بسته فرهنگی تربیتی- ویژه روز دوم ماه مبارک رمضان
سلام علیکم ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان و آرزوی بهره مندی از برکات و فیوضات این ماه عزیز، بسته فرهنگی تربیتی- ویژه روز دوم ماه مبارک رمضان به پیوست تقدیم می گردد
محتویات این بسته:
ترتیل جزء 2 قرآن کریم
شرح نکات کلیدی تفسیری جزء2
تصویر دعای روز
شرح دعای روز حضرت ایت الله مجتهدی تهرانی ره
احادیث باموضوع فضیلت ماه مبارک رمضان-حدیث روز
مواعظ رمضانیه؛ مقام معظم رهبری مدظله العالی
درس اخلاق-حضرت ایت الله مظاهری دامت برکاته-جلسه دوم با موضوع حسادت
کتاب روزه دریچه ای به عالم معنا
آیات الولایه- آیه دوم-تفسیر آیه 55 سوره مائده
زمزم احکام، ویژه ماه مبارک رمضان-حجه الاسلام وحید پور
و…
آیات الولایه
بسته فرهنگی تربیتی- ویژه روز اول ماه مبارک رمضان
سلام علیکم ضمن تبریک حلول ماه مبارک رمضان و آرزوی بهره مندی از برکات و فیوضات این ماه عزیز، بسته فرهنگی تربیتی- ویژه روز اول ماه مبارک رمضان به پیوست تقدیم می گردد
محتویات این بسته:
- ترتیل جزء 1 قرآن کریم
- شرح نکات کلیدی تفسیری جزء 1
- تصویر دعای روز
- شرح دعای روز حضرت ایت الله مجتهدی تهرانی ره
- احادیث باموضوع فضیلت ماه مبارک رمضان-حدیث روز
- مواعظ رمضانیه؛ مقام معظم رهبری مدظله العالی
- درس اخلاق-حضرت ایت الله مظاهری دامت برکاته
- کتاب بهار بندگی(ویژه مبلغان ماه مبارک رمضان)
- آیات الولایه- آیه اول-تفسیر آیه 67 سوره مائده
- زمزم احکام، ویژه ماه مبارک رمضان-حجه الاسلام وحید پور
و…
زمزم احکام
|
![]() |
معنای روزه «روزه» در شرع مقدس اسلام آن است که انسان در تمام روز (از طلوع فجر تا غروب آفتاب) با قصد اطاعت از فرمان خداوند از خوردن و آشامیدن و چیزهای دیگری که به تفصیل گفته خواهد شد خودداری کند. توجه: معیار شرعی در مورد وقت روزه، فجر صادق است نه کاذب، و احراز آن موکول به تشخیص مکلف است. در طلوع فجر (وقت وجوب امساک برای روزه گرفتن) فرقی بین شبهای مهتابی و غیر مهتابی نیست. مقتضی است که مؤمنین محترم «اَیَّدَهُمُ اللهُ تَعَالی» جهت رعایت احتیاط در امساک روزه، همزمان با شروع اذان صبح از رسانهها برای روزه امساک نمایند. هرگاه برای روزهدار اطمینان حاصل شود که اذان از هنگام داخل شدن وقت شروع شده جایز است به صرف شروع اذان، افطار نماید و صبر کردن تا پایان اذان لازم نیست. |
آیا جواب شما مثبت است؟
آیا به آنچه خوانده ایم و میدانیم و میگوییم و مینویسیم عمل میکنیم یا نه؟ اگر جواب شما مثبت باشد، از علمای ربانی هستید که آن همه آیات و احادیث در تعریف و تمجید ایشان آمده است.
اکنون نفس خودم و سایر برادران اهل علم را مورد خطاب قرار داده سؤال میکنم:
آیا تاکنون به فکر خودسازی و تزکیه و تکمیل نفس خودمان بودهایم؟
آیا درس و بحث و گفتنها و نوشتنها و سایر امور دینی را خالصا للّه انجام میدهیم؟
آیا بر نفس خودمان تسلط یافتهایم یا او بر ما تسلط دارد؟
آیا نفسمان را از رذائل اخلاق پاکسازی کرده ایم؟
آیا نفس ما از دروغ، غیبت، حسد، تهمت، تکبر، غضب، تندخویی، بخل، خود بزرگبینی، خودخواهی، علاقه به مال و جاه و مقام، غرور، حیله و تزویر، ریاء، نفاق، کینهتوزی و سایر صفات زشت پاکسازی شده است؟
آیا عدالت اسلامی و حقوق افراد را کاملا رعایت میکنیم؟
آیا در صرف بیت المال و سهم امام، عدل اسلامی و تساوی را منظور میداریم؟
آیا اگر دستمان به مقام و منصبی رسید، از آن مقام به نفع خودمان و خویشان و دوستانمان سوءاستفاده نمیکنیم؟
آیا زندگی ما که از عدل اسلامی و زندگی ساده پیامبر اکرم و امیر المؤمنین سخن میگوییم شباهتی به زندگی آنان دارد؟
آیا تاکنون به فکر افتادهایم که نمازمان را با حضور قلب بخوانیم؟
آیا به تهجد و نماز شب و نوافل تقیّد داریم؟
آیا به ذکر و دعا علاقه داریم؟
آیا در حال ذکر و دعا و نماز به خدا توجه داریم؟
آیا با خانواده و خویشان و همسایگانمان رفتار اسلامی داریم؟
آیا احسان و عدالت را رعایت میکنیم؟
آیا نسبت به زندگی مساکین و مستمندان و درماندگان، آنطور که باید، عنایت داریم؟
آیا حاضریم مقداری از تجملات زندگی خودمان بکاهیم و به آنان کمک کنیم یا فقط مردم را به احسان و نیکوکاری و مواسات دعوت میکنیم؟
آیا اگر کسی ما را پندو اندرز داد یا انتقاد نمود، حاضریم بدون رنجش به تذکراتش گوش دهیم و اگر درست بود بپذیریم، یا ناراحت میشویم و با تندی در صدد دفاع برمیآییم؟
آیا حق را میپذیریم گرچه به ضرر خودمان و بستگانمان باشد؟
و به طور کلی:
آیا به آنچه خوانده ایم و میدانیم و میگوییم و مینویسیم عمل میکنیم یا نه؟
اگر جواب شما مثبت باشد، از علمای ربانی هستید که آن همه آیات و احادیث در تعریف و تمجید ایشان آمده است. آنان که از امناء رسل و ورثه انبیاء هستند.
کتاب خودسازی (تزکیه و خودسازی) - مرحوم آیت الله ابراهیم امینی رحمه الله علیه
نام این کتاب ستارالعیوب است آقا!
عباسقلی خان آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه …
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد، مدرسه، آب انبار، پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای که با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد! ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است. عباسقلی خان یکسره به حجره من آمد و بقیه دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟
گفتم: شاهنامه فردوسی.
دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد…
- ببخشید، نام این کتاب چیست؟
- بحارالانوار.
- عجب…! این یکی چطور؟
- گلستان سعدی.
- چه خوب…! این یکی چیست؟
- حلیة المتقین
- و این یکی!؟ …
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
- این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟
معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم!؟ چرا توی مدرسه!؟ خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم. خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
- بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
- چرا آقا، الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم: نام این کتاب ستارالعیوب است آقا!
فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یک باره کتاب ستار العیوب را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر در نیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است.
… اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه راز پوشی و جوانمردی عباسقلی خانَم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
منبع: جلال رفیع – کتاب اخلاق پیامبر و اخلاق ما، ص ۳۳۲