چرا فریاد...
ظلم را از حد گذشتن و عدل را رعایت حق معنا نمودهاند. مبنای نظام حکیمانة جهان بر عدل بنا شده و تحقق هدف خلقت در سایة پرهیز از ظلم امکانپذیر است. قبح ظلم از گزارههای بدیهی عقل است و هر عاقلی با اندک سهمی از عقل قبیح بودن ظلم را فهم میکند.
آدمی گاه بر مدار عقل حرکت مینماید و دیگران را همچون خود میداند و گاه نیز عقربة رفتارهایش از عقل دور شده و بر محور خودخواهی میچرخد. چنین شخصی بهمحض احساس برتری، دیگران را حقیر میپندارد و خود را در رأس هرم قدرت تصور مینماید.
گاه نیز این اتفاق نه برای افراد که برای ملتها میافتد. تا جایی که گروهی یا قبیلهای یا ملتی خود را برتر از دیگر ملتها دانسته و روحیة اضطهاد یا همان میل به له کردن دیگران را در خود زنده نگه میدارد.
طبیعتاً در این شرایط سکوت و انفعال، جسارت دشمن را بیشتر کرده و خمودی و سستی و در نهایت ذلت و شکست را نصیب طرف مقابل میکند.
از دریچه نگاه اسلام همة مسلمانان نه یک ملت بلکه یک امتاند و مرزهای اعتباری همچون مرز جغرافیایی مانع پیوند میان مسلمانان نیست.
خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ««این است امت شما که امتی یگانه است و منم پروردگار شما پس مرا بپرستید» (انبیاء /۹۲)
بر همین اساس بیتفاوتی نسبت به مظلوم برازنده مسلمان نیست.
علاوه بر این، خداوند در قرآن سفارش کرده است که چنانچه سکوت و انفعال شما دشمن را جسور میکند شما حق دارید به دفاع از خویشتن بپردازید.
قرآن میفرماید:
«فَمَنِ اعْتَدَی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَی عَلَیْکُمْ»
«اگر کسی به شما ظلمی کرد، شما نیز مثل همان را نسبت به او انجام دهید». (بقره/ ۱۹۴)
طبق این آیه آنچه بهعنوان اصل برای یک جامعه اسلامی در نظر گرفته میشود این است که در برابر دشمن از موضع ضعف بپرهیزد و درعینحال به دفاع از خویش بپردازد.
دفاع ما از مردم غزه و دشمنی ما با رژیم صهیونیستی مبتنی بر اصل عدم سازش با ظالم است؛ به همین دلیل قطع رابطه با صهیونیستها و تلاش برای پیروزی مقاومت امری کاملاً عقلانی و شرعی است.
برخی تصور میکنند که سازش با دشمن امنیت را به ارمغان میآورد حالآنکه اسلام صراحتاً هشدار میدهد که عقلانیت در سازش با ظلم نیست.
نکته دیگری که لازم است به آن توجه کرد این است که افزونطلبی انسان حدومرز ندارد و سازش با ظلم افزونطلبیها را نهتنها متوقف نمیکند؛ بلکه تشدید خواهد کرد.
از دیگر مؤلفههایی که عدم سازش با ظلم و بیتفاوت نبودن نسبت به آن را تأیید میکند حس عدالتخواهی و ظلمستیزی در انسان است که امری ذاتی و فطری بوده و بیتوجهی به آن بهنوعی انحراف از فطرت را نتیجه میدهد. فلسفه عدالت در اسلام بر پایه اصولی مانند توحید و معاد بنا شده است و در آموزههای اسلام به عدالت بهعنوان اصل اساسی در تعاملات اجتماعی و سیاسی تأکید میشود.
علاوه بر این بیتفاوت بودن نسبت به ظلم و عدم واکنش نسبت به آن نوعی تأیید ظلم و همراهی با ظالم بهحساب میآید که با ویژگی مسئولیتپذیری که اسلام بر عهده انسان گذاشته منافات دارد. انسان در نگاه اسلام در برابر فرد، خانواده، اجتماع و جهان مسئول است و چنانچه به وظیفهی خویش در این زمینه توجهی نکند از عوارض و آسیب های مادی و معنوی آن در امان نخواهد بود.
از دیگر دلایلی که ما را مجاب میکند در برابر ظلم صهیونیستها سکوت نکنیم این است که نظام تکوین و تشریع بر پایة رشد انسانها طراحی شده و در این طرح نه سعادت فرد بلکه سعادت و اصلاح اجتماع نیز مدنظر قرار گرفته است این در حالی است که ظلم و همچنین سکوت در برابر ظلم رفتاری در خلاف جهت نظام حکیمانه جهان است.
حیات انسان را نه نفسکشیدن او بلکه احساس مسئولیتش در برابر دیگران ثابت میکند. در روایت آمده است:
«مَنْ تَرَکَ إِنْکَارَ الْمُنْکَرِ بِقَلْبِهِ وَلِسَانِهِ(وَ یَدِهِ) فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الأَحْیَاءِ» «کسی که انکار منکر را با قلب و دست و زبانش ترک کند، مردهای است میان زندگان» (تهذیب الأحکام، ج ۶، ص ۱۸۱)
بنابراین، عدم بیتفاوتی در برابر ظالمان نشانهای است بر اثبات حیات معنوی اجتماع.
همانطور که اشاره شد عدل همان قانونی است که در نظام خلقت تعبیه شده و مسئولیتپذیری نسبت به جهان، بستر ایجاد عدالت اجتماعی را فراهم میآورد. به همین دلیل چنانچه ملتی خواهان رسیدن به عدالت اجتماعی است باید با ظلم در هرزمان و هر مکانی مبارزه کند.
بیتفاوتی جهان نسبت به ظلم و ستمی که در غزه وجود دارد نتیجهای جز تضعیف حقوق بشر، نقض حقوق بینالمللی، افزایش تنشها در منطقه و تضعیف اعتبار بینالمللی نخواهد داشت؛ به همین دلیل حمایت جامعه جهانی از غزه باید در قالبهایی همچون اعتراض علنی به سیاستهای ستمگرانه، همبستگی اجتماعی، کمک مالی و انسانی به مردم غزه، انتشار آگاهی درباره وضعیت غزه و… صورت پذیرد و اینگونه تمام جهان یکصدا غزه را فریاد زنند!
لعن و نفرین در حق دیگران
احترام به مقام حضرت یعقوب به عنوان پدر
آیا اینکه میگویند حضرت یعقوب(ع) به دیدار حضرت یوسف(ع) آمد و او متکبرانه از اسب پیاده نشد، صحیح است؟
این روایات با آنچه در قرآن کریم آمده ظاهراً مخالفت دارد و ما وظیفه داریم در اینگونه موارد روایات را بر قرآن عرضه کنیم و همانطور که علامه طباطبایی قدسسره فرمودند روایات در داستان یوسف علیهالسلام بسیار زیاد است اما بیشتر آنها یا سندش ضعیف است و یا متن آن دچار تشویش و اضطراب است.
آنچه از آیات قرآن کریم در سوره مبارکه یوسف استفاده میشود این است که وقتی حضرت یعقوب علیهالسلام به همراه همسر و فرزندانش به سوی یوسف علیهالسلام روانه شدند یوسف علیهالسلام از آنها استقبال کرد و پدر و مادر را در آغوش کشید و امنیت قانونی برای زندگی آنان در مصر صادر کرد و به دربار سلطنتی آنها را وارد کرد و پدر و مادر را بر تخت نشانید[1].
بله، در بعضی از روایات تعابیر مختلفی آمده مثل اینکه از اسب پیاده نشد یا اینکه حضرت یعقوب علیهالسلام به محض دیدن او به سوی او حرکت کرد ولی یوسف علیهالسلام در جای خود ایستاد و به سمت پدر حرکت نکرد و یا اینکه از تخت سلطنت و فرمانروایی بلند نشد و در همین حال جبرائیل علیهالسلام نازل شد و به او خبر داد که نبوّت از نسل تو منقطع شد[2].
این روایات اوّلاً: با آنچه در قرآن کریم آمده ظاهراً مخالفت دارد و ما وظیفه داریم در اینگونه موارد روایات را بر قرآن عرضه کنیم و همانطور که علامه طباطبایی قدسسره فرمودند روایات در داستان یوسف علیهالسلام بسیار زیاد است اما بیشتر آنها یا سندش ضعیف است و یا متن آن دچار تشویش و اضطراب است[3].
ثانیاً: بر فرض صحّت این روایات عمل حضرت یوسف علیهالسلام گناه و معصیت نبوده و تعلّل کردن در پیاده شدن از اسب برای حضرت یوسف علیهالسلام ترک اولایی بیشتر محسوب نمیشود یعنی سزاوارتر آن بود که این کار را نمیکرد و بهتر از این میتوانست عمل کند هر چند که فعلی که انجام داده حرام نبوده امّا از شخصیتی مثل حضرت یوسف علیهالسلام بیشتر انتظار میرفت و این همان است که به عنوان «حسنات الابرار سیئات المقرّبین»[4] از آن یاد میشود و با عصمت حضرت یوسف علیهالسلام هرگز منافاتی نخواهد داشت چرا که قرآن برای او مقاماتی را اثبات میکند که برجستهترین آنها مُخلَص بودن او است و مخلَص کسی است که در حرم قلب او غیر از خدا راه نداشته و مجالی برای اندیشه بد و شیطنت نباشد و خدا او را برای خود برگزیده و خالص کرده باشد لذا خداوند در قرآن کریم درباره او میفرماید:
«إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»[5].
او از بندگان خالص شده ما [از هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی] بود.
و به همین خاطر بود که از سنگینترین آزمون الهی سربلند بیرون آمد و در همه حالات صبور و شکور بود و در بحبوحه جوانی با فراهم بودن همه امکانات، دامن خویش را به گناه نیالود.
بنابراین ساحت مقدّس حضرت یوسف علیهالسلام و همه پیامبران از هر گونه گناهی پاک و منزّه است.
همانطور که قبلاً هم در بحث عصمت انبیا گذشت ترک مستحب هم گاهی معصیت نامیده میشود همان طور که انجام مستحب را هم طاعت گویند و اگر مستحبّی از دیگران ترک شود مؤاخذه نمیشوند اما اگر از نبی یا وصی مستحبّی ترک گردد به خاطر مرتبهای که پیش خدا دارند به اندک چیزی مؤاخذه میشوند به جهت تأدیب و جبران آن چه از آنها فوت شده است[6].
[1] « فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَی یوسُفَ آوَی إِلَیهِ أَبَوَیهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِن شَاءَ اللّهُ آمِنِینَ * وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَقَالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُؤْیای مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّاً وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَعَ الشَّیطَانُ بَینِی وَبَینَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ » « پس زمانی که بر یوسف وارد شدند ، پدر و مادرش را کنار خود جای داد و گفت : همگی با خواست خدا [ آسوده خاطر و ] در کمال امنیت وارد مصر شوید . * و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه برای او به سجده افتادند و گفت : ای پدر ! این تعبیر خواب پیشین من است که پروردگارم آن را تحقق داد ، و یقیناً به من احسان کرد که از زندان رهاییم بخشید ، و شما را پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم فتنه انداخت ، از آن بیابان نزد من آورد ، پروردگارم برای هر چه بخواهد با لطف برخورد میکند ؛ زیرا او دانا و حکیم است » یوسف 12 : 99 ـ 100 .
[2] تفسیر الصّافی : 3/47 ؛ بحار الانوار : 12/251 ـ 252 ، حدیث 17 ؛ 70/223 ، باب 131 ، حدیث 15 .
[3] المیزان : 11/348 .
[4] کشف الغمة فی معرفة الائمة : 3/47 ـ 48 ؛ بحار الانوار : 25/205 ، باب 6 ، حدیث 16 .
[5] یوسف 12 : 24 .
[6] مجالس شیخ مفید : 145 ؛ بحار الانوار : 17/34 ، باب 15 .
بررسی تاریخ درست میلاد امام موسی کاظم علیه السلام
یکی از مهمترین وظایف ما نسبت به پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، حفظ حرمت عظیم، در برابر آن انوار مقدسه الهی می باشد.
یکی از مصادیق حفظ حرمت، بزرگداشت ولادت و شهادت های آن بزرگواران در طول سال می باشد. یعنی به نص حدیث شریف: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا» شیعیان ما از زیادی گِل ما آفریده شده اند در ایام حزن ما محزون و در ایام سرور ما شادمان هستند.
وخود این نشانه محبت و عرض ارادت به پیشگاه اهلبیت علیهم السلام می باشد. به عنوان مثال ماههای محرم و صفر، چون ایام حزن و اندوه و مصائب عظیم خاندان رسالت می باشد، شیعیان و محبین در سراسر عالم، بیرق عزا برافراشته و به عزاداری و سوگواری پرداخته و ازهرگونه سخن و عمل که دلالت بر شادی و سرور داشته باشد اجتناب می نماییند چرا که آموخته اند:
«هذا یومٌ فَرحت بِهِ آل زیادٍ و آل مروان…» و« هذا یَومٌ تَبَرکت بِهِ بنوا امیه …»
حتی اگر سالروز ولادت یکی از معصومین از لحاظ تقویم با سالروز شهادت دیگر معصومین مقارن شود به حکم عقل و عرف و فتوای مراجع تقلید، عزا برشادی مقدم میباشد
مصداق مهم این موضوع هفتم صفر است که مشهور به ولادت امام کاظم علیه السلام شده و از طرفی به روایت صحیح تر شهادت سبط اکبر امام مجتبی علیه السلام هم در آنروز میباشد و در ضمن همه ماه صفر ماه خزن بوده و یاد آور اسارت و هتک حرمت به اهلبیت است و چنان این مصیبت سنگین است که وقتی از که وقتی از امام سجاد علیه السلام سوال شد کجا در این سفر به شما سخت گذشت امام سه مرتبه فرموده اند: الشام الشام الشام ….
پس حزن عزا درآن ایام مقدم و شیعه ومحب واقعی آن کسی است که درجه حزن و مصیبت، او هم، همان اندازه مصیبت زده باشد، از طرفی برای سالروز ولادت امام کاظم علیه السلام قول معتبر دیگری وجود که حضرت درماه ذیحجه واقعه شده
صفحات: 1· 2
برای خواهرش...خواهرامون
بوی تعفن آقای لیدر بیشتر بلند شد. بیچاره خواهر بی نوایش که به او اعتماد کرد و امروز با 750 میلیارد تومان بدهی پشت میله های زندان است. خوب دقت کنیم؛
1️⃣یکم. از عنوان برادری سواستفاده کرد و
2️⃣ دوم دروغ گفت و او را به امید واهی فریفت و
3️⃣سوم دارائیش ربود و
4️⃣چهارم بی اعتنا به رنج و گرفتاری خواهر او را تنها گذاشت و گریخت و
5️⃣پنجم ژست سیاسی گرفت تا بخاطر فساد اقتصادی هویتش برملا و دیپورت نشود.
✅این فرآیند آشنا نیست؟
تنها با خواهرش چنین نکرد؛ او با بسیاری از خواهران مان در این سرزمین همین کرد.
✅داستان دردناکی است. تنها ماجرای علی کریمی نیست.
🔸پدر مهسا چنین نبود؟ پرده ها کنار نرفت و طشت دروغگوئی اش از بام نیافتاد؟ آنروز که چشم در چشم دوربین گفت دخترم حتی برای سرماخوردگی هم نزد پزشک نرفته است؛ حال آنکه فیلمش در خلوت منتشر شد که می گوید مهسا سابقه بیماری سخت و جراحی و غیره داشته است.
🔸مادر کیان چه؟ وقتی برای خونخواهی کیان به دامن قانلان فرزندش پناه برد، همه چیز روشن نشد؟ وقتی امان نامه برای تروریست ها و قاتلان کیان خواست، چشم ها باز نشد؟
🔸مسیح علی نژاد کافی نبود که ببینیم این جریان شیاد به بهانه آزادی برهنگی، تجزیه این خاک را هدف گرفته اند؟ از عکس یادگاری اش با قاتلان حاج قاسم و صاحبان تحریم سفره های مردم درس نگرفتیم؟
🔸از لجنه مشترک حامداسماعیلیون با منافقین شقی که سالها دستشان به خون مردم ایران آغشته است معلوم نشد کاسبان هواپیمای اوکراینی چه نقشه ای به سر دارند؟
🔸از همسفره گی و هم نشینی ربع پهلوی با صهیونیست های کودک کش و شقی ترین دشمن مشترک انسانیت، نیافتیم با چه اهریمنی مواجهیم؟
🔹وحدت پوشالین شان کمتر از چند ماه با بی حیثیتی تمام فروپاشید تا مشخص شود گرگ ها مقابل هم با چشم باز می خوابند تا ناغافل بر هم چنگ نزنند و دندان بر هم نکشند.
✅حرف از دیوان و ددان نیست. سخن با آنان است که از سر غفلت در حلقه کرکس ها به گروگان رفتند و در میان زوزه شغالان صدای شیران نشنفتند و دست آخر جور کش غول بیابان شدند.
❇️خواهر علی کریمی نماد است؛ نمادی برای خواهرامون.
به همین سادگی؛ از اعتمادها سواستفاده کردند و دروغ گفتند و فریفتند و ربودند و عده ای را در رنج زندان ها و حلقه های اعدام رها کردند و دست آخر از دشمنان این مردم صله گرفتند. یکی ویزا و یکی کیسه دلار و یکی…
🔻چشم باز کنیم. ببینیم. عبرت بگریم و بیشتر به ناکس ها اعتماد نکنیم… و به بیان سعدی پيمان دوست بشکستي؛ ببين از که بريدي و با که پيوستي؟
🖌محسن مهدیان
پاسخ رئیس دانشگاه قم به سخنان یک استاد دانشگاه علیه حجاب
به چه دلیل اگر هر کس آنگونه که شخصاً دوست دارد، در انظار عمومی ظاهر شود، سلامت روان «جامعه» تأمین میشود؟ آیا اگر کسی صرفاً بر اساس خواستههای شخصی خود در جامعه ظاهر شود و هیچ احترامی برای دیگران و هنجارهای آنان قائل نباشد، اساساً جامعهای باقی میماند که شما از سلامت روان آن سخن بگویید؟
به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم در مطلبی به سخنان دکتر خدایاری فرد پاسخ داد که متن آن بدین شرح است:
چند روزی است که کلیپی از سخنرانی جناب دکتر خدایاریفرد، در دفاع روانشناسانه از بیحجابی در حال پخش است.
همه سخن وی این است:
«تا زمانی که کسی با چادر و روسری میآید، این خودش است و کسی که بدون چادر و بدون حجاب میآید این هم «خودش» است و این، برای سلامت روان اجتماع بیشتر به نفع جامعه است تا اینکه یک چیز دیگری از خودمان به نمایش بگذاریم.»
روح استدلال این استاد محترم این است که حکومت باید اجازه دهد مردم آنگونه که هستند در انظار عمومی ظاهر شوند و الا اگر آنها را بر غیر خواستهشان اجبار کند، نه تنها هرگز موفق نخواهد شد، سلامت روان اجتماع را نیز به خطر خواهد انداخت!
در این رابطه چند سؤال از این استاد محترم میپرسم:
۱⃣. به چه دلیل اگر هر کس آنگونه که شخصاً دوست دارد، در انظار عمومی ظاهر شود، سلامت روان «جامعه» تأمین میشود؟ آیا اگر کسی صرفاً بر اساس خواستههای شخصی خود در جامعه ظاهر شود و هیچ احترامی برای دیگران و هنجارهای آنان قائل نباشد، اساساً جامعهای باقی میماند که شما از سلامت روان آن سخن بگویید؟
۲⃣. انسانها را تا کجا مجاز میدانید «همانگونه که هستند» در اجتماع ظاهر شوند؟ آیا جنابعالی به عنوان یک روانشناس، برای این خودگرایی و فردگرایی در عرصه زیست اجتماعی حد و مرزی قائل هستید؟ آیا در همه عرصهها، توصیه روانشناختی جنابعالی این است که برای تأمین سلامت روان جامعه، افراد لازم است آنگونه که هستند ظاهر شوند؟ مثلا در رانندگی، در عمل به مقررات اجتماعی، قوانین مدنی، جزایی، کیفری و امثال آنها نیز همین توصیه را دارید؟ اگر خیر، چرا؟ چه تفاوتی میان آن قوانین و هنجارها با قانون حجاب وجود دارد؟
۳⃣. این مبنای روانشناختی جنابعالی چه نسبتی با توصیههای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی اسلام دارد؟
۴⃣. آیا اگر هر کسی همانگونه که هست و همانگونه که دوست دارد در اجتماع ظاهر شود، نظم و انضباط و حقوق اجتماعی تأمین میشود؟ اگر خواست کسی با خواست شما در تعارض بود، حق تقدم با کدامیک است؟ اگر کسی دوست داشت که به هنگام رانندگی مرتب بوق ماشین خود را آن هم با صدایی گوشخراش به صدا درآورد، آیا دیگران حق دارند که جلوی او را بگیرند یا خیر؟ آیا اگر جلوی او گرفته شود، سلامت روان او به خطر نمیافتد؟ اگر فی المثل دانشجوی شما دوست داشت با رکابی و شلوارک و قلیان در کلاس شما حاضر شود، آیا شما به او اجازه میدهید؟
۵⃣. آیا از منظر روانشناسی جنابعالی، انسانها هیچ وظیفهای نسبت به دیگران و نسبت به جامعه ندارند؟ فقط و فقط باید «آنگونه که هستند» ظاهر شوند؛ حتی اگر به قیمت ایجاد بیثباتی خانوادگی دیگران تمام شود؟ آیا آدمیان نسبت به هنجارهای اجتماعی هیچ مسئولیتی ندارند؟
۶⃣. اگر خواستههای فردی کسی، نه تنها هیچ سود و منفعتی برای جامعه نداشته باشد؛ بلکه آسیبهای جنسی و جسمی هم بر جامعه وارد کند باز هم سلامت روان اجتماع را در آن میبینید که هر کس خودش باشد؟
و دهها پرسش دیگری که «این زمان بگذار تا وقت دگر.»
حوزه نیوز
نسخهpdfچندکتاب با موضوع سیره رفتاری و زندگانی امام رضا علیه السلام
پرسمان/اجتماعی/عفاف و حجاب
پرسش
🔸️دختر جوانی دارم که ذاتا دختر خوبی می باشد اما چند وقتی است که پنهانی سیگار می کشد، دیگر نماز نمی خواندو دچار آسیب های فضای مجازی شده است؛ چند وقت پیش نیز با او دعوایم شد که متاسفانه منجر به فاصله گرفتن او از خانواده گشت. چگونه رفتار کنم که موثر واقع شود؟
✅️ پاسخ
🔹️متأسفانه گسترش عوامل فساد و انحراف در اين زمان عموم جوانان را در معرض خطرهای اعتقادی و اخلاقی قرار داده است و برخورد تند و تهديدآميز و تذکرهای مکرر و مستقيم غالبا نتيجه معکوس میدهد.
🔹️و لازم است پدر و مادر و بزرگان فاميل سعی کنند با ملايمت و مدارا و رفتار محبتآميز آنها را نسبت به خانواده و دوستان صالح علاقهمند کنند، و از دخالت مسقيم و تحقيرآميز خودداری ورزند، و به طور غير مستقيم بکوشند با دوستان ناصالح ارتباط برقرار نکنند.
🔹️حاصل آنکه سه نکته را رعايت کنيد:
۱- جلب محبت و حفظ روابط عاطفی با جوانان
۲-مدارا و ملايمت در رفتار
۳-نظارت غيرمستقيم بر کارهاي آنان و سعی در ارتباطشان با افراد صالح و مطالعه کتابهای مفيد و شرکت در جلسات سازنده.
🔹️اينگونه ابتلائات از آزمايشهای سختی است که خدای متعال براي بعضي از بندگانش پيش میآورد. و البته از دعا و توسل حداکثر استفاده را بايد کرد، هم برای خودمان و هم برای جوانانمان.
📚 آیت الله مصباح یزدی، پرسش و پاسخ های سایت mesbahyazdi.ir
چرا به هنگام خواندن نماز مردان جلوتر از زنان می ایستند؟
مقدمه:
یکی از موضوعاتی در باب احکام و چرایی ان مورد سؤال و گفتگو قرار دارد این است که چرا در هنگام نماز، “مرد باید جلوتر از زن بایستد؟
در ابتدا باید گفت که فقهاء در لزوم و عدم لزوم عقب تر ایستادن خانم ها از مردها در نماز اختلاف نظر دارند و لزوم این مسئله مورد اتفاق تمام فقهاء و مراجع تقلید نیست.
بلکه بعضی از مراجع معظم تقلید حکم به لزوم عقب ایستادن خانم ها داده اند. اما بعضی دیگر از مراجع این حکم را لازم ندانسته و فرموده اند:
اگر جلوتر از مرد هم بایستد اشکال ندارد، ولی بهتر است زن عقب تر از مرد بایستد و بعضی دیگر عقب تر ایستادن زن از مرد را احتیاط مستحب دانسته اند و بعضی هم جلوتر ایستادن زن و یا مساوی با مرد ایستادن زن را مکروه می دانند. (1)
در این فرصت بر آن شده ایم ابتدا اشاره ای به مصالح ومفاسد احکام داشته باشیم. در ادامه به بعضی جکمت های سوال فوق پاسخ داده و در پایان نظر علما و مراجع تقلید معاصر را اشاره خواهیم کرد .با ما همراه باشید.
صفحات: 1· 2
آیا واقعاً امام صادق چهار هزار شاگرد پرورش داد؟
این تعداد با توجه به محدودیتهای حکومتی و شهری مدینه، قابل پذیرش است؟
پاسخ:
آنچه در نقلها آمده آن است که چهار هزار نفر از ایشان نقل قول کردهاند نه آنکه مانند شاگردانی به صورت مرتب خدمت ایشان میرسیدند.
با این وجود، باید به نکات ذیل توجه کرد:
1. زمان امامت امام صادق(ع)، دوران طلائی شیعه میباشد. به جهت درگیریهایی که بین دو جریان اموی و عباسی وجود داشت، فضای اجتماعی کمی بازتر شده و موقعیتی به وجود آمد که امام توانست در آن، شاگردان بسیاری را تربیت کند و روح تازهای در کالبد شیعه بدمد.
2. برخی از مورخان و محدثان بیان داشتهاند که چهار هزار نفر از امام صادق(ع)، روایت نقل کردهاند: » محدثان اسامی راویان ثقهای که با وجود اختلاف نظرات و اعتقاداتشان، از امام صادق(ع) نقل میکردند را چهار هزار نفر دانستهاند».[1]
همانگونه که از این نقل به دست میآید، تعداد کسانی که از ایشان نقل قول کردهاند، چهار هزار نفر بودهاند و این لزوماً بدان معنا نیست که تمام این افراد، شاگرد حضرتشان(به معنای واقعی کلمه) بوده باشند بلکه ممکن است بسیاری از آنان تنها مدت بسیار کوتاهی امام را دیده و از ایشان خبر نقل کردهاند.
3. در علم حدیث، ناقل(نقل کننده) و منقول عنه( کسی که خبر از او نقل میشود) را شاگرد و استاد نیز میگویند؛ لذا این احتمال وجود دارد که آنچه به عنوان وجود چهار هزار شاگرد برای امام صادق(ع) عنوان میشود، از این اصطلاح نشأت گرفته باشد. بنابر این داشتن چهار هزار شاگرد برای امام صادق(ع) بر اساس این اصطلاح خاص است ولی دلیلی در وجود این تعداد شاگرد (به معنای رایج شاگرد بودن) وجود ندارد.
4. طبیعی است که شاگردان آن حضرت را هر تعداد بدانیم، تأثیری در شخصیت، مقام و ارزشمندی آن امام همام برای ما ندارد و ما در هر صورت ایشان را در بالاترین درجه و مقام میدانیم.
[1]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 247، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، النص، ص 284، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ سوم، 1390ق.
منبع:سایت اسلام کوئست-بلاغ