دختری که به خاطر نگاه های نانجیب چادر به سر کرد
10 بهمن 1400
روایت جیران مسلمی؛ دختری که به خاطر نگاه های نانجیب چادر به سر کرد من متفاوتم در عالم کودکی حجاب خانمهای فامیل مقابل نامحرمان را دوست داشتم. به سن تکلیف که رسیدم، با ذوق چادر سر میکردم؛ زیرا حس میکردم مانند بزرگترها شدهام، اما خیلی زود در همان سن… بیشتر »
2 نظر
یک نفس راحت
09 بهمن 1400
آن روز گذشت و از کتابخانه به خانه آمدم. وقتی پدر و مادرم که در خانه بودند، مرا با چادر دیدند، خوشحال شدند. برق نگاهشان دیدنی بود. پدرم چادر را خیلی دوست دارد و از اینکه دخترش چادر سر کرده بود، خیلی خوشحال بود؛ گویی تمام دنیا را به او دادهاند. از… بیشتر »
به سفارش یک شهید..
17 آبان 1400
یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس میگوید: یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفت؛ بهطوریکه از بیمارستانهای صحرایی هم مجروحان بسیاری را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحان بهشدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکی از… بیشتر »
«چی بگم آخه؟!»
05 مهر 1399
كتاب «چی بگم آخه؟!» مجموعه ای از بهترین تشکرها و تذکرها در امر به معروف و نهی از منکر با تأکید بر جرائم اخلاقی مشهود منتشر شد. این کتاب به قلم جمعی از طلاب و دانشجویان در 174 صفحه در قالب آموزشی و با رویکرد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به رشته تحریر درآمده… بیشتر »
اولين توصيه ء يه شهيد
29 تیر 1399
✔️ یک قانون کلی ✔️
25 تیر 1399
- ماسک بزنید لطفا!? - به خودم مربوطه. ⚠️- ماسک نزدنتون بقیه رو به مخاطره می اندازه، شما در یک محیط عمومی هستید. - هر کی سختشه از من فاصله بگیره. یا بره بیرون. - چه ربطی داره! شما با زدن ماسک هم خودتون مصون از کرونا میمونید هم دیگران از شما. - چرا فکر… بیشتر »