روح شجاعت، فداکاری و ایمان مانع اعمال دشمنیِ دشمنان است
حضرت آيتاللهالعظمی خامنهای -مدظله العالي- رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهرديروز (سهشنبه 1396/10/12) در دیدار هفتگی با تعدادی از خانوادههای معظم شهیدان، عزت و امنیت و پیشرفت ملت ایران را مدیون فداکاری و از جانگذشتگی شهدا دانستند و با اشاره به حوادث اخیر و تلاش دشمنان برای ضربهزدن به نظام اسلامی، فرمودند: آنچه که مانع دشمن و اعمال دشمنیِ اوست، وجود روح شجاعت، فداکاری و ایمان در ملت است.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، خانوادههای معظم و مکرّم شهیدان دوران دفاع مقدس و شهیدان انقلاب. تا ابد این ملت مدیون فرزندان شماست. چون هر چه که این ملت در این سالها به دست آورده است، عزّت این ملت، امنیّت این ملت، پیشرفت این ملت، همه و همه مدیون این جوانهای عزیزی است که دل از خانه و خانواده و پدر و مادر و همسر و فرزند و اینها کندند و رفتند سینه سپر کردند در مقابل دشمن؛ آن هم دشمنی که همهی دنیا در مقابل ما از او حمایت میکردند، هم غرب، هم شرق، آن روز، هم ارتجاع منطقه، همه و همه از این دشمن خبیث بعثی ما حمایت میکردند. اگر جوانهای دلاور و شجاع و فداکاری وجود نداشتند مثل جوانهای شما که بروند و خودشان را مثل یک سپری، مثل یک سدّی در مقابل دشمن قرار بدهند، این دشمن پایش به داخل کشور میکشید و میرسید و به هیچ چیزی رحم نمیکرد.
شما الان ببینید در شمال آفریقا، در بعضی از کشورهای منطقهی غرب آسیا چه خبر است. آنچه که در ایران با حضور بعثیها اتفاق میافتاد، ده برابر بدتر از آن چیزی بود که امروز در لیبی هست، چند سال در سوریه بود، مدّتها در عراق بود و از این قبیل. کی مانع شد، کی جلو این خسارت عظیم تاریخی و ملی را گرفت؟ جوانهای شما، همین شهدا. و به نظر من ارزش خانوادههای شهدا، این پدری که سه شهید را از دست داده، مادری که سه شهید را از دست داده، بعضیها سه شهید، بعضی دو شهید، بعضیها پنج شهید، بیشتر، ارزش اینها کمتر از ارزش آن شهدا نیست. آن شهید جوان بود، احساسات بود، حماسه داشت رفتند جلو، این پدر و مادر این دستهگل را تربیت کرده بودند، زحمت کشیده بودند، بزرگ کرده بودند، به این حد رسانده بودند، جلوی چشمشان رفت و جسدش برگشت، گاهی جسدش هم برنگشت.
شجاعت پدرها و مادرها و فداکاری پدرها و مادرها به نظر من کمتر از جوانهایشان نیست و من مکرّر به خانوادهی شهدا میگویم که خدا سایهی خانوادهی شهدا را از سر این ملت کم نکند. خانوادهی شهدا خیلی حق دارد، خیلی برای این کشور ارزش دارند، شهدای عزیز هم که واقعاً همین جور. حالا جایگاهشان پیش خدای متعال که به جای خود، امّا تأثیرشان در کشور و وجودشان در کشور هم یک مسألهی بسیار مهمی است. دشمن منتظر یک فرصت است، منتظر یک رخنه است که از این رخنه وارد بشود.شما همین قضایای این چند روز را مشاهده کنید. همهی کسانی که با جمهوری اسلامی بدند، آنی که پول دارد، آنی که سیاست دارد، آنی که سلاح دارد، آنی که دستگاه امنیتی دارد، همه دست به دست روی هم میگذارند برای اینکه بلکه بتوانند برای نظام اسلامی و جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مشکل درست کنند.
حالا من انشاءاللّه حرفهایی دارم راجع به این قضایای این چند روز، با مردم عزیزمان حرف دارم من حرف خواهم زد انشاءاللّه در وقت خودش. یعنی دشمنی به جای خود باقیست. آن چیزی که میتواند جلو اعمال دشمنی را بگیرد، روح شجاعت و روح فداکاری و روح ایمان است که نمونهی کاملش این بچههای شما بودند، این جوانهای شما بودند و من اظهار ارادتم به خانوادهی شهدا یک اظهار ارادت واقعی است. قدر شهید و خانوادهی شهید و پدر مادر شهید و همسر شهید و فرزند شهید را میدانیم، میدانیم که اینها چه حق بزرگی به گردن کشور و انقلاب و نظام و تاریخ ما دارند. امیدواریم انشاءاللّه خداوند متعال همهی شماها را محفوظ بدارد و شهدایتان را با پیغمبر محشور کند.
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی-1396/10/12
امتحان بی دغدغه با چند راه ساده
برای اینکه از امتحانات نتیجه ی بهتری بگیرید ، بهتر است معلم خودتان باشید ، به آمادگی جسمی و روحی تان توجه کنید و دقت و تمرکزتان را بالا ببرید.
دوباره فصل امتحانات فرا رسیده و دانش آموزان مشغول درس خواندن و گرفتن نتیجه ی تلاششان هستند. برخی از دانش آموزان می توانند نتایج دلخواه خود و خانواده شان را بگیرند و برخی دیگر نمی توانند و نا امید می شوند. اما واقع علت این مساله چیست؟ چه اتفاقی می افتد که برخی دانش آموزان نمرات بهتری را نسبت به برخی دیگر کسب می کنند. دانش آموزانی که مهارتهای مطالعه و برنامه ریزی درسی را می دانند، بهتر می توانند درس بخوانند و درنتیجه موفقیت لازم را هم کسب می کنند.
برای اینکه بتوانید امتحانات تان را باموفقیت پشت سر بگذارید و با کمترین استرس در جلسه حاضر شوید و بیشترین نتیجه را بگیرید، بهتر است تا انتهای اتین مقاله ما را همراهی کنید.
برای خودتان معلم باشید
برای درس خواندن در شب های قبل از امتحان، بهتر است خودتان را در جایگاه یک معلم بگذارید. ببینید اگر معلم باشید کدام قسمت از درس مهم است و نکات مهم را مشخص کنید. اگر معلم باشید چه سوالاتی را در آن مبحث طرح می کنید؟ آن سوالات را هم بنویسید. در نهایت مباحث مربوطه را تدریس کنید. تصور کنید که دانش آموزان در کنار شما نشسته اند و به تدریس شما گوش می دهند.
اینگونه درس بخوانید!
یاد گیری یا ثبیت آموخته ها؟
مطالعه کردن در شب های قبل از امتحان نباید به معنای یادگیری مطالب جدید باشد بلکه شما باید از قبل و در طول سال تحصیلی مباحث تدریس شده را مطالعه کنید ویاد بگیرید و در شب قبل از امتحان فقط به یادآوری مطالعه یاد گرفته شده بپردازید. یکی از دلایلی که نسبت به این مبحث می توان گفت این است که در شب امتحان حجم مطالب و استرس شما بالا می باشد و همین مساله مانع از این می شود که بتوانید راحت به یادگیری مطالب جدید بپردازید.
از استرس به آرامش
همراه خوانی داشته باشید
هنگامی که می خواهید مطلب جدیدی را یاد بگیرید حتما از روی نکاتی که معلمتان در کلاس تدریس کرده است نیز، مطالعه کنید. این کار به شما کمک می کند که مطالب را بهتر یاد بگیرید. اگر برای درسی، نکات معلمتان را نداشتید، از کتاب های کمک درسی استفاده کنید.
آمادگی روحی و جسمی فراموش نشود
مسلما هر چقدر در زمان امتحانات و به ویژه شب قبل از امتحان، خواب، استراحت و تغذیه بهتری داشته باشید، آمادگی روحی و جسمی بالاتری هم دارید. سعی کنید شب قبل از امتحان غذای سبک و خانگی بخورید و 8 ساعت خواب شبانه را هم داشته باشید. خوردن صبحانه مناسب در صبح روز امتحان هم از الزامات پیدا کردن آمادگی جسمی است.
صبح روز امتحان
قطعا صبح روزی که قرار است امتحان بدهید، دلشوره و استرس دارید که این مساله کاملا طبیعی می باشد. حتما بعد از بیدار شدن و شستن دست و صورتتان، صبحانه مقوی مثل نان و پنیر و گردو، آب میوه طبیعی و میوه ها و … را بخورید. شب قبل هم وسایلی را که لازم دارید مرتب کنید و دم دستتان بگذارید که صبح هنگام رفتن به مدرسه لازم نباشد زمان زیادی را برای پیدا کردن آنها صرف کنید. سعی کنید روز امتحان کمی زودتر از منزل بیرون بیایید تا دچار استرس نشوید.
سوالات اضطراب انگیز ممنوع!
هنگامی که برای امتحان دادن به مدرسه میروید سعی کنید از دانش آموزان دیگر مداوم سوال نپرسید. زیرا اگر دانش آموزی جواب سوال را نداند و یا اشتباه بگوید شما را دچار درگیری ذهنی می کندو اضطرابتان نیز بیشتر می شود.
یادآوری نکته ها
در زمان مطالعه دروس، حتما نکته برداری کنید و یا در زیر نکات مهم در کتاب خط بکشید و قبل از ورود به جلسه امتحان آن نکات را مطالعه کنید. سعی کنید از روی نکته های دانش آموزان دیگر نخوانید تا دچار اضطراب نشوید. زیرا هر فردی با توجه به نوع یاگیری خودش نکته برداری می کند.
تند تند نوشتن دلیل بر درست نوشتن نسیت
در سر جلسه امتحان هیچ گاه به سرعت نوشتن دیگران دقت نکنید. این کار باعث ایجاد استرس و اضطراب در شما می شود. این نکته را بدانید، هیچ گاه تند تند نوشت دلیل بر این نیست که دوستتان به تمام سوالات پاسخ صحیح داده است.
دقت، تمرکز، تسلط
هیچ گاه در جلسه امتحان یکدفعه به تمامی سوالات نگاه نکنید زیرا ممکن است سوالات را با یکدیگر اشتباه بگیرید و همین مساله استرس شما را بالا می برد. در هنگام شروع جلسه اول یاد خدا را داشته باشید که به آرامش برسید و بعد با فرستادن چند صلوات یا شمردن اعداد 1 تا 10، به تمرکز برسید و سوالات را یکی یکی پاسخ بدهید. اگر جواب سوالی را نمی دانسید به خودتان مسلط باشید و وقت را از دست ندهید. کنار آن سوال یک علامت بگذارید و به بقیه سوالات پاسخ دهید در آخر دوباره به سوالاتی که علامت زده اید پاسخ بدهید. سعی کنید خونسردیتان را حفظ کنید و به سوالاتی که نتوانستید پاسخ بدهید فکر نکنید. فقط یک بار پاسخ تمام سوالات را دوره و مرور کنید زیرا مرور پی در پی جوابهایتان باعث ایجاد شک و تردید در شما می شود.
درس ها ،عبرت ها و مهمترین دستاوردهای حماسه 9 دی
وقایع سال 88 در زمره رویدادهای حساس و مهم تاریخ انقلاب اسلامی است، که از یک سو حماسه حضور ملت در انتخابات بی سابقه ریاست جمهوری به تلخی کشیده شد و از سوی دیگر بحران پدید آمده در پی اغتشاشات و ناآرامی های فتنه گران و بخصوص برخی حرمت شکنی ها در روز عاشورا که از ناحیه مخالفان صورت گرفت، خروش میلیونی ملت در 9 دی نقطه پایانی بر این بحران گذاشت. البته می توان گفت تحولات بعد از انتخابات تا حد زیادی می تواند در نوع بازخوانی حوادث این سال یاری رسان باشد .
اکنون بعد از گذشت 8 سال از فتنه 88 ابعاد تازه ای از این رویداد قابل بررسی است. از یک طرف جریان بازنده انتخابات پذیرفته است که در سازوکارها و نهادهای مستقر فعالیت کند و به نوعی عملا به نادرستی سیاست خود در زیر سوال بردن نتیجه انتخابات سال 88 اعتراف کرده است. از سوی دیگر مدیریت بحران رهبر معظم انقلاب در سال های پس از فتنه جلوگیری از دو قطبی شدن فضای سیاسی کشور و بازگرداندن همگان بر مسیر و مدار قانون بوده است که این اگرچه تجربه گران سنگ و پرهزینه ای بود، اما به هر حال در مسیر تداوم و پویایی انقلاب اسلامی حایز اهمیت است.
رهبر انقلاب در تحلیل ابعاد حماسه نه دی می گویند:"فتنهى سال گذشته جلوهاى از توطئهى دشمنان بود؛ فتنه یعنى کسانى شعارهاى حق را با محتواى صددرصد باطل مطرح کنند، بیاورند براى فریب دادن مردم. اما ناکام شدند. هدف از ایجاد فتنه، گمراه کردن مردم است. شما ملاحظه کنید؛ مردم ما در مقابلهى با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دى در سرتاسر کشور مشت محکمى به دهان فتنهگران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت - همان طورى که گویندگان و بزرگان و همه بارها گفتهاند - یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلى معنا دارد؛ این نشانهى این است که این مردم بیدارند، هشیارند. دشمنان ما باید این پیام را بگیرند. آن کسانى که خیال می کنند می توانند میان نظام و میان مردم جدائى بیندازند، ببینند و بفهمند که این نظام، نظام خود مردم است، مال مردم است. امتیاز نظام ما به این است که متعلق به مردم است. آن کسانى که با همهى وجود نظام جمهورى اسلامى را و اسلام را و این پرچم برافراشته را در این کشور نگه داشتهاند، در درجهى اول خود مردمند؛ دشمنان ما این را بفهمند. سردمداران دولت هاى مستکبر - و در رأس آنها آمریکا - علیه ملت ما حرف می زنند، توطئه می کنند، گاهى شعار می دهند، گاهى اظهارات مزوّرانه می کنند، گاهى صریحاً دشمنى می کنند، گاهى در لفافه می برند؛ اینها همه براى این است که تحلیل درستى از مسائل ایران و شناخت درستى از ملت ایران ندارند. ملت ما ملت بیدارى است، ملت هشیارى است.(۸/دی/ ۱۳۸۹).
- رویکرد غرب نسبت به اغتشاشات سال 88
چارچوب گذاری رسانه ها و دولتمردان غربی نسبت به تحولات بعد از انتخابات ایران در سال 88 به نحوی بود که کوشیدند این حرکت را اقدامی بر ضد نظام و در چارچوب دموکراسی خواهی قلمداد کرده و آن را آغازگر سلسله رویدادهایی با عنوان بهار عربی نامگذاری کردند.
حال آنکه ماهیت مردمی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نادرستی این شبیه سازی را نشان داد بخصوص که غربی ها بعد از موج اول بیداری اسلامی که به عمد آن را بهار عربی کردند نشان داد که یکی بعد از دیگری دولتمردان غربگرا بر خلاف اراده اول مردم برای اسلام گرایی در این کشورها به قدرت رسیدند که کمتر نشانی از دموکراسی دارند. کودتا در مصر، سرکوب قیام مردم بحرین با حمایت غرب و نیز بازگذاشتن دست عربستان برای سرکوب مردم یمن نشان داد که دموکراسی خواهی غرب سراب و فریبی بیش نیست و تنها منافع و همسویی دولتمردان برای آنان اصل است
-نقض برجام تکرار خصومت امریکا در سال 88
عهد شکنی امریکا در برجام باردیگر دشمنی امریکا و غیر قابل اعتماد بودن این کشور را ثابت کرد. امری که در سال 88 نیز رخ داده بود.
رهبر معظم انقلاب در روز 19 دی ماه در جمع مردم قم فرمودند:«رئیسجمهور آمریکا اندکی قبل از آن قضایا به بنده نامه نوشته بود - نامة دوّم- و کلّی اظهارات موافقانه با بندة حقیر و با نظام جمهوری اسلامی (کرده بود)؛ بنده هم قصد داشتم جواب بدهم و نمیخواستم جواب ندهم؛ بعد که این قضایا اتّفاق افتاد، سریعاً موضعگیری کرد به نفع همان کسانی که علیه نظام، علیه انقلاب، علیه اسم اسلام در جمهوری اسلامی در خیابانهای تهران ظاهر شدند و تمام کارهایی را که مخالفین کردند، مورد تأیید اینها قرار گرفت؛ البتّه بیشتر از این میخواستند بکنند، نتوانستند. حالا هم یک عدّه از مخالفین رئیسجمهور فعلی آمریکا میگویند شما در سال ۸۸ حمایت کامل نکردید از آن کسانی که علیه جمهوری اسلامی بودند؛ ولی چرا، حمایت کردند؛ منتها خب ملّت ایران به موقع حرکت کرد، به موقع وارد صحنه شد، کار درست را انجام داد.»
برخی نشریات و رسانه ها ی امریکا نیز از این حمایت علنی امریکا از اعتراضات که در مغایرت آشکار با روح حاکم بر نامه نگاری اوباما با رهبر انقلاب بوده است سخن گفتند به طور مثالنشریه واشنگتن پست می نویسد:
دولتمردان آمریکا به شدت نگران هستند که پشتیبانی مستقیم و آشکار از جنبش سبز باعث آسیب رسیدن به آن شود. اما اکنون که اوباما بهطور آشکار از این جنبش حمایت کرده و حمایت آشکار وی مورد انتقاد قرار گرفته است، وقت آن رسیده که آمریکا هر کاری که از دستش برمی آید، چه بهطور آشکار و چه پنهان برای این کمک به این جریان انجام دهد. دولت اوباما و دیگر دولتهای غربی باید سیاستهای خود را هم راستا و موازی جریان سبز کنند و حرکات این جریان را به خوبی انعکاس و سیاستهای خود را بر آن بیشتر متمرکز کنند… لازم نیست این کشورهای غربی تعاملات دیپلماتیک خود را با ایران بهطور کامل قطع کنند ولی باید طوری رفتار کنند که حاصلش این شود که ایران یک کشور دیکتاتور متزلزل در حال سقوط است و با رفتارشان این موضوع را القا کنند… دولت اوباما و دیگر دولتهای غربی باید سیاستهای خود را نسبت به ایران بیشتر از هر زمان دیگر به گونه ای متناسب و هماهنگ کنند که نشان دهنده و انعکاس دهنده مرکزیت جریان سبز در نبرد برای آزادی باشد… برای کمک به جریان سبز باز هم کارهای بیشتری میتوان انجام داد. برای مثال باید به روسیه و کشورهای غیرغربی برای محکوم کردن خشونت رژیم ایران فشار آورد و تحریمهای سپاه پاسداران و شبکه گسترده تجاری و مالی آن باید افزایش یابد. اقدام در این مورد نباید با ماهها بحث و چانهزنی در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تأخیر بیفتد (9 دی).
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه وقت امریکا نیز می گوید:
ما نمیخواستیم بین اعتراضهای قانونی و تظاهرات مردم ایران و رهبری قرار گیریم. ما می دانستیم که اگر خیلی زود و شدید ورود کنیم، حکومت ایران سعی می کند از ما برای متحد کردن کشور علیه معترضان استفاده کند. بدین ترتیب ما پشت پرده کار می کردیم. ما کارهای زیادی می کردیم تا بدون اینکه سر راه واقع شویم، واقعاً به معترضان قدرت ببخشیم، ما به حمایت لفظی و پشتیبانی از مخالفان ادامه می دهیم.( گفتوگو با شبکه خبری سیانان، 19 مرداد 88).
- درس ها و عبرت های فتنه سال 88
1- مدیریت بحران رهبر انقلاب و نیز اهمیت حفظ و حراست از جایگاه رهبری بخصوص در وضعیت غبار آلود با روشن شدن بیشتر ابعاد حادثه درسال های بعد مشخص شد و به ثبوت رسید.
2- نهم دی نشان داد که بهترین راهبرد امنیت سازی در جمهوری اسلامی ایران امنیت مردم محور است .حضور میلیونی مردم در نهم دی به بحران 8 ماهه در کشور پایان داد.
3- بحران سال 88 تلاش پنهانی در جهت تضعیف توان دولت و نظام برای تحقق برنامه های اداره کشور بوده است. نگاهی به شاخص های اقتصادی سال های بعد از 88 نشان می دهد که با وجود درامدهای سرشار نفتی تاثیرات منفی بحران سال 88 در اقتصاد کشور نیز قابل توجه بوده است. این امر مورد توجه رهبر انقلاب برای نامگذاری سال 89 به همت مضاعف و کار مضاعف قرار گرفت در واقع زیان ناشی از آثار فتنه سال 88 حتی نیازمند کار و تلاش مضاعف چند ساله داشت.
- مهم ترین دستاوردهای حماسه 9 دی
الف- در عرصه داخلی:
حماسه 9 دی نماد عزّت، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمانهای انقلاب ایستاده اند و اعلام کردند اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد.
در ادامه به مهمترین دستاوردهای این حماسه بزرگ پرداخته می شود .
1- افزایش جایگاه مردمی، اقتدار و استحکام نظام
2- تقویت باور به وجود جنگ نرم و فتنه های پیچیده
3- کنار رفتن نقابها از چهره نفاق آلود سران فتنه
4- رفراندوم ملی در دفاع از نظام و رهبری
5- ایجاد اتحاد ملی و انسجام اسلامی در بین ملت
6- موضع گیری اکثر قریب به اتفاق شخصیت ها و جریانات سیاسی علیه فتنه گران
7- شفاف سازی فضای سیاسی و اجتماعی
8- عمق بخشی و بصیرت افزایی
9- غربالگری انقلابیون واقعی از مدعیان دروغین، عافیت طلبان و مصلحت اندیشان
10- منفعل شدن جریان فتنه و افول حیات سیاسی آنها
ب- در عرصه خارجی:
1- آشکار شدن خطر نفوذ دشمن
2- آشکار شدن دشمنی گسترده غرب با نظام و پیوند فتنه با خارج
3- اذعان غرب به اقتدار و قدرت بازدارندگی نظام اسلامی
4- تحرک بخشی به بیداری اسلامی منطقه
5- حمایت ملی از حکومت های مردمی
6- حفظ استقلال سیاسی
7- شکست تئوریهای غربی در کپی برداری از انقلابهای مخملی
8- رسوا کردن سطح و حجم مداخلات خارجی و کمکهای مالی آمریکا و غرب به فتنهگران
9- مطالبه اخراج برخی از اعضای سفارتخانه های فعال در اغتشاشات فتنه
10- آشکار شدن نقش رسانههای غربی با ایجاد شبکههای اجتماعی در کمک به فتنهگران و چالش فعال سازی مجدد آنها
ضمیمه : متن بیانات مقام معظم رهبری ( به ترتیب تاریخ ایراد سخنرانی )
1- “حقیقتى را که درک می کنید، آن را تبیین کنید. کسى انتظار ندارد برخلاف آنچه که می فهمید حرف بزنید. نه، آنچه را که می فهمید، بگویید. البته براى اینکه آنچه می فهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید؛ چون در حوادثِ فتنه گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است،شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بی بصیرتى به سراغش بیاید، این خیلى دون شأن یک انسان هنرى و یک انسان فرهنگى است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوه هاى سیاسى - شیوه هاى سیاستگران و سیاستمداران - در عالم فرهنگ حرکت کرد، این خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بایستى گرهگشایى کرد؛ بایستى حقیقت را باز کرد". (بیانات در دیدار با جمعی از شعرا 14/ 6/ 88)
2- “درباره ى اهل جمل، در قضیه ى جنگ جمل - که یکى از آزمایش هاى بسیار دشوار امیرالمؤمنین بود - فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا على سخطة امارتى»؛ اینها جمع شدند، دست به یکى کردند براى اینکه نسبت به این حکومتى که به امیرالمؤمنین رسیده است، خشم خود را آشکار کنند. «و سأصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم کرد.اما تا کى؟ «ما لماخف على جماعتکم»؛ آن وقتى که ببینم حرکت اینها دارد بین شما مسلمانها شکاف ایجاد می کند، اختلاف ایجاد می کند، برادران را در مقابل هم قرار می دهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ تا آن وقتى که ممکن است، صبر می کنم و با نصیحت رفتار می کنم.
یکى از خصوصیات امیرالمؤمنین در ممشاى سیاسى اش این بود که با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف می زد و استدلال می کرد. در نامه هائى که حتّى به معاویه نوشته است - با اینکه دشمنى بین معاویه و امیرالمؤمنین شدید بود، در عین حال او نامه می نوشت، اهانت می کرد، حرف هاى خلاف می گفت - استدلال می کرد بر اینکه روش تو غلط است. با طلحه و زبیر که آمدند با امیرالمؤمنین بیعت کردند - اینها به عنوانى که می خواهیم عمره برویم، از مدینه خارج شدند، رفتند به طرف مکه. امیرالمؤمنین مراقب بود، از اول هم گفت که اینها قصدشان عمره نیست. رفتند و کارهائى کردند؛ حالا تفاصیلش زیاد است - حضرت اینجور می فرماید: «لقد نقمتما یسیرا و ارجأتما کثیرا»؛ شما یک چیز کوچک را وسیله و مایه ى اختلاف قرار دادید، این همه نقاط مثبت را ندیده گرفتید؛ دم از دشمنى می زنید، دم از مخالفت می زنید. با اینها متواضعانه امیرالمؤمنین حرف میزند، توضیح میدهد؛ می گوید: من دنبال دشمن نمی گردم. این مدارا را دارد. اما آن وقتى که این مدارا اثر نکند، آن وقت جاى قاطعیت علوى است؛ آن جائى است که امیرالمؤمنین نشان می دهد که با کسانى مثل خوارج، آنجور رفتار می کند که خودش فرمود: «انا فقأت عین الفتنة»؛ چشم فتنه را من در آوردم. و کسى دیگر غیر از على نمی توانست - به گفته ى خود آن بزرگوار در نهج البلاغه - این کار را بکند". (خطبه نماز جمعه تهران 20/ 6/ 88)
3- “به نظر من یکی از چیزهائی که فتوحات گوناگون امام را ارزانی آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سیاسی، فتوحات اجتماعی، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را ـ که واقعاً چیز عجیبی بود ـ به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظهی هیچ چیزی را نمیکرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا بنشانند؛ یعنی مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إن النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». یعنی اینکه دائماً دارند به ما می گویند: آقا! «إن النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا الله و نعم الوکیل». نتیجهاش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». نتیجهی این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی همین است که: «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت و لازم شد."(بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 2/ 7/ 88)
4-"بعضیها در فضای فتنه، این جملهی «کن فی الفتنه کبن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ذرع فیحلب» را بد
می فهمند و خیال می کنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچوجه فتنهگر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ذرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.
در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم ـ آثار صفین را نگاه کنید ـ مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروههای مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنهی عظیمی بود که عدهای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ این طرف میرفت، آن طرف می رفت، برای گروههای مختلف سخنرانی میکرد ـ که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست ـ از آن طرف هم آن عدهای که «نفر من اصحاب عبد الله بن مسعود …» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین ـ یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است ـ انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ذرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک بهفتنه است. درفتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستیبصیرت داشته باشند. امیدواریم انشاءالله خدای متعال ما را و شما را به آنچه می گوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.” (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 2/ 7/ 88)
5- ” یک ملتى که بصیرت دارد، مجموعهى جوانان یک کشور وقتى بصیرت دارند، آگاهانه حرکت میکنند و قدم برمیدارند، همهى تیغ هاى دشمن در مقابل آنها کند میشود. بصیرتاین است.بصیرتوقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم
میگذارد."(بیانات در دیدار عمومی مردم چالوس و نوشهر 15/ 7/ 88)
6- “دیدید شما در اوائل همین حوادث بعد از انتخابات - این فتنهى بعد از انتخابات - اولین کارى که شد،تردیدافکنى در کار مسئولین رسمى کشور بود؛ در کار شوراى نگهبان، در کار وزارت کشور. اینتردیدافکنىها خیلى مضر است؛ دشمن این را میخواهد. جوانان بسیجى باید ایمان را، بصیرت را، انگیزه را، رعایت موازین و معیارها را، اینها همه را با هم ملاحظه کنند".(بیانات در دیدار جمع کثیری از بسیجیان کشور 4/ 9/ 88)
7-"در دنیائى که اساس کار دشمنان حقیقت بر فتنهسازى است، اساس کار طرفداران حقیقت بایست بر این باشد که بصیرت را، راهنمائى را، هرچه می توانند، برجستهتر کنند و این شاخص ها را، این مایزها را، این معالمالطریق را بیشتر، واضحتر، روشنتر در مقابل چشم مردم قرار بدهند، که مردم بفهمند، تشخیص بدهند و گمراه نشوند."(بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/ 9/ 88)
8- “مهمترین برههاى و زمان و مکانى که تبلیغ، آنجا معنا میدهد، جائى است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتى بود که از درگیرى و چالش حکومت اسلامى با افرادى که مدعى اسلام بودند، به وجود مىآمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهمالسّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگى فضا. والّا آن وقتى که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتى که در میدانهاى نبرد حاضر میشوند، با دشمنانى که مشخص است این دشمن چه میگوید، کار دشوار نیست. آن وقتى مسئله مشکل است که امیرالمؤمنین در مقابل کسانى واقع می شود که اینها مدعى اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط می روند، هواهاى نفسانى کار دستشان میدهد. این، مشکلترین وضع است که افراد را به شبهه مىاندازد؛"(بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/ 9/ 88)
9- “در سطح بینالمللى، امروز دشمنان از همهى ابزارها دارند استفاده میکنند براى مشوب کردن اذهان عمومى آحاد بشر - ملتها - خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد. دارند براى این تلاش میکنند. ادعاى قانونگرائى می کنند، ادعاى حقوق بشر می کنند، ادعاى طرفدارى از مظلوم میکنند. خب، اینها حرف هاى قشنگى است، اینها حرف هاى جاذبهدارى است؛ اما حقیقت چیز دیگرى است. این رئیس جمهور آمریکا - همین چند روز قبل از این – می گوید: ما دنبال این هستیم که دولت هاى قانونشکن پاسخگو باشند. خب، کدام دولت قانونشکن است؟ کدام دولت قانونشکنتر از دولت آمریکاست؟…………….. قانونشکنترین دولت ها، امروز دولت آمریکاست. حقیقت قضیه این است؛ اما زبانى که به کار میبرند، آن چیزى است که گفتم: ما با قانونشکنى مخالفیم! دولتهاى قانونشکن باید پاسخگو باشند! ببینید، فتنه یعنى این. چه چیزى می تواند این توطئهها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعهى افکار عمومى عالم جمع بکند جز روشنگرى؛ و این ظلمات را بشکند. چه می تواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است."(بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/ 9/ 88)
10- “در زمینههاى مسائل دینى هم همین جور است. یکى از کارهائى که امروز دسته اى فتنهانگیز در دنیا بجد دنبالش هستند، اختلافات مذهبى در بین مسلمانهاست. چون منطقهاى که مسلمانها در آن زندگى می کنند، منطقهى حساسى است، منطقهى پر فایدهاى است، منطقهى راهبردى است، منطقهى نفت است و آنها به اینجا احتیاج دارند؛ اسلام هم مزاحم است. پس بایستى یک جورى مشکل اسلام را براى خودشان حل کنند. یکى از راههاى خوبى که پیدا کردهاند، ایجاد اختلاف بین مسلمانهاست؛ وسیلهى اختلاف هم تعصبات مذهبى. چه چیزى می تواند در مقابل این، ایستادگى بکند؟ بصیرت، روشنگرى، تبلیغ صحیح، در دام دشمن نیفتادن. این، عرصهى بینالمللى است."(بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/ 9/ 88)
11-"از ابتلائات بزرگ انسانها این است؛ همهمان در معرض خطریم، باید مراقب باشیم. کار خطا را می کنیم، بعد براى اینکه در مقابل وجدانمان، در مقابل سؤال مردم، در مقابل چشم پرسشگران بتوانیم از کار خودمان دفاع کنیم، یک فلسفهاى برایش درست میکنیم؛ یک استدلالى برایش می تراشیم!
خب، اینها ایجاد فتنه می کند؛ یعنى فضا را فضاى غبارآلود میکند. شعار طرفدارى از قانون می دهند، عمل صریحاً برخلاف قانون انجام می دهند. شعار طرفدارى از امام میدهند، بعد کارى میکنند که در عرصهى طرفداران آنها، یک چنین گناه بزرگى انجام بگیرد؛ به امام اهانت بشود، به عکس امام اهانت بشود. این، کار کمى نیست؛ کار کوچکى نیست. دشمنان از این کار خیلى خوشحال شدند. فقط خوشحالى نیست، تحلیل هم میکنند. بر اساس آن تحلیل، تصمیم میگیرند؛ بر اساس آن تصمیم، عمل می کنند؛ تشویق میشوند علیه مصالح ملى، علیه ملت ایران. اینجا آن چیزى که مشکل را ایجاد می کند، همان فریب، همان غبارآلودگى فضا و همان چیزى است که در بیان امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) هست: «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛یک کلمهى حق را با یک کلمهى باطل مخلوط میکنند، حق بر اولیاء حق مشتبه میشود. اینجاست که روشنگرى، شاخص معیّن کردن، مایز معیّن کردن، معنا پیدا می کند". (بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون 22/ 9/ 88)
12-"در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام می کند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خداى متعال طلبکار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نکردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مکرر این معنا ذکر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز میخواهد. اگر چشم را باز نکردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال هست. باید چشم باز کنیم، باید نگاه کنیم، دقت کنیم، از همه امکاناتمان استفاده کنیم تا این حقیقت را که خدا در مقابل ما قرار داده است، ببینیم."(بیانات در دیدار مردم قم 19/ 10/ 88)
13-"در شرائطى که دشمن با همهى وجود، با همهى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و می خواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطى از قانون، بایستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادى که شأن قانونى و سمت قانونى و وظیفه ى قانونى و مسئولیت قانونى ندارند، قضایا را خراب می کند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بله، یک عدهاى دشمنى می کنند، یک عدهاى خباثت به خرج می دهند، یک عدهاى از خباثتکنندگان پشتیبانى می کنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بىگناهانى که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال می شوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوان هاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.” (بیانات در دیدار مردم قم 19/ 10/ 88)
14-"نکتهى دوم - که من مکرر در ماههاى گذشته عرض کردهام - این است که دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضاى شفاف را برنمی تابند؛ فضاى غبارآلود را می خواهند. درفضاى غبارآلود است که می توانند به مقاصد خودشان نزدیک شوند و به حرکت ملت ایران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنایش این است که یک عدهاى بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضاى غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهرهى خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینى که امیرالمؤمنین فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع»، تا آنجائى که می فرماید: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لمیخف على المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانى که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمی شود؛ می فهمند این باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندین»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پیرایه بیاید توى میدان، معاند دیگر نمی تواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد می فرماید: «و لیکن یؤخذ من هذا ضغث و من ذاک ضغث فیمزجان»؛ فتنهگر یک تکه حق، یک تکه باطل را می گیرد، اینها را با هم مخلوط می کند، در کنار هم می گذارد؛ «فحینئذ یشتبه الحقّ على اولیائه»؛ آن وقت کسانى که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه می شود. فتنه این است دیگر.” (بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی 29/ 10/ 88)
15- “وقتى در داخل محیط فتنه، کسانى با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى می کنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال می برند، وقتى این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگى فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفافسازى نیست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است: کى به شفافسازى کمک می کند و کى به غبارآلودگى کمک می کند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند.” (بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی 29/ 10/ 88)
16- “فتنهگر و دشمن همیشه هست؛ امروز یک دشمن است، فردا یک دشمن دیگر است، پسفردا یک کس دیگر است، یک جور دیگر است. یک ملت وقتى بیدار بود، آگاه بود، عازم بود، ایمان خودش را حفظ کرد، زنده بود، رویش داشت، با همهى این معارضهها با آسانى - که روزبهروز آسانتر هم خواهد شد - ایستادگى می کند، دست و پنجه نرم می کند، بر همهى این معارضهها هم فائق مىآید."(بیانات در دیدار اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی 29/ 10/ 88)
پژوهش خبری صدا وسیما
نهم دی روز محو فتنه و فتنه گران
فتنه 88 که بر اساس نقشه بیگانگان و عناصر داخلی آنان در کشور براه افتاد؛ بعد از حرمت شکنی روز عاشورا و با اعتراض و بیداری توده های ملت ایران در روز نهم دی ماه خاموش گردید. و نهم دی روز به پاخواستن ملت برای حمایت از ارزش های دینی خود، در تاریخ ایران برای همیشه ثبت شد.
فتنه 88 جنگ احزاب (خندق) بود. در جنگ احزاب همه آمده بودند یعنی همه دشمنان آن روز در میدان حضور یافته بودند و همه در آن به این نقطه اشتراک رسیده بودند که با این اسلام نوپا مخالف هستند و با خود گفتند همه جمع میشویم تا کار اسلام نوپا را یکسره کنیم و بعد به مسائل خود برسیم. فتنه 88 ریشهای حداقل 10 -15 ساله داشته یعنی دشمن بعد از ناامید شدن از حمله نظامی و عرصههای دیگر به فکر این فتنه افتاد. تعداد زیادی از کارشناسان برجسته، سازمانهای اطلاعاتی غربی از مدتها قبل به ایران تردد پیدا کرده بودند. این ترددها تحت عنوان مأموریتهای آکادمیک بود. برخی از کاندیدای معلوم الحال و فرقه سبز وی که از 23 خرداد 88 به مناسبت های مختلف در اعتراضاتی فاقد منطق نسبت به نتایج انتخابات، معترض بودند. پس از حوادث تلخی که در روز قدس(روزه خواری و بی احترامی به ماه مبارک رمضان همراه با شعار نه غزه نه لبنان)، 13 آبان(سر دادن شعار مرگ بر روسیه به جای مرگ بر آمریکا) و 16 آذر(اهانت دردناک به تمثال مبارک نایب امام زمان(عج) و احیاگر اسلام حضرت امام خمینی) آفریدند، فاجعه بزرگ و تلخ 6 دی(روزعاشورا) را آفریدند. آنها در این روز عظیم که روز عزای تمام عالم در سوک شهادت مظلومانه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفای شان است، مرحله بعدی قداست شکنی خود را که در دوره 2 خرداد و پس از آن، به صورت تئوریک در قالب جملاتی چون «عاشورا نتیجه تندروی پیامبر و علی در جنگ بدر بود»؛ «عصمت پیامبر و اهل بیت زیر سوال است»؛ «جایگاه الهی برای اهل بیت، ناشی از تفکر شیعه غالی است»؛ «من حتی امام حسین را هم استیضاح می کنم» و «سوک حسین، مانند سوک سیاوش است» ظاهر نموده بودند، این بارعملا با به آتش کشیدن خیام عزاداری اهل بیت علیهم السلام، جسارت شنیع به پرچم های منقش به نام مبارک حضرت سید الشهدا(ع) و حضرت ابوالفضل العباس(ع)، حمله به عزاداران و نمازگزاران ظهر عاشورا و سنگ باران و آجرباران کردن آنها، چادر کشیدن از سر زنان محجبه ای که به هیئات عزاداری سید و سالار شهیدان می رفتند و بر زمین کوفتن و زخمی کردن آنها و هلهله و شادی و زدن بوق های ممتد، آن کردند که همگان می دانند.
اینها به زعم خود می خواستند در عاشورا، کار نظام را یکسره کنند و با بلاهت تمام، تصور می کردند مردم ولایتمدار ایران هم راضی به اهانت به امام غریبشان هستند!! آن افراد ضد ارزش های ملت به ولایت فقیه جسارت ها روا داشتند و مذبوحانه به عمود خیمه انقلاب اسلامی با شعارهای شان توهین می کردند.این افراد بعد از ورود با کسانی که بعداً در فتنه نقش داشتند جلسات فراوانی برگزار کردند. در آوریل 2008 مصادف با اردیبهشت 87 مشاور اسبق ریگان و مسئول میز ایران در CIA و مسئول میز ایران در پنتاگون و 2 نفر از ایران نشستی را برگزار کردند. ردپایی از حضور دکتر یزدی هم در این نشست وجود دارد که البته به قطع یقین نمیتوان گفت. در آن نشست طرح احتمال تقلب برای انتخابات ایران مطرح شده بود.ما به سه مقوله برای مبارزه با دشمن نیاز قطعی داریم. ابتدا نقشه راه دشمن و نقشه راه نظام را بشناسیم، پس از آن مقایسه مواضع و عملکردهای بین این دو خط را آگاه باشیم. برای هر فتنهای از این دست به مانند فتنه 88 باید خواص آلوده سنگ بنای آن را بگذارند. ویژگی خواص آلوده این است که شناسنامه سیاه و تابلوی خاکستری دارند.
محمدمحسن سازگارا، پادوی دفتر جورج دبلیو. بوش، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده، پیش از «عاشورای سبز»(!) درباره برنامه های فرقه موسوی می گفت: «روز عاشورا، یک مسیر واحد در هر شهر قرار است اعلام شود، تا همه ما آنجا برویم و جمعیت میلیونی[!] خود را نشان دهیم. همچنین از ظهر عاشورا تا شام غریبان در خیابان ها نشسته و با یک بسیج عمومی دست به تعطیلی[!] عمومی در کشور می زنیم». روز عاشورا که همیشه تعطیل است و جمعیت میلیونی معترضان سبزپوش نیز به هزار نفر هم نمی رسید؛ اینها از نشانه های حماقت ذاتی دشمنان این ملت است که دچار خودبزرگ بینی اند. اما آیا واقعا طراحان این سناریوی کثیف و فجیع، خشم مقدس عزاداران حسینی را نادیده گرفته بودند؟ این حرکات مذبوحانه شکنندگان حرمت امام مظلوم(ع) البته در میان فرقه دستساز انگلستان «وهابیت صهیونیستی»، خوشبینانه_ابلهانه_ با توهم سقوط نظام تصور شد!
روزنامه وهابی «الحیات» عربستان که البته در بیروت منتشر می شود، با ذوق زدگی از اهانت عده ای اراذل و اوباش نوشت: «آشکار است نظام شیعه ایران در حال سرنگونی است و هیچ گزینه ای جز تسلیم در برابر مخالفان، پیش رو ندارد»(!) روزنامه «ریاض» چاپ سعودی نیز به انعکاس اهانت به حضرت سیدالشهدا(ع) در تهران پرداخت و مدعی درگیری میان شیعیان بر سر اعتقادات شد! اما حماسه عظیم و 50 میلیونی «9 دی» تومار این توهمات را با شدت تمام در هم پیچید؛ این روز هم از نظر کمیت و هم از حیث کیفیت، بی شک پرشورترین روز تاریخ جمهوری اسلامی بود. این راهپیمایی، آنچنان عظیم بود که سران فتنه دست و پای خود را گم کردند و با وجود درک اندکشان از معادلات سیاسی، متوجه شدند هرگاه این مردم حس کنند فرد یا جریانی اعتقادات شان را آماج اهانت های خود قرار داده اند، با حضور میلیونی، مهر «باطل شد» بر پیشانی آنها می زنند. 9 دی همه ایرانیان آمدند. آنها آمدند تا باز هم بگویند و فریاد کنند، اهل کوفه نیستند. آمدند به حرامیان ثابت کنند هرگز حاضر نیستند لحظه ای از امام حسین(ع) و رهبر حسینی شان جدا شوند. 9 دی روز تولد مجدد انقلاب بود؛ در این روز انقلاب اسلامی بار دیگر عزت و شکست ناپذیری اش را به رخ کسانی کشید که در خواب های پریشان و بی تعبیرشان، سقوطش را می دیدند!! عشق حسین علیه السلام که در دلهای ملت بصیر ایران موج می زد، در نهم دیماه کاری با توطئه گران و فتنه جویان کرد که هرگز آن را فراموش نخواهند کرد. 9 دی روز تثبیت مجدد انقلابی شد که دلهای مستضعفان و آزادگان دنیا برایش می تپد؛ دلهایی که 8-7 ماه با نگرانی حوادثی را که عده ای پشیمان از انقلاب که سجده شان دیگر به جای آنکه برای خدا باشد، برای کاخ سیاه شیطان بزرگ در واشنگتن بود،آفریدند دنبال می کرد. و در پایان، 9 دی روز زمینه ساز بیداری اسلامی منطقه و واژگونی عمال دست نشانده آمریکا و رژیم صهیونیست شد.
9 دستاورد مهم نهم دی ماه 88
حماسه نهم دی ماه و حضور عاشورایی مردم حماسه ساز ولایتمدار ایران اسلامی در راهپیمایی 9 دی ماه 1388 نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و برگ زرین دیگری در افتخارات مردو زن ایرانی به حساب می آید. حماسه 9 دی نماد عزّت، استقلال و بصیرت مردمی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمان های انقلاب ایستاده اند و با صدای رسا اعلام کردند که اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابر تمام دنیای آنها خواهند ایستاد.
هر چند تحلیل واقع بینانه و احصاء دستاوردها و ارمغان های این حماسه بزرگ نیازمند فرصت و وسعت بیشتری است، اما در این مختصر به 9 دستاورد مهم حماسه بزرگ نهم دی 88 پرداخته می شود.
خاستگاه عاشورایی و ماهیت معنوی انقلاب اسلامی
1.انقلاب اسلامی انقلابی عاشورایی است، انقلابی برگرفته از مطالبات دینی، شعارهای معنوی و شعورهای متأثر از دینداری و دغدغه های اخلاقی، انقلابی که با الهام از نهضت خونین حسینی و به رهبری مردمی از تبار پاکان، سلاله رسول الله(ص)، بزرگ مرجع عالیقدر، حضرت امام خمینی(ره) آغاز شد و با همان مطالبات، شعارها و شعورها پیروز گشت و استمرار پیدا کرد. حضور حماسی مردم در راهپیمایی 9 دی سال 88 یک بار دیگر خاستگاه عاشورایی و ماهیت معنوی انقلاب را یادآور شد و پس از سی سال به جهانیان و عوامل بی خرد و کم فهم دشمن و فتنه گران داخلی و خارجی ثابت کرد که هنوز هم انقلاب و مردم انقلابی، خون حسین، پیام حسین و مرام را حسین (ع) در بند بند وجود و لحظه لحظه عمر خویش حفظ نموده و هر لحظه که احساس وظیفه کنند با همان شور حسینی به میدان آمده و توطئه دشمن و فتنه فتنه گران را به خودشان بر می گردانند.
عشق به ولایت عشق به خداست
2.ولایت فقیه رکن رکین و عمود خیمه انقلاب است، مردم در طی سال های انقلاب جایگاه رفیع و نقش کلیدی ولی فقیه را در هدایت سکان انقلاب در امواج سهمگین و طوفان های مهیب بارها و بارها تجربه کرده اند، آنان به درستی تضعیف جایگاه ولایت فقیه را تضعیف ولایت معصومین (ع) و اطاعت از ولی امر را اطاعت از خدا، رسول و ائمه (ع) می دانند و بدان پایبندند، عشق به ولایت عشق به خداست و عشق به خدا کلید سعادت دینا و آخرت است. فتنه گران به زعم خود پنداشتند با جوسازی، بی خردی، غوغا سالاری و اتهام تقلب نیست به انتخابات و جسارت به مقام شامخ ولایت به اهداف پلید خود خواهند رسید اما آنچه اتفاق افتاد زلزلة مهیبی بود که در کانون اصلی فتنه گران واقع شد و مردم ولایتمدار در یوم الله 9 دی با بیعت مجدد با رهبر معظم انقلاب حضرت آیت اله خامنه ای (مدظله العالی) و آرمان های امام راحل(ره) گور فتنه و فتنه گران را کندند و آنان را به زباله دانی تاریخ فرستادند. حماسه نهم دی خط بطلانی شد بر پندارهای غلط و خیال های باطل کسانی که تصور می کردند که رهبری از پشتوانه مردمی برخوردار نیست و با همین توهم تمام توان خود را در شکستن خیمه انقلاب بکار بردند. اما زهی خیال باطل، امت حزب الله یک بار دیگر اعلام کرد که همچنان سرباز ولایت بوده و در این راه کوچک ترین تردیدی به خود راه نخواهد داد.
اقتدار و محبوبیت نظام اسلامی
3.حماسه 9 دی تمام محاسبات دشمن را به هم ریخت، دشمن در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری با استفاده از بغض، کینه و بی بصیرتی برخی عوامل داخلی تمام عِدّه و عُده خود را جمع کرد و با عقبه ای بسیار حساب شده و برنامه ریزی شده وارد صحنه شد تا نقشه های شوم خود را عملی کند. اما سیل خروشان مردم آنان را زمین گیر ساخت و اقتدار و محبوبیت نظام اسلامی بار دیگر را به رُخ جهانیان کشید.
نهم دی ضرورت بصیرت مداری و پرهیز از غفلت
4.نهم دی ماه نمایش بصیرت انقلابی مردم بود. بصیرتی که غبارها و نقاب ها را کنار زد و چهره واقعی مدعیان و فتنه گران را نشان داد، چهره کسانی که به خاطر رسیدن به قدرت از هیچ تلاشی حتی ضربه زدن به ریشه های انقلاب و ارکان رکین نظام اسلامی دریغ نکردند. چهره کسانی که سال ها با نقاب انقلاب گری در صفوف مردم نفوذ کرده بودند و ولایتمداری را فقط در شعار و ظاهر و نه در عمل و رفتار از خودشان بروز داده بودند، یقیناً بزرگ ترین پیام حماسه نهم دی ضرورت بصیرت مداری و پرهیز از غفلت بود.
انسجام مجدد نیروهای انقلابی با محوریت ولایت فقیه
5.یکی دیگر از دستاوردهای مهم نهم دی، انسجام، وحدت و یگپارچگی مجدّد مردم بود. به لحاظ شرایط خاص انتخابات دهم و تبلیغات و جوسازی گسترده و سوء تفاهمات ایجاد شده اختلاف، چند دستگی، مشاجرات و نزاع های فردی و اجتماعی صفوف متحد و منسجم مردم را به شدت تهدید می کرد و راهپیمایی نهم دی، نقش بسیار مؤثر و معجزه آسایی در پیوند درباره دل ها و جان ها ایفاء کرد و انسجام مجدد نیروهای انقلابی با محوریت ولایت فقیه و رفع کدورت ها و سوء تفاهامات ناشی از فتنه گری دشمن را به ارمغان آورد.
نهم دی ماه آخرین میخ بر تابوت معاندان
6.ملی گرایی کاذب، اصلاح طلبی دروغین و نفاق لطمه های بسیاری به پیکر انقلاب وارده کرده و استکبار جهانی را به نفوذ و رسوخ در بدنه انقلاب امیدوار کرده بود، اما با عنایت الهی و تدبیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب و حضور میلیونی مردم در نهم دی ماه آخرین میخ بر تابوت معاندان، منافقین و فتنه گران زده شد و مرگ قطعی آنان رقم خورد.
بر هوشیاری و بصیرت خواص و نخبگان جامعه
7.حماسه نهم دی پیام مهم دیگری داشت و آن زنگ بیدار باش خواص بود. انتخابات دهم به خوبی این مسئله را نمایان ساخت که سطح بصیرت توده مردم و عوام از بسیاری از خواص بالاتر است، در واقع فریادهای کوبنده مردم در راهپیمایی نهم دی تأکیدی مجدد بود به هشدارهای مستمر رهبر بیدار انقلاب مبنی بر هوشیاری و بصیرت خواص و نخبگان جامعه. رهبر معظم انقلاب بارها و بارها نقش و جایگاه و تکالیف نخبگان و خواص را گوشزد کرده بود. معظم له به خواص توصیه کرده بود که هر حرف، هر اقدامی، هر تحلیلی که به دشمن کمک کند در مسیر خلاف ملت است. ایشان به خواص هشدار داده بودند که خیلی مراقب باشند، مراقب حرف زدن، مراقب موضع گیری کردن و…ولی برخی از خواص در این امتحان مردود شدند و حضور آگاهانه مردم این زنگ خطر را به صدا درآورد.
تجلی غیرت و بصیرت عاشورایی امت حزب الله
8.فتنه 88 با بهره گیری از حمایت آشکار و علنی استکبار جهانی به خصوص آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی و تکیه بر امکانات رسانه ای مدرن و گسترده فضای یأس و ناامیدی را در میان انقلابیون و نهضت های مقاومت جهان حاکم کرده و نگرانی ها و دغدغه هایی را دامن زده بود، اما تجلی غیرت و بصیرت عاشورایی امت حزب الله در روز 9 دی تمامی نگرانی ها را برطرف ساخت و یک بار دیگر اقتدار معنوی نظام اسلامی در سطح بین الملل و امید و نشاط دوستداران انقلابی در سطح جهان را به ارمغان آورد.
فتح قله های فرهنگی و علمی جهان
9.دشمن پس از آنکه از مقابله نظامی و اقتصادی با نظام بهره ای نبرد به جنگ نرم روی آورده و مقام معظم رهبری نیز بارها با عناوین مختلف این مهم را یادآور شده و توجه همگان بخصوص مسئول و نخبگان را به ضرورت هوشیاری در برابر جبهه فرهنگی معاند جلب نمود. فتنه 88 نمادی شفاف از سرمایه گذاری فرهنگی استکبار جهانی برای به زانو درآوردن نظام اسلامی با بهره گیری از عناصر داخلی بود. مردم با حضور آگاهانه و هدفمند خود پیام روشن و قاطع خویش را با صدای رسا اعلام نمودند که در جبهه فرهنگی نیز همچون سال های دفاع مقدس، مقتدارنه، آگاهانه و با تجهیز سلاح ایمان، علم و بصیرت با محوریت ولایت فقیه از آرمان ها و اصول اسلام عزیز و انقلاب اسلامی حراست نموده و این مسیر پر افتخار را تا فتح قله های فرهنگی و علمی جهان ادامه خواهند داد.
بیانات ولی فقیه آگاه و شجاع حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای
شایسته است در خاتمه بخشی از فرمایشات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را درباره این روز حماسی و تاریخی؛ یوم الله 9 دی آورده و مطلب را با این فرمایشات گهربار، متبرک کنیم.
اتمام حجت رهبر معظم انقلاب
در شرایط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خدای متعال حجت را همیشه تمام می کند؛ هیچ وقت نمی گذارد مردم از خدای متعال، طلبکار باشند و بگویند تو حجت را برای ما تمام نکردی، راهنما نفرستادی، ما از این جهت گمراه شدیم. مهم این است که انسان این مجاهدت را بکند. این مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خدای متعال هم در این مجاهدت به او کمک میکند. 19 دی مردم قم در سال 56 از این قبیل بود، 9 دی آحاد مردم کشور(سال 88) از همین قبیل است. حرکت عظیم روز چهارشنبه نهم دی ماه حجت را بر همه تمام کرد. 9 دی با 10 دی فرقی ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت که آن حرکت برخاسته از همان عواملی است که نوزدهم دی قم را تشکیل داد؛ یعنی برخاسته از بصیرت است، از دشمن شناسی است، از وقت شناسی است، از حضور در عرصه مجاهدانه است، روز 9 دی را هم متمایز می کنند. روز 9 دی در تاریخ ماند؛ این هم یک روز متمایزی شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرائط کنونی که شرائط غبارآلودگی فضاست، این حرکت مردم اهمیت مضاعفی داشت؛ کار بزرگی بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی علیه السّلام را می بیند. این کارها کارهائی نیست که با اراده امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهی است؛ همان طور که حضرت امام رحمة الله علیه در یک موقعیت حساسی که من بارها این را نقل کرده ام به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهی را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا.[1]
حمایت احمقانه بیگانگان از فتنه گران
اگر آمریکائی ها و انگلیسی ها و صهیونیست ها،(در دوران فتنه) می توانستند نیرو وارد خیابان های تهران بکنند، یقین بدانید می کردند. اگر برای شان امکان داشت که با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان که می خواهند، هدایت کنند، می کردند. منتها می دانستند این کار به ضررشان تمام می شود. تنها کاری که می توانستند بکنند، این بود که در صحنه تبلیغات، در صحنه سیاست جهانی، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمایت کنند. رؤسای جمهور کشورهای مستکبر در این قضیه وارد میدان شدند؛ اغتشاشگران خیابانی و خرابکارانی را که با آتش زدن می خواهند موجودیت خودشان را نشان بدهند، ملت ایران نامیدند؛ شاید بتوانند اوضاع را آنچنان که طبق میل خودشان است، در افکار عمومی دنیا و کشورمان تصویر و ترسیم کنند؛ اما شکست خوردند. قوی ترین و آخرین ضربه را ملت در روز 9 دی و 22 بهمن وارد کرد. کار ملت ایران در 22 بهمن، کار عظیمی بود؛ 9 دی هم همین جور. یکپارچگی ملت آشکار شد. همه کسانی که در عرصه سیاسی به هر نامزدیرأی داده بودند، وقتی دیدند دشمن در صحنه است، وقتی فهمیدند اهداف پلید دشمن چیست، نسبت به آن کسانی که قبلاً به آنها خوشبین هم بودند، تجدید نظر کردند؛ فهمیدند که راه انقلاب این است، صراط مستقیم این است.[2]
9 دی روز فراموش نشدنی
راهپیمائی مردم در 22 بهمن با همه عظمتی که دارد یک کار متعارف است، یک کار روان شده است، شناخته شده است، توقع است که انجام بگیرد و انجام می گیرد؛ 23 تیر در سال 78، یک کار متعارف نبود، یک کار متوقع نبود؛ کار 9 دی ماهِ هم همین جور بود. شناختن موقعیت، فهمیدن نیاز، حضور در لحظه مناسب و مورد نیاز؛ این اساس کار است که مؤمن باید این را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن کاری را که باید انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. یکی از قله های فراموش نشدنی، 9 دی بود.[3]
روز نهم دی شما دیدید در این کشور چه اتفاقی افتاد و چه حادثه ای پیش آمد. دشمنان انقلاب که همیشه سعی می کنند راهپیمائی های میلیونی را بگویند چند هزار نفر آمده اند- تحقیر کنند، کوچک کنند- اعتراف کردند و گفتند در طول این بیست سال، هیچ حرکت مردمی ای به این عظمت در ایران اتفاق نیفتاده است؛ این را نوشتند و گفتند. آن کسانی که سعی در کتمان حقایق درباره جمهوری اسلامی دارند، این را گفتند. علت چیست؟ علت این است که مردم وقتی احساس می کنند دشمن در مقابل نظام اسلامی ایستاده است، می آیند توی میدان. این حرکتِ ایمانی است، این حرکتِ قلبی است؛ این چیزی است که انگیزه خدائی در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست اراده الهی است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دل ها دست خداست. اراده ها مقهور اراده پروردگار است. وقتی حرکت خدائی شد، برای خدا شد، اخلاص در کار بود، خدای متعال اینجور دفاع می کند. لذا می فرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین آمنوا».[4]
بصیرت و هوشیاری مردم
فتنه 88 با حضور مردم در 9 دی تمام شد یعنی 9 دی ایستگاه پایانی فتنه 88 بود اما 9 دی پایان همه فتنهها نیست زیرا درگیری ما با آمریکا ماهوی است و مادامی که با اسلام ناب در حاکمیتی که داریم و آمریکا بر خوی استکباریش تأکید دارد این درگیری ادامه دارد. اصلیترین نقشه راه دشمن براندازی جمهوری اسلامی است این خط را هم همیشه مستقیم مطرح نمیکنند. بلکه در بعضی مواقع با طرح پلکانی جلو میبرند. طرح پلکانی طرحی است که بعد از چند پله به هدف میرسید. حالا که ما این هدف را میدانیم باید نگاهمان به تمام جوانب باشد. لذا هرجا هر کسی را میبینید که با خط استراتژیک آمریکاییها همخوانی دارد باید با احتیاط به او نگاه کنیم. یکی از این راهها نفوذ است. اول باید بدانیم که نقطه حساس کجاست زمانی که نقطه حساس را پیدا کردیم باید بدانیم تاکتیک حریف برای ورود به این نقطه چیست و پس از ورود چه برنامهای را دنبال میکند. برای ورود به این کانونها عوامل نفوذ همرنگ میشوند اینجا است که عامل نفوذ مجبور است ظاهر خودی داشته باشد. در فتنه 88 یک دفعه میبینید همه جریاناتی که با هم اختلاف نظر دارند دور هم جمع میشوند این همان ائتلاف سفید است. این نوع طرحی است که افراد و گروههای که با هم اختلافنظر دارند اگر در یک خط قرار بگیرند هرچه نقاط اتفاق نظر بیشتری داشته باشند دایره ائتلاف کوچکتر میشود. هر گاه دیدید جریاناتی با هم اختلافنظر دارند به یک ائتلاف رسیدند به تابلوی ائتلاف اعتماد نکنید. برای اینکه ببینید هدف اصلی ائتلاف چیست از مواضع آن گروه و ائتلاف مخرج مشترک بگیرید و وقتی میبینید برخی مدعیان اصلاحات، کارگزاران، بهائیان، منافقین، گروههای خارجی و عبدالمالک ریگی با هم ائتلاف میکنند باور نکنید هدف انتخابات است.
پی نوشت ها
[1] مقام معظم رهبری، در دیدار مردم قم/ 19 دیماه 88
[2] بیانات مقام معظم رهبری، اول فروردین 1389
[3] بیانات مقام معظم رهبری، 29 دیماه 88
[4] بیانات مقام معظم، 19 بهمن 88
منبع : پایگاه اطلاع رساني حوزه ,
چرایی و چگونگی گرامیداشت حماسه نهم دیماه
حضور پرشور، انقلابی و میلیونی مردم در نهم دیماه سال 88 که در طول سه دهه تاریخ انقلاب بی نظیر بود یکی از مقاطع بسیار حساس تاریخ انقلاب است؛ چرا که این حماسه نمود یک راهبرد مهم انقلاب اسلامی در مهار فتنه ها بود. 9 دی ماه در تاریخ انقلاب ماندگار شد نه به خاطر مهار فتنه 88 بلکه به خاطر ارائه الگویی آرامش بخش به جامعه در فتنه ها و عملیات های پیچیده جنگ نرم دشمن.
اگرچه زوایای بسیار زیادی برای بحث و بررسی و تحلیل حوادث 9 دی وجود دارد ولیکن به اقتضای شرایط سیاسی کشور دو موضوع اهمیت بیشتری دارد، نکته اول چرایی لزوم گرامیداشت حماسه نهم دی ماه و حفظ ماندگاری آن است و دوم چگونگی و ظرافت هایی است که برای این اقدام ضرورت دارد.
الف) چرایی گرامیداشت حماسه 9 دی:
1- حماسه نهم دیماه و تضمین تداوم انقلاب اسلامی: انقلاب اسلامی ایران از سال 57 با مشکلات و بحران های زیادی دست و پنجه نرم کرده است اما می توان سخت ترین مقطع آن را در ایان پس از انتخابات 88 مشاهده نمود. در هیچ کدام از بحران های پیش روی انقلاب، هویت انقلاب اسلامی مورد هجمه قرار نگرفته بود و کوچکترین شکافی در صف ملت برای مقابله با بحران ها نبود ولی در سال 88 بحران و فضای فتنه حاکی از وجود اختلاف در بین بخشی از مردم و حاکمیت بود. از آنجا که بزرگترین سرمایه هر نظامی اعتماد مردم به آنهاست، فتنه 88 را می توان بزرگترین بحران انقلاب اسلامی از سال 57 دانست. اهمیت گرامیداشت حماسه نهم دی ماه به خاطر این است که مردم در روز بصیرت عمق ارتباط خود با نظام و انقلاب را به نمایش گذاشتند و تداوم ایستادگی خود در کنار آرمان های انقلاب را به همه نشان دادند. حماسه نهم دی ماه دشمن را نسبت به رخنه به صفوف ملت ایران ناامید کرد و نا امیدی دشمن تضمینی برای تحکیم و تداوم پایه های انقلاب است.
2- الگویی کارآمد برای مهار فتنه ها: انقلاب اسلامی یک الگوی جدید اداره جامعه را به جهان معرفی کرد که از یک طرف بر پایه دین و معنویت و از طرف دیگر بر خواست و اراده مردم استوار است. این الگوی جامع برای تهدیدات و آسیب های پیش روی نظام نیز سکوت نکرده است. به عنوان نمونه الگوی دفاعی جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی و در حال حاضر مقابله با داعش کارآمدی خود را نشان داده است. این الگو برای دفاع در مقابل تهدیدات نرم و انقلاب های مخملی نیز الگویی کارآمد است که توانمندی خود را در سال 88 نشان داد. بر اساس این الگو تهدید نرم با مقابله مستقیم و سخت مهار نمی شود و باید از قدرت نرم و اقناع افکار عمومی، بصیرت بخشی به جامعه و زدودن غبار فتنه ها بر اینگونه مشکلات فائق آمد. نهم دی ماه در حقیقت تبلور بصیرت ملت و نماد پیروزی حضور ملت در مقابل کسانی یا گروه هایی بود که از غبارآلود بودن فضا ارتزاق می کردند. در حالی که قدرت های مطرح دنیا برای مهار فتنه ها دست به ارعاب و تهدید و همچنین اقدامات اطلاعاتی و امنیتی می زنند جمهوری اسلامی ایران با پشتوانه حضور مردم الگوی جدیدی را مهار فتنه ها به جهانیان عرضه کرد.
3- ناامیدی دشمن از ایجاد فتنه داخلی: از آنجا که حماسه 9 دی در سال 88 آبی بود بر آتش فتنه ای که مهمترین حامیان آن را کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس حضور داشت، گرامیداشت پرشور حماسه نهم دیماه در حقیقت مشت محکمی بر دهان استکبار است تا دیگر به فکر تکرار چنین فتنه هایی نیفتد.
ب) چگونگی گرامیداشت حماسه 9 دی:
1- حماسه نهم دیماه نباید توسط یک جریان مصادره شود. گرامیداشت این حماسه باید از یک طرف نماد استقامت بر سر اصول و تسلیم زیاده خواهی دشمن نشدن باشد و از طرف دیگر وحدت ملی را تقویت کند و خود به عنوان عامل تفرقه تبدیل نشود.
2- حماسه نهم دیماه با این واقعیت تاریخی همراه است که بازی خوردگان و سران فتنه ابتدا توسط مردم محاکمه شدند و مجازات آنها در دادگاه ملی فراموشی و بی توجهی به درخواست های غیرقانونی آنها بود. حصر سران فتنه به معنی مجازات آنها نیست؛ حصر تدبیر کوتاه مدت نظام در مدیریت این بحران بعد از آن اتفاق افتاد که در نهم دیماه مردم پاسخ نهایی را دادند و نباید با حماسه نهم دی ماه گره بخورد. لذا این نکته حائز اهمیت است که ممکن است با تشخیص شورای عالی امنیت ملی، حصر سران فتنه رفع و یا تمدید گردد و این به معنی عدول از اصول و ارزشهایی نیست که حماسه نهم دیماه را آفرید.
3- اگرچه در وقوع حماسه نهم دیماه در سراسر کشور و قبل از آن در هشتم دیماه در گیلان، شور حسینی مردم همراه با شعور انقلابی هر دو نقش داشتند ولی بر ماست که با تعمیق بصیرت انقلابی در این ایام، فتنه های جدید را بشناسیم و در سال 88 توقف نکنیم. فتنه زمانی اتفاق می افتد که کسانی با لباس حق نما و با انگیزه قدرت یابی، جای حق و باطل را عوض کنند و این سناریو تکرار شدنی است. در گرامیداشت حماسه نهم دیماه بر همه خواص و اهل بصیرت فرض است که ماهیت فتنه های جدید را آشکار کنند.
منبع: سایت بصیرت
مواظب شلیک توپخانه دشمن در فضای مجازی باشید
امروز هزاران توپخانه دروغپردازی به سمت این ملت مشغول شلیک هستند تا مردم را ناامید و بدبین کنند. متأسفانه در داخل هم گروهی، درست همان کار دشمن را ادامه میدهند: ناامیدکردن مردم، متهم کردن، دروغهای دشمنساز را در ذهن مردم انداختن؛ اینها تقوا ندارند؛ اینها بجای آنکه سیاستشان دینی باشد، دینشان سیاسیکاری است. خدا، دین و انصاف را رعایت نمیکنند.
در آستانهی هشتمین سالگرد حماسهی نهم دیماه «روز بصیرت و میثاق امت با ولایت»، هزاران نفر از اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی سراسر کشور، صبح امروز (چهارشنبه) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار به شرح زیر است:
* در جنگ باید حدس بزنید دشمن میخواهد چهکار بکند. امروز حدس زدن نیاز ندارد، هزاران توپخانهی دروغپردازی به سمت این ملت مشغول شلیک هستند، برای اینکه مردم را ناامید و بدبین کنند و اعتماد به نفس مردم را بگیرند.
متأسفانه در داخل هم گروهی، درست همان کار دشمن را ادامه میدهند: ناامید کردن مردم، متهم کردن، دروغهای شاخدار دشمنساز را در ذهن مردم جا انداختن؛ اینها کارهایی است که عدهای دارند انجام میدهند.
اینها تقوا ندارند؛ آن کسانی که کار دشمن را در داخل انجام میدهند تقوا ندارند. اینها دینشان سیاسی است؛ بهجای آنکه سیاستشان دینی باشد، دینشان سیاسیکاری است. همان کار دشمن را انجام میدهند که فلان جناح یا فلانکس را بالا یا پایین ببرند. بعضیها صاحب رسانهاند، بعضیها صاحب منبرهای تبلیغاتی هستند، میتوانند حرف بزنند و نه خدا، نه دین، نه انصاف را رعایت نمیکنند.
* اینها دشمن را شاد میکنند به قیمت ناامید کردن مردم و نسل جوان؛ بخصوص کسانی که همهی امکانات مدیریتی، یا امروز دستشان است یا دیروز دستشان بوده، فرقی نمیکند؛ تمام امکانات دست اینها بوده یا هست و آنوقت به قول فرنگیمآبان، نقش اپوزیسیون به خود میگیرند.
این کسانی که کشور در اختیارشان هست یا بوده، دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند؛ اینها باید پاسخگو باشند.
بندهای که امکانات در اختیارم هست نمیتوانم مدعی باشم، من باید پاسخگو باشم که با این امکانات چه کردهام.
بهجای اینکه پاسخگویی کنم، نقش مدعی را علیه این و آن بازی کنم؛ مردم این را قبول نمیکنند. حالا ممکن است کسی فکر کند در مردم تأثیر میگذارد [اما] مردم هم آگاهند و این را نمیپذیرند.
* همهی مدیران جمهوری اسلامی از اول تا امروز، خدمات مهمی انجام دادهاند؛ خب ما بودیم و از نزدیک دیدهایم؛ البته صدماتی هم زدهاند.
انسان باید خدمات دولتیها و قضائیها و مجلسیها را در طول زمان -هر چه بوده- سپاسگزاری کند. صدمات را هم باید نقد کرد؛ منتها نقد منصفانه و مسئولانه، نه نقد همراه با تهمت.
نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجنپراکنی حرام است. نقد با تهمت زدن و تکرار کردن حرف دشمن فرق دارد.
نقد باید منصفانه و عاقلانه و مسئولانه باشد. سیاهنمایی هنر نیست. اینکه برداریم همینطوری بیهوا این قوه و آن قوه را بدون هیچ تمییزی محکوم کنیم، اینکه هنری نیست. هر بچهای هم میتواند سنگ بردارد و شیشهها را بشکند؛ اینکه هنری نیست.
* هنر این است که انسان منطقی و منصفانه حرف بزند و برای قدرتیابی حرف نزند و خدا را در نظر داشته باشد.
انقلابینمایی غیر از انقلابیگری است. انقلابیگری کار سختی است؛ پابندی و تدین لازم دارد.
* نمیشود که انسان یک دهه همهکارهی کشور باشد، بعد یک دههی بعدی تبدیل شود به مخالفخوان کشور. ۹دی که آنقدر عظمت دارد، پاسخ ملت به این بازیها بود. ۹دی دفاع از ارزشها و دین بود. آنجا ایستادگیای که کردیم برای دفاع از [اصل] انتخابات بود.
* خیلی باید مراقب خودمان باشیم؛ امام فرمودند که ملاک، حال فعلی افراد است؛ امام حکیم بود، معنای این سخن آن است که هیچکس ضمانت درست بودن تا دم مرگ را ندارد و باید مراقب خودش باشد.
حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است
* مراقب باشید نفوذی دشمن در دستگاههای تصمیمساز و تصمیمگیر وارد نشود.
چاپلوسیهای دشمن را هم جدی نگیرید. اظهار محبت و ارادت و «بیا دست بدهیم» و «بنشینیم» را جدی نگیرند.
اینها اگر رعایت شود، بدانیم جمهوری اسلامی همچنان این حرکت رو به جلو را پیش خواهد رفت و این مشکلات گرانی و تورم و رکود -که بنده میدانم مردم دچارش هستند- با همت مسئولین قابل رفع است و خدای متعال پاداش این را خواهد داد و گره را باز خواهد کرد.
* دشمن اصلی ما که آمریکاست یکی از فاسدترین و ظالمترین حکومتهای دنیاست؛ آنها از تروریستها و داعش تا توانستند حمایت کردند، باز هم دارند از زیر به داعش و امثال داعش، به تکفیریها کمک میکنند؛ از دیکتاتورها، شاه ایران، خاندان سعودی و سلسلههای ظالم منطقه حمایت میکنند؛ از جنایتکارانی که در فلسطین و یمن جنایت میکنند حمایت میکنند.
* در داخل کشور خودشان جنایت میکنند؛ پلیس آمریکایی بدون هیچ عذر موجهی زن و بچه و جوان سیاهپوست را به قتل میرساند و در دادگاه تبرئه میشود! این دستگاه قضائیشان است، آنوقت به دستگاه قضائی دیگر کشورها و دستگاه قضائی مؤمن کشور ما ایراد میکنند.
البته دستگاه قضائی ما بدون ایراد نیست، من از اشکالاتی که در قوهی قضائیه و مجریه است، بیاطلاع نیستم، اطلاع من شاید بیش از خیلیهای دیگر است، لکن نقاط مثبت را هم میبینم.
بله، قاضی فاسد داریم، قاضی عادل و مطمئن هم داریم؛ حق نداریم یکسره نفی کنیم.
مدیر اجرایی جاهطلبِ پرروی پولطلب داریم، مدیر اجرایی پاکدست زحمتکش هم داریم؛ حق نداریم همه را با یک چوب برانیم.
منبع: پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی)-10/6/96
دیداری با امام حسن عسکری علیه السلام
مقدمه
گزارش ديدار دو نفر از شخصيتهاي مطرح جهان تشيع و از چهره هاي درخشان عرصۀ علم و حديث از شهر مقدس قم در عصر پيشواي يازدهم شيعيان، با امام حسن عسكري علیه السلام را در شهر سامرا، از چند جهت برگزيدم و مطالعۀ آن را از اول تا آخر به تمام مخاطبان بزرگوار، به ويژه به مبلغان گرامي اكيداً توصيه ميكنم كه حتماً از بركات اين روايت محظوظ خواهند شد. برخي از اين جهات عبارت اند:
1. پاسخ متقن به شبهات مخالفين امامت و جواب به تعدادي پرسش اعتقادي و تاريخي از زبان معصوم علیه السلام.
2. آموزش نكات مهم اخلاقي از سيره امام عسكري علیه السلام.
3. آشنايي با نزديكترين ياران امام عسكري علیه السلام كه شخصيتهاي تأثيرگذار در تاريخ تشيع به شمار ميروند.
4. ديدار با حضرت صاحب الامر علیه السلام در حضور پدر بزرگوارش امام عسكري علیه السلام.
5. پاسخهاي منطقي و استدلاليِ حضرت مهدي علیه السلام با اشاره پدر بزرگوارش.
شبههاي فريبنده بر امامت!
ماجراي اين ديدار از آنجا آغاز ميشود كه سعد بن عبد اللَّه اشعري قمي (1)، - كه همواره با مخالفين امامت بحث و مناظره ميكرد - گرفتار يك دانشمند ناصبى مذهب متعصب و لجوج شد كه در مناظره عقيدتى بسيار سختگير بود. وي پس از اتمام مناظره به سعد گفت: «واى بر تو و بر يارانت! شما گروه رافضيان، زبان به طعن مهاجرين و انصار مى گشاييد و منكر محبّت رسول خدا صلی الله علیه و آله بر ايشان هستيد. صدّيق (خليفه اول) كسى است كه به سبب سبقتش در اسلام، فوق تمام صحابه است؛ مگر نمى دانيد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله تنها بدين خاطر با او به غار رفت كه آنچه بر خود هراس داشت بر او نيز همان داشت، و چون مى دانست او خليفه امّتش خواهد شد، با اين كار خواست همانطور كه جان خود را حفظ مى كند او را نيز محافظت فرمايد، تا مبادا اوضاع و احوال دين اسلام پس از او مختل شود؛ و اينكه على علیه السلام را در فراش خود گماشت، براى اين بود كه نيك مى دانست اگر او كشته شود اوضاع دين مختل نمى شود؛ چرا كه در ميان صحابه جايگزين او موجود است و به هر جهت توجّهى به قتل او نكرد.!!»
سعد بن عبدالله اشعري جوابهايى به اين شبهه داد؛ ولى آن ناصبيِ متعصب، قانع نشد.
شبههاي ديگر!
سپس ناصبي به سعد گفت: «اى گروه رافضيان! شما معتقديد كه اوّلى و دومي از أهل نفاق بوده اند، و در اثبات آن استدلال به شب عقبه مى كنيد.» و آنگاه از سعد پرسيد: «بگو ببينم، آيا اسلامِ آن دو (اولي و دومي) از سر شوق و رغبت بود يا كراهت و اجبار؟» (2)
سعد نيز از پاسخ بدان امتناع ورزيد و در دل گفت: «اگر بگويم از سر شوق و رغبت بوده، مى گويد: پس در اين صورت ممكن نيست كه ايمان آن دو از سر نفاق بوده باشد؛ و اگر بگويم از سر اكراه و اجبار بوده، كه در آن زمان هنوز اسلام نيرو و قوّتى نگرفته بود كه اسلام آن دو از سر زور و اجبار بوده باشد؛» پس بدون هيچ پاسخى از نزد اين فرد مخاصم مراجعت نمود. اين شبهات فكرش را چنان مشغول نمود كه از غصّه نزديك بود جگرش پاره پاره شود؛ پس از آن دست به قلم برده و در طومارى اقدام به نوشتن بيش از چهل مسئله پيچيده - و مشكلى كه جوابش را نمى دانست - نموده و تصميم گرفت آن را از احمد بن اسحاق (3) كه نزديكترين دوست امام حسن عسكري علیه السلام و بهترين همشهرياش بود، بپرسد.
وقتي به دنبال او رفت معلوم شد به قصد سفر به سامرا از شهر خارج شده است. سعد بن عبدالله ميگويد: بيدرنگ به راه افتادم. در بين راه او را ملاقات و علت ديدار را بيان كردم و گفتم: «طبق معمول پرسشهايي آوردهام كه جواب بگيرم.» وي در حالي كه از اين ديدار خوشحال بود، به من گفت: «خوب شد آمدي، همراهم باش؛ زيرا من به شوق ديدار مولايمان حضرت عسكري علیه السلام به سامرا ميروم و سؤالاتي در رابطه با تأويل و تنزيل قرآن دارم. با هم برويم و پاسخهايمان را از منبع وحي بگيريم؛ زيرا اگر به محضر آقا برسي، با دريايي از شگفتيهاي تمام ناشدني و غرائب بيپايان روبرو خواهي شد.
لحظهشماري براي ديدار
سعد ميگويد: «با احمد بن اسحاق راه افتاديم. وقتي وارد سامراء شديم، يكراست به منزل امام عسكري علیه السلام رفتيم و بعد از كسب اجازه، يكي از خدمتگزاران، ما را به داخل منزل راهنمايي كرد. وقتي وارد محضر امام علیه السلام شديم، صحنه ملاقات چنان زيبا و ديدني بود كه گويا رخسار حضرتش مانند ماه شب چهارده ميدرخشيد و كودكي روي زانويش نشسته بود كه در شكل و زيبايي به ستاره مشتري شباهت داشت؛ (4) موي سرش از دو سو تا بنا گوش ميرسيد و ميان آن باز بود؛ مانند الفي كه در بين دو واو قرار گيرد و در مقابل او انارى از طلا مزيّن به نگين و جواهرات گرانبها بود كه يكى از سران بصره به او اهدا كرده بود. و در دست مبارك امام عسكرى علیه السلام قلمى بود كه مطالبى را بر كاغذى مى نوشت و هر بار كه قصد نوشتن را مى كرد آن پسر بچّه دست او را مى گرفت و آن حضرت علیه السلام نيز آن انار طلايى را رها مى ساخت تا بهدنبال آن رود و آن حضرت علیه السلام بتواند به نوشتن ادامه دهد.
دستان مطهر و اموال آلوده!
احمد بن اسحاق با خود كيسهاي داشت كه آن را با يك عباى طبرى پوشانده بود، و در آن حدود يك صد و شصت بسته دينار و درهم بود، و سر هر كيسه را صاحبش مهر زده بود. بعد از سلام و احوالپرسي، احمد بن اسحاق، عباى طبرى را گشود و كيسه سر به مهر خود را در مقابل امام عسكرى علیه السلام نهاد. امام علیه السلام به پسر بچّه نگريسته و فرمود: «مهر از هداياى شيعيان و دوستان خود بردار.»
آن كودك گفت: «يَا مَوْلَايَ أَ يَجُوزُ أَنْ أَمُدَّ يَداً طَاهِرَةً إِلَى هَدَايَا نَجِسَةٍ وَ أَمْوَالٍ رِجْسَةٍ؛ مولاى من! آيا جايز است دست پاك و مطهّرم را به هدايا و اموالى آلوده دراز کنم؟!» سپس ادامه داد: «اى ابن اسحاق! محتويات كيسه را بيرون آور تا من حلال و حرام آن را جدا كنم؛» سپس اوّلين كيسه اى كه خارج ساخت، آن پسر بچّه گفت: «اين مال فلانى از فلان محلّه در قم، شامل شصت و دو دينار است كه چهل و پنج دينار آن مربوط به بهاى فروش زمين سنگلاخى است كه صاحبش آن را از پدر خود به ارث برده و چهارده دينار آن مربوط به بهاى هفت جامه و سه دينار آن مربوط به اجاره دكّانها است.»
امام عسكرى علیه السلام فرمود: «راست گفتى پسر جان! اكنون آن مرد را راهنمايى كن كه حرام آن كدام است.» پسر بچّه گفت: «در اين مسكوكات دينارى است منسوب به شهر رى (رازى) كه تاريخ آن فلان سال است و نصف نقش آن محو شده؛ و سه قطعه طلاى آملى به وزن يك دانق و نيم در اين كيسه مى باشد، كه اين مقدار از آن حرام است، و علّت تحريم آن اين است كه صاحب آن در فلان سال و فلان ماه به يكى از همسايگان بافنده خود يك من و يك چارك نخ داده كه آن را ببافد، و مدّت زمان زيادى از آن گذشت تا اينكه دزدى آن را به سرقت برد و بافنده خبر دزدى را به او رسانيد، ولى او قبول نكرد و تصديقش ننمود و غرامت آن را يك من و نيم نخ باريكتر از وى باز ستانده است و از آن جامه اى بافته كه اين دينار و آن قطعه طلاى آملى بهاى آن است.» و چون سر كيسه را باز كرد در آن، دينارِ رازي و طلاى آملى را همانگونه كه گفته بود يافت.
سپس كيسه ديگرى را باز كرد، آن پسر بچّه گفت: «اين كيسه متعلّق به فلانى از فلان محلّه قم است، و مسكوكات آن پنجاه دينار است و در خور ما نيست كه دستانمان را بدانها نزديك كنيم.» گفت: «براى چه؟» پاسخ فرمود: «زيرا اين سكّه هاى طلا، بهاى گندمى است كه آن گندم متعلّق به صاحب آن و تعدادى زارع است؛ ولى فرستنده سهم خود را با پيمانه تمام برداشته؛ امّا سهم زارعان ديگر را با پيمانه ناتمام داده است.» در اينجا مولايمان امام عسكرى علیه السلام فرمود: «عزيزم! راست گفتى!»
جامه آن پيرزن را بياور!
سپس افزود: «اى پسر اسحاق! اين كيسه ها را برداشته و به صاحبان آنها برسان يا سفارش به رساندن آنها بكن؛ زيرا ما نيازى بدانها نداريم.»
سپس گفت: «جامه آن پيرزن را بياور!» احمد بن اسحاق گويد: «آن لباس در جامه دانى بود كه من فراموشش كرده بودم.» و تا احمد بن اسحاق رفت آن جامه را بياورد، مولايمان امام عسكرى علیه السلام نظرى به من انداخته و فرمود: «اى سعد! تو براى چه آمدى؟»
گفتم: «احمد بن اسحاق مرا تشويق به زيارت شما نمود.» امام فرمود: «پس سؤالاتى كه قرار بود از من بپرسى چه؟!» گفتم: «آنها نيز بر حال خود باقى است.» فرمود: «از نور ديده ام - و با دست مباركش به آن پسر بچّه اشاره فرمود- پاسخ آنها و هر سؤال ديگر كه مى خواهى بپرس!»
پرسشهايي از محضر جانشين امام عسكري علیه السلام
طلاق همسران پيامبر صلی الله علیه و آله توسط علي علیه السلام
1. طبق فرمان امام عسكري علیه السلام از آن كودك پرسيدم: «اى مولاى ما و اى فرزند مولاى ما! براى ما نقل شده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله مسئوليت طلاق همسران خود را بر عهده أمير المؤمنين علیه السلام نهاد، تا جايى كه در روز جمل به دنبال عايشه فرستاده و به او فرمود: «تو با اين فريب و نيرنگى كه نمودى، اسلام را در معرض هلاكت قرار داده و از روي جهالت، فرزندان خود را به لب تيغ نشاندى؛ اگر از پذيرش حق امتناع كنى، تو را طلاق گويم!» حال، شما اى مولاى من! بفرماييد كه معنى طلاقى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله حكم آن را به أميرالمؤمنين علیه السلام واگذار فرموده بود، چيست؟
در پاسخ فرمود: «خداى تبارك و تعالى، قدر و مرتبه همسران پيامبر را گرامي داشته و ايشان را مشرّف به مقام امّ المؤمنينى نمود؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله نيز فرمود: «اى أبو الحسن! اين شرف براى آنان تا زمانى كه بر طاعت خدايند باقى است، پس هر كدام از همسرانم بعد از من با شورش عليه تو، از فرمان حقّ سر بر تافت، او را طلاق بده؛ يعني از مقام و شرف امّ المؤمنينى او را ساقط ساز.»
تفسير فاحشه مبيّنه
2. سپس پرسيدم: «بفرماييد مراد از آن فاحشه مبيّنه اى (5) كه در صورت ارتكاب، شوهر حقّ دارد كه زن را در ايّام عدّه اش از خانه خارج سازد، چيست؟»
فرمود: «مراد از آن فاحشه، مساحقه است، نه زنا؛ زيرا در صورت ارتكاب زنا بر او حدّ جارى شود، و مردى كه مى خواسته با او ازدواج كند نبايستى بهخاطر اجراى حدّ از ازدواج با او امتناع ورزد؛ و اگر كسى مرتكب مساحقه شود، بايد سنگسار گردد؛ و سنگسار شدن خوارى است، و هر كه را خداوند امر به رجم او كرده باشد، او را خوار ساخته است و شايسته نيست هيچ كس با وى نزديكى نمايد.»
تاويل فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ
3. سپس پرسيدم: «اى زاده رسول خدا! در اين فرمايش خداوند به پيامبرش موسى علیه السلام كه فرمود: «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً »؛ (6) «من پروردگار توام! كفشهايت را بيرون آر، كه تو در سرزمين مقدّس «طوى» هستى!» بفرماييد كه جنس آن نعلين از چه بوده؟ زيرا فقهاى فريقين مى پندارند آن از پوست مردار بوده. (و به همين خاطر امر به درآوردن آن شد).»
حضرت علیه السلام فرمود: «هر كه چنين گويد به موسى افترا بسته و او را در نبوّتش جاهل فرض كرده است؛ زيرا مطلب از دو حال خارج نيست: يا نماز موسى در آن پايپوش جايز بوده يا نه؛ اگر جايز بوده، پس پوشيدن آن براى موسى در آن بقعه نيز روا بوده، هر چند آن بقعه مقدّس و مطهّر بوده باشد، و اگر اصل نماز در آن ناروا بوده لازم آيد كه موسى علیه السلام حلال و حرام را نشناخته، و ندانسته كه نماز در چه لباسى جايز است و در چه جامه اى جايز نيست، و اين خود كفر است.»
4. پرسيدم: «مولاى من! پس تأويل آيه «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ » چه مي شود؟»
فرمود: «زمانى كه موسى علیه السلام در وادى مقدّس بود، عرضه داشت: «يَا رَبِّ إِنِّي أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ مِنِّي وَ غَسَلْتُ قَلْبِي عَمَّنْ سِوَاك ؛ خدايا من محبّت خود را براى تو خالص ساختم و قلب خود را از غير تو شستم.» چون او خانواده اش را بسيار دوست مى داشت، خداوند تبارك و تعالى بدو فرمود: «نعلين را از پاى درآور؛» يعنى وقتي ميخواهي با ما سخن بگويي، اگر واقعاً محبّت و دوستى تو براى ما خالص است و قلبت از ميل به غير من شستشو داده شده است، محبّت خانواده ات را از قلب خود دور كن!»
معناي «كهيعص»
5. پرسيدم: «تأويل آيه«كهيعص» در اول سوره مريم را بفرماييد؟
فرمود: «اين حروف از اخبار غيب است. خداوند بنده خود زكريّا را بر آن واقف فرمود، سپس آن را براى محمّد صلی الله علیه و آله نقل فرمود؛ و داستانش از اين قرار بود كه زكريّا علیه السلام از پروردگارش خواست كه نامهاى پنجگانه را به او بياموزد، پس جبرئيل نازل شده و آنها را به وي آموخت. و زكريّا را رسم بر اين بود كه هر گاه به ياد محمّد صلی الله علیه و آله و على علیه السلام و فاطمه و حسن علیه السلام مى افتاد، اندوهش برطرف مى شد و گرفتاريش زايل مى گشت؛ ولى هر گاه نام مبارك حسين علیه السلام را ذكر مى كرد، بغض و اندوه گلويش را مى گرفت و مى گريست و نفسش بند مى آمد.
روزى عرضه داشت: «بار إلها! چرا وقتى نام آن چهار بزرگوار را ياد مى كنم با ذكر نام ايشان تسليت يافته و اندوهم بر طرف مى شود، ولى به محض ياد حسين علیه السلام اشك از ديدگانم روان شده و ناله ام بلند مى شود؟!» خداوند نيز اينگونه او را از قصّه اش باخبر ساخته و فرمود: «كهيعص»؛ حرف كاف نام «كربلا» است، و حرف هاء «هلاك شدن عترت» است، و ياء «يزيد» نام همان ستمگري كه به حسين علیه السلام ظلم مى كند، و «ع» «عطش و تشنگى» است، و صاد «صبر» و مقاومت او است.»
زكريّا علیه السلام به محض شنيدن آن فرمايشات، تا سه روز مصلاي خود را ترك نگفت و مانع مردم از ورود بدانجا شد، و پيوسته زار زار گريست و ناليد، و نوحه او چنين بود: «خدايا! آيا بهترين فرد خلقت را به مصيبت اولادش دردمند مى سازى؟! خدايا! مگر اين مصيبت را در آستان او نازل مى كنى؟! خدايا! مگر جامه اين مصيبت و اندوه را بر علىّ و فاطمه مى پوشانى؟! خدايا! آيا اندوه و درد اين مصيبت را بر ساحت آن دو نازل مى كنى؟!» سپس عرضه داشت: «خدايا! فرزند پسرى روزى ام فرما تا در پيري، ديدگانم بدان روشن شود؛ سپس مرا شيفته او گردان، آنگاه مرا بهواسطه آن، همچنان كه محمّد صلی الله علیه و آله حبيب خود را دردمند ساختى، سرا پاى وجودم را دردمند ساز!»
پس خداوند نيز يحيى علیه السلام را روزى اش ساخته و زكريّا علیه السلام را بدو دردمند نمود. و ضمناً مدّت باردارى يحيى علیه السلام همچون حسين علیه السلام شش ماه بود.
چرا امام را بايد خداوند نصب كند؟
6. پرسيدم: «مولاى من! چه عاملي مردم را از انتخاب امام براى خود ممنوع ساخته؟»
فرمود: «گزينش امام مصلح يا مفسد؟» گفتم: «امام مصلح!»
فرمود: «آيا امكان دارد مردم فرد مفسدي را انتخاب كنند؟ زيرا هيچكس از درون ديگرى مطّلع نيست كه صالح است يا فاسد؟» گفتم: «آرى ممكن است.»
فرمود: «علّت همين مى باشد؛ آيا برايت علّت ديگرى بياورم تا عقلت آن را بپذيرد؟»
گفتم: «آرى.»
فرمود: «بگو ببينم، پيامبران الهى كه خداوند ايشان را برگزيده و بر آنان كتاب نازل ساخته و با وحى و عصمت تأييدشان فرموده تا پيشوايان امّتها باشند، چگونه افرادى هستند؟ آيا افرادى همچون موسى علیه السلام و عيسى علیه السلام كه خود پيشوايان امّتاند، با وفور عقل و كمال علمى كه دارند، آيا ممكن است منافق را به جاى مؤمن انتخاب كنند؟» گفتم: «نه ممكن نيست!»
فرمود: «پس چرا موسى كليم اللَّه، با تمام عقل و علم و نزول وحى بر او، از اعيان قوم خود و بزرگان سپاهش براى ميقات پروردگارش هفتاد مرد را برگزيد و هيچ ترديدى در ايمان و اخلاص اينان نداشت؛ امّا بعداً نفاقشان ظاهر گشت؟! خداى تعالى مى فرمايد: «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا »؛ (7) «موسى از قوم خود هفتاد مرد براى وعده گاه ما برگزيد.»
پس همچنانكه ميبينيم، منتخَب «پيامبر برگزيده خداوند» فاسد بوده و نه صالح، در حالي كه مى پنداشته آنان اصلح هستند. از همينجا پى مى بريم كه انتخاب، فقط از خداي داناى به درون سينه ها و ضمائر و سرائر مردم، ساخته است و انتخاب و گزينش مهاجران و انصار، ارزشى ندارد؛ در صورتي كه پيامبران بزرگ- ناخواسته - به جاى افراد صالح، افراد فاسد را انتخاب ميكنند.»
امّا پاسخ شبهه آن ناصبي متعصب!
سپس تنها يادگار امام عسكري علیه السلام فرمود: «اى سعد! هر كه- در مقام مناظره با تو- ادّعا كرد رسول خدا صلی الله علیه و آله با برگزيده اين امّت، به غار رفت؛ زيرا او (پیامبر صلی الله علیه و آله ) همانگونه كه بر جان خود در هراس بود، بر جان او (برگزیده امت) نيز بيم داشت؛ به اين علت كه مى دانست او جانشين و خليفۀ او خواهد بود و قرار هم نبود با كسى غير از او پنهان و مخفى شود؛ و اينكه براى اين [علت]، على علیه السلام را در بستر خود خواباند؛ زيرا مى دانست خللى كه از قتل أبوبكر پيش مى آيد، از كشته شدن او واقع نخواهد شد و فردى كه جانشين على باشد در ميان صحابه موجود است!
چرا تو با اين سؤال، كلام او را نقض نكردى كه «مگر شما معتقد نيستيد كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: “خلافت پس از من سى سال است.” و اين سى سال، مدّت عمر خلفاى راشدين (أبوبكر، عمر، عثمان و على) است؛ زيرا اينان بنا بر اعتقادتان خلفاى رسول خدا صلی الله علیه و آله مى باشند؟»
وي در پاسخ تو چارهاي جز گفتن آرى نداشت. و اگر مطلب اين باشد كه أبوبكر خليفه پس از او باشد، بنابراين سه خليفه بعدى نيز خليفه امّت او هستند؛ پس چرا تنها يك خليفه (خليفه اول) را به غار برد و آن سه را نبرد؟ با ترك آن سه و تخصيص أبوبكر به همراهى خود، آنها را خوار ساخته؛ زيرا حقّ اين بود كه همان رفتارى كه با أبوبكر فرموده با ديگران نيز داشته باشد؛ با اين كردار حقوقشان را ناچيز شمرده و دلسوزى را بر ايشان ترك گفته؛ پس از آنكه بر آن حضرت صلی الله علیه و آله واجب بود بنا بر ترتيب خلافتشان بر آنان همان كند كه درباره أبوبكر انجام داد.» (8)
جواب شبهه دوم در موضوع امامت
و امّا پاسخ به مطلب خصم تو كه گفت: «آيا اسلام آن دو نفر با ميل و رغبت بوده يا زور و اجبار؟!»
چرا نگفتى اسلام آن دو از روى طمع بوده؟ زيرا آن دو با يهوديان مجالست داشتند و از پيشگوييهاى تورات و كتابهاى گذشتگان از خروج محمّد صلی الله علیه و آله و استيلاى او بر عرب و پايان كار او خبردار مى شدند؛ و ايشان پيشگويى كرده بودند كه محمّد صلی الله علیه و آله بر عرب مسلّط مى شود، همانگونه كه بخت نصر بر بنى اسرائيل مسلّط شد؛ جز آنكه محمّد صلی الله علیه و آله ادّعاى نبوّت مى كند، ولى او (بخت نصر) عارى از نبوّت بود. بنابراين وقتى نبوت رسول خدا صلی الله علیه و آله ظاهر و آشكار شد نزد وى شتافته و در نزد او زبان به شهادت لاإله إلّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه گشودند و در ظاهر يارى كردند، به طمع آنكه چون امور او استقرار يافت هر كدام به حكومت شهرى برسند؛ ولى چون تيرشان به سنگ خورد با همفكران خود در شب عقبه ايستادند و به بالاى آن گردنه رفتند تا مركب رسول خدا صلی الله علیه و آله را پس از صعود به آنجا ساقط كنند تا آن حضرت هلاك گردد؛ ولى خداوند متعال آن حضرت را از شرّ ايشان محفوظ داشت و آنان نتوانستند كارى از پيش ببرند، و حالِ آن دو همچون رفتار طلحه و زبير بود آن هنگام كه نزد على علیه السلام رسيدند و به طمع آنكه هر كدام به حکومت شهرى برسند با آن حضرت علیه السلام بيعت كردند؛ ولى چون تيرشان به سنگ خورد و از رسيدن به حکومت نوميد شدند، بيعت او را شكسته و بر آن حضرت علیه السلام شورش كردند، تا عاقبت كارشان به همانجا ختم شد كه سرانجام هر عهدشكنى است.
پارچه پيرزن قمي در زير پاي امام علیه السلام
سپس مولايمان امام عسكرى علیه السلام براى نماز خود برخاست و همراهش حضرت قائم علیه السلام نيز بلند شدند؛ و من نيز از نزد آن دو بزرگوار خارج شده و در جستجوى احمد بن اسحاق برآمدم. ناگاه او با چشمى گريان با من روبرو شد. به او گفتم: «چرا تأخير كردى و چه چيز تو را به گريه انداخته؟»
گفت: «آن پارچه پيرزن قمي را كه مولايم مطالبه اش نمود، گم كرده ام.» گفتم: «مشكلى نيست، خودت برو به حضرت علیه السلام خبر بده.»
او نيز دوباره بر محضر امام عسكري علیه السلام وارد شد و با چهره اى خندان بيرون آمد، در حالى كه بر محمّد صلی الله علیه و آله و أهل بيت علیهم السلام او صلوات مى فرستاد. گفتم: «چه خبر؟» گفت: «آن جامه را بهصورت باز و گشاده، زير دو قدم مبارك مولايم ديدم كه بر آن نماز مى گزارد.»
وداع ياران
سعد بن عبدالله، در بخش پاياني اين سفر علمي و معنوي و عرفاني ميگويد: «بر اين توفيق (ديدار امام عسكري علیه السلام و جانشين بزرگوارش) حمد و ثناى الهى را بجا آورديم و از آن روز به بعد چندين بار در منزل حضرت علیه السلام به محضرش شرفياب شديم؛ ولى ديگر آن پسر بچّه زيبا را نزد او نديديم. و چون روز خداحافظى رسيد، من با احمد بن اسحاق و جماعتى از بزرگان شهرمان، نزد آن حضرت علیه السلام شرفياب شديم. احمد بن اسحاق در برابر امام عسكري علیه السلام ايستاده و گفت: «يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ دَنَتِ الرِّحْلَةُ وَ اشْتَدَّتِ الْمِحْنَةُ فَنَحْنُ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى الْمُصْطَفَى جَدِّكَ وَ عَلَى الْمُرْتَضَى أَبِيكَ وَ عَلَى سَيِّدَةِ النِّسَاءِ أُمِّكَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ عَلَى سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ عَمِّكَ وَ أَبِيكَ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِمَا آبَائِكَ وَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْكَ وَ عَلَى وَلَدِكَ وَ نَرْغَبُ إِلَيْهِ أَنْ يُعْلِيَ كَعْبَكَ وَ يَكْبِتَ عَدُوَّكَ وَ لَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا آخِرَ عَهْدِنَا مِنْ لِقَائِك ؛ اى زاده رسول خدا! وقت خدا حافظي رسيده و دلهاي ما از شدّت غم فراق در تب و تاب است. و ما همگى از خداوند مى خواهيم تا بر جدّ بزرگوارت محمّد صلی الله علیه و آله و بر پدرت على علیه السلام و بر مادرت فاطمه زهرا سرور زنان عالم، و بر دو آقاى بهشتى، عمو و پدرت، و بر تمام امامان پاك پس از آن دو؛ پدرانت و بر شخص شما و بر فرزندت صلوات فرستد. و اميدواريم كه خداوند شما را برترى بخشد و دشمنانتان را سركوب كند و اين ملاقات را آخرين ديدار ما قرار ندهد!»
وقتى احمد بن اسحاق اين كلمات را بيان ميكرد، مولايمان حضرت عسكري علیه السلام چنان متأثر بود كه حلقههاي اشك از چشمان مباركش سرازير شده و بر پهناي صورت نورانياش ميلغزيد. امام علیه السلام در اين حال فرمود: «يابْنَ إِسْحَاقَ! لَا تَكَلَّفْ فِي دُعَائِكَ شَطَطاً فَإِنَّكَ مُلَاقٍ اللَّهَ فِي صَدَرِكَ هَذا؛ اى پسر اسحاق! در دعا خود را به تكلّف مينداز؛ زيرا تو در همين سفر به ملاقات خدا خواهى رفت!»
با شنيدن اين سخن احمد بيهوش نقش بر زمين شد و چون حالش جا آمد، گفت: «تو را به خدا و به احترام جدّت كه لباسي به من عطا فرماييد تا آن را كفن خود سازم!»
آن حضرت علیه السلام نيز دست مباركش را به زيرِ زيرانداز برد و سيزده درهم بيرون آورد و فرمود: «اين را بگير و آن را جز براى خودت خرج نكن كه خواسته ات را از دست نخواهى داد، و خداى تعالى پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.»
حضور نماينده امام عسكري علیه السلام در كرمانشاه
وقتى از خدمت آن حضرت مرخص شديم، در راه بازگشت، سه فرسخ مانده به شهر حلوان (سر پل ذهاب) احمد تب كرد، و شدّت بيمارى به حدّى رسيد كه از ادامه حيات نااميد گشت. چون به شهر حلوان رسيديم و در يكى از كاروانسراهاى آن مستقر شديم، احمد در پى يكى از همشهريانش كه ساكن آنجا بود فرستاد؛ سپس گفت: «امشب مرا تنها بگذاريد! ما نيز از نزدش بيرون آمديم و هر يك به خوابگاه خود رفتيم.»
نزديك صبح، هراسان بيدار شدم و ناگهان دو چشمم به «كافور» خدمتكار امام حسن عسكرى علیه السلام افتاد كه به شهر سر پل ذهاب آمده بود. همين كه مرا ديد گفت: «أَحْسَنَ اللَّهُ بِالْخَيْرِ عَزَاكُمْ وَ خَتَمَ بِالْمَحْبُوبِ رُؤْيَتَكُمْ قَدْ فَرَغْنَا مِنْ غُسْلِ صَاحِبِكُمْ وَ مِنْ تَكْفِينِهِ فَقُومُوا لِدَفْنِهِ فَإِنَّهُ مِنْ أَكْرَمِكُمْ مَحَلًّا عِنْدَ سَيِّدِكُمْ؛ خدا در اين مصيبت به شما جزاى خير دهد و مصيبت شما را به خوبى جبران فرمايد. ما از غسل و تكفين دوست شما فارغ شديم، پس براى دفن او از جاى برخيزيد؛ زيرا جايگاه او در نزد سرورتان از همه شما گرامى تر بود.» سپس از ديدگان ما نهان شد. ما نيز با گريه و ناله و زارى بر كنار پيكر احمد حاضر شديم و حقّ او را ادا كرديم و از كار دفن او فارغ گشتيم؛ خداى او را رحمت كناد!. (9)
و اينگونه بود كه ستاره تابناك شهر مقدس قم، بعد از يك عمر تلاش در راه احياء ارزشهاي اسلامي و معنويات ائمه اطهار علیهم السلام خبر رحلت خويش را همراه با كفن، از محضر امام عسكري علیه السلام دريافت و مهمتر اينكه قرائن نشان ميدهد كه امام علیه السلام به همراه خادم ويژه خود براي تكفين و تجهيز او تشريف آورده اند. احمد بن اسحاق در حدود سالهاي (260 تا 263 هـ. ق) در استان كرمانشاه ديده از جهان فرو بست و مقبرهاش – كه به طرز زيبايي ساخته شده و در زمان جنگ تحميلي محل آرامش رزمندگان اسلام بوده - امروزه در شهر سر پل ذهاب، زيارتگاه شيفتگان اهل بيت علیهم السلام شده است. (10)
يادگاري جاويدان
مسجد امام حسن عسكري علیه السلام در شهر مقدس قم، يكي از مهمترين آثار احمد بن اسحاق قمي به فرمان امام عسكري علیه السلام است كه در مناسبتهاي گوناگون و مراسمات مذهبي همچون اعتكاف و غيره، مملوّ از انسانهاي وارسته و خداجوي ميشود و از زمانهاي گذشته تا به حال هميشه علماي بزرگ و متقي همانند آيت الله اراكي در اين مسجد كه شبستانهاي متعدد دارد امامت نمودهاند. نگارنده نيز در نماز جمعه حضرت آيت الله اراكيرحمه الله در اين مسجد توفيق حضور داشتهام. البته امروزه اين مسجد به طور شايستهاي توسعه يافته و در جوار حرم ملكوتي حضرت معصومه سلام الله علیها، محل مناسبي براي تمركز زائرين و مجاورين كريمه اهل بيت علیهم السلام ميباشد.
1) ابو القاسم سعد بن عبدالله بن ابي خلف اشعري از فقهاي بزرگ شيعه در نيمه دوم قرن سوم و معاصر با حضرت عسكري علیه السلام عالمي مورد اعتماد و والامقام بود. به گفته نجاشي سعد بن عبدالله اشعري، فقيه و محدثي جليل القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعري و از استادان آن بود. او در سلسله سند نزديك به 1142 حديث قرار دارد و چهل اثر از او به جا مانده است. «بصائر الدرجات» معروفترين نوشته سعد بن عبدالله به شمار مي رود. ظاهراً سعد اين كتاب را به پيروي از كتاب بصائر الدرجات تأليف محمد بن حسن صفار قمي معاصر خود تأليف كرد و موضوع آن هم فضائل و مناقب ائمه اطهارعلیهم السلام است. آثار وي در موضوعات مختلف (فقه، كلام، تفسير، رجال و …) است كه تعداد اندكي از اين آثار در لابلاي كتابهاي روايي و حديثي موجود است. تنها كتابي كه تا كنون به صورت مستقل به چاپ رسيده، «المقالات و الفرق» است كه به گفته محقق آن كتاب، به تازگي نسخهاي از آن به دست آمده و پس از اصلاح، اضافات و توضيحات به زيور چاپ آراسته شده است. وي در اين كتاب به بيان فرقه هاي مختلف شيعي (از زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله تا زمان تأليف) پرداخته، ادله و ديدگاههاي آنان را طرح و گاه نقد كرده است.با نگاهي گذرا به روايتهاي اشعري در مييابيم كه وي در نقل رواياتي كه مورد استناد فقيهان شيعي قرار گرفته، سهم بزرگي دارد و روايات فراوان او در كتب اربعه افزون بر 770 حديث است كه در كتاب وسائل الشيعه ذكر شده است. بيشتر اين روايات از امام معصوم علیه السلام درباره احكام طهارت، صلوه، صوم، حج و … نقل شده است. البته در فقه شيعه پذيرش روايات و عمل به مفاد آنها مبتني بر رعايت قواعد و اصولي است كه فقيه بر آنها آگاهي كامل دارد و بر اين اساس فقيهان رواياتي را كه از لحاظ سند و مضمون با مباني فقهي شيعه مغايرت ندارد، ميپذيرند و بر پايه آن فتوا ميدهند. سعد براي نشر فرهنگ تشيع و نقد مكتبهاي غير شيعي، به برگزاري مجالس بحث ومناظره روي ميآورد كه روايت متن نشانگر آن است. او به تشكيل چنين محافلي اشاره ميكند و مينويسد: «اشتياق فراواني به جمعآوري كتابهايي مشتمل بر مباحث دقيق داشتم. علاقهام به اين جهت بود كه دانشهاي مفيد را بياموزم و مسائل پيچيده را در نشستهاي علمي با مخالفان مطرح سازم. با تمام وجود به مذهب اماميه اعتقاد كامل داشتم. به راحتي و سلامتي و امنيت خود نميانديشيدم و بيش تر به نقد ديدگاههاي آنان در مباني ولايت و خلافت پرداخته، از ستمهاي حاكمان در اينباره سخن ميگفتم. البته كتابهاي سعد كه درباره فرقههاي مختلف شيعه، مناقب شيعه، الامامه و … نوشته شده، خود گوياي اين حقيقت است كه او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.سعد بن عبدالله اشعري پس از سالها كوشش در راه تحصيل، تعليم معارف دين، نشر احكام شريعت و ارشاد مردم، در روز چهارشنبه 27 شوال سال 300 هـ ق به ديدار معبود شتافت. مرقدش در قم (قبرستان شيخان) نزديك مرقد زكريا بن آدم اشعري و زكريا بن ادريس اشعري قرار دارد. (رجال نجاشي، ص 177، رقم 9؛ بحار الانوار، ج 52، ص 78؛ معجم رجال الحديث، ج 9، ص76 و 83؛ ماهنامه كوثر، ش7، ص 36؛ ستارگان حرم، ج 4، ص 152.)
2) پاسخ هر دو شبهه، توسط وجود مقدس امام زمان علیه السلام به دستور پدر بزرگوارش در ادامه روايت خواهد آمد.
3) احمد بن اسحاق محدث بزرگوار قرن سوم از چهرههاي درخشان شهر قم است كه مورد عنايت امام زمان خويش قرار گرفت. او عالمي جليل القدر، فقيهي پرهيزگار و نماينده و مورد اعتماد ويژه امام عسكري علیه السلام در شهر قم بود. افزون بر آن مرجعيت ديني ويژهاي نيز در قم داشت، حتي زماني متولي اوقاف و روزگاري هم كارگزار پيشواي يازدهم شد. احمد به عنوان دوست خصوصي و محرم راز امام عسكري علیه السلام و رابط بين حضرت علیه السلام و شيعيان قم بود. او وجوهات جمع آوري شده را در سفرهاي متعدد به حضور امام علیه السلام تقديم ميكرد. همچنين براي تحصيل علم و كمال از محضر پيشوايان معصومعلیهم السلام مسافرتهايي به سامره و ناحيه حجاز داشته است. او به محضر سه امام (امام جواد و امام هادي و حضرت عسكريعلیهم السلام ، نيز نائل آمد. معجزاتي را از آن بزرگوار مشاهده كرد و جواب نامههايي هم از طرف آن حضرت علیه السلام (كه اصطلاحا توقيع گفته ميشود) دريافت داشت.احمد بن اسحاق كسي است كه امام عسكري علیه السلام وي را داراي مقام و منزلت در نزد خداوند و اهل بيتعلیهم السلام ميدانست. زماني كه در اثر اختناق سياسي كه از سوي حكمرانان عباسي اعمال ميشد، موضوع جانشيني بعد از حضرت عسكري علیه السلام در هالهاي از ابهام قرار داشت و غير از دوستان مورد اعتماد كسي از آن آگاه نبود، شيعيان در اينباره از احمد بن اسحاق كه نماينده حضرت عسكري علیه السلام بود، سؤالاتي كردند و او براي اينكه در اين باره اطلاعات بيش تري كسب كند و جانشين حضرت علیه السلام را با چشم خود ببيند، عزم سفر كرد و در شهر سامرا به محضر حضرت عسكري علیه السلام شرفياب شد. قبل از اينكه لب به سخن بگشايد و در مورد جانشين سؤال كند، امام حسن عسكري علیه السلام فرمود: «اي احمد بن اسحاق! خداوند متعال از اول خلقت آدم تا امروز زمين را خالي از حجت قرار نداده است و تا قيامت هم خالي نخواهد گذاشت؛ حجتي كه به واسطه او گرفتاريها را از اهل زمين دفع ميكند و به سبب او باران نازل ميشود و به ميمنت وجود وي بركات نهفته در دل زمين را آشكار ميسازد.»احمد پرسيد: «يابن رسول الله! حجت خدا بعد از شما كيست؟» حضرت به درون خانه رفت و لحظهاي بعد كودكي سه ساله را كه رخسارش همچون ماه شب چهارده ميدرخشيد، در آغوش گرفته، بيرون آورد و فرمود: «اي احمد بن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمه اطهارعلیهم السلام مقامي والا نداشتي، فرزندم را به تو نشان نميدادم. اين كودك هم نام و هم كنيه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و همين كودك است كه زمين را بعد از آنكه از ظلم پر شد، پر از عدل خواهد كرد. اي احمد بن اسحاق! فرزندم همانند خضر و ذوالقرنين است. به خدا سوگند او غيبتي خواهد داشت و در زمان غيبت، غير از شيعيان ثابت قدم و دعا كنندگان در تعجيل فرجش، كسي اهل نجات نخواهد بود.» احمد از امام علیه السلام پرسيد: «سرورم! آيا نشانهاي هست كه مطمئن شوم اين كودك همان قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است؟ در اين هنگام كودك لب به سخن گشود و گفت: «انا بقيةالله في ارضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثرا بعد عين يا احمد بن اسحاق؛ من آخرين حجت خدا بر روي زمين هستم و از دشمنان او انتقام خواهم گرفت. اي احمد وقتي حقيقت را با چشم خود ديدي، ديگر نشانهاي مخواه.»احمد از اينكه توانسته بود هم پاسخ سؤال خويش را دريافت كند و هم آخرين سفير خداوند را مشاهده كند، چهرهاش از شادي بسيار شکفته شد. فرداي همان روز با اشتياقي افزونتر به ديدار امام عسكري علیه السلام شتافت و پاسخ بقيه سؤالات خويش را دريافت كرد. .(براي اطلاعات بيش تر به مقاله نگارنده، در شرح حال احمد بن اسحاق، در جلد چهارم ستارگان حرم صفحه 101 مراجعه شود.)
4) كَأَنَّ وَجْهَهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ وَ قَدْ رَأَيْنَا عَلَى فَخِذِهِ غُلَاماً يُشْبِهُ الْمُشْتَرِيَ فِي الْحُسْنِ وَ الْجَمَالِ.
5) وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة؛ آنان را (در ايام عده) از خانه هايشان بيرون مكنيد، و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. (طلاق / 1)
6) طه /12.
7) اعراف / 155.
8) يعنى چون مى دانست خليفه پس از وى أبوبكر و عمر و عثمان و على علیه السلام خواهند بود، بايد همه ايشان را به غار مى برد و بر جانشان مى ترسيد، و اين سخن را امام علیه السلام در مقام جدل ميفرمايد نه تأييد سخن ناصبي.
9) إحتجاج طبرسي، احمد بن على طبرسى ، نشر مرتضى ، مشهد ، 1403 هـ ق ، ج 2، ص 462 تا ص 466؛ احتجاج، طبرسي با ترجمه بهداد جعفرى، نشر اسلاميه، تهران، 1381 ش ، ج 2، ص 580؛ بحارالأنوار، علامه محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفا، ج30، ص182؛ كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق ، نشر اسلاميه ، تهران ، 1395 ق ، ج 2، ص 455؛ منتخب الأنوار المضيئة، سيد بهاء الدين نجفي، نشر مؤسسة إمام هادي علیه السلام ، ذي القعدة 1420 - 1378 ش، قم، ص 146؛ مدينة المعاجز، سيد هاشم بحراني، نشر مؤسسة معارف إسلامية ، قم، 1415هـ ق، ج 7، ص 589؛ معجم أحاديث الإمام المهدي علیه السلام ، شيخ علي كوراني عاملي، نشر مؤسسة معارف إسلاميه، قم، 1411 هـ ق، ج 4، ص 263.
10) ناگفته نماند كه در مورد وفات احمد بن اسحاق در ميان رجال شناسان اتفاق نظر وجود ندارد. بعضي از روايات دلالت ميكند كه وفات او در زمان حيات حضرت امام حسن عسكري علیه السلام اتفاق افتاد و خبر فوت، دفن و كفن وي توسط آن حضرت علیه السلام بود كه تحقيق آن از عهده اين نوشتار خارج است و همچنين در مورد محل دفن وي بعضيها معتقدند كه در منطقه طبس ميباشد. علاقهمندان ميتوانند در اين زمينه به منابع مفصل مراجعه كنند. روايت ديگر در مورد زمان وفات وي كه حاكي از رحلت او بعد از شهادت امام عسكري علیه السلام است در رجال كشي چنين نقل شده: «شيخ ابو عمر و كشي ميگويد: ابو عبدالله بلخي طي نامهاي كه به من نوشت از حسين بن روح قمي سخن به ميان آورد و از جمله در آن نامه نوشته بود كه حسين بن روح ميگويد: احمد بن اسحاق نامهاي به ناحيه مقدسه امام زمان علیه السلام نوشت و اجازه خواست كه به حج برود. حضرت نيز به وي اجازه داد و پارچهاي هم برايش فرستاد. احمد وقتي پارچه را ديد گفت: امام علیه السلام خبر مرگ مرا داده است و هنگام بازگشت از سفر حج در حلوان (سر پل ذهاب) در گذشت (رجال كشي، 466).
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره137.
«سلاله ی سلیل»
به حسن خُلق و وفا، کس به یار ما نرسد
ترا در این سخن انکارِ کار ما نرسد
اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده اند
کسی به حُسن و ملاحت به یار ما نرسد
به حقّ صحبت دیرین که هیچ محرم راز
به یارِ یکجهت حقگزار ما نرسد
هزار نقد ببازار کائنات آرند
یکی به سکه ی صاحب عیار ما نرسد
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرح قصّه ی او
به سمعِ پادشه کامکار ما نرسد[1]
پاکیزه ای در راه است و شکوفه ی عشق و نسیم بهاران را به همراه دارد! از راه های دور می رسد! از سرزمین نُوبه در جنوب مصر، تقدیر الهی او را به ساحل زیبایی هدایت می کند! اکنون می تواند، نگاهی عمیق بر دریا کند و مرواریدهای حقیقت و دانش را به حضور طلبد! جلوه ی عفّت و متانت و پاکی اش آن چنان رخشنده است که در نخستین دیدار، امام هادی علیه السلام به او فرمود: «سلیل مسلولةٌ من الآفات و الارجاس والانجاس؛ این بانو که نامش سلیل است، از هر گونه آفات و پلیدی ها و ناپاکی ها پیراسته است.»[2] پس راه را گم نکرده است، به مقصد رسیده است. همه چیز آماده است به خانه ی اهل بیت رسالت علیهم السلام همان که خداوند رخصت به رفعت آن داده، خانه ای که در آن ذکر نام خدا می شود و صبح و شام تسبیح ذات پاک او کنند.[3] این چنین است که می تواند تجلّی بخش نور امامت یازدهمین پیشوای معصوم علیه السلام گردد زیرا دامن های پاک است که می تواند محل رشد امامی معصوم باشد. «والبلد الطیب یخْرُجُ نباتُه باذن ربّه»[4] اینک سلیل و در نامی دیگر سوسن حُدَیثه ـ حُریبه خانه امام هادی علیه السلام را روشن نموده[5] و در پیوندی مبارک زندگی آن حضرت را صفایی دیگر بخشیده است.
هشتم ربیع الثانی سال 232 فرا می رسد و شهر مدینه به میلاد نور عسکری علیه السلام روشن می گردد.[6] در این زمان سلیل پس از همسری امام هادی علیه السلام به فضیلتی دیگر دست یافته و آن مادری امام معصوم علیه السلام است.
این نیز از معجزات تربیتی ادیان الهی است که این چنین فضا را برای پرواز روح های آماده باز می کند. آن را وسعتی درخور می بخشد و در این راه زن و مرد نمی شناسد، بلکه مخاطبش فطرت های پاک انسان هاست. بدین جهت است که تعدادی از زنان به مرحله ای دست یافته اند که کمتر مردانی غیر از معصومین بدان نائل شده اند. ساره، همسر ابراهیم، مخاطب ملائکه قرار می گیرد و مژدگانی اسحاق و یعقوب علیهما السلام، دو پیامبر بزرگ الهی، را دریافت می کند. «فبشرناها باسحق و من وراء اسحق یعقوب»[7] و زمانی که از پیری خویش و کهن سالی همسرش دچار شگفتی می شود، ملائکه پاسخ می دهند: ««اَتَعْجبین من امر اللّه رحمت الله و برکاته علیکم اهل البیت؛ آیا از کار خدا عجب داری این رحمت و برکات خدا بر شما خانواده است.»[8] مریم قدّیسه که قرآن درباره اش می فرماید: «خداوند او را به نیکویی پذیرفت و به طرز شایسته ای «نهال وجود» او را رویانید (و پرورش داد) و کفالت او را به زکریا سپرد»[9] آن چنان در پرواز معنویش اوج می گیرد که زکریای پیامبر علیه السلام را به اعجاب و شگفتی وا می دارد. «کلّما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم اَنّی لک هذا قالت هو من عنداللّه انّ اللّه یرزق من یشاء بغیر حساب هنالک دعا زکریا ربّه قال ربّ هب لی من لدنک ذریةً طیبَة» ؛ هرگاه زکریا وارد محراب او می شد غذای مخصوصی نزد او می دید. گفت: ای مریم این غذا را از کجا آورده ای؟ او پاسخ می دهد که: «از سوی خداست، خداوند به هرکس بخواهد بی حساب روزی می دهد. در آن جا زکریا رو به پروردگار خویش می گوید «خداوندا از طرف خود فرزند پاکیزه ای (نیز) به من عطا فرما.»[10] کدامین واژه می تواند تفسیر حقیقت عروج معنوی مادر موسی را بنماید که قرآن درباره اش می فرماید: «و لَقَد منَنّا علیک مرّةً اخری اِذْ اوحینا اِلی امِّک ما یوحی»: ما بار دیگر بر تو منت نهادیم آن زمان که به مادرت آنچه الهام شده [و لازم بود] الهام کردیم[11]، و سلیل مادر امام حسن عسکری علیه السلام در استمرار همین سنّت الهی است.
فضیلت او به همین جا ختم نمی شود. در استمرار این مادری بعدها به جدّه لقب می یابد. مادر بزرگ حضرت بقیة اللّه تا برای همیشه ی تاریخ این افتخار را با خویش به همراه داشته باشد. بعدها و پس از وفات فرزندش امام عسکری علیه السلام پناهگاه شیعیان می شود. امام هادی علیه السلام به او این بشارت را داده بود که خداوند حجّت خود را بتو عطا خواهد کرد. همان که زمین را پر از عدل و داد کند همان گونه که از ستم و بیدادگری پر شده است.[12] مرحوم صدوق از احمد ابن ابراهیم نقل می کند که گفت: «سال 262 به خدمت حکیمه عمّه ی امام عسکری علیه السلام وارد شدم. از پشت پرده با او سخن گفتم. از اعتقادات او پرسیدم. پیشوایان معصوم و بحقّ را برایم برشمرد تا به حضرت حجة ابن الحسن علیه السلام رسید، پرسیدم. در کجا می توان سراغش را گرفت؟ گفت: در سرا پرده ی غیب است گفتم: پس شیعه به کجا پناه می برد؟ گفت: به جدّه؛ مادر ابی محمد «عسکری علیه السلام ».
گفتم: به کسی که وصی او از زنان است، اقتدا کنم. پاسخ داد: به امام حسین علیه السلام اقتدا کن که به ظاهر به خواهرش زینب علیها السلام وصیت نمود امّا در واقع دانش نزد امام زین العابدین علیه السلام بود که بر زبان زینب جاری می گشت و نسبت به زینب داده می شد تا امام زین العابدین از دید دشمن محفوظ بماند.[13] و جدّه نیز این چنین بود و جهت حفظ و نگاهبانی از حضرت بقیة اللّه الاعظم به نام خود ولی در واقع پیام حضرت بقیة الله را به شیعیان ابلاغ می نمود.
سیمای امام حسن عسکری علیه السلام
مولود پاکیزه ای که خانه ی امام هادی علیه السلام را روشن نموده است، دارای چهره ای زیبا و جاذبه ای فوق العاده است. احمد ابن خاقان ـ که مدّتی در سامرا زندگی کرده است ـ امام را این چنین توصیف می کند: «رجُلٌ اَسْمر، اَعْین، حَسَنُ القامه، جَمیلُ الوجه، حَیدُ البدن، حَدِیث السنّ لَهُ جلالَةٌ وَ هَیبَة؛ مردی گندمگون گشاده چشم، نیکو قامت، زیبا رو، نیکو بدن، نوجوان و برخوردار از بزرگی و شکوهمندی بود.»[14] امام عسکری به صفت «هیبَت»، «رُواء» و «خوش سیمایی» مشهور شده و مردم آن حضرت را به هیبت و جلال می شناختند زیرا آن حضرت به شکل عجیبی افراد را تحت سیطره و جذبه ی خویش قرار می داد که موارد زیر از آن جمله است:
1 ـ مرحوم کلینی می نویسد: امام عسکری علیه السلام را نزد علی ابن «نارْمَش» زندانی کردند. او ناصبی بود و بر آل علی علیه السلام سخت می گرفت. درباریان به وی سفارش کردند که بر حضرت سخت بگیرد ولی هنوز یک روز از زندانی شدن امام علیه السلام نگذشته بود که ابن نارمش تحوّل یافت و چنان شد که از عظمت و جلالت امام چشم از زمین برنمی داشت و در ردیف شیعیان آن حضرت قرار گرفت.[15]
2 ـ زمانی که امام عسکری علیه السلام زندانی صالح ابن وصیف بود، بنی عباس پیش او آمدند و از او خواستند که بر آن حضرت سخت بگیرد. صالح گفت: «چه کاری می توانم انجام بدهم. دو نفر از بدترین انسان ها را بر او گماشتم. اینک آن دو نفر اهل نماز و روزه گشته اند و در عبادت و نماز به مرتبه ای والا رسیده اند. سپس دستور داد آن دو را احضار کنند و از آن ها پرسید. وای بر شما! چه شده است شما را با این زندانی؟ گفتند: و چه بگوییم درباره ی کسی که روزها را روزه می گیرد و شب ها تا به صبح به عبادت مشغول است. سخنی نمی گوید و کاری جز عبادت ندارد. نگاهش آن چنان نافذ است که بدن ما می لرزد و چنادن می شویم که مسلّط بر خویشتن نیستیم، بنی عبّاس چون این را شنیدند، نومیدانه و با خواری برگشتند.»[16]
3 ـ احمد ابن عبیداللّه ابن خاقان ـ که والی اوقاف و صدقات قم بود ـ علی رغم عداوتی که نسبت به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله داشت درباره ی امام عسکری علیه السلام می گوید: «زمانی که در سامرا بودم، کسی را در دانش، زهد، وقار، مهابت، عفّت، حیا، شرف و قدر و منزلت همانند حسن ابن علی عسکری نیافتم.
نزد خلفا و کارگزاران حکومتی جایگاه ویژه ای داشت. همگی او را تعظیم و تکریم می نمودند.
روزی بالای سر پدرم ایستاده بودم. چون نگاه پدرم به او افتاد، از جای خویش حرکت نمود و به استقبالش شتافت. دست در گردن او در آورد و دست های او را بوسید و در جای خود نشاند و با ادب در خدمت او نشست و با او سخن می گفت و از جهت تعظیم او را با کنْیه خطاب می نمود. تعجّب کردم. در این حال گفتند: موّفق برادر خلیفه ی عباسی (معتمد) می آید، با این وجود باز پدرم روی به او داشت و با او سخن می گفت. تا آن که غلامان مخصوص او نزدیک شدند، پدرم برخاست و او را با تعظیم و تکریم بدرقه نمود و سپس به استقبال موّفق رفت. درباره ی او از خدمتکاران پدرم جویا شدم. گفتند: مردی است از بزرگان عرب، «حسن ابن علی» معروف بابن الرّضا علیه السلام، تمام آن روز در فکر فرو رفته بودم. شبانگاهان نزد پدرم آمدم. درباره ی امام عسکری علیه السلام از او سئوال کردم. گفت: او امام رافضیان است، سپس گفت: ای فرزند! اگر خلافت از بنی عباس بیرون رود، کسی از بنی هاشم غیر او شایستگی آن را ندارد زیرا که صفات زهد، عبادت، فضل، کمال، علم، عفّت نفس، شرافت، نسب و برتری حسب از او شخصیتی شایسته ساخته است، پس از آن از مردم نیز درباره ی او پرسیدم. دوست و دشمن به بزرگواری، فضل و جلالت او معترف بودند.»[17] این ها همه بیانگر جلالت و مهابت آن امام همام است که دل ها را در مقابل نورانیت و چهره ی ملکوتی خویش خاضع و انسان ها را به تکریم و نکو داشت او وا می داشت.
القاب امام حسن عسکری علیه السلام
امام جام جهان بین است و وجودش آئینه ی تمامی زیبائی ها و جلالت هاست. القاب ائمه اطهار علیهم السلام هر یک بیانگر بعدی از ابعاد وجودی آنان و هر یک از این زیبائی هاست.
امام عسکری علیه السلام همچون دیگر ائمّه علیهم السلام القابی دارد که می تواند پرتوی از گستره ی وجودی آن حضرت را نشان دهد. از جمله:
الف ـ عسکری[18]
در عصر امام علیه السلام انقلاب ها و حرکت های زیادی به صورت مسلّحانه علیه خلافت بنی عباس انجام می شد. بعضی از آن ها شیعی بود. مثل نهضت یحیی ابن عمر طالبی ـ که بر کوفه تسلّط یافت و زندانیان را آزاد نمود ـ این گونه قیام ها خلافت عباسی را هراسان ساخته بود.[19] به ویژه اگر رهبری آن را شخصیت بی نظیری مثل امام عسکری علیه السلام عهده دار می شد. از سویی دیگر طبق احادیث منقول از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، خلفای بنی عباس می دانستند که حضرت مهدی علیه السلام از خاندان علی و فاطمه است و اوست که بساط ستمگری را بر می چیند و عدالت و قسط را برقرار می کند. بدین جهت هر چه تاریخ ولادتش نزدیکتر می شد، سختگیری های آنان بیشتر می شد. امام هادی علیه السلام را به همراه فرزند بزرگوارش حضرت عسکری علیه السلام به سامرا احضار کردند تا کاملاً آن حضرت را زیر نظر داشته باشند. به آن هم اکتفا نکردند. بلکه آنان را در سامرا، در محلّه ای به نام «عسکر» سکونت دادند تا از دید نظامیان پنهان نمانند و رفت و آمدها را کنترل کنند. بر این اساس هر دو امام به «عسکریین» لقب یافتند.
ب ـ زکی[20]
پاکی امامان معصوم علیهم السلام عاملی بود که دل های مردم را بدان سوی هدایت می کرد. آنان خورشیدهایی فروزان بودند که تقوا و عدالت را به جان های مستعدّ هدیه می کردند. دشمنان غافل از مقام عصمت با دید باطل و ظاهربین خویش می خواستند این حقیقت ممتاز را در میان مردم خدشه دار کنند و این توطئه ای بود که پیشتر در زمان امام جواد علیه السلام شروع شده بود.
خلیفه عباسی به «مُخارق» ـ یکی از دلقک ها و آوازه خوان های دربار ـ گفت: «می خواهم کاری کنی که او به لهو و لعب مشغول شود.» اما توطئه آنان با ناکامی مواجه می شد چنان که در همان مجلس امام جواد علیه السلام آن چنان به او نهیب زد که تمامی نقشه های او به هم ریخت و با جمله «یا ذاالعُثنون اتّق اللّه» جلوه هائی دیگر از تقوای خویش را فرا راه عبّاسیان قرار داد.[21] در زمان امام عسکری علیه السلام نیز توطئه هایی از این دست تدارک دیدند. جعفر برادر آن حضرت را بسوی لهو ولعب کشاندند امّا در مقابل عصمت امام عسکری علیه السلام ناتوان ماندند و جذبه های عبادت و بندگی و تقوای آن حضرت بگونه ای بود که نه تنها نتوانستند نقطه ضعفی پیدا کنند بلکه همان گونه که گذشت، مأموران دژخیم آنان را به سوی عبودیت و بندگی رهنمون می شد. در این زمان بود که صفت «زکی» (پاک و آراسته) زیبنده وجود او شد و او را یادگاری صالح و تجسّمی زیبا از آیه ی «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»[22] قلمداد می کردند.
ج ـ صامت[23]
یکی از صفات ارزشمند و متعالی انسانی سکوت و لب فروبستن از سخنان بی فایده و غیر اخلاقی است.
در جهت اهتمام به این صفت در ادیان گذشته نیز دستورالعمل هایی برای آن مقرّر شد که از آن جمله روزه ی سکوت بود. در تفسیر آیه ی شریفه ی «اِنّی نَذَرْتُ لِلرّحمانِ صَوما»[24] گفته اند: منظور روزه ی سکوت است[25] و این بالاتر از ترک محرّمات مثل غیبت و تهمت می باشد.
همین صفت حضرت بود که گاه موجب هدایت انسان ها می گشت. در توضیح صفت مهابت و شکوه حضرت خواندیم که یکی از ویژگی هائی که موجب شیفتگی زندانبانان حضرت شد، این بود که می گفتند: «او جز به ذکر خدا سخنی نمی گوید» بدین خاطر حضرت به صامت لقب یافت. ممکن است این صفت اشاره ای به شرایط اجتماعی ـ سیاسی دوران آن حضرت نیز داشته باشد که ظلم و خفقان آن چنان در زمان آن بزرگوار حاکم بود که حضرت سکوت را به عنوان شیوه رفتاری با آنان برگزیده بود.
زندانهای متعدد از سویی و محاصره ی آن بزرگوار در محلّه ی «عسکر» از سوی دیگر موجب می شد که آن حضرت نتواند مسائل دینی و الهی را بازگو کند. شیعه که آن حضرت را منزوی استکبار و استبداد می دید، با صفت «صامت» از آن حضرت یاد می کرد تا خود حکایت درد و هجران شیعه و باطل بودن خلافت بنی عباس بوده باشد.
صفات دیگری نیز برای آن حضرت از قبیل خالص (منزّه از هر عیب)، هادی (هدایت کننده) و سراج (چراغ فروزنده)، تقی[26] (پرهیزکار و تقواپیشه) شمرده شده است که هر کدام به سهم خود می تواند پرتوی از نور پرفروغ آن حضرت باشد.
میلادش بر همگان مبارک باد
پی نوشت ها:
[1] دیوان حافظ.
[2] اثبات الوصیة، ص 207.
[3] نور / 36.
[4] اعراف / 58.
[5] حیاة الامام الحسن العسکری، ص 17.
[6] بحار الانوار، ج 50، ص 236.
[7] هود / 71.
[8] هود / 73.
[9] آل عمران / 37.
[10]آل عمران / 37 و 38.
[11] طه / 37 و 38.
[12] اثبات الوصیّة، ص 207.
[13] الانوار البهیّة، ص 152.
[14] بحار الانوار، ج 50، ص 326.
[15] بحار الانوار، ج 50، ص 307 و 308.
[16] همان.
[17] همان، ص 326.
[18] همان، ص 237.
[19] حیاة الامام العسکری، ص 216.
[20] بحار، ج 50، ص 236.
[21] همان، ص 62.
[22] احزاب / 33.
[23] مناقب، ج 4، ص 421؛ بحارالانوار، ج 50، ص 236.
[24] مریم / 26.
[25] مجمع البیان، مریم / 26.
[26] حیاة الامام العسکری، ص 20.
منبع: پايگاه اطلاع رساني حوزه
مجلس ترحيم ابوالشهيد حضرت آيت الله شرعي رحمه الله عليه
مختصری از داستان حضرت عیسی بن مریم(ع) و مادر بزرگوارشان ارائه نمایید
حضرت عیسی(ع) یکی از بزرگترین پیامبران الهی است. او خلقتی شبیه به آفرینش حضرت آدم دارد؛ به این معنا که خداوند او را بدون اینکه پدری داشته باشد، از مادرش، مریم عذراء(س) که دختری پاکدامن بود، به دنیا آورد.[1]
تولد
پدربزرگ حضرت عیسی، عمران نام داشت. همسر او هنگامی که باردار شد، به تصوّر اینکه فرزندی که در شکم دارد، پسر خواهد بود، نذر کرد که او را به خدمت بیتالمقدس بگمارد. وقتی نوزاد متولد شد، دید که دختر است؛ لذا نامش را مریم گذاشت و با این حال، پس از اینکه مقداری بزرگ شد، او را به خدمت بیتالمقدس فرستاد. حضرت زکریا سرپرستی او را بر عهده گرفت. طی این مدت، مریم به چنان مقام والایی دست یافت که خداوند از آسمان برایش روزی میفرستاد.[2] البته افراد دیگری غیر از حضرت زکریا(ع) هم داوطلب نگهداری از حضرت مریم بودند و میخواستند این افتخار را نصیب خود کنند؛ از اینرو برای انتخاب شدن شخص نگهداریکننده، از طریق قرعه کشی و با استفاده از قلمهایشان، قرعه به نام حضرت زکریا زده شد.[3]
تا اینکه روزی حضرت مریم، از مردم کناره گرفت و به قسمت شرقی بیتالمقدس رفت و خود را از دید مردم مخفی داشت. خداوند فرشتهای را به شکل انسانی به سراغ او فرستاد تا حضرت عیسی را به او بدهد. بدین ترتیب، بدون اینکه حضرت مریم با مردی تماس داشته باشد، باردار شد.[4] در برخی از روایات آمده، حضرت مریم از طریق خوردن دو دانه خرمایی که حضرت جبرئیل(ع) برایش آورده بود، باردار شد.[5]
مدت زمانی که حضرت مریم، فرزندش را حمل میکرد، متفاوت ذکر شده؛ برخی روایات آنرا شش ماه دانستهاند[6] و برخی دیگر آنرا نُه ساعت به ازای نُه ماه گفتهاند.[7] وقتی زمان تولد حضرت عیسی فرا رسید، درد زایمان، حضرت مریم را به پای نخل خشکیدهای کشاند. حضرت مریم از اینکه به زودی آماج تهمتهای مردم قرار خواهد گرفت، بسیار نگران بود؛ به اندازهای که آرزوی مرگ کرد. اما حضرت عیسی که تازه متولد شده بود، به امر خدا به سخن آمد و مادرش را دلداری داد. او گفت: «نگران نباش که خدا برایت چشمه گوارایی در زیر پایت جوشانده است. تنه این نخل را به سمت خود تکان بده تا برایت رطب تازه بریزد. از این نعمتها تناول کن و خوشحال باش. هر کس تو را دید، به او بگو که من امروز روزه سکوت گرفتهام و با کسی حرف نخواهم زد».[8]
حضرت مریم با قلبی مطمئن، در حالیکه فرزندش را در آغوش گرفته بود، به سمت قوم و قبیلهاش برگشت.
مردم ظاهر بین، با دیدن این صحنه، نسبت به مریم بدگمان شده و به او گفتند: «تو کار خیلی بدی انجام دادی. ای خواهر هارون! پدر و مادرت افراد منحرفی نبودند. تو چرا به این فساد مبتلا شدی؟!».
حضرت مریم با اشاره به آنان فهماند که روزه سکوت گرفته و باید سؤال خود را از نوزادی که در آغوش دارد بپرسند.
مردم با تعجب گفتند: «ما چه طور میتوانیم با کودکی که تازه متولد شده، سخن بگوییم؟!».
اینجا بود که مردم برای اولین بار، معجزه عیسای تازه متولد شده را با چشم و گوش خود دیدند و شنیدند. به قدرت الهی، حضرت عیسی زبان به سخن گشود و با مردم صحبت کرد و گفت: من بنده خدا هستم. او مرا به پیامبری برگزیده و به من کتاب آسمانی عطا کرده است. او مرا مخلوقی مبارک و پُر خیر و برکت قرار داده و مرا به خواندن نماز تا زمانی که زنده هستم، سفارش کرده است. او دستور داده تا با مادرم مهربان باشم و مرا سرکش و بدبخت قرار نداده. درود بر من، آن روزی که متولد شدم و آن روزی که خواهم مرد و آن روزی که مبعوث خواهم شد.[9]
حضرت عیسی با این سخنان، آن تهمت بزرگ را از مادر خود دور کرد و پیامبری خود را برای مردم ثابت ساخت.
مرحله رشد
تنها رسالت حضرت عیسی(ع) در ساعات اوّلیه پس از ولادت، اثبات بیگناهی حضرت مریم و مقام پیامبری خود بود. اما هنوز مسئولیت هدایت و تبلیغ دین الهی، بر عهده او قرار داده نشده بود. در عین حال خطراتی از جانب گروهی از یهودیان، جان حضرت عیسی را تهدید میکرد. خداوند آن دو را به مکانی امن و مناسب راهنمایی کرد؛ سرزمین مرتفعى که داراى امنیّت و آب جارى بود[10] تا حضرت عیسی مراحل رشد و نمو خود را طی کند و آماده تبلیغ رسالت آسمانی خود شود. در برخی از روایات آمده که آن مکان، منطقه «نجف» بود.[11]
دوران نبوت
حضرت عیسی در دامان پاک حضرت مریم پرورش یافت تا اینکه به سن هفت یا هشتسالگی رسید. در این هنگام مأموریت یافت تا بنیاسرائیل را هدایت کند و آنان را از گمراهی نجات دهد.[12]
خداوند به حضرت عیسی کتاب تورات را تعلیم داد و انجیل را به او آموخت و حکمت و علوم مخصوص خود را به او عطا کرد.[13]
خداوند همانگونه که به پیامبران دیگر، معجزاتی عطا کرده بود، به حضرت عیسی نیز معجزات بزرگی عطا کرد تا پیامبری او را به مردم اثبات کند.
یکی از معجزات او این بود که با گِل، پرنده میساخت. سپس در آن میدمید و آن مجسمه، به اذن الهی تبدیل به پرندهای زنده میشد. خداوند به او این اجازه را داده بود تا نابینایان و کسانی که دچار بَرص هستند، شفا دهد. یکی از شگفتانگیزترین معجزه حضرت عیسی، زنده کردن مردگان بود. او به امر الهی، افراد متعددی را زنده کرد. او حتی از غذاهایی که مردم در خانه خود میخوردند و یا ذخیره میکردند به آنها اطلاع میداد.
«مائده آسمانی» معجزه دیگری از حضرت عیسی بود که با درخواست حواریون(شاگردان خاص عیسی مسیح) انجام شد. این سفره غذا از آسمان نازل شد و با اینکه فقط نُه قرص نان و نُه ماهی کوچک در آن بود،[14] چهار هزار و هفتصد نفر را سیر کرد.[15]
با وجود این همه معجزات، عده کمی از مردم به حضرت عیسی ایمان آوردند که در صدر آنها حواریون بودند. تعداد حواریون دوازده نفر بود و عالمترین آنها «الوقا» نام داشت.[16] اما کسانی که از بنیاسرائیل راه کفر را در پیش گرفتند، مورد لعن حضرت عیسی قرار گرفته[17] و بنابر نقلی مسخ شده و تبدیل به میمون شدند.[18]
سرانجام حضرت عیسی
برخی از یهودیان که دشمنی حضرت مسیح را در دل داشتند، کمر به کشتن او بستند. با خیانت یکی از حواریون به نام یهودای اسخریوطی که قلباً به او ایمان نیاورده بود و منافق محسوب میشد، محل اختفای حضرت عیسی افشا شد و دشمان به آنجا رفته و شخصی که در ظاهر شبیه به حضرت عیسی بود را دستگیر کردند. مسیحیان و دیگر افراد چنین اعتقاد دارند که دشمنان حضرت مسیح، او را در روز جمعه به صلیب کشیده و او را کشتند. اما پس از گذشت سه روز از مرگ حضرت عیسی، روز یکشنبه، او دوباره زنده شده و به آسمان رفته است.[19]
اما کتاب آسمانی قرآن، کشته شدن و به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح را رد میکند و میفرماید: «آنها مسیح را نکشتند و به صلیب نکشاندند بلکه شخص دیگری را اشتباهاً به جای او به صلیب کشاندند و خودشان هم یقین به این موضوع نداشتند، بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد».[20] آری، خداوند او را از شر دشمنانش حفظ کرده و به آسمان برد تا اینکه در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) به زمین برگرداند و او پشت سر آنحضرت نماز بخواند.[21]
[1]. آل عمران، 59: «مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: “موجود باش!” او هم فوراً موجود شد».
[2]. آل عمران، 35 – 37.
[3]. آل عمران، 44.
[4]. مریم، 16 - 22.
[5]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 537، قم، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1371ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 465، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم 1407ق.
[7]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 707، قم، مؤسسه بعثت، چاپ اول، 1374ش.
[8]. مریم، 23 - 26.
[9]. مریم، 27 - 33.
[10]. مؤمنون، 50.
[11]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 23، مؤسسه بعثت، قم، چاپ اول، 1374ش.
[12]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، محقق، رسولى محلاتى، هاشم، ج 1، ص 174، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[13]. آل عمران، 48.
[14]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 14، ص 249، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[15]. تفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری، ص 195، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
[16]. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص 421، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[17]. مائده، 78.
[18]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 176، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
[19]. انجیل یوحنا ، باب ۲۰ ، آیه ۲۵.
[20]. نساء، 157 - 158.
[21]. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص 430، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1407ق.