آیات الولایه آیه چهاردهم- سوره مبارکه آل عمران– آیه شریفه 61
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَنْ حَاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبينَ
پس هر کس با تو درباره او ( عیسای مسیح علیه السّلام ) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند ، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را ( کسانی را که مانند جان ماست ) فرا خوانیم ، آن گاه به یکدیگر نفرین کنیم ، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. ( پیامبر در این قصه حسنین را به عنوان ابناء و فاطمه را به عنوان نساء و علی را به عنوان نفس خود به مباهله آورد و کفار تسلیم شدند )
تفسیر آیه:
یعنی اگر باز کسانی پس از این همه برهان ودانشی که از خداوند به تو رسید ، بخواهند درباره الوهیت حضرت مسیح با تو گفت وگو و بحث های بی ثمر کنند، آن ها را به مباهله دعوت کن و بگو : شما نزدیک ترین کسان خود را از فرزندان و زنان و مردان فرا خوانید ، ما نیز نزدیکترین کسان خود را از فرزندان و زنان و خودی ها دعوت می کنیم( فَقُل تَعالَوا اَبناءَنا وَاَبناءَکُم وَ نِساءَنا وَنساءَکُم وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُم) و آن گاه حکمیت موضوع را به خدای عالم واگذار می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرا می دهیم(ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللهِ عَلَی الکاذِبینَ).
مباهله چیزی است که اثر خود را عملاً آشکار می کند و دروغگو را گرفتار عذاب می سازد و آخرین حربه را پس از تأثیر نکردن منطق و استدلال است.
ماجرای مباهله
نجران: نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان به شمار می رفت و معبدی که آن جا داشتند به آن کعبه نجران می گفتند و هیئتی که برای بررسی اسلام به مدینه آمده بودند از علمای هم آن جا بودند.
« مباهله» از ماده « بهل» به معنی رها کردن و قید و بند چیزی را از چیزی برداشتن است و ابتهال در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار به خداوند است . در مباهله ، دو طرف مخالف برای اثبات حقّانیّت خود ، داوری را مستقیماً به خدا وا می گذارند. بنابراین وقتی دربارۀ یک مسئله مهم مذهبی گفت وگو به نتیجه نرسید ، در یک جا جمع می شوند و به درگاه خدا تضرّع و زاری می کنند و از خدا می خواهند که درغگو را رسوا سازد . از این رو وقتی دلایل عقلی و نقلی پیامبر(صلی الله علیه وآله) دربارۀ عیسی(ع) که برخاسته از وحی بود، در نصارای نجران تأثیری نکرد ، خدا به پیامبر خود دستور داد که به آن ها پیشنهاد مباهله کندت. مباهله تا آن زمان در میان اعراب سابقه نداشت و راهی بود که صد در صد صدق دعوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را اثبات می کرد و طبیعی است کسی که به ارتباط خویش با خدا یقین نداشته باشد ، جرأت نمی کند که در چنین میدان خطرناکی که مجازاتن آن نقدی است ، وارد شود . به هر حال ، مسیحیان نجران که برای کشف حقانیت نبوت پیامبر موعود به مدینه آمده بودند ، از قبول مباهله به هراس افتادند و آن را نپذیرفتند .آن ها از پیامبر(صلی الله علیه وآله) مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند . نتیجه مشاوره این بود که به نفرات خود گفتند که اگر دیدید محمّد (صلی الله علیه وآله) با سر و صدا و جمعیت و تشریفات به مباهله آمده، با او مباهله کنید و نهراسید؛ زیرا در این صورت حقیقتی در کار نیست.ولی اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش بر سر قرار آمد ، بدانید او پیامبر خداست و از مباهله با اوبپرهیزید که خطرناک است . فردای آن روز نجرانی ها طبق قرار قبلی در میعادگاه حاضر شدند . ناگاه دیدند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، فرزند گرامی اش حسین (سلام الله علیه) را درآغوش دارد ودست حسن (سلام الله علیه) را در دست گرفته و علی و فاطمه (سلام الله علیها) همراه او هستند و به آن ها سفارش می کند هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید. نمایندگان نجران وقتی این صحنۀ نورانی و الهی را مشاهده کردند ، سخت به وحشت افتادند. ابو حارثه اُسقف هیئت نجرانی گفت: ای یاران! این چهره های نورانی را که من می بینم ، اگر از خدا بخواهند که کوه از جا کنده شود چنین خواهد شد . با این ها مباهله نکنید که حتماً هلاک می شوید. لذا از مباهله رو گردان شدند و به شرایط ذمّه وجزیه تن دادند و با پیامبر (صلی الله علیه وآله) مصالحه کردند که سالی مقداری لباس که هر یک به قیمت چهل درهم باشد و نیز در مواقع جنگ مقداری تجهیزات جنگی در اختیار مسلمانان بگذارند.
البته مردم زیادی بعد از ایم مباهله ایمان آوردند و پس از مراجعت هیئت نجرانی، دو نفر از علمای آن ها به نام سیّد و عاقب به مدینه برگشتند و هدایایی به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) تقدیم نموده ، اسلام آوردند.به راستی، هم جای تعجب است و هم جای دلسوزی نسبت به برادران اهل سنت که چگونه جناح بندیهای سیاسی وفرقه ای و تحریف در مسائل تاریخی موجب شده است که آن ها از دامن اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دور بیفتند و از فروغ این انوار درخشنده بی نصیب بمانند . در حالی که خاص وعام پذیرفته اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این مباهله چه کسانی را به عنوان «اَبناءَنا وَنِساءَنا وَاَنفُسنا» به میدان آورد و آن ها را عین جان خود دانست.
شخصیت آسمانی مباهله
در پاره ای تفسیر های ما این آیه دلیل فضیلت علی (سلام الله علیه) و فاطمه وحسنین گرفته اند و به همان بسنده کرده اند و حق اهل مباهله را ضایع نموده اند و آن را فقط دلیل فضیلت آن ها دانسته و غائله را در یک بن بست محدود احساسی ختم نموده اند، که این اشتباه است . بلکه باید بدانیم که آیۀ مباهله چیزی بالاتر از مسئلۀ فضیلت است. این آیه سخن از مشارکت آن ها در حفظ و بقای رسالت است که بی وجود آن ها رسالت از حرکت باز خواهد ایستاد.
این بزرگوران کسانی هستند که به تعیین قرآن و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برگزیده و تأیید شده اند . اشخاصی را که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در میدان مباهله به همراه خود آورد ، متولی و شریک موضوع مباهله بودند.آن ها پرده داران حقیقی و نخستین رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودند و پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) به امر خدا گردن نهاده و مصادیقی را به میدان آورد که غیر آن ها نمی توانستند مشمول آیه قرار بگیرند و اگر غیر از این ها کسانی پیدا می شدند که منظور خدا باشند، پیامبر آن ها را به صحنه می آورد.مراد از« اَبناءَنا» منحصراً حسن و حسین (سلام الله علیه) هستند و منظور از« نِساءَنا» با این که به صورت جمع آمده است، تنها فاطمه زهرا(س) است و منظور از « اَنفُسَنا» تنها علی (سلام الله علیه) بود. پیامبر(صلی الله علیه وآله) با نوع انتخاب خود از میان همۀ خانوادهۀ گرامی اش ، کلمات آیۀ کریمه را تأویل و تفسیر نموده است.
حدیث: از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده که به بریدۀ اسلمی فرمود: « علی (سلام الله علیه) را به خشم نیاور ؛ زیرا او از من است ومن از او
فخررازی در تفسیر خود گفته است:«طبق این آیه ، علی (سلام الله علیه) از سایر اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) افضل بوده است؛ زیرا او عین نفس پیامبر تلقی شده و از طرفی پیامبر افضل مردم است. پس علی (سلام الله علیه) بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) افضل مردم است».آیا همین فضیلت در اولین امام بودن او کافی نبود؟ مصداق این آیه را پیامبر(صلی الله علیه وآله) شخصاً تعیین نموده است وشیعه و سنی در آن اختلاف ندارند . فخر رازی در تفسیر این آیه ، دربارۀ این که مراد از اهل بیت چه کسانی هستند ، روایت کرده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) عبا یا پارچۀ سیاهی بر دوش خود انداخته بود که حسن و حسین و فاطمه و علی (سلام الله علیه) یک یک پیش پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمدند و حضرت ، آن ها را زیر پارچه به حضورش فرا خواند و آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا». سپس گفته است که این روایت از مسلمات میان اهل تفسیر و حدیث است. (تفسیر نسیم حیات)
منبع: پایگاه های اطلاع رسانی امام علی سلام الله علیه، تدبر، حرم حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه، تبیان
معاونت فرهنگی تربیتی
مرکزآموزش های غیرحضوری حوزه های علمیه خواهران