انقلاب در مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران عامل انقلاب
بر اساس این فرضیه، مخالفت با رژیم شاه را باید در سرشت سیاسی آن جستجو كرد و انقلاب اسلامی را باید در راستای انقلابها و جنبشهای صد ساله اخیر در ایران دید. همه این انقلابها و جنبشها تنها برای تحول در ساختار سیاسی حكومت ایران بوده و در همه این سالها یك حكومت مستبد و مطلق العنان بر مردم حكومت می كرده است و مردم و مخصوصاً قشرهای تحصیل كرده خواهان از بین بردن استبداد بوده و هر گاه اندكی فضای باز سیاسی به وجود آمده، مردم دست به انقلاب زده اند. صادق زیبا كلام می نویسد:
«انقلاب اسلامی واكنشی در قبال فقدان توسعه و ایجاد اصلاحات در ساختار سیاسی ایران از اواخر قرن نوزدهم به این طرف بود. به تعبیری دیگر، انقلاب اسلامی ایران در حقیقت انقلابی بر علیه استبداد و دیكتاتوری حاكم بر ایران بود.» (1)
و نیز می گوید: «نگاهی گذرا و فشرده به تاریخ سلطنت محمد رضا شاه، بالاخص از دهه 1330 (یعنی یك دهه قبل از آنكه سیاست مدرنیزاسیون یا اسلام زدایی به اجرا گذارده شود) ، مبین این واقعیت است كه نارضایتی و مخالفت نسبت به رژیم شاه به نحو جدّی و عمیق در میان مردم ایران وجود داشته است. در تیر ماه سال 1331، مردم مخالفت قاطع خود را با شاه در جریان «قیام سی تیر» نشان دادند. یك سال بعد از آن در جریان كودتای بیست و هشت مرداد سال 1332 شاه كه عملاً به خارج از كشور گریخته بود، صرفاً به اتكاء نیروهای مسلح و با تبانی آمریكا و انگلستان توانست به كشور باز گشته، حاكمیت خود را از سر گیرد. هفت سال بعد از كودتا، علی رغم آنكه در طی این سالها رژیم، مخالفان خود را به شدت سركوب كرده بود، مع ذلك به مجرد آنكه در سال 1339 مختصر فضای باز سیاسی به وجود آمد، دهها هزار نفر از مخالفان رژیم سعی كردند از همان حداقل امكان به وجود آمده استفاده كرده، و در صدد سازماندهی و مبارزه با شاه سابق برآیند. در جریان قیام پانزده خرداد سال 1342، رژیم شاه صرفاً به كمك سركوب نظامی گسترده توانست به حیات خود ادامه دهد.
این تحولات جملگی در برهه ای اتفاق می افتادند كه نه اثری از «مدرنیزاسیون» بود و نه «پشت نمودن به اسلام» یا ظهور «بحران اقتصادی» به عبارت دیگر، هر گاه كه فرصتی پیش می آمد و مردم می توانسته اند نارضایتی خود را از رژیم شاه نشان دهند، تردیدی در ابراز مخالفت نمی كرده اند. مخالفتی هم كه در طی سالهای 57 - 1356 شاهدش هستیم، حلقه ای بود از زنجیر مخالفتهای قبلی.» (2)
در مورد این تحلیل توجه به نكات ذیل ضروری است:
الف. همه قیامها و انقلابهایی كه در صد ساله اخیر در ایران رخ داده است، برای ایجاد تحول در ساختار سیاسی كشور و رهایی از زیر یوغ استبداد نبوده است؛ مثلاً در قضیه دكتر مصدق، قیام ملت به خاطر نفت بود و اینكه نباید منافع ایران به جیب استعمارگران برود. در آنجا سخن از این نبود كه باید رژیم عوض شود یا رژیم در ساختار حكومتی خود تحولی ایجاد كند یا مثلاً در قضیه تنباكو بحث در این بود كه نباید استعمارگران و اجنبیها منافع ایران را به یغما ببرند.
البته بیشتر نهضتها و انقلابها برای تغییر در ساختار سیاسی كشور بوده است، مثل انقلاب مشروطیت كه به هدف تأسیس عدالتخانه و دارالشوری و… پدید آمد.
ب. اكثریت قاطع كسانی كه در انقلاب اسلامی ایران در سال 57 شركت كرده اند، تنها خواستار تحول در ساختار سیاسی و به دنبال آزادی سیاسی نبودند، بلكه مردم در شعارهای خود حكومت اسلامی را می خواستند تا احكام اسلام را پیاده كند. هم امام خمینی رحمه الله به عنوان رهبر انقلاب در سخنرانیها و اطلاعیه ها و نوشته هایش و هم مردم در شعارهایشان، حكومت اسلامی را می خواستند و لذا بعد از پیروزی انقلاب هم همین اكثریت قاطع به جمهوری اسلامی رأی دادند، نه به جمهوری مطلق و یا جمهوری از نوع دیگر.
ج. در قیامهای گذشته در صد ساله اخیر، رهبران قیامها دو گونه بوده اند: بعضی فقط سیاسی بوده و انگیزه دینی نداشته اند و بعضی رهبران دینی و سیاسی بوده اند؛ یعنی به دلیل انگیزه های دینی در سیاست دخالت می كرده اند. آنجا كه رهبران مذهبی، رهبری را به عهده داشتند، خواستار رعایت اصول مذهب در كشور بودند. گر چه در مورد خاص هر قیام، رعایت مذهب موجب نفع اقتصادی یا سیاسی بود، ولی آنها آنچه می گفتند، از دین و مذهب بود. و آنجا كه هم رهبری مذهبی و هم رهبری خاص سیاسی با هم یك قیام را به وجود آورده اند؛ مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت، باز رهبران مذهبی خواستار پیاده شدن دین بوده اند؛ دینی كه استقلال سیاسی، اقتصادی و… را می خواهد. اگر چه در همان مقطع، رهبر سیاسی فقط خواستار رسیدن به یك هدف سیاسی یا اقتصادی بوده است. جالب اینجاست كه حركتهای پر خروش مردم به دنبال رهبران مذهبی بوده و آنها به تبعیت از رهبر مذهبی خود به خیابانها می ریختند یا در جایی متحصن می شدند و رهبران سیاسی به كمك رهبران مذهبی می توانستند مردم را به قیام وادارند. پس این عامل مذهب و دین بود كه مردم را به سوی قیام و مبارزه می كشانید؛ نه فقط آزادی خواهی یا منافع اقتصادی. مردم نفع اقتصادی یا آزادی سیاسی خود را نیز در چهارچوب دین جستجو می كردند.
د. در خصوص انقلاب اسلامی ایران، قبل از پیروزی انقلاب، رهبران سیاسی، اعتقادی به از بین بردن نظام شاهنشاهی نداشتند و فقط خواهان اجرای قانون اساسی توسط شاه بودند؛ ولی امام خمینی رحمه الله معتقد بود كه شاه باید برود و راضی به ماندن شاه نبود.
اینجاست كه می گوییم: هدف، ایجاد یك حكومت اسلامی بود، نه فقط آزادی سیاسی و اجراء قانون اساسی در جامعه. این انقلاب در راستای تحقق اهداف اسلام ایجاد شد و با انقلابهای گذشته تاریخ كشور ما تفاوتهای بسیار زیادی دارد. این انقلاب می خواهد هم دیكتاتوری و اعمال نظر فرد بر جامعه نباشد و مردم آزادی سیاسی داشته باشند، هم منافع اقتصادی آنها تأمین شود و تحت سلطه بیگانه نباشند و هم دستورات دینی در امور فردی مردم اجرا شود و مردم تربیت الهی بشوند.
پی نوشت:
1) همان، ص 87.
2) همان، ص 10.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 75.