به مناسبت شهادت حضرت حمزه سلام الله علیه
جنگ احد وشهادت حضرت حمزه(ع)
شرح مناسبت:
شکست مشرکان در بدر، خشم و کينه قريشيان (مشرکان مکه) را برافروخته بود. آنان با لشکرى انبوه، متشکل از سه هزار جنگجو، دويست اسب و سه هزار شتر به مدينه روى آوردند.
چون پيامبر(ص) از ماجرا آگاه شد، پس از مشورت با ياران، تصميم به نبرد در بيرون مدينه گرفت و پس از برگزارى نماز جمعه با حدود هزار نفر، به قصد احُد که نيروى دشمن در آن جا اردو زده بود، حرکت کرد.
نزديک بود مسلمانان پيروز شوند؛ امّا پس از آن، ديده بانان و تيراندازان، به طمع غنايم، محلّ مأموريت خود را بر روى کوه، ترک کردند و بدين سان، با يورش غافلگيرانه دشمن روبه رو شدند و در هنگامه درهم ريختگى نظام لشکر، از دشمن کين توزِ زخم خورده از جان گذشته، ضرباتى را متحمّل شدند.
حمزه عموی پیامبر(ص) در این جنگ به شهادت رسید.
منبع: دانش نامه اميرالمؤمنين(ع)، ص ۲۸۱ ـ ۲۸۵
جنگ احد وشهادت حضرت حمزه(ع)
الدرّ المنثور:
إنَّ النِّساءَ كُنَ يومَ احُدٍ خَلفَ المسلمينَ يُجهِزْنَ عَلَى جَرحَى المشركينَ … فجاءَ أبو سُفيانَ فقالَ: أعلُ هُبَلُ! فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: قولوا: اللّهُ أعلى وأجَلُّ، فقالوا: اللّهُ أعلى وأجَلُّ، فقالَ أبو سفيانَ: لنا العُزّى ولا عُزّى لَكُم! فقالَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: قُولُوا: اللهم مولانا و الكافرون لا مولى لهم .
در جنگ احد، زنان در پشت جبهه مسلمانان بودند و مجروحان را مداوا مى كردند … ابوسفيان آمد و شعار «پيروز باد هبل» را سر داد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مسلمانان فرمود: شما بگوييد: «خدا برتر و بزرگتر است» و مسلمانان شعار را سر دادند. ابو سفيان شعار داد: «ما عُزّى را داريم و شما عُزّايى نداريد». پيامبر خدا به مسلمانان فرمود: شما هم بگوييد: «خدا مولاى ماست و كافران مولايى ندارند».
الدرّ المنثور: ۲/ ۳۴۵
صحيح مسلم:
إنَّ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله كُسِرَت رَباعِيَتُهُ يومَ احُدٍ، وشُجَّ في رَأسِهِ، فَجَعَلَ يَسلُتُ الدَّمَ عَنهُ ويقولُ: كيفَ يُفلِحُ قومٌ شَجُّوا نَبِيَّهُم وكَسَرُوا رَباعِيَتَهُ، وهُو يَدعُوهم إلَى اللّهِ؟! فَأنزَلَ اللّهُ عَزَّوجلَّ: «لَيسَ لَكَ مِن الأَمْرِ شَيْ ءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَلِمُونَ».
در جنگ احد، دندان پيشين پيامبر خدا شكست و سر آن حضرت شكاف برداشت و در حالى كه از فرقش خون جارى بود مى فرمود: چگونه رستگار شوند مردمى كه فرق پيامبر خود را كه آنان را به خدا دعوت مى كند، شكافتند و دندان پيشينش را شكستند؟ پس، خداوند عز و جلاين آيه را فرو فرستاد: «تو را در اين كارها دستى نيست؛ يا [خدا] بر آنان مى بخشايد، يا عذابشان مى كند، زيرا آنان ستمكارند».
صحيح مسلم: ۳/ ۱۴۱۷/ ۱۰۴
امام على عليه السلام:
لَمّا انجَلى الناسُ عَن رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يومَ احُدٍ نَظَرتُ فِي القَتلى فلَم أرَ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فقلتُ: واللّهِ ما كانَ لِيَفِرَّ وما أراهُ فِي القَتلى، ولكن أرَى اللّهَ غَضِبَ علَينا بما صَنَعنا فَرَفَعَ نَبِيَّهُ، فما فِيَّ خيرٌ مِن أن اقاتِلَ حتّى اقتَلَ، فَكَسَرتُ جَفنَ سَيفِي، ثُمّ حَمَلتُ علَى القَومِ فَأفرَجُوا لي، فإذا أنا برسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَينَهُم.
در جنگ احد هنگامى كه مردم از گردِپيامبر خدا پراكنده شدند، من در ميان كشتگان نگاه كردم، اما پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را نديدم. با خود گفتم: به خدا قسم او اهل فرار نبود و در ميان كشته ها هم نمى بينمش. فكر مى كنم خداوند از اين رفتار ما به خشم آمده و پيامبرش را به آسمان برده است. پس، وجود من ديگر بى فايده است و بايد بجنگم تا كشته شوم. لذا غلاف شمشيرم را شكستم و به دشمن حمله كردم و آنان از برابر من دور شدند و ناگاه ديدم كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان آنهاست.
كنز العمّال: ۳۰۰۲۷
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله:
سَيِّدُ الشُّهَداءِ: حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ، و رَجُلٌ قامَ إلى إمامٍ جائرٍ فأمَرَهُ و نَهاهُ فقَتَلَهُ.
سرور شهيدان، [يكى] حمزه فرزند عبد المطلب است و [ديگرى] مردى است كه در برابر پيشوايى ستمگر بر پا خيزد و او را امر و نهى كند و آن پيشوا او را بكشد.
المستدرك على الصحيحين: ۳/ ۲۱۵/ ۴۸۸۴.
منبع: سایت دارالحدیث