تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت نوزدهم»
تحلیل نوزدهم پیام قرآنی «استکبار ستیزی» و ستیز با «طاغوت»
نوزدهمین پیام قرانی که بخش مهمی از آیات قرآن به آن اختصاص یافته است «استکبار ستیزی» و ستیز با «طاغوت» است. از همین رو در ایه (36)سوره نحل در بیان فلسفه بعثت انبیاء آمده است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ» تحلیل جامع و همه جانبه این پیام قرانی درصورتی امکان پذیر می گردد که چند نکته کلیدی به درستی توضیح داده شود؛
نکته اول: این است تمام انبیاء از جمله رسول خاتم با سه جبهه روبرو بودند:
جبهه اول: که در قران کریم نامبرده شده (ملا) است. یعنی حاکمیت سیاسی قلدران و زورگویانی همچون نمرود، فرعون، ابوجهل، ابوسفیان که با در اختیار داشتن ابزار قدرت هیچ مخالفی رات حمل نمی کردند و در برابر منطق و استدلال انبیاء از زور و خشونت فیزیکی استفاده می کردند. از این رو قر آن در گزارش خود در سوره اعراف از (۵۸تا ۱۲۸) نمونه هایی از تقابل این جبهه باطل در برابر انبیایی چون هود، شعیب، صالح و موسی گزارش می دهد که انان با استفاده از ابزار زور و قلدری از پی کردن ناقه صالح، تا قطع کردن دست و پا پیروان موسی و کشتن کودکان و به اسارت گرفتن زنان کوتاهی نمی کردند، و در زمان رسول اعظم نیز ابوجهل و ابولهب همین شیوه را داشتند.
جبهه دوم: غول اقتصادی است که قرآن باعنوان (مترفین) نام می برد که در لجن زار حرام خواری فرورفته بودند و همراه با ملا در برابر جبهه حق به مقابله برمی خواستند، و از آیه (۷۶ تا ۸۱) سوره (قصص) قارون را که پسر دایی یا پسر خاله موسی بود به عنوان نمونه ذکر می کند که در برابر موسی ایستاد تا نابودی خود پیش رفت.
جبهه سوم: احبار، رهبان ، و عالمان فاسد چون کعب الاحبار و ابو هریره ها هستند، چراکه آنان با قضاوت و حکم به ناحق دادن و بهشت فروشی کردن دم و دستگاهی به راه انداخته بودند و دستشان در دست جبهه اول و دوم قرار داشت و انبیا را مزاحم خود می دانستند که در آیه (۳۸)سوره توبه ،پرده از چهره انان برداشت و می گوید: (ان کثیرا من الاحبار والرهبان لیا کلون اموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله).
این سه جبهه باطلی اند که به مدت ببست و سه سال در برابر رسول الله (ص) ایستادند
نکته دوم: انبیا که در برابر این سه جبهه باطل قرار داشتند از چند ویژگی مهم برخوردار بودند؛
اولا: اهل «مصانعه» نبودند، یعنی در برابر فشار های سیاسی و اقتصادی جبهه باطل از «حد الهی» و اصول کوتاه نمی امدند و عقب نشینی نمی کردند، از همین روست وقتی قبیله ثقیف به حضرت پیشنهاد کردند که ما در صورتی ایمان می آوریم از خواندن نماز معاف باشیم، یکسال دیگر بت (لات) را عبادت کنیم ما مامور بت شکستن نباشیم، پیامبر با دو شرط اول موافقت نکرده چون با اصول در تعارض بود.
ثانیا: اهل «مضارعه»، بده بستان و معامله در اصول نبودند، حاضر نبودند روی اصول معامله کنند از همین رو وقتی مشرکین مکه چون ولیدبن مغیره، عاصـبن وایل، امیه خلف پیشنهاد کردندکه شما شما یک سال بت های ما را بپرست و یا حداقل مس کن پیامبر به امر الهی فرمود: «يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ﴿۱﴾. لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿۲﴾. وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿۳﴾.سوره کافرون»
ثالثا: اهل «اتباع المطامع» نبود یعنی گرایش به زر به زر اندوزی و ذخارف دنیا نداشت از همین رو تحریم اقتصادی و محاصره دره شعب ابیطالب و پیشنهاد وسوسه انگیز مشرکین که به حضرت می گفتند که اگر مال یا پست می خواهی حاضریم در اختیار تو قرار بدهیم قبول نکرد بلکه فرمود «اگر آفتاب در دست راست و ماه در دست چپم قرار دهید با شما در اصول معامله نخواهم کرد» و با همین مشی به مقابله خود با سران استکبار همچون ابوجهل و ابولهب با فریاد (تب یدا ابولهب ) ادامه داد.
نکته سوم: تقابل انبیا با مثلث زر، زور و تزویر «ملا، مترف و احبار» تقابل ذاتی است در هر جا و هر مکان و هر زمان باشد امکان مصالحه بینشان وجود ندارد، و این تقابل سه علت دارد:
علت نخست: این است «جبهه انبیا» به منزله نور و سفیدی است چون می خواهند جامعه از تاریکی و ظلمات فکری، قلبی و روحی که مردم گرفتار شدند و از توحید فطری به شرک کشانده شدند نجات پیدا کنند و فریاد می زنند. «ان عبدالله واجتنبواالطاغوت »:نحل/۳۶ .
از این رو قرآن در توصیف آنان می گوید: (الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور: بقره/۲۵۷). و در مقابل جبهه باطل به منزله سیاهی و تاریکی که منافعش در جهل و نادانی و فراموش شدن ارزشهای انسانی در جامعه است، با این نگاه همان گونه که سیاهی و سفیدی تاریکی و روشنایی قابل جمع نیستند این دو جبهه نیز قابل جمع نخواهند بود.
علت دوم: جبهه انبیا، جبهه عدالت و قسط مطلق است آنها آمدند حق محرومین و پابرهنگان را از سلطه اقلیت خارج کنند و حق را به حق دار بر گردانند: (ولقد ارسلنا رسلنا باالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس باالقسط : حدید/۲۵/۲۶) و در مقابل جبهه مقابل، ظلمت مطلق است.
نکته چهارم: هرچند مستکبرین روش های پیچیده و متکثر در بند کشاندن پا برهنگان و مستضعفان داشته و دارند ولی سیره و استراتژی رسول خدا(ص) در مقابله با سه جبهه «زر، زور و تزویر» و به تعبیر قرانی سه طبقه «ملا»، «مترف» و «احبار» در چند امر بوده است.
نخستین راه کار در مقابله سه جبهه خود برتر بین و مستکبر(خود باوری و اعتماد بنفس) در جهه حق و مستضعفان است. چرا که یکی از روش های غلبه مستکبران بر توده مردم و به استضعاف کشیدن انان ، تلقین این مطلب است که توده مردم بدون تکیه بر ثروتمندان، صاحب منصبان و قدرتمندان قادر به ادامه حیات نیستند. تا آنجا که فراعنه، خود را خدای مردم روی زمین و رب مردم و صاحب و مالک آنان معرفی می کردند. پیامبران الهی، در برابر این سیره مستکبران، همواره در پی زدودن جهل و نادانی از مستضعفان و القای روحیه و اعتماد به نفس و توکل بر خدا بوده اند و همواره به قدرت درونی و توان درونزای مردم اذکار و یادآوری دارند. از همین رو قران کریم خطاب به کسانی که در جهه حق قراردارند می گوید «ولاتهنوا ولا تهزنوا وانتم الا علون ان کنتم مؤمنین :آل عمران، آیه 139»
دومین راه کار در استکبار ستیزی از منظر قرانی (برخورد تهاجمی و طلب کارانه) با مستکبرین است چراکه مستکبران همانند آن گرگ و حیوانی هستند که هر گاه بدو حمله کنی عقب می نشیند و هرگاه بگریزی در پی تو می دود. وجود این روحیه در مستکبران اقتضا می کند که مردم مستضعف، همواره در برابر آنان، موضعی تهاجمی اختیار کنند تا آنان زمینه پیشروی نیابند. افزون بر آن مستکبران، اهل شفقت و دلسوزی نیستند تا چنانچه ملتی را در ضعف و ناتوانی مشاهده کنند، به رحم آیند و از استثمارش دستبردارند ، بلکه آنان همچنان به ظلم خود ادامه می دهند. از همین رو قران کریم به عنوان یکی اصل و قاعده می گوید: «محمد رسول الله و الذین معه اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّار رُحَمآءُ بَینَهُم » ( سوره فتح ، آیه ۲۹). محمد(ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند» و همچنین فرمان تهاجم داده و می گوید: «فقاتلوا ائمه الکفر انهم لا ایمان لهم» ( سوره توبه ، آیه ۱۲): با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چراکه انها پیمانی ندارند؛ شاید (باشدت عمل) دست بر دارند»
و در آیه دیگر فرمان قاطع پیکار با سلطه طلبان متجاوز را با رعایت حد و مرز داده و می گوید: «قاتلو فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا» (سوره بقره، آیه ۱۹۰) و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند نبرد کنید، و از حد تجاوز نکنید ،که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد» و کسانی که در راه حمایت از مستضعفین کوتاهی و سستی می کنند ، مورد مواخذه قرار می دهد «ما لکم لا تناصرون» (سوره صافات، آیه ۲۵): شمارا چه شده که از هم یاری نمی طلبید»
سیره و مشی همه پیامبران و رسول اکرم نیز در برخورد با مستکبران، سیره ای تهاجمی بوده است از همین رو پیامبر اکرم (ص) در نامه هایی که به سران ایران و روم و برخی کشورها فرستاد از موضعی برتر سخن گفت. در نامه آن حضرت به کسری، پادشاه ایران، آمده است« مسلمان شو تا در سلامت باشی و اگر ابا کنی، گناه مجوس برعهده توست». جمله مسلمان شوید تا در سلامت باشید در نامه های آن حضرت به قیصر روم، پادشاه مصر و نجاشی دوم و پادشاه یمامه نیز به چشم می خورد که حکایت گر از موضع بالا و تهاجمی بر خورد کردن با مستکبران است.
سومین راه کار در استکبار ستیزی «شکیبایی و پایداری» و نیز «اعتماد به وعدههای الهی»است، و هرگاه در جبهه حق این دو اصل شکل گرفت نصرت و پیروزی محقق شد و جبهه استکباری هزیمت و شکست سختی را متحمل شد از همین رو قران کریم دو اصل «استقامت» و «وعده الهی» را به عنوان استراتژی در مقابله با استکبار در پیش روی مسلمین قرار می دهد و می فرماید «یا ایها النبی حرض المؤمنین علی القتال ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مائتین و ان یکن منکم مائه یغلبوا ألفاً من الذین کفروا بأنهم قوم لایفقهون الان خفف الله عنکم و علم أن فیکم ضعفاً فإن یکن منکم مائه صابره یغلبوا مائتین و إن یکن منکم ألف یغلبوا ألفین بإذن الله و الله مع الصابرین (توبه،آیه ۶۵) هر گاه بیست نفر با پایداری از شما باشند، بر دویست نفر غلبه می کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کافران؛ زیرا آنان گروهی هستند که نمی فهمند. هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست که در شما ناتوانی است. بنابراین، هر گاه صد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز می شوند و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با صابران است»
چهارمین راه کار در استکبار ستیزی و مقابله با سلطه جویان «تحقیر مستکبران» و به هیچ انگاشتن «شکوه دروغین» آنان است، چراکه تفاوت مستکبران و مستضعفان در این است در معادلات و محاسبات مستکبران داشتن امکانات مالی و تسلیحاتی زمینه ساز هرگونه پیروزی بر مستضعفان است، نصرت و امداد الهی در این محاسبات راه ندارد، ولی در مقابل مستصعفان هرچند برای امکانات مالی و تسلیحاتی در برخورد قاطع با دشمن ارزش قایل اند، ولی نصرت الهی را فراتر از امکانات می دانند.
از همین رو قدرت و شکوه ظاهری مستکبرین را کف روی آب دانسته وان را به سخره می گیرند و همین تحقیر زمینه شکست مستکبرین فراهم می کند از همین رو نوح خطاب به قومش می گوید:
«يا قوم إن كان كبر عليكم مقامي و تذكيري بآيات الله فعلي الله توكلت فأجمعوا أمركم و شركاء كم ثم لايكن أمركم عليكم غمه ثم اقضوا إلي و لاتنظرون: اي قوم من اگر مقام و يادآوري من به آيات الهي بر شما سنگين و تحمل ناپذير است (هر كار از دستتان ساخته است بكنيد) من بر خدا توكل كرده ام، فكر و قوه و قدرت خود و خدايانتان را يك جا گرد آوريد تا هيچ چيز بر شما پوشيده نماند، پس اگر مي توانيد به حيات من پايان دهيد و هيچ مهلتم ندهيد.»
اين آيه، سخن حضرت نوح(ع) به قومش است و لحن آن شامل تحقيرآميزترين گونه برخورد با آنان است. آن حضرت مي فرمايد كه همگي شما با خدايانتان متحد شويد و بر من هيچ ترحم نكنيد و اگر مي توانيد جان مرا بگيريد وخود را راحت كنيد، ولي بدانيد كه من به پشتيبان قادر و توانايم تكيه كرده ام و از شما خوف و هراسي ندارم.
و همچنین در برخورد ساحران فرعون نيز پس از ايمان آوردن به موسي(ع)، برخوردي كوبنده و تحقيرآميز با فرعون بود. آنان، پس از تهديدهاي فرعون مبني بر قطع دست و پايشان، با استواري تمام پاسخ دادند؛
گفتند: ما هرگز تو را بر معجزاتي كه به ما رسيده و بر خدايي كه ما را آفريده است ترجيح نمي دهيم و اختيار نمي كنيم. هر كار كه مي خواهي و مي تواني بكن كه قدرت تو تنها در پايان دادن به حيات دنيايي ما كارآيي دارد.
اين پاسخ بسيار تحقيركننده و شكننده بود و آنان به طاغوتي جبار چون فرعون اعلام كردند كه ما هرگز تو را بر خدا ترجيح نميدهيم و جايزه و پاداش تو براي ما ارزشي ندارد. اين گونه پاسخ ها و برخوردها، شكوه و شوكت مستكبران ر ا خرد و تباه مي كند و آن هيمنه ظاهري شکسته می شود
پنجمین راه کار در استکبار ستیزی بسیج کردن «پابرهنگان ومستضعفین» است چراکه تجربه تاریخی نشان می دهد که پایگاه اصلی همه انبیا و نهضت های توحیدی فقرا و محرومین بوده اند که بیشترین اسیب اقتصادی و معنوی را اینان از مستکبرین خورده اند و زخمی از انان بر سینه دارند از همین رو مستضعفان سخاوتمندانه از جانشان هزینه کرده اند تا مستکبرین را از اریکه قدرت پایین اورده و نهضت توحیدی را پیروز نمودند از همین رو استراتژی قرانی در مقابله با استکبار حمایت از مستضعفان است که می گوید:
(وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا (سوره نسا،آیه ،۷۵) :چرادر راه خدا و (درراه)مردان وزنان وکودکانی که (به دست ستمگران)تضعیف شده اند ، پیکار نمی کنید؟!همانافرادگویندپروردگاراذ!!ماراازاین شهر(مکه )که اهلش ستمگرند،،بیرون ببر؛وازطرف خود،برای ماسرپرستی قرارده؛واز حانب خود،یار ومددی برای ما تعیین فرما»
ششمین راه کار در استکبار ستیزی و مقابله با سلطه طلبان «وحدت و انسجام» است. چراکه شگرد و استراتژی سلطه طلبان ایجاد تفرقه و تشتت بین پیکار گران و سرگرم کردن انان با خودشان است استکبار ستیزی در این است که در جهت مخالف مستکبرین گام بر داشته شود وان راهی جز اتحاد بین پیکار گران نخواهد بود و با وحدت و انسحام است که ضربه های مهمی بر مستکبرین وارد می شود از همین رسول خدا(ص) با ورود به مدینه عقد اخوت بین مهاجر و انصار بست و با چنین اتحادی توانست پایگاه اصلی دشمن را که مکه بود فتح کند و قران کریم نیز اتحاد بین مسلمین را اصل قرار داده و می فرماید:
«وَأَطيعُوا اللَّهَ وَرَسولَهُ وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ريحُكُم وَاصبِروا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرينَ﴿سوره انفال،آیه ۴۶﴾ :
و (فرمان) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید، و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است!)
هفتمین راه کار در استکبار ستیزی «رهبری نهضت» است که سه ویژگی را داشته باشد و آن این که:
اولا؛ «اهل مصانعه» یعنی سازشکار و سا خت و باخت با اهل باطل و مستکبرین نباشد
ثانیا؛ «اهل مضارعه» یعنی همرنگ با جماعت باطل و بیهوده کاران نباشد
ثالثا؛ «اهل اتباع المطاع» یعنی گرایش و طمع به زر اندوزی و زرپرستی و دنیا گرایی نداشته باشد و بر سر حق به معامله با اهل باطل ننشیند از همین روست امام علی (ع)می فرماید:
«لایقیم امرالله الامن لایصانع ولا یضارع ولا یتبع المطامع: فرمان خدا برپا ندارد، جز ان کس که در اجرای حق مدارا نکند، سازشکار نباشد پیرو ارزو ها نگردد: نهج البلاغه ،حکمت۱۱۰»
رسول الله (ص) با ویژگی های سه گانه رهبری نهضت توحیدی را به عهده داشت که در تمام مدت بیست وسه سال از بعثت با همه فشارها و جنگ ها هرگز روی اصول با کفار و مستکبرین به ساخت و باخت و معامله ننشست و اهل بیت علیهم السلام نیز در زندگانی دویست و پنجاه ساله خویش سیره و مشیشان جز سیره رسول الله (ص)نبوده است و به دلیل همین خصلت استکبار ستیزی بوده است که فرمودند: (مامنا الا مقتول او مسموم)
امام خمینی رضوان الله علیه نیز با همان مشی و سیره استکبار ستیزی در برابر همه سلطه جهانی ظاهر شد و با صراحت در نفی هرگونه سازش با استکبار جهانی فریاد بر میآورد: «کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!… اگر بندبند استخوان هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم.» (صحیفه امام، ج 21، ص 69، 13/4/1367)
و همچنین در تعیین این خط مشی اساسی و زیربنایی با قاطعیت و صراحت و صلابت با نفی نگاههای انحرافی اعلام مینماید:
«ملیگراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بینالملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.» (صحیفه امام، ج1، ص 21، 15/2/1323)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت نوزدهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»