تو مثل من فراوان داری ولی من مثل تو کجا دارم ...
تو مثل من فراوان داری
ولی من مثل تو کجا دارم حسین علیه السلام
تو از دل ِ من خبر داری..
من شوق کربلا دارم حسین علیه السلام
مردم مدینه جمع شدند اطراف خیمه امام سجاد
امام بیرون آمد. دستمالی توی دستش بود که با آن اشک هایش را پاک می کرد.
صدای گریه مردم هم بلند شد. زن ها شیون می کردند و مردها تسلیت می گفتند.
امام سجاد با دست اشاره کرد و خواست مردم آرام باشند و برای شان صحبت کرد : ” … شکر خدایی را که دور است و نزدیک است و پروردگار عالمیان…
مردم ! در اسلام شکاف بزرگی افتاد. ابی عبدالله و خاندانش کشته شدند و
زن ها و بچه هایشان اسیر ، سرش را روی نیزه بین شهرها گرداندند.
کدام ماتم به پای این ماتم می رسد؟
کدام شما از این به بعد می تواند شادی کند ؟
کدام چشم می تواند نگرید ؟
هفت آسمان ، امواج دریا ، ستون های آسمان ، شاخه های درختان ، ماهی های دریا ، فرشته های خدا و همه ی اهل آسمان برای حسین گریه کردند.
کدام قلبی از این خبر نمی شکند و کدام گوش می شنود و کر نمی شود؟
منبع: قصه ی کربلا.فصل اسارت
2 روز مانده به…