بوسه پیامبر بر گونه فرزند اسلام
از زبان همسر استاد مطهری
ساعتی ا زنیمه شب میگذشت، که زنگ ساعت مرتضی به صدا در آمد، عادت همیشهاش بود، که در تاریکی شب به دور از چشم بندههای خدا با معبودش راز و نیاز کند. اما آن شب حال دیگری داشت. صدای گریهاش را میشنیدم. دلم میخواست کمی بلندتر حرف بزند. تا من هم بشنوم که مرتضی در دل سیاه شب چگونه او را صدا میزند و یا حداقل یاد بگیرم که انسان چطور باید با خالقش صحبت کند. نجوای شبانهاش که تمام شد، سر بر بالین نهاد تا کمی آرام گیرد. اما ساعتی یعد یکباره از جا برخاست. نور مهتاب اتاق را روشن کرده بود. پرسیدم: مرتضی چه شده؟ سکوت سنگینی میان من و او فاصله انداخت. التهاب و موج هیجان در نگاهش بود، دلم طاقت نیاورد. دوباره پرسیدم: « مرتضی چه اتفاقی افتاده؟» آرام لب به سخن گشود.
خواب دیدم؛ خواب عجیبی که در باور انسان نمیگنجد. من و امام در صحن مسجد الحرام در کنار کعبه ایستاده بودیم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به سمت ما آمد من به امام اشاره کردم: آقا فرزند شما هستند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امام را بوسید بعد به سمت من آمد و مرا محکم در آغوش فشرد و صورتم را بوسید. هنوز گرمی لبهای پیامبر را بر گونه هایم احساس میکنم حادثه مهمی در راه است.
پنج شب گذشت، پنج شب به یاد ماندنی، پنج شب ناب از حضور او در میان جمع خانواده، پنج شب آموختن از او که دغدغه اسلام محمدی (صلیاللهعلیهوآله) را داشت. پنج شب به اندازه یک ثانیه گذشت و مرتضی مجروح و خون آلود از تیر کینه منافقین در بیمارستان طرفه بر بستر افتاد. زمان به سرعت میگذشت وشاید در آن لحظه هیچ کس باور نداشت که او اینگونه ما را رها کند، ما که هنوز تشنه آموختن بودیم، سؤالات مکرر در ذهنم میآمد چرا در تمام این مدت نپرسیدم، چرا نخواستم که بگوید. شاید قرنها از تاریخ انسان بگذرد تا چون اویی در عالم ظاهر گردد. چرا نپرسیدم…….؟
زمان ایستاد و مرتضی پر کشید وقتی به خانه رسیدم، پاسی از شب گذشته بود. صدای زنگ ساعت مرتضی برای دعای شبانهاش تنها صدای حاکم بر فضای خانه بود. بغض تلخی بر جانم نشست و یکباره به هق هق گریه تبدیل شد. چه بزرگی را در ماه بهشتی، ماه خدا از دست دادیم.
منبع:
حدیث هفته26/آثار محاسبه نفس
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
عبد السلام بن صالح هروى نقل ميكند در آخرين جمعه ماه شعبان، خدمت امام رضا(ع) رسيدم، حضرت به من فرمود:
اى اباصلت! بيشتر ماه شعبان گذشته است و اين، آخرين جمعه از آن است. پس در آنچه از آن مانده، كوتاهىهايت را در آنچه گذشته است، جبران كن. به كارى روى آور كه برايت مفيد باشد و آنچه را بيهوده است و به تو مربوط نيست، وا گذار .
زياد دعا و استغفار و تلاوت قرآن داشته باش و از گناهانت به درگاه خدا توبه كن، تا در حالى ماه خدا سوى تو آيد كه براى خدا خالص شده باشى.
هيچ امانتى را بر عهده خويش باقى نگذار، مگر آن كه ادا كرده باشى؛ و هيچ كينهاى را در دلت نسبت به مؤمنى نگاه مدار، مگر آن كه از دل به در آورده باشى؛ و هيچ گناهى را كه مرتكب مىشدى، مگذار ، مگر اين كه از آن، دست برداشته باشى . از خدا پروا كن، و در نهان و آشكار كارت، بر او توكّل كن «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً ؛ و هر كس بر خدا توكّل كند، او برايش بس است. خداوند، فرمان خويش را پيش خواهد برد. به يقين، خداوند براى هر چيزى اندازهاى قرار داده است».
و در باقىمانده اين ماه، زياد بگو: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْه؛ خدايا! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است، نيامرزيدهاى، پس ما را در باقيمانده آن ببخشاي» .
همانا خداوند متعال، در اين ماه به احترام ماه رمضان، بندگان بسيارى را [از آتش] آزاد مىكند.
عيون أخبار الرضا (ع): ج2، ص51، حديث198
از بس که رئوف و مهربانی یا رب
تو ملجأ هر پیر و جوانی یا رب
هرگز نشنیده ام گنه کاری را
از خانه ي رحمتت برانی یارب
نومید نمیشویم یک آن از تو
دیدیم مگر به غیرِ احسان از تو؟
جرم و گنه و خطا و عصیان از ما
جود و کرم و عطا و غفران از تو