزید باشد و یزید قاتل حسین بن على (علیهما السلام) باشد، ثابت نیست.
دوم این که قاتل حسین بن على (علیهما السلام) هر که بوده، شاید قبل از مرگش توبه کرده است.
بنابراین، لعن قاتل سیدالشهداء (علیه السلام) جایز نیست!
وى در ادامه مى گوید: به راستى که ذکر خداوند متعال از این سخنان سزاوارتر است. إحیاء علوم الدین: 3/ 125- 126
یعنى میان ذکر «لا إله الّا الله» و یا لعن بر قاتل امام حسین (علیه السلام)، «لا إله الّا الله» گفتن ثوابش بیشتر است.
ناگفته هایى از حقایق عاشوراء 29
تمامی علمای سنت بجز غزالی و سیوطی یزید را واجب اللعن و کافر و زندیق می دانند و بر رد این دو نفر هم کتابی نگاشته شده و اثبات اشتباه آنها را نمودند.
سیوطی در «تاریخ الخلفاء» و غزالی در «سر العالمین» می نویسند که یزید در شام بوده و نمی خواسته حسین را بکشد و او قاتل نیست و از یزید دفاع می کنند در حالتی که علمای مذاهب اربعه سنت عموما یزید را بر کردارش لعن نموده اند.
عبدالمغیث بغدادی که از علمای حنابله است کتابی در فضیلت یزید نوشته و کسانی که یزید را لعن می کنند طعن زده. و ابن جوزی در رد آن کتابی نوشته به نام «الرد علی المتعصب العنید المانع عن ذم یزید» نامیده و استدلال کرده یزید واجب اللعن است.
زندگانی امام حسین (جلد 1)
احادیث ساختگى در دفاع از یزید و معاویه
آن گروه متعصّب و تندرو نتوانستند به اهداف شوم خود نایل گردند. در مراحل بعد، دست به توجیه و دفاع از کارهاى یزید زدند و براى کسب آبروى رفته او و پدرش معاویه، تلاش هاى نافرجامى انجام دادند و احادیثى در این زمینه جعل کردند؛ مانند آن که فتح قسطنطنیه را به دست لشکرى از مؤمنان و خوبان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوید داده بودند، به یزید نسبت داده و حدیث جعل کردند که پیامبر خدا فرمود: فرمانده آن لشکر یزید است!منهاج السنّه: 4/ 571- 572
آنان پا را فراتر مى گذارند و مى گویند: زیر پرچم یزید و در لشکر او حسین بن على (علیهما السلام) نیز بوده است! تاریخ مدینه دمشق: 14/ 111؛ الوافی بالوفیات: 12/ 262
ابن تیمیه در دفاع از یزید و توجیه جنایات او مى نویسد: بر فرض این که یزید حسین بن على (علیهما السلام) را به قتل رسانده، او کارهاى خوبى نیز انجام داده است؛ چرا که «إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ»؛ «1»خوبى ها، بدى ها را از بین مى برند. بنابراین، یزید جرمى مرتکب نشده است!
غزالى و امثال او در توجیه جنایات یزید گفته اند: شاید یزید توبه کرده است! چرا او را لعن مى کنید؟
ناگفته هایى از حقایق عاشوراء 29
گویا در قرن ششم بود که طوماری به وجود آوردند و سوال کردند از اهل فتوی در آن زمین که آیا می شود یزید را لعنت کرد یا نه ؟ آوردند پیش غزالی . دید که عده ای جایز دانسته اند که لعن بر یزید کنند .به اهل فتوا نوشت به فتوای من یزید را لعن نکنید و این لقب را به یزید داد که او الشاب التائب بوده و توبه کرده و شاید خدا توبه او را قبول کرده باشد. بنا براین اگر لعن نکردید از شما نمی پرسند چرا لعن نکردید اما اگرلعن کرده باشید و گناه داشته با شد جواب خدا را نمی توانید بدهید پس او را لعن نکنید.
طومار را برای عماد الدین طبری آوردند .از علمای بسیار بزرگ شیعه (صاحب کتاب کامل بهائی) و معاصر غزالی . قلم براشت و نوشت: یزیدی را که می گوئید کیست؟ اگر منظور یزید ابن معاویه است که امام حسین را به شهادت رسانده و آن داستان کربلا را به وجود آورده به فتوای من هرچه می خواهید او را لعن کنید و اگر گناهی داشت برای من.
صدا ها بلند شد، خبر رسید به امیر علی شیر نواعی شیعه و حاکم در عراق و اهل علم و دانش و عقل. این بیت را در زیر طومار خطاب به غزالی نوشت:
ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن
زانکه شاید حق تعالی کرده با شد رحمتش
آنچه با آل علی او کرد اگر بخشد خدای
هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش
به نقل از یکی از علمای تاریخ دان مشهد
(4) خصائص الحسینیه ص217
(5) خصائص الحسینیه ص217