اظهار نظر در مورد مسائل دینی به اهلش واگذار شود
حضرت آیت الله سبحانی دامت برکاته امروز در درس خارج خود در مسجد اعظم قم با انتقاد از اظهار نظر بعضی افراد غیر متخصص در زمینه مسائل دینی گفتند: در هر زمینه و علمی یک صاحب نظر وجود دارد که برای کسب اطلاعات در مورد آن رشته باید به صاحبنظر و متخصص آن رشته رجوع شود و اظهار نظر کسانی که در آن موضوع و رشته خاص تخصصی ندارند کاری اشتباه است.
ایشان افزودند: مسائل دینی و حلال و حرام الهی باید از فقها و مراجع تقلید پرسیده شود و آنها که صاحب نظر هستند در این مورد نظر دهند و کسانی که مجتهد نیستند نباید در مورد حلال بودن یا حرام بودن مسئله ای نظر بدهند.
حضرت آیت الله سبحانی گفتند: حجاب یک واجب الهی است که 11 آیه قرآن کریم در مورد آن آمده است و همانگونه که ما در مورد مسائل فیزیک و شیمی اظهار نظر نمی کنیم چون تخصص نداریم در مورد واجب بودن حجاب یا مسائلی از این دست نیز کسانی که تخصصی ندارند نباید اظهار نظر کنند.
معظم له صحبت در مورد اجباری بودن یا نبودن حجاب را امری عبث و بیهوده دانستند و تاکید کردند: چیزی که از واجبات الهی است و دستور خداست اختیاری یا اجباری در مورد آن معنا ندارد لذا باید اظهار نظر در این مورد را به اهلش واگذار نماییم.
منبع: خبرگزاری حوزه- 16/12/96
نماهنگ/ پاسداشت طبیعت دانلود
درخت در کلام ائمه معصوم علیهم السلام
درختان همواره در زندگی بشر مؤثر بوده اند. قرنهاست كه آدمی در سایه شاخسارشان، از شدت گرما و تابش خورشید در امان مانده و از میوه های الوان و شیرینشان بهره مند گشته است. آوای پرندگان كه در لابلای شاخ و برگ درختان مأوا گزیده اند روح و جانش را صفا بخشیده و قلب وی را مملو از خوشی و شادابی نموده است. در دل زمستان سرد نیز بار دیگر به مدد هیمه ای كه از درختان فراهم آورده و آتشی كه از آن افروخته ، سرما و یخبندان را تاب آورده و با آن دست و پنجه نرم كرده است؛ و بار دیگر این شكوفه های زیبای درختانند كه به او نوید فرارسیدن بهاری دل انگیز را می دهند.
به این ترتیب بهره مندی هایی كه از درختان عاید بشر می گردد بی شماراست و اگر درخت را نعمتی الهی بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. شاید به همین دلیل است كه شعرا و بزرگان و اساتید ادب و هنر و نیز پیشوایان و بزرگان دینی همواره درخت و سبزی را گواه شناخت پروردگار دانسته اند و بر اهمیت آن تکیه کرده اند.
چنان که سعدی شاعر بزرگ ایرانی در این زمینه می گوید :
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت كردگار
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق(ع) در پاره ای از احادیث خود به اهمیت درخت و درختكاری اشاره نموده اند :
قال رسول الله صلى الله علیه وآله :
” مَن نَصَبَ شَجَرَةً و صَبَرَ عَلى حِفظِها والِقیامِ عَلَیها حَتّى تُثمِرَ كانَ لَهُ فی كُلِّ شَىءٍ یصابُ مِن ثَمَرِها صَدَقَةٌ عِندَاللَّهِ(1)؛
هر كس درختى بكارد و در نگهدارى آن بكوشد تا میوه دهد، در برابر هر چه از آن میوه به دست آید، پاداشى نزد خدا خواهد داشت.”
قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
” إن قامَتِ السَّاعَةُ و فِی یدِ أحَدِكُم فَسیلَةٌ، فإنِ استَطاعَ أنْ لایقومَ حَتّى یغرِسَها، فَلیغرِسْها(2) ؛
اگر قیامت فرا رسد و در دست یكى از شما نهالى باشد، چنانچه بتواند برنخیزد تا آن را بكارد، باید آن را بكارد.”
قال رسول الله صلى الله علیه وآله:
” ما مِن رَجُلٍ یغرِسُ غَرساً إلاّ كَتَبَ اللهُ لَهُ مِنَ الأجرِ قَدرَ ما یخرُجُ مِن ثَمَرِ ذلِكَ الغَرسِ(3) ؛
هر كه نهالى بكارد، خداوند به مقدار میوهاى كه از آن درخت به دست مىآید، در نامه اعمال او پاداش مىنویسد.
امام صادق علیه السلام:
” لاتَقطَعُوا الثِّمارَ فَیبعَثَ اللَّهُ عَلَیكُم العَذابَ صَبًّا(4)؛
درختان میوه را قطع نكنید كه خداوند بر شما عذاب فرو مىریزد.”
امام صادق علیه السلام:
” اِزرَعُوا و اغرِسُوا وَاللهِ ما عَمِلَ النّاسُ عَمَلاً اَجَلَّ ولا أطیبَ مِنهُ(5) ؛
كشت كنید و درخت بنشانید؛ به خدا قسم آدمیان كارى برتر و پاك تر از این نكرده اند.”
*******
امروزه با صنعتی شدن جوامع بشری درختان نقش حیاتی تری در زندگی بشر ایفا می كنند از سویی مقدمات پیشرفت بیشتر صنعت و فناوری را موجب می شوند و منبع تأمین كننده صدها نوع محصول محسوب می شوند و از سوی دیگر به منزله ریه های زمین تلقی می شوند. این مورد اخیر از تمام موارد قبلی مهم تر می نماید. چرا كه به دلیل فعالیت های گوناگون صنعتی انسان امروزی ،افزایش میزان آلاینده ها در جوّ زمین سلامت انسان را تهدید می كند.
در چنین شرایطی درختكاری و ایجاد جنگل های مصنوعی و کمربند سبز در اطراف شهرهای بزرگ راه حلی مناسب برای مبارزه با این مشکل به شمار می آید.
در همین راستا در ایران اسلامی همه ساله در روز 15 اسفند و در آخرین روزهای زمستان ، در حالی كه همه مردم خود را برای استقبال از روزهای پر طراوت بهاری آماده می كنند، نهال های جوان به دست خاك مهربان کشور سپرده می شود تا به درختانی نیرومند و سرسبز بدل گردند؛ امری خداپسندانه که وارستگانی چون پیامبر گرامی اسلام و حضرت امام جعفر صادق(ع) آن را واجب الاجرا دانسته اند.
پی نوشت ها:
1. میزان الحكمه، ح 9143.
2 . كنزالعمّال، ح 9056.
3 . همان، ح 9057.
4 . الكافى، ج 5، ص 294.
5 . بحارالأنوار، ج 103، ص 68.
کاشت دو اصله نهال میوه توسط رهبر انقلاب
بهمناسبت روز درختکاری و هفته منابع طبیعی، رهبر معظم انقلاب اسلامی دو اصله نهال میوه غرس کردند.
حضرت آیت الله خامنهای سپس در سخنانی روز و مراسم درختکاری را رسمی مبارک در سراسر کشور دانستند و با اشاره به اهمیت و برکات گیاهان، جنگلها و مراتع در حفظ هوا و آب، زیبا و تماشایی کردن فضای زندگی و تولید محصولات مفید برای بشر، خطاب به مسئولان تأکید کردند: مسئولان باید مانع از بین رفتن درختان موجود در شهرها شوند.
ایشان افزودند: در تهران، باغها و باغستانهایی وجود دارد که برخی به دنبال دستاندازی به آنها هستند اما باید جلوی این کار که ضربه به زندگی و آسایش شهری است، گرفته شود.
رهبر انقلاب اسلامی مسئولان دستگاههای مربوط از جمله وزارتخانههای جهاد کشاورزی و نیرو را به جدی گرفتن مسئله آبخیزداری در خصوص کاشت درخت و فضای سبز توصیه کردند و گفتند: اجرای این سیاست میتواند از عواملی باشد که مانع بروز ریزگردها و سیلابها شود.
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی- 1396/12/15
ثبت نام دوره های آشنایی با معارف مهدویت
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عرفنی حجتک
به حول و قوه الهی و با عنایات خاص حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، معاونت فرهنگی تربیتی مرکز آموزشهای غیرحضوری در نظر دارد با هدف ارتقاء سطح آشنایی طلاب حوزه های علمیه خواهران با معارف ناب مهدوی و لزوم تبلیغ و ترویج آن در جامعه،دوره های آشنایی با معارف مهدویت را با همکاری مرکز تخصصی مهدویت به صورت غیرحضوری برگزاری نماید.
جهت آگاهی از نحوه ثبت نام و جزئیات دوره به دفترچه معرفی دوره های عمومی آشنایی با معارف مهدویت، مراجعه فرمایید.
ریشه دار همچون درخت
نه مثل شاخه نیلوفر- كه به این درخت و آن درخت مى پیچد- بلكه همچون درختِ ریشه دار باید بود ، متّكى به خویش، ریشه دوانده در باورها و اندیشه ها ، با شاخ و برگى از اراده و همّت!
در این صورت ، نه از باد خواهى لرزید و نه از سیل ، ریشه كن خواهى شد.
ریشه هاى تو، همان استعدادها و توانمندى هاى فكرى و روحى تواَند، به شرط آن كه آنها را بشناسى ، به كار بگیرى ، به ستوه نیایى ، خسته نشوى و از پاى ننشینى ، تا از كاوش در معدن وجود خویش، به گوهرهایى ناب ، دست یابى.
انسان، فرزند تلاش و تكاپوى خویش است و دست هایش ، محصول مزرعه وجودِ او را مى چینند؛ تا چه كاشته باشد و چه دِرو كند!
زندگى ، فرصتى است براى پرداختن به كشتزار جان!
نگو كه نمى شود . مگر آنها كه به جایى رسیده اند ، چه كرده اند جز تلاش شبانه روزى و تحمل رنج تحصیل و زحمت مطالعه و كاوش؟
باید روى دو پاى همّت و اراده خویش ایستاد و به وعده هاى چون سراب دیگران ، تكیه نكرد.
تكیه گاهت اول «خدا» و دوم ، خودت باشد …
همه بزرگانى كه در زندگى به توفیق هایى دست یافته اند، اول ، كسى نبوده و چیزى نداشته اند. به تدریج ، سایه نشینِ زحمات خویش شده و از بوستان همّت و اراده خود، گل چیده و ثمر برگرفته اند.
سرمایه تو نیز” اعتماد به نفسِ” توست . هیچ كس نباید بیش از خودت براى تو دلسوز باشد . باید خودت بكوشى تا در این دنیاىِ گرفتار موج ها و توفان ها ، خویش را به ساحل نجات و كامیابى برسانى . البته مى توانى و باید از دیگران هم كمك بگیرى ، مشورت كنى و راهنمایى بخواهى؛ امّا بیش از هر چیز و هر كس ، به چشمه اى چشمِ امید داشته باش كه از درون خودت مى جوشد و به منبع پایان ناپذیر مواهب خدادادى متصل است.
چرا امروز و فردا مى كنى؟ مگر چه قدر فرصت دارى؟
فرداى تو در دست توست، تا امروز چه كنى!
تو سابقه اى دارى درخشان ؛ فرهنگى دارى متعالى ؛ الگوهایى دارى سازنده ؛ استعدادى دارى قابل تقدیر، و نیروى اراده اى دارى ستایش برانگیز . احساس كمبود و حقارت، چرا؟
تناورترین درخت هاى كهنْ سالِ باغ معارف بشرى ، در سرزمین تو و در كوهپایه هاى مكتب و فرهنگ دینى تو روییده و قد كشیده اند . اینك تو با آن كه در سایه شان آرمیده اى و از میوه هاشان بهره مى برى ، از خودِ درخت و ریشه هایش چه قدر مى دانى؟
تو آن اندازه افتخار و آوازه مكتبى و ملى دارى كه بتوانى در جهان، به مسلمان و ایرانى بودنت مباهات كنى. بیگانگى از خویش، چرا؟
تو نهالى بى ریشه نیستى كه در مقابل توفان هاى فكرى و جریان هاى بى بنیاد فرهنگى معاصر، خود را ببازى و بلرزى و ریشه كن شوى و بر باد روى . آیا دریغ نیست كه جوان مسلمان امروزى ، دلداده دیگران باشد و مصداق این شعر حافظ كه :
« آنچه خود داشت ، ز بیگانه تمنا مى كرد»
مگذار نومیدى در خانه دلت جا بگیرد و آن را به اشغال خود درآورد و سپاهِ امید را تار و مار كند.
مگذار حتى شكست ها تو را از پاى درآورند.
انسان، اگر طعم هیچ شكست و ناكامى اى را نچشد ، یا غرورْ دامنگیرش مى شود ، یا در كوره حوادث و فراز و نشیب هاى زندگى، پخته و ورزیده نمى گردد . كسى كه در دریاى پُر موج ، دچار كشتى شكستگى شود ، حتى تخته پاره اى مى تواند عامل نجاتش گردد، به شرط آن كه روحیه اش را نبازد، خود را گم نكند و امیدش را از دست ندهد.
پس مى توان شكست را نردبان پیروزى ساخت و با شناخت ضعف ها و كاستى ها و خطاها، با نقشه اى بهتر و شناختى دقیق تر، وارد عمل شد.
همیشه كه پیروزى نیست؛ گاهى هم شكست، عقب نشینى ، زیان و مصیبت و بلا خواهد بود. گاهى بالا رفتن است و گاهى فرود آمدن . به قول صائب تبریزى:
ما شیشه ایم و باك نداریم از شكست شیشه چو بیشتر شكند ، تیزتر شود
ناكامى ها، سیلىِ بیدار كننده اند ، نه عامل ماندن و در جا زدن و یأس.
اگر دریا دل باشى و صبور، مى توانى به ساحل توفیق و گوهر پیروزى برسى.
اگر سختى هاى زندگى را در خود ، هضم كنى و خود را براى پیمودن سنگلاخ ها و فتح قله هاى بلند، آماده كنى، خواهى دید كه رهروى ، چندان هم دشوار نیست . نه دنیا به آخر رسیده و نه همه راه ها بسته است.
راه حل دشوارى هاى زندگى ، تدبیر ، اراده ، مشورت و اقدام است . بدبینى به آفرینش و تقدیر و سرنوشت ، گناه است ؛ افسردگى و اظهار عجز هم كه كار آدم هاى بى روحیّه ضعیف است . كسى كه به خود باورى رسیده باشد ، در پیمودن راه زندگى و گشودن گِره ها و حلّ مشكل ها و شكستن بن بست ها ، پر توان تر به پیش مى رود.
وقتى مى توانى به قله برسى ، ماندن در ته درّه ، چرا؟
وقتى مى توانى صعود كنى ، سقوط و هبوط ، چرا؟
مى توان عصیان هاى جاهلانه دوران خامى و بى تجربگى را در جویبار توبه و تصمیم شست و براى باقیمانده فرصت ، برنامه ریخت و از هدر رفتن عمر، جلوگیرى كرد.
همه راه ها به ” نمى شود” ، ختم نمى شوند!
همه كوچه ها و گذرگاه ها ” بن بست” نیستند!
اراده و عزم كه دارى… جوان و پُر نیرو كه هستى … اینك، در آغاز راه زندگى ، با كوله بارى از توان ، تجربه ، معرفت و امید ، مى توانى آینده مطلوبى را براى خویش ، رقم بزنى.
انگیزه را در جایى نمى فروشند تا تهیه كنى! در بازار نیست؛ بلكه در دل و جان خودت نهفته است . درخت عمل ، از چشمه اراده سیراب مى شود؛ چشمه اى كه باید از درون تو بجوشد . تقویت اراده، به تقویت عمل مى انجامد؛ زیرا عمل ، فرزند اراده و انگیزه است.
اگر ما خود، نهال زندگى مان را با آبِ آگاهى و بصیرتْ آبیارى نكنیم، به انتظار دیگران نشستن، معنا ندارد.
هر كس باید خود، مربّى خویش باشد؛ وگرنه … باخته است.
در این مسیر، مطالعه زندگى انسان هاى موفق ، چراغِ راه است.
این گوى و این میدان!
مگر تو از دیگران ، چه كم دارى؟
” نوشته جواد محدثى”
حافظ درختان
رهبرمعظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی:«باید مراقب باشیم که درختهائی را که موجود است، حفظ کنیم؛ یکی از کارهای مهم این است. انسان متأسفانه گاهی میبیند که به آنچه داریم، بیتوجهی میشود؛ درختها را قطع میکنند، باغها را خراب میکنند.» ۱۳۹۰/۱۲/۱۵
انفاق نکردن از نشانههای منافق است
یکی از نشانههای منافق این است که او قبض ید میکند، یعنی انفاق نمیکند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم که هر کسی که قبض ید میکند، این مطلقا منافق است، اما مطمئنا یکی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای کسانی که انفاق نمیکنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند کسانی که در راه خدا حاضر نیستند انفاق بکنند؟ که این آیهی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلوه. ثم الجحیم صلوه. ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه. انه کان لا یومن بالله العظیم. و لا یحض علی طعام المسکین»؛اینجا مسئلهی انفاق نکردن نیست، مسئلهی بیتفاوت بودن در مقابل فقر فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن کسی که خودش هم نمیتواند انفاق کند، باید دیگران را وادار کند به انفاق. در آخر سورهی منافقون میفرماید: «و انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لو لا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین» یعنی در آنوقتی که مرگ به سراغ او میآید - که ناگهانی هم مرگ به سراغ همه میآید، همه ناگهان با مرگ روبهرو میشوند، پیشبینیاش را نکردند - آنجا ناگهان به خود میآید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق کنم. حسرت انفاق نکردن اموالی که حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی که باز هست از جمله آیاتی که انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل که حالا آیات دیگری هم یادداشت کردم. یک روایتی را در آخر عرایضم عرض کنم که یک قدری باز حدود کار را برای ما روشن میکند و آن روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی که خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یک مقداری خرما، یک کوتی از خرما یک گوشهای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند که اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع کردی؟ گفت یا رسول الله چون شما گاهی مهمان برایتان میآید و وقتی مهمان دارید، ممکن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی کنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا که مهمانی برای شما بیاید. «اعد ذلک لاضیافک»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یک مشت خرمائی که برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تکون لک دخان فی نار جهنم»؛نمیترسی که این خرمائی که اینجا جمع کردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی که مردم در بیرون به اینی که شما تو خانهات جمع کردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی که خدای متعال این را وسیلهی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق کن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس کم و کسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یک روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند انشاالله، از خدا نترس که کم و کسر در کار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی که لازم است. و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصلاه و السلام) هم به فرزندش امام جواد نامهای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به کار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فکر اسلام است .
خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۶/۰۸/۲۹
روح انفاق باید جزو ایمان مردم بشود
* انفاق یک فریضه شرعی است نه فقط حکمی اخلاقی
آن کسانی که در طبقات بالاتر و بهرهمندیهای بیشتر هستند، درآمدهای بیشتر دارند، امکانات بیشتری داشتند و توانستند بیشتر بهرهمند بشوند، اینها مسئولیت و تکلیف بیشتری دارند. این قابل قبول نیست که آنها خودشان را بر کنار بدارند و نکته اینجاست که جامعهی اسلامی به صورت تعارف این حرف را نمیزند، این یک وظیفه است، یک تکلیف است، نه فقط یک حکم اخلاقی. این همه آیات انفاق در قرآن بیان یک حکم اخلاقی نیست، بیان یک فریضهی شرعی است. شما ببینید لحن «انفقوا» در قرآن همان لحن «جاهدوا فی سبیل الله» است. «انفقوا فی سبیل الله»، «جاهدوا فی سبیل الله»، یک جور حرف زده؛ یک جور مردم را مخاطب قرار داده و این یکی از آن نکات مهمی است که در طی مباحث اقتصادی اسلام حتما باید به آن توجه بشود؛ بحث مسئولیت عمومی به تناسب امکانات و به تناسب بهرهمندیها در مقابل نیازهای عمومی، در مقابل دفاع از کشور، دفاع از مرزها، دفاع از نوامیس، دفاع از نظام اسلامی و در مقابل بقیهی تهاجمهائی که میشود. این یکی از وظایف و فرایضی است که بر دوش مردم هست.
خطبههای نماز جمعه تهران۱۳۶۶/۰۷/۲۴
انفاق نکردن برای ثروتاندوزی گناه کبیره است
در اسلام انفاق یک اصل است؛ باید در راه خدا خرج کرد. نمیگویند معامله نکنید و تحصیل مال نکنید، بکنید، اما خرج کنید. اسلام مردم را عادت میدهد که آنچه را که به دست آوردهاند، به قدر نیاز زندگی - نیاز متوسط، نه حالا با عسرت و فشار، نیاز معمولی و متوسط، ولو توام با مقداری رفاه و آسایش و گشایش در روزی - برای خودش صرف کند و خرج کند، ماادای او و آنچه زیاد میآید، باید در راه مصالح عمومی جامعه خرج بشود. اگر کسی ثروت را درآورد و آن را با اسراف، با خرجهای بیخودی، با زیادهرویهای گوناگون، با تجمل، با اشرافیگری، با خوراک مسرفانه، با پوشاک مسرفانه، با مرکب یا منزل مسرفانه، همهی آن را خرج کرد یا آن را نگه داشت و جمع ثروت کرد، این از نظر اسلام مذموم و منفور است؛ عدم انفاق منفور و مذموم است و اگر با جمع ثروت همراه باشد، حرام است… آن کسانی که طلا و نقره را گنج میکنند، ذخیره میکنند و در راه خدا آن را انفاق نمیکنند - شاید طلا و نقره خصوصیتی نداشته باشد؛ آن کسانی که پول را، ثروت را، سرمایه را گنج میکنند و ذخیره میکنند و در حالی که نیاز مبرم جامعه به او هست، آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، آن هم مشمول همین «یکنزون الذهب و الفضه» باشد - آن وقت میفرماید: «فبشرهم بعذاب الیم». اگر این گناه نباشد، اگر گناه کبیره نباشد، این «فبشرهم بعذاب الیم» دیگر چرا؟ آنها را به عذاب دردناکی مژده بده؛ یعنی بگو که منتظر عذاب دردناک الهی باشند که این عذاب دردناک هم میتواند در دنیا نتایج طبیعی اعمال سو آنها باشد که البته فقط به خود آنها این نتایج برنمیگردد، بلکه گریبان همهی جامعه را میگیرد. و البته ممکن است عذاب اخروی باشد، که احتمالا هر دوی اینها هم هست. یعنی هم در دنیا و هم در آخرت عذاب الیمی ناشی از این کار خواهد شد. بنابراین انفاق یک عمل واجب و لازم هست.
خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۶/۰۸/۱۵
عواقب ترک احسان و نیکوکاری
قرآن کریم در سوره «ماعون» با بازگویی اثرات شوم انکار معاد در اعمال منکران میفرماید: ]أَرَأَیْتَالَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ[؛[1] «آیا کسی که روز جزا را پیوسته انکار میکند دیدی؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت میراند، و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمیکند.»
در سوره «الحاقه» نیز پس از توصیف شرایط برخی از جهنمیان، علت آن را اینگونه بیان میفرماید: ]إِنَّهُکانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظیمِ وَ لا یَحُضُّ عَلی طَعامِ الْمِسْکینِ[ ؛[2] «چراکه او هرگز به خدای بزرگ ایمان نمیآورد، و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمینمود.»
بر اساس این آیات شریفه یکی از اثرات انکار معاد و عدم ایمان، نهتنها عدم احسان؛ بلکه عدم تشویق دیگران به اطعام مساکین است، پس اولاً احسان و نیکوکاری و رسیدگی به فقرا بر اغنیا لازم است. چنانکه امیرمؤمنان (علیه السلام) در وصیتی به امام حسن (علیه السلام) می: «… وَ أُوصِیکُمْ بِمَحَبَّتِنَا وَ الْإِحْسَانِ إِلَی شِیعَتِنَا فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَلَیْسَ مِنَّا؛[3] وصیت میکنم شمارا به محبت و دوستی ما و احسان و نیکی به شیعیان ما، پس (بدانید) کسی که اینگونه عمل نکند، از شیعیان و پیروان ما نیست.»
و ثانیاً ممکن است انسان شخصاً توانایی بر اطعام نداشته باشد؛ اما بیشتر افراد توانایی ترغیب و تشویق دیگران رادارند. به تعبیر دیگر، کسانی که از دارایی و امکانات برای احسان و نیکوکاری برخوردار نیستند، باید از اعتبار، آبرو و امکانات محدود خویش برای کمک به نیازمندان استفاده کنند.
قرآن کریم در سوره «آل عمران» به کسانی که به احسان و فضل خدا ثروتمند شده ولی بخل میورزند، هشدار میدهد که: گمان نکنید این عمل به سودتان است؛ بلکه بدانید مأموران دوزخ در قیامت تمام ثروت اندوختهتان را بهصورت حلقههای آتشبر گردنتان میآویزند و میگویند: «این ثروت شماست که آن را در دنیا اندوخته بودید!»[4]
در آیه دیگر نیز میفرماید: ]وَ الَّذینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا یُنْفِقُونَها فی سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ[؛[5] و کسانی که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند، و درراه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناکی بشارت ده!»
گرچه به برکت انقلاب اسلامی ایران، سنّت احسان و نیکوکاری در کشورمان روبه گسترش است؛ اما فاصله طبقاتی و تفاوت میان ثروتمندان و فقرای جامعه نگرانکننده است. امام باقر (علیه السلام) فرمود: «یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ یَعَضُّ کُلُّ امْرِئٍ عَلَی مَا فِی یَدَیْهِ وَ یَنْسَی الْفَضْلَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ]وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ…[؛[6] زمانی سخت بر مردم خواهد آمد که هر کس بر آنچه در اختیار دارد، دندان فرومیبرد، و احسان به یکدیگر را فراموش میکنند، درصورتیکه خدا فرموده است: «احسان به یکدیگر را فراموش نکنید!.»
«محمد بن عجلان» میگوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم که مردی آمد و سلام کرد. حضرت از او پرسید: حال برادرانت چطور بود؟ او حال آنان را بسیار خوب توصیف نمود. امام (علیه السلام) فرمود: آیا ثروتمندان، فقرا را عیادت میکنند؟ عرض کرد: خیلی کم. فرمود: دیدار و احوالپرسی ثروتمندان از فقرا چگونه است؟ عرض کرد: اندک. فرمود: دستگیری توانگران از بینوایان چگونه است؟ عرض کرد: شما اخلاق و صفاتی را ذکر میکنید که در میان مردم ما کمیاب است، حضرت فرمود: چگونه اینان خود را شیعه میدانند (درحالیکه نسبت برادری میان پولداران با فقراء وجود ندارد)؟».[7]
امام صادق (علیه السلام) می: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَیْئاً مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَیْنَاهُ مَغْلُولَةً یَدَاهُ إِلَی عُنُقِهِ فَیُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِی خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّارِ؛[8] «هر مؤمنی که بتواند نیاز مؤمن دیگر را رفع کند - خواه ازخودش و خواه از دیگری و با وساطت - و چنین نکند، خدا در روز قیامت او را با چهره سیاه و چشمان برگشته و دستهای به گردن آویخته برمیانگیزد و گفته میشود: این است آن خائنی که به خدا و رسول خدا خیانت کرده است؛ آنگاه فرمان میرسد تا او را در آتش افکنند.»
پینوشت:[1]. ماعون/ 1تا 3.
[2]. الحاقه/ 33 تا 34.
[3]. دعائم الإسلام، نعمان بن محمد تميمى مغربى، دارالمعارف، مصر، چاپ دوم، 1385 ق، ج2، ص350.
[4]. آل عمران / 180.
[5]. توبه /34.
[6]. كافي، ج5، ص310.
[7]. كافي، ج2، ص173.
[8]. المحاسن، احمد بن خالد برقى، دارالكتب الإسلاميه، قم، 1371 ق، ج1، ص100.
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 176