تهران آبروداری میکند!
دیشب برای اینکه به جلسهی امروز در یکی از شهرهای اطراف تهران برسم باید بنزین میزدم.
با خانواده که زدیم بیرون پدافند قهرمان شروع به کار کرد؛ درست بالای سرمان؛ حس نوی بود که همگی داشتیم باهم تجربه میکردیم.
نزدیک شوش، وانتی زردآلو را ۸۰ تومان میفروخت؛ عجب زردآلویی! حیف فرصت نبود!
حالا حضور بسیجیان در همه جا نویدبخش است و غرورآفرین.
نزدیک شهرری در صف آرام یکی از پمپ بنزینها ایستادم. وقتی به جایگاه رسیدم حضور آرامبخش و نظمدهندهی دو نفر از عزیزان نیروی انتظامی کاملاً مشهود بود.
شام نخورده بودیم؛ فلافلیهای شهرری معرکه است؛ حتی از فلافلیهای قم و آبادان هم بهتر است! رفتم اما فلافلیها غلغله بود. دو تای اول تمام کرده بودند! رفتم فلافلی سید؛ ساندویچ ۵ قرصی را ۸۰ تومان حساب کرد. چقدر اما خوشمزه بود. داخل ماشین، خوردنمان هم خاطره شد!
در یکی از خیابانهای منتهی به حرم حضرت عبدالعظیم، شاید ۳۰ خانواده با چای و قلیان وسط میدان داشتند سیاحت میکردند و هرازگاهی نگاهی به آسمان هم میانداختند؛ مثل یمنیها و لبنانیها و فلسطینیها! لبهی همان میدان یکیشان داشت جوجه باد میزد؛ چقدر هم محکم و جدی!
مقداری آن طرفتر حدود ۴۰ نفر از بچه بسیجیهای مشتی در حال گشت و بازرسی بودند. آدرس را از یکیشان پرسیدم؛ درست مثل همان بسیجیهای دههی شصت، محترم و باحیا آدرس داد و برگشت. زینب بعد از اینکه راه افتادیم باذوق گفت: کلت کمریش رو دیدین؟! همهشان مسلح بودند؛ هم به دعا هم به تفنگ.
این روزها و شبهای تهران بسیار دیدنی است؛ پر از مهرورزی و نوعدوستی و حماسه و شجاعت.
این شهر پايتخت «حرم جمهوری اسلامی» است؛ تهران با قامتی افراشته همچون دماوند، ایستاده آبروداری میکند.
✍ عباس بابائی ۲۷ خرداد ۱۴۰۴