از نهــــــصد سال عبادت غافل نشین
روایت شده که هر که در یکى از ماه هاى حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) سه روز متوالى که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد ثواب نهصد سال عبادت براى او نوشته شود
فضیلت سه روز روزه داری از ماه های حرام (اقبال الاعمال)
الجزء الأول؛ هذا مبدأ ذكر الأعمال الأشهر الثلاثة أعني شوال و ذي قعدة و ذي حجة من كتاب الإقبال، الباب الثاني فيما نذكره من فوائد شهر ذي القعدة، فصل فيما نذكره من فضل صوم ثلاثة أيام من الشهر الحرام
جلد اول، شروع ذکرهای اعمال ماه های سه گانه، یعنی شوال، ذی القعده و ذی الحجه از کتاب اقبال الاعمال، باب دوم، فوائد ماه ذی القعده، فصل ششم: فضيلت و سرّ سه روز روزهدارى از ماههاى حرام
رُوِّينَا ذَلِكَ بِإِسْنَادِنَا إِلَى الشَّيْخِ الْمُفِيدِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ كِتَابِهِ حَدَائِقِ الرِّيَاضِ وَ زَهْرَةِ الْمُرْتَاضِ وَ نُورِ الْمُسْتَرْشِدِ وَ عِنْدَنَا الْآنَ بِهِ نُسْخَةٌ عَتِيقَةٌ لَعَلَّهَا كُتِبَتْ فِي زَمَانِهِ فَقَالَ مَا هَذَا لَفْظُهُ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
شيخ «محمد بن محمد بن نعمان مفيد» -رضوان اللّه عليه-در كتاب «حدائق الرياض و زهرة المرتاض و نور المسترشد» -كه نسخهاى كهن از آن نزد من موجود است و شايد در زمان او نوشته شده باشد-آورده است: رسول خدا-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود:
مَنْ صَامَ مِنْ شَهْرٍ حَرَامٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ الْخَمِيسَ وَ الْجُمُعَةَ وَ السَّبْتَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِبَادَةَ سَنَةٍ
«هر كس سه روز از ماه حرام، يعنى روزهاى پنجشنبه و جمعه و شنبه را روزه بدارد، خداوند عبادت يك سال را براى او مىنويسد.»
وَ رَأَيْتُ فِي كِتَابِ دُسْتُورِ الْمُذَكِّرِينَ عَنِ النَّبِيِّ ص
در كتاب «دستور المذكّرين» به نقل از پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-آمده است:
مَنْ صَامَ هَذِهِ الثَّلَاثَةَ أَيَّامٍ كَتَبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ عِبَادَةَ تِسْعَ مِائَةَ سَنَةٍ صِيَامٌ نَهَارُهَا وَ قِيَامٌ لَيْلُهَا
«هركس اين سه روز را روزه بدارد، خداوند-تبارك و تعالى-عبادت نهصد سال را براى او مىنويسد، بهگونهاى كه گويى در اين مدت روزها را روزه بوده و شبها به شبخيزى و عبادت پرداخته است.»
أقول فإن قلت فلأي حاجة [حال] جعلت هذا الحديث في شهر ذي القعدة من دون أشهر الحرم قلت لأنه أول ما اشتمل عليه كتابنا هذا منها فأردنا أن يغتنم الإنسان أول وقت الإمكان قبل حوائل الأزمان لأن الاستظهار و الاحتياط للمبادرة إلى العبادات و الطاعات قبل الفوات من دلائل العنايات على أن إيرادنا هذا الحديث في هذا الشهر لا يمنع أن يعمل عليه في باقي أشهر الحرم فإن عموم هذا اللفظ المشار إليه يشتمل على كل شهر من أشهر الحرم فإذا عمله في كل شهر منها كان أفضل و أكمل فيما يعتمد عليه و لا تقل كيف عدل عن صوم يوم الأربعاء في أولها إلى صوم يوم السبت في آخرها فإن أسرار العبادات لا يعلمها جميعا [جميعها] إلا المطلع على الغايات [الغائبات] و إليه جل جلاله الاختيار فيما تعبد به من العبادات و لعل إن احتمل أن يكون المراد بذلك أنه لما كان الصوم المذكور لهذه الأيام الثلاثة في هذه الأشهر المباركات فأراد الله تعالى أن يكون افتتاح صوم هذه الأيام مباركا و هو الخميس و ختمها بيوم مبارك و هو السبت
دو اشكال و پاسخ آنها؛ 1 . اگر كسى بگويد كه چرا اين حديث را در ماه ذيقعده ذكر كردى، نه در ساير ماههاى حرام؟ در پاسخ مىگوييم: زيرا ماه ذيقعده اولين ماه از ماههاى حرام است كه در كتاب «اقبال الاعمال» ذكر مىشود. ازاينرو، خواستيم كه خواننده در اولين وقت ممكن و پيش از اينكه مانعى پيش آيد، فرصت را مغتنم شمرده و بدان عمل كند؛ چرا كه رعايت احتياط در اقدام به عبادت پيش از فوت فرصت، نشانهى عنايت خداوند به شخص است. از اين گذشته، ذكر اين حديث در اين ماه، مانع از آن نيست كه در ساير ماههاى حرام نيز بدان عمل شود؛ زيرا لفظ حديث ياد شده عموميت دارد و همهى ماههاى حرام را شامل مىشود. بنابراين، اگر كسى در همهى ماههاى حرام بدان عمل كند، به صورت برتر و كاملتر به نتايج ياد شده در حديث نايل خواهد شد. 2 . نيز گفته نشود كه چرا در اين روايت، بهجاى روزه داشتن «روز چهارشنبه» ، روزهى «روز شنبه» ذكر شده است؛ زيرا هيچكس جز خداوند-جلّ جلاله-كه بر امور غيبى آگاه است، اسرار عبادات را نمىداند. ازاينرو، گزينش عبادت خاص از ميان عبادات گوناگون، به دست او است و شايد علت اين گزينش آن باشد كه خداوند متعال اراده كرده است كه روزهدارى اين سه روز مبارك از اين ماههاى مبارك، با روز مبارك- يعنى پنجشنبه-آغاز گردد و با روز مبارك ديگر-يعنى شنبه-پايان يابد.
لِقَوْلِ النَّبِيِّ ص
زيرا در حديث آمده است كه پيامبر اكرم-صلّى اللّه عليه و آله و سلّم-فرمود:
بُورِكَ لِأُمَّتِي فِي سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا
«روز شنبه و پنجشنبه براى امت من مبارك است.»
تعظيمها [تعظيما] لهذا الصوم حيث وقع في الأشهر الحرم المعظمة المباركة المكرمة أو لعله يحتمل أن يكون [أنه كان] يوم الأحد من هذا الشهر معظما كما قدمناه و هو يوم ابتداء خلق الدنيا فيراد أن يكون مع يوم الفراغ من خلقها و تمامها و هو يوم السبت معظما و شكرا لله على [في] ابتدائها و فراغها
و اين براى بزرگداشت اين سه روز روزه است كه در ماههاى بزرگ، مبارك، گرامى و حرام واقع شده است. احتمال ديگر آن است كه: چون روز «يكشنبه» از ماههاى حرام، عظمت خاصى دارد، چنانكه پيش از اين ياد كرديم و افزون بر آن، يكشنبه روزى است كه آفرينش دنيا در آن آغاز شده است. بنابراين، علت روزهى اين سه روز از جمله روز «شنبه» كه روز فراغت از آفرينش دنيا و پايان خلقت آن است، آن است كه در كنار روز «يكشنبه» قرار گيرد و انسان در اين روزها به خاطر آغاز و پايان آفرينش دنيا، از خدا سپاسگزارى نموده و با روزهدارى آنها را بزرگ بدارد.
مجموعه نمایشگاهی-احادیث امام رضا صلوات الله علیها
هفته نیروی انتظامی گرامی باد
تأسيس نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران و آغاز هفته نيروي انتظامي (1369ش)
مسأله ادغام نيروهاي انتظامي از طرف وزارت كشور و نمايندگان مجلس به منظور برقراري هرچه بهتر امنيت در داخل كشور و مرزها، جلوگيري از صرف هزينههاي اضافي و تداخلِ وظايف، مسؤوليتها و ماموريتها مشابه، مطرح و به طور جدي دنبال شد. سرانجام، قانون ادغام نيروهاي انتظامي شامل شهرباني، ژاندارمري، كميته انقلاب اسلامي و پليس قضايي در 27 تيرماه 1369 از تصويب مجلس شوراي اسلامي گذشت و در 2 مرداد 1369 به تصويب و تنفيذ شوراي نگهبان رسيد. پس از گذشت شش ماه، ادغام نيروهاي انتظامي سابق آغاز شد و نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران، در دوازدهم فروردين سال 1370، در پي تاييد مقام معظم رهبري فرمانده كل قوا، به منصه ظهور رسيد. نيروي انتظامي كه به اختصار، ناجا ناميده ميشود، در طول سالهاي فعاليت خود، خدمات ارزندهاي در راه استقرار نظم و امنيت جامعه، مقابله و مبارزه قاطع و مستمر با هرگونه آشوب و خرابكاري، حراست از اماكن و شخصيتها، مراقبت و كنترل مرزهاي جمهوري اسلامي و مبارزه با اوباش، اشرار و… از خود نشان داده و صدها شهيد و هزاران زخمي در اين راه، تقديم نموده است. از آن سال به بعد، روز 27 تيرماه هر سال به عنوان روز نيروي انتظامي و آغاز هفته نيروي انتظامي نامگذاري شده است. با نگاهي گذرا به رئوس فعاليتهاي اين نيرو از آغاز تاكنون، به ميزان تلاش، فداكاري و ايثار اين انسانهاي شريف در انجام وظايف محوله پي خواهيم برد و از اين رهگذر، به نقش سرنوشتساز آنان در استقرار امنيت و آسايش عمومي و به طور كلي حاكميت نظام اسلامي، بيش از پيش آگاه ميگرديم.
بخشى از رهنمودهاى امام خمينى ((ره )) به پرسنل نيروى انتظامى
شما امروز در رژيم اسلامى واقع هستيد، يعنى رژيمى كه اساسش بر اين است كه مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى خودشان را از هم جدا ندانند. شما خودتان را از آنها بدانيد، آنها هم خودشان را از شما بدانند و با آغوش باز از شما پذيرايى كنند. شما كوشش كنيد كه اين معنا را در ذهن مردم با اعمالتان وارد كنيد… امروز روزى است كه ملت با اين قشرهاى انتظامى رفيق اند و دوست اند و برادرند. آنها مى خواهد حفظ كنند اين انتظامات را براى ملت . ملت وقتى ديد كه اين طايفه خدمتگزار او هستند و محبت به او مى كنند، به كسى كه خدمت به او مى كند، حفظ مى كند نظم مملكتش را، قهرا علاقمند مى شود. شما كوشش كنيد كه همين معنايى را كه الان هست كه بنا اين است كه رژيم جمهورى اسلامى رژيم مردمى باشد و همه با هم باشند، در دل ها زنده كنيد.
(…شما امروز شهربانى دولت جمهورى اسلامى هستيد، افرادتان يكى يكى بايد ملاحظه اين را بكند كه من در شهربانى اسلامى دارم كار مى كنم . رئيس شهربانى هم بايد همين معنا را در ذهنش بياورد. جمعيت تان هم بايد همين معنا را در ذهنش باشد كه ما در يك مملكتى مى خواهيم شهربانى بكنيم كه اين ممكلت مال امام زمان - سلام الله عليه - است ، مال حضرت امير- سلام الله عليه - و مال پيغمبر(ص ) است . ما داريم خدمت به پيغمبر و اسلامى مى كنيم . ما نبايد به مردم حالا - عرض كنم كه - قدرت فروشى بكنيم . خيال بكنيم ما يك قدرتمندى هستيم و مردم چيزى نيستند. اگر اين كار را بكنيد محبوب مردم نيستيد. ئلهاتان مطمئن ، آرام ، وقتى شب مى رويد منزل ، با دل آرام منزل مى خوابيد، هيچ تشويشى در كار نيست . اما اگر يك رژيمى باشد كه مخالفت بخواهد بكند، حتى آن كسى كه ظالم است به حسب نوع مردم - مگر بعضى شان كه ديگر متبدل به يك حيوانى شده اند - آنها ناراحت اند از اين كه اذيت كنند مردم را، اين يك چيز جبلى است ، آدم وقتى هم به يكى اذيت بكند خودش هم ناراحت مى شود. اما در اين رژيم بايد همه با دل راحت انشاء الله و با قدرت ، اما قدرت براى اشخاصى كه فساد مى كنند، و رحمت براى دوستان خودتان ، ((اشداء على الكفار رحماء بينهم )) دستور خداست كه وصف مومنين اين است كه در مقابل اجانب مى ايستند قوى ، بين خودشان دوست و رفيق و رحيم و اينها…))
رهنمودهايى از مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى ((مدظله العالى ))به پرسنل نيروى انتظامى
(… آنچه من از نيروى انتظامى جمهورى اسلامى توقع دارم در سه فصل قابل بيان است . خصوصيت اول اقتدار است . نيروى انتظامى بايد داراى اقتدار باشد. اقتدار يك امر معنوى است و با صداى كلفت و اسلحه تيز و مشت محكم تفاوت دارد. اقتدارهاى ظاهرى در حقيقت اقتدار نيست . بايد وضعيتى به وجود آيد كه هم نيروى انتظامى در خود احساس قدرت كند و هم آحاد ملت دريابند كه پاسدار و حافظ امنيت فردى و اجتماعى آنها، يك مجموعه مقتدر است و مى تواند از مردم دفاع كند و هم دشمن مخل امنيت بفهمد كه نيروى انتظامى مقتدر و تواناست .
خصوصيت دوم عزت نفس است . نيروى انتظامى بايد در چشم مردم عزيز باشد. اين عزت از رفتار نيروى انتظامى و چگونگى انجام وظيفه او ناشى مى شود. اگر كسى آلوده و اسير شهوت و تملق و يا وابسته به پول و ماديات بود، بدون استثنا در چشم مردم ذليل مى شود و به دنبال آن سقوط خواهد كرد. پس عزت نيروى انتظامى به اين است كه پارسايى و پاكدامنى در تمام اركان آن مشاهده شود و همه احساس كنند كه اين نيرو پاكدامن است و خود را آلوده نمى كند و براى عوضهاى قليل مادى و حقير مادى و پست ارزشى قائل نيست . اين يك امر روحى و معنوى است كه براى نيروى انتظامى عزت خواهد آورد.
خصوصيت سوم رحمت و مهربانى است . بايد نسبت به مردمى كه مى خواهيد از خانه ، جاده ، امنيت ، مرز و كسب و كار آنها محافظت كنيد احساس رافت و رحمت داشته باشيد، مردم بايد اين معنا را لمس كنند كه همان نيروى مقتدر و باصلابتى كه در مقابل مخل امنيت با كمال قدرت و صلابت مى ايستد، وقتى با مردم و افراد مظلوم مواجه مى شود با رحمت و رافت برخورد مى كند. پس سه عنصر قدرت ، عزت و رحمت خصوصياتى است كه در نيروى انتظامى پيدا شد. اين نيرو در حدى خواهد بود كه جامعه اسلامى مى تواند به عنوان پشتوانه اى كار آمد و قابل قبول به او تكيه كند.
نكته اى وجود دارد كه در حقيقت محور اين بحثها است ، و آن موضوع دفاع از ارزشهاى اسلامى است . هم شما و هم آحاد ملت ايران بايد به اين نكته توجه كنيد. اگر مجموعه اى با قدرت و عزت در ميان مردم ظاهر شد، همه بايد بدانند كه اين مجموعه بنا دارد از ارزشهاى اسلامى دفاع كند. در درون نيروى انتظامى بايد ارزشهاى اسلامى معيار و ميزان باشد.
منبع: راسخون-انهار
مجموعه نمایشگاهی-حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
مناسبت های امروز
كشف كودتاي نوژه (1359 ش)
كشف كودتاي نوژه عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران (1359 ش)
از اولين روزي كه انقلاب اسلامي ايران، استوارترين سنگر غرب و آمريكا را در منطقه به هم ريخت و تحولات زيربنايي را در ايران آغاز كرد، استكبار جهاني كه منافعش به خطر افتاده بود، تلاشهاي وسيعي را براي سرنگوني اين نظام مقدس آغاز كرد. آنان با حمايت از مزدوران ضدانقلاب درصدد كودتا و فتح تهران بودند، زيرا تصور ميكردند كه همانند كودتاي 28 مرداد 1332، قادر به تجديد قدرت خود خواهند بود. اين مزدوران وطن فروش در روز نوزدهم تيرماه 1359 قصد داشتند تا با كمك نفوذيهاي خود فروخته در پايگاه هوايي نوژه همدان، كودتايي را عليه نظام اسلامي انجام دهند. آنان با به كارگيري امكانات وسيع مالي، 12 تيم عملياتي و تعدادي راهنما و چندصد تن از عشاير ايل بختياري، جهت يورش به پايتخت آماده شدند. ولي هنگامي كه خلبان مأمور حمله به بيت حضرت امام خميني(ره) اين موضوع را با مادر خويش مطرح ميكند، با عكس العمل شديد وي روبرو ميگردد. خلبان در انجام اين عمل دچار ترديد شده و شخصاً به حضور آيت اللّه خامنه اي ميرود و عمليات را افشا مينمايد. به اين ترتيب و با پيگيري مسئولان بلندپايه نظام، كودتاي براندازي، خنثي و عوامل آن دستگير يا فراري و رسوا شدند.
امام صادق(علیه السلام)؛ جان تازه در کالبد مرده اسلام
چرا ما شیعیان را نه شیعه علوی بلکه شیعه جعفری و مکتب و مذهب ما را مکتب جعفری مینامند؟ این پرسشی است که گاه به عنوان یک شبهه از سوی معاندان مطرح میشود و شیعه را مذهبی برساخته به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) معرفی میکنند و آن را نه اسلام راستین محمدی، بلکه فرقهای میخوانند که در اوایل قرن دوم هجری به دست جعفربن محمدٍ الصادق(علیه السلام) ساخته شده است.
این دشمنی علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) البته ریشه در دشمنیهای صدر اسلام با خاندان نبوت دارد و از آنجا سرچشمه میگیرد که برخی از خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) که اسلام را یا از سر نفاق و اجبار و یا به طمع مال و مقام پذیرفته بودند، پس از رحلت ایشان، خط نسیانی بر واقعه تاریخی و مهم «غدیر» کشیدند و با طرح بهانههای واهی از جمله اینکه نبوت و خلافت هر دو نمیتواند به یک تیره از قریش یعنی بنیهاشم برسد یا اینکه علی(علیه السلام) جوان و کمتجربه است و یا بهانههای دیگر، در اسلام راستین که بنا به وصیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) باید رهبریاش به ولیّ او علی ابن ابیطالب(علیه السلام) میرسید، چند دستگی و انشقاق ایجاد کردند و با خانهنشین کردن علی(علیه السلام)، راه اسلام راستین را منحرف نمودند.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از ۲۵سال خانهنشینی و سکوت راهبردی، آنگاه که به اصرار مردم، خلافت را – که حق الهی ایشان بود – پذیرفت، با سه خط پیمانشکنان (ناکثین/ طلحه و زبیر)، از دین خارج شدگان (مارقین/ خوارج نهروان) و طغیان کنندگان (قاسطین/ معاویه) روبرو شد که هر یک به طریقی راه ایشان را سد کردند و سبب شدند که راه اسلام راستین برای رسیدن به اهداف الهی خود مسدود و منحرف شود. در این میان، پیمانشکنان و خوارج از سر راه برداشته شدند اما خطرناکترین دشمن امام علی(علیه السلام) یعنی معاویه که بعدها دشمنی او و خاندانش به فرزندان علی(علیه السلام) نیز آسیب رساند، همچنان باقی ماند.
از اینجا بود که دشمنیهای معاویه به عنوان نماد نیرنگ و نفاق و دنیاطلبی و حقد و کینه و حسد، در برابر مولای متقیان علی(علیه السلام ( به عنوان نماد انسان کامل، عدالت، پرهیزگاری و ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روز به روز بیشتر شد و شیعیان علوی را که میراثداران اسلام ناب و راستین محمدی بودند در تنگنای روزافزون قرار داد.
معاویه تلاش میکرد جامعه شقه شقه شده اسلام را که پس از ماجرای سقیفه دچار چند دستگی شده بود، در حالی که هنوز مسلمانان صدر اسلام زنده بودند و شرح رشادتها و جنگاوریها و پرهیزگاری و بزرگمردی علی(علیه السلام) نیاز به شاهد و دلیل نداشت، دچار انحراف کند. او میخواست با جعل احادیث در مدح دیگر افراد و با رقیب تراشی برای علی(علیه السلام) و معرفی افرادی که دارای جایگاه والای علم و تقوا و زهد بودند، نور درخشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را کمرنگ جلوه دهد و از سوی دیگر با تلاش برای دگرگون جلوه دادن شخصیت حضرت علی(علیه السلام) و بیان دروغهای بزرگ مانند اینکه علی(علیه السلام) نماز نمیخواند و حق مردم را ضایع میکند، شخصیت نورانی آن حضرت را لکهدار کند تا بدین ترتیب حاشیه امنی برای خود و خاندان قدرتطلب خویش فراهم آورد.
از اینجا بود که مکتب اسلام راستین در محاق ظلم و تزویر و نفاق امویان قرار گرفت و در نزدیک به ۹۰ سال حکومتِ سلطنتوار آنان، سبّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر منابر و هنگام خطبهها رایج شد و چنان عرصه بر علویان تنگ گردید که کسی جرأت بیان عقیده راستین خود را نداشت. در این مدت، اسلامی که سردمدار آن معاویه نیرنگباز و منافق، و یزید شرابخوار و میمونباز بودند دچار انحرافی چنان بزرگ شد که فرزند علی(علیه السلام) حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) احساس کرد جز با نثار خون خود و خانواده و یاران باوفایش نمیتواند اسلام را به مسیر راستین خود برگرداند. اینگونه بود که امام حسین(علیه السلام) پا در میدانی گذاشت که از هر سو شمشیرها و نیزهها احاطهاش کرده بودند و حماسهای آفرید که صدای مظلومیت شیعه را در سراسر تاریخ به رساترین آواز، طنینانداز کرد.
در این شرایط از اسلام جز نامی و ظاهری و از نماز و روزه و حج و جهاد جز صورتی باقی نمانده بود که رخشندگی خون حسین(علیه السلام) چشمها را خیره کرد و بار دیگر در جامعه شقه شقه شده مسلمانان، نگاهها به سمت خاندان عترت که میراثدار راستین اسلام ناب بودند، چرخید.
دیری نپایید که ظلم بنی امیه و ریختن خون سلاله پاک نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) دامنگیر امویان و باعث رسوایی و سقوط حکومتشان شد. در این شرایط و در حالی که تیرهای دیگر از قریش یعنی بنیعباس در حال تلاش برای به دست گرفتن خلافت بودند و شعار خود را نیز «الرضاء من آل محمد» قرار داده و در صدد استفاده از انتساب خود به عموی پیامبر و خاندان وحی بودند، دین اسلام بیش از هر زمانی در معرض تهدیدها و تحریفها قرار گرفته بود. در سال ۹۹ هجری خلافت از امویان به عباسیان رسید و تا سال ۱۱۴ هجری که امامت به صادق آل محمد(صلی الله علیه وآله) رسید، پدر بزرگوارش امام محمد باقر(علیه السلام) در فرصتی که عباسیان و امویان درگیر جنگ قدرت بودند، نهضت بزرگ علمی شیعه را آغاز کرد. امام باقر(علیه السلام) به تربیت شاگردان و نقل احادیث نبوی که از طریق پدران ارجمندش به او رسیده بود همت گماشت و سرانجام در سال ۱۱۴ هجری با شهادت ایشان، پرچم امامت به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) رسید.
در دوران ۳۴ ساله امامت حضرت جعفر ابن محمد(علیه السلام) مکاتب و نحلههای مختلف فکری و عقیدتی که آمیخته با دروغها و تحریفها بودند، شکل گرفته بود و در این شرایط اگر همت والای امام صادق(علیه السلام) برای تکمیل کردن نهضت علمی و فقهی اجداد طاهرینش نبود، بدون شک از اسلام و تشیع جز نامی باقی نمانده بود. آن حضرت در شرایطی که از اسلام یک طرح مشخص و بیپیرایه وجود نداشت و اسلام آمیخته به انواع تفسیرهای به رأی و تحریفها شده بود، طرح تازهای از اسلام ناب را در قالب چهارچوب عقیدتی و فقهی ارائه کرد.
آن حضرت با پاسخ دادن به انواع شبهات مطرح شده و تربیت بزرگترین شاگردان که برخی از آنها از امامان مذاهب اهل سنت نیز بودند، شناسنامهای تازه برای تشیع علوی صادر کرد و قرائتی ناب از اسلام محمدی به دست داد که شایسته بود به پاس نام بلند آن حضرت، تشیع جعفری نام گیرد.
اسلام و مکتب شیعه جعفری یا دوازده امامی، همواره مرهون زحمات شخصیت بزرگی است که مسیحوار در کالبد مرده اسلام، جان تازه دمید و نسخه راستین اسلام را از اسلام اموی و عباسی جدا کرد و برای آیندگان به ودیعت نهاد.
منبع: سرمقاله قدس آنلاین- 97/04/17