10 روز تا حماسه میلیونی اربعین باقی مانده است
یک نمونه همین راهپیمایی عظیمِ اربعین است؛ این واقعاً یک پدیده است، یک پدیدهی الهی است، یک پدیدهی معنوی است. حقیقتاً قابل توصیف نیست؛ مثل خیلی از این پدیدههای مهمّ الهی، درست قابل تفسیر هم نیست؛ یعنی نمیشود این حادثه را تحلیل کرد. اینجور این جمعیّتِ عظیمِ میلیونی راه بیفتند، در ظرف چند سال این تحقّق پیدا کند، شکل پیدا کند! بله، در گذشته راهپیمایی بود، امّا این خبرها نبود. ما اطّلاع داریم که در ایّام مختلف، چه اربعین، چه غیر اربعین -در خصوص اربعین یا بعضی اوقات دیگر- طلّاب از نجف و جاهای مختلف عراق حرکت میکردند میرفتند، جمعیّتهای فراوانی هم بودند. امّا این جمعیّتِ عظیمِ میلیونی از جاهای مختلف دنیا -چند میلیون از ایران و میلیونها از خود عراق و از کشورهای دیگر- این حرکت عظیم، با وجود تهدیدهای تروریستیای که همیشه وجود داشته و امروز هم وجود دارد، یک پدیدهی فوقالعاده عظیمی است؛ خیلی مهم است. این نشاندهندهی اوج گرفتن همین تفکّر مبارزهی در راه خدا و در راه اسلام و آمادگی عمومی و همگانی در این راه است. و امیدواریم که خداوند متعال برکت بدهد به این حرکتها و برکت بدهد به مردم.
ما البتّه اینجا بهمناسبت اینکه یادی از راهپیمایی اربعین شد، ضمن دعا و آرزوی قبولی این حرکت، از همهی کسانی که امسال در این راهپیمایی شرکت کردند تشکّر میکنیم؛ لازم میدانیم از دولت عراق که وسایل را فراهم کرد برای اینکه این امر تحقّق پیدا بکند تشکّر کنیم؛ لازم میدانیم از ملّت عزیز عراق که در این روزها -در این یک هفته یا بیشتر- خود را موظّف دانستند که از راهپیمایان و زوّار اباعبداللّه (علیهالسّلام) اینجور پذیراییِ مخلصانه و شادمانانه بکنند، واقعاً و قلباً تشکّر بکنیم و از خداوند متعال جزای خیر را برای آنها بخواهیم؛ لازم است از جوانان مبارز عراقی، از حشدالشّعبی و دیگر کسانی که در امنیّت این مراسم دخیل بودند و توانستند امنیّت این زوّار را حفظ بکنند تشکّر کنیم؛ لازم است از مسئولان عتبات نجف و حضرت ابیعبداللّه (علیهالسّلام) در کربلا و حضرت اباالفضل در کربلا که وسایلی را برای مردم فراهم کردند تشکّر بکنیم. و امیدواریم که خدای متعال، هم به آنها و هم به این حرکت عظیم و به همهی دستاندرکاران این حرکت، برکت بدهد و لطف کند و حمایت کند تا بتوانند این کار را انشاءاللّه با بهترین وجهی ادامه بدهند.۱۳۹۶/۰۸/۲۲
خلاصه و مفید از امام حسن مجتبی(علیه السلام)
هفتم صفر به روایتی شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) است به همين مناسبت در قالب «خوشه ای از شجره طیبه معصوم» بخشی از زندگی این امام همام را تقدیم حضور شما می شود.
* خوى و منش امام حسن مجتبی(علیه السلام)
1- پرهيزگارى
توجهى ويژه به خداوند داشت، آثار اين توجه را گاه از چهره ى او به هنگام وضو در مى يافتند: چون وضو مى گرفت، رنگ مى باخت و به لرزه مى افتاد، مى پرسيدند كه چرا چنين مى شوى؟
مى فرمود: آن را كه در پيشگاه خدا مى ايستد، جز اين سزاوار نيست.
از امام ششم (ع) آورده اند كه امام حسن (ع) عابدترين مردمان زمان خويش بود و هم با فضيلت ترين؛ چون به ياد مرگ و … و رستاخيز مى افتاد، مى گريست و بى حال مى شد.
پياده و گاه برهنه پا 25 بار به خانه ى خدا رفت.
2- بخشندگى
آن روز به خانه ى خدا رفته بود … همان هنگام مى شنيد كه مردى با خدا به گفتگو نشسته است كه: خداوندا، ده هزار درهم نصيبم كن … امام (ع) هماندم به خانه بازگشت و آن پول را براى او فرستاد.
يكروز كنيزى از كنيزان او، دسته گلى خوشبوى به تحفه پيشكش كرد، امام (ع) در مقابل، او را آزاد فرمود و چون پرسيدند چرا چنين كردى؟ فرمود:
خدا ما را چنين تربيت كرده است و اين آيه را باز خواندند:
« وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا/ يعنى چون به شما هديه اى دادند، به نيكوتر پاسخ گوييد.
سه بار در زندگى هر چه داشت، حتى كفش-و پاى افزار- را به دو نيم تقسيم كرد و در راه خدا داد.
3- بردبارى
مردى از شام به تحريك معاويه روزى امام را به دشنام گرفت. امام (ع) چيزى نفرمود تا ساكت شد، آنگاه با لبخندى شيرين او را سلام گفت و فرمود: پيرمرد! فكر مى كنم غريب هستى و گمان مى برم در اشتباه افتاده اى، اگر از ما رضايت بخواهى، خواهيم داد و هم اگر چيزى بطلبى و اگر راهنمايى مى جويى، راهنماييت خواهيم كرد و اگر بارى بر دوش دارى، بر مى داريم و يا گرسنه اى سيرت مى سازيم و اگر نيازمندى، نيازت بر مى آوريم و بارى، هر كارى دارى، در انجام آن حاضريم. و هم اگر بر ما وارد شوى، راحت تر خواهى بود كه وسايل پذيرايى از هر گونه ما را فراهم است.
مرد شرمسار شد و گريست و گفت: گواهى مى دهم كه تو جانشين خداوند بر زمينى، خدا بهتر مى داند كه رسالت خويش، كجا قرار دهد.
تو و پدرت نزد من مبغوض ترين بوديد و اما اكنون محبوبترين هستيد.
پيرمرد آنروز مهمان امام شد و چون از آنجا رفت به دوستى آن گرامى گرويده بود.
مروان حكم -كه هيچگاه از آزار آن گرامى فرو گذار نمى كرد- به هنگام رحلت آن امام در تشييع شركت كرد.
حضرت امام حسين (ع) فرمود: تو به هنگام حيات برادرم، هر چه از دستت بر آمد، كردى و اما اينك در تشييع او حاضر آمده اى و مى گريى؟!.
پاسخ داد: هر چه كردم با كسى كردم كه بردباريش از اين كوه -اشاره به كوهى در مدينه- بيشتر بود.
منبع:
کتاب پيشواى دوم حضرت امام حسن(ع)/ به قلم هيأت تحريريه مؤسسه اصول دين قم
خورشید خستهـ
پارههاى جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، همان لحظه در خویش آغاز شد؛ همانجایى که مهربانى بىهمتاى حسنبنعلى علیهالسلام روبهروى یک جفت چشم خیانتکار، پرپر مىزد و سینهاش در اقیانوس زهر، غوطهور بود؛ همانجایى که ذره ذرههاى روح امامت، چون تل خاکستر در تشت فرو مىریخت و زنى دست در دست ابلیس، پشیمانى گاه و بىگاهش را دست به سر مىکرد.
دریغا که سفره اطعام شبانهروزى مدینه، اینک برچیده مىشود و کریم اهل بیت علیهمالسلام چون خورشیدى خسته از خاک، به معراج ابدى مىرود.
آه از بیعتهاى سست!
کفر زمانه، دست از شرارت برنمىداشت و با نقابى از ریا، دست به کار فتنههاى تازه بود.
تفرقه، چنگ به گریبان امت افکند و آنگاه که بیعتهاى سست، به فریب ستمگر زمانه، شکسته شدند، او چارهاى جز این نداشت که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه برافرازد؛ صلحى که زخمهاى بىشمارش، همه بر دل مجتبى علیهالسلام فرود آمد.
غريبـ مدينهـ
كسى را خبر نکن؛ بگذار در چهاردیوارى غربت خویش جان دهم!
همان بهتر که کسى نفهمد زهرى که بر جانم نشسته، از نیش مار خانگىام برخاسته که نان و نمک مرا خورده است.
پدرم در گریز از غم غربت در میان جماعت حقنشناس، خانهنشینى را برگزید تا با خارى در چشم و استخوانى در گلو، شیوه سکوت پیشه کند، اما من در زیر باران تهمت و زخمزبان و طعنه، سایهبان خانه خویش را شکسته دیدم. دشمن، آخرین پناه و دستگیرم را نیز به اشغال خود درآورده بود.
خورشید را با کرم شبتاب عوض کردى!
مرا تنها بگذار، دیگر نیازى نیست بوى خیانت را در پستوى خانه پنهان کنى!
تمام این روزها که بىوفایىات را با دروغ به هم مىبافتى تا تشت رسوایىات از بام نیفتد، تاروپود قالى کهنه و پوسیده دلت، پیش رویم از هم گسسته بود.
تو گمان کردى آن وعدههاى سر خرمنِ سوخته، مىتواند مس وجود تو را طلا کند و ازاینرو، خورشید را با یک مشت کرم شبتاب عوض کردى!
طلا در همین خانه بود و راز کیمیاگرى در دوست داشتن نور!
نگذار چشم زینب علیهاالسلام به تو بیفتد!
از این خانه برو! صداى قدمهاى پرشتاب خواهرم در کوچه مىپیچد.
هزار بار در دل آرزو کرده است خدا کند که خبر دروغ باشد و تو بهتر از هرکسى مىدانى که خبر را به درستى به گوش عقیله بنىهاشم رساندهاند.
به کنیزان گفتهام تشت پر از خونابههاى جگرم را پنهان کنند. به تو نیز مىگویم که پیش از ورود زینب علیهاالسلام از اینجا برو. طاقت ندارم پیش از کربلاى حسین علیهالسلام ، چشم خواهرم به چشم قاتل برادرش بیفتد.
همان یک کربلا براى خمیدن قامت زینب علیهاالسلام کافى است.
از جلوى دیدگان خواهرم بگریز!
حدیث سنگ و سبو
چه دشوار است شرح جانگذار سوختن شمع و چه دنیای غریبی است دنیای پست خاک. آن که فروغش بیشتر است، سوز و گدازش نیز بیشتر است و آن که بیشتر در اندیشه روشنایی و فروزندگی است، بیشتر در معرض حمله ظلمت و خاموشی. آنان که دل از سنگ دارند و همعنان تاریکیاند، گویی در هجوم بر خورشید مسابقه گذاشتهاند تا در پرتو جمال تابناکش، بر او بتازند و خاموشش کنند. بهنازم سرفرازی و کرامتِ خورشید را که با این همه، روی از عاشقان جمالش باز نمیگیرد و دست مهر و گرمی از سرشان برنمیدارد. داستان امامان معصوم و مظلوم شیعه، داستان غمانگیز سنگ و سبوست که چون گوهر پاک ذات خویش به آلودگی دنیا نیالودند و جز به رضایت جانان و هدایت مردمان نیندیشیدند، از آلودگان دنیا کشیدند آنچه کشیدند، و اینک حکایت جانسوز دومین معصوم ؛ کریم مظلوم.
السلام علیک یا حسن ابن علی ایها المجتبی یابن رسول اللّه.
اینفوگرافیک روایت حضرت رقیه(سلام الله علیها)
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله، زخمهایش را به جستجو.
سلام بر کوچکی گامهایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها ماندهات.
سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نیافت.
تو را خوبتر از شام غریبان، زینب میشناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.
شام غریبان، تو را خوب میشناسد؛ تورا که آنقدر پدر پدر کردی و «یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی» گفتی تا در روشنای حضور حسین علیهالسلام غوطهور شدی.
سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار، اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر رها دیدی.
از اندوه و داغ و دلتنگی، بوی تو به مشامم میرسد و هرگاه نام تو را مینویسم، هیچ واژهای را توان توصیف اندوهت نیست.
از کنار شط تا وادی نخله، از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابا.
سلام به تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرنها آیا آبله پاهایت خوب شدهاست؟
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب سلام الله علیها نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سیدالشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سیدالشهدا را دید، سر را برداشت و درآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین علیه السلام آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
نفس المهموم، ص456.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی ایت الله شیرازی
چرا نظرات مراجع تقلید در مورد یک مسأله متفاوت است؟
سؤال:
چرا نظرات مراجع تقلید در مورد یک مساله متفاوت است؟ مگر اسلام یکی نیست؟
پاسخ:
اسلام، دینی است شریف که از دو منبع اصلی قرآن و سنت (روایات صحیحه) برداشت می شود. در زمان حیات پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، زمانی که در فهم صحیح یک حکم شرعی و یا اعتقادی، مشکل و شبهه ای ایجاد می شد، پیامبر اکرم به عنوان منبع متصل به وحی، از حقیقت ماجرا با خبر شده و آن را برای مردمان مشخص و واضح می کردند.
بعد از شهادت پیامبر اکرم، امامان دوازده گانه وظیفه این مهم را برعهده داشتند؛ آنان نیز به عنوان امامان دارای علم غیب، و آگاه به امور دینی، اقدام به پاسخگویی و رفع شبهات و معضلات دینی می بودند. این سلسله ادامه داشت تا زمانی که امام دوازدهم صلوات الله علیه از دید مردمان غایب شدند و دسترسی به ایشان دیگر امکان نداشت.
در این زمان بود که مومنین برای فهم صحیح از دین، دو راه کلی در مقابلشان باز بود؛
اول: اجتهاد از قرآن و روایات
دوم: سوال از علما و راهنمایی گرفتن از متخصصی دین (تقلید)
راه اول به جهت سختی های فراوان و نیاز به تخصص در دین؛ کار ساده و آسانی نبوده و از توان هر شخصی برنخواهد آمد. اما راه دوم، راهی است معمول و ساده که عقلا و شرعا تجویز شده است.
در این بین، علمای متخصص دین، در فهم دین، درجات مختلفی دارند؛ برخی از یک روایت، یک معنای ظاهری برداشت می کنند، برخی دو معنا و برخی چندین معنا در بطن آن. نسبت به قرآن کریم نیز همین مساله صادق است، قرآن کریم معجزه الهی و دارای بطون عمیق می باشد؛ که فهم آن بر هر شخصی ممکن نیست.
علماء اسلام، نسبت به تخصص و علم و آگاهی خود، به فهم و استنباط از ادله شرعیه (قرآن و روایات) پرداخته اند و به علت برخی اختلافات علمی، اختلاف در فتاوا مشهود است.
فرضا ممکن است یک راوی، نزد یک عالم شخص قابل اعتمادی باشد و شخص عالم دیگر، مذموم و غیر قابل اعتماد. و یا عالمی، یک اصل از اصول فقهی را قبول داشته باشد و دیگری خیر. و یا در معنی یک کلمه در علم لغت بین علما، اختلاف باشد. همه این مسائل می تواند به اختلاف در حکم شرعی بیانجامد.
بنابراین در کوتاه سخن می گوییم، اختلافات در احکام فقهی علماء، ریشه در نوع برداشت و مسلمات مقدماتی مراجع تقلید دارد و نه در چندگانگی دین اسلام. یقینا دین اسلام یکی است و حکم شرعی نمی تواند دو صورت باشد؛ ولی به جهت عدم دسترسی ما به منبع یقینی و همچنین نوع برداشت های مختلف و اختلافات علمی، با احکام مختلف روبرو خواهیم شد.
و در این باره باید تذکر داده شود که اختلافات فقهی، همیشگی نیستند و در همگانی نخواهند بود؛ بلکه در چند باب فقهی و در چند مساله قابل شمارش، اختلافاتی بین علماء پیش آمده است.
چرا ماه صفر معروف به ماه نحس است؟
در كتاب مفاتيح الجنان در رابطه با ماه صفر مي فرمايد: اين ماه معروف به نحوست است و براي رفع نحوست هيچ چيز بهتر از تصدق و ادعيه و استعاذات وارده نيست.(1)
در ميان مردم معمول است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند بحث در اين است تا چند اندازه اين اعتقاد در اسلام پذيرفته شده است.
از نظر عقل محال نيست كه اجزاي زمان با يكديگر تفاوت داشته باشد بعضي داراي نحوست و ايام ديگر ضد آن باشد هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات يا نفي آن وجود ندارد همين اندازه مي گوئيم ممكن است ولي از نظر عقل ثابت نيست. بنابراين اگر دلايل شرعي از طريق وحي كه افق هاي وسيع تري را روشن مي نمايد بر اين معني در دست داشته باشيم قبول آن نه تنها بلامانع بلكه لازم است. در قرآن تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است در رابطه با قوم عاد مي فرمايد: “ما بر هلاك آنها تند بادي در روز پايداري نحسي فرستاديم"(2)
و در سوره ديگر مي فرمايد: “ما تندبادي سخت و سرد در روزهاي شومي بر آنها مسلط ساختيم"(3) پس قرآن تنها اشاره اي سربسته به مسأله دارد ولي احاديث زيادي در زمينه نحس و سعد ايام داريم در روايتي نقل شده كه يكي از دوستان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ روز سه شنبه به محضر امام مشرف شد امام فرمودند: ديروز تو را ديدم عرض كرد چون دوشنبه بود و من براي مصون ماندن از شر اين روز از خانه بيرون نمي آيم. امام فرمودند: كسي كه مي خواهد از شر دوشنبه در امان بماند در اولين ركعت نماز صبح سورة هل اتي بخواند كه تناسب با رفع شر دارد… خداوند نيكان را از شر روز رستاخيز نگاه مي دارد.(4) … اينجا امام نحوست را رد نكردند در بعضي از روايات سعد و نحس ايام در ارتباط با حوادثي كه در آن واقع شده است تفسير شده يعني سعد و نحس بودن به خاطر جريانات و حوادثي كه در آن روز اتفاق افتاده مي باشد نه اين كه خود ايام نحس باشند.
پس اجمالاً از آيات و روايات استفاده مي شود روزهاي نحسي وجود دارد يا خودشان يا به خاطر حوادثي كه در آن اتقاق افتاده است.
و در رابطه با ماه صفر روايتي نقل شده كه پيامبر فرمودند: هركس به من خبر دهد به خارج شدن ماه صفر من هم به او بشارت بهشت را مي دهم.(5) از اين روايت هم نحس بودن استفاده مي شود.
علامه طباطبائي فرموده: در روايات قابل اعتماد آمده است روز وفات حضرت سيدالشهداء و يا پيغمبر اكرم نحس است و مواليد ائمه سعد است.(6)
احتمال است نحوست و سعد بودن به خاطر حوادثي باشد كه در آن اتفاق افتاده مثل شهادت پيامبر اكرم و امام حسن مجتبي و امامان ديگر عليهم السلام.
لازم به ذكر است در رابطه با نحس بودن ماه صفر مدرك قابل اعتمادي پيدا نشد جز روايت مستدرك سفينة البحار كه هر كس به من اطلاع بدهد خروج ماه صفر ار من هم به او وعده بهشت مي دهم كه از اين روايت اجمالاً استفاده مي شود كه ماه صفر مبغوض پيامبر بوده است يا به خاطر حوادثي كه در آن واقع مي شود و يا جهت ديگري داشته است.
——————————————————
1 . مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي، در اعمال ماه صفر، فصل هشتم، ص 391.
2 . سورة قمر، آية 19.
3 . سورة فصلت، آية 16.
4 . صد سؤال و صد جواب ، عيسي ولائي، قم، انتشارات كوثر النبي، 1382، ص 470.
5 . مستدرك سفينة البحار. علي نمازي شاهرودي، 1363، ص 284، ج 6.
6 . در محضر علامه طباطبائي، پرسش ها و پاسخ هاي اعتقادي، محمد حسين رخ شاد، قم ، ناشر آل علي، 81، ص 254، سؤال 659.
مناسبتها ,واعمال ماه صفر
ماه صفر دومین ماه قمری است که برای آغاز آن اعمالی ذکر شده از جمله نماز، روزه و خواندن قرآن. حوادث تاریخی فراوانی در ماه صفر رخ داده است که در ادامه این مقاله به برخی از آنها اشاره میشود.
روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از «حمد» سی مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سی مرتبه سوره «قدر» بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد،هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.
وارد کردن سر مطهر امام حسین علیه السلام به شام، ورود اهل بیت علیهم السلام به شام، شهادت زید بن علی بن الحسین علیهم السلام (به روایتی)، آغاز جنگ صفین (بنا بر روایتی)
دوم صفر: مجلس یزید لعنتالله علیه بنا بر نقلی، شهادت زید بن علی بن الحسین علیهم السلام ( به روایت دیگر)
سوم صفر: ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام 57 هجری قمری به روایتی.
پنجم صفر: شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و لعنةالله علی قاتلیها، 61 هجری.
ششم صفر: صدور توقیع امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء به حسین بن روح.
هفتم صفر: ولادت امام موسی کاظم علیه السلام 128 هجری، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام بنابر نقل بحار، وفات آیتالله العظمی مرعشی نجفی 1411 قمری.
هشتم صفر: وفات حضرت سلمان فارسی (سلمان محمّدی ) رضیالله عنه 35 هجری قمری
نهم صفر: شهادت عمار یاسر رضیالله عنه در جنگ صفین 37 هجری، شروع جنگ نهروان 38 هجری قمری.
دوازدهم صفر: وفات هارون برادر حضرت موسی علیهماالسلام.
سیزدهم صفر: اختیار حکمین در صفین و حیله عمروعاص.
هجدهم صفر: شهادت اویس قرنی در جنگ صفین 37 هجری قمری.
بیستم صفر: اربعین حسینی.
بیست و دوم صفر: صدور توقیع شریف امام عصر ارواحنا لتراب مقدمه الفداء برای مرحوم شیخ مفید اعلی الله مقامه 420 قمری.
بیست و سوم صفر: پی کردن ناقه حضرت صالح نبی علیه السلام توسط قومش - گرفتار شدن حضرت یونس علیه السلام در شکم ماهی.
بیست و چهارم صفر: شدّت یافتن بیماری حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلّم.
بیست و ششم صفر: دستور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلم به لشکر اسامه جهت آماده شدن در جنگ با رومیان( بنابر نقل واقدی 11 هجری) ، سالروز انقراض حکومت امویان.
بیست و هشتم صفر: رحلت جانسوز رحمت للعالمین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمری - شهادت مظلومانه سبط اکبر امام مجتبی علیه السلام 50 قمری.
(سیام / بیست و نهم ) صفر: شهادت امام رضا علیه السلام 203 هجری قمری
ماه صفر را از ایام سوگواری سال میدانند