مجموعه نمایشگاهی-احادیث امام رضا صلوات الله علیها
فاکتورهای اقتصادی راهگشا در شیوه حکومتی امام علی (علیه السلام)
دوره حکومتداری امام علی(ع)گرچه بسیار کوتاه، و همراه با حوادث مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بود، ولی با این حال امام علی(ع) با بهره گیری از سیاست های صحیح مدیریتی به خوبی توانست با چنین مشکلاتی برخورد اصولی نماید.
اهداف عالی و کلان مدیریت اقتصادی علوی
1- رفاه عمومی
بدون شک هدف عالی هر نظام اقتصادی و دین مداری که بهره ای از ارکان اخلاقی دارد، رساندن آحاد جامعه به رفاه عمومی است. نظام اقتصادی علوی نیز از این هدف مستثنی نبوده و تمام همت و تلاش خود را برای رسیدن به این هدف والا مبذول داشته است. در کتاب شریف نهج البلاغه نیز نتیجه مجموعه اقدام های حاکم و دولت موضوع رفاه و آسایش معرفی شده است:
«مؤمن در عرصه حكومت او به راه حقّش ادامه دهد، و كافر بهرهمند از زندگى گردد، و خدا هم روزگار مؤمن و كافر را در آن حكومت به سر آرد، … مؤمن نيكوكار راحت شود، و مردم از شرّ بدكار در امان گردند.»[1]
در نظام اقتصاد علوی هیچ انسانی در بهرهمندی از امکانات مادی و رفاه عمومی مستثنی نشده؛ کما اینکه در سخنان دیگری از حضرت این چنین نقل شده است: «وَ فِي اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِح؛ براى هر كدام از اين گروهها نزد خداوند گشايشى است، و براى هر يك از اين طبقات به مقدارى كه امور آنان را اصلاح نمايد.»[2]
2- امنیت اقتصادی
یکی دیگر از مهمترین اهداف نظام علوی گسترش امنیت در جامعه است، البته کلید واژه امنیت اختصاص به امنیت نظامی ندارد؛ چرا که از ساختار فرهنگ مدیریتی امام علی(ع) این چنین استفاده می شود که امنیت با تمام جوانب و انواع آن باید در جامعه حاکم باشد از جمله امنیت اقتصادی، «شَرُّ الْبِلَادِ بَلَدٌ لَا أَمْنَ فِيهِ وَ لَا خِصْب؛ بدترين شهرها شهريست كه نه امنيت باشد در آن و نه ارزانى.»[3] و یا اینکه در عبارت دیگری که می فرمایند: «رَفَاهِيَةُ الْعَيْشِ فِي الْأَمْن»؛[4] رفاهيت زندگانى در أمنيت است.
مفهوم روش امنیت اقتصادی دارای مؤلفههای مشخص و پر دامنهای است که البته می توان به برخی از آن مؤلفهها برای رسیدن به یک تعریف جامع اشاره کرد: از جمله آنها عبارت است از احساس امن و رهایی از تردید، اضطراب، دغدغه خاطر، و برخورداری از موقعیت ایمن و مطمئن، در واقع دامنه این تعاریف از حالات و موقعیتهای ذهنی(حس امنیت) تا موقعیتهای کاملا بیرونی و عینی (موقعیتی ایمن و مطمئن) در نوسان است.[5] البته رسیدن به امنیت نیازمند لوازمی است که در فرصت محدود به آن اشاره خواهیم کرد.
3و4: رشد اقتصادی و عدالت اقتصادی
علاوه بر مواردی همچون امنیت اقتصادی و رفاه عمومی، مواردی همچون رشد اقتصادی و عدالت اقتصادی از جمله اهداف عالی و مهمی است که در نظام اقتصادی علوی به طور جدی مورد توجه و اهتمام قرار داشته است. در خصوص تلاش برای رشد اقتصادی در روایتی از امام علی(ع) نقل شده است: «مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّه،[6] هر كس آب و زمينى داشته باشد (و نكوشد و كشت نكند) و فقير و نيازمند گردد، از رحمت خدا دور باد.»
اصول راهبردی و راهکارهای کاربردی
1-آزادی مسئولانه و اخلاق مدارانه:
هر چند اقتصاد اسلامی بنابر آموزه های اسلامی طرفدار آزادی اقتصادی و معنادار است، ولی این آزادی بدون چارچوب و قاعده و قانون نیست، از اینرو معادلات اقتصادی هیچگاه نباید با مواردی همچون احتکار، رباخواری، اسراف، تبذیر و غش همراه باشد.
الف: ممنوعیت احتکار: در واقع احتکار یکی از رفتارهای ناجوانمردانه و ناپسند است که اثرات مخرب و خطرناکی بر رفاه عمومی به دنبال دارد؛ چرا که احتکار کالا را از چرخه توزیع خارج می کند، و بازار عرضه را با کمبود مصنوعی مواجه می کند از اینرو در نظام اقتصاد علوی با آن مقابله شده است؛ کما اینکه این موضوع در نامه حضرت به مالک مشهود است.[7] در زمان کنونی نیز متولیان اجرایی کشور می بایست توجه خاصی به این عامل مخرب رفاه عمومی و امنیت اقتصادی داشته باشند؛ چرا که احتکار اقلام اساسی کشور می تواند تأثیر مستقیمی در نوسانات قیمتی اجناس به دنبال داشته باشد
ب: ممنوعیت ربا: یکی دیگر از مواردی که لطمات سخت و جبران ناپذیری بر اقتصاد و رفاه عمومی بر جا می گذارد موضوع ربا خواری است، موضوعی که پیش تر امام علی(ع) عواقب خطرناک آن را برای مردم متذکر شده اند. هرگاه ربا در جامعه رواج یابد انگیزه تعاون، ایثار، اقدام به قرض الحسنه در جامعه تضعیف می شود، و نقدینگی های عمومی سرگردان و غیر هدف مند، و آفت زا خواهد شد، در جامعه کنونی نیز که انگشت اشاره رو به سوی بانک های سرمایه گذاری است، باید به گونه ای عمل شود، که عملکرد آنان همراه با این مقوله نباشد، و سرمایه گذاری ها واقعاً در چرخه تولید و اقتصاد جامعه قرار داشته باشند، نه اینکه بانک ها صرفاً با قراردادهای سوری بار مالی فراوانی بر مردم تحمیل کنند.
ج و د: ممنوعیت اسراف و غش در معامله: نکوهش و تحریم اسراف بر همگان روشن است،[8] و کمتر کسی است که از عواقب خطرناک آن در زندگی مادی و معنوی با خبر نباشد، زیاده روی در مصرف کالا و انرژی موجب هدر رفت آن و از بین رفتن سرمایه می شود، که در این مجال فرصت تبیین آن وجود ندارد، اما غش در معامله در زمان کنونی می تواند موجب کاهش کیفیت شده و ضربه شدیدی به تولیدات ملی بر جای گذارد، در واقع غش موجب می شود، مردم حس اعتماد به تولید ملی را از دست دهند، و از آن روی گردان شوند، طبیعتاً در این صورت بازار تولید و اقتصاد لطمه جبران ناپذیری خواهد دید.
2و 3. توزیع عادلانه ثروت و اصل رقابت مسؤلانه
به طور مختصر به این مطلب اشاره می کنیم که در نظام اسلامی نباید رانت خواری وجود داشته باشند، به عبارتی اگر ویژه خواری در جامعه وجود داشته باشد، فقر گسترش خواهد یافت و سرمایه عمومی و بیت المال تنها به حساب افرادی خاص وارد خواهد شد و عموم مردم از آن محروم خواهند شد، مسئولین دولتی می بایست برنامه ای متقن و ویژه برای ثروت عمومی و بیت المال داشته باشند و زمینه هرگونه ویژه خواری را در جامعه قطع نمایند و بستر رقابت مسئولانه اقتصادی را در جامعه فراهم نمایند.
پی نوشت:
[1]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص82. «يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ … حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ».
[2]. همان: ص432.
[3]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص447، ح10255.
[4]. همان:ح 10253.
[5]. نظام اقتصاد علوی، احمد علی یوسفی، ص320.
[6]. قرب الإسناد، ص115.
[7]. نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص438. «پس از احتكار جلوگيرى كن كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آن را منع فرمود. داد و ستد بايد آسان باشد، و بر موازين عدالت صورت گيرد، و به نرخى معامله شود كه به فروشنده و خريدار اجحاف نشود. هرگاه كسى پس از نهى تو دست به احتكار زد او را مجازات كن ولى در مجازاتش از زياده روى بپرهيز»
[8]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ؛ ص360،ح8150. «شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَغُشُّ النَّاس؛ بدترين مردمان كسيست كه غشّ كند با مردم، يعنى صاف نباشد با ايشان و نفاق كند.»
منبع: تبیان
خداوند این افراد را حقیر میکند
امام صادق علیه السلام در یکی از فرمایشات نورانی خود مؤمنان را از تحقیر مؤمن فقیر نهی کردند.
متن روایت را از کتاب مشکاةالانوار اثر شیخ علی بن حسن طبرسی
قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام) مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً لِقِلَّةِ مَالِهِ حَقَّرَهُ اللَّهُ فَلَمْ يَزَلْ عِنْدَ اللَّهِ مَحْقُوراً حَتَّى يَتُوبَ مِمَّا صَنَعَ.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: هرکس مؤمنی را به خاطر دارایی اندک او تحقیر کند، خداوند نیز او را حقیر می شمارد و همچنان نزد خداوند حقیر خواهد بود تا اینکه توبه کند.
مشکاة الانوار، ص59
مجموعه نمایشگاهی-حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
وقت مطالبه آرمانها
اول. جامعهی زنده و رو به حرکت، با “چالش” مواجه است. در حرکت است که چالشها به سراغ انسان میآید. انسانی که در پای قلهی کوه ایستاده و از همان پایین، صرفا به قله نگاه میکند که با مسئله و چالشی مواجه نیست. در مسیر رفتن به سمت قله است که چالشها به سراغ انسان میآید. چند صباحی از شکلگیری جامعهی نبوی نگذشته بود که “جنگ بدر” بر آن تحمیل شد و پس از آن هم جنگها و چالشها پشت سر هم. انقلاب اسلامی هم همینطور، ایران تازه از منجلاب زمان پهلوی نجات پیدا کرده و عزت یافته بود که درگیر آشوبهای ساختهشده توسط گروهکهای معاند داخلی شد. پس از آن، جنگ سخت نظامی با رژیم بعث آغاز شد و در عین حال، تحریمهای اقتصادی که بعدتر ابعاد بیشتر و گستردهتری نیز به خود گرفت، از سوی دشمنان بر جامعهی ایران تحمیل شد. این اما پایان ماجرا نبود و تا به امروز نیز، این چالشها همچنان ادامه دارد.
دوم. میگویند “چالشها"، فینفسه مسئلهای مذموم نیستند، چگونگی مواجهه با آن است که میتواند آن چالش را تبدیل به “تهدید” یا یک “فرصت” برای شتاب بیشتر به سمت مقصد کند. در ماجرای جنگ احزاب، عدهای از مسلمانان، به محض دیدن تهدید دشمن و آرایش جبههی آن، به وحشت افتادند و تصور کردند که کار تمام است. «یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینی در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) عدهای دیگر از مسلمانان اما نه تنها نترسیدند بلکه گفتند «هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه… همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حملهی دشمن، به جای اینکه روحیهی اینها را تضعیف کند، ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا، ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد.»(۱۳۹۵/۰۴/۱۲) همینها هم بودند که از دل این چالش، یک فرصت استثنائی برای جامعهی نبوی خلق کردند بهطوریکه بعد از آن، کفار و مشرکان، جرأت رویارویی با مسلمانان را نداشتند.
در ایران، و در سالهای اخیر نیز اگرچه تحریمها در ظاهر بهعنوان یک چالش تهدیدزا محسوب میشد، اما ریچارد نفیو در کتاب “هنر تحریمها” نشان داده است که ایرانیها در مقطعی، این چالش را تبدیل به یک فرصت برای خود کردند. او چنین مینویسد: “ایرانیها از فرصت ایجادشده از تحریمهای بینالمللی برای ایجاد یک برنامهی اصلاحاتی و آزادسازی اقتصاد و مصون کردن آن در برابر تحریمهای خارجی استفاده کردند و درست در همان زمان، ایران تلاش میکرد انسجام درونی را از طریق دعوت مردم به اقتصاد مقاومتی و پایان دادن به آثار تحریمها از طریق دور زدن آنها افزایش دهد. همچنین اقداماتی نیز برای تلافی تحریمها انجام داد نظیر ممانعت از پرواز برخی از شرکتهای هواپیمایی اروپایی به ایران… تحریمها همچنین کمک کردند اقتصاد ایران در مسیر مثبتی قرار بگیرد. برای مثال تلاش آمریکا برای کاهش صادرات نفت خام در سال ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ را در نظر بگیرید… اعمال فشار تحریمها در این حوزه میتوانست به توسعهی بخشهای غیرنفتی ایران بیانجامد، خصوصا بخش سیمان. “
سوم. وظیفهی نیروهای مؤمن و انقلابی در برابر وضعیت امروز جامعهی ایران چیست؟ چه طرح و برنامهای پیش روی این نیروها قرار دارد؟ چه کارها و اقداماتی باید انجام دهند؟ چگونه میتوان شرایط موجود را به جای تهدید، تبدیل به یک فرصت استثنائی برای جبههی انقلاب کرد؟
یک کار این است که نیروهای انقلابی، دست روی دست بگذارند و نظارهگر وضع موجود باشند و بگویند «هیچ فایدهای ندارد، نشده، پیشرفت نکردیم و نمیتوانیم بکنیم»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)، یا مأیوس و ناامید شوند و بگویند « «آقا نمیشود، فایده ندارد، همهچیز بههم ریخته است.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷) یک کار دیگر اما این است با عزم راسخ و روحیهی امیدوارانه، برای ساخت “آیندهی مطلوب"، کار و تلاش و فعالیت مضاعف کنند. «ما یک اتوبان را بهصورت یک بنبست تصویر نکنیم. جلوی ما اتوبان است و میتوانیم حرکت کنیم؛ بخصوص با امکاناتی که کشور دارد… نیروهای جوان… نقش لوکوموتیو را [دارند] که وقتی حرکت کردند، بهطور طبیعی به دنبال خودشان قطار را حرکت میدهند»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
چهارم. در روزهایی که آمریکا خلاف همهی آداب و قواعد حقوقی بینالمللی از برجام خارج شده و ایدهی اصلی غربگرایان برای حل مشکلات کشور نیز با بنبست مواجه شده، نیروهای مؤمن و انقلابی باید فضای افکار عمومی را برای مطالبهی «آرمانهای انقلاب اسلامی» آماده و مهیا کنند. اگر «لشگر نیروهای مؤمن و انقلابی»، به جای انزوا و ناامیدی، وارد میدان شده و مطالبهی آرمانها و تکرار آن را بر سر دست بگیرند، آنگاه است که میتوان از شرایط موجود، فرصتی استثنائی برای انقلاب اسلامی بهوجود آورد. این همان مطالبهای است که رهبر انقلاب در دیدار امسال خود با دانشجویان، صراحتا آن را اعلام کردند: «ما امروز در جامعهمان نیاز مبرم داریم به اینکه آرمانها را مدام تکرار کنیم، مدام بگوییم، مدام روی آن کار کنیم، مدام مطالبه کنیم… مطالبهگری آرمانها از آن چیزهایی است که از آن نباید دست برداشت. اگر چنانچه این حجم عظیم و وسیع تهاجم به افکار عمومی از سوی ضدّ انقلاب با این مطالبهگریها مواجه نشود، قطعاً ویرانگری خواهد کرد. یادآوری آرمانها، مطرح کردن آرمانها، خواستن آرمانها، طلبکاری نسبت به تحقّق این آرمانها یک سدّی است در مقابل تخریب افکار عمومی و فضاهای نخبگانی و فضاهای مدیریتی… اینجا یک لشکری از جوانهای مؤمن و انقلابی لازم است که وارد میدان بشوند، مطالبه کنند آرمانها را و خودشان کمک کنند به تحقّق این آرمانها.»(۱۳۹۷/۰۳/۰۷)
منبع: مجله خط شماره 141
امام صادق(علیه السلام)؛ جان تازه در کالبد مرده اسلام
چرا ما شیعیان را نه شیعه علوی بلکه شیعه جعفری و مکتب و مذهب ما را مکتب جعفری مینامند؟ این پرسشی است که گاه به عنوان یک شبهه از سوی معاندان مطرح میشود و شیعه را مذهبی برساخته به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) معرفی میکنند و آن را نه اسلام راستین محمدی، بلکه فرقهای میخوانند که در اوایل قرن دوم هجری به دست جعفربن محمدٍ الصادق(علیه السلام) ساخته شده است.
این دشمنی علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) البته ریشه در دشمنیهای صدر اسلام با خاندان نبوت دارد و از آنجا سرچشمه میگیرد که برخی از خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) که اسلام را یا از سر نفاق و اجبار و یا به طمع مال و مقام پذیرفته بودند، پس از رحلت ایشان، خط نسیانی بر واقعه تاریخی و مهم «غدیر» کشیدند و با طرح بهانههای واهی از جمله اینکه نبوت و خلافت هر دو نمیتواند به یک تیره از قریش یعنی بنیهاشم برسد یا اینکه علی(علیه السلام) جوان و کمتجربه است و یا بهانههای دیگر، در اسلام راستین که بنا به وصیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) باید رهبریاش به ولیّ او علی ابن ابیطالب(علیه السلام) میرسید، چند دستگی و انشقاق ایجاد کردند و با خانهنشین کردن علی(علیه السلام)، راه اسلام راستین را منحرف نمودند.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از ۲۵سال خانهنشینی و سکوت راهبردی، آنگاه که به اصرار مردم، خلافت را – که حق الهی ایشان بود – پذیرفت، با سه خط پیمانشکنان (ناکثین/ طلحه و زبیر)، از دین خارج شدگان (مارقین/ خوارج نهروان) و طغیان کنندگان (قاسطین/ معاویه) روبرو شد که هر یک به طریقی راه ایشان را سد کردند و سبب شدند که راه اسلام راستین برای رسیدن به اهداف الهی خود مسدود و منحرف شود. در این میان، پیمانشکنان و خوارج از سر راه برداشته شدند اما خطرناکترین دشمن امام علی(علیه السلام) یعنی معاویه که بعدها دشمنی او و خاندانش به فرزندان علی(علیه السلام) نیز آسیب رساند، همچنان باقی ماند.
از اینجا بود که دشمنیهای معاویه به عنوان نماد نیرنگ و نفاق و دنیاطلبی و حقد و کینه و حسد، در برابر مولای متقیان علی(علیه السلام ( به عنوان نماد انسان کامل، عدالت، پرهیزگاری و ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روز به روز بیشتر شد و شیعیان علوی را که میراثداران اسلام ناب و راستین محمدی بودند در تنگنای روزافزون قرار داد.
معاویه تلاش میکرد جامعه شقه شقه شده اسلام را که پس از ماجرای سقیفه دچار چند دستگی شده بود، در حالی که هنوز مسلمانان صدر اسلام زنده بودند و شرح رشادتها و جنگاوریها و پرهیزگاری و بزرگمردی علی(علیه السلام) نیاز به شاهد و دلیل نداشت، دچار انحراف کند. او میخواست با جعل احادیث در مدح دیگر افراد و با رقیب تراشی برای علی(علیه السلام) و معرفی افرادی که دارای جایگاه والای علم و تقوا و زهد بودند، نور درخشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را کمرنگ جلوه دهد و از سوی دیگر با تلاش برای دگرگون جلوه دادن شخصیت حضرت علی(علیه السلام) و بیان دروغهای بزرگ مانند اینکه علی(علیه السلام) نماز نمیخواند و حق مردم را ضایع میکند، شخصیت نورانی آن حضرت را لکهدار کند تا بدین ترتیب حاشیه امنی برای خود و خاندان قدرتطلب خویش فراهم آورد.
از اینجا بود که مکتب اسلام راستین در محاق ظلم و تزویر و نفاق امویان قرار گرفت و در نزدیک به ۹۰ سال حکومتِ سلطنتوار آنان، سبّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر منابر و هنگام خطبهها رایج شد و چنان عرصه بر علویان تنگ گردید که کسی جرأت بیان عقیده راستین خود را نداشت. در این مدت، اسلامی که سردمدار آن معاویه نیرنگباز و منافق، و یزید شرابخوار و میمونباز بودند دچار انحرافی چنان بزرگ شد که فرزند علی(علیه السلام) حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) احساس کرد جز با نثار خون خود و خانواده و یاران باوفایش نمیتواند اسلام را به مسیر راستین خود برگرداند. اینگونه بود که امام حسین(علیه السلام) پا در میدانی گذاشت که از هر سو شمشیرها و نیزهها احاطهاش کرده بودند و حماسهای آفرید که صدای مظلومیت شیعه را در سراسر تاریخ به رساترین آواز، طنینانداز کرد.
در این شرایط از اسلام جز نامی و ظاهری و از نماز و روزه و حج و جهاد جز صورتی باقی نمانده بود که رخشندگی خون حسین(علیه السلام) چشمها را خیره کرد و بار دیگر در جامعه شقه شقه شده مسلمانان، نگاهها به سمت خاندان عترت که میراثدار راستین اسلام ناب بودند، چرخید.
دیری نپایید که ظلم بنی امیه و ریختن خون سلاله پاک نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) دامنگیر امویان و باعث رسوایی و سقوط حکومتشان شد. در این شرایط و در حالی که تیرهای دیگر از قریش یعنی بنیعباس در حال تلاش برای به دست گرفتن خلافت بودند و شعار خود را نیز «الرضاء من آل محمد» قرار داده و در صدد استفاده از انتساب خود به عموی پیامبر و خاندان وحی بودند، دین اسلام بیش از هر زمانی در معرض تهدیدها و تحریفها قرار گرفته بود. در سال ۹۹ هجری خلافت از امویان به عباسیان رسید و تا سال ۱۱۴ هجری که امامت به صادق آل محمد(صلی الله علیه وآله) رسید، پدر بزرگوارش امام محمد باقر(علیه السلام) در فرصتی که عباسیان و امویان درگیر جنگ قدرت بودند، نهضت بزرگ علمی شیعه را آغاز کرد. امام باقر(علیه السلام) به تربیت شاگردان و نقل احادیث نبوی که از طریق پدران ارجمندش به او رسیده بود همت گماشت و سرانجام در سال ۱۱۴ هجری با شهادت ایشان، پرچم امامت به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) رسید.
در دوران ۳۴ ساله امامت حضرت جعفر ابن محمد(علیه السلام) مکاتب و نحلههای مختلف فکری و عقیدتی که آمیخته با دروغها و تحریفها بودند، شکل گرفته بود و در این شرایط اگر همت والای امام صادق(علیه السلام) برای تکمیل کردن نهضت علمی و فقهی اجداد طاهرینش نبود، بدون شک از اسلام و تشیع جز نامی باقی نمانده بود. آن حضرت در شرایطی که از اسلام یک طرح مشخص و بیپیرایه وجود نداشت و اسلام آمیخته به انواع تفسیرهای به رأی و تحریفها شده بود، طرح تازهای از اسلام ناب را در قالب چهارچوب عقیدتی و فقهی ارائه کرد.
آن حضرت با پاسخ دادن به انواع شبهات مطرح شده و تربیت بزرگترین شاگردان که برخی از آنها از امامان مذاهب اهل سنت نیز بودند، شناسنامهای تازه برای تشیع علوی صادر کرد و قرائتی ناب از اسلام محمدی به دست داد که شایسته بود به پاس نام بلند آن حضرت، تشیع جعفری نام گیرد.
اسلام و مکتب شیعه جعفری یا دوازده امامی، همواره مرهون زحمات شخصیت بزرگی است که مسیحوار در کالبد مرده اسلام، جان تازه دمید و نسخه راستین اسلام را از اسلام اموی و عباسی جدا کرد و برای آیندگان به ودیعت نهاد.
منبع: سرمقاله قدس آنلاین- 97/04/17