تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت شانزدهم»
تحلیل شانزدهم پیام قرآنی «اسوه» و «الگو بودن» رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم
شانزدهمین پیام قرانی «اسوه» و «الگو بودن» رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است. از همین رو در ایه 21سوره احزاب فرموده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا» و امت اسلامی را دعوت به الگو قراردادن آن اسوه حسنه قرارداده است، از همین رو در ایه (128) سوره توبه شش خصوصیت که هرکدام می تواند الگوی تمام عیار برای امت اسلام باشد برای رسول گرامی اسلام ذکر نموده و فرموده است: ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ [توبه:128]:قطعا برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار استشما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است﴾ ماه رمضان بهترین فرصتی است که به تدبر در این شش خصوصیت نموده و به درستی بشناسیم و در وجود خودمان نهادینه و عملیاتی نمائیم.
1-صاحب مرتبه بدون تعین
ویژگی اول: نخستین ویژگی خصیصه ای که در این آیه آمده آنست پیامبر(ص) خود را همنوع انسانها و بشر می دانست و خود را جدا بافته از دیگران نمی دانست «من انفسکم». تعینات چون پیامبر بودن، صاحب کتاب و معجزه و قدرت تصرف داشتن، و دارای علم غیب بودن به هیچ وجه حجاب و دیوار بلندی نشد که وی را از شما دور کند بلکه از او شخصیتی ساخت که پاره از جود شما قرار بگیرد، از همین رو از امام باقر(ع) روایت شده است که پیامبر اعظم(ص)فرمود: «خمس لاادعهن حتی الممات: الاکل علی الحضیض مع العبید، و رکوبی الحمار مؤکفاً و حلبی العنز بیدی، و لبس الصّوف و التسلیم علی الصبیان لتکون سنّةً من بعدی؛ پنچ چیز است که تا زمان مرگ آنها را ترک نخواهم کرد: غذا خوردن با بندگان بر روی زمین، سوار شدن بر الاغ به صورت برهنه، دوشیدن بزها با دستان خود، پوشیدن پشیمینه و در اختیار کودکان بودن. همه اینها بدان روست که این کارها به یک سنّت تبدیل شود (من لا یحضره الفقیه ، ص44»
و همچنین انس میگوید: رسولخدا(ص) در حضور دیگران پاهایش را دراز نمیکرد. با هر کس که ملاقات میکرد در سلام کردن سبقت میگرفت. با یارانش مصافحه مینمود. هیچگاه دیده نشد که پایش را در حضور یاران دراز کند، هر کس که وارد میشد مورد احترام قرار میگرفت، گاهی عبای خود را برایش پهن میکرد یا فرش زیرپای خود را میگسترد و با اصرار وی را روی آن مینشانید. یارانش را به قصد احترام کنیه میداد، آنان را به بهترین نامها صدا میزد، سخن هیچکس را قطع نمیکرد.(عيونالاثر، ج ٢، ص ٣٣٣.)
ابنمسعود میگوید: مردی میخواست با پیامبر(ص) سخن بگوید، ولی مرعوب هیبت آن حضرت شد و لرزید. پیامبر به او فرمود: بر خودت آسان بگیر، من پادشاه نیستم، بلکه پسر زنی هستم که گوشت خشکیده میخورد.(بحارالانوار، ج ١٦، ص ٢٢٩.)
ابوذر میگوید: رسول خدا در میان اصحاب مینشست، چنانچه مرد غریبی وارد مجلس میشد رسول الله را نمیشناخت، جز این که سؤال میکرد.(.همان، ص ٢٢٩.)
2-عزیز بودن پیامبر گرامی
ویژگی دوم: دومین خصیصه رفتاری رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم از منظر این آیه مبارکه «عزیز» بودن آن حضرت است به این معنا چون خود را از جنس همین مردم می دانست، اگر ضرر و زیانی به مردم، مؤمن و غیرمؤمن می رسید برای او سخت ناراحتکننده می بود .به قول بعضی از مفسرین، رنج کفر و گناه آنها برای پیامبر(ص) سخت و دشوار بود از همین جهت پیامبر را غمخوار امت نامیدهاند از همین رو تفسیر این بخش از آیه آمده است پیامبری گرامی آنچنان دلسوز خیرخواه بود که هرگاه موجودی در روی زمین، حتی اگر حیوانی می بود، دچار سختی می شد و بر او گران تمام می شد(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۲۰۶ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۹، ص۴۱۱؛ کاشانی، منهج الصادقین، تهران، ج۴)
3-حریص بودن پیامبر گرامی
ویژگی سوم: خصیصه سوم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مطابق این آیه «حریص» بودن است، به این معنا پیامبر در خیرخواهی و نجات انسانها، چه مؤمن باشند و چه غیرمؤمن حریص بودند. مقصود از حریص بودن پیامبر آنست که آن حضرت شیفته هدایت و سعادت انسانها بود و نسبت به همه مردم دلسوزی داشت و خودش را بیش از حد به زحمت وا می داشت تا از همه دستگیر ی فکری نموده و آنان را به سرچشمه سعادت که ایمان و تقوا است هدایت نماید.
تا جایی آیه 2 سوره طه نازل شد «ما اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی»، بر اساس ظاهر آیه بعد: «اِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشی»، در مورد تلاش بیوقفه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مشقت و حسرتش در حوزه ابلاغ رسالت بوده است و معنای آیه این است که ای پیامبر، ما قرآن را نازل نکردیم برای اینکه خود را به مشقت و تعب (در مفردات «شقی» به «تعب» و «رنج» معنا شده است.) اندازی و در راه تبلیغ و وادار کردن مردم به قبول آن، به ستوه آیی) وظیفه تو فقط تبلیغ رسالت است؛ بر تو ارشاد است و بر آنها پذیرش؛ لذا رنج و زحمت آن حضرت جهت فرط تأسف بر کفر و عناد قریش و نپذیرفتن موعظهها بود. گویی غم خواری و دلسوزی پیامبر اکرم(ص) برای هدایت و راهنمایی مردم آن چنان بود که در آیه ۸۰ سوره فاطر می فرماید: «فَلا تَذهَب نَفسَکَ عَلَیهِم حَسَراتٍ اِنَّ اللّهَ عَلیمٌ بَما یَصنَعونَ؛ جان خود را بر اثر شدت تاسف بر آن ها از دست مده، خداوند از آنچه انجام می دهند، آگاه است.»
4و 5- رئوف و رحیم بودن پیامبر
ویژگی چهارم و پنجم پیامبر که در این آیه آمده« رئوف و رحیم» بودن اوست. رئوف اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است، در حالی که رحیم اشاره به رحمت در مقابل گناهکاران دارد. برخی نیز گفتهاند رئوف زیادی در رحمت استقامت است (قاموس قرآن، مدخل رحم). سیره سلوک پیامبر اکرم تجلی چنین خصوصیتی است از همین در گزارش آمده است:
1. در جنگ احد عده اى از جنگ فرار کردند و پیامبر را تنها گذاشتند. بعد از جنگ این عدّه اطراف پیامبر را گرفته و ضمن اظهار پشیمانى تقاضاى عفو و بخشش کردند. خداوند آیه 159 سوره آل عمران را فرستاد: «پس به[ برکت]رحمت الهى، با آنان نرم خو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.
پیامبر اکرم با نزول این آیه با آغوش باز، خطاکاران توبه کار را پذیرفت و از آنان درگذشت.(تفسیر نمونه ، ، ج 2، ص 140)
2. پس از فتح مکه، مردم به خاطر ظلم و ستم هایى که به پیامبر کرده بودند، نگران آینده خود بودند و ترس از مقابله پیامبر با آنان، افکار و تصورات مختلفى بر مغز آنان وارد کرده بود. پیامبر اکرم(ص)که به مهربانى و عطوفت مشهور بود، عفو عمومی را صادر کرد و فرمود: شما مردم هموطنان بسیار نامناسبى بودید. رسالت مرا تکذیب کردید، مرا از خانه ام بیرون ساختید و با من به نبرد برخاستید، ولى من همه شما را بخشیده و بند بردگى را از پاى شما باز می کنم و اعلام می دارم که دنبال زندگى خود بروید، همه شما آزادید.( فروغ ابدیت، ج2، ص 3)
بعدها در فرهنگ و تاریخ اسلامی از آن مردم ـ که از جمله آنان بنى امیه بودند ـ به «طُلَقاء» یعنى آزادشدگان پیامبر تعبیر می شد.
3. شخصى از حضرت على(ع)پرسید: با توجه به آیه 107 سوره انبیا، چگونه پیامبر اکرم(ص)رحمت براى کافران است. خلاصه پاسخ آن حضرت چنین است: «پیامبران پیشین هر گاه مردم را به امرى می خواندند و مردم اجابت نمی کردند، براى آنان درخواست عذاب می کردند، اما پیامبراکرم بر مشکلات و ناملایمات کافران صبر کرد و براى آنان تقاضاى عذاب نکرد.(، احتجاج، ج 1، ص 602.)
6- «قاطعیت و دافعیت»
ویژگی ششم؛ خصیصه ششم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ؛ «قاطعیت و دافعیت» است که می توان از آیه مبارکه استفاده کرد، چراکه آیه مبارکه می فرماید «رؤف بالمؤمین» رؤفیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اختصاص به مؤمنین دارد ولی آندسته از کسانی که در مقابله با هدایتگری رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قرار می گرفتند، و یا پا روی حدود الهی می گذاشتند اهل «مداهنه سازش وساخت وباخت» نبود بلکه با قاطعیت برخورد می کردند و دافعه در حد ضرورت داشتند، از همین رو در آیه 48 سوره فتح می فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ :محمد [ص] پيامبر خداست و كسانى كه با اويند بر كافران سختگير [و] با همديگر مهربانند، ازهمین رو تاریخ 23 ساله از سالت پیامبر گرامی شاهد چنین قاطعیت وسازش ناپذیری بوده است، از همین رو در گزارش آمده است:
1- هنگامی که سران عرب دریافتند رسالت آن نبیّ گرامی (ص)، تهديدی برای منافع آنان محسوب می گردد، به آن حضرت پيغام دادند، اگر زن مي خواهي، بهترين زنان عرب را به عقد تو در می آوریم؛ اگر طالب رياست هستی، ریاست تو را بر اعراب تأييد مي کنيم؛ اگر خواهان ثروت هستی، اموال بی نظیری در اختیار تو می گذاریم، فقط از داعيۀ خود دست بردار.پيامبر گرامي (صلی الله علیه وآله و سلم) در پاسخ به مشرکین فرمودند: اگر خورشيد را در يک دست و ماه را در دست ديگر من قرار دهید، دست از رسالت خود بر نمي دارم. هرکس طالب سعادت دنيا و آخرت است، باید بگوید:لاالهالاالله:سيرة النبويّة (ابن هشام)، ج 1، ص 265»
2- زنی از اشراف قریش به نام فاطمه مخزومی، مرتکب سرقت شد. رسول خدا(ص) دستور داد حد الهی را درباره او جاری کنند. قبیلة بنی مخزوم ناراحت شده و کوشیدند به هر وسیلهای، مانع اجرای حد شوند.
اُسامة بن زید که مورد توجه رسول خدا(ص) بود از ایشان تقاضای عفو کرد. اما حضرت سخت ناراحت شده و فرمود: آیا دربارة حدی از حدود خدا شفاعت میکنی؟ سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبهای فرمود:
«ای مردم! علت اینکه ملتهای قبل از شما هلاک شدند این بود که اگر فرد بلندپایهای از آنان جرم میکرد او را به مجازات نمیرساندند اما اگر از مردم ضعیف و ناتوان و گمنام، کسی خلاف میکرد، حکم خدا را دربارة وی اجرا میکردند. سوگند به خدا، اگر [بر فرض محال] دخترم فاطمه نیز دست به چنین کاری بزند حکم خدا را دربارة او اجرا میکنم و در برابر قانون خدا، فاطمه مخزومی با فاطمه محمدی یکسان است.:سیره ابن هشام، ج4، ص185)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت شانزدهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت چهاردهم»
تحلیل چهاردهم پیام قرآنی «فقر وجودی»
چهاردهمین درس و پیام مهم کلیدی قرآن که نکته مهم عرفانی و تربیتی درخود جا داده است و جا دارد لیالی قدر به بحث گذاشته شود «فقر وجودی» است که درآیه مبارکه (15)سوره فاطر: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» دلالت برآن دارد، در اینکه مقصود از «فقر» که کلیدی ترین پیام عرفانی آیه مبارکه است چیست؟ پاسخ این پرسش و فهم صحیح و همه جانبه پیداکردن نسبت به این پیام درصورتی میسر خواهد شد که چند نکته مهم به درستی توضیح داده شود؛
1- «فقر از منظر روایات»
نکته اول؛ روایات در باب فقر در لسان معصومین عليهم السلام به ویژه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم به دو دسته تقسیم می شود
دسته اول؛ روایاتی است که در این روایات به شدت از فقر مذمت شده است
1- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «كادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْرا(الکافی,ج 2،ص۲۳۰)؛ نزديك است كه فقر، انسان را به مرحله كفر برساند)
2- علی علیه السلام فرمودند: «اَلفَقرُ، اَلمُوتُ الاَكبَرُ»(نهج البلاغه،حکمت 145)؛فقر مرگ بزرگتر است)
همچنین فرمودند: «مَنْ اِبْتَلَى بِالفَقرِ اِبتَلَى بِاَربَعِ خِصَالٍ:بِالضَّعفِ فِى يَقِينِهِ،وَ النُّقصَانِ فِى عَقلِهِ وَ الرّقَّةِ فِي دِينِهِ،وَ قِلّةِ الحَيَاءِ فِى وَجهِهِ،فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الفَقرِ»(جامع الاخبار،ص 300)؛ كسى كه مبتلا به فقر شود مبتلا به چهار خصلت مى گردد: به ضعف در يقين، نقصان و كمبود در عقل، سستى در دين و كمبود حياء در صورتش يعنى فقر موجب بى حيائى و پاره شدن پرده حيا مى شود ـ پس پناه مى بريم به خدا از فقر.
و همچنین در نكوهش فقر در حكمت 3 می فرماید: «وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛فقر،انسانِ هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مى سازد) و در حكمت 56 آمده است: «وَ الْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»؛فقير حتى در وطنش غريب است) و در حكمت 319 مى خوانيم:«فَإنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدّينِ! مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ،دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ»؛فقر سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مى گردد) و در حكمت 372 آمده است: «إذا بَخِلَ الْغَنِىُّ به معروفهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ»؛هرگاه اغنيا از كمك به ديگران بُخل بورزند فقرا آخرت خود را به دنيايشان مى فروشند).
وهمچنین امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به محمّد حنفیّه میفرمایند: «یَا بُنَیَّ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْت» [نهج البلاغه، حکمت ۳۱۹] ای فرزندم!من برای تو از فقر میترسم، پس از آن به خداوند پناه ببر که همانا فقر، دین را ناقص و عقل را سرگردان میکند و عامل دشمنی است.»
دسته دوم؛ روایاتی است که به شدت و با تعبیرات مختلف از فقر مدح و ستایش شده است که برخی از این روایات آورده می شود؛
1- پیامبر گرامی صلى الله عليه و آله فرمود :« الفَقرُ فَخري،و بِهِ أفتَخِرُ عَلى سائِرِ الأَنبِياءِ[عوالي اللآلي:1/39 / 38]: فقر مايه افتخار من است و با آن بر ديگر پيامبران مباهات مى ورزم»
2- همچنین فرمودند: الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّه،لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ[كنز العمّال:50 66 16650]: فقر آزمونى است از سوى خداوند كه كسى را به آن مبتلا نمى كند ، مگر مؤمنى را كه دوستش بدارد»
3- رسولُ اللّه ِصلى الله عليه واله فرمود:«الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّه، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ:پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :فقر گنجينه اى است نزد خدا كه به آن گرفتار نمى شود مگر مؤمنى كه خداوند دوستش مى دارد . (الفردوس :3 / 156 / 4423)
4- همچنین نقل شده است که می فرمود: اللّهُمَّ تَوَفَّني فَقيرا ،و لا تَوَفَّني غَنِيّا ، وَ احشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ .[شُعب الإيمان :4 / 389 / 5499] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بارخدايا! مرا فقير بميران، نه توانگر؛ و روز قيامت ، مرا در شمار مستمندان برانگيز»
5- از رسول خدا پرسیده شد: «مَا الفَقرُ؟ فَقالَ صلى الله عليه و آله: خَزانَةٌ مِن خَزائِنِ اللّه ِ تَعالى قيلَ ثانِيا: مَا الفَقرُ يا رَسولَ اللّه ِ؟ فَقالَ : كَرامَةٌ مِنَ اللّه ِ قيلَ ثالِثا :مَا الفَقرُ؟فَقالَ صلى الله عليه و آله:شَيءٌ لا يُعطيهِ اللّه ُ إلاّ نَبِيّا مُرسَلاً أو مُؤمِنا كَريما عَلَى اللّه ِ تَعالى:«فقر چيست؟» فرمود : «گنجينه اى است از گنجينه هاى خداى تعالى»ديگر بار پرسيده شد : «اى رسول خدا! فقر چيست؟» فرمود: «ارجمندى اى از سوى خداى»سه باره پرسيده شد: «فقر چيست؟» فرمود: «آن است كه خداوند جز به پيامبر برانگيخته شده به رسالت يا مؤمنى كه نزد خداى تعالى ارجمند است، عطا نمى فرمايد». او به اصطلاح شبيه به معانى حرفيّه است كه در ضمن جمله به كار مى روند، و در واقع بدون وابستگى معانى اسميّه، مفهوم و معنى خود را بكلّى از دست مى دهند؛ (مثلاً، هنگامى كه گفته مى شود: «من از خانه به سوى مسجد رفتم» واژه «از» و «تا» بدون تكيه بر «خانه» و «مسجد»، هيچ مفهومى ندارد. بنابراين، معانى اسميّه است كه به معانى حرفيّه مفهوم مى بخشد.) و به اين ترتيب هر كس خود را با اين ويژگى بشناسد خداى خود را خواهد شناخت، چرا كه وجود وابسته بدون وجود مستقل غير ممكن است
2-(اقسام فقر)
نکته دوم؛ این است بین این دو دسته روایات هیچگونه تنافی و تعارض وجود ندارد چراکه فقر در یک تقسیم دو صورت دارد؛
صورت نخست از فقر «فقر اقتصادی» است، مقصود از فقر اقتصادی این است شخص با وجود زمینه کار و داشتن توانایی بر انجام کار راه تنبلی را در پیش می گیرد با دست خودش خود را تهیدست و محتاج می نماید و برای گذراندن زندگی چشمش به دست دیگران است که از وی دستگیر ی کنند، و یا اینکه وی آمادگی برای کار و تلاش دارد و کار می کند ولی سیستم اقتصادی حاکم برجامعه بگونه ای است که هرچه تلاش هم می کند نمی تواند از عهده معیشت زندگی برآید ناخواسته به تهیدستی و فقر کشانده می شود دسته اول روایات ناظر به این قسم از فقر است که مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است در روایات دسته اول آمده بود «كادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»؛ (نزديك است كه فقر، انسان را به مرحله كفر برساند)، و یا «اَلفَقرُ، اَلمُوتُ الاَكبَرُ»؛ (فقر مرگ بزرگتر است»
صورت دوم فقر؛ «فقر وجودی» است، فقر وجود ی از منظر عرفانی و فلسفی به این معنا است که شخص از نظر سطح معرفت و معنویت به مرتبه ای ازسلوک می رسد که به این باور و ایمان می رسد:
اولا؛ خداوند متعال بوده است وی را از دیار عدم و نیستی به وجود و هستی رسانده است و لباس وجود به وی پوشاند.
ثانیا؛ استمرار وجود و هستی و ادامه حیات وی نیز هم به برکت نعمت بی منتی است که حق تعالی برایش قرار داده است.
ثالثا؛ هرآنچه از کمالات چون عقل، اختیار، علم، زیبایی اندامی دارد که وی را سرامد کل نظام هستی قرارداده است ازآن غنی بالذات است و او «فقیر مطلق» و همه اعتبارش متعلق حضرت حق می باشد و این معنای فقر وجودی و روح پیام عرفانی آیه مبارکه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» است، مدح و ستایش دسته دوم روایت ناظر به این قسم از فقر است که رسول خوبی ها می فرمودند: الفَقرُ مِحنَةٌ مِن عِندِ اللّه ِ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ . (كنز العمّال: 6/484/1665) فقر آزمونى است از سوى خداوند كه كسى را به آن مبتلا نمى كند ، مگر مؤمنى را كه دوستش بدارد» و همچنین رسولُ اللّه ِصلى الله عليه واله فرمود: «الفَقرُ مَخزونٌ عِندَ اللّه ِ، لا يَبتَلي بِهِ إلاّ مَن أحَبَّ مِنَ المُؤمِنينَ: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: فقر گنجينه اى است نزد خدا كه به آن گرفتار نمى شود مگر مؤمنى كه خداوند دوستش مى دارد» و فرمودند « اللّهُمَّ تَوَفَّني فَقيرا،ولا تَوَفَّني غَنِيّا،وَ احشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ: بار خدايا! مرا فقير بميران،نه توانگر؛و روز قيامت ، مراوَ احشُرني في زُمرَةِ المَساكينِ .در شمار مستمندان برانگيز»
3-«راه کار رسیدن به فقر جودی»
نکته سوم؛ رسیدن به مرتبه فقر وجودی و یک پارچه فقر و نیاز شدن دو راه کار دارد؛
نخستین راه کار در رسیدن به مرتبه فقر وجودی «خود شناسی» و معرفت پیداکردن به خویشتن است، شخص می تواند از این سکو به فقر وجودی راه پیداکند، چراکه مولى الموحدين و امام العارفين امام علی(عليه السلام) مي فرمايد :«مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ (میزان الحکمه، ص54): كسى كه خود را شناخت خدايش را شناخته است»
هر چند از کلام امام علیه السلام تفسیر گوناگون شده است، یکی از این تفسیر ها این است هر كس اين بدن جسمانى و عنصرى را بشناسد خدا را مى شناسد. دستگاه هائى در اين بدن است كه هر يك براى خداشناسى كافى است، چشم را اگر كسى از نظر تشريح و فيزيولوژى بنگرد محال است خدا را نشناسد، اگر به قلب دقيقاً نظر كند بر وجود خدا گواهى مى دهد.
می گویند یک قلب مصنوعى را به هزينه اي حدود 30 ميليون تومان ساختند؛ اما فقط پنج، شش روز كار كرد و باز ايستاد. اگر از كار باز نمى ايستاد هم مگر قابل مقايسه با قلب طبيعى بود؟ با قلب مصنوعى بايد آهسته برود آهسته بيايد، نه می توان با آن كوهنوردى کرد و نه کارهای سنگین انجام داد. به سلول هاى بدن بنگر، دانشمندان می گویند: بدن انسان از واحدهائى به نام سلول و ياخته تشكيل شده كه آجرهاى ساختمانى بدن است و به طور متوسط [در بدن هر انسان] ده ميليون ميليارد سلول وجود دارد. اگر بشر بخواهد چيزى درست كند تا كار يك سلول را انجام دهد محاسبه شده كه نياز به شهرى است كه هزاران كارخانه و لابراتوار داشته باشد.
تفسیر دیگر اینکه اگر انسان دقّت در وجود خويش كند مى بيند وجودى است از هر نظر وابسته و غير مستقل، علم و قدرت و توانايى و هوشيارى و سلامت و بالاخره تمام هستى او با شاخ و برگهايش، وجودى است غير مستقل و نيازمند كه بدون اتّكا به يك وجود مستقل و بى نياز، يك لحظه امكان ادامه بقاءِ او نيست.
دومین راه کار رسیدن به مرتبه فقر وجودی و خود را وابسته و نیازمند مطلق به خدا دیدن «انقطاع الی الله» و«تبتل الی الله» است، چراکه این توصیه قرآنی به سالکین است: «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ اِلَیْهِ تَبْتیلاً؛ مزمل آیه 8): و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند (به کلی از غیر او دل ببر)
مقصود از انقطاع این است سالک الی الله اگر می خواهد فانی در حق تعالی شود و خود را فقیر مطلق ببیند تنها راهش این است قلب را که حوضچه وجودی هرانسانی است از هر آنچه غیر خدایی است خالی کند و همه توجه او به خداوند متعال باشد، در این صورت است نسبت خود ش را در عالم هستی با خداوند متعال بیشتر می بیند و می یابد که او فقیر و نیازمند مطلق، و حق تعالی غنی مطلق است و آنگاه است که عارفانه و سالکان همچون مولی الموحدین امیر المومنین علی علیه السلام به مناجات عاشقانه با غنی مطلق ذات اقدس الهی می پردازد و می گوید:«… مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلّا الْخَالِقُ؟ مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْعَظِيمُ وَ أَنَا الْحَقِيرُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْحَقِيرَ إِلّا الْعَظِيمُ؟ ؟مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْقَوِيُّ وَ أَنَا الضَّعِيفُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الضَّعِيفَ إِلّا الْقَوِيُّ؟ مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْغَنِيُّ وَ أَنَا الْفَقِيرُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَقِيرَ إِلّا الْغَنِيُّ؟۰۰۰مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْحَيُّ وَ أَنَا الْمَيِّتُ، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْمَيِّتَ إِلا الْحَيُّ ؟ مَوْلايَ يَا مَوْلايَ، أَنْتَ الْبَاقِي وَ أَنَا الْفَانِي، وَ هَلْ يَرْحَمُ الْفَانِيَ إِلا الْبَاقِي؟ …»
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت چهاردهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت سیزدهم»
تحلیل سیزدهم پیام قرآنی «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ»
سیزدهمین پیام قرآن آیه (50) ازسوره زمر«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ»است، چراکه بنابر بعضی از احتمالات، آیه مبارکه اشاره و دلالت به آخرین مرحله از سلوک عارفانه دارد، تحلیل و تفسیر همه جانبه آیه مبارکه و راه یافتن به روح و جان پیام عرفانی، معنوی و اخلاقی آن در صورتی قابل فهم است، مراتب و منازل عرفانی که سالک با پیمودن ان به وصال و لقاء الهی نهایی واصل می شود به درستی تفسیر گردد، از همین رو برای فهم صحیح آیه مبارکه به تفسیر و تحلیل منازل سلوک خواهیم پرداخت؛
منزل اول: «کسب حب الله»
منزل اول؛ در طی طریق و سلوک عرفانی «معرفة الله» و «حب الله» است، به این معنا عارف و سالک الی الله می بایست از یک سو با تهذیب و تزکیه نفس قلبش را از هر انچه غیر خدایی است خالی کند چراکه امام صادق علیه السلام فرمود: «القلب حَرَمُ الله فلا تُسکِن حَرَمَ الله غیرَ الله (جامع آلا خبار،جلد۱،صفحه ۱۸۵) :دل حرم خداست پس در حرم خدا جز خدا را جای مده»
و از سوی دیگر با معرفت و شناخت نسبت به صفات جمال و جلال حضرت حق قلبش را که حوضچه وجودیش است آمیخته از معرفت و عشق به ذات اقدس الهی نماید، چراکه این دستورالعمل قرآن در ایه(10) سوره فاطر است: «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ: هر که طالب عزت است (بداند که همانا در ملک وجود) تمام عزت خاص خدا (و خداپرستان) است کلمه نیکو (ی توحید و روح رُپاک آسمانی) به سوی خدا بالارود)
منزل دوم: «کسب عمل صالح»
منزل دوم در این سلوک عرفانی و روحانی انجام «عمل صالح» است، به این معنا اگر سالک می خواهد سلوک عرفانی و روانی سرعت و شتاب بگیرد و مسیر چند صد ساله را یک شبه طی نماید و زودتر به وصال و لقاء الهی برسد، موتور محرکه اش انجام «عمل صالح» است که پشتوانه بی بدیلی است که آدمی را سبکبال می کند و مسیر سخت را آسان نموده و مقصد را نزدیک و نزدیکتر می نماید، چراکه این پیام و درس عرفانی قرآن درآیه (10)سوره فاطر است «… وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ: و عمل نیک خالص آن را بالا برد»
و همچنین پیام آیه (110)سوره کهف است؛ «فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا: پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند)
اگر بخواهیم نمونه ای از انجام عمل صالحی که نه تنها موجب تقرب به ذات اقدس الهی شده است بلکه موجب ماندگاری نام و یاد صاحب عمل صالح برای همیشه روزگار شده است بیاوریم که الگویی برای سالکان عارفان شود، عمل صالح امام امیرالمومنین علی علیه السلام است که درحال رکوع انگشترش را که قیمت چندانی نداشت ولی همان سرمایه اندک را که دراختیار داشت، در اوج اخلاص به شخص مستمند بخشید، وهمین عمل صالح خالصانه موجب شد که خداوندمتعال ایه درایهر(55)سوره مائده آن را توصیف نموده و بر پیامبرش نازل نماید:(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسولُهُ وَالَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَهُم راكِعونَ؛ سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند»
از همین رو در تفسیر مجمع البیان در شان نزول آیه مبارکه آمده است که ابوذر می گوید: (روزى از روزها با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مسجد نماز مى خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى به او چیزى نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرده،گفت: خدایا تو شاهد باش! من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم، ولى کسى جواب مساعد به من نداد. در همین حال على(علیه السلام) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد.سائل نزدیک آمد و انگشترى را از دست آن حضرت بیرون آورد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) که در حال نماز بود، این جریان را مشاهده کرد، هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرده، چنین عرض کرد: «خداوندا!برادرم موسى(علیه السلام) از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى، کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درک کنند،و نیز موسى(علیه السلام)درخواست کرد، هارون که برادرش بود را وزیر و یاورش قراردهى و به وسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى! خداوندا!من محمّد پیامبر و برگزیده توام،سینه مرا گشاده کن، کارها را بر من آسان ساز،از خاندانم على(علیه السلام) را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوى و محکم گردد».
ابوذر مى گوید: هنوز دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفت: بخوان. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: چه بخوانم؟ گفت:ب خوان: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِیْنَ آمَنُوا…»البته این شأن نزول از طرق مختلف نقل شده که گاهى در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوت هائى دارند، ولى اساس و عصاره همه یکى است. «مجمع البیان»،ذیل آیه«بحار الانوار»، ج 35، ص 194 و 195؛ «المیزان»، ج 6، ص 21؛ «شواهد التنزیل» حاکم حسکانى، ج 1، ص 230»
منزل سوم: «منزل سبقت و سرعت»
منزل سوم؛ از منازل سلوک، منزل «سبقت و سرعت» است به این معنا برای انجام عمل صالح خالصانه، همیشه فرصت و زمینه انجام ان فراهم نیست و ممکن است با این دست آن دست کردن و کار امروز را به فردا موکول نمودن موجب شود فرصت و توفیق انجام عمل صالح از دست برود، از همین رو عارف و سالک الی الله می بایست در انجام عمل صالح «سرعت و سبقت» را ملاک راه کسب معنویت قرار بدهد تا پیش از اینکه دیگران از وی گوی سبقت را در انجام عمل صالح بربایند وی باسرعت و شتاب آن «عمل صالح» را انجام دهد.
از همین رو قرآن کریم از یک سو در ایه ( 148) سوره بقره، مؤمنین را دعوت به مسابقه از یکدیگر در انجام عمل صالح و کار خیر می کند و می فرماید «وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعًا إِنَّ اللَّهَ عَلَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: هر کسی را راهی است به سوی حق که بدان راه یابد (یا قبلهای است که به آن روی آورد) پس بشتابید به خیرات که هر کجا باشید همه شما را خداوند (به عرصه محشر) خواهد آورد و محققا خدا بر همه چیز تواناست.»
و ازسوی دیگر آنان را در ایه (133 ) آل عمران به سرعت و شتاب در انجام عمل صالح که زمینه ساز مغفرت الهی و بهشت جاودانه است می نماید و می فرماید: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ: و بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و مهیّا برای پرهیزکاران است»
این «سبقت و سرعت» در انجام عمل صالح است که موجب می شود:
اولا: ظلمات و تاریکی ها پس زده شود، عارف و سالک الی الله به نورانیت معنویت دست پیدا کند و سبک بال گردد: «رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا(طلاق آیه 11)؛ پیامبری را برای شما برانگیختیم که آیههای روشنگر خدا را برای شما تلاوت کند تا افراد با ایمان و نیکوکار از تاریکی (کفر و بد کرداری) به محیط روشن گام نهند»
ثانیا: به زندگی جاودانه در بهشت راه پیدا کند و به رزق معنوی خاص دست یابد؛ «وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا( طلاق آیه 11): آن کس که به خدا ایمان آورد و عمل نیکو انجام دهد، او را وارد بهشت میسازد که از زیر درختان آن چشمهها جاری میگردد و جاودانه در آنجا هست و خدا روزی نیکو برای او فراهم ساخته است»
ثالثا: به برکت انجام عمل صالح در همین دنیا مسخر قلب ها شده و محبوب همه گردد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا(مریم ایه 96)؛ آنان که ایمان آورده و عمل نیک انجام دادهاند، برای آنان (در قلوب انسانها) مهر و محبت، پدید میآوریم»
منزل چهارم: «منزل فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»
منزل چهارم؛ از منازل سلوک عرفانی و معنوی منزل «فرار الی الله» است؛ مقصود از «فرار الی الله» آنست عارف و سالکی که در مسیر سیر و سلوک و کسب معنویت و نورانیت قرار می گیرد و نزدیک است که به مقصد نهایی خلقت که همان وصال ولقاء الهی است که در ایه (6) سوره انشقاق به آن وعده داده شده وامده است «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيه:ای انسان البته با هر رنج و مشقت (در راه طاعت و عبادت حق بکوش که) عاقبت حضور پروردگار خود میروی.»
شیطان در چهره مقدسانه در برابر سالک این مقصد ظاهر می شود و با برجسته کردن خشم و غضب خداوند متعال در مقام یاس و ناامیدی وی بر می آید، منزل چهارم از منازل سلوک آنست سالک و عارف با تمام ظرفیت ظاهر شده و در پیمودن مسیر قرب الی الله به القائات شیطانی اعتنا نکند و از خشم و غضب الهی به رحمت و مغفرت الهی روی بیاورد و به این حقیقت باور داشته باشد که رحمت الهی برغضبش غلبه دارد، ازهمین رو درآیه (50) از سوره (زمر) سالکان را توصیه می کند که در چنین مرحله حساس، بایست با دلی پر از امید از غضب و خشم الهی به رحمت و مغفرت واسعه الهی پناه ببرد؛ «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ: اری، به درگاه خدا گریزید، که من از جانب او با بیانی روشن شما را میرسانم»
چرا که در ایه (53) سوره زمر آمده است؛ «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ: ای رسول رحمت بدان بندگانم که (به عصیان) اسراف بر نفس خود کردند بگو: هرگز از رحمت (نامنتهای) خدا نا امید مباشید، البته خدا همه گناهان را (چون توبه کنید) خواهد بخشید، که او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است»
و در ایه (70) سوره فرقان در راستای همین تقویت روحیه بشارت می دهد که اگر بنده خدا با توبه از قصور تقصیر به رحمت الهی روی بیاورد خداوند متعال سیئات را تبدیل به حسنات می نماید: «إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا: مگر آن کسانی که از گناه توبه کنند و عمل صالح به جای آرند، پس خدا گناهان آنها را بدل به حسنات گرداند، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است»
«نتیجه طی منازل سالکانه»
و با پیمودن این منازل است در شرایطی که دنیا پرستان و طغیانگران در عذاب وحشتناکی در جهنم خودساخته دنیا و عذاب الهی در قیامت قرار می گیرند عارف و سالک به مقام و مرتبه «نفس مطمئنه» می رسد و با زیباترین و لطیف ترین بشارت های الهی؛ آیه 27 تا30 سوره فجر را نه با گوش دل بلکه با گوش سر می شنود که: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي؛ تو اي روح آرام يافته، به سوي پروردگار بازگرد در حالي كه هم تو از او خوشنودي و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم درآي، و در بهشتم وارد»، دعوتی که آمیخته با رضایت طرفینی«راضِيَةً مَرْضِيَّةً» است، رضایت عاشق دلداده از معشوق، و رضایت محبوب و معبود حقیقی. و به دنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سر او نهادن و به لباس بندگی مفتخرش کردن و در سلک خاصان درگاه او را جای دادن! «فَادْخُلِي فِي عِبادِي» و سپس دعوت از او برای ورود در بهشت، آنهم با تعبیر«وادْخُلِي جَنَّتِي: وارد بهشتم شو» که نشان میدهد میزبان این میهمانی تنها و تنها ذات مقدس او است، عجب دعوتی! عجب میزبانی! و عجب میهمانی! منظور از” نفس” در اینجا همان روح آدمی است.و تعبیر به” مطمئنة” اشاره به آرامشی است که در پرتو ایمان پیدا و حاصل شده، چنانکه قرآن در ایه (28)سوره رعد میگوید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ:آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرامبخش دلهاست.»
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت سیزدهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
*******
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت دوازدهم»
تحلیل دوازدهم پیام قرآنی «امر معروف و نهی از منکر»
دوازدهمین پیام قرانی که جنبه اجتماعی دارد «امر معروف و نهی از منکر» است، تحلیل این فریضه و پیام قرآنی مبتنی بر بیان چند نکته است
نکته اول؛ این است امر به معروف و نهی از منکر و به تعبیر دیگر «نظارت عمومی» در بین واجبات و فرائض قرآنی به دلایل مختلف از جایگاه ویژه و خاص برخوردار است.
دلیل اول؛ این است از منظر قرآن کریم امت اسلامی از بین امت ها به دلیل امر به معروف و نهی از منکر بهترین امت اند چراکه در آیه 110 سوره آل عمران می فرماید:«كُنْتُمْ خیر امه اخرجت لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ»، در همین راستا است که رسول خدا صلی الله علیه وآله عاملان به آن را بهترین مردمان دانسته و فرمودند: (خیرالنّاس أقرؤهم و أفقههم فی دین اللَّه و أتقاهم للَّه و آمرهم بالمعروف و أنهاهم عن المنکر و أوصلهم للرّحم::بحارالأنوار، ج۷۹، ص: ۱) و جانشینان خدا و پیامبر در روى زمین خوانده: که مردم در قیامت به: جایگاهشان غبطه خواهند خورد»
دلیل دوم؛ این است از منظر قرآن کریم یکی از راه های به فلاح و سعادت رسیدن هر فرد جامعه؛ امر به معروف و نهی از منکر است، چراکه: آيۀ 104 سورۀ آل عمران که مي فرمايد: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »
دلیل سوم؛ این است از منظر قرآن اگر جامعه بخواهد مورد رحمت الهی قرار بگیرد راه کارش امر به معروف و نهی از منکر است. از همین رو در آیه 71 سوره توبه می فرمایند: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»
دلیل چهارم؛ این است از منظر قرآن اگر شخص بخواهد به شایستگی لازم برسد امر به معروف و نهی از منکر است از همین روست در آیه 17 سوره لقمان آمده است :«يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورُ»
در همین راستا است علی علیه السلام می فرمایند: «مَنْ کانَ فیه ثَلاثٌ سَلِمَتْ لَهُ الدُّنیا وَ الاْخِرَةُ: یـَأْمُرُ بِالْمـَعْرُوفِ وَ یـَأْتـَمِرُ بِـهِ وَ ینْهى عَنِ المْنُکرِ وَینْتَهى عَنْهُ وَ یحافِظُ عَلى حُدُودِاللّه ِجَلَّ وَ عَلا(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 233) کسى که سه چیز در او باشد، دنیا و آخرتش سالم مى ماند: ۱. امر به معروف کند و خود نیز پذیراى آن باشد. ۲. نهى از منکر کند و خود نیز از آن پرهیز کند. ۳. حدود الهى را نگهدارى کند».
نکته دوم؛ این است «منکر» که می بایست نسبت به ان نهی شود، از نظر مراتب به سه مرتبه تقسیم می شود:
اول ارتکاب: گاه منکری انجام می شود که تنها مرتکب شونده را تحت تأثر قرار می دهد و این منکر از مرحله ارتکاب فراتر نمی رود.
دوم؛ اشاعه: اما گاهی شخص دیگران را نیز مستقیم یا غیر مستقیم به سوی معروف یا منکری که خود به آن تمایل پیدا کرده فرا می خواند؛ این مرحله اشاعه است.
سوم؛ اقامه: مرتبه بالاتر از آن زمانی است که معروف یا منکر به مرحله اقامه می رسد. اقامه به معنای فراهم نمودن زمینه ها و ساز و کارهایی است که موجب بسط و گسترش معروف یا منکر می شود به عنوان نمونه کسی که از دیگری طلب ربا می کند، مرتکب گناه ربا شده است و زمانی که دیگران را هم به این گناه فرا می خواند و برای اثبات مطلوبیت آن تبلیغ می کند، به مرحله اشاعه ربا وارد شده است و اگر بانکی تأسیس نماید و ساز و کاری جهت تبادل سود نامشروع تأسیس نماید، به مرحله اقامه رسیده است.
در امر به معروف و نهی از منکر باید به مراتب معروف و منکر توجه داشت و اولویت تلاش انسان باید در جهت نهی اقامه کنندگان منکر، پس از آن باید اشاعه کنندگان و در درجه بعد مرتکبین منکر باشد
سومین نکته؛ این است امر معروف و نهی از منکر مراتب دارد و با رعایت آن می توان اقدام نمود.
مرتبه اول؛ عمل گرایی: مهمترین و اثربخشترین روش امر به معروف و نهی از منکر این است که انسان با عمل و رفتار خود دیگران را به خیر و خوبی نزدیک و از بدیها بیزار گرداند. امام على علیه السلام می فرمایند: «أَصْلِحِ الْمُسِیءَ بِحُسْنِ فِعَالِک وَ دُلَّ عَلَى الْخَیرِ بِجَمِیلِ مَقَالِک»؛(تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص:۲۵۵)
آدم بدکار را به وسیله کارِ نیک خود اصلاح کن، و با سخن زیبایت دیگران را به کار خیر رهنمون باش. همچنین انسان وظیفه دارد پیش از دیگران خودش را ارشاد نماید و سپس قدمی برای ارشاد دیگران بردارد؛ به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام: «کسانى که مردم را به کارهاى نیک امر مى کنند و خود آن را انجام نمى دهند و کسانى که مردم را از کارهاى زشت باز مى دارند اما خود مرتکب آن مى شوند، مورد لعن الهى هستند»(نهج البلاغة للصبحی صالح،ص:۱۸۸)
مرتبه دوم؛ اظهار تمایل یا انزجار: آنچه مقصود این دو فریضه است، گاه تنها با اظهار تمایل یا انزجار حاصل می شود. ممکن است تنها روی گرداندن یا چهره در هم کشیدن کافی باشد تا عامل منکر از کارش دست بردارد. امام على علیه السلام فرمودند: «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِی بِوُجُوهٍ مُکفَهِرَّة» (لکافی؛ ج۵ ؛ ص۵۹) رسول خدا صلی الله علیه وآله به ما امر فرمودند که با گنهکاران با چهره اى درهم کشیده برخورد کنیم.
مرتبه سوم؛ روشنگری: بسیاری از انحرافات انسان ریشه در جهل و ناآگاهی او دارد؛ از این رو یکی از روشهای کار آمد در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، روشنگری و رفع شبهه است.
نکته چهارم؛ این است امر به معروف و نهی از منکری موثر است که با حفظ شرایط انجام شود و گرنه نتیجه عکس خواهد داشت، از همین رو فقهاء برای امر به معروف و نهی از منکر چهار شرط ذکر کرده اند؛
نخستین شرط؛ امر به معروف و نهی از منکر« علم به معروف و منکر» است یعنی امر و نهیکننده باید معروف و منکر را بشناسد و در غیر این صورت موظف نیست امر به معروف و نهی از منکر کند، بلکه نباید چنین کاری بکند؛ زیرا ممکن است در اثر جهل و نادانی امر به منکر و نهی از معروف کند، بنابراین نهی از منکر کردن کسی که نمیدانیم کارش حرام است یا نه (مثلاً معلوم نیست موسیقی که گوش میدهد از نوع مبتذل و حرام آن است یا حلال) واجب بلکه جایز نیست.
شرط دوم؛ امر به معروف و نهی از منکر، «احتمال تأثیر» است یعنی امر و نهیکننده باید احتمال بدهد که امر و نهی او اثر و نتیجهای ولو در آینده دارد.
سومین شرط امر به معروف و نهی از منکر «اصرار بر گناه» است یعنی باید شخص گناهکار بر استمرار گناه، اصرار و سماجت داشته باشد و چنانچه معلوم شود که وی بدون این که امر و نهی شود خود از خطا دست بر میدارد یعنی معروف را بهجا میآورد و منکر را ترک میکند امر و نهی او واجب نیست.
چهارمین شرط؛ امر به معروف و نهی از منکر «نداشتن مفسده» است یعنی باید امر و نهی مفسده نداشته باشد، بدین ترتیب اگر امر و نهی موجب شود به شخص امر و نهیکننده و یا به مسلمان دیگر مفسده ای از قبیل ضرر جانی و یا آبرویی و یا مالی برسد، در اینجا امر و نهی واجب نیست. البته مکلف موظف است ملاحظهی اهمیت را بکند یعنی باید در تمام معروف و منکرها بین مفسدهی امر و نهی و مفسدهی ترک امر و نهی مقایسه کند و سپس به آنچه مهمتر است عمل نماید.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت دوازدهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»
از تشویق به چراغانی مساجد تا مجازات حرمت شکنان
از تشویق به چراغانی مساجد تا مجازات حرمت شکنان ماه رمضان توسط امیرالمؤمنین(ع)
به سنت و سیره شخصی و فردی امیرالمؤمنینعلیعلیهالسلام نسبت به عرصه اجتماعی و سیاسی زندگی ایشان، کمتر توجه شده است. این فراموشی تنها به سبب کم کاری محققان و پژوهش گران نیست؛
چرا که شرایط زندگانی حضرت و وضعیت حاکم بر فضای سیاسی اجتماعی عصر ایشان و پس از آن، موجب بی توجهی به سیره شخصی و فردی امیرالمؤمنین علی شده است.
توجه به مساجد به عنوان یک نهاد مؤثر اجتماعی و سیاسی
مأنوس بودن رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنینعلیعلیهالسلام با مساجد در طول سال و به ویژه در موسم رمضان، تنها کارکردی عبادی نداشت.
صفحات: 1· 2
تحلیل پیام های قرآنی در ماه مبارک رمضان «قسمت پانزدهم»
تحلیل پانزدهم پیام قرآنی «معرفت الله»
پانزدهمین پیام و درس عارفانه و سالکانه قرآنی «معرفت الله» است، تحلیل همه جانبه این پیام قرانی درصورتی امکان پذیر است که چند نکته به درستی توضیح داده شود؛
نکته اول؛ به حکم عقل که خداوند متعال را حکیم مطلق می داند و براین باور است که خداوند هیچ فعلی از افعالش بدون حکمت نیست و همچنین به حکم آیه 16سوره انبیاء«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ:و ما آسمانها و زمين و آنچه را بين آنهاست به بازيچه خلق نكرديم» وایه 115 سوره مؤمنون «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ:آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى شويد» قطعا خداوند متعال از خلقت عالم هستی به ویژه انسان که گل عالم هستی است هدف و غرض دارد.
نکته دوم؛ به حکم آیه 6سوره انشقاق « أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ:اى انسان! تحقيقاً تو با سختى و تعب خودت را به سوى پروردگارت مىكشانى، و سپس وى را ملاقات خواهى نمود.» غرض و هدف از افرینش از خلقت انسان آنست که پس از عبور و گذر از ابتلائات و امتحانات آدمی از عالم ناسوت و ملکی عبور کرده به عالم قدسی و ملکوتی برسد و ناظر جمال و جلال شود و به وصال و لقاء الهی نائل شود.
نکته سوم؛ راه کار رسیدن به وصال و قرب الهی در سایه عبادت و پرستش خداوند متعال امکان پذیر می شود، از همین رو در آیه 56 سوره ذاریات می فرماید:«وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبدون:من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند»
نکته چهارم؛ به دو دلیل عبادت و پرستشی راه کار برای رسیدن به وصال و قرب الهی است که آمیخته به معرفت و شناخت صفات جمال و جلال الهی باشد.
دلیل اول؛ این است ابن عباس اولین مفسر صحابی جلیل القدر امام علی علیه السلام آیه مبارکه «وَما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلّا لِيَعبُدون» کلمه (ليعبدون) در ایه را به لیعرفون تفسیر کرده است.
دلیل دوم: امام حسین علیه السلام نیز عبادتی را راه کار رسیدن به وصال و قرب الهی می داند که آمیخته به معرفت و شناخت باشد از همین رو می فرماید:«اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ:اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آنگاه كه او را شناختند،پرستش كنند و آنگاه كه او را پرستيدند،از پرستش غير او بى نياز شود:بحار الانوار،ج 5 ص 312ح1 »
نکته پنجم؛ راه کار رسیدن به چنین معرفتی که راه رسیدن به قرب الهی را امکان پذیر می کند به دو دلیل «معرفت و شناخت امام علیه السلام» در هر عصر و زمانه است.
دلیل اول، این است در ادامه همین کلام امام حسین علیه السلام وقتی یکی از مخاطبین گفت: «يَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ بِأَبى أَنْتَ وَاُمّي فَما مَعْرِفَةُ اللّه ِ اى فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد، شناخت خدا به چسیت؟» امام حسین علیه السلام در پاسخ فرمودند: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمْ اَلَّذى يَجِبُ عَلَيْهِمْ طاعَتُهُ: معرفت عبارتست از شناخت مردم هر زمان امامشان را، آن امامى كه اطاعت او بر آنها واجب است»
دلیل دوم؛ بر اینکه معرفت به ذات حضرت حق به معرفت و شناخت امام گره خورده است دعایی است که هر فراز پیشینش برهان برای فراز بعدی است، دعایی است که امام صادق علیه السلام به زراره آموخته و تعیلم داده است که در عصر غیبت پیوسته بخوانیم: «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ،فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ،لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ،فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ،فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ،ضَلَلْتُ عَنْ دينى:خدایا خود را به من بشناسان،زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستادهات را نشناختهام، خدایا فرستادهات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستادهات را به من نشناسانی حجّتت را نشناخته، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم»
نکته ششم؛ راه شناخت معرفت به امام علیه السلام آنست که سیره عملی و نظری ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین را به حکم آیه 21سوره احزاب: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا :قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند» باهمه ظرائف ودقائقش مطالعه کنیم و بشناسیم وسپس وارد متن زندگی روز مره خود نموده و نهادینه نمائیم تا نسخه دوم رفتار نبوی، علوی، فاطمی حسینی، حسنی شویم وچنین معرفتی است که موجب تقرب به خداوند متعال شود.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| تحلیل پیام های قرآنی درماه مبارک رمضان «قسمت پانزدهم»
نگارنده: «مبلغ نخبه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدتقی قادری»