دین سیاسی، سیاست دینی
مقام معظم رهبری بر این موضوع صحه گذاشتند که باوجود نظام دینی و سیاست دینی، برخی در قالب «دین سیاسی» حرکت میکنند. البته معمولاً درباره تفاوتهای این دو گزاره در حوزه تئوریک بحث میشود اما حقیقت این است زمینه رفتاری ـ اجتماعی آن هم ملموس است. الگوی امام سیاست دینی است. در الگوی امام نه تنها دین و سیاست از دو مخرج و مجرای متفاوت با هم تلاقی نمیکنند بلکه دین زایشگاه سیاست است. سیاست از درون دین تراوش میکند و به همین دلیل به آن سیاست الهی و انقلاب آن را «قیاملله» میگوییم. شاخصه چنین سیاستی آمیختگی آن با اخلاق است. شاخصه حکومت دینداران تبلور اخلاق در مرام و منش آنان است. اصولاً مردم دین را در عرصه تئوریک نمیخواهند بلکه آن را در اخلاق و رفتار حاکمان میپسندند.
سیاست دینی یعنی انطباق همه چیز با اصول و اخلاق اسلامی، اما دین سیاسی یعنی ابزاری شدن دین در راستای منافع یا تحریک اجتماعی و استفاده از عواطف دینی برای دیده شدن خویش. مهمترین شاخصه رفتاری کسانی که دین سیاسی را مدنظر دارند، این است که هنگام پاسخگویی به عملکرد خویش به میان مردم میپرند و پشت آنان سنگر میگیرند تا در قالب حدود الهی پاسخگو نباشند. دینداران سیاستمدار فرصتها را برای خود نمیسازند و هر فرصتی را به هر قیمت نمیخرند. برای مثال شجریان در فتنه 1388 دستش را از خودرو بیرون میکند و با نشان دادن علامت پیروزی، مرگ بر دیکتاتور میگوید، معتقد است 1400 سال است اسلام هنر را نابود کرده است، در آغوش نامحرمان قرار میگیرد و بالعکس. حال به عرصه سیاست برگردیم. سیاست دینی چنین تجویز میکند که چنین فردی نمیتواند محور هنر در سیاست دینی باشد اما دین سیاسی میگوید اکنون موعد انتخابات است نامی از او ببریم تا رأی بیشتری بیاوریم. لذا فلان مسئول در حکومت اسلامی به این دلیل نام او را میبرد تا رأی بیشتری بیاورد و این همان دین سیاسی است. اما در سیاست دینی صداقت و یکرنگی حرف اول را میزند، دین اجازه نمیدهد برای رسیدن یا حفظ قدرت همه چیز را توجیه کنیم و نظام ما هزینههای زیادی برای حفظ جوهره دینی خود تاکنون پرداخته است چون سیاستمداران دینمحور به التقاط روی نمیآورند. عدالت را در عبور از ولی نمیدانند. کسانی که دین را برای خود میخواهند، عواطف دینی مردم را بهگونهای سامان میدهند که خود دیده شوند اما اصول صحیح اسلام سیاسی به ما میگوید مقبولیت اگر با فساد همخانه شود به مشروعیت منجر نمیشود. دین اگر ابزار شد شاخصهای سیاستورزی را به گونهای میچینیم که ریل حرکت خود را در جاده قدرت سامان دهیم. اما سیاست دینی میگوید وقتی تکلیف از شما برداشته شد لازم نیست کاسه از آش داغتر شوید و برای خود رسالت متمایز تعریف کنید.
دینداران واقعی که وارد سیاست میشوند سامانه اداره کشور را به گونهای نمیچینند که صرفاً استمرار آنان در قدرت را تضمین کند، بلکه مصلحت کشور و انقلاب را در اقدامات پایدار و اساسی میدانند. برای سیاستمداران دینمدار نوع عملکرد در دور اول و دوم ریاست جمهوری فرقی نمیکند، اما کسانی که دین را ابزار استمرار در قدرت میدانند، قیمتها را در دور اول ثابت و در دور دوم (که آینده سیاسی ندارند) متغیر و شوکآلود میکنند. دین سیاسی بیش از حد و ریاکارانه فریاد «وامردما» سر میدهد اما سیاستمداران اسلامی ریاکارانه پرچم مردم را بلند نمیکنند و از اصول دینی برای رضایت مردم عدول نمیکنند، حق را با اکثریت جابهجا نمیکنند، خدا را با مردم اشتباه نمیگیرند و اصراری بر دیده شدن به هر قیمت ندارند. نقدشان برای خدا و گرهگشایی از مردم است و زمان و مکان و مقتضیات زمان سامانه نقادانه آنان را فعال و منفعل نمیکند. عدالت برایشان در زمان معنا و مفهوم نمییابد و خارج از پوسته دین عدالت را نمییابند. استفاده ابزاری از دین باعث شد مردم اروپا مدعیان دین را کنار گذاشتند. اما امام به ما آموخت که اگر سیاست دینی داشته باشیم و سیاست به مثابه حقهبازی نباشد، صداقت برآمده از نفس دینداران، ملت ما را وفادارتر از امت رسولالله در حجاز و ملت امیرالمؤمنین در کوفه مینماید و این امر تجربه شده است. مردمی که در بهمن 57 از امام استقبال کردند در 10 ساله حضور ایشان در حکومت در جنگ و ترور و تحریم بودند اما سیاست دینی امام بود که پس از 10 سال سختی و مشقت چندین برابر استقبال اولیه، در تشییع جنازه وی شرکت کردند و حکومتداری، نه تنها جایگاه امام را تنزل نداد که پر فروغتر کرد. ماندگاران تاریخ دینداران حقیقیاند.
منبع: سرمقاله روزنامه جوان،- 96/10/07