حرفهای تکاندهنده پدر شهید حججی: از پیکر فرزندم فقط یک پا و قسمتی از بدنش را لمس کردم....
پدر شهید محسن حججی در نمایشگاه مطبوعات، در خصوص احساس خانواده شهید موقع اسارت و شهادت او توضیح داد. توضیحاتی که همچنان مخاطب را متاثر میکند.
پدر شهید محسن حججی که به دعوت تیتر یک نجف آباد به نمایشگاه مطبوعات آمد و از غرفه های رسانه ها بازدید کرد. او با حضور در غرفه گروه رسانهای خبر در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات، میهمان خبرآنلاین شد و درباره وقایع پس از شهادت شهید محسن حججی نجف آبادی توضیح داد که در ادامه می خوانید:
این را می دانیم جوان از دست دادن با هیچ غم دیگری قابل مقایسه نیست. ولی احساس شما را از این واقعه تلخ که باعث شد شور و شوق ملی در سطح جامعه به وجود بیاید و وحدت همه گروه ها از چپ و راست را شاهد بودیم، چیست؟
همانطور که گفتید، غم از دست دادن فرزند سخت است. زمانی که فرزند حضرت رسول اکرم از دنیا رفت، آن حضرت گریستند. حتی امام حسین هم گریه کردند. اما از آن جایی که به لطف خداوند، شهید ما اینطور جریان ساز در مملکت شد و طبق فرمایشات حضرت آقا، این جریان بسیار به موقع انجام شد و باعث شد وحدت و همدلی بین مردم و مسئولان ایجاد شود و جریان خون شهید باعث شد مردم و مملکت از دهه 90 به اعتقادات ابتدای انقلاب، در راستای خط امام حسین برگردند و از آنجایی که خود هم در این کشور به رهبری، نظام و وحدت ملی معتقدم، طبیعی است احساس غرور می کنم و خوشحالم خداوند به همه ما این لطف را کرد و منتی است که بر گردن من گذاشت.
ما فیلمهای موقع اعزام، وصیت نامه و خدمات شهید شما را که می بینیم پیداست شهید محسن حججی، آینده را می دید و می دانست به شهادت خواهد رسید. شما به عنوان خانواده او، چنین عاقبت به خیری را برای او پیش بینی می کردید؟
وقتی ایشان دفعه اول از سوریه آمد، من او را شهید دیدم. شهادت در چهره ایشان پیدا بود. چون در دفاع مقدس دوستان زیادی داشتم که شهید شدند و این چهره ها برایم آشناست ولی تا این حد خلوص و بندگی را تصور نمی کردم داشته باشد. واقعیت این است خود را مسئول می دانم و افسوس می خورم فرزندم را نشناختم. البته به پنهان کاری ایشان هم برمی گردد که قابل ستودن است.
البته تاثیر شخصیت و تربیت خانوادگی در پدیدآمدن این شهدا، غیرقابل انکار است. چه روشی در خانواده باعث می شود یک جوان به این مرتبه برسد؟
اگر خانواده از ابتدا، راه راست و عمل به گفتار داشته باشد، خوب است. این مهم است که خانواده به عمل درست رفتار کند. متاسفانه برخی خانواده ها فقط دوست دارند بچه هایشان کار خوب کنند و خیلی خودشان اهمیت به عمل نمی دهند. دوست دارند راه را به فرزندان خود نشان دهند ولی خود در حاشیه حرکت کنند. وقتی خانواده به فرزند حرفی را زد و قبل از آن، خود عمل کرد، فرزند هم به آن سخن عمل می کند. چون اولین الگوی فرزندان پدر و مادر هستند. راه درست، رزق حلال و عمل به گفتار، مهمترین بخش زندگی افراد است که برای فرزندان می ماند. اگر توصیه ای به فرزند کردی و خود عمل نکردی، نتیجه برعکس می شود.
حالا که چند ماهی از شهادت ایشان می گذرد، اگر به مردادماه برگردیم که برای اولین خبر اسارت فرزندتان را دادند، احساس شما چه بود؟ چطور با شهادت ایشان مواجه شدید؟
ما خبر اسارت را نشنیدیم. ما تصویری را که داعش در شبکه های اجتماعی پخش کرده بود را دیدیم. به پادگان لشکر نجف اشرف رفتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده. اول نمی خواستند به ما بگویند و بعد که قانع شدند، ما مطمئن شدیم فرزندانمان در اسارت داعش است. از زمان رسیدن تصویر اسارت تا زمانی که خبر شهادت او را دادند، بدترین لحظات زندگی من بود. نگرانی داشتیم و مضطرب بودیم، وقتی همه می گفتند دعا کنید آزاد شود، ما دعا می کردیم شهید شود. هیچ پدر و مادری راضی به مرگ فرزندشان نیست، ولی ما آن موقع راضی بودیم، به حدی که مادرش گوسفند نذر کرد بچه اش شهید شود.
چرا؟
چون می دانستیم فرزندمان دیگر زنده برنمی گردد. می دانستیم دارند او را شکنجه می کنند. تا آن موقعی که ساعت 2 و نیم صبح خبر شهادت آمد ناگهان ناله مادر و خواهرش بالا رفت، آرامش خاصی به من دست داد. دیگر مطمئن شدم محسن رفت، ولی از ته دل خوشحال شدم که آزاد شد، رها شد. بعد از آن که بحث شهادت پیش آمد و عظمتی که خداوند به ایشان داد اصلا غمش را فراموش کردیم. ما او را به حضرت زهرا سپردیم و حتی نگران هم نشدیم.
محسن راه را خوب شناخت/ همه پشت سر رهبر انقلاب در حرکت ایم
پدرشهید حججی با اشاره به اینکه محسن از میان جوانان به مقام شهادت نایل شد گفت: محسن راه را خوب شناخت و در زندگی خود شاد بود.
محمدرضا حججی با حضور در غرفه خبرگزاری ایمنا در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات ضمن اینکه شهدا نظاره گر ما هستند خطاب به جوانان اظهار کرد: همه ما در یک هدف و مسیر که از اول انقلاب توسط امام(ره) طراحی شده در حرکت هستیم.
وی افزود: در این راه لغزش هایی وجود دارد اما همه پشت سر رهبر انقلاب در حرکت اند.
حججی با اشاره به اینکه محسن راه را خوب شناخت گفت: برای همین راه را درست و با صلابت رفت و در کنار این هدف زندگی خود را هم با شادی طی کرد.
وی اضافه کرد: محسن از انتخاب خود راضی بوده و هست و اکنون ما باید به وظایف خود عمل کنیم.
پدر شهید حججی اظهار کرد: محسن از بچه های دهه هفتادی انتخاب شد تا همه بدانند در هر شرایطی می توان شاد زندگی کرد، تا هم خدا عاشقش باشند و هم با خانواده، دوستان و مردم رابطه خوبی داشته باشد.
حججی با اشاره به رابطه شهید حججی با خانواده بیان کرد: محسن وظیفه خود را در رابطه با خود و خانواده و دوستان به خوبی انجام داد و طبق فیلم های موجود با خانواده خود بسیار صمیمی بود
نسیمی از آموزه های حسینی
تواضع:
امام حسین(ع) روزی از محلی عبور میکرد. عدهای از فقرا بر روی عباهای پهن شده خود نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند. امام(ع) وقتی از کنار آنها گذشت تعارفش کردند و او هم پذیرفت. نشست و تناول کرد و آنگاه به آنان گفت: «ان الله لایحب المتکبرین»(نحل/22) یعنی خداوند متکبران و مردم مغرور و از خود راضی را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنان هم دعوت حضرت را قبول کردند و همراه امام(ع) به منزل رفتند. سیدالشهداء(ع) دستور دادند هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(جلاءالعیون ص501)
بی ادعایی:
از امام حسین(ع) پرسیدند: چگونه صبح کردید. (حالتان چطور است) فرمودند: صبح کردهام در حالی که پروردگاری دارم که ناظر اعمال من است و آتش جهنم در مقابل من است و مرگ، مرا تعقیب میکند تا جان مرا بگیرد و حساب و محاسبه (در دنیا و قیامت) مرا احاطه نموده است و من در گرو اعمال خود هستم.
اینگونه نیست که هرچه را بخواهم و دوست داشته باشم همان برایم پیش آید و بتوانم به آن برسم و نیز اینگونه نیست که هرچه را که دوست نداشته باشم بتوانم از خودم دور کنم. زیرا تمام امور، دست دیگری (خدا) است. اگر بخواهد مرا عذاب میکند و اگر بخواهد مورد عفو قرار میدهد. بنابراین کدام فقیر از من فقیرتر است. (پیشوای سوم ص 30)
خود را از دیگران پایین تر دیدن:
از امام حسین(ع) درباره ادب پرسش کردند که ایشان در پاسخ فرمودند: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 812) چنانچه همین فرمایش کوتاه امام(ع) را خوب مورد توجه قرار دهیم، نتایج و آثار درخشانی را در روابط فردی و اجتماعی و اصلاح رفتارها در پی خواهد داشت.
به عنوان مثال:
1) وقتی دیگران را بهتر و بالاتر از خود دانستیم قطعا به او بی احترامی نمی کنیم.
2) از مردم غیبت نکرده و دنبال عیوب آنان نخواهیم بود.
3) هنگامی که مردم بهتر از ما دیده شوند، برای آنها ناز و افاده و تکبر نمیفروشیم بلکه برعکس بالهای تواضع و فروتنی را برای آنها خواهیم گشود.
4) در برخورد با یکدیگر تلاش میکنیم جلوتر سلام کرده و ادب را رعایت نماییم.
5) کوشش میکنیم که به سخنانش توجه نموده و حتی الامکان آنها را بکار بندیم.
6) اگر واقعا سایرین را بالاتر و بهتر از خود دانستیم، آنگاه دعوا، مجادله و بگو و مگوهای بی حاصل با آنان بوجود نمیآید.
7) هیچ گاه به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمیکنیم حتی رفتارهای زشت و بد آنها را دلیل بالاتر بودن خود نمیشناسیم.
8) با این رویکرد، دوستیها، رفاقتها، محبتها و همدلیها افزایش مییابد.
9) از حیث روحی و روانی، آرامش از دستاوردهای ارزشمند آن خواهد بود.
عفو و گذشت (عذرپذیری):
امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) نقل میفرمایند که چنین شنیدم:
اگر مردی در این گوشم (اشاره به گوش راست خود کردند) مرا دشنام دهد و در گوش دیگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را میپذیرم. چرا که امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) برایم نقل کردند که از جدم رسول الله شنیدم که میفرماید: بر حوض کوثر وارد نمی شود کسی که پوزش و عذر مردم را قبول نکند، اعم از اینکه عذرش موجه و قابل قبول باشد و یا موجه نباشد. (میزان الحکمه ج1 ص 81)یکی از اساسی ترین ارزشها و مکارم اخلاقی در زندگی اجتماعی و روابط انسانها گذشت از خطاهای دیگران و پذیرش عذر آنهاست. این ویژگی میتواند دشمنیها را ریشه کن کند و محبت و وحدت در پی داشته باشد. زیرا آدمیان در روابط اجتماعی خود قطعا دچار اشتباه و خطا میشوند و روزی نیز اکثرا پشیمان شده و در پی عذرخواهی بر میآیند. به همین دلیل به منظور صیانت از استحکام روابط فیمابین، عذرخواهیها را پذیرا باشیم که در این صورت کینهها و دشمنیها جای خود را به دوستیها و مهربانیها خواهد داد.
شیعه واقعی:
مردی به امام حسین(ع) عرض کرد: من شیعه شما هستم. حضرت فرمود: چیزی را ادعا نکن که خداوند تکذیبت کند. شیعیان واقعی ما کسانی هستند که قلبشان از غل و غش و خیانت پاک باشد. فقط بگو که از دوستان و علاقمندان ما هستی. هم چنین شخصی به امام(ع) گفت: من از شیعیان شمایم. امام فرمود: از خدا بترس و ادعای چیزی نکن که خداوند به تو بگوید دروغ میگویی و با ادعای خود به راه کج میروی. شیعیان ما آنهاییاند که دلشان از هر نیرنگ و دسیسه پاک است. بگو ما از دوستان شما هستیم.
نیز کسی به سیدالشهداء(ع) گفت: من از شیعیان شما هستم. امام فرمود: طبق این ادعا مانند حضرت ابراهیم(ع) هستی که خداوند درباره او چنین میفرماید: ابراهیم از شیعیان است زیرا با قلبی سلیم به درگاه خداوند آید (صافات/82-83)- به خودت نگاه کن، اگر قلب تو مانند قلب ابراهیم(ع) باشد، تو از شیعیان ما هستی ولی اگر دل تو به آن درجه نمیرسد که از هر نوع غل و غشی پاک و پاکیزه باشد، تو از دوستداران ما خواهی بود. (داستانهای روایی ص500)
حفظ کرامت انسان:
مردی انصاری از امام حسین(ع) تقاضای مقداری پول کرد. امام فرمود: ای برادر! آبروی خود را از درخواست حضوری نگهدار و حاجت خود را به وسیله نامه ای برایم بنویس. هرچه ترا شاد کند آن را انجام خواهم داد. او نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد اشرفی میخواهد و اصرار دارد که زود بگیرد. به او بگویید به من فرصت بدهد. حضرت همین که نامه را خواند به منزل او رفت و کیسهای حامل هزار اشرفی به او هدیه کرد و فرمود: با پانصد اشرفی قرض خود را بده و با پانصد تای دیگری زندگی خود را اداره کن. امام(ع) در پایان چنین فرمودند: همیشه از سه گروه تقاضا و درخواست کن: اول: مردم دین دار و با ایمان. زیرا آنها برای حفظ دین خود نیازت را برآورده میکنند. دوم: مردم جوانمرد و با مروت، زیرا این چنین کسانی از مردانگی خود شرم دارند و لذا به تقاضای دیگران پاسخ مثبت میدهند. سوم: مردم خانواده دار و دارای اصل و نسب: زیرا آنها خوب میدانند که تقاضاکننده در واقع آبروی خود را در معرض خطر قرار داده لذا برای حفظ آبرو نیاز درخواست کننده را اجابت میکنند. (تحف العقول ص251)
مجادله:
به طور قطع بحث و گفتگو و کسب علم، عملی ارزشمند است. اما برخیها با فراگیری بعضی از اصطلاحات و به دست آوردن مراتبی از علوم و فنون، میخواهند دیگران را تحقیر کنند و برتری علمی خود را به رخ بکشند. این گونه مجادلات مورد تایید اسلام نیست. روزی در مدینه شخصی خدمت امام حسین(ع) آمد و با غرور و بیادبی به امام گفت بیا بنشین تا در مباحث دین با هم مناظره کنیم. حضرت فرمودند: ای مرد! من نسبت به دین خودم آگاهی لازم را دارم و هدایت بر من آشکار است. اگر تو نسبت به دین آگاهی نداری برو و آموزش لازم را ببین، ما را با جدال و فخرفروشی چه کار؟ همانا شیطان انسان را وسوسه میکند و در گوش او زمزمه میکند و به او میگوید: برو با دیگران در مباحث دینی جدل و مباحثه کن تا تو را ناتوان و جاهل ندانند.
توجه داشته باش که مجادله چهارقسم است. اول: هر دو طرف مناظره در آنچه که «می دانید» مجادله میکنید، پس هر دو نفر شما پند ناصحان را ترک گفتید و رسوایی را خریدید و علم خود را ضایع کردید. دوم: یا هر دو طرف جاهلانه با هم مناظره میکنید که در آن صورت جهالت خود را آشکار میسازید. سوم: یا تو آگاهی و طرف مقابل ناآگاه است. پس او در حق تو ستم میکند و میخواهد تو را گمراه سازد. چهارم: یا او علم دارد و تو حرمت او را حفظ نمیکنی و قدر او را نمیدانی. پس مناظره در تمام اقسام یاد شده ناروا است. کسی که انصاف دارد و حق را پذیرفته و فخرفروشی نمی کند، پس ایمان او محکم است و سخن او در مباحث دینی نیکوست و عقلش را از لغزش مصون داشته است. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص123)
صبر و استقامت:
در شب عاشورا، زینب(س) یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یکبار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش میشود. امام(ع) با صحبتهای خودش زینب(س) را آرام میکند و میفرماید: «لایذهبن حلمک الشیطان» خواهر عزیزم، مبادا وسوسههای شیطان بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید و صبر و تحمل را از تو بگیرد.
امام حسین(ع) خطاب به ابوذر غفاری میفرمایند: عمو جان، نصیحت من به تو این است که: از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود (که بدبخت میشوی) بر خدا پناه ببر. از جزع و بی تابی بترس، عموجان توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و سختیها اظهار جزع و ناتوانی بکنی. (حماسه حسینی ص 152 و 176)
تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:
امام حسین(ع) هنگامی که داشت به طرف کربلا میآمد، جملهای در جواب فرزدق شاعر معروف دارد که جالب است. بعد از آن که فرزدق وضع عراق را وخیم تعریف میکند، امام میفرمایند: اگر جریان قضا و قدر موافق آرزوی ما درآمد خدا را سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر کمک میخواهیم و اگر برعکس، قضای الهی برخلاف آنچه ما آرزو میکنیم جریان یافت، باز هم (کسی که قصد و هدفی جز حق و حقیقت ندارد و سرشتش سرشت تقوا است و از هر غرض و مرضی پاک است) زیان نکرده است. پس به هر حال هرچه پیش آید خیر است. من خدا را سپاس میگویم، هم برای روزهای راحتی و آسانی و خوشی و هم برای روزهای سختی و ناخوشی.
ارزش روشنگری:
درست است که پوشاندن برهنه یا سیر کردن گرسنهای از شیعیان، ثواب بزرگی دارد، اما از دیدگاه امام حسین(ع) کار فکری و عقیدتی و روشنگری برای شیعیان از همه کارها بیشتر پاداش دارد. در همین زمینه امام(ع) میفرمایند:
کدام یک بر تو خوشایند و دوست داشتنی است؟ نجات آن مسکین و ناتوانی که فردی قصد کشتن او را کرده است؟ و یا نجات آن مومن از شیعیان ما که شخصی دشنام دهنده و بی دین، قصد دارد او را از نظر فکری منحرف کند؟ اگر تو راه بسته را بر او بازگشائی تا با دلیل و برهان الهی بتواند آن فرد بیدین و فرومایه را درهم بشکند و به شبهات او پاسخ دهد؟ آری، اگر این فرد را از دست آن دشمن دشنام دهنده نجات دهی ارزشمندتر است که خدای بزرگ میفرماید: و کسی که آن شخص را زنده کند گویا همه انسانها را زنده کرده است. بنابراین اگر فکر کسی را زنده و روشن سازی و او را از انحراف و کفر به سوی ایمان سوق دهی گویا همه انسانها را زنده کرده ای، پیش از آنکه با شمشیرهای آهنی کشته شوند. و در ادامه فرمودند: ارزش کسی که یتیمان آل محمد(ص) را از نظر فکری اداره میکند که از رهبران خود جدا شده و در جهل و نادانی سقوط کرده اند و آنها را از نادانی میرهاند و به تردید و اشکالات آنها پاسخ میدهد، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی میخوراند همانند خورشید است نسبت به ستاره کم رنگ سهاء. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص281)
توصیههای آیتالله وحیدخراساني دامت بركاته به زائران اربعین
بسم الله الرحمن الرحیم
زوار قبر سیدالشهداء علیه السلام اگر بدانند کجا می روند و به زیارت چه کسی مشرف می شوند ، سر از پا در این سفر نمی شناسند.
جایی که می روند، به بیان کسی که کلام او به منزلۀ کلام خداست - چون حجت بالغه الهیه است - و مقصد آنان در این سفر عرش خداست.
و آنچه برای ایشان در این مقصد منتهای مطلب است، آن است که آنان زوار خدایند. قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام ؟ قَالَ : كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ . قَالَ: قُلْتُ: مَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْكُمْ [ أَحَدَكُمْ ]؟ قَالَ : كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.
حدیث صحیح که عقل را مبهوت می کند ، این است : عن ابن محبوب ، عن اسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: لیس نبيّ في السموات والأرض إلا ویسألون الله تبارک وتعالی أن یؤذن لهم في زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل ففوج یعرج.
هیچ پیغمبری نیست، یعنی از آن آدمی که شد صفی الله و مسجود تمام ملائکة الله، و آن نوحی که نهصد و پنجاه سال مردم را به خدا دعوت کرد و شد نجی الله ، و آن ابراهیمی که خدا او را مبتلا کرد به کلمات و بعد از تمام آن کلمات از نبوت و رسالت و خلت گذشت و به مقام امامت رسید ، و آن موسایی که خدا درباره او فرمود : ونادیناه من جانب الطور الأیمن وقربناه نجیا، و شد کلیم الله ، و آن عیسایی که از دم روح القدس به وجود آمد و شد کلمة الله و روح الله، همه اینان مسألتشان از خداوند تبارک وتعالی این است که به آنان اذن دهد که به زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام مشرف شوند.
آیا در آن بقعه چه غوغا است که مطاف تمام انبیا و اولوا العزم از فرستادگان خداست. فوجی از آسمان به زمین نازل و فوجی از زمین به آسمان صاعد، و آن فوج ، مرکب از ملائکه مقربین و انبیا و مرسلین است، و تا قیامت امر بر این منوال است.
خوشا به حال کسانی که قدر این نعمت را بدانند و بعد از این سفر که از هر گناهی پاکیزه می شوند، مراقب باشند که خود را آلوده نکنند، و خدا و امام زمان علیه السلام را هرگز فراموش ننمایند.
و هر ماهی یک ختم قرآن بکنند و به روح رسول خدا صلی الله علیه وآله تا امام زمان علیه السلام نثار کنند و همه قرآنی را که در دوره ی سال برای چهارده معصوم قرائت کردند ، به حضرت ولی عصر صاحب العصر والزمان علیه السلام هدیه کنند، که این عمل آنان را با امام زمان علیه السلام محشور خواهد کرد و کسی که با او باشد با تمام انبیا و اوصیا است.
سزاور است کسانی که از ایران مشرف می شوند ، به نیابت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهما السلام بروند، و کسانی که از بلاد دیگر به آن حرم شرفیاب می شوند، به نیابت سائر معصومین علیهم السلام مشرف شوند، و در این سفر پر برکت چون نائب آن مقام رفیع هستند، نظر عنایت حضرت سید الشهدا علیه السلام به آن نائبان به رعایت منوب عنه آنان موجب سعادت دنیا و عقبی است.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
منبع: پایگاه اطلاع رساني دفتر معظم له
مژده به زائران اربعین امام حسین علیه السلام
عبد اللّه ابن ابی یعفور می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به شخصی از دوستانش فرمودند:
ای فلانی! آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السّلام می روی؟
آن شخص گفت: آری؛ من هر سه سال یا دو سال، یک مرتبه به زیارت ایشان می روم.
امام علیه السّلام در حالی که صورتشان زرد شده بود، فرمودند: آگاه باش! قسم به خدایی که معبودی غیر از او نیست، اگر او را بیشتر زیارت کنی برای تو بهتر است از آنچه که اکنون هستی!
وی عرض کرد: فدایتان شوم! یعنی اینقدر فضیلت دارد؟
حضرت فرمودند:
نَعَمْ؛ وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکمْ بِفَضْلِ زِیارَتِهِ وَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ، لَتَرَکتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ مِنْکمْ أَحَدٌ؛ وَیحَک أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ [بِفَضْلِ قَبْرِهِ] کرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یتَّخِذَ مَکةَ حَرَماً؟
قالَ ابْنُ أَبِی یعْفُورٍ: فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَی النَّاسِ حِجَّ الْبَیتِ وَ لَمْ یذْکرْ زِیارَةَ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیْهِ السَّلامُ؟؟
فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: وَ إِنْ کانَ کذَلِک، فَإِنَّ هَذَا شَیءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکذَا، أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِی أَمِیرِ الْمُوءْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلامُ حَیثُ یقُولُ: إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَکنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَی الْعِبَادِ؛ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ کانَ فِی الْحَرَمِ کانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَ لَکنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِک فِی غَیرِ الْحَرَمِ»؛
آری؛ به خدا سوگند که اگر من فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام و فضیلت قبرش را برای شما بگویم، به طور کلّی حجّ را ترک می کردید و هیچ یک از شما به حج نمی رفتید. مگر نمی دانی که خداوند متعال به واسطه فضیلت قبر آن حضرت، کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم امن قرار بدهد؟
ابن ابی الیعفور می گوید: عرض کردم: خداوند متعال حج و زیارت بیت اللّه را بر مردم واجب کرده؛ ولی از زیارت قبر امام حسین علیه السّلام چیزی نگفته است؟
امام صادق علیه السّلام فرمودند: آری، همین طور است؛ ولی فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام را نیز خداوند این گونه قرار داده است. مگر این کلام امیر الموءمنین علیه السّلام را نشنیده ای که فرمودند: ظاهراً مسح نمودن کف پا سزاوارتر است تا روی پا؛ ولی خداوند متعال مسح روی پا را بر بندگان واجب کرده است؟! و مگر نمی دانی که اگر موقف[1] در حرم بود بهتر بود؛ ولی خداوند متعال آن را در غیر حرم قرار داده است؟
پی نوشت
[1]. موقف در حج به جایی گفته می شود که بر حاجی واجب است در آنجا توقف و درنگ داشته باشد؛ یکی موقف عرفات و دیگری موقف مشعر است که هر دو نیز در خارج از محدوده حرم قرار دارند.
اربعين يك شروع...
مقام معظم رهبري(مدظله العالي):
اربعین در حادثه ى كربلا یك شروع بود؛ یك آغاز بود. بعد از آنكه قضیه ى كربلا انجام گرفت - آن فاجعه ى بزرگ اتفاق افتاد - و فداكارى بى نظیر اباعبداللَّه علیه السّلام و اصحاب و یاران و خانواده اش در آن محیط محدود واقع شد، حادثه ى اسارت ها پیام را باید منتشر می كرد و خطبه ها و افشاگرى ها و حقیقت گوئى هاى حضرت زینب سلام اللَّه علیها و امام سجاد علیه الصّلاة و السّلام مثل یك رسانه ى پر قدرت، باید فكر و حادثه و هدف و جهتگیرى را در محدوده ى وسیعى منتشر میكرد؛ و كرد.
در اربعین افشاگرى هم هست، عمل هم هست، تحقق هدف هاى آن افشاگرى هم در اربعین وجود دارد.
دیدار با جمعى از مردم آذربایجان شرقی ۲۸/بهمن/۱۳۸۷