چرا رسول خدا(ص) مسئله وصایت را به مسئله اجابت دعوت مقید کرد؟
پیامبر(ص) این کار را انجام دادند تا براى مردم اتمام حجّتى باشد و در آینده نگویند چرا ما و یا دیگرى را انتخاب ننمودى.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| چرا رسول خدا(ص) مسئله وصایت را به مسئله اجابت دعوت، مقید کرد؟
پرسش: اگر وصى پیامبر اسلام(ص) از اوّل معلوم بود، چرا مسئله وصایت را پیامبر(ص) به مسئله اجابت دعوت، متوقف کرده است؟
پاسخ: اگرچه از نظر شیعه، امامت منصبى است که از جانب حق تعالى عطا گردید و به وسیله پیامبرش ابلاغ میشود؛ زیرا امام باید داراى مقام عصمت باشد و تنها خداوند و پیامبر او است که میدانند چه کسى داراى مقام عصمت است و لیاقت مقام عظماى ولایت و امامت را دارد، ولى متوقف بودن آن منصب به حسب ظاهر بر قبول دعوت، عللى داشته که بعضاً بیان میشود:
پیامبر(ص) این کار را انجام دادند تا براى مردم اتمام حجّتى باشد و در آینده نگویند چرا ما و یا دیگرى را انتخاب ننمودى و چون افراد حاضر در جلسه - غیر از على(ع) - با اختیار خود دعوت پیامبر(ص) را اجابت نکردند، جاى هیچگونه اعتراض باقى نماند.با این کار برترى و فضیلت حضرت على(ع) بر دیگران ثابت شد و معلوم شد که در زمان تنهایى پیامبر(ص) و فشار و مخالفت دشمنان، چه کسى داراى چنین شجاعت و جسارتى است که به طور علنى و آشکار و بدون هیچگونه واهمه و ترسى حمایت خود را از پیامبر الهى ابراز میکند.
کار پیامبر(ص)، آماده نمودن جامعه براى دو کار بود تا در آینده و بعد از خود افرادى که دنبال حقیقت هستند دچار انحراف نشوند: یکى مسئله اصل امامت، به دلیل اینکه جامعه بدون امام و رهبر محکوم به نابودى و زوال است و دیگرى زمینهسازى در خصوص پذیرش شخص على(ع) بود. براى امّتهاى آینده، علت انتخاب على(ع) به جانشینى - با اینکه حضرت سنّ کمى داشتند - معلوم باشد؛ زیرا گرچه منصب امامت، منصبى الهى است، اما لازم است علت قانع کنندهاى وجود داشته باشد تا راه هر گونه بهانه براى سرپیچى و مخالفت بسته باشد.
این عمل با مختار بودن انسان در انجام تکلیف، سازگارى دارد. چنانکه مذهب شیعه قایل به آن است. در این ماجرا، هم سران قریش با اختیار اجابت نکردند و هم على(ع) با اختیار دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت و اگرچه از ابتدا در لوح محفوظ الهى همه امور معلوم بود، ولى این انسان است که با اختیار خود زمینه توفیقات الهى و هدایت و اضلال را به وجود میآورد، چنانکه آیات متعددى اشاره دارند که هدایت و اضلال به جهت کارهایى است که خود انسان انجام میدهد و زمینه آنرا در خود ایجاد میکند.
جریان «یوم الانذار» نشان دهنده این است که جامعه اسلامى بر اساس آزادى و انتخاب خود اشخاص است و هیچ جَبْر و دیکتاتورى و تبعیضی وجود ندارد، بلکه این لیاقت اشخاص است که زمینه ایجاد قبول مسئولیت را باعث میشود که این لیاقت هم بر اساس معیارهاى الهى است، نه خویشاوندى و نسبت.
اگرچه از نظر شیعه، امامت منصبى است که از جانب حق تعالى عطا گردیده و به وسیله پیامبرش ابلاغ میشود، و امام باید داراى مقام عصمت باشد و تنها خداوند و پیامبر او است که میدانند چه کسى داراى مقام عصمت است و لیاقت مقام عظماى ولایت و امامت را دارد، ولى متوقف بودن منصب امامت به حسب ظاهر بر قبول دعوت، عللى داشته که برخى از آنها بیان میشود:
پیامبر(ص) این کار را انجام دادند تا براى مردم اتمام حجتى باشد و در آینده نگویند چرا ما و یا دیگرى را انتخاب ننمودى و چون افراد حاضر در جلسه - غیر از على(ع) - با اختیار خود دعوت را اجابت نکردند، جاى هیچگونه اعتراضى باقى نماند.
چنین نبود که پیامبر(ص) صریحاً و خود، لیاقت نداشتن و مناسب نبودن آنها را براى جانشینى و امر خلافت بیان کند، بلکه باید به طور طبیعى و در بستر جریانات، روشن و مبرهن شود تا هم بیشتر ملموس و قابل درک براى مسلمانان باشد و هم ایجاد کینه و دشمنى نسبت به پیامبر(ص) نشود. (نظیر داستان خلافت)[۱] موارد دیگرى هم وجود دارد که حضرت از همان ابتدا میدانست که برخى لیاقت انجام کارى را ندارند و یا از عهده آن بر نمیآیند، مثل داستان جنگ خندق[۲] و هماورد نبودن کسى از بین اصحاب - جز على(ع) - براى مبارزه با عمروبن عبدود، و یا در جنگ خیبر که پیامبر(ص) افرادى را براى مبارزه و… فرستاد ولى شکست خوردند و موفق به فتح خیبر نشدند.[۳] نیز فرستادن بعضى از اصحاب توسط پیامبر، براى خواندن سوره برائت و سپس عزل کردن از این مسئولیت.[۴]
با این کار، برترى و فضیلت حضرت على(ع) بر دیگران ثابت شد و معلوم شد که در زمانِ تنهایى پیامبر(ص) و فشار و مخالفت دشمنان، چه کسى داراى چنین شجاعت و جسارتى است که به طور علنى و آشکار و بدون هیچگونه واهمه و ترسى، حمایت خود را از پیامبر الهى ابراز مىکند؛ مانند جریان فتح خیبر که پیامبر(ص) فرمود: «لاعطین رایة غداً کراراً غیر فرار»،[۵] با اینکه پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدا میدانست این کار تنها از عهده او بر میآید. یا در جنگ خندق که رسول گرامى(ص) اولاً زمینهسازى کرد و بعد على(ع) را فرستاد، تا فضیلت ایشان بر دیگران مسلم و مسجّل شود و براى تکمیل این فضیلت فرمود: «لَقَد بَرَز الاسلام کله على الکفر کله»،[۶] یا هر زمان که رسول گرامى اسلام(ص) از مدینه خارج میشدند على(ع) را جانشین خود قرار میدادند، تا به طور تلویحى و عملى، برترى او را بیان کند. در غیر این صورت، اکثر مسلمانان فضیلت داشتن على(ع) را بر سایرین قبول نمیکردند و زیر این بار نمیرفتند، به خصوص که مخالفان و منافقان وجود داشتند و تبلیغات سوء میکردند تا کار پیامبر(ص) را خنثى کنند و به مقاصد شوم خود برسند.
ویژه نامه میلاد امام هادی علیه السلام
جهت مطالعه مقالات ومحتوای ویژه نامه اینجا را کلیک نمائید
نظر مراجع تقلید و علما درباره شهادت به ولایت در اذان و اقامه چیست؟
شهادت به ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیهالسلام) در اذان و اقامه نماز، در زبان فقهای گرانقدر به شهادت ثالثه مشهور است و پس از اقرار به یگانگی خداوند متعال و رسالت نبی مکرم اسلام با عبارات مختلفی همچون «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی الله»، «أشهَدُ أَنّ عَلیاً اَمیرالمؤمنین حقاً» و «أشهَدُ أَنّ عَلیاً حُجَّةُ الله» صورت میگیرد.
شهادت به ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (علیهالسلام) در اذان و اقامه نماز، در زبان فقهای گرانقدر به شهادت ثالثه مشهور است و پس از اقرار به یگانگی خداوند متعال و رسالت نبی مکرم اسلام با عبارات مختلفی همچون «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولی الله»، «أشهَدُ أَنّ عَلیاً اَمیرالمؤمنین حقاً» و «أشهَدُ أَنّ عَلیاً حُجَّةُ الله» صورت میگیرد.
? جدای از اینکه پیشینه اقرار به شهادت ثالثه در اذان و اقامه نماز خود موضوعی تاریخی بوده که در برخی از کتب تاریخی منعکس شده است، نزد فقهای عظام بحثی فقهی به شمار میآمده، از این رو احکام آن در کتب فقهی این بزرگان آمده است. بزرگان تشیع براین باورند که شهادت ثالثه در اصلِ تشریع اذان نبوده است، اما به لحاظ حکم فقهی آن اختلاف نظر وجود دارد.
? برخی گفتنِ آن را جایز ندانستهاند، همانند شیخ صدوق و شیخ طوسی در برخی از کتب خود؛ برخی گفتن آن را بدون قصد جزئیت جایز میدانند، همانند بسیاری از فقهای معاصر؛ در برخی از موارد نیز امری مطلوب خواندهاند و گفتن آن را به قصد استحباب مطلق جایز میدانند، بلکه آن را در مواردی و با وجود شرایطی از آن جهت که از شعائر ایمان و نماد تشیع است، واجب میدانند. تعدادی نیز مدعی آن هستند که شهادت ثالثه از اجزاء مستحب اذان و اقامه است، همانند مرحوم مجلسی اول در کتاب بحار الانوار.
? نظر مراجع تقلید معاصر:
▫️- حضرت امام خمینی (ره): «اَشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی اللّٰهِ» جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از «اَشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّٰهِ» به قصد قربت گفته شود.
▫️- حضرت آیتالله خامنهای: گفتن «اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللهِ» به عنوان شعار تشیّع خوب و مهم است ولی جزء اذان و اقامه نیست و باید به قصد قربت مطلقه گفته شود.
▫️- حضرت آیتالله سیستانی: «أَشْهَدُ أنَّ عَلِیاً وَلی الله» جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» به قصد قربت گفته شود.
▫️- حضرت آیتالله مکارم شیرازی: «اَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِیُّ اللّٰهِ» (یعنی گواهی میدهم که علی ولیّ خدا بر همهی خلق است) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «اَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّٰهِ» به قصد تبرّک گفته شود، لکن به صورتی که معلوم شود جزء آن نیست.
▫️- حضرت آیتالله شبیری زنجانی: سزاوار است پس از «أشهد أنّ محمداً رسول الله» به قصد تبرّک و تیمّن، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین و سایر معصومین (علیهم السلام) به نحوی که جزو اذان و اقامه محسوب نگردد، ذکر شود. و بیتردید اگر در شرایطی ترک این شهادت موجب تضعیف ولایت و تشیع گردد، ذکر آن لازم است.
▫️- حضرت آیتالله وحید خراسانی: «اشهد انّ علیا ولیّ اللّه» جزء اذان و اقامه نیست، ولی چون ولایت آن حضرت مکمّل دین است، شهادت به آن در هر حال و از جمله بعد از «اشهد انّ محمّدا رسول اللّه» از أفضل قربات است.
▫️- حضرت آیتالله سبحانی: «اَشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی اللّٰهِ» جزو اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ ، به قصد قربت مطلقه و زینت اذان و اقامه گفته شود.
▫️- مرحوم حضرت آیتالله خوئی: «اَشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی اللّٰهِ» جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از “أشهد أن محمداً رسول الله” به قصد قربت گفته شود.
▫️- مرحوم حضرت آیتالله بهجت: بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب - علیه السّلام - در اذان، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود.
▫️- مرحوم حضرت آیتالله فاضل لنکرانی: جزو اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللّٰهِ به قصد قربت گفته شود.
▫️- مرحوم حضرت آیتالله میرزا جواد تبریزی: شهادت بر ولایت علی علیه السلام و اولاد طاهرینش جزء اذان و اقامه نیست، لکن شعار شیعه شده است، در اذانی که در مجامع عمومی گفته میشود نباید شهادت بر ولایت ترک شود، اما در حال فرادی و مثل آن، ترک کردن مانعی ندارد، و الله العالم.
▫️ - مرحوم حضرت آیتالله صافی گلپایگانی: «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیاً وَلِی الله» جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله»، به قصد قربت گفته شود.
خبرگزاری حوزه
مفهوم اسلامی شدن دانشگاه ها از نگاه آیت الله جوادی آملی
ریاست فلسفه الهی در این است که تمام علوم را اسلامی میکند. اسلامی شدنِ دانشگاه به این نیست که ما نمازخانه داشته باشیم این وظیفه همه ماست، عکس امام و رهبری را داشته باشیم و آرم جمهوری اسلامی را داشته باشیم اینها جزء سنن ملی ماست، دانشگاه را دانش اداره میکند اگر دانش اسلامی شد دانشگاه اسلامی است و اگر معاذالله از این فیض و فوز محروم ماند، دانشگاه اسلامی نیست. آن وظایف فردی است در حکمت عملی نقش دارد نماز خواندن همه ما و مانند آن در حکمت عملی نقش دارد نه در حکمت نظری.
أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التحیة و الثّناء، بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّء إلی الله».
مقدم شما فرهیختگان، نخبگان علمی و خردمندان حوزوی و دانشگاهی را گرامی میداریم. از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش افزودند حقشناسی میکنیم از برگزارکنندگان و دستاندرکاران این نشست وزین علمی حقشناسی میکنیم از ذات اقدس الهی مسئلت میکنیم به همه خردمندان و اندیشمندان توفیق علم صائب و عمل صالح مرحمت کند.
آینده فلسفه در ایران چه خواهد بود؟ این محور بحث است. مستحضرید که فلسفه را به عملی و نظری تقسیم کردهاند. فلسفه عملی که تهذیب نفس است اخلاق و تدبیر منزل است و اداره جامعه و سیاست است این چون با جامعه و مردم کار دارد کاربردی است و عملیاتی است و در رشتههای گوناگون با آداب و سنن گوناگون مطرح است و جامعه و همچنین خانوادهها با این رشتههای گوناگون مأنوساند.
چرا نماز شیعه با اهل سنت متفاوت هست؟
آیا در روایات توصیه شده که افراد را هنگام سفر از زیر قرآن رد کنیم؟
پرسش:
? آیا در روایات توصیه شده که افراد را هنگام سفر از زیر قرآن رد کنیم؟
✍️پاسخ:
✅در برخی روایات سفارش شده است که هنگام آغاز سفر و در طول مسیر، آیاتی از قرآن خوانده شود؛[1] اما با روایتی که صریحا به رد کردن مسافر از زیر قرآن اشاره کند برخورد نکردیم.
?با این وجود این رسم و سنت نیکی است و در روایات، مواردی وجود دارد که به انسانها توصیه میکند تا خداوند را به قرآن سوگند دهند و یا قرآن را در برابر و بالای سرشان بگذارند:
1️⃣الف) امام سجاد(ع) در دعای سحر خود با خدا اینگونه مناجات میکرد: «…اللَّهُمَّ بِذِمَّةِ الْإِسْلَامِ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ أَعْتَمِدُ عَلَیْک…».[2]
2️⃣ب) امام صادق(ع) فرمود: (اگر دردی به بدن شما رسید) دست خود را به جاى درد بگذارىد و بگویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ الَّذِی نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ وَ هُوَ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ عَلِیٌّ حَکِیمٌ أَنْ تَشْفِیَنِی بِشِفَائِکَ وَ تُدَاوِیَنِی بِدَوَائِکَ وَ تُعَافِیَنِی مِنْ بَلَائِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ تُصَلِّی عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ».[3]
3️⃣ج) امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در شب عرفه این چنین دعا کرد: «… وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظِیم…».[4]
4️⃣د) فردی به امام صادق(ع) از ترس بدهکاری و ظلم سلطان شکایت کرد. امام(ع) فرمود: در شب دو رکعت نماز بخوان و در رکعت اول حمد و آیة الکرسی و در رکعت دوم سورهی حمد و از آیه بیست و یک سورهی حشر (لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ…) تا آخر این سوره را بخوان و سپس قرآن را بر سر خود قرار بده و بگو: «بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ …».[5]
و …
?بر این اساس، رد کردن مسافران از زیر قرآن - حتی اگر روایتی هم در این زمینه وجود نداشته باشد - رویکردی نمادین برای پناهبردن به قرآن بوده و اشکال و ایرادی ندارد؛ اما تا روایت صریحی در این زمینه مشاهده نشد، نمیتوان مدعی شد که معصوم(ع) به این مورد خاص توصیه فرموده است.
?پی نوشت:
[1]. «خواندن آیات قرآن برای رفع خطر در سفرها»، 111769؛ «قرآن به سر گرفتن در شبهای قدر»، 41786.
[2]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 590، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 56، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنة، ج 1، ص 327، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1409ق.
[5]. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة(ع)، محقق، مصحح، ج3، ص 325، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1414ق.
? #اعتقادی
?منبع: سایت اسلام کوئست