از افراد متزلزل در راه دین و انقلاب باید حذر و پرهیز کرد
دیدار نخبگان و دانشجویان بسیجی مدالآور دانشگاه شریف با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) با جمعی از نخبگان و مدالآوران علمی دانشگاه صنعتی شریف دیدار کردند و در این دیدار، مدالهای کسبشده از سوی نخبگان در مسابقات و المپیادهای کشوری و جهانی به رهبر معظم انقلاب اسلامی اهدا شد.
رهبر انقلاب اسلامی، دیدار با جمعی از نخبگان جوان علمی کشور را، باز شدن پنجرهای به سوی یک باغ دلگشا و ورود هوای تازه، و فروزانتر شدن امیدها به تحقق اهداف والای نظام و کشور، توصیف کردند و گفتند: من شکرگزار خداوند متعال به سبب وجود جوانهای خوب، صالح و نخبهی کشور هستم و این جوانان نیز باید شکرگزار نعمت نخبگی و ظرفیتها و استعدادهای بالای خود باشند.
حضرت آیتالله خامنهای مطالب مطرحشده از جانب نخبگان علمی را مطالبی پخته، صحیح، دقیق و منطبق با آرمانها خواندند و تأکید کردند: هستههای نخبگی که همچون گلخانههایی در سراسر کشور پراکنده هستند، قطعاً آیندهی کشور را سرشار از عطر علم و تجربه و استعداد و تدین و انقلابیگری خواهند کرد.
ایشان با اشاره به فراگیر شدن گفتمان تولید علم در کشور و پدیدار شدن نتایج عملی آن، افزودند: تلاش و حرکت علمی در کشور بههیچوجه نباید کُند یا متوقف شود بلکه باید با شتاب بیشتری ادامه یابد.
رهبر انقلاب اسلامی مدالهای نخبگان علمی را بسیار باارزش و نماد استعداد درونی و هویت والای این جوانان دانستند و خاطرنشان کردند: ارزش معنوی این مدالها بسیار بالاتر از ارزش مادی آن است و به همین دلیل من مدالهای اهدایی جوانان نخبه را با کمال میل و با افتخار میپذیرم اما بعد به خود آنان باز خواهم گرداند.
حضرت آیتالله خامنهای، موضوعِ تعهد دینی و انقلابی را در کنار تلاش علمی، بسیار مهم ارزیابی و تأکید کردند: پیشرفت علمی، بهتنهایی، یک ملت و کشور را سعادتمند نخواهد کرد بلکه همراه شدن حرکت علمی با آرمانهای والای معنوی و انقلابی، زمینهساز به سامان رسیدن مسائل کشور و الگو شدن آن برای منطقه و دنیای اسلام و جهان خواهد بود.
ایشان دلیل شکافها، کمبودها و سستیهای کنونی بنیان تمدن غرب را با وجود پیشرفتهای فراوان مادی آن، نبود معنویت و آرمانهای الهی دانستند و گفتند: انحرافهای گوناگون فکری، عملی و اخلاقی، متلاشی شدن بنیان خانواده، خشونت روزافزون، فساد اخلاقی و خودکشیها در جوامع غربی بهویژه آمریکا، ناشی از همین موضوع است؛ برخی از متفکرین و اندیشمندان آمریکایی صراحتاً به این شکافها و آسیبها و نبود اخلاق، اذعان میکنند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به خشونتهای روزافزون در جامعهی آمریکا و کشتار بهوسیلهی سلاح، افزودند: آدمکشی و رواج اسلحه در آمریکا به یک مشکل جدی تبدیل شده است که علاج آن، توقف استفاده از سلاح در میان مردم است اما بهدلیل سلطهی مافیای کمپانیهای اسلحهسازی در آمریکا، هیأت حاکمهی این کشور جرئت غیرقانونی کردن استفاده از سلاح را ندارد.
حضرت آیتالله خامنهای، «اهتمام جدی به آرمانهای دینی و الهی و تعهد انقلابی» را لازمهی پیشرفت واقعی کشور دانستند و تأکید کردند: این موضوع باید در همهی عرصههای کشور اعم از اقتصاد، سیاست، کار علمی، ادارهی کشور و گزینش مدیران مورد توجه ویژه قرار گیرد.
ایشان سومین عامل برای پیشرفت کشور را، «ثبات و ایستادگی در راه دین و انقلاب» برشمردند و گفتند: انجام کارهای بزرگ همچون پیروزی انقلاب اسلامی و یا موفقیت در هشت سال دفاع مقدس و همچنین مقابله با فشارها و تعارضها علیه نظام اسلامی، بهدلیل انسانهایی بوده است که دارای ثبات قدم و ایستادگی بودند و در مسیر دین و انقلاب دچار انحراف و تزلزل نشدند و از افراد متزلزل در راه دین و انقلاب باید حذر و پرهیز کرد.
رهبر انقلاب اسلامی، «حضور جهادی» در عرصههای گوناگون، خصوصاً میدانهای تأثیرگذار برای آیندهی کشور را از دیگر عوامل موفقیت و پیشرفت دانستند و افزودند: اقدام جهادی به معنای خسته نشدن در مقابل سختیها و موانع، ایمان به مسیر و حرکت بر اساس فکر و منطق است.
حضرت آیتالله خامنهای نسل جوان کنونی را بسیار تواناتر، آگاهتر و هوشمندتر از نسل اول انقلاب برشمردند و با اشاره به جنبش دانشجویی تأکید کردند: جنبش دانشجویی به معنای حرکت جهادی در مسیر و در خدمت آرمانهای انقلاب است و نه بر ضد آرمانها سخن گفتن.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: من جوانهای مؤمن و انقلابی را بسیار دوست دارم و از آنها، در هر کجا باشند پشتیبانی میکنم و وظیفهی رؤسا و مسئولین دانشگاهها و وزرای مربوطه، حمایت مضاعف از جوانان مؤمن و انقلابی در دانشگاهها است.
ایشان همچنین با اشاره به سخنان یکی از دانشجویان نخبه درخصوص ایجاد شرایط لازم برای بانوان نخبه خاطرنشان کردند: مسئولان دانشگاهها باید تسهیلات و شرایطی را فراهم کنند که زنان دانشجو و محقق، علاوه بر انجام کارهای علمی خود، بتوانند وظیفهی همسرداری و نگهداری از فرزندان را نیز انجام دهند و مجبور به کنار گذاشتن مسیر علمی خود نشوند.
حضرت آیتالله خامنهای به سخنان یکی از نخبگان علمی درخصوص اقتصاد مقاومتی اشاره کردند و گفتند: اقتصاد مقاومتی یک اندیشهی تجربهشده در دنیا است و فقط اختصاص به ما ندارد.
ایشان چگونگی بهرهبرداری از اقتصاد مقاومتی را منوط به اهداف کشورها دانستند و افزودند: جدای از نحوهی جهتگیری و بهرهبرداری، این موضوع که اقتصاد مقاومتی، کشور را در برابر تکانههای گوناگون جهانی اعم از بدخواهانه یا غیر بدخواهانه حفظ خواهد کرد یک اصل پذیرفتهشده است.
رهبر انقلاب اسلامی دلیل پیشرفتهای علمی و صنعتی آمریکا در ۱۵۰ سال گذشته را، بهکارگیری اقتصاد مقاومتی دانستند و خاطرنشان کردند: البته آمریکاییها این اندیشه را در جهت مادیگری و پول بهکار گرفتند اما همین تجربهی پذیرفتهشدهی جهانی را میتوان با جهتگیری متعالیتری بهکار گرفت.
حضرت آیتالله خامنهای، امکانات و ظرفیتهای طبیعی کشور را بسیار متنوع و گسترده و البته ناشناخته خواندند و تأکید کردند: وجود چنین ظرفیتهایی، یک اقبال بلند برای نسل جوان است که با بهرهگیری از آنها، کشور را به پیشرفت همزمان مادی و معنوی برسانند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیه الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)- ۱۳۹۵/۱۰/۱۳
بصیرت؛ آگاهی به زمانه
«لوابس» به معنای شبهات است، یعنی اموری که بر انسان مشتبه می شود و او درست و نادرست، حق و باطل و راه و بیراهه را نمی شناسد و دچار فتنه و فساد و گمراهی می گردد.
«زمان شناسی»، به انسان بصیرت و آگاهی می دهد .زمان شناس، کسی است که ویژگیهای عصر و زمان خود را بشناسد، از دشمنان، دشمنیها، خطرها و خطرآفرینان باخبر باشد، نفاق را بشناسد، حیله های رایج را بداند، دستهای پنهان در پشت قضایا و حوادث را بشناسد، مردم شناس باشد و ریشه حوادث و بحرانها را بداند.
بصیرت و شناخت، مثل چراغی است که راه انسان را روشن می کند.حرکت در جاده تاریک، خطرناک است. ممکن است دشمنانی در کمین باشند، یا گودال هایی بر سر راه باشد، یا حیوانی وحشی حمله کند و آسیب برساند.امّا آشنایی به زمان و بصیرت نسبت به مسائل روز، سبب می شود، انسان فریب نخورد و مورد سوءاستفاده قرار نگیرد.این نکته، هم در مسائل اجتماعی و روابط با مردم است و هم در مسائل سیاسی و خطوط جناحها، گروهها و احزاب. چه بسیار افرادی که به سبب سادگی و ناآگاهی، به گمراهی افتادند و آبرو و ایمانشان بر باد رفت.زمان شناسی، سدّی در برابر هجوم شبهه ها و فتنه هاست.(1)
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) :
” اینهایى که بصیرت ندارند - مثل این بیچارههایى که در فتنه گرفتار شدند - مثل کسانىاند که در تاریکى شب، در مه غلیظ، در غبار میخواهند مخالفى را، دشمنى را بزنند؛ خب نمیداند دشمن کجا است؛ یکى از اوّلین شرایط جنگهاى نظامى، اطّلاعات است؛ بروید اطّلاع کسب کنید و ببینید دشمن کجا است. اگر بدون اطّلاع رفتید، شما ممکن است جایى را بزنید که دوست آنجا است؛ کسى را بزنید که با شما دشمن نیست و به دشمن کمک کنید؛ گاهى اینجورى میشود. اگر بصیرت نبود، میشود این؛ که فرمود: العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس؛(2) شبهات و نادانىها و نفهمىها به کسى که عالم به زمان خود است، هجوم نمىآورند؛ میفهمد چهکار باید بکند. اگر این نبود، مشکل بهوجود خواهد آمد، حتّى اگر آن احساس مسئولیّت هم باشد".(3)
“بصیرت خودتان را بالا ببرید، آگاهی خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جملهی امیرالمؤمنین را به نظرم در جنگ صفین در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر».(4) میدانید، سختی پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتی بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائی را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - میخواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما میگویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگوئید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضیشان مثل خوارج که خیلی هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلی. امیرالمؤمنین از تاریکی شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد، دید یکی دارد با صدای خوشی میخواند: «أمّن هو قانت ءاناء اللّیل»(5) - آیهی قرآن را نصفه شب دارد میخواند؛ با صدای خیلی گرم و تکان دهندهای - یک نفر کنار حضرت بود، گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسی که دارد این آیه را به این قشنگی میخواند. ای کاش من یک موئی در بدن او بودم؛ چون او به بهشت میرود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت میروم. این گذشت، جنگ نهروان شروع شد. بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشتههای دشمن، همین طور عبور میکرد و میگفت بعضیها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند میکردند، حضرت با اینها حرف میزد. آنها مرده بودند، اما میخواست اصحاب بشنوند. یکی را گفت بلند کنید، بلند کردند. به همان کسی که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را میشناسی؟ گفت: نه. گفت: این همان کسی است که تو آرزو کردی یک مو از بدن او باشی، که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک میخواند!(6) اینجا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین (علیه افضل صلوات المصلّین) میایستد، شمشیر میکشد! چون بصیرت نیست؛ بصیرت نیست، نمیتواند اوضاع را بفهمد."(7)
پی نوشت ها
1)حکمت های صادقی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام صادق علیه السلام)، جواد محدثی.
2 ) الكافی، ثقة الاسلام كلینی، ج ۱، ص ۲۶ ؛ تحف العقول ،حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۵۶ ؛ بحارالانوار ، مجلسی، ج ۶۸ ص ۳۰۷.
(3) بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین۱۳۹۳/۰۹/۰۶
(4) خطبه 173 نهج البلاغه
(5) سوره زمر آیه 9
(6) إرشاد القلوب إلى الصواب، حسن بن ابى الحسن ديلمى، ج ۲، ص ۲۲۶؛بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۳۳، ص ۳۹۹؛
(7) بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر05/050/1388
بیانات رهبر انقلاب در آستانه سالروز حماسه ۹ دی
امروز هندسهی تقابل قدرتهای استکباری با جمهوری اسلامی در جهت سلب قدرت مادی و معنوی، و عزم و ارادهی ملت ایران است و در مقابل، باید این قدرت را حفظ و روزبهروز تقویت کرد.
قدرتهای مستکبر همچون آمریکا، سعادت جامعه و آنچه را که «ارزشهای آمریکایی» میخوانند، در جمعآوری ثروت و تسلط بر عالم دنبال میکنند اما اسلام، سعادت بشر را در رسیدن به کمالات انسانی و جریان داشتن فکر و عمل قرآنی در تمام اجزای جامعه میداند.
نظام سلطه با هر تفکر و جریان ضد ظلم و تبعیض در دنیا مخالف است اما زمانی در مقابل جریانی با تمام وجود به معارضه برمیخیزد که آن جریان توانسته باشد اقیانوس یک ملت را به حرکت درآورد.
جمهوری اسلامی در مقابل این دشمنیها باید بر قدرت خود بیفزاید و علت تأکید مکرر بر افزایش قدرت داخلی و استحکام ساخت داخل نیز همین مسئله است.
به خیابان آمدنِ میلیونها نفر در ۲۲ بهمن با گذشت حدود ۴۰ سال از انقلاب اسلامی، نشانهی قدرت نظام اسلامی در بسیج مردمی است که این موضوع در دنیا بینظیر است.
در آن حادثهی بینظیر، هیچکس دستاندرکار نبود و قدرت فکری که شاکلهی اصلی نظام اسلامی است، مردم را به خیابانها کشاند و آن حادثهی بینظیر پدید آمد.
دشمن همچون دزدی است که قصد تصرف خانه را دارد اما اینطور وانمود میکند که دلیل دشمنی، سلاحی است که صاحبخانه برای دفاع در دست دارد و اگر آن سلاح را زمین بگذارد، نزاع تمام میشود، بنابراین تلاش میکند با حیلهگری و استفاده از انواع روشها ازجمله حرف زدن، شوخی کردن، لبخند زدن، و تشر زدن، صاحبخانه را خلع سلاح کند و به خانه وارد شود.
منع سلاح هستهای مبانی بسیار مهم فقهی و عقلانی دارد اما امکان تلاش برای کسب انواع دیگر قدرت در اختیار دولت و ملت قرار دارد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی)
گزیدهای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پیرامون شخصیت و رسالت حضرت عیسی بن مریم (علیهالسلام)
اگر امروز مسیح بود…
اگر حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) امروز در میان ما می بود، لحظهای را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمی داد و گرسنگی و سرگردانی میلیاردها انسانی را که به وسیله ی قدرتهای بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزه خویی سوق داده می شوند، تحمل نمیکرد (پیام به مسیحیان و مسلمانان جهان، به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۰/۱۰/۷)
درسی که مسیحیان و مسلمانان باید فرابگیرند
عیسی مسیح (علیهالسلام) مجهز به معجزه و دعوت الهی برای نجات بشر از ظلمات شرک و کفر و جهل و ظلم و رسانیدن وی به نور معرفت و عدل و عبودیّت پروردگار مبعوث گشت و در همهی مدت اقامت خود در میان انسانها لحظهیی در مبارزه با بدی و دعوت به نیکی درنگ نفرمود. و این درسی است که مسیحیان و مسلمانان که معتقدان به نبوت آن بزرگوارند باید فراگیرند. (پیام به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۲/۱۰/۱۲)
راه مسیح، راه عدالت و انسانیت و محبت است
عیسی بن مریم علیهالسّلام منادی رحمت و برکت و هدایت الهی برای انسانها بود، او در تاریکی شرک و ظلم و دنیای آلوده به گناه و گمراهی، نور هدایتی بود که همه انسانها را به راه خدا هدایت کرد و زلال رحمتی بود که جانها و دلها را شستشو میداد. او پرچمدار عدالتی آسمانی بود که ستمدیدگان زمین را به رهایی از اسارت قدرتهای ستمگر و قلدران متجاوز، فرا میخواند. او برگزیدهی خدا بود که گمشدگان و حیرتزدگان را به پرستش آگاهانهی خداوند دلالت میکرد. ولی رسالت آن راهنمای الهی با انکار و معارضهی قدرتمندان و زورمداران مواجه شد و حماسهی فداکاری بندگان صالح خدا به زمان و تاریخ شور و حالی فراموشنشدنی بخشید. دستگاههای جباری که آن روزگار با کفر آشکار و یا آراسته به ایمانی ظاهری به ستیزه برخاستند و راه مردم به آن سرچشمهی نور و معرفت را بستند امروز نیز با راه مسیح و آرمانهای الهی او که راه عدالت و انسانیت و محبت است، معارضه و ستیزه میکنند.(پیام به مناسبت فرا رسیدن سال جدید میلادی ۱۰/۹/۱۳۶۶)
مسیح علیهالسلام و نجات انسانها
ولادت عیسی، ولادت رحمت و برکت در جهان برای مردمی بود که بر اثر سلطه قدرتهای مستکبر و سنگینی نظامهای تباه گر غرق در ظلمت و جهالت و فساد و محرومیت و تبعیض بودند. پیام عیسی مسیح، نجات انسانها، از این همه بود. (پیام به هممیهنان مسیحی به مناسبت میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۶۴/۴/۱۰)
مسیح علیهالسلام؛ پیامبر برگزیدهی خدا
آن پیامبر برگزیدهی خدا، مردم را به راه خدا که راه خوشبختی انسان است دعوت میکرد و از پیروی هوا و هوس و آلودن صفای روح انسان به زشتی و ستم و بدکرداری، بر حذر میداشت. قدرتهای طاغوتی و فاسد و زورگو و بندگان زر و زور، آن رسول الهی را مورد آزار و تهمت قرار دادند و قصد جان او را کردند و پس از آنکه خدای متعال او را در آغوش حفظ و امان خود جای داد، حواریّون و پیروانش را سالهای سال به شکنجههای هولناک دچار ساختند تا تعالیم او را که بر ضدّ فساد و ظلم و شرک و هوسرانی و جنگافروزی و مردمفریبی بود، از بین ببرند. آنان که خود، فاسد و ظالم و هوسران و جنگافروز و مردم فریب بودند، نمیتوانستند دین خدا و پیامبر خدا و رهروان راه خدا را تحمّل کنند. (پیام به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۳/۱۰/۱۲)
برای استقرار نظم شایسته ی جهانی، باید به تعالیم و راه پیامبران روی آوریم
آن کلمه ی خدا در دوران گمراهی و جهل و بی عدالتی و بی اعتنایی به ارزش انسان، پرچم هدایت و نجات انسانها را بر دوش گرفت و با قدرتهای ستمگرِ زر و زور به ستیزه برخاست و به بسط عدل و رحمت و توحید همت گماشت. امروز مؤمنانِ به آن پیامبر بزرگ -یعنی مسیحیان و مسلمانان برای استقرار نظم شایسته ی جهانی، باید به تعالیم و راه پیامبران روی آورند و فضایل انسانی را بر طبق آموزش آن معلمان بشریت گسترش دهند. (پیام به مسیحیان و مسلمانان جهان، به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۰/۱۰/۷)
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیه الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی)
حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) در کلام علما و بزرگان دین
اشاره
انسان های بزرگ همان گونه که در زمان حیات مایه فیض و برکت برای دیگران اند، پس از رحلت خود نیز این گونه اند؛ تا آنجا که گاهی این فضل و برکت، حتی قرن ها نیز از کوهسار مزارشان به سوی سرزمین دل مردم سرازیر می شود. به تعبیر اقبال لاهوری:
ای بسا عارف که بعد از مرگ زاد
چشم خود بربست و چشم ما گشاد
رخت ناز از نیستی بیرون کشید
چون گل از خاک مزار خود دمید (اقبال لاهوری، کلیات اشعار 1376: 6.)
به گفته جبران خلیل جبران: «فروغ ستارگانی که هزاران سال پیش خاموش گردیدند، هنوز به ما می رسد. انسان های بزرگی نیز که صدها سال پیش مرده اند، اما هنوز ما را با پرتوهای منش والای خویش روشنایی می بخشند، همین گونه اند»(جبران خلیل جبران، صدای سخن عشق 1381: 265.)
بی گمان حضرت معصومه (علیها السلام) یکی از این بزرگانی است که قرن هاست پرتو افشانی میکند و در روشنایی پرتو هدآیه و فیض او، هزاران انسان تشنه هدآیه و فیض، به راه هدآیه درآمدهاند و سرشار از فیض ربانی آن بانوی ملکوتی جهان اسلام شده اند.
«در حقیقت این بقعه متبرکه، همانند دیگر بقعه ها نه تنها زیارتگاه است، بلکه آموزشگاه بزرگی برای مشتاقان و زائران است. هر زائری که با معرفت و شناخت مقام صاحب این مرقد و اهداف او به زیارت برود، از صاحب قبر، الهام می گیرد و اصول و تعالیم مکتب را به یاد می آورد؛ و هر زیارت و سلام او، سرشار از این آموزش ها و الهام هاست، به گونه ای که کژی ها و کاستی های مادی و معنوی خویش را هموار می کند، و از خوبی ها و خصلت ها و اعمال و رفتاری که ناخوشایند امامان و امامزادگان است، دوری می گزیند، و در بهبود اخلاق و رفتار و روابط اجتماعی خویش می کوشد و تلاش می کند تا با امامان و اولیای الهی خود، همسانی و همسویی پیدا کند و راه آنان را بپیماید، و می کوشد آنان را ـ که می داند حاضر و ناظر اعمال و رفتار اویند و سخن او را می شنوند و باطن و درون او را می نگرند ـ از خود خشنود کند و شایسته قرب و جوار دنیوی و اخروی آنان گردد.
این گونه الهام ها و آموزش ها و درک و دریافت ها که هر زائر معتقدی ـ خودآگاه یا ناخودآگاه ـ به هنگام زیارت دارد، خاستگاه تحولات انسانی و اجتماعی عمیقی است که در درون آدمی پدید می آید. ازاین رو، آنان که به زیارت در این بقاع متبرکه حاضر می شوند و با شناخت و معرفت زیارت می کنند، از روابط انسانی عمیق تری برخوردارند و رفتار و کردارشان حساب شده تر و انسانی تر است. اگر کارگر است، در کارخانه درست کار می کند؛ اگر کارفرماست، حق کارگر را استثمار نمی کند؛ اگر فروشنده است، گران نمی فروشد؛ اگر تولیدکننده است، احتکار نمی کند؛ و اگر عالم و طلبه است، زهد پیشه است.. .. همچنین بقاع متبرک، در یکپارچگی و استواری پیوندهای اجتماعی و مردمی، تأثیری ژرف دارد؛ زیرا این بقعه ها، ترسیم گر چهره مذهب و پشتوانه آیین الهی است».(حکیمی، 1380: 52 ـ 54.)
تقریباً همگان بر این عقیده اند که یکی از کارهای اساسی مذهب آن است که مانع از هم پاشیدگی و تضاد گردد، و اعضای جامعه را درنظام اجتماعی، یک پارچه کند. در یک جامعه وسیع که مذهبی یگانه دارد، تقویت مذهب برابر است با تقویت تعادل موجود در شالوده اجتماعی(مبانی جامعه شناسی: 195.) اکنون به راستی باید گفت قم و مشهد و دو حرم مطهری که در آنهاست، مرکز اصلی ایران و محور اصلی حرکت جامعه و پشتوانه فرهنگ و دین و ملیت ما و شالوده اجتماعی این جامعه است(مبانی جامعه شناسی: 54)
آنچه در این نوشتار خواهد آمد، نگاهی است به سیره عالمان بزرگ دین در زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) و نیز بازگویی بخشی از سخنان آنان درباره اهمیت و فضیلت زیارت کریمه اهل بیت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) در سخنان عالمان دین
مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
ما باید از حضرت معصومه (علیها السلام)، بیشتر استفاده کنیم؛ به هر صورت ایشان امامزاده بلافصل است. دختر امام، خواهر امام، عمه امام، خیلی عظمت دارد. در همین زیارت نامه ایشان آمده است: «یا فاطِمَةُ اِشْفَعِی لی فِی الْجَّنَّةِ فَاِنَّ لَک عِنْدَاللهِ شَأْنَاً مِنَ الشّأن؛ ای فاطمه معصومه! تو برای ورود من به بهشت شفاعت کن، چون نزد خدا دارای شأن و مقام بزرگی هستی.» بنابراین باید خیلی مغتنم بشمارید. همه مسلمانان و پیروان اهل بیت عصمت به خصوص مردم قم، و بالاخص طلاب و علما باید زیارت او را مغتنم بدانند و از آن حضرت استمداد بنمایند. امیدوارم خداوند به همه ما توفیق عنآیه فرماید تا بتوانیم از این نعمت بزرگ، بیشتر بهره مند گردیم. (یوسفی علی -شهیده غربت ص 141)
علامه مجلسی (رحمه الله)
«بدان که زیارت مشاهد و زیارت گاه های امامزاده ها مستحب است و پاداش فراوانی دارد، و تعظیم و گرامی داشت آنان، در حقیقت تعظیم و گرامی داشت امامان معصوم علیهم السلام است، و از جمله این امامزاده ها حضرت معصومه (علیها السلام) است که در شهر قم مدفون است، و وجود این امامزاده، منشأ خیر و برکت فراوان برای زائرانش شده است» (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ، 1404 ق: ج 90: 273.)
شیخ عباس قمی (رحمه الله)
«و اما درباره دختران امام موسی بن جعفر علیه السلام، پس برترین و بافضیلت ترین آنها، سیده جلیله معظمه، فاطمه (علیها السلام)، معروف به حضرت معصومه (علیها السلام) می باشد که مزار شریفش در شهر مقدس قم است که دارای قبّه و بارگاه و ضریح وصحن های متعدد و خادمان فراوان است، و مزار او مایه روشنی چشم اهل قم و پناهگاه توده مردم است، که هر سال گروه فراوانی از راه های دور و نزدیک به زیارت ایشان می شتابند، تا به درک فیض هایی که در زیارتش وجود دارد نایل آیند»( قمی. شیخ عباس. سفینة البحار ، 1377: 998.)
شیخ عباس قمی همچنین می نویسد: «افتخارات سرزمین قم فراوان است؛ از آن جمله است آرامگاه حضرت فاطمه (علیها السلام) دختر موسی بن جعفر علیه السلام، که زیارت او ثواب فراوانی دارد»( قمی. شیخ عباس. سفینة البحار: ج 4: 134.)
آیه الله العظمی گلپایگانی (رحمه الله)
«طلاب عزیز، بر شماست که قصد را خالص کنید، و ارتباط مداوم خود را با ائمه اطهار، مخصوصاً حضرت صاحب الامر، حضرت ولی عصر تداوم بخشید، و کثرت تلاوت قرآن کریم و خواندن ادعیه، عرض اخلاص و ادب به دُخت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، و اینها همه، رمز موفقیت و توفیق در راه ادامه تحصیل ماست»( لطفی، مهدی.نوری از ملکوت ، 1380: 445.)
آیه الله فاضل لنکرانی (رحمه الله)
«اگرچه حضرت معصومه (علیها السلام) امام نیست، ولی از امامزاده هایی است که امامزاده بودنش مسلّم است، و از نظر مقام در میان امامزادگان بی نظیر و یا کم نظیر است. ایشان در میان فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام پس از امام رضا علیه السلام با عظمت ترین است. به همین خاطر، روایات بسیاری در فضیلت و ثواب زیارت آن حضرت وارد شده است. از جمله در روآیهی از امام رضا علیه السلام آمده است که: “مَن زارَها فَلَهُ الجَّنّه؛ هرکه او را زیارت کند اهل بهشت خواهد بود". بنابراین، شایسته است مردم شریف ما از زیارت این بانوی بزرگ غفلت نورزند، و حتی آنها که در مناطق دوردست این کشور زندگی می کنند، مقید باشند که همچنان که به زیارت حضرت امام رضا علیه السلام مشرف می شوند، حداقل سالی یک بار به قصد زیارت این کریمه اهل بیت نیز عزم سفر نمایند.
حضرت معصومه (علیها السلام)، همانند برادر بزرگوارش میهمان ما ایرانیان اند؛ زیرا چنان که می دانید، یک سال پس از آمدن حضرت رضا علیه السلام به ایران، خواهر بزرگوارش به قصد دیدار برادر از مدینه به سوی خراسان حرکت می کند، ولی متأسفانه بر اثر حوادثی که در ساوه رخ می دهد، این بانو مریض می شوند و به جانب قم حرکت می کنند. چند روزی در قم می مانند، و بر اثر همان بیماری به جوار حق می شتابند و در همین قم مدفون می شوند. لذا زیارت ایشان عنوان مهمان نوازی نیز دارد و مردم عزیز ایران که به مهمان نوازی مشهورند، شایسته است تا آنجا که در توان دارند، در زیارت این کریمه اهتمام ورزند. خصوصاً مردم شریف قم که توفیق هم جواری آن حضرت را دارند و روحانیون عزیز که از برکات وجودی این کریمه بهره مندند، باید بیش از دیگران به زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) توجه نمایند»( کرجی، علی.قم و مرجعیت ، 1384: 22.)
آیه الله فاضل لنکرانی، همچنین در این باره می گویند: «وجود حضرت معصومه (علیها السلام) برای ما ایرانیان و شیعیان برکت و نعمت بوده است. این حوزه مقدسه قم که تاکنون باقی مانده و روز به روز هم رونق و جلوه بیشتری می یابد، از برکت وجود شریف این کریمه است. این انقلاب مدیون این کریمه است؛ زیرا رهبری بزرگوار آن در همین حوزه و در پرتو عنآیه همین بانوی بزرگ پرورش یافته است و پیام انقلاب از جوار حضرت معصومه (علیها السلام) به تمامی ایران و جهان اسلامی طنین انداز شده است.
بنابراین، تکریم و تنظیم این حضرت، در حقیقت پاسداشت و سپاسگزاری از این نعمت بزرگ الهی است؛ علاوه بر آنکه در زیارت اولیای خدا برای زیارت کننده، هم آثار و برکات معنوی دارد و هم مادی و دنیوی و مردم ما بسیاری از مشکلات خودشان را در توسل به این بزرگواران و رفتن به زیارت، برطرف می کنند.(همان ص22)
آیه الله مکارم شیرازی (دامت برکاته)
«در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «بهشت هشت در دارد که سه تا از آنها از قم است. به زودی زنی از فرزندان من در آن دفن می شود که اسم او فاطمه دختر موسی بن جعفر است، که با شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت می شوند». در این فراز از حدیث شریف دقت کنید که فرمود: «با شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت می شوند»
می دانید که دایره شفاعت، متناسب با دایره مقام و شخصیت است. هرچه مقام بالاتر باشد، دایره شفاعت، گسترده تر است. معلوم می شود مقام این بانو، مقام فوق العاده عظیمی است که بر اثر معارف و تقوای بالا و مقامی شبیه عصمت، نصیب حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) شده است؛ و اینکه سه در از درهای بهشت به سوی قم باز می شود، به احتمال قوی، یکی از سه در، آستان حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) است»(همان ص 13)
«تعبیر عارفاً بِحَقَّتُها در این حدیث شریف که فرمود: «مَن زارها عارفاً بِحَقّها فَلَه الَجنّة؛ کسی که او را زیارت کند، در حالی که به حق او معرفت داشته باشد، پس اهل بهشت است، اشاره به این است که زائر علاوه بر اینکه بداند که او خواهر امام است و دختر امام است و عمه امام است که دانستنِ خود اینها، نوعی معرفت به حق اوست، همچنین شناخت داشته باشد که او دارای مدارجی والا از معرفت خدا و تقوا و عبادت فوق العاده بوده است؛ همان گونه که در زیارت نامه ایشان است که: «فَاِنَّ لَک عِندالله شأناً مِن الشأن؛ همانا که تو جایگاه والایی نزد خدا داری»(همان ص 20)
آیه الله جوادی آملی (دامت برکاته)
امام هشتم علیه السلام در تجلیل از خواهرش ـ حضرت معصومه (علیها السلام) ـ مستقیماً دخالت کرده و زیارت مأثور برای او دارد. فرمود خواهرم را زیارت کنید. تمام این برکات 1200 ساله ای که از این بانو به امت اسلامی رسیده، به خاطر وجود قبر او در این شهر است و نشانگر آن است که حیات و ممات اینها یکسان است. به زیارت این بزرگوار بسنده کردن، حداقلِ آن است. اینها به علوم زیادی اِشراف دارند و خیلی چیزها یاد می دهند، خیلی مشکل هم حل می کنند. کرامت واقعی آنها در این نیست که چهار تا مریض را شفا می دهند، یا مشکل مالی کسی را برطرف می کنند، کرامت واقعی آن حضرت در این است که بیابانی خشک و غریب، به برکت وجود او می شود، چیزی همانند حوزه کهن سال نجف. ((یوسفی علی -شهیده غربت ص142)
آیه الله علوی گرگانی (دامت برکاته)
«شخصیت حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) در حدی است که قلم، قدرت بر تحریر و زبان توان بر تقریر آن ندارد؛ و اگر چیزی هم نوشته شود، فقط از باب ذکر نمونه و چیدن خوشه ای از خرمن پرفیض آن حضرت می باشد؛ و بس است در فضیلت و شخصیت آن حضرت که شخصیت های بزرگ عالم اسلام و فقهای عالی مقام، مانند حضرات آیات عظام شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس و بنیان گذار حوزه علمیه قم، و آیه الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی و… به آن حضرت متوسل می شدند و نتیجه می گرفتند. بر مؤمنان و متدینان است که به قم توجه بیشتری نمایند و هرگاه به زیارت حضرتش مشرّف می شوند، جده اش فاطمه زهرا (علیها السلام) را یاد و زیارت نمایند؛ چون فاطمه معصومه (علیها السلام) مظهر و تجلی مادرش حضرت زهرا (علیها السلام) می باشد»( کرجی، علی.قم و مرجعیت ص 23 و 24.)
زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) در سیره عالمان بزرگ
آیه الله العظمی حائری یزدی (رحمه الله)
آیه الله سید حسین بُدَلا می گوید: «آمدن مرحوم آیه الله حائری از اراک به قم ـ با آنکه آن زمان اراک حوزه پررونقی داشت ـ به خاطر اهمیتی بود که ایشان به بودن حوزه علمیه، در جوار بارگاه کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) قائل بود و ازاین رو، پس از آمدن ایشان به قم، علاوه بر فضلا و علمای اراک که با ایشان به قم آمدند، بعضی از علمای تهران هم، مانند آیه الله میرزا محمد ثقفی (پدر خانم حضرت امام) و حاج میرزا عبدالله چهل ستونی و… به قم آمدند.
مرحوم آیه الله حائری پس از ورود به قم تا مدت زیادی درس و بحث ها و نمازهایشان را در حرم، مسجد بالاسر انجام می دادند و حتی بیشتر وقت ها در همان حرم روی سجاده ای می نشستند و به سؤالات و مراجعات مردم پاسخ می دادند؛ در حالی که منزلشان به خاطر داشتن سرداب، خنک تر و برای درس و بحث و انجام این امور، مناسب تر بود. این نبود جز اینکه ایشان عنآیه داشت مدت بیشتری را در کنار مرقد مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) باشد و از فیض ها و برکات آن حضرت بهره مند شود»(همان ص 9 و 10.)
آیه الله العظمی بروجردی (رحمه الله)
«آیه الله بروجردی (رحمه الله) از کسانی بودند که به زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) توجه خاصی داشتند. بارها شاهد تشرف ایشان به حرم حضرت معصومه (علیها السلام) بوده ام. علاوه بر آن، چون تدریس ایشان بالا سر حرم بود، بسیاری از مواقع که برای تدریس می آمدند، به زیارت مشرف می شدند. وقتی همسر ایشان فوت کردند، دستور دادند ایشان را در ایوان آینه دفن کنند. ایشان هنگام بیرون رفتن از حرم مطهر حضرت معصومه (علیها السلام)، عقب عقب خارج می شدند و برای رعآیه ادب و احترام، پشت به ضریح مقدس نمی کردند»( همان ص 14)
حضرت آیه الله بروجردی، نه تنها بر حفظ احترام و رعآیه ادب به ساحت مقدس حضرت معصومه (علیها السلام) اصرار داشت، در مقابل هرگونه عملی که موجب هتک احترام آن حضرت می شد، ایستادگی می کرد و از آن جلوگیری می نمود. نوشته اند که در عصر مرجعیت ایشان، شاه عربستان به ایران آمد و به وسیله سفیر عربستان در ایران، هدایایی برای ایشان فرستاد. آیه الله بروجردی از میان آن هدایا، تنها چند قرآن و مقداری از پرده کعبه را پذیرفت و بقیه را برگرداند.
سفیر عربستان که به محضر آیه الله بروجردی رسیده بود، از ایشان تقاضا کرد شاه عربستان را برای ملاقات به حضور بپذیرد، ولی ایشان از پذیرفتن این تقاضا امتناع نمود. دلیل ردّ این ملاقات از سوی آیه الله بروجردی بر اطرافیان روشن نبود. ازاین رو، عرض کردند: بهتر است به دلیل مصالح شیعیان، از جمله اخذ اجازه زیارت ائمه بقیع علیهم السلام به آنان از ناحیه دولت عربستان، این تقاضا را بپذیرد. اما ایشان در پاسخ فرمود: «این شخص (شاه عربستان) اگر به قم بیاید، از آنجا که وهابی است، به زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) نمی رود، و هرگاه او به دیدار من آید، ولی به زیارت مرقد مطهرحضرت معصومه (علیها السلام) نرود، به مقام ارجمند حضرت معصومه (علیها السلام) توهین خواهد شد و من به هیچ وجه چنین موضوعی را که اهانت غیرمستقیم به حضرت معصومه (علیها السلام) است، نمی پذیرم»(همان ص 14 و 15.)
حضرت امام خمینی (رحمه الله)
امام خمینی (رحمه الله) آن گاه که در قم ساکن بود و بعدها هم هرگاه به قم می آمد، به زیارت حرم مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) می رفت و نهآیه فروتنی را در برابر مقام والای آن حضرت داشت. ایشان کنار مرقد مطهر می آمد و متواضعانه به توسل می پرداخت و با اشتیاقی عارفانه، ضریح را می بوسید(همان ص 15)
امام راحل، روزهای چهارشنبه بعد از درس به حرم مطهر مشرف می شد و سپس در نزدیکی ضریح زیارت می کرد و دو رکعت نماز می گزارد و از همان پایین پا برمی گشت و هیچ وقت بالا سر نمی رفت؛ گویا آمدن از بالاسر را نوعی بی احترامی می دانست. ایشان همانند آیه الله العظمی بروجردی هنگام خروج از حرم، عقب عقب بیرون می رفت واز این راه، احترام خود را به ساحت مقدس حضرت معصومه(علیها السلام) تقدیم می نمود.
علت اینکه امام خمینی (رحمه الله) به دفن خود در حرم مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) وصیت نکرد، این بود که مبادا با رفت وآمدهای میلیون ها ارادتمند ایشان و نیز شخصیت های سیاسی دنیا کنار قبر ایشان، موجب کم رنگ شدن ظاهری احترام به مرقد مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) شود(همان 15 و 16.)
آیه الله العظمی اراکی (رحمه الله)
ایشان هر روز که برای ادای فریضه ظهر و عصر به حرم مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) می آمد، به زیارت آن حضرت می رفت. آیه الله اراکی (رحمه الله) در مسجد امام خمینی (رحمه الله) (مقبره شاه عباس متصل به حرم) به اقامه نماز جماعت ظهر و عصر می پرداخت که مکان بسیار کوچکی بود. وقتی به ایشان میگفتند بهتر است در یک مسجد بزرگ بیرون از حرم اقامه جماعت کنید، می فرمود: «من بدان جهت در اینجا نماز جماعت می خوانم و آن را می پسندم که پیش از نماز، توفیق زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) را پیدا می کنم». هنگامی هم که به دلیل برخی تعمیرات، نمازهای جماعت داخل حرم برای مدتی تعطیل شد، ایشان برای نماز جماعت به نزدیک ترین مسجد به حرم مطهر می شتافت تا پس از نماز به فیض زیارت حرم معصومه (علیها السلام) برسد.( 16 و 17)
آیه الله العظمی مرعشی نجفی (رحمه الله)
آیه الله مرعشی نجفی درباره اهتمام به زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) می گوید: «هنگامی که در قم سکونت کردم، صبح ها در حرم حضرت معصومه (علیها السلام) اقامه نماز جماعت نمی شد، و من تنها کسی بودم که این سنت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف، صبح زود و پیش از باز شدن درهای حرم مطهر و زودتر از دیگران می رفتم و منتظر می ایستادم. این انتظار گاهی یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدّام درها را باز کنند، و زمستان و تابستان برایم مساوی بود. در زمستان ها هنگامی که برف همه جا را می پوشاند، بیلچه ای کوچک به دست می گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز می کردم تا خود را به حرم مطهر برسانم. در آنجا خود، تنها نماز می خواندم، تا پس از مدتی یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن کم کم افراد دیگر اقتدا کردند و بدین ترتیب، نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ می گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شب ها نیز اضافه شد و از آن پس روزی سه بار در مسجد بالاسر حضرت معصومه (علیها السلام) و صحن شریف نماز می خواندم»( رفیعی، علی (علامه مرودشتی). شهاب شریعت. ، 282.)
آیه الله مرعشی نجفی درباره علت اقامت خود در قم چنین می گوید: «من در نجف به دنیا آمدم و آنجا بزرگ شدم. علت آمدنم به قم این بود که پدرم مرحوم آیه الله سید محمود مرعشی برای آنکه از محل قبر شریف حضرت زهرا (علیها السلام) باخبر شود، چهل شب در حرم حضرت علی علیه السلام بیتوته و شب زنده داری نمود. یک شب آن حضرت در یک حالت مکاشفه به پدرم فرمود: سید محمود، چه می خواهی؟ پدرم عرض کرد: محل قبر حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) کجاست تا کنار قبرش بروم و او را زیارت کنم؟ حضرت فرمود: من که نمی توانم برخلاف وصیت او عمل کنم و قبر وی را به تو نشان دهم. پدرم عرض کرد: پس من هنگام زیارت او چه کنم؟ حضرت فرمود: خداوند مقام شکوهمند حضرت فاطمه (علیها السلام) را در این خصوص به حضرت معصومه (علیها السلام) داده است. هرکس می خواهد زیارت حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را درک کند، مرقد حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) را زیارت نماید. در آن هنگام پدرم به من سفارش کرد به زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) بروم. من از نجف اشرف به این قصد و نیز به قصد زیارت مرقد منور امام رضا علیه السلام به ایران آمدم. سپس در قم به اصرار مؤسس حوزه علمیه، آیه الله شیخ عبدالکریم حائری (رحمه الله) ماندگار شدم و هم اکنون شصت سال است هر روز نخستین زائر حضرت معصومه (علیها السلام) هستم»( کرجی، علی.قم و مرجعیت ، 10و11)
آیه الله العظمی بهجت (رحمه الله)
درباره آیه الله بهجت نوشته اند: کمتر کسی در قم پیدا می شود که چون او با این سن و سال، هر روز با نهآیه ادب به محضر حضرت معصومه (علیها السلام) شرفیاب شود و با توسل به حضرت معصومه (علیها السلام) و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهر بایستد و پس از خواندن زیارت عاشورا، روز خود را آغاز کند(همان ص 17)
آیه الله مصباح یزدی در این باره می گوید: بنده از سال 1331 که به قم آمدم، با ایشان آشنا شدم. منزل ایشان جنب مدرسه حجتیه بود. تقریباً هر روز ایشان را هم در راه و هم در حرم زیارت می کردم. چهره نورانی ایشان برای هر بیننده ای جاذبه داشت و کیفیت نشست و برخاست و حرکات و سکنات ایشان جلب توجه می کرد و نشان می داد ایشان در یک فضای معنوی خاصی زندگی می کند. تقید ایشان به عبادت و سحرخیزی و زیارت حضرت معصومه (علیها السلام) و برنامه های متعددی که هر روز اجرا می کردند، اولین چیزهایی بود که هر بیننده ای را به خود متوجه می کرد(همان ص17 و 18)
یکی از بزرگان می گوید: روزی آیه الله بهجت به من فرمود: مطلبی هست که فقط به تو می گویم تا بدانی در چه موقعیتی هستی. بعد فرمود: گاهی اوقات حضرت رضا علیه السلام برآورده شدن بعضی حاجت ها را به حضرت معصومه (علیها السلام) ارجاع می دهد. همین روزها آقایی پیش من آمد و گفت: حاجتی داشتم، به خدمت امام رضا علیه السلام مشرف شدم و عرض حال کردم. به من گفته شد: باید بروی قم، و آنجا حاجتم برآورده شد(همان ص12)
منبع: مجله اشارات زمستان سال 1392 شماره 153 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه
محبت در سیره رسول خدا (صلی الله علیه وآله)
یکی از ویژگیهای رسول گرامی اسلام، رحمت عام و فراگیر آن گرامی نسبت به تمام اهل عالم است. ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله درخشش نور رحمت و محبّت بر سر تا سر گیتی بود. خدای تعالی از مادری همانند حضرت آمنه علیهاالسلام بزرگ ترین ارمغان بشریت و مظهر عطوفت و رحمت را به انسانهای خسته از خشونت و کینه و عداوتهای شیطانی تقدیم داشت.
خدای عالمیان در مورد پیامبرش فرمود: «وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»(1)؛ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً(2)؛ من برای رحمت مبعوث شده ام.»
به راستی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جلوه بارز زیباترین صفات الهی از جمله رحمت، محبت، شفقت، مودّت، رأفت و عطوفت است. و پیشوایان معصوم علیهم السلام به ما آموخته اند که خداوند متعال را با این نامها صدا بزنید که: «یا حَبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَه، یا رَفیقَ مَنْ لا رَفیقَ لَه، یا أنیسَ مَنْ لا أنیسَ لَه، یا راحِمَ مَنْ لا راحِمَ له، یا شَفیقَ مَنْ لا شَفیقَ له…»(3) که یادآور محبت و مهر و رحمت حضرت رب العالمین است. او معدن مهر و رحمت است و مهربانان را دوست دارد.
اساسا اگر رشته رحمت و محبت از زندگی انسانها و حتی حیوانات بریده شود، نظام زندگی از هم گسسته خواهد شد. این رشته محبت موجب می شود که انسانها و حیوانات در حفظ و نگهداری فرزندانشان کوشش کنند و ارتباطات میان همدیگر را برقرار سازند. به راستی اگر مهر و عشق و علاقه را از روابط اجتماعی و فردی انسان بگیرند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
امروزه در اثر کم رنگ شدن مهر و عاطفه در روابط انسانی در کشورهای پیشرفته و صنعتی، فجایع عظیمی رخ می دهد. آیا تمدن مادی و حکومت علم و تکنولوژی و پیشرفتهای ظاهری می تواند جایگزین مهمترین نیاز انسان که همان اقناع غریزه مهرورزی و محبت است بشود؟ قطعا پاسخ منفی است و انسان بدون عاطفه و رحم و محبت، در آستانه سقوط و هلاک قرار می گیرد.
راز توفیق پیامبر صلی الله علیه و آله در مدیریت
اجتماعی خلل پذیر بود هر بنا که می بینی مگر بنای محبت که خالی از خلل است
از منظر قرآن، راز پیروزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدیریت حکومتی و خانوادگی اش، مهرورزی و عشق به مردم بود. اگر این شیوه کارآمد در مدیریت رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود، هرگز توفیق رفع مشکلات و موانع طاقت فرسا را پیدا نمی کرد؛ به همین جهت خداوند فرمود: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الاْءَمْرِ »(4)؛ «به موجب رحمتی که خداوند به تو عنایت کرده بود برای آنان نرم شدی که اگر تندخو و سخت دل بودی، همه از اطرافت پراکنده می شدند؛ پس آنان را عفو کن و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت کن.»
موارد زیادی در تاریخ صدر اسلام وجود دارد که از این حقیقت خبر می دهد. دو نمونه را می خوانیم:
روز مهر و عطوفت
در سال هشتم هجری که رسول گرامی اسلام با اقتدار و پیروزی کامل به شهر مکه وارد شد، و آن را از دست کفار و مشرکان خارج نمود، طرفداران جبهه باطل به ویژه کسانی که در مدت بیست سال گذشته، بدترین ستمها و جسارتها و دشمنیها را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و یاران گرامی اش انجام داده بودند، در هاله ای از رعب و وحشت و ترس گرفتار شدند. آنان بهترین یاران، جوانان و عزیزان رسول خدا صلی الله علیه و آله را به خاک و خون کشیده، بارها توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله را در سر پرورانده و چندین بار به قصد ترور پیامبر وارد عملیات ناموفق شده بودند. آنان کسانی بودند که شبانه به منزل حضرت هجوم برده و می خواستند او را قطعه قطعه کنند، اما هم اکنون بعد از فتح مکه در گردابی سخت گرفتار شده، به انتظار انتقام و عکس العمل متقابل پیامبر صلی الله علیه و آله لحظه شماری می کردند. این نگرانی و اضطراب هنگامی به اوج خود رسید که اهل مکه از سعد بن عباده که پرچم اسلام را بر دوش داشت شنیدند که فریاد می زد:
اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَلْحَمَةِ اَلْیَوْمُ تُسْبی الْحُرَمَةُ(5)
«امروز روز جنگ و خونریزی و اسارت است.»
هنگامی که این شعار به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، آن حضرت ناراحت شد و دستور داد پرچم اسلام را از او گرفته و به دست علی علیه السلام بسپارند، و سپس با سخنان آرامبخش و ملاطفت آمیز خود، دشمنان دیرینه خویش را آرامش داد. حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله که دریای رحمت و محبت بود تمام گذشته های تلخ و درد آور را به بوته فراموشی سپرد و با قرائت آیه ای از قرآن، سایه مهر و عطوفت خویش را بر سر آن انسانهای جاهل و نادان گسترد.
آن حضرت فرمود: شما در مورد من چگونه می اندیشید؟ مشرکان گفتند: ما جز نیکی و محبت از تو انتظاری نداریم. ما تو را برادری بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من آنچه را برادرم یوسف در مورد برادران ستمگر خود انجام داد، همان می کنم و همانند او می گویم: «لاَ تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّ حِمِینَ»(6)؛ «امروز ملامت و سرزنشی بر شما نیست، خداوند گناهان شما را می بخشد و او مهربان ترین مهربانان است.»
هنگامی که آن رهبر مهربان، مردم هراسناک و نگران را آرام نمود، اضافه کرد که: امروز روز نبرد و انتقام نیست، بلکه «اَلْیَوْمُ یَوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز روز رحمت و محبت است.» و این نکته را هم یاد آور شد که: شما همشهریان خوبی برای من نبودید، شما مرا دروغگو خوانده، از خانه ام بیرون کردید و به آن شهری که پناهنده شدم حمله نمودید، اما من از تمام جنایات و گناهان شما گذشتم. آنگاه جمله معروفش را فرمود: «اِذْهَبُوا فَأنْتُمُ الطُّلَقاءُ؛ [به دنبال ادامه زندگیتان] بروید که همه شما آزاد شده گانید.»(7)
تمامی آنان، همانند کسانی که از قبر دوباره سر برآورده باشند، نفس راحتی کشیده و به غیر از افراد معدودی محبت و عشق رسول خدا صلی الله علیه و آله در اعماق وجودشان نفوذ کرد و مسلمان شدند.
اعجاز محبت
مالک بن عوف نصری از سرسخت ترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله بود. او در سال هشتم هجری با تحریک قبیله های ثقیف و هوازن آتش جنگ حنین را برافروخته و دولت نوپای رسول گرامی اسلام را گرفتار جنگی دیگر نمود؛(8) اما به فضل الهی لشکریان اسلام در آن جنگ پیروز شدند. خداوند متعال در سوره توبه با اشاره به این پیروزی و امدادهای غیبی می فرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ * ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَ لِکَ جَزَآءُ الْکَفِرِینَ »(9)؛ «خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد و در روز حنین [نیز یاری نمود] در آن هنگامی که کثرت یاران شما را مغرور کرد، اما [تعداد فراوان لشکر شما] هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن کرده و فرار نمودید. در همان حال خداوند آرامش خود را بر پیامبر و مؤمنان نازل کرد و لشکرهایی فرستاد که شما نمی دیدید و کافران را مجازات کرد و این جزای کافران است.»
در این پیروزی که غنائم بسیاری به اضافه شش هزار اسیر جنگی از دشمن به دست مسلمانان افتاد، مالک بن عوف عامل اصلی این جنگ از ترس جان خود به طائف پناهنده شد. اما وقتی در مورد پیامبر و اندیشه های الهی، انسانی او قدری فکر کرد؛ به ویژه کردار نیک و محبتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد دشمنان و اسیران، او را شیفته پیامبر صلی الله علیه و آله نمود؛ به همین جهت امان خواسته و به مدینه آمد و نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله مسلمان شد. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز خانواده او را که اسیر شده بود آزاد کرده، اموالش را نیز به وی پس داد.
مالک بن عوف در اثر این همه محبت نبوی صلی الله علیه و آله آن چنان مشتاق حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله گردید که از نفوذ خود در منطقه طائف بهره گرفته و تمام هستی اش را در راه گسترش اسلام به کار گرفت. او در مقابل عظمت و جلالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سخنانی بر زبان آورد که کمتر کسی اینگونه ابراز ارادت کرده است. او دلباختگی خود به رسول خدا صلی الله علیه و آله را اینگونه اظهار می کرد:
ما اِن رَأیْتُ وَلاسَمِعْتُ بِمِثْلِهِ فی الناسِ کُلِّهِمْ بِمِثْلِ مُحَمّدٍ(10)
«من هرگز در میان تمام مردم دنیا نه مانند محمد دیده ام و نه شنیده ام.»
مولوی در مورد رحمت و حلم پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید:
او به تیغ حلم چندین خلق را واخرید از تیغ چندین خلق را
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
انس بن مالک (از اطرافیان پیامبر صلی الله علیه و آله ) گفته است: «کانَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ أشَدِّ الناسِ لُطْفا بِالنّاسِ(11)؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت.»
وقتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد این همه ابراز لطف و محبت نسبت به مردم می پرسیدند، پاسخ می داد: «إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ رَحیمٌ یُحِبُّ کُلَّ رَحیمٍ؛(12) خداوند عزیز و جلیل، مهربان است و هر فرد مهربان را دوست دارد.»
علامه حلّی رحمه الله در رساله سعدیه از آن حضرت نقل کرده است «وَالّذی نَفْسی بِیَدِهِ لا یَضَعُ اللّهُ الرَّحْمَةَ إلاّ عَلی رَحیمٍ. قالوا: یا رَسولَ اللّهِ کُلُّنا رَحیمٌ. قالَ: لَیْسَ الَّذی یَرْحَمُ نَفْسَهُ وَاَهْلَهُ خاصَّةً وَلکِنْ الَّذی یَرْحَمُ المُسلِمینَ وَقال صلی الله علیه و آله : قال اللّه تعالی: إن کُنْتُم تُریدونَ رَحْمَتی فارْحَموا؛ سوگند به آنکه جانم در دست اوست، رحمت خدا جز افراد مهربان را در بر نمی گیرد. اصحاب گفتند: ای رسول خدا! ما همه مهربانیم. فرمود: مقصود کسانی نیستند که فقط نسبت به خود و خانواده شان مهربانند؛ بلکه مقصود کسانی هستند که به همه مسلمانان مهربانند. خدای متعال فرمود: اگر خواهان مهربانی [و بخشایش] من هستید، پس [نسبت به هم] مهربان باشید.»(13)
نقش شگفت انگیز محبّت در تبلیغ
هر کس به مردم مهر و علاقه نشان دهد، مردم نیز او را با جان و دل دوست خواهند داشت. امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «مَنْ تَألَّفَ النّاسَ اَحَبُّوهُ؛ کسی که با مردم انس و الفت داشته باشد، مردم دوستش خواهند داشت.»(14)
در مقابل، کسانی که مغرور و خودخواه و خودپسند باشند، مردم شدیدا از آنها متنفرند. امام هادی علیه السلام فرمود: «مَنْ رَضِیَ عن نَفْسِه کَثُرَ السّاخِطونَ؛(15) هر کسی که خودپسند باشد، خشمگینان [از او] بسیار خواهند بود.»
در سیره تبلیغی پیامبر صلی الله علیه و آله ، مهر و محبت کارآمدترین شیوه محسوب می شود و این شیوه در مورد محرومان فرهنگی و مادی بیشتر از سایر آحاد جامعه اعمال می شد.
در جنگ خیبر سپاه اسلام پیروز شد و بعد از کشتن سرکشان یهود خیبر، برخی نیز به اسارت درآمدند. در میان اسیران، صفیه دختر حیّ بن اخطب معروف ترین دانشمند یهود نیز دیده می شد. بلال حبشی که مراقبت از اسرا را به عهده داشت، صفیه و زنی از همراهان او را از کنار کشته هایشان عبور داده، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله چهره خراشیده آن زنها را دید، علت را پرسید، و آنان توضیح دادند. پیامبر از اینکه بلال مراعات آن دو زن را نکرده و از کنار کشته هایشان آورده است، ناراحت شده، به بلال فرمود: «أَنُزِعَتْ مِنْکَ الرَّحْمَةُ یا بِلالُ! حَیْثُ تَمُرُّ بِإمْرَأتَینِ عَلی قَتْلی رِجالِهما؛ ای بلال! آیا مهر و محبت از دل تو زدوده شده که دو زن را از کنار کشته های مردانشان عبور می دهی!.»(16)
این حرکت مهرجویانه پیامبر صلی الله علیه و آله موجب شد که آنان با آنکه از پیامبر صلی الله علیه و آله و لشکریانش ضربه دیده و شکست خورده بودند کینه به دل نگیرند و در مدت اندکی مهر پیامبر صلی الله علیه و آله در دل آنان افتاده، از پیروان راستین حضرتش گردند.
مولوی اثر عمیق و جاویدان این ابزار کارساز تبلیغی؛ یعنی، ابراز مهر و عطوفت را چه زیبا به رشته نظم کشیده است که:
از محبت دُردها صافی شود از محبت دَردها شافی شود
از محبت تلخها شیرین شود از محبت مسها زرین شود
از محبت خارها گل می شود از محبت سرکه ها مُل می شود
از محبت نار نوری می شود از محبت دیو حوری می شود
از محبت سُقم صحت می شود وز محبت قهر رحمت می شود
از محبت مرده زنده می کنند از محبت شاه بنده می کنند
از محبت دار، تختی می شود وز محبت بار، بختی می شود
از محبت خار، سوسن می شود بی محبت موم، آهن می شود
از محبت سنگ روغن می شود بی محبت روضه گلخن می شود
از محبت حزن شادی می شود وز محبت غول هادی می شود
از محبت نیش نوشی می شود بی محبت شیر، موشی می شود
بازتاب محبت و رحمت پیامبر صلی الله علیه و آله
رسول خدا صلی الله علیه و آله با نیروی خدادادی مهرورزی، آن چنان افراد را اصلاح کرده، به مقامات عالیه انسانی می رسانید که از هستی خود در راه تحقق اهداف آسمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشته و به اطاعت محض از آن گرامی می پرداختند. نمونه هایی از این یاران عاشق را معرفی می کنیم:
1. ابوذر یکی از چشندگان محبت پیامبر بود. عشق رسول خدا در جان و دلش آنچنان آتشی شعله ور نموده بود که همه چیزش را فدای پیامبر می کرد.
در غزوه تبوک، ابوذر خسته و تشنه از راه رسید و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به او آب دهید که خیلی تشنه است. ابوذر گفت: آب همراه دارم. حضرت فرمود: با وجود آن، تشنه کامی؟ گفت: وقتی آب را چشیدم، با خود گفتم هرگز پیش از دوستم و محبوبم رسول خدا صلی الله علیه و آله که تشنه است از این آب نخواهم نوشید.
پیامبر در حالی که از عشق و صفای ابوذر لذت می برد، فرمود: «رَحِمَ اللّهُ أباذَر یَمْشی وَحْدَهُ وَیَموتُ وَحْدَهُ وَیُبْعَثُ وَحْدَهُ؛(17) خدا ابوذر را رحمت کند، تنها می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود.»
عشق و علاقه به پیامبر صلی الله علیه و آله آنچنان در وجود یاران مخلص اش نفوذ کرده بود که تمام مشکلات و موانع را به جان خریده و ذرّه ای از محبت شان کم نمی شد.
2. بلال بن رباح حبشی یکی دیگر از محبت یافتگان مکتب نبوی است. او در اثر علاقه به پیامبر صلی الله علیه و آله به درجه ای رسیده بود که شدیدترین شکنجه های طاقت فرسا را با آغوش باز می پذیرفت و ندای ملکوتی توحید را در فضای ستم زده و خفقان آلود حجاز طنین انداز می کرد.
تن فدای خار می کرد آن بلال خواجه اش می زد برای گوشمال
که چرا تو یاد احمد می کنی بنده بَد منکرِ دینِ منی
می زد اندر آفتابش او به خار او اَحَد می گفت بهر افتخار
عشق قهّارست و من مقهور عشق چون شکر شیرین شدم از شور عشق
برگ کاهم پیش تو ای تندباد من چه دانم که کجا خواهم فتاد
گر هلالم گر بلالم می دوم مقتدی آفتابت می شوم
استاد مطهری به نقل از ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: کسی سخن او (رسول خدا صلی الله علیه و آله ) را نمی شنید مگر اینکه محبت او در دلش جای می گرفت و به او متمایل می شد. لهذا قریش مسلمانان را در دوران مکه «صُباة» (شیفتگان و دلباختگان) می نامیدند و می گفتند:«نَخافُ أنْ یَصبُوَ الْوَلیدُ بْنُ الْمُغَیْرَةِ إلی دینِ مُحَمَّدٍ؛ بیم آن داریم که ولید بن مغیرة دل به دین محمد [ صلی الله علیه و آله ] بدهد.» و اگر ولید که گل سرسبد قریش است دل بدهد، تمام قریش به او دل خواهند سپرد.
می گفتند: سخنانش جادو است و بیش از شراب مست کننده است. فرزندان خویش را از نشستن با او نهی می کردند که مبادا با سخنان و قیافه گیرای خود، آنها را جذب کند. هرگاه پیامبر در کنار کعبه در حجر اسماعیل می نشست و با آواز بلند قرآن می خواند و یا خدا را یاد می کرد، انگشتهای خویش را در گوشهایشان فرو می کردند که نشنوند، مبادا تحت تأثیر جادوی سخنان او قرار گیرند و مجذوب او گردند. جامه های خویش بر سر می کشیدند و چهره خویش را می پوشاندند که سیمای جذاب او، آنها را نگیرد. به همین جهت اکثر مردم به مجرد شنیدن سخنش و دیدن قیافه و منظره اش و چشیدن حلاوت الفاظش به اسلام ایمان می آوردند.(18)
غالب یاران رسول خدا به آن حضرت سخت عشق می ورزیدند و با مرکب عشق بود که این همه راه را در زمانی کوتاه پیمودند و در اندک مدتی جامعه خویش را دگرگون ساختند.
پر و بال ما کمند عشق اوست موکشانش می کشد تا کوی دوست
من چگونه نور دارم پیش و پس چون نباشد نور یارم پیش و پس
نور او در یمن و یسر و تحت و فوق بر سر و بر گردنم چون تاج و طوق(19)
پی نوشت ها:
1. انبیاء / 107.
2. مسند ابی یعلی، ج 11، ص35.
3. البلد الامین، ص 407.
4. آل عمران / 159.
5. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج17، ص272.
6. یوسف/ 92.
7. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 17، ص 272؛ بحار الانوار، ج 21، ص 132.
8. شرح الاخبار مغربی، ج 1، ص 311.
9. توبه / 25 و 26.
10. اسد الغابة، ج 4، ص 290؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 56، ص 482.
11. حلیة الاولیاء، ج 6، ص 26.
12. امالی طوسی، ج2، ص130.
13. سیره نبوی، دلشاد تهرانی، دفتر سوم، ص80.
14. غرر الحکم، ج 2، ص 161.
15. إعلام الدین، ص 309.
16. بحار الانوار، ج 21، ص 5.
17. سیره نبوی، دفتر سوم، ص 97.
18. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 390.
19. جاذبه و دافعه علی علیه السلام ، ص 88 90.
منبع: مجله مبلغان فروردین و اردیبهشت 1384، شماره 65 – صفحه 29-36-نوشته عبد الکریم پاک نیا