شناختی کوتاه در مورد سیدمقاومت
جمعه ششم مهرماه ۱۴۰۳ در تاریخ امت اسلامی، به عنوان روزی تلخ ثبت شد. روزی که امت اسلامی داغدار از دست دادن شخصیت کم نظیری به نام سید حسن نصرالله شد. پیرامون شخصیت سیاسی و جهادی شهید نصرالله سخن بسیار گفته شده است اما آنچه کمتر از آن سخن پیرامون شخصیت علمی و دینی او به عنوان یک روحانی تمام عیار است.
حجت الاسلام و المسلمین شهید سید حسن نصرالله در ۳۱ اوت ۱۹۶۰ میلادی مطابق با نهم شهریور سال ۱۳۳۹ شمسی در محله فقیرنشین کرنتینا در بخش شرقی بیروت متولد شد. پدرش سید عبدالکریم اهل روستای بازوریه از توابع شهر صور در جنوب لبنان بود که به بیروت مهاجرت کرده بود و در این محله مغازه میوه فروشی داشت.دوران کودکی و نوجوانی سید حسن در حومه بیروت گذشت. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه النجاح در شرق بیروت و بخشی از تحصیلات متوسطه را در دبیرستان التربویه در محله مسیحی نشین سن الفیل گذراند. او در این سالها برای کمک به مغازه پدر میرفت، مغازهای که بر دیوارش عکس امام سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان آویزان بود. سید حسن شیفته امام موسی صدر بود و آرزو داشت روزی مانند او شود. سید مثل سایر بچههای محله اوقاتش را با فوتبال و شنا در دریا نمیگذراند، بلکه برای نماز جماعت به مسجد کرنتینا میرفت و اگر چه هیچیک از افراد خانواده اش روحانی نبودندبه رعایت مسائل دینی بسیار علاقمند بود و این علاقه از محدوده انجام فرایض معمول دینی مانند نماز و روزه هم فراتر رفته بود.
او که در سنین نوجوانی تحت تاثیر رفتار و سخنان امام موسی صدر قرار گرفته بود، به محله البرج در مرکز شهر بیروت و میدان شهدای کنونی میرفت تا از دست فروشها کتاب دست دوم خریداری کند.کتابهای اسلامی و سیاسی را میخرید و اگر گاهی کتاب علمی و فکری خاصی به دست میآورد و نمیتوانست محتوایش را درک کند، آن را کنار میگذاشت تا وقتی بزرگ شد، بخواند.
در همین سال و با آغاز جنگهای داخلی لبنان، سید حسن پانزده ساله همراه خانواده به روستای بازوریه، زادگاه پدرش در جنوب لبنان کوچ کرد و تحصیلات دبیرستانی را در شهر صور ادامه داد. او در روستای بازوریه به صفوف جنبش افواج المقاومة اللبنانیة (امل) پیوست. این پیوستن براساس میل قلبی او بود، چون مانند همه مردم جنوب لبنان به امام موسی صدر بنیانگذار جنبش امل علاقه فراوان داشت. روستای بازوریه در آن روزها همچون سایر مناطق لبنان، جولانگاه روشنفکران چپگرا، به ویژه هواداران حزب کمونیست لبنان یا گروههای فلسطینی بود. به هر حال دیری نپایید که سید حسن و برادرش سید حسین با آنکه جوان بودند، مسئولیت جنبش امل در روستای بازوریه را بر عهده گرفتند.
آبروی روحانیت
رهبرانقلاب:
مردم ما همیشه قداستی برای روحانیت قائل بودهاند و بحمداللَّه، امروز هم قائلند. مردم، روحانیت را مجموعهای پاک و سالم و قابل اعتماد میدانند. میبینیم دشمن، از تجربههای خود در این زمینه، استفاده میکند. دشمن میفهمد که باید روحانیت را در چشم مردم، از حیثیت و اعتبار انداخت. همهی تلاششان این است! تبلیغات میکنند، دروغ میگویند، اگر مسأله کوچکی را در جایی پیدا کنند، چندین برابر بزرگ میکنند و برای اینکه روحانیت را از چشم مردم بیندازند، خوبیها و گذشتها و فداکاریها را نمیگویند. علم و دانش روحانیت را انکار میکنند و تقوای آنها را منکر میشوند؛ همچنان که پنجاه سال، در دوران رژیم پهلوی هم از این کارها میشد. روحانیت، که مجموعهای علمی و تقوایی است، به وسیله بلندگوهای رژیم پهلوی، فاقد علم و تقوا معرفی شده بود. امروز هم همان تبلیغ کذا انجام میگیرد. اینها مجموعه کارهایی است که دشمن انجام میدهد.۱۳۷۱/۱۱/۱۸
دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد
اسلام به ما آموخته است که «لیس منّا من ترک دنیاه لأخرته و لا ءاخرته لدنیاه»؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد. در یک روایتی میفرماید: «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا»؛ یعنی برنامهریزی دنیا را فقط برای چند روزهی زندگیِ خودت نکن؛ برای پنجاه سال برنامهریزی کن. این را مسئولان کشور، مسئولان برنامههای عمومیِ مردمی باید مورد توجهشان قرار بدهند. نگوئیم ما که معلوم نیست پنجاه سال دیگر زنده باشیم، چرا برنامهریزی کنیم. نخیر، جوری برنامهریزی کن که گوئی بناست تا آخر دنیا زنده باشی؛ همچنان که اگر برای خودت و به نفع خود بخواهی برنامهریزی کنی، با چه جدیت و دقتی میکنی، برای نسلهای آینده هم که تو در آن وقت نیستی، همان جور برنامهریزی کن؛ «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا». نقطهی مقابل هم: «و اعمل لأخرتک کأنّک تموت غدا»؛
(۱) برای آخرتت هم جوری عمل کن، مثل اینکه فردا بناست از این دنیا بروی. یعنی هم برای دنیا سنگ تمام بگذار، هم برای آخرت سنگ تمام بگذار.۱۳۹۱/۰۷/۱۹
از مبالغه و اغراق در زندگی شهدا بکلی باید صرفنظر کرد
رهبرانقلاب مدظله العالی:
خاطرات [هشت سال دفاع مقدس]، ثروت ملّی است؛ متعلّق به آن شخص خاطرهگو و راوی هم نیست، مال همه است؛ باید بگویند، باید بنویسند. البتّه معلوم است - بارها هم گفتهایم، ظاهراً هم همینجور است - از مبالغه و اغراق و مانند اینها باید بکلّی صرفِنظر کرد؛ متنِ واقع - همان که اتّفاق افتاده - اینقدر فاخر و اینقدر زیبا و اینقدر معجزنشان است که احتیاج به هیچ اغراقی ندارد؛ آن اتّفاقی که افتاده، اینجوری است. همان که اتّفاق افتاده، همان را باید بگویند، باید زنده کنند، باید شیوههای هنری را استخدام کنند برای بهتر بیان کردن آن.
بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس۱۳۹۶/۰۳/۰۳
احساسی که شهدا را به جبهههای نبرد کشانید، برای ما درس است
رهبرانقلاب مدظله العالی:
اگر میگوییم راه شهدا را باید ادامه بدهیم، یعنی این احساس که اسلام و انقلاب اسلامی، به تلاش و مجاهدت و صبر ما نیازمند است. این احساس، همان احساسی است که شهدای عزیز ما را از خانه و کاشانه و آسایش و درس و کار و تلاشهای روزمرهی زندگی جدا کرد و به جبهههای نبرد کشانید. این خاطراتی که از این عزیزان منتشر میشود، این حوادث بسیار پُرشکوهی که امروز به قلم رزمندگان و بعضاً شهدای ما بر صفحهی کاغذ نقش بسته و در اختیار همه است، برای ما درس است.
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای قم ۱۳۷۰/۱۱/۳۰
صبر خانواده شهدا موجب شد شعله مقاومت از بین نرود
پدر و مادرها هم همینجور؛ پدر و مادرها اگر برای خاطر خدا نبود، اگر به امید لطف الهی و فیض الهی نبود، چطور حاضر میشدند اجازه بدهند جوانشان برود میدان جنگ؛ و بعد هم صبر کنند. بنده بارها به خانوادههای شهدا، به پدر و مادرها این را عرض میکنم و میگویم این صبر شما [بود] که موجب شد این حرکت، این شعلهی مقاومت و مبارزهی در راه حق فرو نخوابد و از بین نرود؛ صبر پدر و مادرها بود وَالّا اگر پدر و مادرها، وقتی جوانشان رفت و شهید شد، آه و ناله و گریه و شکایت و دعوا [ میکردند] و اینور و آنور [گله میکردند]، خب خانوادهی بعدی جوانشان را نمیفرستادند. این خانوادههای شهدا بودند، این روحیّهها بود [که انقلاب را حفظ کرد]؛ روحیّهی ایثار، گذشت.
بیانات در دیدار اعضای ستادهای برگزاری کنگره شهدای استانهای کهگیلویه و بویراحمد و خراسان شمالی ۱۳۹۵/۰۷/۰۵