حقوق اعضای بدن: زبان، گوش و چشم در رساله حقوق امام سجاد(علیه السلام)-2
البته در برخی موارد، سخن گفتن وظیفه است؛ مانند نجات جان بیگناهی و یا نیفتادن انسان نابینایی در چاه، یا برای برخورد نکردن او با وسیله نقلیه، یا در مقام احقاق حق خود و دیگران نباید سکوت کرد.
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم، گناه است[16]
امام سجاد(علیه السلام) در پایان سخناش درباره حق زبان، عقل را زینت انسان معرفی کرده و فرموده است: «وَ تزیُّن الْعَاقلِ بِعَقْلِه حُسْنُ سِیرَتِه فِي لِسَانِه؛ زینت عاقل به عقلش در خوبی گفتار و درست سخن گفتن است».
2. حق گوش
گوش یکی از ابزارهای فراگیری دانش و فضیلت است و در رشد و شکوفایی انسان نقشی بیبدیل دارد. قرآن کریم میفرماید: «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛[17] خداوند شما را از شکم مادرتان خارج نمود، در حالی که هیچ چیز نمیدانستید و برای شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شکر نعمت او را بجا آورید». امام علی بن الحسین8 در این فراز نکات مهمی را درباره حقوق قوه شنوایی انسان متذکر میشود که بدان میپردازیم:
1/2. شنیدن سخنان مفید
امام سجاد(علیه السلام) درباره حق گوش میفرماید:
وَ أَمّا حَقُّ السَّمعِ فَتَنزِيهُهُ عَن أَن تَجعَلَهُ طَرِيقًا إِلى قَلبِكَ إِلا لِفُوَّهَةٍ كَرِيمَةٍ تُحدِثُ فِى قَلبِكَ خَیرا أَو تَكسِبُ خُلقا كَريم، فَإِنَّهُ بابُ الكَلامِ إِلَى القَلبِ يُؤَدّى إلیه ضُرُوبُ المَعانِى عَلى ما فِیها مِن خَیرٍ اَو شَرٍّ؛ و اما حق گوش این است که مراقب باشی آن را نگشایی، مگر برای شنیدن سخن خوبی که در دلت خیری پدید آورد یا اخلاق والایی بدان کسب کنی؛ زیرا گوش، دروازه سخن به سوی قلب است که معانی گوناگونی را که متضمن خیر یا شر است، به آن میرساند.
از نظر امام(علیه السلام) سخنانی مفیدند که دو اثر مهم بر قلب داشته باشند، اول آنکه خیری را در قلب ایجاد کنند و دوم آنکه موجب کسب اخلاق نیکو شوند. مطابق فرمایش امام(علیه السلام)، گوش و قوه شنوایی انسان، یکی از ابزارهای مهم شکلگیری شخصیت است. شخصیت هر فردی، برآیند خلق و خوی و اعتقادات اوست. آدمی با گوش سپردن به نوای دلنشین قرآن و روایات صحیحه و سخنان حکمتآمیز و مواعظ علمای معزز، میتواند به قلب خود منفعتی برساند و روح را در کسب اخلاق فضیلتمند کمک کند؛ از همین روست که قرآن میفرماید: «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛[18] هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ شاید مشمول رحمت خدا شوید». امام سجاد(علیه السلام) در حدیث دیگری میفرماید: «لِكُلِّ شَئ فاكِهَةٌ، وَفاكهةُ السَّمعِ الكلامُ الحَسَن؛[19] هر چیزی میوهای دارد و میوه گوش، (شنیدن) کلام نیکوست».
امام سجاد(علیه السلام) در ادامۀ سخنان خود دربارۀ حق گوش، گوش را دروازه ورود سخن به قلب معرفی میکند. در فرهنگ قرآن، قلب همان عقل است که قدرت فهم حقایق را دارد. اگر شنیدنیهای انسان مطالب مفیدی باشد، قلب با آنها زنده، وگرنه دچار مرض و یا مرگ میشود؛ چنانکه خداوند درباره عدهای میفرماید: «لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا؛[20] آنها دلها [ عقلها] یی دارند که با آن (اندیشه نمیکنند و) نمیفهمند». بنابراین انسان تنها باید به چیزهایی گوش دهد که در کسب اخلاق و ملکات نیک تأثیر داشته باشند. امام علی(علیه السلام) در وصف انسانهای متقی میفرماید: «وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ؛[21] متقین کسانی هستند که گوشهای خود را فقط برای شنیدن دانش مفید مورد استفاده قرار میدهند». انسان آنچه را که میشنود، راهی قلب و مرکز اندیشهاش میشود؛ بنابراین باید بعد از شنیدن هر سخنی درباره صحت و درستی آن فکر، و با قاطعیت سخنان ناروا، زشت و شایعات را رد کند: «لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً؛[22] از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند». قلب آدمی ممکن است با انتخابهای بد و تکرار کارهای ناشایست، از جمله شنیدان سخنان ناروا و یا موسیقیها و صداهای حرام و لهو و لعب به مرور زمان دچار قساوت شود و از فهم حقایق و تشخیص خوب و بد محروم گردد.
۳. حق چشم
چشم همانند زبان و گوش، عضوی است که میتواند سبب سعادت و یا شقاوت آدمی گردد. مهم آن است که انسان چگونه از این نعمت الهی بهره بگیرد. امام سجاد(علیه السلام) در بیان حقوق چشم، به موارد ذیل اشاره کرده است:
1/3. فرو بستن بر محرمات الهی
حق چشم، آن است که انسان آن را بر حرام ببندد و به ابتذال نکشاند؛ یعنی به هر جایی و هر چیزی نگاه نکند: «وَ أمّا حَقُّ بَصَرِكَ فَغَضَّهُ عَمّا لا يَحِلُّ لَكَ وَ تَركُ ابتِذالِهِ؛ و اما حق چشمت، این است که آن را از آنچه بر تو حلال نیست، فرو بندی و مبتذلش نسازی (بیجهت به هر طرف و هر چیزی نگاه نکنی)».
امیرمؤمنان(علیه السلام) در توصیف متقین فرموده است: «غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ؛[23] انسانهای باتقوا چشمهای خود را در برابر آنچه خداوند برای آنها حرام کرده است، پوشیدهاند». بسیاری از گناهانی که انسان مرتکب میشود، بر اثر نگاه حرامی است که انجام داده است؛ از همین روست که اسلام بر کنترل چشم تأکید فراوان دارد. خداوند میفرماید: «قُل للمؤمنینَ یَغُضّوا مِن ابصارِهِم… و قُل لِلمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ…؛[24] به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و … به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند». پیامبر9 فرمود: «النَّظَرَةُ سَهمٌ مَسمُومٌ مِن سَهامِ اِبلِيس؛[25] نگاه حرام، تیری زهرآگین از تیرهای شیطان است». بنابراین با هر نگاه حرامی، انسان تیری به ایمان و معنویات درونی خود میزند و آن را کمفروغ میکند.
2/3. عبرتآموزی
یکی از حقوق چشم آن است که از آن برای عبرتآموزی استفاده شود. عبرتآموزی، موجب افزایش بینایی و دانش انسان میگردد:
وَ أمّا حَقُّ بَصَرِكَ فَغَضَّهُ عَمّا لا يَحِلُّ لَكَ وَ تَركُ ابتِذالِهِ إلا لِمَوضِعِ عِبرَة تَستقبِلُ بِها بَصَرا أو تَستَفِیدُ بها عِلمًا فإنَّ البَصَرَ بابُ الإِعتِبارِ؛ و اما حق چشمت این است که آن را از آنچه بر تو حلال نیست، فرو بندی و مبتذلش نسازی (بیجهت به هر طرف و هر چیزی نگاه نکنی)، مگر برای عبرتآموزی تا دیدهات را بدان بینا کنی یا دانشی بدان فراگیری؛ زیرا چشم، دروازه عبرتآموزی است .
برخی همیشه با چشم خود به دیگران نگاه میکنند تا عیبی را بیابند و برای دیگران تعریف کنند. در صورتی که انسان اگر عیب و نقصی در دیگران مشاهده کرد، باید از آن عبرت بگیرد و بکوشد خود را از آن عیوب در امان بدارد. امام سجاد(علیه السلام) در این فراز میفرماید چشم باید بهگونهای نگاه کند که با نگاه خود بینا شود و دانشی به دست آورد. بسیاری از حوادثی که در اطراف ما رخ میدهد، برای عبرتآموزی کفایت میکند؛ برای مثال مرگ عزیزان، از بین رفتن قدرتهای بزرگ، بیماریهای سخت و دشوار و … . امام علی(علیه السلام) در این باره میفرماید: «مَا أَكثَرَ العِبَرَ وَ أَقَلَ الِاعْتِبَار؛[26] چه بسیار است پندها و چه اندکند، پند پذیرندگان».
قرآن کریم از انسان خواسته است که در نگاه به اطراف، اهداف ذیل را دنبال کند:
نگاه برای عبرتآموزی: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ؛[27] بگو در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید». هنگامی که امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بر مدائن میگذشت و آثار ایوان کسری را مشاهده مینمود،[28] یکی از افرادی که در خدمت آن حضرت بود، از روی عبرت این شعر را خواند:
جَرَتِ الرِّياحُ عَلَى رُسُومِ دِيارِهِمْ
فَكَأَنَّهُمْ كانُوا عَلى مِيعادِ[29]
بادها بر خرابههای دیارشان وزید، گویا اینان بر وعدهگاهی بودهاند.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) فرمود:
چرا این آیات را تلاوت نکردی؟ کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ؛ وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ کَرِيمٍ؛ وَ نَعْمَةٍ کَانُوا فِيهَا فَاکِهِينَ؛ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْنَاهَا قَوْماً آخَرِينَ؛ فَمَا بَکَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا کَانُوا مُنْظَرِينَ؛[30] [سرانجام همگی نابود شدند و] چه بسیار باغها و چشمهها که از خود به جای گذاشتند، و زراعتها و قصرهای زیبا و گرانقیمت، و نعمتهای فراوان دیگر که در آن [غرق] بودند! این چنین بود ماجرای آنان! و ما [اموال و حکومت] اینها را میراث برای اقوام دیگری قرار دادیم! نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتی داده شد.
سپس فرمود:
إِنَّ هَؤُلاءِ كانُوا وَارِثِينَ فَأَصْبَحُوا مَوْرُوثِينَ، لَمْ يَشْكُرُوا النِّعْمَةَ فَسُلِبُوا دُنْياهُمْ بِالْمَعْصِيَةِ، إِيَّاكُمْ وَكُفْرَ النِّعَمِ لَاتَحُلُّ َبِكُمُ النِّقَمُ؛ البته آنان وارث بودند، اما اکنون ارث برده شدهاند؛ نعمت را شکر نکردند، در نتیجه دنیایشان بر اثر معصیت از دستشان گرفته شد. از ناسپاسی نسبت به نعمت بپرهیزید تا گرفتاریها و بدبختیها بر شما فرود نیاید.
هان ای دل عبرتبین از دیده نظر کن هان
ایـــوان مـــــدائن را آیینـه عبــرت دان[31]
نگاه برای فهمیدن و دانشآموزی: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛[32] بگو در زمین بگردید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟ سپس خداوند [به همینگونه] جهان آخرت را ایجاد میکند؛ یقیناً خدا بر هر چیز تواناست».
نگارنده: حجتالاسلام والمسلمین دکتر مصطفی آزادیان
فهرست منابع
ابنشعبه حرانی، حسن بن علی؛ تحف العقول؛ تصحیح علیاکبر غفاری؛ قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق.
امام زینالعابدین(علیه السلام)، علی بن الحسین؛ صحیفه سجادیه؛ ترجمه جواد فاضل؛ چاپ چهارم، تهران: امیرکبیر، 1346ش.
بلخی روحی، جلالالدین محمد؛ مثنوی معنوی؛ تهران: انتشارات نشر طلوع، [بیتا].
جمعی از نویسندگان؛ زبان: بایدها و نبایدها؛ چاپ پنجم، قم: بوستان کتاب، 1397ش.
خاقانی، افضلالدین بدیل بن علی؛ دیوان اشعار؛ چاپ سوم، تهران: مؤسسه انتشارات نگاه، 1395ش.
سعدی، مشرفالدین مصلح به عبدالله؛ گلستان؛ تهران: انتشارات خوارزمی، 1394 ش.
شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهجالبلاغه؛ تصحیح صبحی صالح؛ قم: منشورات دار الهجره، 1395ق.
شهیدی، سیدجعفر؛ زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)؛ چاپ اول، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1365ش.
صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ تصحیح علیاکبر غفاری، قم: منشورات جامعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، 1403ق.
طباطبایى، سید محمدحسین؛ الميزان فی تفسير القرآن؛ چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1390ق.
عاملی، بهاءالدین محمد بن حسین؛ کشکول شیخ بهایی؛ قم: انتشارات نیلوفرانه، 1390 ش.
کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی؛ تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی؛ تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
کراجکى، محمد بن على؛ كنز الفوائد؛ قم: دارالذخائر، 1410ق.
مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین؛ تصحیح عبدالسلام محمد هارون؛ چاپ دوم، قم: مکتبة آیتالله المرعشی النجفی، 1404 ق.
[13]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 114.
[14]. بهاءالدین محمد بن حسین عاملی؛ کشکول شیخ بهایی؛ دفتر اول، بخش چهارم.
[15]. جمعی از نویسندگان؛ زبان: بایدها و نبایدها؛ ص 74.
[16]. مشرفالدین مصلحبن عبدالله سعدی؛ گلستان؛ باب اول در سیرت پادشاهان.
[17]. نحل: 78.
[18]. اعراف: 204.
[19]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 78، ص 160.
[20]. اعراف: 179.
[21]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ خطبه 193.
[22]. اسراء: ۳۶.
[23]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ خطبه 193.
[24]. نور: 30 و 31.
[25]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الكافی؛ ج 2، ص 460.
[26]. محمد بن حسین شریف الرضی؛ نهجالبلاغه؛ حکمت 297.
[27]. نمل: 69.
[28]. نصر بن مزاحم؛ وقعه صفین؛ ج ۳، ص ۲۰۲.
[29]. محمد بن علی کراجکى؛ كنز الفوائد؛ ج 1، ص 315.
[30]. دخان: 29 – 25.
[31]. افضلالدین بدیل بن علی خاقانی؛ دیوان اشعار؛ قصاید، شمارۀ 168.
[32]. عنکبوت: 20.
صفحات: 1· 2