موهبتهای خدا به خاتم انبیاء-1
سیمرغ فهم هیچکس از انبیا نرفت
آنجا که تو به بال کرامت پریدهای
هر یک به قدر خویش به جایی رسیدهاند
آنجا که جای نیست به جایی رسیدهای
یتیمی پیامبر اسلام
اشاره
تاریخ گواهی میدهد که: زندگانی رهبر عالیقدر اسلام خاتم انبیاء محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله)، از آغاز کودکی تا روزی که به رسالت برگزیده شد؛ همراه با یک سلسله حوادث بوده است.
1. یتیمی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)
اوایل دوران کودکی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بود[1]، پدرش عبدالله در بازگشت از سفر بازرگانی شام، در شهر یثرب (مدینه) وفات کرد و در همانجا دفن شد.[2] قبر ایشان تا حدود 30 سال پیش در جنوب غربی مسجد النبی(صلی الله علیه و آله)به فاصله سه ستون از غرب تا باب السلام در دارالنابغه، زیارتگاه مردم بود که آل سعود به بهانه توسعه حرم، نابودش ساخت و گفتند: به بقیع منتقل شده است.
حلیمه سعدیه، پس از دو سال شیردادن به محمد(صلی الله علیه و آله)سه سال دیگر او را نگهداشت تا از هوای پاک صحرا استفاده کند و از مرض «وبا» که در شهر مکه وجود داشت، مصون بماند، در اواخر سال پنجم یا اوایل سال ششم عمر آن حضرت بود که وی را به مادرش «آمنه» تحویل داد.[3]
حدود یک سال در کنار مادرش زندگی کرد، شش ساله بود که همراه مادرش (آمنه) و امّ ایمن (کنیز پدرش عبدالله) با کاروانی به یثرب سفر کردند که هم قبر عبدالله را زیارت کنند و هم با خویشاوندان پدر دیدار نمایند.[4] و پس از یکماه توقف در یثرب هنگام بازگشت به مکه، در روستایی به نام «ابواء» مادرش (آمنه) وفات کرد و در همانجا دفن شد؛ امّایمن، آن حضرت را که شش ساله بود، به مکه آورد و به جدّش (عبدالمطلب) تحویل داد.[5]
عبدالمطلب، فرزندزاده خود را به خوبی نگهداری میکرد و او را مورد تفقّد و نوازش فوقالعاده قرار میداد، ولی از عمر محمد(صلی الله علیه و آله)بیش از هشت بهار نگذشته بود که جدّش (عبدالمطلب) نیز وفات کرد و کفالت او را به ابوطالب که با عبدالله از یک مادر بودند، سپرد.[6]
ابوطالب و همسرش فاطمه بنت اسد، او را بیش از فرزندان خویش دوست میداشتند؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)نیز در بزرگی و پس از بعثت، از زحمات آنان قدردانی میکرد، حتی هنگام وفات فاطمه بنت اسد در مدینه، محزون شد و فرمود: «اَلْیَومَ مَاتَتْ اُمِّی؛ امروز مادرم وفات کرد.» آن حضرت پیراهن خود را کفن او قرار داد و پیش از دفن، در قبر او خوابید.[7]
اشاره قرآن به یتیمی محمد(صلی الله علیه و آله)
در قرآن کریم در سوره «ضُحَی» ضمن بیان موهبتهای الهی به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)به یتیمی او نیز تصریح شده است؛ از آنجا که این سوره به نکتههای مهمی اشاره دارد، ابتدا متن و ترجمه آن را میآوریم، سپس به برخی از نکتههای آن اشاره خواهیم کرد.
]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * وَ الضُّحی * وَ اللَّیْلِ إِذا سَجی * ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی * وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی * وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی * أَ لَمْ یَجِدْکَ یَتیماً فَآوی * وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدی * وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی * فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ * وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ[؛ «قسم به روز (در آن هنگام که آفتاب برآید و همهجا را فرا گیرد)، * و سوگند به شب در آن هنگام که آرام گیرد * که خداوند هرگز تو را وا نگذاشته و مورد خشم قرار نداده است! * و مسلّماً آخرت برای تو از دنیا بهتر است! * و بهزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی! * آیا او تو را یتیم نیافت و پناه نداد؟! * و تو را گمشده یافت و هدایت کرد، * و تو را فقیر یافت و بینیاز نمود، * حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن، * و سؤال کننده را از خود مران، * و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!.»
این سوره، با دو سوگند آغاز شده، بعد برای تسلّی به پیامبر(صلی الله علیه و آله)بشارت داده که خدا تو را رها نساخته و هرگز رها نخواهد ساخت (اگر چند روزی وحی قطع میشود، مصلحتی دارد و دلیل بر خشم و رها ساختن نیست)، سپس به او نوید میدهد که خدا آنقدر به تو عطا میکند که خشنود شوی.
و در مرحله بعدی (از آیه ششم تا هشتم) که در حقیقت استدلال برای مطلب قبلی است ( با استفهام انکاری که همراه با تأکید است)، گذشته زندگانی محمد(صلی الله علیه و آله)را در نظر او مجسم میسازد و با یادآوری سه موهبت از مواهب الهی اعلام میکند که تو همیشه مشمول رحمت الهی بودهای و هستی! اوّلین موهبت خدای مهربان بر تو این است: در عین حالی که در کودکی یتیم شده و پدر و مادر خود را از دست داده بودی، ولی مانند یتیمهای دیگر مقهور و رها شده نبودی، بلکه همیشه مورد عنایت و توجه خاص خدا بودی که خدای حکیم، عبدالمطلب و بعد از او ابوطالب و همسرش را مأمور نمود که به بهترین وجه از تو حمایت نمایند و تا آخر عمرشان به تو خدمت کنند.
و در بیان موهبت دوم میفرماید: «خدا تو را گمشده یافت و هدایت کرد» یعنی تو هرگز از نبوت و رسالت آگاه نبودی، و ما این نور را در قلب تو افکندیم که به وسیله آن، انسانها را هدایت کنی. همین مضمون در آیه دیگر نیز آمده است که میفرماید: ]مَا کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا[؛[8] «تو [پیش از این] نمیدانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم.»
و در بیان سومین موهبت میفرماید: «تو فقیر بودی، خدا تو را غنی و بینیاز نمود.»؛ یعنی توجّه «خدیجه» آن زن مخلص باوفا را بهسوی تو جلب نمود تا ثروت سرشارش را در اختیار تو و اهداف بزرگت قرار دهد.[9]
نباید کسی گمان کند که بیان این امور سهگانه در این سوره، از مقام شامخ رسول خدا(صلی الله علیه و آله)میکاهد، و یا توصیفی منفی از سوی خدا درباره او میباشد، هرگز چنین نیست، بلکه در حقیقت بیان الطاف الهی و اکرام و احترام او نسبت به این پیامبر بزرگ است؛ هنگامیکه محبوب، از الطاف خود نسبت به عاشق دلباخته سخن میگوید، خود عین لطف و محبّت است و دلیل بر عنایت خاص اوست، به همین دلیل است که عاشق با شنیدن این الفاظ از محبوب، روحش تازه میشود و جانش صفا مییابد و قلبش غرق آرامش و سکینه میگردد.[10]
پس از بیان موهبتهای سه گانه فوق، بهعنوان نتیجهگیری از آنها، سه دستور مهم صادر میکند و میفرماید: «پس یتیم را تحقیر مکن، سؤال کننده (مالی و علمی) را از خود مران، و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن.»
اگر چه مخاطب این دستورات سهگانه، شخص رسول الله(صلی الله علیه و آله)است، ولی بدیهی است که شامل همگان میشود.
آیات این سوره، ضمن اینکه موهبتهای خدا به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)را شرح داده و به دنبال آن سه، دستور صادر کرده است، این نکته را نیز منعکس میکند که: او در کودکی یتیم بود، و در شرایط سخت زندگی میکرد.
آری، یک رهبر الهی باید مرارتهای زندگی را بچشد، سختیها را لمس کند، و با تمام وجودش تلخیها را احساس کند، تا بتواند ارزیابی صحیحی از قشرهای محروم جامعه داشته باشد و از حال مردمی که در درد و رنج غوطهورند، با خبر باشد.
نه تنها پیامبر اسلام، که شاید همه انبیاء، پرورشیافتگان رنجها و محرومیتها بودهاند، و نه تنها انبیاء، که همه رهبران راستین و موفق چنین بودهاند، و باید چنین باشند؛ زیرا آنکس که در میان ناز و نعمت پرورش یافته، در کاخهای مجلل زندگی کرده، و هر زمان هر چه میخواسته در اختیارش بوده، چگونه میتواند درد محرومان را درک کند، منظره خانه فقرا و کاشانه یتیمان را در نظر مجسم سازد و به کمک آنها بشتابد؟![11]
لازم به یادآوری است: همانگونه که در سوره «ضحی» سه نوع موهبت بزرگ الهی بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)بیان شده، در سوره «الم نشرح» نیز که در واقع مکمّل این سوره است، سه نوع موهبت دیگر آمده است، و مطالب این دو سوره چنان ارتباط با همدیگر دارند که آنها را به منزله یک سوره قرار داده است، لذا در روایات متعدد آمده است که: این دو سوره در نماز یک سوره به حساب میآید، همانطوری که دو سوره «فیل» و «قریش» یک سوره محسوب میشوند؛ یعنی اگر کسی بخواهد یکی از این سورهها را در نماز بخواند، باید اول سوره «ضحی» را بخواند و پس از آن سوره «الم نشرح» را و «بسم الله» را هم در هر دو بگوید. و سوره «فیل» و «قریش» نیز همین حکم را دارند.[12] البته بدیهی است در مسائل فقهی، هر فرد باید به فتوای مرجع تقلید خود عمل کند.
پینوشت:
[1]. اقوال مربوط به زمان وفات عبدالله که آیا قبل از ولادت پیامبر بود یا بعد از آن، در مقاله پیشین گذشت.
[2]. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، دار الصادر، بیروت، چاپ 1385 ق، ج2، ص10.
[3]. مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین مسعودی، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409 ق، ج2، ص275؛ بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج15، ص401.
[4]. چون مادر عبد المطلب به نام «سَلْمی بنت عمرو» اهل یثرب و از قبیله بنی نجار بود. (دلائل النبوّة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ابو بکر بیهقی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1405 ق، ج1، ص188).
[5]. سیره ابن اسحاق (کتاب السیر و المغازی)، محمد بن اسحاق، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلمی، قم، چاپ اول 1410 ق، ص65، مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص275، دلائل النبوه، بیهقی، ج1، ص4188، سیره حلبی (لسان العیون فی سیرة الامین المأمون)، ابوالفرج حلبی، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، 1427 ق، ج1، ص154.
[6]. سیرةحلبی، ج1، ص164 و 165؛ بحار الانوار، مجلسی، ج15، ص406 و 407.
[7]. تاریخ یعقوبی، ابن واضح (احمد بن ابی یعقوب)، مؤسسه آل البیت، قم، بیتا، ج2، ص11 ـ 14.
[8]. شوری/52.
[9]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ 1392 ق، ج20، ص444 و 445؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ 1383 ش، ج27، ص120 ـ 124. در تفسیر آیات فوق، اقوال دیگری نیز هست که متعرّض آنها نشدیم.
[10]. تفسیر نمونه، ج27، ص125.
[11]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و همکاران، ج27، ص 129 و 130.
[12]. ر.ک: وسائل الشیعة شیخ حرّ عاملی، آل البیت، قم، چاپ اول، 1409 ق، ج6، ص54 ـ 56، ابواب القراءة، باب 10: باب أنّ الضحی و ا لم نشرح سورة واحدة وکذا الفیل و لایلاف فاذا اقرأ احدیهما فی رکعة من الفریضة قرأ الأخری معها.
دستاوردهای اخلاقی فتح مکه-1
تبیین ارزش ها و ضد ارزش های جامعه اسلامی:
یکی از شاخصه های پراهمیت در پیشرفت اسلام «اخلاق نیک» و «کلام پرجاذبه» پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بود. این خُلق بدان حدّ عظیم بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به سزایی داشت: اخلاق پیامبر(صلّی الله علیه و آله)، مجاهدات علی(علیه السلام) و ثروت خدیجه کبری(سلام الله علیها).
علاوه بر اینکه اشرف مخلوقات عالم، ارزش های اخلاقی را بسیار ارج می نهاد، خود نیز در سیرۀ عملی اش مجسمۀ فضایل و ارزش های والای انسانی بود. در سیرۀ آن حضرت صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجود دارد که هر کدام نشانگر قطره ای از اقیانوس عظیم حسن خُلق آن حضرت است. نمونۀ بارز آن را در فتح مکه می توان دید و به حق از دستاوردهای عظیم این واقعه برای جوامع انسانی، خصوصاً اسلامی در تمام دوران تاریخ است و امروز نیز از نیازهای اصلی جامعۀ ما می باشد.
حضرت در مواجهه با مردم مکه در مواقع مختلف بعد از فتح، به تبیین ارزش ها و ضد ارزش ها پرداخت که در این مطلب و چند مطلب بعدی به بعضی از موارد آن با عنوان دستاوردهای اخلاقی فتح مکه می پردازیم.
1. مساوات
در جامعۀ عرب جاهلی، قبیله تنها شالودۀ حیات و بقای اجتماعی به شمار می رفت و تفاخر به قبیله و فامیل از شاخصه های اصلی آن ها بود. حضرت طی خطبه ای در مسجدالحرام برای مخدوش ساختن این اصل موهوم چنین فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَ اللَّهَ قَدْ أَذْهَبَ عَنْكُمْ نَخْوَةَ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرَهَا بِآبَائِهَا، أَلَا إِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ(علیه السلام)وَ آدَمُ مِنْ طِينٍ، أَلَا إِنَّ خَيْرَ عِبَادِ اللَّهِ عَبْدٌ اتَّقَاه ؛[1] ای مردم! خداوند در پرتو اسلام، افتخارات دوران جاهلیت و مباهات به وسیلۀ انساب را از میان شما برداشت. همگی ما از آدم به وجود آمده ایم و او نیز از گل آفریده شده است، پس بهترین مردم کسی است که از گناه و نافرمانی خدا چشم بپوشد.»
حضرت در این فراز، تقوا را جایگزین فخر فروشی ها کرد و فخر فروشی به واسطه نسب و حسب را محکوم کرده، فضیلتی را به عنوان «عربیت» و «قرشیت» را پنداری بیجا برشمرد.
حضرت در فرازی دیگر از سخنان خود، مردم را اینگونه به دو دسته تقسیم فرمود:
«انما الناس رجلان مؤمن تقی کریم علی الله و فاجر شقی هین علی الله؛[2] مردم در پیشگاه خداوند دو دسته اند: گروهی پرهیزکار که در پیشگاه خداوند گرامی اند و گروهی متجاوز و گنه کار که در نزد خدا ذلیل و خوارند.»
پیامبر(صلّی الله علیه و آله) که می داند این پیروزی مقدمه ای است بر پیروزی های بعدی بر اقوام و ملت های دیگر، اصل «مساوات» را طرح نمود تا به امت اسلامی هشدار دهد که ارزش های دروغین جایگزین ارزش های واقعی نشوند و رنگ، پوست، زبان و قبیله جایگزین تقوا نگردد.
حضرت در فراز دیگر می فرماید: «إِنَ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى؛[3] مردم در روزگار گذشته و حال مانند دانه های شانه مساوی و برابرند؛ عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برتری ندارند؛ بلکه ملاک فضیلت تقوا و پرهیزگاری است.»
حضرت با بیانات خویش تمام امتیازات پوچ و تعصبات نژادی و قومی را که تا عمق جان مردم رسوخ کرده بود، از میان برداشت، و پیام همیشگی اسلام را که همان نوید «مساوات» بود، ابلاغ فرمود و فضیلت آدمی را در مبارزه با هواها و هوس ها و خویشتن داری در برابر گناه دانست.
به یقین امروز جهان، بیش از پیش به این پیام انسانی نیازمند است، جهانی که تبعیض ها، منشأ بسیاری از ظلم ها، جنایت ها و بی عدالتی هایش شده است. جهانی که علی رغم متمدن بودنش، به قهقرا برگشته و تبعیض ها و بی عدالتی هایش به اوج خود رسیده است و اعلامیۀ حقوق بشرش نیز دستاویزی برای ظلم و استعمار استعمارگران شده است.
2. اخوت اسلامی
اخوت و برادری یکی از مهم ترین ارکان دعوت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بود که پیوسته بدان سفارش می فرمود و قرآن کریم نیز بدان تأکید دارد و می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة»؛[4] «همانا مؤمنین با یکدیگر برادرند.»
طبع بشر به گونه ای است که در دوران قدرت و پیروزی، حسّ بی نیازی دارد، لذا پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در ماجرای فتح مکه که مسلمانان در معرض چنین آفت اخلاقی قرار گرفته بودند، بر ضرورت «اخوت» سفارش و فرمود: «وَ المُسلُمُ اَخُ المُسلِم وَ المُسلِمُونَ اِخوَۀٌ وَ هُم یَدٌ وَاحِدٌ، عَلَی مَن سَوَاهُم؛[5] مسلمان برادر مسلمان است، و تمام مسلمانان برادر یکدیگرند و در برابر اجانب حکم یک دست (یک مشت گره کرده) را دارند.»
دستاوردی که این کلام نورانی در پی داشت، حفظ جامعۀ نوپای اسلامی از آفت های اخلاقی بود و مسلمانان را به عنوان یک امت واحده در برابر دشمنان بیمه کرد و امروز نیز جامعۀ اسلامی به این تأکید نورانی نبوی(صلّی الله علیه و آله) محتاج است.
پی نوشت:
[1]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ هفدهم، 1370 ش، ج2، ص340.
[2]. همان، ص341.
[3]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج2، ص342.
[4]. حجرات/ 10.
[5]. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج2، ص343.
معنای خاتمیت از منظر قرآن
«ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين 1) »
با پايان يافتن حجة الوداع در سال ده هجری و بازگشت پيامبر، مدينه خود را برای وداعی ديگر آماده می كرد; وداعی جانسوز با رسول اكرم صلی الله عليه و آله آخرين فرستاده الهی و پايان بخش سلسله پيامبران.
اين انتظار تلخ در 28 صفر سال 11 هجری به سرانجام رسيد و امت اسلامی را به داغی ابدی نشاند. در ميان چنين غم و اندوهي، يگانه عاملی كه می توانست جامعه مسلمانان را از هجران فقدان رسول خدا برهاند و به آينده ای اطمينان بخش اميدوار سازد، بشارت های خداوند و رسول اكرم صلی الله عليه و آله مبنی بر جاودانه بودن دينی بود كه پيامبر خاتم آورده بود. اينك كه در آستانه سالروز رحلت رسول خاتم قرار گرفته ايم، مناسب است با نظاره خورشيد بی غروب دين اسلام، پرده از راز خاتميت محمد مصطفی صلی الله عليه و آله كنار بزنيم و دل های اندوهگين خود را با ترسيم آينده ای درخشان برای اسلام تسلی بخشيم.
پايان يافتن سلسله پيامبران با بعثت رسول اكرم صلی الله عليه و آله از ضروريات اسلام است و ازاين روی نياز به استدلال ندارد. با اين حال می توان هم به آيات و هم به روايات در اين مورد استناد كرد. صريح ترين آيه عبارت است از:
«ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين » ; 2) «محمد صلی الله عليه و آله پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولی رسول خدا و پايان بخش انبياء است ». البته در مورد اين آيه دو اشكال مطرح شده است كه عبارتند از:
1- خاتم به معنای انگشتری است.
2- انبيا پايان يافته اند نه رسولان.
در پاسخ بايد گفت: خاتم به معنای وسيله پايان بخش به چيزی است 3) و هر پيامبری كه مقام رسالت داشت، نبی هم هست و با پايان يافتن سلسله انبياء، سلسله رسولان هم پايان می يابد و هر چند مفهوم نبی اعم از رسول نباشد اما از حيث مورد، نبی اعم از رسول است.
شهيد مطهری رحمه الله در ذيل اين آيه می نويسد:
«لحن آيه مورد بحث خود می رساند كه قبل از نزول اين آيه نيز پايان يافتن نبوت به وسيله پيامبر اسلام در ميان مسلمين امری شناخته شده بوده است. مسلمانان همان طوری كه محمد را رسول الله می دانستند، خاتم النبيين نيز می شناختند. اين آيه فقط يادآوری می كند كه او را با عنوان پدر خوانده فلان شخص نخوانيد. او را با همان عنوان واقعی اش كه رسول الله و خاتم النبيين است بخوانيد. در اين آيه به جوهر و هسته مركزی انديشه ختم نبوت اشاره می كند.» 4)
پی نوشت :
1) احزاب / 40.
2) احزاب / 40 در مورد فرزند خواندگی زيد بن حارثه است.
3) نمونه اين نوع استفاده سوره يس، آيه 65 است.
4) مجموعه آثار شهيد مطهري، ج 3، ص 156.
ما در این غم با مردم دلاور و مرزبانان دلیر استان کرمانشاه شریک هستیم.
حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالي) رهبر معظم انقلاب اسلامی امشب (سهشنبه1396/8/23) در جلسهای با حضور رؤسای قوای سهگانه و تنی چند از مسئولان کشور با ابراز تأسف عمیق از حادثه بسیار تلخ زلزله کرمانشاه و با تقدیر از حضور مسئولان در مناطق زلزلهزده و همدردی با مردم تأکید کردند: این همدردیها باید در عرصه عمل و کمک به مردم با قوت ادامه پیدا کند تا از مشکلات و رنج مردم بکاهد.حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالي) با اشاره به دادغدار شدن مردم کرمانشاه در این حادثه گفتند: ما در این غم با مردم دلاور و مرزبانان دلیر استان کرمانشاه شریک هستیم.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: مصیبت و فقدان عزیزان تلخ و سخت است اما امیدواریم خداوند متعال سکینه و آرامش خود را بر دلهای خانوادههای داغدار نازل، و چشمان آنان را به لطف و رحمت خود روشن کند.
ایشان، جاریشدن خون محبت و همیاری در رگهای جامعه اسلامی را از تأثیرات اینگونه حوادث دانستند و گفتند: این حوادث همه را به حضور در صحنههای همیاری وارد میکند و امیدواریم در اثر این محبت و برادری، برکات الهی شامل حال مردم دلاورِ سرزمین پهلوانپرور کرمانشاه و همه ملت ایران شود.
حضرت آیت الله خامنهای(مدظله العالي)، حادثه تلخ اخیر را آزمایشی الهی و میدانی برای ادای وظیفه مسئولان برشمردند و افزودند: در این دو روز مسئولان از جمله رئیسجمهور محترم با حضور در میان مردم مصیبتزده با آنان همدردی کردند و امیدواریم این همدردیها در عرصه عمل و کمک به مردم نیز با قوت ادامه یابد و از مشکلات و درد و رنج مردم با توجه به هوای سرد و در پیشبودن فصل دشوار سرما بکاهد.
منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري-۲۳ /آبان/ ۱۳۹۶
مومنین مجاز هستنداز سهم امام (عليه السلام) به مردم زلزله زده کمک کنند
پیام حضرت آیت الله صافی گلپایگانی بمناسبت حادثه دردناک زلزله در ایران و عراق به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
“الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنّا لله وإنّا إلیه راجعون”
حادثه دردناک زلزله در بخش بزرگی از کشور ما و عراق، موجب تأسف و تأثر فراوان گردید.
متأسفانه در این مصیبت غمبار تعداد زیادی از هموطنان عزیزمان، جان خود را از دست داده و به لقاءالله پیوستند.
مصیبت بسیار سنگین است و فقط لطف و فضل الهی میتواند آن را جبران نماید.
اینجانب با تسلیت این واقعه اندوهبار به خانوادههای مصیبت دیده و مردم شریف استان کرمانشاه، از خداوند متعال، رحمت و غفران برای جان باختگان، و شفای کامل برای مجروحان مسئلت دارم، و از دولت محترم و نهادهای مردمی و انقلابی و مردم شریف ایران میخواهم با هر وسیلهی ممکن، مصدومان و گرفتاران این حادثه را کمک و یاری نمایند، و مؤمنین مجاز هستند از سهم مبارک امام علیه السلام کمک کنند.
ان شاء الله تعالی همه در پیشگاه خداوند متعال مأجور باشند.
لطف الله صافی
۲۴ صفر ۱۴۳۹ ه.ق
پیام رهبر معظم انقلاب درپی حادثه تلخ و مصیبتبار زمینلرزه در غرب کشور؛
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و اندوه فراوان خبر زمینلرزه در غرب کشور را که به جانباختن جمعی از هممیهنان عزیز و زخمی شدن جمعی بیشتر انجامیده و خسارات بسیاری پدید آورده است، دریافت کردم. وظیفهی مسئولان آن است که در همین اولین ساعات با همهی همّت و توان به یاری آسیبدیدگان بویژه در زیر آوار ماندگان بشتابند و با بهرهگیری سریع از همهی امکانات موجود، از افزایش تلفات جلوگیری کنند. ارتش و سپاه و بسیج، با نظم و سرعت به آوار برداری و انتقال مجروحان کمک کنند و دستگاههای دولتی چه نظامی و چه غیر نظامی همهی توان خود را برای یاری آسیب دیدهها و خانوادههای آنان به صحنه آورند. اینجانب از اعماق دل، این حادثهی تلخ و مصیببار را به ملّت ایران بخصوص به مردم عزیز استان کرمانشاه و بویژه به خانوادههای مصیبتزده تسلیت عرض میکنم و متضرعانه از خداوند متعال
میخواهم که این محنت و رنج را مایهی جلب رحمت و فضل خود قرار دهد و بر صبر و پایداری و مقاومت ملّت عزیزمان بیفزاید. از همهی کسانیکه میتوانند به نحوی در سبک کردن بار مصیبت و جبران خسارت مؤثر باشند درخواست میکنم که به یاری آسیبدیدگان بشتابند.
والسلام علیکم و رحمه الله
سیّد علی خامنهای
22 آبان 1396
حرفهای تکاندهنده پدر شهید حججی: از پیکر فرزندم فقط یک پا و قسمتی از بدنش را لمس کردم....
پدر شهید محسن حججی در نمایشگاه مطبوعات، در خصوص احساس خانواده شهید موقع اسارت و شهادت او توضیح داد. توضیحاتی که همچنان مخاطب را متاثر میکند.
پدر شهید محسن حججی که به دعوت تیتر یک نجف آباد به نمایشگاه مطبوعات آمد و از غرفه های رسانه ها بازدید کرد. او با حضور در غرفه گروه رسانهای خبر در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات، میهمان خبرآنلاین شد و درباره وقایع پس از شهادت شهید محسن حججی نجف آبادی توضیح داد که در ادامه می خوانید:
این را می دانیم جوان از دست دادن با هیچ غم دیگری قابل مقایسه نیست. ولی احساس شما را از این واقعه تلخ که باعث شد شور و شوق ملی در سطح جامعه به وجود بیاید و وحدت همه گروه ها از چپ و راست را شاهد بودیم، چیست؟
همانطور که گفتید، غم از دست دادن فرزند سخت است. زمانی که فرزند حضرت رسول اکرم از دنیا رفت، آن حضرت گریستند. حتی امام حسین هم گریه کردند. اما از آن جایی که به لطف خداوند، شهید ما اینطور جریان ساز در مملکت شد و طبق فرمایشات حضرت آقا، این جریان بسیار به موقع انجام شد و باعث شد وحدت و همدلی بین مردم و مسئولان ایجاد شود و جریان خون شهید باعث شد مردم و مملکت از دهه 90 به اعتقادات ابتدای انقلاب، در راستای خط امام حسین برگردند و از آنجایی که خود هم در این کشور به رهبری، نظام و وحدت ملی معتقدم، طبیعی است احساس غرور می کنم و خوشحالم خداوند به همه ما این لطف را کرد و منتی است که بر گردن من گذاشت.
ما فیلمهای موقع اعزام، وصیت نامه و خدمات شهید شما را که می بینیم پیداست شهید محسن حججی، آینده را می دید و می دانست به شهادت خواهد رسید. شما به عنوان خانواده او، چنین عاقبت به خیری را برای او پیش بینی می کردید؟
وقتی ایشان دفعه اول از سوریه آمد، من او را شهید دیدم. شهادت در چهره ایشان پیدا بود. چون در دفاع مقدس دوستان زیادی داشتم که شهید شدند و این چهره ها برایم آشناست ولی تا این حد خلوص و بندگی را تصور نمی کردم داشته باشد. واقعیت این است خود را مسئول می دانم و افسوس می خورم فرزندم را نشناختم. البته به پنهان کاری ایشان هم برمی گردد که قابل ستودن است.
البته تاثیر شخصیت و تربیت خانوادگی در پدیدآمدن این شهدا، غیرقابل انکار است. چه روشی در خانواده باعث می شود یک جوان به این مرتبه برسد؟
اگر خانواده از ابتدا، راه راست و عمل به گفتار داشته باشد، خوب است. این مهم است که خانواده به عمل درست رفتار کند. متاسفانه برخی خانواده ها فقط دوست دارند بچه هایشان کار خوب کنند و خیلی خودشان اهمیت به عمل نمی دهند. دوست دارند راه را به فرزندان خود نشان دهند ولی خود در حاشیه حرکت کنند. وقتی خانواده به فرزند حرفی را زد و قبل از آن، خود عمل کرد، فرزند هم به آن سخن عمل می کند. چون اولین الگوی فرزندان پدر و مادر هستند. راه درست، رزق حلال و عمل به گفتار، مهمترین بخش زندگی افراد است که برای فرزندان می ماند. اگر توصیه ای به فرزند کردی و خود عمل نکردی، نتیجه برعکس می شود.
حالا که چند ماهی از شهادت ایشان می گذرد، اگر به مردادماه برگردیم که برای اولین خبر اسارت فرزندتان را دادند، احساس شما چه بود؟ چطور با شهادت ایشان مواجه شدید؟
ما خبر اسارت را نشنیدیم. ما تصویری را که داعش در شبکه های اجتماعی پخش کرده بود را دیدیم. به پادگان لشکر نجف اشرف رفتیم و پرسیدیم چه اتفاقی افتاده. اول نمی خواستند به ما بگویند و بعد که قانع شدند، ما مطمئن شدیم فرزندانمان در اسارت داعش است. از زمان رسیدن تصویر اسارت تا زمانی که خبر شهادت او را دادند، بدترین لحظات زندگی من بود. نگرانی داشتیم و مضطرب بودیم، وقتی همه می گفتند دعا کنید آزاد شود، ما دعا می کردیم شهید شود. هیچ پدر و مادری راضی به مرگ فرزندشان نیست، ولی ما آن موقع راضی بودیم، به حدی که مادرش گوسفند نذر کرد بچه اش شهید شود.
چرا؟
چون می دانستیم فرزندمان دیگر زنده برنمی گردد. می دانستیم دارند او را شکنجه می کنند. تا آن موقعی که ساعت 2 و نیم صبح خبر شهادت آمد ناگهان ناله مادر و خواهرش بالا رفت، آرامش خاصی به من دست داد. دیگر مطمئن شدم محسن رفت، ولی از ته دل خوشحال شدم که آزاد شد، رها شد. بعد از آن که بحث شهادت پیش آمد و عظمتی که خداوند به ایشان داد اصلا غمش را فراموش کردیم. ما او را به حضرت زهرا سپردیم و حتی نگران هم نشدیم.
محسن راه را خوب شناخت/ همه پشت سر رهبر انقلاب در حرکت ایم
پدرشهید حججی با اشاره به اینکه محسن از میان جوانان به مقام شهادت نایل شد گفت: محسن راه را خوب شناخت و در زندگی خود شاد بود.
محمدرضا حججی با حضور در غرفه خبرگزاری ایمنا در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات ضمن اینکه شهدا نظاره گر ما هستند خطاب به جوانان اظهار کرد: همه ما در یک هدف و مسیر که از اول انقلاب توسط امام(ره) طراحی شده در حرکت هستیم.
وی افزود: در این راه لغزش هایی وجود دارد اما همه پشت سر رهبر انقلاب در حرکت اند.
حججی با اشاره به اینکه محسن راه را خوب شناخت گفت: برای همین راه را درست و با صلابت رفت و در کنار این هدف زندگی خود را هم با شادی طی کرد.
وی اضافه کرد: محسن از انتخاب خود راضی بوده و هست و اکنون ما باید به وظایف خود عمل کنیم.
پدر شهید حججی اظهار کرد: محسن از بچه های دهه هفتادی انتخاب شد تا همه بدانند در هر شرایطی می توان شاد زندگی کرد، تا هم خدا عاشقش باشند و هم با خانواده، دوستان و مردم رابطه خوبی داشته باشد.
حججی با اشاره به رابطه شهید حججی با خانواده بیان کرد: محسن وظیفه خود را در رابطه با خود و خانواده و دوستان به خوبی انجام داد و طبق فیلم های موجود با خانواده خود بسیار صمیمی بود
نسیمی از آموزه های حسینی
تواضع:
امام حسین(ع) روزی از محلی عبور میکرد. عدهای از فقرا بر روی عباهای پهن شده خود نشسته بودند و نان پارههای خشکی میخوردند. امام(ع) وقتی از کنار آنها گذشت تعارفش کردند و او هم پذیرفت. نشست و تناول کرد و آنگاه به آنان گفت: «ان الله لایحب المتکبرین»(نحل/22) یعنی خداوند متکبران و مردم مغرور و از خود راضی را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا بپذیرید. آنان هم دعوت حضرت را قبول کردند و همراه امام(ع) به منزل رفتند. سیدالشهداء(ع) دستور دادند هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند و بدین ترتیب پذیرایی گرمی از آنان به عمل آورد و نیز درس تواضع و انسان دوستی را با عمل خویش به جامعه آموخت.(جلاءالعیون ص501)
بی ادعایی:
از امام حسین(ع) پرسیدند: چگونه صبح کردید. (حالتان چطور است) فرمودند: صبح کردهام در حالی که پروردگاری دارم که ناظر اعمال من است و آتش جهنم در مقابل من است و مرگ، مرا تعقیب میکند تا جان مرا بگیرد و حساب و محاسبه (در دنیا و قیامت) مرا احاطه نموده است و من در گرو اعمال خود هستم.
اینگونه نیست که هرچه را بخواهم و دوست داشته باشم همان برایم پیش آید و بتوانم به آن برسم و نیز اینگونه نیست که هرچه را که دوست نداشته باشم بتوانم از خودم دور کنم. زیرا تمام امور، دست دیگری (خدا) است. اگر بخواهد مرا عذاب میکند و اگر بخواهد مورد عفو قرار میدهد. بنابراین کدام فقیر از من فقیرتر است. (پیشوای سوم ص 30)
خود را از دیگران پایین تر دیدن:
از امام حسین(ع) درباره ادب پرسش کردند که ایشان در پاسخ فرمودند: ادب آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آن که او را برتر از خود ببینی. (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) ص 812) چنانچه همین فرمایش کوتاه امام(ع) را خوب مورد توجه قرار دهیم، نتایج و آثار درخشانی را در روابط فردی و اجتماعی و اصلاح رفتارها در پی خواهد داشت.
به عنوان مثال:
1) وقتی دیگران را بهتر و بالاتر از خود دانستیم قطعا به او بی احترامی نمی کنیم.
2) از مردم غیبت نکرده و دنبال عیوب آنان نخواهیم بود.
3) هنگامی که مردم بهتر از ما دیده شوند، برای آنها ناز و افاده و تکبر نمیفروشیم بلکه برعکس بالهای تواضع و فروتنی را برای آنها خواهیم گشود.
4) در برخورد با یکدیگر تلاش میکنیم جلوتر سلام کرده و ادب را رعایت نماییم.
5) کوشش میکنیم که به سخنانش توجه نموده و حتی الامکان آنها را بکار بندیم.
6) اگر واقعا سایرین را بالاتر و بهتر از خود دانستیم، آنگاه دعوا، مجادله و بگو و مگوهای بی حاصل با آنان بوجود نمیآید.
7) هیچ گاه به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمیکنیم حتی رفتارهای زشت و بد آنها را دلیل بالاتر بودن خود نمیشناسیم.
8) با این رویکرد، دوستیها، رفاقتها، محبتها و همدلیها افزایش مییابد.
9) از حیث روحی و روانی، آرامش از دستاوردهای ارزشمند آن خواهد بود.
عفو و گذشت (عذرپذیری):
امام سجاد(ع) از پدر بزرگوارش امام حسین(ع) نقل میفرمایند که چنین شنیدم:
اگر مردی در این گوشم (اشاره به گوش راست خود کردند) مرا دشنام دهد و در گوش دیگرم (اشاره به سمت چپ) از من پوزش بخواهد، عذر او را میپذیرم. چرا که امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) برایم نقل کردند که از جدم رسول الله شنیدم که میفرماید: بر حوض کوثر وارد نمی شود کسی که پوزش و عذر مردم را قبول نکند، اعم از اینکه عذرش موجه و قابل قبول باشد و یا موجه نباشد. (میزان الحکمه ج1 ص 81)یکی از اساسی ترین ارزشها و مکارم اخلاقی در زندگی اجتماعی و روابط انسانها گذشت از خطاهای دیگران و پذیرش عذر آنهاست. این ویژگی میتواند دشمنیها را ریشه کن کند و محبت و وحدت در پی داشته باشد. زیرا آدمیان در روابط اجتماعی خود قطعا دچار اشتباه و خطا میشوند و روزی نیز اکثرا پشیمان شده و در پی عذرخواهی بر میآیند. به همین دلیل به منظور صیانت از استحکام روابط فیمابین، عذرخواهیها را پذیرا باشیم که در این صورت کینهها و دشمنیها جای خود را به دوستیها و مهربانیها خواهد داد.
شیعه واقعی:
مردی به امام حسین(ع) عرض کرد: من شیعه شما هستم. حضرت فرمود: چیزی را ادعا نکن که خداوند تکذیبت کند. شیعیان واقعی ما کسانی هستند که قلبشان از غل و غش و خیانت پاک باشد. فقط بگو که از دوستان و علاقمندان ما هستی. هم چنین شخصی به امام(ع) گفت: من از شیعیان شمایم. امام فرمود: از خدا بترس و ادعای چیزی نکن که خداوند به تو بگوید دروغ میگویی و با ادعای خود به راه کج میروی. شیعیان ما آنهاییاند که دلشان از هر نیرنگ و دسیسه پاک است. بگو ما از دوستان شما هستیم.
نیز کسی به سیدالشهداء(ع) گفت: من از شیعیان شما هستم. امام فرمود: طبق این ادعا مانند حضرت ابراهیم(ع) هستی که خداوند درباره او چنین میفرماید: ابراهیم از شیعیان است زیرا با قلبی سلیم به درگاه خداوند آید (صافات/82-83)- به خودت نگاه کن، اگر قلب تو مانند قلب ابراهیم(ع) باشد، تو از شیعیان ما هستی ولی اگر دل تو به آن درجه نمیرسد که از هر نوع غل و غشی پاک و پاکیزه باشد، تو از دوستداران ما خواهی بود. (داستانهای روایی ص500)
حفظ کرامت انسان:
مردی انصاری از امام حسین(ع) تقاضای مقداری پول کرد. امام فرمود: ای برادر! آبروی خود را از درخواست حضوری نگهدار و حاجت خود را به وسیله نامه ای برایم بنویس. هرچه ترا شاد کند آن را انجام خواهم داد. او نوشت: ای اباعبدالله! فلانی از من پانصد اشرفی میخواهد و اصرار دارد که زود بگیرد. به او بگویید به من فرصت بدهد. حضرت همین که نامه را خواند به منزل او رفت و کیسهای حامل هزار اشرفی به او هدیه کرد و فرمود: با پانصد اشرفی قرض خود را بده و با پانصد تای دیگری زندگی خود را اداره کن. امام(ع) در پایان چنین فرمودند: همیشه از سه گروه تقاضا و درخواست کن: اول: مردم دین دار و با ایمان. زیرا آنها برای حفظ دین خود نیازت را برآورده میکنند. دوم: مردم جوانمرد و با مروت، زیرا این چنین کسانی از مردانگی خود شرم دارند و لذا به تقاضای دیگران پاسخ مثبت میدهند. سوم: مردم خانواده دار و دارای اصل و نسب: زیرا آنها خوب میدانند که تقاضاکننده در واقع آبروی خود را در معرض خطر قرار داده لذا برای حفظ آبرو نیاز درخواست کننده را اجابت میکنند. (تحف العقول ص251)
مجادله:
به طور قطع بحث و گفتگو و کسب علم، عملی ارزشمند است. اما برخیها با فراگیری بعضی از اصطلاحات و به دست آوردن مراتبی از علوم و فنون، میخواهند دیگران را تحقیر کنند و برتری علمی خود را به رخ بکشند. این گونه مجادلات مورد تایید اسلام نیست. روزی در مدینه شخصی خدمت امام حسین(ع) آمد و با غرور و بیادبی به امام گفت بیا بنشین تا در مباحث دین با هم مناظره کنیم. حضرت فرمودند: ای مرد! من نسبت به دین خودم آگاهی لازم را دارم و هدایت بر من آشکار است. اگر تو نسبت به دین آگاهی نداری برو و آموزش لازم را ببین، ما را با جدال و فخرفروشی چه کار؟ همانا شیطان انسان را وسوسه میکند و در گوش او زمزمه میکند و به او میگوید: برو با دیگران در مباحث دینی جدل و مباحثه کن تا تو را ناتوان و جاهل ندانند.
توجه داشته باش که مجادله چهارقسم است. اول: هر دو طرف مناظره در آنچه که «می دانید» مجادله میکنید، پس هر دو نفر شما پند ناصحان را ترک گفتید و رسوایی را خریدید و علم خود را ضایع کردید. دوم: یا هر دو طرف جاهلانه با هم مناظره میکنید که در آن صورت جهالت خود را آشکار میسازید. سوم: یا تو آگاهی و طرف مقابل ناآگاه است. پس او در حق تو ستم میکند و میخواهد تو را گمراه سازد. چهارم: یا او علم دارد و تو حرمت او را حفظ نمیکنی و قدر او را نمیدانی. پس مناظره در تمام اقسام یاد شده ناروا است. کسی که انصاف دارد و حق را پذیرفته و فخرفروشی نمی کند، پس ایمان او محکم است و سخن او در مباحث دینی نیکوست و عقلش را از لغزش مصون داشته است. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص123)
صبر و استقامت:
در شب عاشورا، زینب(س) یکی دو نوبت حتی نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. یکبار آنقدر گریه میکند که بر روی دامن حسین(ع) بیهوش میشود. امام(ع) با صحبتهای خودش زینب(س) را آرام میکند و میفرماید: «لایذهبن حلمک الشیطان» خواهر عزیزم، مبادا وسوسههای شیطان بر تو مسلط بشود و حلم را از تو برباید و صبر و تحمل را از تو بگیرد.
امام حسین(ع) خطاب به ابوذر غفاری میفرمایند: عمو جان، نصیحت من به تو این است که: از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود (که بدبخت میشوی) بر خدا پناه ببر. از جزع و بی تابی بترس، عموجان توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و سختیها اظهار جزع و ناتوانی بکنی. (حماسه حسینی ص 152 و 176)
تسلیم در برابر قضا و قدر الهی:
امام حسین(ع) هنگامی که داشت به طرف کربلا میآمد، جملهای در جواب فرزدق شاعر معروف دارد که جالب است. بعد از آن که فرزدق وضع عراق را وخیم تعریف میکند، امام میفرمایند: اگر جریان قضا و قدر موافق آرزوی ما درآمد خدا را سپاس میگوییم و از او برای ادای شکر کمک میخواهیم و اگر برعکس، قضای الهی برخلاف آنچه ما آرزو میکنیم جریان یافت، باز هم (کسی که قصد و هدفی جز حق و حقیقت ندارد و سرشتش سرشت تقوا است و از هر غرض و مرضی پاک است) زیان نکرده است. پس به هر حال هرچه پیش آید خیر است. من خدا را سپاس میگویم، هم برای روزهای راحتی و آسانی و خوشی و هم برای روزهای سختی و ناخوشی.
ارزش روشنگری:
درست است که پوشاندن برهنه یا سیر کردن گرسنهای از شیعیان، ثواب بزرگی دارد، اما از دیدگاه امام حسین(ع) کار فکری و عقیدتی و روشنگری برای شیعیان از همه کارها بیشتر پاداش دارد. در همین زمینه امام(ع) میفرمایند:
کدام یک بر تو خوشایند و دوست داشتنی است؟ نجات آن مسکین و ناتوانی که فردی قصد کشتن او را کرده است؟ و یا نجات آن مومن از شیعیان ما که شخصی دشنام دهنده و بی دین، قصد دارد او را از نظر فکری منحرف کند؟ اگر تو راه بسته را بر او بازگشائی تا با دلیل و برهان الهی بتواند آن فرد بیدین و فرومایه را درهم بشکند و به شبهات او پاسخ دهد؟ آری، اگر این فرد را از دست آن دشمن دشنام دهنده نجات دهی ارزشمندتر است که خدای بزرگ میفرماید: و کسی که آن شخص را زنده کند گویا همه انسانها را زنده کرده است. بنابراین اگر فکر کسی را زنده و روشن سازی و او را از انحراف و کفر به سوی ایمان سوق دهی گویا همه انسانها را زنده کرده ای، پیش از آنکه با شمشیرهای آهنی کشته شوند. و در ادامه فرمودند: ارزش کسی که یتیمان آل محمد(ص) را از نظر فکری اداره میکند که از رهبران خود جدا شده و در جهل و نادانی سقوط کرده اند و آنها را از نادانی میرهاند و به تردید و اشکالات آنها پاسخ میدهد، در مقایسه با کسی که به آنها غذا و آشامیدنی میخوراند همانند خورشید است نسبت به ستاره کم رنگ سهاء. (فرهنگ سخنان امام حسین(ع) ص281)
توصیههای آیتالله وحیدخراساني دامت بركاته به زائران اربعین
بسم الله الرحمن الرحیم
زوار قبر سیدالشهداء علیه السلام اگر بدانند کجا می روند و به زیارت چه کسی مشرف می شوند ، سر از پا در این سفر نمی شناسند.
جایی که می روند، به بیان کسی که کلام او به منزلۀ کلام خداست - چون حجت بالغه الهیه است - و مقصد آنان در این سفر عرش خداست.
و آنچه برای ایشان در این مقصد منتهای مطلب است، آن است که آنان زوار خدایند. قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ علیه السلام ؟ قَالَ : كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ . قَالَ: قُلْتُ: مَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْكُمْ [ أَحَدَكُمْ ]؟ قَالَ : كَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.
حدیث صحیح که عقل را مبهوت می کند ، این است : عن ابن محبوب ، عن اسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: لیس نبيّ في السموات والأرض إلا ویسألون الله تبارک وتعالی أن یؤذن لهم في زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل ففوج یعرج.
هیچ پیغمبری نیست، یعنی از آن آدمی که شد صفی الله و مسجود تمام ملائکة الله، و آن نوحی که نهصد و پنجاه سال مردم را به خدا دعوت کرد و شد نجی الله ، و آن ابراهیمی که خدا او را مبتلا کرد به کلمات و بعد از تمام آن کلمات از نبوت و رسالت و خلت گذشت و به مقام امامت رسید ، و آن موسایی که خدا درباره او فرمود : ونادیناه من جانب الطور الأیمن وقربناه نجیا، و شد کلیم الله ، و آن عیسایی که از دم روح القدس به وجود آمد و شد کلمة الله و روح الله، همه اینان مسألتشان از خداوند تبارک وتعالی این است که به آنان اذن دهد که به زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام مشرف شوند.
آیا در آن بقعه چه غوغا است که مطاف تمام انبیا و اولوا العزم از فرستادگان خداست. فوجی از آسمان به زمین نازل و فوجی از زمین به آسمان صاعد، و آن فوج ، مرکب از ملائکه مقربین و انبیا و مرسلین است، و تا قیامت امر بر این منوال است.
خوشا به حال کسانی که قدر این نعمت را بدانند و بعد از این سفر که از هر گناهی پاکیزه می شوند، مراقب باشند که خود را آلوده نکنند، و خدا و امام زمان علیه السلام را هرگز فراموش ننمایند.
و هر ماهی یک ختم قرآن بکنند و به روح رسول خدا صلی الله علیه وآله تا امام زمان علیه السلام نثار کنند و همه قرآنی را که در دوره ی سال برای چهارده معصوم قرائت کردند ، به حضرت ولی عصر صاحب العصر والزمان علیه السلام هدیه کنند، که این عمل آنان را با امام زمان علیه السلام محشور خواهد کرد و کسی که با او باشد با تمام انبیا و اوصیا است.
سزاور است کسانی که از ایران مشرف می شوند ، به نیابت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیهما السلام بروند، و کسانی که از بلاد دیگر به آن حرم شرفیاب می شوند، به نیابت سائر معصومین علیهم السلام مشرف شوند، و در این سفر پر برکت چون نائب آن مقام رفیع هستند، نظر عنایت حضرت سید الشهدا علیه السلام به آن نائبان به رعایت منوب عنه آنان موجب سعادت دنیا و عقبی است.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
منبع: پایگاه اطلاع رساني دفتر معظم له
مژده به زائران اربعین امام حسین علیه السلام
عبد اللّه ابن ابی یعفور می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به شخصی از دوستانش فرمودند:
ای فلانی! آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السّلام می روی؟
آن شخص گفت: آری؛ من هر سه سال یا دو سال، یک مرتبه به زیارت ایشان می روم.
امام علیه السّلام در حالی که صورتشان زرد شده بود، فرمودند: آگاه باش! قسم به خدایی که معبودی غیر از او نیست، اگر او را بیشتر زیارت کنی برای تو بهتر است از آنچه که اکنون هستی!
وی عرض کرد: فدایتان شوم! یعنی اینقدر فضیلت دارد؟
حضرت فرمودند:
نَعَمْ؛ وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکمْ بِفَضْلِ زِیارَتِهِ وَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ، لَتَرَکتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَ مَا حَجَّ مِنْکمْ أَحَدٌ؛ وَیحَک أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ [بِفَضْلِ قَبْرِهِ] کرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یتَّخِذَ مَکةَ حَرَماً؟
قالَ ابْنُ أَبِی یعْفُورٍ: فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَی النَّاسِ حِجَّ الْبَیتِ وَ لَمْ یذْکرْ زِیارَةَ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیْهِ السَّلامُ؟؟
فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: وَ إِنْ کانَ کذَلِک، فَإِنَّ هَذَا شَیءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکذَا، أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِی أَمِیرِ الْمُوءْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلامُ حَیثُ یقُولُ: إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَ لَکنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَی الْعِبَادِ؛ أَ وَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ کانَ فِی الْحَرَمِ کانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَ لَکنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِک فِی غَیرِ الْحَرَمِ»؛
آری؛ به خدا سوگند که اگر من فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام و فضیلت قبرش را برای شما بگویم، به طور کلّی حجّ را ترک می کردید و هیچ یک از شما به حج نمی رفتید. مگر نمی دانی که خداوند متعال به واسطه فضیلت قبر آن حضرت، کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد پیش از آنکه مکه را حرم امن قرار بدهد؟
ابن ابی الیعفور می گوید: عرض کردم: خداوند متعال حج و زیارت بیت اللّه را بر مردم واجب کرده؛ ولی از زیارت قبر امام حسین علیه السّلام چیزی نگفته است؟
امام صادق علیه السّلام فرمودند: آری، همین طور است؛ ولی فضیلت زیارت امام حسین علیه السّلام را نیز خداوند این گونه قرار داده است. مگر این کلام امیر الموءمنین علیه السّلام را نشنیده ای که فرمودند: ظاهراً مسح نمودن کف پا سزاوارتر است تا روی پا؛ ولی خداوند متعال مسح روی پا را بر بندگان واجب کرده است؟! و مگر نمی دانی که اگر موقف[1] در حرم بود بهتر بود؛ ولی خداوند متعال آن را در غیر حرم قرار داده است؟
پی نوشت
[1]. موقف در حج به جایی گفته می شود که بر حاجی واجب است در آنجا توقف و درنگ داشته باشد؛ یکی موقف عرفات و دیگری موقف مشعر است که هر دو نیز در خارج از محدوده حرم قرار دارند.