آزادیای فراتر از همه جای دنیا
آزادی یک محدوده معینی دارد، اسلام معین کرده آن محدوده را. هیچکس حق ندارد از آزادی خود بهنحوی استفاده بکند که به مردم، به جامعه، به دین، به انقلاب اسلامی، به جمهوری اسلامی ضرر و زیانی عاید بشود. این آزادی است. در این محدوده همه آزادند و این آزادی بهمراتب بیش از آن آزادیای است که همه دولتهای امروز دنیا دارند میگویند.
گونهشناسی آزادی
در فلسفه سیاسی آیتالله خامنهای مدظله العالی رهبرانقلاب، با تأملات عقلانی از دادههای وحیانی به تبیین ماهیّت و عرصههای آزادی پرداخته شده است. ایشان با اشاره به آیه ۱۵۷ سوره اعراف “وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ[۱]“؛ در مورد رسالت و مأموریت پیامبر میفرماید: پیغمبر آمد تا غٌل و زنجیر را از دست و پای ملتها و انسانها باز کند و آنها را از شر چند قدرت اسارتگر رها کند: اولاً، از شر قدرت دشمنان بیگانه و سلطهگران و جباران جهانی نمیگذارد که قدرتهای بزرگ عالم بر ملّت اسلام مسلط بمانند و این همین چیزی است که امروز شعار مردم ماست، آزادی از سلطه ابرقدرتهای علم؛ ثانیاً، آزادی از سلطه مستبدان و جباران داخلی و این همین چیزی است که شما مردم در دوران رژیم گذشته با آن جنگیدید.
اسلام است که میگوید دستگاه سلطنت چه به نام سلطنت و چه به هر نام دیگر باید از اجتماعات انسانی ریشهکن شود. استبداد باید بمیرد. تحقیر انسان باید وجود نداشته باشد؛ ثالثاً، آزادی از شر نظامها و سنتها و رویههای جاهلی و طاغوتی. اسلام به ما میگوید که اسیر تشریفات دستوپاگیر نباشیم. اسلام به ما میگوید که اسیر تجملات نباشیم. اسلام به ما میگوید که اسیر مواضع طبقاتی نادرست و ضدانسان نباشیم. این خود را بالاتر و برتر از دیگری نداند و او را مستوجب تحقیر بداند. اسلام به ما میگوید میان سیاه و سفید، میان این نژاد و آن نژاد فرقی نیست و هیچ نژادی حق ندارد بهدلیل رنگ، بهدلیل خون، بهدلیل بقیه شرایط اقلیمی، دیگران را بنده و برده خود قرار بدهد؛ پس اسلام طرفدار آزادی بهمعنای شکستن سنتهای غلط جاهلی است.[۲]
در ادامه ایشان یکی از اهداف بعثت خاتمالانبیا را آزادی انسانها در شش مورد زیر معرفی میکند:
۱- آزادی از قید ظلم و ستم و تحمیل حاکمان جور؛
آزاد از قید خرافهها و اعتقادات نادرست ذلتآفرین؛
آزادی معنوی؛
آزادی اجتماعی؛
آزادی حقیقی؛
آزادی عقلانی.[۳]
و در جای دیگر، آزادی را به سه بخش تقسیم میکنند:
آزادی مطلق: که البته هیچ طرفداری در دنیا ندارد؛ کسی در دنیا نیست که به آزادی مطلق دعوت بکند.
آزادی معنوی: چیزی است که کسانی که معتقد به معنویاتند، همه آن را قبول دارند. محل رد و قبول نیست. “آزادی معنوی یعنی آزادی انسان از قید هواها و هوسها و شهواتی که آن پایه آزادیهای حقیقی در جامعه است”[۴].
آزادی اجتماعی: آزادی بهمثابه یک حق انسانی برای اندیشیدن، گفتن، انتخابکردن در عرصه زندگی اجتماعی.[۵]
و به اعتبار متعلق آزادی آن را به دو قسم درونی و بیرونی تقسیم نمودند.
در مواردی نیز از آزادی شخصی یا فردی و آزادی عمومی نام میبرد و به اعتبار مکتب صاحب آزادی به دو نوع آزادی: “آزادی اسلامی” و “آزادی غربی” [۶] و در نهایت آزادی را به دو بخش کلی تقسیم مینمایند:
بند اول: آزادی حقیقی
این آزادی در نظر ایشان ملازم با آزادی معنوی، آزادی اجتماعی، آزادی عقلانی و همه موارد مثبتی که ذکر آن گذشت است. از منظر آیتالله خامنهای مدظله العالی رهبرانقلاب این آزادی در حقیقت رهایی معنوی انسان است و آزادی از قیدها و زنجیرهای درونی بشر است. ایشان در تعبیر جامعی آثار سیاسی آزادی حقیقی را چنین بیان میفرمایند: «آن ملّتی که خلاصه اسیر احساسات پستکننده و ذلیلکننده خودش نباشد. اسیر خصلتهای منفی خودش نباشد. اسیر هوا و هوس و شهوات خودش نباشد. اسیر ترس و طمع خودش نباشد آن ملّت اسیر قدرتهای بیرون از وجود خودش، قدرتهای جبار، قدرتهای ظالم و ستمگر هم نخواهد بود و این یک نسخهای است که برای تمام ملّتهای عالم علیالسواء قابل اجراست و دوای درد همه ملتهاست؛ یعنی آزادی درونی، آزادی معنوی، آزادی از زنجیرهایی که بازدارنده انسان هستند از حرکت، از فعالیت، از اراده، اما این زنجیرها بیرون از وجود او نیستند در درون خود او هستند آزادی از اینها، این یکی از فرقههای اساسی میان نظر اسلام در باب آزادی و نظر مکاتب غربی است.[۷]»
بند دوم: آزادی ظاهری
آیتالله خامنهای مدظله العالی با اشاره به آزادیای که در بینش غرب هست، آن را ضد آزادی میداند که انسان را خوار و ذلیل و برده و اسیر هوا و هوسها میکند. روح آزادگی و حریت را از انسان میگیرد. آنها میگویند ایشان این آزادی ظاهری را “اسارت درونی” میداند، زیرا اگر کسی اسیر تمایلات دل خودش هست و برده هوسها و شهوتهای خودش هست، این آزادی نیست. این اسارت است، این بردهگی است؛ بنابراین، هیچ عاملی از بیرون نمیتواند یک انسان را آنجور برده کند که یک شهوت درونی، یک هوا و هوس درونی او را برده میکند، او را اسیر میکند.[۸]
گفتار سوم: حدود آزادی
یکی از ابعاد آزادی که در فلسفه سیاسی آیتالله خامنهای به آن توجه شده است حدود و مرزهای آزادی است. ایشان با طرح این سؤال که “مرز آزادی کجاست؟ یعنی انسانها تا چه حد و در چه محدودهای و در چه چارچوبی آزادند و به کجا که رسیدند آزادی آنها باید محدود بشود و جلوی آزادی آنها گرفته بشود”[۹]؛ در پاسخ به این سؤال معتقدند در هیچیک از مکتبها و فرهنگها و نظرهای فلسفی و اجتماعی از آزادی مطلق طرفداری نشده است و در جامعه بشری این نوع آزادی ممکن هم نیست. اگر ما فرض کنیم که یک انسان در هر کاری که مایل است انجام بدهد آزاد باشد و هیچ مانعی بر سر راه او نباشد نفس این آزادی بهطور طبیعی، آزادی بسیاری از مردم دیگر را محدود و سلب خواهد کرد، بنابراین آزادی مطلق نه ممکن است و نه کسی طرفدار آن است. آزادی مطلق یک جایی باید محدود بشود. این انسان اگر بخواهد زندگی مطلوب و راحتی داشته باشد یک مقدار از آزادیها را باید قبول کند و بپذیرد که از او بگیرند و یکجا متوقف بشود و در آموزههای اسلامی هم پذیرفته شده است که آزادیهای مردم باید در چارچوب مقررات و ضوابط اسلامی باشد. آیتالله خامنهای براساس تعریفی که پیش از این در مورد آزادی ارائه داده بودند، محدوده آزادی را چنین بیان میکنند: «آزادی یک محدوده معینی دارد، اسلام معین کرده آن محدوده را. هیچکس حق ندارد از آزادی خود بهنحوی استفاده بکند که به مردم، به جامعه، به دین، به انقلاب اسلامی، به جمهوری اسلامی ضرر و زیانی عاید بشود. این آزادی است. در این محدوده همه آزادند و این آزادی بهمراتب بیش از آن آزادیای است که همه دولتهای امروز دنیا دارند میگویند.»[۱۰]
ایشان براساس بنیادهای معرفتی و اعتقادی خویش قلمرو آزادی را بر آموزههای الهی مبتنی میداند و معتقدند آزادی دارای معیار و ارزشهایی است که براساس آن ارزشیابی و تحدید میشود و سه دسته ارزشهای محدودکننده را بیان میکنند:
بند اول: ارزشهای محدودکننده معنوی
«… اما مرزهای معنوی هم وجود دارد. کسی اضلال کند – گمراه کند – خب، یکی عقیده گمراهی دارد عیبی ندارد؛ عیبی ندارد یعنی چرا پیش خدا عیب دارد، پیش انسانهای مؤمن عیب دارد، لیکن حکومت هیچ وظیفهای در قبال او ندارد…؛ اما قرار باشد که آنکسی که عقیده فاسد دارد بیفتد به جان ذهن و دل افرادی که قدرت دفاع ندارند و آنها را هم بخواهد گمراه کند این یک مرزی است برای آزادی… اینجا آزادی محدود میشود، این مرز آزادی است؛ پس آزادی در زبان قرآنی یک تفاوت دیگرش این است. مرزی دارد از ارزشهای معنوی[۱۱]».
بند دوم: ارزشهای محدودکننده اخلاقی
آزادی نباید با اصول و ارزشهای اخلاقی مخالف باشد و در صورت تعارض، آزادی محدود میشود.
«اسلام معتقد است که آزادیهای مردم باید در چارچوب مقررات و ضوابط اسلامی باشد. شما آزاد نیستید در جامعه آنچه که به اخلاق و عفت عمومی لطمه وارد میکند، فساد و رهایی و یلهگی جنسی داشته باشید. اسلام این را اجازه نمیدهد.»[۱۲]
بند سوم: ارزشهای سیاسی ضروری
درباره مناسبتهای قدرت ارزشهایی وجود دارد که برای آزادی محدودیت ایجاد میکند. آیتالله خامنهای با توجه به نظم سیاسی مستقر در ایران، معتقدند حفظ نظام و احترام به ارزشهای حاکم مرز آزادی است و کسی مجاز نیست به اسم آزادی این نظام را از بین ببرد. ایشان با استفاده از مفاهیم قرآنی به نقش گروهی با نام “مرجفان” در جامعه اسلامی اشاره میکنند و معتقدند آزادی ارجاف نیست، در قرآن کریم از گروهی به این نام در کنار منافقین و بیماردلان یاد شده است. “لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً[۱۳]“: اگر منافقان و کسانی که در دلهایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه، از کارشان بازنایستند، تو را سخت بر آنان مسلط میکنیم تا جز مدّتی اندک در همسایگی تو نمانند. «مرجفون یعنی کسانی که مرتب مردم را میترساندند؛ مثل خوره میافتند به جان مردم، روحیهها را تضعیف میکنند. مردم را ناامید میکنند و از اقدام بازمیدارند. اگر اینها دست برندارند “لنقرینک بهم”: تو را به جان آنها خواهیم انداخت. این مرز آزادی است.[۱۴] »
بند چهارم: ارزشهای محدودکننده اجتماعی
انسانها به حکم طبیعت و فطرت و قانون الهی و شریعت اسلامی آزادند؛ اما این آزادی نباید با “چارچوبهای پذیرفته شده جامعه یا حقوق جامعه یا حقوق افراد دیگر در تضاد باشد”.[۱۵]
[۱] اعراف، ۱۵۷٫
[۲] بیانات در جمع مسئولان نظام در روز عید مبعث، ۹/۳/۱۳۸۱٫
[۳] بیانات در جمع مسئولان نظام در روز عید مبعث، ۹/۳/۱۳۸۱٫
[۴] بیانات در مصاحبه با ستاد برگزاری دهه فجر، ۴/۱۰/۱۳۶۷
[۵] بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷
[۶] بیانات در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور، ۱۱/۷/۱۳۷۹٫
[۷] بیانات در خطبه نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵
[۸] بیانات در خطبه نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵
[۹] بیانات در خطبه نماز جمعه تهران، ۵/۱۰/۱۳۶۵
[۱۰] بیانات در خطبه نماز جمعه تهران، ۷/۹/۱۳۵۹٫
[۱۱] بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷
[۱۲] بیانات در خطبه های نماز جمعه تهران، ۷/۹/۱۳۵۹
[۱۳] احزاب، ۶۰
[۱۴] بیانات در دیدار با دانش آموختگان دانشگاه تربیت مدرس، ۱۲/۶/۱۳۷۷٫
[۱۵] بیانات در خطبه نماز جمعه تهران، ۱۴/۹/۱۳۶۵٫