«به آسمان نگاه کن»
کتاب «به آسمان نگاه کن» حاوی خاطرات رهبر معظم انقلاب اسلامی از شهیدان انقلاب و دفاع مقدس است که به اهتمام هادی شیرازی از سوی موسسه شهید کاظمی منتشر شد.
حضرت آیتالله خامنهای از سالهای نوجوانی در اتفاقات و حوادث گوناگون انقلابی حضور داشتند که از دهه 30 و 40 این حضور جای خود را به نقشآفرینی مهم میدهد، اما شاید یکی از زیباترین لحظههای این تاریخ، همراهی شهیدان با ایشان است که خود اسطوره بوده و نقش ایفا کردند و این، لحظههای تاریخی را زیباتر میسازد.
این کتاب در کنار خاطرات مقام معظم رهبری از شهیدان، عملا نگاهی نیز به تاریخ حوادث مختلف انقلاب از سالهای دهه 30 شمسی دارد. خاطراتی از جریانات فداییان اسلام و شهید نواب صفوی تا جریانهای مختلف قبل و بعد از انقلاب و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی در این کتاب گردآوردی شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: «یکی از فرماندهان یکی از گردانهای لشکر امام حسین (ع) در عملیات فاو به رفیقش میگوید به آسمان نگاه کن، آیات قرآنی که در آسمان نوشته است، خبر از پیروزی ما میدهد! کدام آیات قرآن؟!
ای چشم بصیر! ای فرشته در لباس انسان! تو با چشم خود چی می بینی؟! تو به کجا رسیده ای؟!
مثل یک عارف نود سال عبادت کرده و زهد ورزیده، حقایق این عالم را حکیمانه مشاهده میکنند و ورای پرده مادی و جسمانی را میبینند.»
از تبار دجال/ نقد مدعیان دورغین
کتاب «از تبار دجال» به قلم دکتر نصرت الله آیتی منتشر شده در اردیبهشت 94 توسط موسسه آینده روشن می باشد، این کتاب به نقد ادعای احمد حسن که خود را یمانی خوانده و نیز به سایر ادعاهای مشابه پرداخته است.
دکتر نصرت الله آیتی در مقدمه، کتاب از تبار دجال را اینگونه معرفی کرده است:
با گذشت روزها، ماهها و سالها، بشر آخرالزمان آرامآرام به لحظۀ پرشکوه طلوع خورشید هستی نزدیکتر میشود و دوران ظلمت تاریخ، سینۀ خود را برای درخشش شفق حقیقت میگشاید. این چشمانداز دلانگیز و افق روشن از یک سو دلدادگان روشنایی را سرشار از امید و طراوت میکند و بذر ایمان و استواری را در دلهایشان میکارد و از سوی دیگر، کارگزاران ظلمت را به تکاپو وامیدارد؛ تکاپویی با همۀ امکانات و توانمندیها و با بسیج همۀ نیروها برای ماندن و نابود نشدن. به راستی که برای جبهۀ تاریکی، این لحظات آخر بسیار حیاتی و قیمتی است و وقتی فرماندۀ این جبهه در بهشت، آن هم نسبت به پیامبری از پیامبران خدا فرصتسوزی نکرد و قدر لحظههای خود را برای فریب دانست، از این لحظات باقیمانده از واپسین ساعات تاریخ بشریت نیز غفلت نخواهد کرد.از اینروست که با گذشت زمان، جریان فتنهها شتاب بیشتری میگیرد و موجهای سهمگین آن بلندتر و شکنندهتر میشود. رصد حیلهها و ترفندهای جبهه ظلمت برای اغوای بشر آخرالزمان کاری بس مهم و حیاتی و البته ظریف و پردامنه است که لحظهای غفلت از آن پیامدهایی خسارتبار و جبرانناپذیر در پی خواهد داشت.
یکی از این ترفندها؛ پایهگذاری جریانهای انحرافی است که با ادعای مهدویت یا ارتباط با امام مهدی (عج) و امثال آن، مؤمنان سادهدل را اسیر هوسهای زودگذر خود میکنند و از جهل، مرکبی برای سوار شدن بر گردۀ آنان میسازند؛ گرگهایی که در پوستین گوسفند، ایمان خلایق را میدرند و به نابودی میکشانند و تبعات آن تنها دامنگیر گرفتار شدگان در دام این شیادان رهزن نمیشود، بلکه چهبسا اصل اندیشۀ مهدویت را از نظرها میاندازد و در دلها سست جلوه میدهد و این هدف غایی جبهۀ شیطان است که ایمان یک نفر و هزار نفر را نشانه نرفته، بلکه اصل ایمان را هدف قرار داده است.
معرفی احمد حسن
یکی از این جریانهای انحرافی که در سالهای اخیر در کشور عراق شکل گرفته و در گوشه و کنار در حال ترویج باورهای خرافی است، جریان احمد حسن است. مؤسس این جریان، شخصی به نام احمد بن اسماعیل از قبیلۀ صیامر است. او در سال ۱۹۷۳میلادی در منطقهای به نام هویر از توابع شهرستان زبیر از استان بصره به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۹ از دانشکدۀ مهندسی نجف فارغالتحصیل شد. مدتی نیز در حوزۀ شهید سید محمد صدر تلمذ کرد. وی مدعی است ابتدا در خواب و سپس در بیداری با امام مهدی(عج) ملاقات کرده و آن حضرت به او مأموریت هدایت انسانها را داده است.احمد حسن ادعاهای متعددی دارد از جمله اینکه:
۱. خود را فرزند با واسطۀ امام مهدی(عج) میداند و با این سلسله نسب خود را به آن حضرت منتسب میکند: «احمد بن اسماعیل بن صالح بن حسین بن سلمان بن امام مهدی».
۲. خود را امام سیزدهم معرفی میکند.۳. خود را مهدی و قائم میداند. او معتقد است پس از امام مهدی، دوازده مهدی که همگی قائم نیز هستند از فرزندان آن حضرت به ترتیب جانشین او خواهند شد و او اول المهدیین است.
۴. خود را وصی و جانشین امام مهدی(عج) میداند که به زودی و پس از حیات آن حضرت جانشین ایشان خواهد شد.۵. خود را یمانی مینامد.
۶. خود را دارای عصمت، علم و میراث اهل بیت(ع) میداند.
۷. مدعی است او همان کسی است که به جای عیسی(عج)به صلیب کشیده شده و همراه انبیای گذشته بوده است.
۸. اعتقاد دارد دو فرد با عنوان «دابة الارض» وجود دارد كه یکی از آنها بنا بر روایات، علی(عج) است که در زمان رجعت میآید و دیگری، خود اوست که در آخرالزمان و پیش از حضرت اميرالمؤمنين میآید.
۹. خود را فرستادۀ امام مهدی برای هدایت انسانها میداند که همه باید به او ایمان آورند و با وجود او دیگر تقلید از مراجع جایز نیست و همه باید مقلّد او باشند.
وی دعاوی خود را از حدود پانزده سال پیش آغاز کرد و توانست در کشور عراق، برخی از شیعیان سادهدل را بفریبد. وی پس از انجام اقدامات نظامی طرفدارانش در عراق از سوی پلیس بغداد تحت تعقیب قرار گرفت و از عراق گریخت و از آن پس تنها از طریق اینترنت با طرفداران خود ارتباط دارد. طرفداران وی معتقدند او هماکنون غایب شده است.
شیوههای نقد احمد حسن
برای نقد احمد حسن، از دو مسیر میتوان حرکت کرد:
مسیر نخست این است که صرفنظر از ادعای احمد حسن و مستندات او، ابتدا به این پرسش پاسخ داده شود که بر اساس روایات اهلبیت پس از حکومت امام مهدی چه رخ خواهد داد؟ آیا دوران رجعت آغاز خواهد شد و امامان معصوم(عج) به دنیا بازگشته و حکومت امام مهدی با سرپرستی آنان استمرار خواهد یافت؟ یا اینکه فرزندان امام مهدی جانشین آن حضرت خواهند شد؟ و یا اینکه احتمالات دیگری وجود دارد؟
پرسش دوم _ که نیازمند پژوهش مستقل دیگری است _ این است که اگر فرض کنیم پس از امام مهدی فرزندان آن حضرت جانشین ایشان خواهند شد، آیا آنان پیش از ظهور امام مهدی (عج) نیز جایگاه و نقشی خواهند داشت یا اینکه نقش و جایگاهشان منحصراً مربوط به پس از ظهور و رحلت یا شهادت امام عصر است؟
سومین پرسشی که باید به آن پاسخ داد این است که اساساً برای تشخیص مصادیق فرمایشات پیشوایان معصوم چه راهکارهایی موجود است؟ به تعبیر دیگر، برای تطبیق فرمایشات ائمه بر مصادیق خارجی، چه معیارهایی وجود دارد؟ حل این پرسش از این جهت در نقد احمد حسن راهگشاست که او مدعی است بسیاری از آنچه ائمه (ع) فرمودهاند بر او تطبیق میشود و او مصداق بسیاری از روایات است. بنابراین برای تطبیق روایات بر مصادیق خارجی نیازمند معیارهایی هستیم. با پاسخگویی به این سه پرسش اساسی، میتوان ادعای احمد حسن و امثال او _ که در گذشته بودهاند و در آینده نیز خواهند بود _ را به راحتی نقد کرد.
دومین مسیر برای پاسخگویی به ادعای احمد حسن، نقد و بررسی مستندات اوست؛ به این معنا که روایات مورد تمسک او و طرفدارانش و نیز میزان دلالت آنها بر ادعای وی یک به یک بررسی شوند.از میان دو شیوۀ یادشده، شیوۀ نخست مبناییتر است و کاربرد بیشتری دارد و در کتاب پیش رو تا حدودی به پرسشهای نخست و سوم آن _ یعنی نسبت میان اعتقاد به مهدیون و رجعت و نیز معیارهای تطبیق _ پاسخ داده شده است و در انتها مسیر دوم پیموده شده و برخی از مستندات احمد حسن به نقد کشیده شده است.
پیش از ورود به نقد و بررسی، تذکر این نکته ضروری است که چه بسا فرقه مورد نظر از نظر اتقان و استحکام ادله و گستردگی در میان جامعه شایسته توجه و پاسخگویی نباشد، اما همین که آیات و روایاتی دستآویز فرقهای باطل قرار میگیرد، نشان از آن دارد که این آیات و روایات، استعداد بدفهمی و تفسیر باطل را دارند. از اینرو ضروری است برای تبیین مفهوم درست آنها و جلوگیری از این کجفهمی و سوء برداشتهایی که ممکن است در آینده رخ دهد تلاشی مضاعف انجام گیرد.
آن بیست و سه نفر نوشته احمد یوسف زاده
«برخلاف تصورمان ابووقاص خیلی آتشی نشد. گفت: «پس شما میخواید قهرمان بازی در بیارید! شما میخواید مثل بابی ساندز مشهور بشید! ولی کور خواندید. همین جا از گرسنگی میمیرید. صداتون از این دیوار هم اون طرف تر نمیره.» این را گفت و از زندان خارج شد. جمع شدیم دور هم. یک گام جلو افتاده بودیم. احساس پیروزمندانهای داشتیم. گذشته از این، تهدید شکنجه با آب جوش هم عملی نشده بود. امیدوار بودیم تا آخر راه پیش برویم.»
موضوع داستان
آن بیست و سه نفر در واقع خاطرات بیست و سه نوجوانی است که در عملیات بیت المقدس به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. احمد یوسفزاده، یکی از آن نوجوانان است که پس از آزادی خاطراتش را در این کتاب به تصویر کشیده است.
بیست و سه نوجوان پس از دستگیری به کاخ صدام حسین منتقل میشوند و با وی دیدار میکنند. صدام حسین از دیدن آنها متعجب میشود. وی به آنها میگوید آزادشان خواهد کرد تا بروند درس بخوانند و دکتر و مهندس بشوند و بعد از آن برایش نامه بنویسند. در آن جلسه صدام حسین به آنها میگوید اکنون باید در کلاس درس باشند نه در جبهه و اظهار میدارد کودکان دنیا کودکان ما هستند.
صدام حسین با این حال نوجوانان را وادار به اعتراف اجباری میکند و از آنها میخواهد بگویند به اجبار حکومت ایران به جنگ واداشته شدهاند. نوجوانان دست به اعتصاب غذایی میزنند و پس از پنج روز بی غذایی و بی آبی نیروهای عراقی مجبور میشوند آنها را نزد سربازهای اسیر ایرانی در اردوگاه رمادی بفرستند. از آنجا نیز به اردوگاه موصل و بین القفسین فرستاده میشوند و دوران طولانی اسارت را میگذرانند.
این خاطرات بیشتر مربوط به بخش نخست اسارت آنان است. در این اثر خاطرات همه این بیست و سه نفر به شکل داستانی و با تعلیقهای روایی به تصویر کشیده میشود. این کتاب حاوی خاطرات و رشادتهای نوجوانان رزمندهای است که مقاومت را ترجیح میدهند و حماسه بزرگی میآفرینند.
چند کلامی درباره بیست و سه نوجوان رزمنده
بیست و سه نوجوان رزمنده در سال 1361 در عملیات بیت المقدس توسط نیروهای عراقی دستگیر میشوند. عملیاتی که منجر به آزادسازی خرمشهر می شود. در پی این عملیات خشم صدام حسین بالا میگیرد. اکثر این نوجوانان از بچههای کرمان هستند و از تیپ ثارلله داوطلب جنگ شده بودند. این نوجوانان پس از اینکه وارد کاخ صدام میشوند مورد بازجویی قرار میگیرند. صدام حسین آنان را وادار به بیان اعترافهای اجباری میکند و از آنان میخواهد اجباری بودن اعزام نوجوانان به جبهههای جنگ در ایران را تایید کنند. کاری که میتوانست افکار عمومی جهانیان را بر علیه ایران تشدید کند. این اعترافات می توانست همچنین افکار عمومی را در جهت خواستههای رژیم بعث عراق تغییر دهد و دنیا را با آنها همسو کند.
نویسنده کتاب که خود یکی از نوجوانان به اسارت کشیده شده است مینویسد: دلیل این جنگ روانی این بود که عراقیها در جریان عملیات بیت المقدس شکست سختی خورده بودند و قصد داشتند آن شکست را جبران کنند. صدام حسین پیش از عملیات گفته بود اگر ایران بتواند خرمشهر را آزاد کند من کلید بصره را به ایران تحویل خواهم داد. زمانی که بعثیها خرمشهر را از دست دادند، این پروژه را برای فرار از شکست خود ترتیب دادند و در روزنامههای عراقی اکاذیبی را به ما نسبت دادند.
این خاطرات بیشتر مربوط به بخش نخست اسارت آنان است. در این اثر خاطرات همه این بیست و سه نفر به شکل داستانی و با تعلیقهای روایی به تصویر کشیده میشود. این کتاب حاوی خاطرات و رشادتهای نوجوانان رزمندهای است که مقاومت را ترجیح میدهند و حماسه بزرگی میآفرینند.
چگونه نوجوانان با جنگ روانی صدام حسین میجنگند
نوجوانان برای فرار از این جنگ روانی دست به اعتصاب غذایی میزنند و پنج روز کامل آب و غذا نمی خورند. آنها با اعتصاب خود یک بار دیگر صدام حسین شکست میدهند. نوجوانان زندان بغداد را ترک میکنند و اردوگاههای دیگر نزد سایر سربازهای اسیر ایرانی فرستاده میشوند.
در حاشیه دیدار با صدام حسین
صدام حسین به همراه دخترش از این بیست و سه نوجوان دیدار میکند و با آنها عکس میگیرد که همین عکسها دست آویز روزنامههای عراقی میشود. احمد یوسفزاده پس از آزادی برای صدام حسین نامهای مینویسد و وی را محکوم میکند که بر سر کودکان حلبچه گاز خردل ریخته و امیرشاه پسندی نوجوان پانزده ساله کرمانی را با سختترین شکنجهها آزار داده است. کاری که با ادعاهایش مبنی بر این که کودکان دنیا کودکان ما هستند در تناقض است. احمد یوسفزاده این نامه را در سال 1375 برای صدام حسین مینویسد که ضمیمه کتاب است.
چگونگی شکل گیری این داستان
نویسنده در مقدمه کتابش مینویسد: «ماجرای این بیست و سه نفر اتفاقی است که در هیچ جنگی رخ نداده است.»
احمد یوسف زاده این ماجرا را در سال 1370 یعنی یک سال پس از آزادیاش به رشته تحریر در میآورد. ماجرا توسط یکی از جوانان نوشته میشود و به کتابی کم حجم در میآید. پس از آن در سال 1385 داستان این کتاب توسط مهدی جعفری به مستندی سیزده قسمتی در میآید که از شبکه چهار پخش میشود. وقایع کتاب مربوط به سی سال پیش است و نگارش آن بر اساس دست نوشتههای نویسنده و همچنین فیلم مستند مهدی جعفری است که حاوی ساعتها مصاحبه با گروه بیست و سه نفری است. در این کتاب فقط به هشت ماه از هشت سال و سه ماه و هفده روز اسارت این نوجوانان است و باقی سالهای اسارت در رمادی، موصل و بین القفسین هنوز به رشته تحریر در نیامده است. تقسیم بندی کتاب فصلهای سال را نمایندگی میکند. یعنی در چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان روایت میشود که همگی مربوط به سال 1361 است. از این بیست و سه نفر 16 نفر اهل کرمان هستند و در حال حاضر تنها یکی از آنها چشم از جهان فرو بسته است.
عناوین کتاب
کتاب آن بیست و سه نفر نوشته احمد یوسف زاده که توسط انتشارات سوره مهر در سال 1393 چاپ شده است، حاوی یک پیش فصل است که شامل هفت بخش کوتاه به عنوان مقدمه داستان است و چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان. در پایان کتاب نیز نامه احمد یوسف زاده به صدام حسین و تعدادی عکس از روزنامهها و گروه بیست و سه نفره ضمیمه شده است.
دیالوگ معلم و فیلسوف
معلم: تعلیم و تربیت بسیار سرراستتر و سادهتر از آن تصویر تودرتویی است که شما فیلسوفان تعلیم و تربیت، رنج ترسیم آن را بر خود هموار میکنید. به راستی چرا باید آب صافی که من، خود و شاگردانم را در آن به وضوح میبینم، با تقلای هستیشناختی یا معرفتشناختی شما گِلآلود بشود؟
فیلسوف تعلیم و تربیت: اندک تأملی در این تصویر صاف و ساده، آشکار میسازد که چه مفروضات درشت و پیچیدهای در پس آن لانه کردهاند.
معلم: مگر تعلیم و تربیت چیست جز اینکه معلمی میخواهد مطالبی را به دانشآموزان بیاموزد و سپس برای اطمینان از اینکه آموخته است یا نه، از او سؤالهایی را در مقام ارزشیابی بپرسد؟ آیا برای خوردن چنین لقمهی کوچکی، باید پای لرزههای هستیشناختی، انسانشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی و بافتههای فیلسوفانهای از این دست نشست؟
فیلسوف تعلیم و تربیت: آری گاه لقمهای کوچک، و حتی قطرهی آبی که در گذر مناسب خود نمیرود، میتواند تنی را به لرزهی پیاپی بیفکند و بسا که جانی را بستاند. در هر اقدام سادهی تو بهعنوان یک معلم، لایههای نامحسوسی، از پیش جا خوش کردهاند چنانکه از هر لایهای فیلسوفی میتواند سر برآورد و سخنی با تو بازگوید.
معلم: چرا مسئله را پیچیده میکنی! من معلمم، میروم سر کلاس و درس گفتن را آغاز میکنم، به همین سادگی.
فیلسوف تعلیم و تربیت: اما تو در همین قدم اول، سقراط را رودرروی خود خواهی دید؛ زیرا باید مشخص کنی که چرا درس را با گفتن آغاز میکنی و نه با پرسیدن. کمی آن طرفتر، دیویی را ملاقات خواهی کرد؛ زیرا باید او را هم قانع کنی که چرا درس را با گفتن آغاز میکنی و نه با مسئله. هر یک از این مواضع، پیشفرضهای خاص خود را دارند و چنین نیست که «گفتن»، خودِ تعلیم و تربیت باشد، بیهیچ پیشفرضی.
معلم: اما تدریس همین است که من درس بدهم، مگر چارهی دیگری هم هست؟
فیلسوف تعلیم و تربیت:اگر بگویی که تدریس همین است، آنگاه شبح فیلسوفان تحلیلی را در برابر خود خواهی داشت زیرا اینکه میگویی تدریس همین است که با گفتن آغاز میکنیم، این تنها یکی از چند معنایی است که تدریس دارد و نه آنکه این معنای «خودِ» تدریس باشد، بیهیچ تحلیلی.
معلم: مگر معلمان دیگر همین کار را نمیکنند؟
فیلسوف تعلیم و تربیت: اگر این سؤال را بپرسی، آنگاه سروکلهی فوکو پیدا خواهد شد که میگوید: «تو میدانی که بهنجار کردن (normalization) چیست؟» میبینی که همین اقدام اول تو که میخواهی مانند معلمان دیگر، درس خودت را بدهی، لایه زیرینی دارد که جریان بهنجار کردن افراد است و تو داری چنین کاری را انجام میدهی. اکنون خواهی دید که تصور اول تو تا چه حد سست بوده که فکر میکردی صاف و ساده با خودِ تعلیم و تربیت سروکار داری، بیهیچ چارچوبی.
معلم: مگر میتوان چارچوب نداشت؟
فیلسوف تعلیم و تربیت: خوب میبینم که سؤال تو شکل فلسفی پیدا کرده است. اینبار با دریدا روبهرو خواهی شد. او به تو خواهد گفت: «نه، نمیتوان چارچوب نداشت، اما میتوان هر چارچوبی را ساختزدایی کرد؛ زیرا هر چارچوبی به نحوی چیزی را به پیرامون میافکند و چیز دیگری را در کانون قرار میدهد.» به این ترتیب، میبینی که نمیتوانی چارچوبی را که در آن قرارداری، ظرف واقعی تعلیم و تربیت بدانی، بدون فکر کردن به هیچ بدیلی.
معلم: من چگونه میتوانم به چارچوب جایگزینی فکر کنم؟ من خودم روزی شاگرد معلمی بودهام که همین کارها را میکرده است.
فیلسوف تعلیم و تربیت: اکنون نوبت رویارویی تو با فیلسوفان انتقادی است. آنها به تو خواهند گفت که کار معلم تنها این نیست که در چرخهی ثابتی بگردد و به بازتولید آنچه از پیش بوده بپردازد، بیهیچ نقد و نظری.
معلم: تو را به خدا بس کن! با این همه فیلسوف که من سرگیجه میگیرم، پس کی باید درس را آغاز کنم؟
فیلسوف تعلیم و تربیت: نه لازم نیست سرگیجه بگیری، تو میتوانی درس مورد نظرت را آغاز کنی، اما میبینی که نمیتوانی آن را خودِ تعلیم و تربیت بدانی، بیهیچ واسطهای و بیهیچ نیازی به اندیشیدن.
معلم: بالاخره از نظر شما من مجاز هستم بهعنوان معلم تدریسم را شروع کنم؟
فیلسوف تعلیم و تربیت: بله البته، تو باید بهعنوان معلم به کار خود برسی، اما نه صاف و سرراست و بیهیچ تشویشی.
«برگرفته از کتاب گفت و گوی معلم و فیلسوف نوشته دکتر خسرو باقری»
ممتازترین اثر درباره امام باقر (ع)
مسند 6 جلدی امام باقر (ع) حاصل سالها تلاش و تحقیق آیتالله شیخ عزیزالله عطاردی است که شامل هشت هزار و 564 حدیث از زیدیه، اسماعیلیه، اهل سنت و عمدتا اهل تشیع از امام باقر (ع) میباشد که هزار و 110 حدیث آن از زیدیه و اسماعیلیه و اهل سنت است.
مرحوم عطاردی محدث مسندنویس نبودند و عمده برنامهای که برای عمرشان تنظیم کرده بودند نوشتن تاریخ خراسان بود که این تمدن شرق جهان را بتوانند معرفی کنند. در این راه 50 سال فیشبرداریهای سخت و طاقتفرسا نیز انجام دادند. ایشان هنگام نوشتن تاریخ خراسان بزرگ، محور خراسان را امام رضا (ع) قرار میدهند و در این مسیر باید افکار امام رضا (ع)، نامهها، احادیث و روایات و … را نیز معرفی میکردند که در نتیجه دو جلد «مسند الامام الرضا (ع)» را نوشتند. این مسند به دست آیتالله محمدهادی میلانی میرسد و اولا یک اجازه روایتی را به مرحوم عطاردی میدهند و بعد میگویند من دوست دارم شما چنین کاری را برای امام باقر (ع) انجام دهید. با این درخواست آیتالله میلانی مبدأ میل جدیدی در مرحوم عطاردی به وجود میآید و مسند 6 جلدی امام باقر (ع) مولود درخواست یک فقیه بزرگ شیعی میشود. مسند امام باقر (ع) نتیجه تحقیق چند ساله آیتالله عطاردی است که شاید قریب 10 سال ــ از آغاز تا چاپ ــ از مولف آن وقت برد و توسط محمدرضا عطایی خراسانی در 6 جلد نیز ترجمه شده است.
در جلد اول این مسند مرحوم عطاردی ابتدا به معرفی امام باقر (ع) ــ اعم از تاریخ ولادت، محل ولادت، پدر، والده، محیط زندگی، فضایل و مناقب و مکارم اخلاق، برخی کرامات و ویژگیهای شخصیتی تا شهادت ایشان میپردازند. در جلد اول بعد از مباحث مربوط به زندگینامه امام (ع) بحث امامت امام (ع) عنوان و ادله امامت امام (ع) ارائه شده است. ارائه این بحث در جلد نخست کتاب از این نظر مهم است که به عنوان مثال فرقه زیدیه به رغم این که شیعه هستند، امام باقر (ع) را قبول ندارند و معتقدند امام باید قائم به سیف باشد. آنها به جای امام باقر (ع) برادر ایشان زید را قبول دارند در حالی که زید خود، به امام باقر (ع) ارجاع دادند. بحثی دیگری که در جلد نخست این کتاب آمده درباره علم امام است که در آن روایات مربوط به دانش گسترده امام باقر (ع) بیان شده است. مرحوم عطاردی در همین فصل دانش و علم امام (ع) به روایاتی از اهل سنت هم در فضایل ایشان اشاره کرده است. یکی از فصلهای جلد نخست کتاب، بررسی مشکلات عصر امام باقر (ع) در حوزه اجتماعی، سیاسی و حتی خویشاوندی است.
جلد دوم با فضایل اهل بیت (ع) از زبان امام باقر (ع) شروع میشود که فصل مفصلی است و دستهبندیهای خوب و منظمی دارد. بعد ازآن کتاب ایمان و کفر شروع میشود که بابهایی در نشانه اسلام و مسلمانی ومباحث مهم اخلاقی در آن گنجانده شده است. اخلاقیترین مباحث امام (ع) در باب رفتار با خانواده، رفتار با اجتماع، تواضع، زهد، وفای به عهد، آداب معاشرت، آداب سلوک، آداب رفتار و … در این فصل دیده میشود که این فصل اگر به صورت مستقل منتشر شود، اثری متقن و مستدل برای سبک زندگی اسلامی خواهد بود.
جلد سوم مسند امام باقر (ع) با کتاب دعا شروع میشود. فصل دیگر جلد سوم، کتاب احتجاجات است که اختصاص به مناظرات امام (ع) ــ یعنی همین بحث گفتوگوی ادیان و مذاهب که امروز درباره آن صحبت میشود ــ دارد. امام (ع) با خوارج، نصارا، اهل سنت و چهرههایی چون طاووس یمانی و حسن بصری که هرکدام نماینده یک طرز تفکر هستند، احتجاجاتی داشتند که بخشهایی از آن درکتاب آمده است.
از بخشهای پایانی جلد سوم و همه جلد چهارم و بخشهایی از جلد پنجم، روایات احکام امام (ع) شروع میشود که خاص فقها و مجتهدان است؛ یعنی خلاصه مباحث جدی علمی در اصول و دروس خارج فقه در سه جلد کتاب آمده است.
سبک آن نیز سبک کتب فقهی یعنی 53 جلد کتاب فقهی لمعه شهیدین که از طهارت شروع میشود تا دیات است و مرحوم عطاردی نیز به همان شیوه همه روایات را فصول برجسته کتاب به تناسب مخاطب متفاوت است.
در پایان جلد پنجم مباحث معاد شناسی گنجانده شده و بحث کوتاهی هم در باب نوادر آمده است.
فصل پایانی مسند امام باقر (ع) رویکردی متفاوت با سایر مجلدات کتاب دارد و طی آن به نقل روایات زیدیه و اسماعیلیه پرداخته شده است. مولف در این جلد با جستوجو در منابع زیدیه و اسماعیلیه آنها را نیز ذکر کرده است.
فدک فی التاریخ
شهيد آيت الله سید محمدباقر صدر يكي از ممتازترين و شگفتانگيزترين چهرههاي برجسته حوزههاي علميه در دهههاي اخير است. او ستاره درخشاني بود كه با نبوغ فكري و صفاي دل خويش، جامعه اسلامي به ويژه حوزههاي علميه را غنا بخشيد. پشتكار فراوان و استعداد خارقالعاده او، از وي انديشمندي ژرفنگر در رشتههاي مختلف علوم اسلامي ساخته بود كه با شكستن مرزهاي دانش و درك نيازهاي روز، به توليد علم و طرح انديشههاي نو با حفظ مباني اسلامي دست يافت. به مناسبت سالروز شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهر ایشان بنتالهدی صدر به معرفی یکی از آثار ایشان میپردازیم.
كتاب فدك، يكي از نوشتههاي ارزشمند شهيد صدر است كه در هفده سالگي آن را نوشته و در موضوع خود، يكي از ابتكاريترين كتابهاست.
شهيد صدر با اين كتاب، افزون بر اينكه در آغاز جواني، نبوغ و توان فكري خود را در تحليل رويدادهاي تاريخي نشان داده، نگرانيهاي اصلي خود را هم در پاسداشت حريم اهل بيت عليهم السلام به نمايش گذاشته است. از ديد او، موضوع فدك، موضوعي كاملاً سياسي است، نه صرفاً اختلافي درباره مالكيت آن.
مطالب اين كتاب در پنج فصل گردآوري شده است. شهيد صدر در فصل اول كتاب، حركت حضرت زهرا عليهاالسلام را قيامي بزرگ ميداند كه با تمام وسعت و ژرفاي غمانگيز خود در تاريخ ثبت شده است. او سپس به شرح صحنههاي اين قيام ميپردازد. در فصل دوم، تاريخچه سياسي فدك را بررسي ميكند و دست به دست گشتن آن را ميان خلفا و خاندان اهل بيت عليهم السلام ميكاود. فصل سوم، فصل قيام است كه نگارنده آن، رقابت سياسي خلفا با حضرت علي عليه السلام و نقش آنان را در زمينهسازي براي خلافت امويان توضيح ميدهد. در فصل چهارم، بخشهايي از خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام تجزيه و تحليل ميشود و سرانجام در فصل پنجم، شهيد صدر به ارزيابي نهايي ماجرا ميپردازد و در پايان اين فصل نيز استناد حضرت زهرا عليهاالسلام به قرآن را براي دفاع از ولايت توضيح ميدهد.