روزنوشت
16 تیر 1400
گاهی سر آدم میشود بازار مسگرها و دلش میشود رختشویخانه، از بس که اضطراب به جان آدم میافتد.
گاهی بادلیل…
گاهی حتی بیدلیل…
اما نسخهی مشترک هر دو حالت تنها یاد خداست.
آدم یاد خدا که میافتد دلش آرام میگیرد و هیچ غمی نمیکُشدش.
آدم نام خدا را که بر زبان میآورد پشتش گرم میشود و دلش قرص.
آدم وقتی خدا را دارد، هیچ هیچ کم ندارد در این سیارهی رنج.