احترام به سادات
11 بهمن 1400
یک روز که آقا ابراهیم به منزل ما آمده بود، جلوی همه دولا شد و دست پدرم را بوسید!
تعجب کردم. او قهرمان ورزش و کشتی
بود. تمام محل او را می شناختند.
آقا ابراهیم گفت :
“شما سادات و اولاد حضرت زهرا ‘علیه السلام’ هستید. احترام شما واجب است”
به توصیه ی ابراهیم، آن شب با پدرم به زورخانه حاج حسن رفتیم. از آن روز
من هم جزو ورزشکاران آن فضای معنوی شدم.
هر وقت وارد میشدم بلند میگفت:
سلامتی سادات صلوات. بعد هم تا من وارد گود نمیشدم
خودش وارد نمیشد.
مرشد زورخانه هم بلند میگفت: برای
جد سادات صلوات
برخوردهای ابراهیم باعث شد که به
سید بودنم افتخار کنم.
اخلاق و رفتار او در من و در بسیاری از ورزشکاران تاثیر داشت.
همه دوستش داشتند…
همه جا صحبت از روحیه ی پهلوانی ابراهیم بود.
منبع?: سلام بر ابراهیم۲?
روایت: سید کمال سادات شکرآبی