برای بررسی مسئله حوادث ناگوار طبیعی و این که آیا عذاب الهی هستند یا نه، نکاتی را باید مورد توجه قرار داد:
الف. هدف نهایی آفرینش انسان آن نیست که در دنیا به تن آسایی مشغول باشد، بلکه غایت اصلی و نهایی او رسیدن به سعادت حقیقی است که جز در سایه عبادت خدا و قرب الهی فراهم نمی شود.
ب. حوادث طبیعی هم از جهاتی دارای آثار مفید هستند و به انسان در رسیدن به هدف نهایی اش کمک می رسانند؛ زیرا شکی نیست که بدی این حوادث ناگوار، نسبی است؛ یعنی ما این حوادث را نسبت به انسان هایی که دچار خسارت شده اند شر می دانیم، نظیر این که زهر مار برای انسان و سایر موجوداتی که از آن آسیب می بینند بد است، اما برای مار بد نیست.
مولوی می گوید:
زهر مار آن مار را باشد حیات لیک آن مر آدمی را شد ممات
پس بد مطلق نباشد در جهان بد به نسبت باشد این را هم بدان [1]
اما همین حوادث نسبت به کل نظام و زندگی مجموعه انسان ها، دارای آثار ارزش مندی هستند.
اینک به برخی از آثار مفید آن اشاره می کنیم:
1. شکوفا شدن استعدادها:
سرشت انسان و وضعیت عمومی جهان طبیعت به گونه ای است که بسیاری از استعدادهای مادی و معنوی انسان، جز در سایه مواجهه با سختی ها و مبارزه با مشکلات شکوفا نمی شود. همان گونه که عضلات بدن یک ورزشکار تنها از راه تمرین ها ی سخت و طاقت فرسا ورزیده می شود. پاره ای از قابلیت های روحی و معنوی انسان نیز در برخورد با مصائب و تلاش برای چیرگی بر دشواری های زندگانی، شکوفایی و ظهور می یابند؛ مثلاً بسیاری از اکتشافات و اختراعات علمی، تحت تأثیر نیازهای اساسی آدمی برای حل مشکلات فردی و جمعی خود، رخ داده است. قرآن بر این واقعیت تأکید می ورزد که در دامان هر سختی و مصیبتی، آسانی و سهولتی نهفته است. [2]
علاوه این که از نظر قرآن یکی از سنت های الهی، ابتلا و آزمون انسان [3] در صحنه های مختلف زندگی، به منظور پرورش استعدادهای نهفته انسان است. امام علی (عليه السلام) نیز تأثیر سختی ها را در شکوفایی استعدادهای نفهته آدمی، در قالب تشبیهاتی بسیار زیبا چنین بیان می دارد:
"بدانید که درختان بیابانى چوبشان محکمتر است، اما درختان سر سبز که همواره در کنار آب قرار دارند پوستشان نازکتر (و کم دوام ترند). [4]
2. بیدارگری:
یکی از مهم ترین دستاوردهای بلایا آن است که آدمی را از خواب غفلتی که بر اثر فرو غلتیدن در نعمت های دنیوی بدان دچار شده بیدار کرده و مسئولیت های خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور می شود و استکبارش را به فروتنی و خضوع مبدل می سازد. قرآن در اشاره به این مطلب بیان می دارد که همواره اقوام پیامبران با انواع سختی ها رو به رو بودند، تا مگر از سرکشی دست شسته، در مقابل حق تسلیم شوند.
"و در هیچ شهری، پیامبری نفرستادیم، مگر آن که مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم تا مگر به زاری در آیند". [5]
3. قدرشناسی نعمت های الاهی:
از دیگر فواید حوادث ناگوار طبیعی، آن است که انسان، اهمیت نعمت های الهی را دریابد و قدر آن را بشناسد؛ زیرا “قدر عافیت را کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید".
در حدیثی از امام صادق (عليه السلام) آمده است: “وین آفات هرچند به افراد نیکوکار و بدکار هر دو می رسد، ولی خداوند آن را مایه اصلاح هر دو گروه قرار داده است، اما آفات و بلایی که به نیکوکاران می رسد، مایه تذکر نعمت های پروردگارشان که در گذشته در اختیار آنان بود می گردد و این امر آنان را به شکر و شکیبایی رهنمون می شود". [6]
ج. بی گمان نسبت معلومات آدمی به مجهولاتش، نسبت قطره به اقیانوس بی کران است. نه تنها در قلمرو جهان بیرون که حتی در وجود خود انسان اسرار ناشناخته فراوانی هست که فهم بشر هنوز به آنها راه نیافته است. با توجه به محدودیت دانش بشری، نمی توان ادعا کرد که ما به همه اسرار و رموز پدیده هایی که آن را شر می دانیم آگاهی داریم. بسا در این امور مصالح فراوانی نهفته باشد که ما از آنها بی خبریم و پیداست که نیافتن چیزی نشانه قطعی، نبودن آن نیست. بدین ترتیب خردمندی اقتضا دارد که داوری های خود را به حزم و احتیاط بیشتری بیاراییم؛ زیرا بسیار محتمل است آنچه را که در واقع خیر است، شر بپنداریم. قرآن چه زیبا از این حقیقت پرده بر می دارد، آن جا که می فرماید: “و بسا چیز را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است". [7]
آنکه پر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
د. نکته مهم دیگری که نباید از آن غفلت ورزید، تأثیر اعمال انسان ها در ظهور پاره ای شرور است. آدمی موجودی است مختار و بر اساس قانون عمومی علیت، برخی اعمال اختیاری او که از گزینش نادرست او نتیجه می شوند، به بروز پاره ای از بلایا و مصایب دامن می زنند. [8]
قرآن می فرماید: “و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان ميگشودیم، ولى تکذیب کردند؛ پس به [کیفر] دستاوردشان [گریبان] آنان را گرفتیم". [9]
حضرت علی (عليه السلام) در این زمینه چنین می فرمایند: “خداوند بندگانش را به کیفر رفتارهای ناپسند، به کاهش میوه درختان و دریغ داشتن باران و فروبستن درهای نیکی، دچار می سازد، تا آن که توبه کاری،توبه کند و گنه کاری، دست از گناه بردارد و عبرت آموزی، پند پذیرد". [10]
بررسی این که صفات اخلاقی و رفتارهای ناپسند، چگونه در بلاها ی طبیعی تاثیر می گذارند و بین آنها چه نوع ارتباطی وجود دارد، خود مقاله مفصلی را می طلبد اما این که کشورهای پیشرفته توانسته اند با استفاده از علم، جلوی بعضی از آثار مخرب حوادث طبیعی را بگیرند، باید متذکر شویم که فرار از عذاب به خاطر اعمال ناشایست، ممکن نیست و در داوری نباید یک مدت زمان کوتاه را لحاظ کرد؛ مثلا می بینیم همین کشورها در زمان جنگ جهانی دوم دچار خساراتی شدند که به مراتب بیشتر از بلایای طبیعی بوده است و منشاء این جنگ ها و بلایای طبیعی هم بلاهای اخلاقی و روحی در سردمداران قدرت بوده است. علاوه آنها هم اکنون دچار بلاهای دیگری نظیر نداشتن امنیت روحی و روانی و وجود مریضی ها و مفاسد اجتماعی هستند و در عذاب معنوی بسر می برند که توضیح آن خواهد آمد.
بند پنهان لیک از آهن بتر بند آهن را کند پاره تبر
بند آهن را توان کردن جدا بند غیبی را نداند کس دوا
از همه مهم تر این که خداوند متعال در این حوادث ناگوار طبیعی برای افراد و اقوام مختلف، اهداف متفاوتی دارد. این حوادث برای انسان های مؤمن رحمت است؛ چون یا کفاره گناهان و موجب تخفیف عذاب اخروی است، بلکه در بعضی روایات ثواب شهادت در راه خدا برای آنها نوشته می شود. [11] یا موجب بیداری از خواب غفلت و یاد آوری نعمت های خدا خواهد شد، در حالی که غیر مؤمن قابلیت چنین تفضلاتی را ندارد و در دنیا ممکن است در نعمت و لذت باشد، ولی در آخرت دچار عذاب های دردناک خواهد بود که قابل قیاس با عذاب های دنیایی نیست.
حضرت علی (ع) می فرماید: “بلا برای انسان ظالم وسیله ادب کردن، و برای مؤمن وسیله امتحان، و برای پیامبران موجب بالا رفتن درجات و برای اولیا موجب کرامت است". [12]
هـ. از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب وقتی نعمت هستند که انسان از آنها بهره داری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواری هایی که مصائب تولید می کنند، روح خود را کمال بخشد. اما اگر انسان در برابر سختی ها، فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد، در این صورت بلا از برای او واقعاً بلا است. حقیقت این است که نعمت های دنیا نیز مانند مصائب، ممکن است مایه رفاه و سعادت باشد و ممکن است موجبات بدبختی و بیچارگی او را فراهم کند.
بنابراین، نعمت بودن، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت که شاکر باشد یا کفور؟ همچنین بلا و عذاب بودن یک حادثه بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن که صابر و خویشتن دار باشد یا سست عنصر و بی اراده.
و. چیزی را باید بلا نامید که عقوبت معنوی الاهی باشد؛ یعنی آثار بد عمل انسان این امور از آن جهت بلا و مصیبت واقعی اند که اولاً معلول اراده و اختیار خود انسان هستند. ثانیاً: مقدمه هیچ خیر و هیچ کمالی نیستند؛ مثلاً قساوت قلب و سنگدلی برای انسان بلا است چنان که در روایت آمده است.
"خدا هیچ بنده ای را به هیچ عقوبتی معاقب نکرده است که بالاتر از سنگدلی باشد"؛ [13] چون عقوبت سنگدلی و دل مردگی محسوس نیست تا موجب تنبه و بیداری شود و زمینه لطف و رحمت الاهی محسوب شود. پس چون لازمه عمل است صد در صد عقوبت است. [14]
ی. نکته آخر این که پدیده های طبیعی فرآیند مجموعه ای از علت ها است که بعضی نسبت به هم در عرض و در یک ردیف قرار دارند و بعضی در طول هم و در امتداد هم هستند؛ یعنی خود این علت ها نسبت به هم یکی معلول دیگری است. علی ای حال مجموعه ای از عوامل مادی و غیر مادی (که در برخی موارد اعمال انسان نیز در بروز حوادث مؤثر است) علت تامه حوادث طبیعی را تشکیل می دهند و همگی نیز مشمول نظام کلی جهانی هستند که بر اساس اراده و مشیت خداوند تحقق یافته اند. پس بروز حوادث طبیعی و یا جلوگیری از آن هر دو بر اساس نظام تدبیر الهی است و خارج از آن نیست و خداوند متعال هر گاه اراده کند که قومی را عذاب نماید در بسیاری موارد از طریق همین علل و عوامل طبیعی که مخلوق اویند، عذاب می کند و بروز حوادث طبیعی و یا جلوگیری از آن که هر دو بر اساس نظام تدبیر الهی است و خارج از آن نیست، منافاتی با وسیله عذاب قرار گرفتن آنها ندارد.
پي نوشت ها:
[1] شهید مطهری، عدل الهی، ص 130 تا 134 با تلخیص.
[2] “فان مع العسر یسراً ان مع العسر یسراً"، انشراح، 5 و 6.
[3] انبیاء، 25 ؛ بقره، 155.
[4] نهج البلاغه، نامه 45.
[5] اعراف، 94.
[6] بحارالانوار، ج 3، ص 139.
[7] “و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم"، بقره، 216.
[8] معارف اسلامی، ج1 ، ص 81 - 85 با تلخیص.
[9] “وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکَتٍ مِّنَ السمَاءِ وَ الأَرْضِ وَ لَکِن کَذَّبُوا َأَخَذْنَهُم بِمَا کانُوا یَکْسِبُونَ” ، الأعراف، 96. برای توضیح بیشتر مراجعه شود به: تفسیر نمونه، ج 6 ، ص 265 - 274 و ج1 ص 53 ذیل آیه 7 سوره بقره.
[10] نهج البلاغه، خطبه 143.
[11] کافی، ج 1، ص 353.
[12] مستدرک الوسائل، ج 2 ، ص 438.
[13] “ما ضرب الله عبداً بعقوبة اشد من قسوة القلب"، مستدرک الوسائل، ج 13، ص 93.
[14] عدل الهی، ص 164 و 165.
منبع: پايگاه اطلاع رساني اسلام كوئست