انتظار و آمادگى
اين خاصيت انتظار است كه تو كمبودها را حدس بزنى و براى تأمينش بكوشى و اين خاصيت انتظار است كه تو را به آمادگى و حضورى مى رساند كه مانعها را بشناسى و براى رفعشان برنامه بريزى. شهادت و تقدير خاصيت انتظار است كه بايد جايگزين تظاهر و تفنن بشود، وگرنه…
جوانى به منزل ما آمده بود و در مقام نصيحت مى گفت كه من چند شبى در اين منزل خوابيده ام و بعد به حوزه وارد شده ام و حالا مى خواهم نقطه هاى منفى برخورد شما را كه به ديگران هم گفته ام به شما تذكر بدهم.
يكى اينكه در معاشرت با شما آدم به انزوا كشيده مى شود و ذهنيتها و حالتهاى منفى در او به وجود مى آيد. از آن جا كه او مى خواست در مقام نصيحت تذكراتى بدهد، گوش بودم كه لابد توضيحى خواهد آمد، ولى توضيحى نداد. اين بود كه گفتم: من هم براى خودم زشتى ها و گناه ها و نقطه ضعف هايى را قبول دارم و از آن طرف در صدد هستم كه مصداق هاى اين كلى را بشناسم و در خودم با آن درگير شوم؛ چون من اين كلى را قبول دارم و معتقد به عصمت خودم نيستم. توضيح كلى شما براى من فايده اى ندارد. بهتر است كه مشخص كنيد و بگوييد در برخورد مثلاً با من يا ديگرى، شما حرفى زديد يا كارى كرديد كه نبايد مى كرديد و اين كار غلط ما را به انزوا كشانيد.
ساكت بود، گفتم: مثلاً با خود شما كه چند شبى را اين جا بوده ايد، چه برخورد غلطى وجود داشته كه شما را به ذهنيت كشانده است. گفت: من مبتلا به ذهنيت نشدم، ولى شما وقتى كه آمديد به من گفتيد: آيا فكر كرده اى و آمده اى يا همين طور راه افتاده اى؟
من با تعجب پرسيدم: آيا همين باعث انزوا و ذهنى گرايى شما شده است؟ گفت: بله… و اين جا بود كه خنديدم و خودش هم خنديد و با احترام به محضرشان عرض كردم، خيلى احمق هستيد. و گفتم: لابد اين هم نقطه ضعف بنده بود كه فحش مى دهم و اهانت مى كنم و عفت كلام ندارم؟!
در حالى كه اين توضيح حالتى است كه در تو وجود دارد و بايد متوجه شوى و بى خود بلند گوى گناهى نباشى كه وجود نداشته است.
هنگامى كه مى خواهى طرف، مبتلا به انزوا و نفرت نشود و گوساله نيايد و گاو نرود، در برخورد با او مى پرسى كه آيا با فكر آمده اى؟ متهم به ذهنيت بازى مى شوى و متهم به انزوا و رهبانيت. آن جا كه من دارم مى بينم، آدمهاى استخوان دارش پس از سالها تحصيل چگونه سردرگم هستند و نمى دانند چه كنند و خسته و رنجور و وازده و سر در لاك شده اند. آيا نبايد به تازه واردى كه بر اساس جوّ حاكم و يك جريان تند اجتماعى كارش را ول كرده و آمده كه مثلاً عربى بخواند آيا به اين چنين آدمى نبايد بگويم كه چه مى خواهى و چرا با عربى شروع كرده اى؟ و نبايد بگويم كه عربى، تو را به فهم قرآن نمى رساند و بيش از ترجمه به تو ياد نمى دهد و نبايد بگويم كه پيش از عمل، تو بايد فكر و ظرفيت و طرح را داشته باشى؟!
منبع: آیه های سبز، ص 50