دختری به نام رقیه
مهم ترین بحث در این دوران درباره حضرت رقیه(س) این است که آیا اصلاً چنین دختری وجود داشته؟ و آیا امام حسین(ع) فرزند دختری سـه یا چـهارساله به این نام داشته است؟
پاسخ به این پرسش، آسان نیست. از یک سو وجود قبری در شام به این نام و پذیرش وجود این دختر در جامعه شیعی، آن هم به صورت مسلم و انکارناپذیر و نقل دهها داستان درباره کرامت او و حـتی بـعضی غلوّها و تندرویها از ناحیه برخی مدّاحان درباره سرگذشت او، مسئله را آن چنان مسلم و حتمی جلوه داده است که کسی به راحتی جرئت نمی کند این پرسش را مطرح کند؛ چرا که امکان متهم شدنش از ناحیه اذهان جامعه شـیعی بـه شدّت وجود دارد. از سوی دیگر، کمبود منابع تاریخی دسته اوّل و قدیمی در این باره به این پرسش دامن می زند که آیا به واقع، چنین دختری وجود داشته است؟ ممکن است حتّی برخی افراد مغرض به دلیل اثر سـازنده و جـانسوزی که زیارت و مـصائب این سه ساله بر روح مردم دارد بـه این پرسـش دامـن بزنند و وجود او را در هاله ای از ابهام ببرند. آنچه اکنون در پی آن هستیم، بررسی این قصّه تاریخی است، به دور از افراط و تفریط ها و براساس آنچه از منابع گذشته و حال در دسـت مـا وجـود دارد.
تعداد دختران امام حسین علیه السلام و منابع تاریخی
مورخان و مـقتل نویسان در بـیان فرزندان حضرت ابا عبد اللّه(ع) هنگامی که به دختران او رسیده اند، به ذکر دو دختر به نامهای «فاطمه» و «سکینه» بسنده کرده اند.[1]برخی نام «زینب» را نـیز بـدانها افزوده اند.[2] و البته در منابع متأخران، گاه تا هشت دختر برای آن حضرت نام برده اند که عبارت اند از: فاطمه کبری، فـاطمه صـغری، زبـیده، زینب، سکینه، امّ کلثوم، صفیه و دختری که در خرابه وفات کرده است که بعضی نامش را زبـیده و بـعضی رقـیه گفته اند.[3] امّا در هیچ یک از منابع تاریخی اوّلیه، نامی از دختر خردسالی سه یا چهار ساله برای امام حـسین(ع) که اسـم آن رقیه یا فاطمه صغری و یا با نامی دیگر، دیده نشده است و نیز اینکه هنگام اقامت کاروان اسیران در شـام، چـنین دختری با آن صحنه غمناک و شهادت اسفناک مشاهده نشده است. آری، در برخی کتاب های متأخر، شـرح حـالِ این دخـتر آمده است که به زودی بدان اشاره می شود.
اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا از چنین دختری بـا آنـ سرنوشت غمبار، در کتاب های تاریخی اوّلیه، سخنی به میان نیامده است و این جریان را ثبت نـکرده اند. در جـواب بـاید گفت که شیعیان در طول تاریخ بر اثر حکومت حاکمان جور، یا فرصت و مجال ثبت حوادث تاریخی را پیدا نـکرده اند و یا در صـورت ثبت، ستمگران آثار علمی و تاریخی شان را سوزانده اند و از بین برده اند؛ مانند کتاب سوزی مشهور مـحمود غـزنوی در ری در سـال 423 ق، کشتار و کتاب سوزی طغرل در بغداد در عصر شیخ طوسی، داستان حسنک وزیر و آوارگی فردوسی، کشتارها و کتاب سوزی های «جزّار» حـاکم مـشهور عـثمانی در شامات، در جنوب لبنان و…»[4]از اینرو ممکن است این جریان در کتب تاریخی گذشته بـوده؛ ولی سـپس از بین رفته باشد. شاهد این ادّعا از بـین رفـتن کتـاب پرارج «الحاویه فی مثالب معاویه»، تألیف قاسم بـن مـحمّد بن احمد مأمونی از علمای اهل سنّت است. کامل بهائی، اصل قصّه رقیه را از آن نـقل کرده اسـت.[5] به این سبب است که در مسائل فـقهی، گـاهی منبع و مـدرک یک حـکم از بـین رفته است. فقها، شیاع یک حکم را بـین شـیعه در صورت اتصال به دوران معصوم، معتبر می دانند.
[1]مناقب آل أبـی طـالب، ابـن شهرآشوب، قم، مؤسسه انتشارات علّامه، ج 4، ص 77؛ الارشاد، سلسله مؤلّفات شیخ مـفید، بیروت، دار المفید، 1414 ق، ج 2، ص 135، اعلام الوری، طبرسی، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، اوّل، 1417 ق، ج 1، ص 478؛ نسب قریش، مصعب الزبیری، قاهره، دار المعارف، سوم، ص 59؛ انساب الاشراف، بلاذری، بـیروت، دار الفـکر، اوّل، 1401 ق، ج 3، ص 1288؛ تـذکرة الخواص، سبط بن جوزی، مؤسسة اهل البیت (ع)، ص 249.
[2] کشف الغمّة فی معرفة الائمّة، اربلی، تبریز، سوق مسجد الجامع، تحقیق رسولی، ج 2، ص38.
[3] ر.ک: تذکرة الشهداء، حبیب اللّه کاشـانی، ص193، بـه نقل از: ستاره درخشان شام، ص195.
[4] ستاره درخشان شام، علی ربّانی خلخالی، قم، انـتشارات مـکتب الحسین، اوّل، ص 17.
[5] ر.ک: سـتاره درخـشان شـام، هـمان، ص 15، فـوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، دار الکتب الاسلامیة، ص 111.