تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت بیست و دوم»
تحلیل بیست و دومین پیام قرآنی «توبه معصیت کاران و غفران الهی»
بیست و دومین پیام قرآنی «توبه معصیت کاران و غفران الهی» است. از همین رو بخشی از آیات قرآن کریم به این پیام اختصاص یافته است؛ تحلیل همه جانبه «توبه بندگان معصیت کار» و «غفران الهی» زمانی امکان پذیر است که سه نکته به درستی توضیح داده شود؛
نکته اول؛ این است هرچند بنده به دلیل تخطی از خط قرمزها و انجام معصیت مستحق عذاب است ولی به سه دلیل قرانی اراده اصلی خداوند متعال بر مجازات نیست و این بنده معصیت کار است که جهنم را انتخاب می کند
دلیل اول؛ این است خداوند متعال پیامبر خوبی ها را مامور کرده که به گنه کاران سلام کرده و به آنان بگوید که اگر توبه کنند مورد مغفرت قرار می گیرند. از همین رو در آیه 54 سوره انعام آمده است: «وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
دلیل دوم؛ این است در آیه 25 شورا نه تنها همه گنه کاران دعوت به توبه کرده بلکه وعده عفو داده است : «وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ»
دلیل سوم؛ این است خداوند متعال در قرآن کریم بندگان معصیت کار را از هرگونه ناامیدی به دلیل کثرت و بزرگی نهی کرده و خطاب به آنان می گوید: « قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمِ»
نکته دوم؛ این است از منظر عارف و سالک الی امام خمینی رضوان الله علیه آمرزش و عفو حق تعالی از جنس دادگستری نیست که متهمی را مورد عفو قرار می دهند ولی پرونده اش را بایگانی می کند که اگر متهم مجددا تخلف کرد پرونده به جریان می افتد بلکه خداوند متعال قبل از آمرزش معصیت کاران به ملک دستور می دهد پرونده اش را محو کنند، آنچنان به وی ابرو می دهد هیچکس به گذشته فکر نمی کند بلکه صاحب نفس، مستجاب الدعوه و صاحب کرامت می شود دلیل براین برداشت از توبه و این که اگر معصیت کار ازعمق وجودش توبه کند موجب می شود که سیه تبدیل به حسنه گردد آیه سوره هود است که می فرماید: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ»
و نیز روایت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام از پدرانش از امام علی علیه السلام است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فضائلی فراوانی که تمام آنها بر محور «غفران الهی» در می زند برای ماه رمضان فرمودند: «إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَاتِ مَنْ تَصَدَّقَ فِي هَذَا الشَّهْرِ بِصَدَقَةٍ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيهِ إِلَى مَا مَلَكَتْ يَمِينُهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ حَسَّنَ فِيهِ خُلُقَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ كَظَمَ فِيهِ غَيْظَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ شَهْرَكُمْ هَذَا لَيْسَ كَالشُّهُورِ إِنَّهُ إِذَا أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ أَقْبَلَ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ إِذَا أَدْبَرَ عَنْكُمْ أَدْبَرَ بِغُفْرَانِ الذُّنُوبِ هَذَا شَهْرٌ الْحَسَنَاتُ فِيهِ مُضَاعَفَةٌ وَ أَعْمَالُ الْخَيْرِ فِيهِ مَقْبُولَةٌ مَنْ صَلَّى مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَكْعَتَيْنِ يَتَطَوَّعُ بِهِمَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ثُمَّ قَالَ ع إِنَّ الشَّقِيَّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ هَذَا الشَّهْرُ وَ لَمْ يُغْفَرْ ذُنُوبُهُ فَيَخْسَرُ حِينَ يَفُوزُ الْمُحْسِنُونَ بِجَوَائِزِ الرَّبِّ الْكَرِيمِ.»
نکته کلیدی و مهم این است پیش از بیان همه فضائل بر کیفیت غفران که «محو سیئات» باشد دست گذاشته و رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ اَلسَّيِّئَاتِ». «عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 293»
نکته سوم؛ هرچند توابینی که مورد مغفرت حق تعالی قرارگرفته و صاحب نفس، صاحب کرامت شدند فراوان اند دو نفر از توابین را که به عارف و سالک الی الله تبدیل شدند به عنوان نمونه و مصداق می آوریم؛
1-«بشر حافی»
حضرت امام کاظم علیهالسّلام از خانه بِشْرِ حافی در بغداد عبور میکردند، که صدای غنا و رقص و نی به گوش حضرت رسید، در اینحال کنیزی از منزل خارج شد. حضرت به او گفتند:
یَا جَارِیَةُ! صَاحِبُ هَذَا الدَّارِ حُرٌّ أَمْ عَبْدٌ؟! فَقَالَتْ: بَلْ حُرٌّ. فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: صَدَقْتِ؛ لَوْ کَانَ عَبْدًا خَافَ مِنْ مَوْلَاهُ.«ای خانم! مالک این خانه آزاد است یا بنده؟! گفت: آزاد است.
حضرت کاظم علیهالسّلام گفت: راست گفتی؛ اگر بنده بود، از آقای خود میترسید و چنین کاری نمیکرد.»آن کنیز چون بازگشت، آقای وی که بر سر سفره شراب بود گفت: چرا دیر برگشتی؟!
گفت: مردی با من چنین و چنان گفت. بشر در اینحال فوراً با پای برهنه (حافیاً) از منزل بیرون شد تا حضرت مولانا الکاظم علیه السّلام را دیدار کرد، و عذر خواهی نمود و گریست، و از کردارش و عملش شرمنده شد، و بر دست آن حضرت توبه نمود. «روضات الجنّات»، ص ۱۳۲ و ۱۳۳»
2-«فضیل بن عیاض»
فضیل بن عیاض در اوایل، راهزن بود و در همان اوقات، نسبت به یکی از زنان علاقمند شده بود. وی شبی از شب ها برای آنکه به وصال آن زن برسد. از دیواری بالا رفت تا به منزل او برود، ناگاه آواز گوینده ای را شنید که این آیه را تلاوت می نمود: الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله(1)
آیا وقت آن نرسیده است آنان که ایمان آورده اند، قلب هایشان از برای یاد خدا نرم شود.
همین که فضیل این آیه را شنید، با خود گفت: وقت آن شده که دل آهنین من، چون موم، از آتش توبه نرم گردد.
او همان شب، سر به بیابان نهاد و بعد از طی مسافتی، به کاروان سرایی رسید که جماعتی از کاروانیان در آنجا پیاده شده و به استراحت می پرداختند. نیمه شب، کاروانیان برخاستند و گفتند: برخیزند تا روانه شویم. یکی از آنها گفت: توقف کنید تا روز شود؛ زیرا که فضیل در راه است.
فضیل از شنیدن این حرف، ناراحت شد و به آنها گفت: جوانمردان! فضیل، اکنون در مقابل شماست، از ناحیه او، خاطر جمع باشید و حرکت کنید.
رسم فضیل این بود که هر مالی را که می دزدید، نام صاحبانش را در طوماری ثبت می نمود، بنابراین صاحبان اموال را طلبید و به هر نحو بود، رضایت آنان را به دست را آورد. یک یهودی که فضیل از او مال زیادی دزدیده بود باقی ماند. آن یهودی در شام زندگی می کرد، بنابراین فضیل به شام رفت و یهودی را پیدا کرد و جریان توبه خود را به او گفت و از او حلالیت طلبید. یهودی به فضیل گفت: من سوگند خورده ام تا مال خود را نستانم، رضایت ندهم، و اکنون که مالی در دست نداری، باید به خانه من بیایی و از پولی که من در زیر بساط دارم برداشته و به من بدهی، تا سوگند خود را نشکسته باشم و تو هم به مراد خود که رضایتمندی من است برسی. مرد یهودی فضیل را به خانه خود برد، آنگاه فضیل دست به زیر تشک وی برد و مرتب زر برداشته و به یهودی داد؛ تا هنگامی که ذمه خود را بری نمود.
مرد یهودی پس از مشاهده این جریان مسلمان شد و گفت: آیا می دانی که چرا مسلمان شدم! فضیل گفت: خیر!
مرد یهود گفت: در کتاب آسمانی تورات خوانده بودم هر کس از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به راستی توبه کند، خاک برای او به خواست خداوند عالم، مبدل به طلا گردد. چون در زیر بساط من به غیر از خاک چیزی نبود، می خواستم تو را امتحان کنم و از این راه، حقانیت اسلام را هم بشناسم؛ به همین دلیل چون چنین دیدم، مسلمان شدم: ابنخلکان، وفیات الاعیان، دارالثقافه، ج۴، ص۴۷.»
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت بیست و دوم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»