چطور عمر را به باد دادیم
در ادامه قسمتی از سخنرانی اخلاقی استاد علی صفایی رحمه الله علیه معروف به عین صاد
با موضوع تباه کردن عمر توسط انسان تقدیم می گردد
سیره رفتاری علامه طباطبایی در منزل
” درس اخلاق علامه طباطبایی برای خانواده امروز”
بخش هایی از مستند «حدیث سرو» در شرح حال علامه طباطبایی و ماجرای شنیدنی خانوادگی ایشان را از زبان فرزند علامه خواهید شنید.
پناهندگی به حق
استاد علی صفایی حائری درباره پناه بردن به حق میگوید: پناهندگی به حق و فرار از غیر به سمت حق، لحظهای است که ما ببینیم آنچه که آنها در ما عذاب ایجاد کردند و آتشی که در دل ما روشن کردند؛ آنجاست که «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ» کسانی که دنبال این مفر هستند و طالب پناهگاهی هستند، پناه حق را طالب میشوند و به او روی میآورند و رضا به بلا شکل میگیرد. قضا و قدر حق، رضای به هر کدام از این مراحل غایتی هستند که با مرکب بلا میشود به آن دست یافت. ما به حدی که بلا را میفهمیم به همان اندازه هدف سلوکمان را فهمیدهایم.
عاجزترین مردم
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم در روایتی کوتاه و پر معنا می فرماید: أعجز النّاس من عجز عن الدّنیا و أبخل النّاس من بخل بالسّلام.[1]
عاجزترین مردم کسی است که نتواند دنیای خودش را سامان دهد و بخیل ترین انسان ها کسی است که در سلام کردن بخل بورزد.
از آنجا که معروف است انسان بهتر است تارک دنیا باشد و به قیامت اقبال داشته باشد بعضی راه افراط را طی می کنند و حال آنکه روایات متعددی وجود دارد مبنی بر اینکه تأمین دنیا از لوازم وجودی انسان است. بنا بر این چنین نیست که انسان طرفدار زهد که به معنای تارک دنیا بودن است باشد. انسان نباید تارک دنیا و تارک فعالیت برای دنیا باشد.
از جمله در روایتی آمده است که جمعی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم تارک دنیا شدند و به عبادت روی آوردند. وقتی خبر آنها به حضرت رسید آنها را فرا خواند و فرمود برنامه ی دین من چنین نیست و انسان باید مشغول به کار باشد.
داستان معروف امیر مؤمنان ع با آن دو برادر هم جالب است که یکی از آن دو بیمار شده بود و حضرت نزد او رفت و دید خانه ی وسیعی دارد فرمود این بیش از نیاز توست ولی اگر محرومان به این خانه راه داشته باشند اشکالی ندارد. بعد او شکایت کرد که برادر من ترک دنیا کرده است. حضرت او را فرا خواند و با تعبیر تندی با او سخن گفت و فرمود: ای دشمن جان خود! اگر بر خودت رحم نمی کنی چرا به زن و فرزند خودت رحم نمی کنی: یَا عُدَیَ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِکَ الْخَبِیثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَک.[2]
و یا روایت است که معصوم علیه السلام می فرماید: لَیْسَ مِنَّا مَنْ تَرَکَ دُنْیَاهُ لِدِینِهِ أَوْ تَرَکَ دِینَهُ لِدُنْیَاهُ.[3]
این روایات نشان می دهد که انسان باید هر دو جنبه را در نظر بگیرد و این گونه نباشد که مقدس مآب شود و زهد پیشه کند و فعالیت در زندگی را ترک کند. رهبانیّت جزء اسلام نیست.
ما نیز باید مردم را دعوت کنیم که راه افراط و تفریط را نپیمانند و تصور نکنند که آخرت به معنای رها کردن فعالیت و کسب و کار است. این در حالی است که کسب و کار، خود نوعی عبادت محسوب می شود و انسان با این کارها موجب تقویت اسلام و جامعه ی مسلمین می گردد و با همین فعالیت هاست که انسان ها از فقر و ناتوانی خلاص می شوند.
عبارت دوم در کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم این است که بعضی از افراد در سلام کردن یک سری قیود را در نظر می گیرند مثلا می گویند که کوچکتر ها باید به بزرگتر ها سلام کنند و یا شاگرد به استاد و یا فقیر به غنی. این قیدها در اسلام وجود ندارد. حتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم گاه به کودکان هم سلام می کرد. سلام یک نوع اظهار تواضع و ادب است و هیچ هزینه ای هم ندارد. حال اگر کسی از این کارِ راحت، سر باز زند از بخیل ترین افراد است زیرا گاه انسان از کاری که هزینه بردار است دوری می کند ولی اگر از کاری که هیچ هزینه و مؤونه ای ندارد بخل ورزد او دیگر خیلی بخیل است.
1399/11/06
[1] نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ج1، ص219، حدیث 337.
[2] نهج البلاغه، صبحی صالح، ص324.
[3] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج78، ص321، ط بیروت.
امید به رحمت خداوند
گزیده متنی بخشی از محتوای درس اخلاق حجت الاسلام روحانی
گاهی انسان چیزهایی را در زندگی می بیند که امیدوار می شود. نا امیدی بد است به خصوص از رحمت خدا.
یعقوب به برادران یوسف می گوید که از رحمت خدا نا امید نباشید.
صلح حدیبیه در تاریخ شیعه و سنی هست که در آن واقعه حضرت رسول با یک عده آمدند به سوی مکه که هنوز در تصرف کفار بود، تا حدیبیه که در نزدیکی مکه بود آمدند. پیشامدی شد که حضرت باید برمی گشتند. قرار شد عهدنامه ای بنویسند بین پیامبر و مشرکین مکه. تا نام پیامبر را نوشتند سرکرده ی مشرکین گفت: رسول الله را در عهدنامه پاک کنید اگر ما محمد را به رسول الله قبولش داشتیم با او جنگ نمی کردیم. در اینجا امیرالمومنین منشی بود و می نوشت فرمود من این کلمه را پاک نمی کنم. پیغمبر خدا فرمود خودم پاک می کنم( برای نرمش و سازش و اینکه خشونت به کار نرود و بهانه به دست دشمن ندهد که بگویند یا رسول الله اگر تو نرمش کرده بودی ما مسلمان می شدیم.) پاک کرد و دستی بر شانه ی امیرالمومنین هم زد. یا علی امروز برای من بود فردا برای تو هم خواهد بود. این قصه گذشت.
خدا از هر راهی حجت را بر بندگانش می بندد تا عذری برایشان نباشد و آزاد باشند. می خواهد شر را انتخاب کند یا خیر را. نگوید من مجبور بودم و تو مرا وادار کردی.
در سوره ی هل اتی، می فرماید: ای انسان یادت می آید که روزگاری بر تو گذشت و هیچ اسمی از انسان نبود. ما تو را خلق کردیم.
درس اخلاق استاد شجاعی
گزیده متنی بخشی از محتوای این درس اخلاق:
در مراحل توبه گفتیم که مرحله ی اول توبه ی از معاصی بود. مراحل بعدی توبه به مقتضای حرکت پیش می آید. یعنی سالک بعداز اینکه یک سالک جدی بود و از معاصی توبه کرد و در عین حال حرکتش را دارد ادامه می دهد توبه از مسائل بعدی پیش می آید.
ارباب سلوک با برداشتی که از آیات و روایات داشته اند و با تجربه هایی که احیاناً اهل عمل به دست آورده اند
قدم دوم در توبه را توبه از تعلقات دانسته اند. یعنی آزاد کردن دل همراه با فکر و مراقبت، از اسارتها علاقه ها محبتها خوشی ها ناخوشی ها و در یک کلمه از اشتغال به غیرخدا پاک کردن.
پس سالک در قدم دوم خود را باید از یک یک تعلّقات برهاند. هر چیزی قلب ما را برای خود اسیر کرده است. یعنی قلب ما مشغول است.
وقتی دل می گوید فلان چیز را باید داشته باشی و به دستش می آورد خوش است و وقتی می خواهد و نمی تواند داشته باشد مضطرب و ناخوش است. اینکه وقت داشتن خوش و وقت نداشتن ناخوش باشد حکایت از اسارت قلب دارد.
خب همین طور که متوجه شدید این تعلّقات دنیوی بیشمار است یک لحظه که شما بخواهید مراقب دل و قلب خودتون باشید می فهمید که چقدر است. اینجا بهترین معیار، خواندن نماز است. همه دلمان می خواهد نماز با حضور بخوانیم جدیت هم داریم تصمیم می گیریم که این چند دقیقه را حواسمان جمع باشد ولی نه من نه شما در طول عمرمان نتوانسته ایم یک نماز با حضور قلب بخوانیم.
در ادامه صوت درس اخلاق آیت الله محمدشجاعی رحمه الله قابل دریافت می باشد