فتنه سخت تر از قتل..
رهبر انقلاب درباره توطئه جدید علیه ایران چه فرمودند؟
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از تولیدکنندگان، کارآفرینان و فعالان اقتصادی با اشاره به مسائل رخ داده در برخی نقاط کشور پس از عملیاتی شدن طرح مدیریت مصرف سوخت این اتفاقات را نه حرکتی مردمی که ناشی از یک طراحی امنیتی دانستند. ایشان در چند سال اخیر ابعاد اصلی نقشهی دشمن برای تحت فشار گذاشتن ملت ایران و تسلیم جمهوری اسلامی را در دیدارها و سخنرانیهای مختلفی تبیین کردهاند. از این رو، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در یادداشت زیر با مرور بیانات رهبر انقلاب اسلامی، زوایای این توطئه و راه غلبه بر دشمن را بررسی کرده است.
زوایایِ یک توطئه
چهاردهم خردادماه ۱۳۹۷ رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی سالیانهی مراسم سالگرد رحلت امام خمینی (ره) از ابعاد و اضلاع اصلیِ «نقشهی دشمن» علیه ایران اسلامی پرده برداشتند: «امروز نقشهی دشمن این سه چیز است: فشار اقتصادی، فشار روانی، و فشار عملی؛ هدف هر سه نوع فشارهای دشمن هم سیطرهی بر کشور عزیز ما ایران است.» ۱۳۹۷/۰۳/۱۴ ایشان در ادامه این سه محور اصلیِ تحرک دشمن را تشریح کردند: «فشار اقتصادی، تحریم است… مسئلهی آنها از فشار اقتصادی و تحریم، صرفاً زیر فشار قرار دادنِ دستگاه دولت و حکومت نیست؛ میخواهند ملّت ایران را به ستوه بیاورند به خیال خودشان؛ میگویند ملّت ایران را به ستوه بیاوریم تا نظام اسلامی ناچار بشود تسلیم زورگوییهای ما بشود… در [فشار روانی] نقاط قوّتی که برای کشور و برای ملّت مایهی اقتدار و مایهی تقویت است نشان کردهاند و آنها را در تبلیغات و در برخوردها بهعنوان نقاط چالشآفرین معرّفی میکنند… فشار عملیشان عبارت است از اینکه در کشور آشوب ایجاد کنند.» ۱۳۹۷/۰۳/۱۴
حسابرسی روزانه
امام موسی کاظم علیه السلام در روایتی، به حسابرسی روزانه توصیه کردند.
امام موسی کاظم علیه السلام:
لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَیْهِ.
از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد؛ پس اگر کار خوبی انجام داده بود خدا را شکر کند و از خدا بخواهد که آن کار را بیشتر و بهتر بتواند انجام دهد و اگر کار بدی انجام داده بود استغفار و توبه نماید.
کافی، ج ۲، ص ۴۵۳
چاپ دوم «پوتین قرمزها»
مرتضی بشیری به عنوان بازجو و مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کتاب «پوتین قرمزها» به روایت خاطرات از اسرا و فرماندهان ارشد عراقی میپردازد که تاکنون جایی گفته نشده است.
این کتاب که فاطمه بهبودی نگاشته، روایتهای جذابی را به مخاطب ارائه میکند که تا به حال در هیچ کتابی از خاطرات شفاهی دوران دفاع مقدس به آن پرداخته نشده است.
ادبیات طنزگونه راوی به همراه نکات روایت نشده دفاع مقدس از منظر اسرای عراقی و همچنین تحول درونی عراقیهای شیعه و سنی که ارادتشان را به رزمندگان و در راس آنها حضرت امام خمینی(ره) بارها ابراز میکنند هر خوانندهای را به حیرت در میآورد. جای جای این کتاب تصدیق کننده حق و حقیقت جبهه ما در برابر ظلمت جبهه مقابل است.
خاطرات و روایتهای این کتاب اگر چه خود گفتههایی از یک رزمنده ایرانی است اما خواننده هیچ گاه احساس نمیکند او پا را از حقیقت فراتر گذاشته است و اساساً حرف غیر معقولی عنوان نمیشود و همه آن چه گفته میشود باور پذیر است.
این کتاب به دلیل روایت بخش نادیدهای از دفاع مقدس مخاطبین ادبیات جنگ را با اتفاقات جدیدی همراه میکند که جذابیتهای زیادی را بهمراه دارد. شاید این کتاب به دلیل موفقیت در روایت و جذابیتهای سرشاری که راوی و اتفاقات اسرا منجر به آن شده است آغاز یک حرکت جدید در نگارش خاطرات شفاهی دفاع مقدس باشد.
در بخشی از کتاب آمده است:«قبل از ملاقات با عبدالرضا، از هم رزمانم خواستم اطلاعاتی را که از او دارند در اختیارم بگذارند. مجموع اطلاعاتی که دریافتم این بود: عبدالرضا فردی متعهد، متدین، اصالتاً کربلایی، و شیعه است. دیگر اینکه همجواری با مرقد مطهر حضرت سیدالشهدا و حضرت باب الحوائج ابوالفضل العباس تاثیر عمیقی در جان و دل عبدالرضا گذاشته و او را در باورهایش ثابت قدم کرده است.
عدنان دیوجان، برای اینکه شناختم را از عبدالرضا بیشتر کند، تعریف میکرد: چند روز بعد از اینکه مصاحبه عبدالرضا با صدای عربی مرکز اهواز پخش شد و خبر اسارت او به گوش عراقیها رسید، نامادری عبدالرضا، که قبلتر به ایران پناهنده شده و در قم ساکن بود، به اهواز آمد تا او را ببیند. مادر را به یکی از اتاقها هدایت کردیم. به عبدالرضا هم خبر دادیم مادرش منتظر اوست.
بسيج چيزي شبيه افسانه ها..
چرا مردم خسته نمی شوند؟
حمایتی که این روزها مردم از رهبرشان کردند نتیجه ی یک اعتماد چند صد ساله به نهاد دین و روحانیت است. آن ها خوب می دانند که علمای راستین دین همیشه مانند سپری در مقابل دشمنان داخلی و خارجی بوده اند. حتی اگر در مواردی دستورات مراجع دینی به مذاقشان خوش نیاید، باز هم به آنان اعتماد می کنند چرا که می دانند این راه، راهی نیست که به بیراهه ختم شود. نخبگان نباید از مردم عقب بیفتند.
در این هفته ای که گذشت، شاید به اندازه ی چند ماه، تحلیل ها و نوشته جات بود که به فضای مجازی پمپاژ می شد. طبیعت قصه هم همین است. تیرهای خطرناکی از بیخ گوشمان رد شد و شاید کمی هم گوشمان را خراش داد. بیشتر تحلیل ها هم در راستای تبیین نظر مقام معظم رهبری در حمایت از تصمیم سران قوا بود. نتیجه ی عدم مخالفت رهبری هم تثبیت سه برابر شدن قیمت سوخت شد. اتفاقی که برای بخش زیادی از جامعه قابل پذیرش و یا به عبارت بهتر قابل تحمل نیست.
این سکه یک روی دیگر هم دارد. وقتی مردم حرکت های خرابکارانه را دیدند گویا نظرشان عوض شد اما نه نسبت به قیمت سوخت بلکه تصمیم گرفتند در این آتش ندمند و از تصمیم رهبرشان حمایت کنند. این حمایت هم یک حمایت زبانی نبود بلکه زیر برف و باران به همراه فرزندان خود به خیابان ها آمدند. شرح ما وقع بس است.
در همین جا باید توقف کنم و سوالی را مطرح کنم که این روز ها ذهن بسیاری از نخبگان را درگیر کرده است.
به راستی مردم فقط برای حمایت از رهبرشان آمدند؟ یا اصلا برای امنیتشان احساس خطر کردند؟ یا خواستند به دشمنانشان اعلام کنند که فریبشان را نخواهند خورد؟
ریشه ی همه ی این سوالات به یک جا بر می گردد و برای یافتن پاسخ اصلی کمی باید به سابقه ی تاریخی این مردم نگاه کنیم.
مردم ایران در طول تاریخ رنج بسیاری از ظلم پادشاهانشان کشیدند. جنایاتی که شاید برای نسل امروز خلی قابل باور نباشد. فقط به ذکر یک نمونه از این ظلم ها بسنده می کنم. سید جلال الدین مدنی در جلد 1 کتاب تاریخ تحولات سیاسی، داستان فتح کرمان توسط آغا محمدخان قاجار را اینگونه نقل می کند: جلادان آغامحمد خان در کور کردن مردان کرمان سبک جدیدی را به کار بردند. کور کردن معمول آن زمان با کشیدن میل گداخته به چشم بود ولی در کرمان جلادان دست و پای افراد را می بستند و با انگشتان خود چشم را از کاسه بیرون می آوردند و چون فرصت نداشتند و باید چشم های بیشتری را در می آوردند، آن ها را به همان حالت مقابل زن و فرزندانشان رها می کردند. مدت این قتل و غارت را یک تا سه روز نوشته اند!
شاهان ایران هر چه کردند که یک هاله ی تقدسی برای خود درست کنند نمی توانستند چرا که این ظلم ها یکی و دوتا نبود و حافظه ی تاریخی ملت پُر بود از این جنایات و آن را سینه به سینه به فرزندانشان منتقل می کردند.
اما ترس و حشت ملت ایران به همین جا ختم نمی شود. حافظه ی تاریخی ملت یک بخش دیگری نیز دارد که شاید هولناک تر از ظلم پادشاهان باشد و آن جنایات دشمنان خارجی است. در اینجا نیز به ذکر یک نمونه بسنده می کنم و آن واقعه ی گیلان است.مردم گیلان در زمان مشروطه به فتوای مراجع، خرید کالاهای روسی و انگلیسی را تحریم کردند. روسها که در آن دوران بر گیلان مسلط بودند جنایات عجیبی را در آن خطه رقم زدند. به هر بهانه ای زنان و مردان را قتل عام می کردند. فقط در یک دعوای کوچک در بازار گیلان، بیست و چهار نفر را کشتند. عده ای را به بیرون شهر می بردند و قتل عام می کردند. این کشتارها چند روز طول کشید. وقایعی که زبان تاریخ هم از بیان آن الکن است.
حافظه ی تاریخی ملت ما مملو است از این وقایع تلخ. اما برای پاسخ به سوال اصلی این نوشته باید گره کار را در جای دیگری جُست. در حوادث گوناگون چه داخلی و چه خارجی مردم فقط توانستند به یک نهاد اعتماد کامل کنند و آن نهاد مرجعیت دینی بود. مردم به قدری به این نهاد اعتماد کردند که با فتوای یک مرجع حاضر بودند جان خود را تقدیم کنند. علما و روحانیون نیز با مردم رو راست بودند و مانند روشنفکران مردم را دور نمی زدند.
فکر می کنم دیگر پاسخ سوال اصلی بحث روشن شده است. حمایتی که این روزها مردم از رهبرشان کردند نتیجه ی یک اعتماد چند صد ساله به نهاد دین و روحانیت است. آن ها خوب می دانند که علمای راستین دین همیشه مانند سپری در مقابل دشمنان داخلی و خارجی بوده اند. حتی اگر در مواردی دستورات مراجع دینی به مذاقشان خوش نیاید، باز هم به آنان اعتماد می کنند چرا که می دانند این راه، راهی نیست که به بیراهه ختم شود. نخبگان نباید از مردم عقب بیفتند. مردم این مسئله را خوب درک کرده اند و نعمت بزرگ ولایت را با اشتباه چند مسئول دلباخته ی غرب و مسائلی چون گرانی بنزین عوض نمی کنند.
علی خردمردی-1 آذر 98
ما و همراهی این شعله به دستان؟ هیهات!
باز با فتنه ی ابلیس، وطن درگیر است
آه، برخیز وطن! چشم ببندی دیر است
فتنه جو مدعی داغ دل مردم شد
درد مردم وسط معرکه گیران گم شد
مرهم درد مگر شعله به خرمن زدن است؟!
هیزم آتش و سرمایه ی دشمن شدن است؟!
فتنه با آتش و قداره و تیر آمده است
به میان من و تو معرکه گیر آمده است
به تن صخره این شهر، ترک می پاشد
به دل زخمی این قوم نمک می پاشد
دست هایی که پی غارت بیت المال اند
بی گمان دست برون آمده ی دجال اند
فتنه دنبال خراشیدن روی دین بود
گرچه این بار پر از بوی بد بنزین بود
فتنه پیوسته دم از منطق شیطان می زد
پیش چشم همگان شعله به قرآن می زد
همنفس با نفس کفر پرستان؟ هیهات!
ما و همراهی این شعله به دستان؟ هیهات!
دل سپاریم به مکر شب و شیطان؟ هرگز!
ذبح ایمان عوض پاره ای از نان؟ هرگز!
مرگمان باد اگر پشت به قرآن بکنیم!
نفسی پیروی از منطق شیطان بکنیم!
ذوالفقاریم، نشان از یل خیبر داریم
ما به دل مهر جگرگوشه ی حیدر داریم
کربلا آینه ی زیستن ماست هنوز
آنچه دیدیم در این آینه زیباست هنوز
به دفاع از وطن امروز پر از احساسیم
وطن ما حرم است و همگی عباسیم
سید علی حسینی ایمنی
يك سلام مخصوص تقديم تو باد..
آشنایى با مقام رفیع كریمه اهل بیت (ع)
می خواهم با زندگانی کریمه اهل بیت، حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و مقامات ایشان آشنا شوم.
عمه سادات بگو كیستى فاطمه یا زینب ثانیستى[1]
ایرانى ها میزبان جمعى از سلاله هاى پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) هستند كه بركات دو شخصیت عزیز و گرانقدر از آنان، نمود بیشترى دارد؛ یكى آقا امام رضا (علیه السلام) و دیگرى حضرت معصومه (علیهاالسلام) . بركات وجودى حضرت معصومه (علیهاالسلام) ، امرى است كه صاحبان بصیرت، بارها بدان اشاره كرده اند. تولیت محترم آستانه مقدسه حضرت معصومه (علیهاالسلام) نقل مى كنند: روزى، حضرت آیة الله بهجت (رحمهالله) به من فرمودند: «مطلبى هست كه فقط به تو مى گویم تا بدانى در چه موقعیتى قرار دارى. گاهى از اوقات حضرت رضا (علیه السلام) برآورده شدن بعضى از حاجات را به حضرت معصومه (علیهاالسلام) ارجاع مى دهند. همین روزها آقایى پیش من آمد و گفت: حاجتى داشتم و به زیارت حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شدم و عرض حال كردم، به من گفته شد: باید بروى قم نزد حضرت معصومه (سلاماللهعلیها). به قم آمدم و محضر آن حضرت عرض حاجت كردم، حاجتم برآورده شد. مواظب باش ببین كجا هستى، در حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام) فرشتگانى هستند كه ناظر اعمال و رفتار كسانى مى باشند كه آنجا مى روند».[2]
فتح مکه چه پیامدهایی در مسیر پیشرفت اسلام داشت؟
شهر مقدّس مکه زادگاه پیامبر اسلام(ص) و بسیاری از مسلمانان مهاجر بود و فتح آن به نوعی آزادی این زادگاه از چنگ دشمنان محسوب میشد. پیامبر(ص) به شهر مکه علاقه داشت و براى حضرتش جاى بسى خشنودى بود که بتواند آنرا فتح کند. این هدف مهم، در رمضان سال هشتم هجری،[1] - به دنبال نقض پیمان صلح حدیبیه از سوی مشرکان،[2]- زمانى عملى شد که اقتدار آنحضرت(ص) در مدینه و اطراف آن تثبیت گردید.
با توجه به منابع تاریخی و حدیثی میتوان آثاری را برای فتح مکه برشمرد که به مواردی از آنها اشاره میشود:
1. پایان قدرت سیاسى مشرکان قریش در حجاز
کفار قریش بزرگترین دشمنان اسلام بودند؛ از اینرو، خارج ساختن مکه از سلطه آنان یکى از هدفهاى مهم رسول خدا(ص) بود. بر اساس روایتی از ابن عباس؛ پیامبر(ص) بعد از فتح این شهر به کنار کعبه رفت و دستگیره در آنرا گرفت، هنگامی که دشمنان با نگرانی به کعبه پناه برده و در انتظار تصمیم پیامبر اسلام در باره آینده خود بودند. در اینجا پیامبر(ص) فرمود: شکر خداى را که وعدهاش تحقق یافت و بندهاش را پیروز کرد و احزاب و گروههاى دشمن را نابود ساخت». سپس رو به مردم کرد و فرمود: ای جمعیت قریش! گمان میبرید که چه تصمیمی در مورد شما خواهم گرفت؟»، آنها در پاسخ گفتند: ما از تو جز خیر و نیکى انتظار نداریم، تو برادر بزرگوار و بخشنده و فرزند برادر بزرگوار ما هستى، و الآن قدرت در دست تو است، پیامبر فرمود: «و من درباره شما همان میگویم که برادرم یوسف درباره برادرانش به هنگام پیروزى گفت: “لا تَثْرِیبَ عَلَیکمُ الْیوْمَ"؛[3] (امروز روز سرزنش و ملامت و توبیخ نیست).[4]
حدیث وحدت
قرآن کریم:
وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِيعاً و لاتَفَرَّقُوا
همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد
آل عمران ، آيه ۱۰۳ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ
وحدت مايه رحمت ، و تفرقه موجب عذاب است
كنزالعمّال ، ح ۲۰۲۴۲ .
امام علي عليه السلام :
عَلَيكُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ و إيّاكُم و التَّدابُرَ والتَّقاطُعَ
بر شما باد به ارتباط و بخشش به يكديگر و دوري گزيدن از جدايي و پشت كردن به يكديگر
نهج البلاغه ، نامه ۴۷