نکات کلیدی و تفسیری جزء پانزدهم قرآن کریم
بسم الله الرحمن الرحیم
نکات کلیدی و تفسیری جزء پانزدهم قرآن کریم
ثمره بدیها و خوبی ها، فقط و فقط دامنگیر خودمان می شود
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكمُ وَ إِنْ أَسَأْتمُ (7- اسراء)
اگر نیكى كنید، به خود نیكى كردهاید و اگر بدى هم كنید، باز به خود بد كردهاید.
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه می نویسد: «لام» در«لانفسكم» و نیز در «فلها»، لام اختصاص است یعنى: خوبی و بدی شما مختص به خود شما است، بدون اینكه چیزی از آن به دیگران بچسبد، و این خود قانون در حال اجرای خداست كه اثر و تبعات عمل هر كسى را- چه خوب و چه بد- به خود او برمىگرداند.(1) و این همان معنایی است که در قرآن به دفعات و با تعابیر گوناگون آمده است که «اثر هر عمل- چه خوب و چه بد- به صاحبش برمىگردد»
دوام وضعیت فعلی بسته به عملکرد شماست
إِنْ عُدتمُ عُدْنَا (8- اسراء)
اگر شما برگردید ما هم بر می گردیم.
درباره کسی که فقط دنیا می خواهد می فرماید: كسانى كه تنها هدفشان همین زندگى زودگذر دنیاى مادى باشد، ما آن مقدار را كه بخواهیم و به هر كس که صلاح بدانیم در همین زندگى زودگذر مىدهیم؛ سپس جهنم را براى او قرار خواهیم داد كه در آتش آن مىسوزد در حالى كه مورد سرزنش و دورى از رحمت خدا است
این فراز در واقع هشدار به کسانی است که پس از مدتها سرکشی و تحمل عذابهای الهی به راه راست برگشته و از رحمت حق برخوردار گشته اند. در این خطاب تهدید می شوند که اگر دوباره به همان وضعیت سابق باز گردند خدا نیز دست از عنایت خود کشیده و به مانند گذشته با آنها رفتار خواهد کرد.(2)
اما می توان از این جمله به یک قانون کلی تر هم دست یافت و آن اینکه هر ملت و جمعیتی که تغییر رویه دهند چه به سمت ارزشهای دینی و چه به سمت رذایل نفسانی خداوند نیز نسبت به آنها تغییر رویه می دهد.(3) اگر نور به ظلمت روند خدا نیز رحمت و عنایت خاصه خود را به روی آنها قطع کرده و با غضب و عذاب با آنها برخورد می کند و اگر از ظلمت خارج و وارد نور شوند عذاب خود را از آنها رفع و درهای رحمتش را به روی آنها می گشاید.(4)
پاسخ خدا به کسی که دنیا می خواهد و کسی که به دنبال آخرت است
كلاُّ نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَ مَا كاَنَ عَطَاءُ رَبِّكَ محَظُورًا(20- اسراء)
ما به هر دو گروه از لطف پروردگارت عطا مىكنیم زیرا هیچ كس از بخشش پروردگارت محروم نیست.
بر اساس این آیه خداوند به هر دو گروه کمک می کند منتهی روش کار در اجابت آنها متفاوت است.
سخنان آیت الله مظاهری دامت برکاته-روزچهاردهم ماه مبارک رمضان
مریض سال به چه کسی گفته می شود؟
زمزم احکام>اگر شخص مریض سال بود؛ یعنی علاوه بر ماه رمضان، در کل سال بیمار بوده است؛ این شخص قضا ندارد و روزه ماه رمضان را هم تکلیف ندارد و فقط کفاره ارزان قیمت (فدیه) را باید بپردازد.
بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه ولادت امام حسن مجتبی (سلام الله علیه)، کریم اهل بیت (علیهم السلام) بوده و به نیمه ماه رمضان نزدیک می شویم.
عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: کَانَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِذَا صَامَ تَطَیَّبَ بِالطِّیبِ وَ یَقُولُ اَلطِّیبُ تُحْفَةُ اَلصَّائِمِ/ حسن بن راشد گوید: امام صادق علیه السّلام همواره به هنگام روزهداری خود را عطرآگین مینمود و میفرمود: عطر تحفۀ روزهدار است.
این مسئله نکته خوبی است که ما در کنار خودداری از برخی از مباحثی که روزه را باطل می کند، مقید به انجام برخی کارها باشیم که این افعال، انسان مسلمان جامع و کاملی را می سازد؛ به این معنا که هم نظافت ظاهر داشته باشیم؛ هم خوشبو باشیم؛ هم تعامل ما با دیگران خوب باشد و هم رابطه مان با خدا، رابطه ای قوی باشد.
و اما احکام روزه؛
ما در برخی از برنامه های گذشته تقسیم بندی داشته و عرض کردیم که برخی تکلیف دارند به اینکه هم روزه خود را قضا کنند و هم کفاره بدهند و برخی نیز تکلیفی برای قضا و کفاره ندارند و برخی باید فقط قضا کرده و برخی فقط باید کفاره را بپردازند.
این چهار قسم را به تفصیل توضیح خواهیم داد که مربوط به چه کسانی است.
برخی عذر بیماری دارند و بیمار نیز دو مدل است؛ گاهی بیماری فقط برای ماه مبارک رمضان است و ان شاءالله بعد از ماه مبارک خوب می شوند و بهبود پیدا می کنند و وظیفه آنان این است که قضا کنند و کفاره ندارند.
این افراد اگر قضا را تا ماه رمضان بعدی به تأخیر انداختند، هم باید قضا کنند و هم باید کفاره ارزان قیمت (۷۵۰ گرم) بدهند که به آن فدیه می گویند و کفاره تأخیر قضا به حساب می آید؛ اما اگر بین سال قضا کرد، کفاره ندارد.
اگر شخص مریض سال بود؛ یعنی علاوه بر ماه رمضان، در کل سال بیمار بوده است؛ این شخص قضا ندارد و روزه ماه رمضان را هم تکلیف ندارد و فقط کفاره ارزان قیمت (فدیه) را باید بپردازد.
در اینجا یک پرانتزی باز کنیم؛ برخی از افراد تعریف مریض سال را نمی دانند و باید بگوییم: ما در نهایت ۳۰ روز روزه در ماه مبارک رمضان داریم؛ مریضی که در ماه مبارک رمضان کل ماه را مریض بوده و در طول سال یعنی ۱۱ ماه بین دو رمضان اگر بتواند ۳۰ روزه را تقسیم کند و مثلا هر ۱۰ روزه بتواند یک روز را روزه بگیرد، و در هر ماه سه روز را روزه داشته باشد، او مریض سال نیست؛ یعنی کسی که بتواند در یک ماه سه روز روزه با فاصله بگیرد، این مریض سال حساب نمی شود؛ برخی خیال می کنند که مریض سال به کسی گفته می شود که در طول ماه رمضان مریض بوده و در ۱۱ ماه بعدی هم نمی تواند روزه ها را یکدفعه بگیرد که تعریف درستی نیست؛ کسی نمی گوید یکدفعه بگیرند.
اما کسی که حتی هر ۱۰ روز هم نمی تواند یک روزه را بگیرد؛ چون مثلا زخم معده دارد و یا مشکل کلیه دارد و … به این شخص، مریض سال گفته می شود و قضا ندارد و فقط باید کفاره ۷۵۰ گرم را بپردازد.
مسافر هم جزو کسانی است که در سفر روزه را نگرفته و معذور بوده و بعد از ماه مبارک رمضان باید قضا کند.
مسافر اگر تا ماه مبارک رمضان بعدی قضا کرد، کفاره ندارد و اگر قضا نکرد، هم قضا دارد و هم کفاره آن را باید بپردازد.
خانم هایی که در سیکل ماهانه (عادت ماهانه) قرار دارند و چند روزی را که روزه نمی گیرند، همانند مسافر حساب می شوند و بعد از ماه مبارک باید قضا کنند.
اگر این افراد تا ماه رمضان بعدی قضا کنند، کفاره ندارد؛ اگر قضا نکردند، هم قضا به عهده آنان می ماند و هم کفاره تأخیر دارند که تقریبا روزی یک کیلو مواد غذایی باید به فقیر بدهند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین وحیدپور
آیات الولایه آیه چهاردهم- سوره مبارکه آل عمران– آیه شریفه 61
بسم الله الرحمن الرحیم
فَمَنْ حَاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبينَ
پس هر کس با تو درباره او ( عیسای مسیح علیه السّلام ) پس از آنکه تو را علم آمده محاجّه و ستیز کند ، بگو: بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را ( کسانی را که مانند جان ماست ) فرا خوانیم ، آن گاه به یکدیگر نفرین کنیم ، پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. ( پیامبر در این قصه حسنین را به عنوان ابناء و فاطمه را به عنوان نساء و علی را به عنوان نفس خود به مباهله آورد و کفار تسلیم شدند )
تفسیر آیه:
یعنی اگر باز کسانی پس از این همه برهان ودانشی که از خداوند به تو رسید ، بخواهند درباره الوهیت حضرت مسیح با تو گفت وگو و بحث های بی ثمر کنند، آن ها را به مباهله دعوت کن و بگو : شما نزدیک ترین کسان خود را از فرزندان و زنان و مردان فرا خوانید ، ما نیز نزدیکترین کسان خود را از فرزندان و زنان و خودی ها دعوت می کنیم( فَقُل تَعالَوا اَبناءَنا وَاَبناءَکُم وَ نِساءَنا وَنساءَکُم وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُم) و آن گاه حکمیت موضوع را به خدای عالم واگذار می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرا می دهیم(ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللهِ عَلَی الکاذِبینَ).
مباهله چیزی است که اثر خود را عملاً آشکار می کند و دروغگو را گرفتار عذاب می سازد و آخرین حربه را پس از تأثیر نکردن منطق و استدلال است.
ماجرای مباهله
نجران: نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان به شمار می رفت و معبدی که آن جا داشتند به آن کعبه نجران می گفتند و هیئتی که برای بررسی اسلام به مدینه آمده بودند از علمای هم آن جا بودند.
« مباهله» از ماده « بهل» به معنی رها کردن و قید و بند چیزی را از چیزی برداشتن است و ابتهال در دعا به معنی تضرع و واگذاری کار به خداوند است . در مباهله ، دو طرف مخالف برای اثبات حقّانیّت خود ، داوری را مستقیماً به خدا وا می گذارند. بنابراین وقتی دربارۀ یک مسئله مهم مذهبی گفت وگو به نتیجه نرسید ، در یک جا جمع می شوند و به درگاه خدا تضرّع و زاری می کنند و از خدا می خواهند که درغگو را رسوا سازد . از این رو وقتی دلایل عقلی و نقلی پیامبر(صلی الله علیه وآله) دربارۀ عیسی(ع) که برخاسته از وحی بود، در نصارای نجران تأثیری نکرد ، خدا به پیامبر خود دستور داد که به آن ها پیشنهاد مباهله کندت. مباهله تا آن زمان در میان اعراب سابقه نداشت و راهی بود که صد در صد صدق دعوت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را اثبات می کرد و طبیعی است کسی که به ارتباط خویش با خدا یقین نداشته باشد ، جرأت نمی کند که در چنین میدان خطرناکی که مجازاتن آن نقدی است ، وارد شود . به هر حال ، مسیحیان نجران که برای کشف حقانیت نبوت پیامبر موعود به مدینه آمده بودند ، از قبول مباهله به هراس افتادند و آن را نپذیرفتند .آن ها از پیامبر(صلی الله علیه وآله) مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند . نتیجه مشاوره این بود که به نفرات خود گفتند که اگر دیدید محمّد (صلی الله علیه وآله) با سر و صدا و جمعیت و تشریفات به مباهله آمده، با او مباهله کنید و نهراسید؛ زیرا در این صورت حقیقتی در کار نیست.ولی اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش بر سر قرار آمد ، بدانید او پیامبر خداست و از مباهله با اوبپرهیزید که خطرناک است . فردای آن روز نجرانی ها طبق قرار قبلی در میعادگاه حاضر شدند . ناگاه دیدند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، فرزند گرامی اش حسین (سلام الله علیه) را درآغوش دارد ودست حسن (سلام الله علیه) را در دست گرفته و علی و فاطمه (سلام الله علیها) همراه او هستند و به آن ها سفارش می کند هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید. نمایندگان نجران وقتی این صحنۀ نورانی و الهی را مشاهده کردند ، سخت به وحشت افتادند. ابو حارثه اُسقف هیئت نجرانی گفت: ای یاران! این چهره های نورانی را که من می بینم ، اگر از خدا بخواهند که کوه از جا کنده شود چنین خواهد شد . با این ها مباهله نکنید که حتماً هلاک می شوید. لذا از مباهله رو گردان شدند و به شرایط ذمّه وجزیه تن دادند و با پیامبر (صلی الله علیه وآله) مصالحه کردند که سالی مقداری لباس که هر یک به قیمت چهل درهم باشد و نیز در مواقع جنگ مقداری تجهیزات جنگی در اختیار مسلمانان بگذارند.
نکات کلیدی و تفسیری جزء چهاردهم قرآن کریم
منابع اصلی هر چیز نزد خداست
وَ إِن مِّن شیَْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائنُهُ وَ مَا نُنزَّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ(21- حجر)
هیچ چیز در جهان وجود ندارد، مگر آنکه منابع آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معین نازل نمیکنیم.
بنا بر این آیه چنان نیست که قدرت خداوند محدود باشد، بلکه منبع و مخزن و سرچشمه همه چیز نزد اوست، و او توانایی بر ایجاد هر مقدار در هر زمان را دارد، ولی همه چیز این عالم حساب دارد و ارزاق و روزیها نیز به مقدار حساب شدهای از طرف خدا نازل میگردد.(1
یک داستان جالب و درس آموز
روزی معاویه لعنه الله علیه در توجیه ظلم و زراندوزی خود و ساکت کردن اعتراضهای مردمی دست به تحریف معنوی قرآن زد و گفت: مردم! مگر شما حقانیت کتاب خدا را قبول ندارید؟ گفتند: بله قبول داریم. گفت: پس این آیه را در آن بخوانید که فرمود وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ. بعد ادامه داد: مگر شما حق بودن این آیه را قبول ندارید؟ گفتند: بله قبول داریم. گفت: پس چرا به دارایی من معترضید؟
منظور معاویه از این حرف این بود که بر اساس این آیه خدا به شما آن مقدار داده و به من هم این قدر عنایت کرده است؛ شما که مسلمانید و قرآن را قبول دارید پس چرا به زر اندوزی و ثروت من اعتراض میکنید و از فقر خود گله مندید؟
همه چیز این عالم حساب دارد و ارزاق و روزیها نیز به مقدار حساب شدهای از طرف خدا نازل میگردد
این حیله و تفسیر به رای معاویه کارگر افتاد و مردم ساکت شدند. او سرخوش از این نیرنگ کارساز خود بود که ناگهان «احنف» از بین جمعیت قد علم کرد و گفت: معاویه! ما آیه را قبول داریم و در آن سخنی نیست. دعوای ما با تو هم بر سر خزائن الهی و مقدار نزول بر خلایق نیست؛ اعتراض ما به تو برای آن دسته ارزاقی است که خدا از خزانه غیبش برای ما نازل کرد و تو ظالمانه آنها را غصب کرده و در انبارهایت ذخیره کردی.
در برابر این سخن اعتراض آمیز و کوبنده احنف، معاویه که دیگر حرفی برای گفتن نداشت؛ ساکت شد.(2)
کسانی که شیطان کاری با آنها ندارد و کسانی که زیر سلطه اویند
قَالَ رَبِّ بمِا أَغْوَیْتَنیِ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فیِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنهَّمْ أَجْمَعِینَ(39)إِلَّا عِبَادَکَ مِنهْمُ الْمُخْلَصِینَ(40)قَالَ هذَا صِرَاطٌ عَلیََّ مُسْتَقِیمٌ(41)إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیهْمْ سُلْطَنٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ(42- حجر)
اگر کسی شخصاً و به سوء اختیار خود به دنبال شیطان افتاد و از او پیروی کرد شیطان به او افسار زده و بر او تسلط مییابد
ابلیس به خدا عرض کرد: پروردگارا حال که مرا [به دلیل سجده نکردنم بر آدم از رحمتت دور و] به کیفر گمراهی محکوم کردی من نیز برای آنکه بشر را گمراه کنم فساد را در نظرش زیبا جلوه داده و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت؛ مگر آن بندگانی که خالص شده تو هستند. خدا فرمود: این سنت و راه راستی است بر عهدهی من که تو هیچگونه تسلط و قدرتی بر بندگان من نداری مگر گمراهانی که شخصاً بخواهند از تو پیروی کنند.
از این آیات چند مطلب فهمیده میشود:
اول اینکه مُخلَصین در مقامی به سر میبرند که شیطان چون در آن راه ندارد امکان وسوسه و گمراه کردن آنها نیز برایش وجود ندارد.
دوم اینکه تمام انسانها بندگان خدا و تحت حمایت او از گزند شیطان در امانند هر چند دچار وسوسههای اغواگرانه شیطان میشوند اما اینطور نیست که او کاملاً دستش باز باشد و هر کاری که خواست بکند؛ نهایت کاری که او میتواند بکند وسوسه و دعوت است.
سوم اینکه اگر کسی شخصاً و به سوء اختیار خود به دنبال شیطان افتاد و از او پیروی کرد شیطان به او افسار زده و بر او تسلط مییابد.(3
مخلَصین چه کسانی هستند؟
مخلصین کسانی هستند که ابتدا ایشان خود را برای خدا خالص کردند آنگاه خدا هم آنان را برای خود خالص گردانید؛ یعنی غیر خدا کسی در آنها سهم و نصیبی ندارد و در دلهایشان محلی که غیر خدا در آن منزل کند باقی نمانده است و آنان جز به خدا به چیز دیگری اشتغال ندارند و هر چه هم که شیطان از کیدها و وسوسههای خود را در دل آنان بیفکند همان وساوس سبب یاد خدا میشوند و همانها که دیگران را از خدا دور میسازد ایشان را به خدا نزدیک میکند.(4)
تنها گروهی که از رحمت پروردگار نا امیدند
وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ(56- حجر)
چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید میشود؟!
مخلصین کسانی هستند که ابتدا ایشان خود را برای خدا خالص کردند آنگاه خدا هم آنان را برای خود خالص گردانید؛ یعنی غیر خدا کسی در آنها سهم و نصیبی ندارد و در دلهایشان محلی که غیر خدا در آن منزل کند باقی نمانده است و آنان جز به خدا به چیز دیگری اشتغال ندارند
آیه چنین میفهماند که یأس از رحمت پروردگار ویژگی خاص گمراهان است.(5) زیرا گمراهان، خدا را به درستی نشناختهاند و پی به قدرت بیپایانش نبردهاند؛ خدایی که از ذرهای خاک، انسانی چنین شگرف میآفریند و از نطفهای ناچیز، فرزندی برومند به وجود میآورد؛ درخت خشکیده خرما به فرمانش به بار مینشیند و آتش سوزانی را به گلستانی تبدیل میکند، چه کسی میتواند در قدرت چنین پروردگاری شک کند یا از رحمت او مأیوس گردد؟!(6
اگر خدا نمیخواست ما این کار را نمیکردیم!!
وَ قَالَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شیَْءٍ نحَّنُ وَ لَا ءَابَاؤُنَا (35- نحل)
مشرکان گفتند: اگر خدا میخواست، نه ما و نه پدرانمان کسی را جز او بندگی نمیکردیم.
این سخن اندیشمندان ضد دینی در برابر دعوت به یکتاپرستی و دین داری بود که بر زبان میراندند. در یک تقسیم بندی کلی مشرکان در مقام توجیه اعمال ضد دینی که انجام میدادند به دو گروه عمده تقسیم میشدند: یکی توده درس نخوانده و عادی آنها بود که در دفاع از عقاید و اعمال خود به تقلید از نیاکان و سنتهای باستانی تمسک میجستند.(7) دسته دوم علما و اندیشمندان آنها بودند که به گمان خود با این منطق و استدلال علمی از بت پرستی و سایر انحرافات عملی و عقیدتی رایج در بینشان دفاع میکردند.
یأس از رحمت پروردگار ویژگی خاص گمراهان است
آنها میگفتند: اگر خدا راضی به این کارها و باورهای ما نبود با قدرتی که دارد جلوی ما را میگرفت و ما را از آنها باز میداشت اما همینکه مانع ما نشده و ما آزادانه به آن مشغولیم این خود بهترین دلیل است بر اینکه خداوند از اعمال و عقاید ما رضایت کامل دارد و این امور جایز است.
این شبهه که از آن برای تایید هر انحراف در هر زمانی استفاده میشود امروز هم با ادبیات روز در بین عدهای رواج دارد و منتشر میشود.
پاسخ به این شبهه
این سخن وقتی درست است که تنها اراده تکوینی خدا در عالم جریان داشته باشد و بس که اگر چیزی را خواست در همان لحظه ایجاد شود(8) و اگر نخواست در همان لحظه نیست و نابود گردد. خداوند دو اراده دارد؛ اراده تشریعی و اراده تکوینی. آنان که به دام این شبهه عمداً یا سهوا گرفتار شدهاند از اراده تشریعی یا همان خواست در پس قانون خدا غفلت کردهاند.
خدا با قانونی که وضع کرده و آن را توسط فرستادگانش به مردم ابلاغ کرده است از مردم خواسته تا عقاید صحیح و اعمال صالح داشته باشند و از همین طریق به آنها اجازه نداده که در مسیر انحراف افتاده و راه هلاکت را طی کنند(9) و به اراده تکوینی دست آنها را باز گشته تا با اختیار خود راه درست را از نادرست برگزیده و در آن حرکت کنند.
پس خداوند آنها را منع کرده ولی با بیان قانون؛ نه با زور و سلب اختیار و اگر انتظار دارند که خدا دست هر تبهکار و فکر هر منحرفی را به اجبار گرفته و به راه راست هدایت کند بدانند که هر چند این کار ممکن است اما چون با فلسفه تکامل اختیاری انسان ناسازگار است خدا این کار را نخواهد کرد.(10
دلیل قرآنی تقیهای که عقل انسان به آن حکم میکند
مَن کَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئنُِّ بِالْایمَانِ وَ لَاکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ(106- نحل)
هر کس پس از ایمانش، به خدا کافر شود جزایش دوزخ است؛ جز کسی که تحت فشار واقع شده ولی دلش به ایمان محکم است. آری کسانی که سینه خود را برای قبول کفر گشودهاند، بدانند که خشم پروردگار شامل حال آنهاست و برای ایشان عذاب بزرگی خواهد بود.
این آیه شریفه در واقع به دو گروه از کسانی اشاره میکند که بعد از پذیرش اسلام راه کفر را پیش میگیرند. گروه اول کسانیاند که در چنگال دشمنان بیمنطق گرفتار میشوند و تحت فشار، شکنجه و یا تهدید آنها از اسلام اعلام بیزاری و نسبت به کفر اعلام وفاداری میکنند؛ در حالی که آنچه میگویند تنها با زبان است و قلبشان مالامال از ایمان میباشد. این گروه مسلماً مورد عفوند؛ بلکه اصلاً گناهی از آنها سر نزده است.
حکم مرتد زن با مرد و نیز مرتد ملی و فطری با هم یکسان نیست که برای اطلاع بیشتر از جزئیات این احکام لازم است تا به کتابهای فقهی مراجعه شود
گروه دوم کسانی هستند که به راستی دریچههای قلب خود را به روی کفر و بی ایمانی میگشایند و مسیر عقیدتی خود را به کلی عوض میکنند، اینها هم گرفتار غضب خدا و عذاب عظیم او میشوند.(11
دو نکته
1. این آیه دلیل قرآنی همان « تقیه» ای است که برای حفظ جان و ذخیره کردن نیروها برای خدمت بیشتر در راه خدا در اسلام مجاز شناخته شده است.(12
2. در اسلام مرتد دارای احکام سنگینی است که در این آیه شریفه با عبارتهای «غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ» و «لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» به آن اشاره شده است. حکم مرتد زن با مرد و نیز مرتد ملی و فطری با هم یکسان نیست که برای اطلاع بیشتر از جزئیات این احکام لازم است تا به کتابهای فقهی مراجعه شود.
پی نوشت ها :
1- نمونه ج11 ص57
2- الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج 4، ص96
3- آیه 62 سوره اسراء
4- المیزان ج12 ص165
5- المیزان ج12 ص181
6- نمونه ج11 ص101-102
7- آیه 170 سوره بقره
8- آیه 40 سوره نحل
9- در حقیقت آیه بعد که درباره بعثت و محتوای دعوت پیامبران ع است و اشاره ای به عاقبت معاندان دارد؛ پاسخی به شبهه آنهاست.
10- آیه 107 سوره انعام و آیه 93 سوره نحل
11- نمونه ج11 ص419
12- همان
منبع: هیات رزمندگان اسلام
معاونت فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیرحضوری حوزه های علمیه خواهران
پرداخت کفاره همسر و فرزند بر عهده کیست؟
آیا پدر خانواده مکلف به پرداخت است؟
کفاره هر شخصی بر عهده خود اوست؛ حتی کفاره خانم خانه و فرزند خانه هم بر عهده خود اوست و بر عهده پدر یا همسر نیست؛ اما همسر می تواند از مال خود و از طرف خود کفاره همسر یا فرزند خود را بدهد و معمولا هم همین کار را می کنند که خوب است؛ ولی جزو نفقه واجب نیست که بگوییم بر پدر یا شوهر واجب است.
بسم الله الرحمن الرحیم
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
إِنَّ اَللَّهَ وَ مَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی اَلْمُسْتَغْفِرِینَ وَ اَلْمُتَسَحِّرِینَ بِالْأَسْحَارِ، فَتَسَحَّرُوا وَ لَوْ بِجُرَعِ اَلْمَاءِ/ همانا خدا و فرشتگانش بر آمرزش خواهان و سحری خوران در بامدادان درود میفرستند پس اگرچه با چند جرعه آب، سحری بخورید.
اما احکام؛
برخی از افراد در روزهای ماه مبارک رمضان به هر جهتی مایلند دهانشان را شستشو دهند که به آن مضمضمه می گویند.
اگر این مضمضه هنگام وضو باشد که خیلی هم خوب است و مستحب است؛ اما باید مواظبت کرد که آب به حلق نرسد و در غیر وضو برای روزه دار هم مشکلی ندارد.
حال اگر ناخودآگاه این آب به حلق رفت و این شستشو برای وضو بود که مستحب هم هست، قضا ندارد؛ اما اگر به دلیل دیگری می خواهد دهان را شستشو دهد و یا شاید دلیلی هم نداشته باشد؛ ولی مواظبت هم می کند که آب به حلق نرود؛ اما اگر ناخودآگاه آب برود، باید آن روز را روزه بگیرد؛ اما بعدا باید آن را قضا کند.
و یا اگر برای خنک شدن و یا خشک شدن دهان این کار را انجام دهد؛ اگر به حلق رسید و عمدی نبود، آن روز را روزه بگیرد و بعدا قضا کند.
اگر عمدی نباشد، قضا دارد و کفاره ندارد؛ اما اگر عمدا آب را به حلق برد، روزه آن روز را باید ادامه دهد و قضای آن روزه را هم باید بگیرد و کفاره سنگین عمدی هم خواهد داشت که باید یا ۶۰ فقیر را غذا دهد و یا ۶۰ روز روزه بگیرد.
نکته ای که درباره کفاره باید بیان کرد، این است که کفاره هر شخصی بر عهده خود اوست؛ حتی کفاره خانم خانه و فرزند خانه هم بر عهده خود اوست و بر عهده پدر یا همسر نیست؛ اما همسر می تواند از مال خود و از طرف خود کفاره همسر یا فرزند خود را بدهد و معمولا هم همین کار را می کنند که خوب است؛ ولی جزو نفقه واجب نیست که بگوییم بر پدر یا شوهر واجب است.
اگر پدر یا شوهری کفاره فرزند یا همسر خود را نداد، اگر خودشان مالی دارند، بدهند و اگر تمکن مالی نداشتند، کفاره نمی دهند (چون تمکن مالی ندارد) و به جای آن استغفار می کنند و اگر در سال های بعد تمکن پیدا کردند، بنابراحتیاط، بدهی سال های قبل را بپردازند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته