تربیت به شیوه امام سجاد علیهالسلام(5)
محصول طلایی در تربیت
پدر و مادرهایی که دنبال گنج بینظیر فرزند صالح هستند باید پیش از هر چیز دانش و آگاهیهای لازم برای دستیابی به این گنج طلایی را کسب کنند و بعد قدمبهقدم با دقت و حوصله طبق نقشه پیش بروند تا به آن برسند؛ البته نقش توکل به خدا و توسل به اولیاء الهی هم بر هیچکس پوشیده نیست.
یک سؤال! یک کشاورز مزرعه گندم، در چه صورتی میتواند بهترین محصول را به دست بیاورد و یا به عبارت بهتر، باید از چه زمانی وقت و دقت صرف کند تا به بهترین محصول دست پیدا کند؟ از مرحلهِی چیدن محصولات؟ یا کمی زودتر، مثلاً از مرحلهِ سمپاشی؟ یا کمی زودتر، مثلاً از مرحله جداکردن علفهای هرز؟ یا کمی زودتر، مثلاً از مرحلهِی آبیاری؟ یا باز هم زودتر، مثلاً از مرحله نهرکشی و مرزبندی؟ یا باز هم زودتر، مثلاً از مرحلهِی بذرپاشی؟ یا باز هم زودتر، مثلاً از مرحله کودپاشی؟ یا باز هم زودتر، مثلاً شخمزنی؟ یا باز هم زودتر از این، مثلاً از مرحله صاف کردن زمین؟ یا خیلی زودتر، مثلاً از مرحله خرید زمین؟ یا باز هم زودتر از این، مثلاً از مرحله کسب دانش و آگاهی پیرامون کشاورزی؟
صفحات: 1· 2
تشکر و قدردانی، عامل بقای زندگی مشترک
بیشتر زوجین به دنبال این هستند تا در زندگی مشترک خود به آرامش و لذت دست پیدا کنند اما هر فردی موفق به کشف آن نخواهد شد. برای رسیدن به خوشبختی مسیرهای زیادی وجود دارد که یکی از مهم ترین و تأثیر گذار ترین روش برای رسیدن به خوشبختی و آرامش، ایجاد جو تشکر و قدردانی در خانواده می باشد. از همسرتان تشکر کنید تا کشتی زندگی شما در مسیر خوشبختی حرکت کند.
تشکر و قدردانی، عامل بقای زندگی مشترک
تشکر و قدردانی، عامل بقای زندگی مشترک
تشکر نکردن از زحمات هم، عاملی است برای سرمای بیشتر و به مرور زمان سبب دور شدن از هم و باعث طلاق عاطفی خواهد شد.
مقدمه
سپاسگزار و قدرداتی کردن ابزاری مهم برای بقا و ادامه مسیر زندگی بشر است. هر فردی که برای شما زحمت کشیده و تلاش خود را صرف راحتی شما کرده، شایسته است با زبان ملایم و گفتارهای نیکو از او و زحماتش تشکر کنید. قدردانی های شما باعث خواهد شد تا فرد، تمایل بیشتری برای خوبی کردن به شما پیدا کند، اما سرد بودن و رفتار خشک شما سبب دور شدن او خواهد شد.
قدردانی باعث پایداری زندگی شما میشود
اگر بدانید با یک ابراز تشکر و قدردانی ساده روابطتان چقدر بهتر خواهد شد، هرگز آن را فراموش نمیکنید.عقل انسان حکم میکند که هر کسی به شما خوبی کرده از او تشکر کنید، حالا همسر شما دارد فضای خانه را برای شما شاد نگه میدارد و فرزندان خوبی برای شما تربیت میکند، شایسته تقدیر و قدردانی نیست؟ امام سجاد(علیه السلام) فرمودند؛ اما حق کسی که بر تو خوبی کرده، آن است که سپاسگزار باشی و خوبی اش را به زبان آورده و منتشر نمایی و در حق او خالصانه دعا کنی.[1]
توجه؛ هنگامی که قدردانی از زحمات یکدیگر صورت گیرد، تعامل سازنده ای در روابط زوجین ایجاد می شود، این تعامل سازنده فزاینده است و دوام و بقای خانواده را به دنبال دارد و باعث زیباتر شدن زندگی خواهد شد.
قدردانی از همسر را در بین فرزندتان بیان کنید
کانون خانواده، اولین مدرسه فرزندان است. اگر بتوانید آداب و رسوم و رفتارهای نیکو را به آنها آموزش دهید، آنها فرد خوبی خواهند شد. از زحمات و تلاش های همسرتان در جمع فرزندان خود تشکر کنید تا آنها نیز یاد بگیرند در آینده از زحمات همسرشان تشکر کنند.
زهرا اشراقی نقل کرده اند؛ آقا وقتی اخم میکردند و ما شوخی می کردیم که اگر خانم باشد، آقا میخندد و هر چه سر به سر آقا میگذاشتیم، اخم آقا باز نمیشد. بالاخره من گفتم؛ خوشا به حال خانم، که شما اینقدر دوستش دارید. ایشان گفتند؛ خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کرده اند، هیچ کس نکرده است. شما هم اگر مثل خانم باشید، همسرتان شما را اینقدر دوست خواهد داشت. [2]
نکته؛ همسرتان نزدیکترین فرد به شماست و شایسته بهترین کلمات عاطفی از طرف شماست. زندگی شما غرق در خوشی ها خواهد شد به شرطی قدردان زحمات یکدیگر باشید. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « در تورات نوشته است سپاسگزاری کن از کسی که به تو احسان کرد و احسان کن به کسی که از تو سپاسگزاری کرد. زیرا نعمت ها با سپاسگزاری پایدارند و با ناسپاسی ناپایدار. [3]
شما آیا تشکر کردن را دوست ندارید؟
خانمی که در منزل شما زندگی میکند و قرار است تمام عمر خود را صرف شما کند تا زندگی آرامی را برای شما بسازد، لازم است درک کند که کارهای او دیده میشود. او باید احساس امنیت و ت ام کند و در صورتی احساس آرامش پیدا خواهد کرد که قدردانی و تشکر شما را ببیند. وقتی وارد منزل شدید و بوی غذا در خانه پیچید، زبان خود را باز کرده و اظهار تشکر کنید تا خستگی از وجود زن خارج شود.
نکته: همانگونه که زن نیاز به تشکر و قدردانی دارد، مردان هم نیاز دارند تا از طرف شریک زندگیشان مورد لطف قرار بگیرند. مردی که تمام تلاش خود را برای فراهم آوردن امکانات زندگی میگذارد، دوست دارد تا کلمات عاشقانه و محبت آمیز را از طرف همسرش بشنود و احساس لذت کند. زن های خوب آن زنانی هستند که شرایط را درک میکنند و میدانند که چگونه تشکر کنند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: « بهترین زن های شما زنی است که وقتی شوهرش چیزی می آورد سپاسگزاری کند و اگر نیاورد راضی باشد ».[4]
تشکر نکردن باعث بی انگیزگی خواهد شد
ناسپاسی در برابر رفتارهای خوب دیگران، عاملی خواهد شد تا آنها به سراغ کارهای خوب نروند و باعث ایجاد بی انگیزگی در آنها میشود. شما خودتان را در نظر بگیرید و تصور کنید که دائما تلاش میکنید تا وسایل رفاهی را برای افرادی تهیه کنید و آنها مانند چوب خشکی هستند که هیچ احساسی از خود نشان نمیدهند، قطعا برای شما انگیزه قبلی بوجود نخواهد آمد. سعی کنید با قدردان بودن از زحمات دیگران باعث انگیزه و اشتیاق آنها شوید تا دوباره به سمت آن کارها بروند.
تشکر کردن باعث گرم شدن کانون زندگی میشود
در روزگاری که سردی، حاکم بر زندگی ها شده است. شما سعی کنید با قدردانی و تشکر کردن از یکدیگر به این زندگی گرما ببخشید و زندگی خود را در برابر سختی های روزگار مستحکم کنید. تشکر نکردن از زحمات هم، عاملی است برای سرمای بیشتر و به مرور زمان سبب دور شدن از هم و باعث طلاق عاطفی خواهد شد.
نکته: اگر از زحمات همسرتان تشکر نکنید، باعث خواهد شد تا جلوه های بیرونی و دشمنان کمین کرده او را جذب خود کنند. زندگی زیبا خواهد شد، به شرطی که قدر زحمات یکدیگر را بدانید.
پی نوشت :
[1] شیخ صدوق، امالی، صفحه 372
[2] امیر رضا ستوده، پا به پای آفتاب(گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی)، تهران: پنجره 1391، جلد 1، صفحه 316، به نقل از زهرا اشراقی (نوه امام خمینی)
[3] اصول کافی، جلد ۲، صفحه ۹۴
[4] بحارالانوار، جلد 103، صفحه 239
تربیت به شیوه امام سجاد علیهالسلام(4)
تعریف تربیت که همه آن را قبول دارند، این است: شناخت درست استعدادها و شکوفا کردن آنها و تشخیص نیازها و تأمین آنها. طبیعتاً از بخش دوم همین تعریف مشخص است دلیل اینهمه تفاوت در تربیت؛ چراکه هر کسی بر اساس نظرات و عقاید خودش، نیازها را تشخیص و اولویتبندی میکند و برای تأمین آنها قدم برمیدارد.
احتمالاً تا الان این بیت شعر را نشنیدهاید که «خشت اول چون نهد معمار صاف، باز معلوم نیست برود دیوار صاف»؛ ولی حتماً این بیت را حفظ هستید که «خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج» و چه ساختمانساز باشید و چه نباشید میدانید که واقعا هم اینطور است.
یکی از سختیهای ساختوساز همین است. اینکه برای اطمینان پیدا کردن از درست انجام شدن کار، نمیشود فقط به قدمهای ابتدایی اکتفا کرد. تمامی مراحل ساختمانسازی از تهیه زمین و نقشههای معماری گرفته تا گودبرداری و پیریزی و اجرای سازهفلزی تا تیغهچینی و کاشیکاری و سرامیککاری و حتی ایزوگام پشتبام، همه و همه باید با صرف وقت و دقت کامل، توسط متخصصان خودش انجام بشود تا درنهایت بتوانیم با خیال راحت بگوییم که این خانه درست بنا شده است. اما در نقطه مقابل کافی است یکی از مراحل حتی مرحلهای که بهظاهر کمارزشتر و ناپیداتر است، درست انجام نشود، آن وقت قضیه عوض میشود و باید دوباره به آن مرحله برگشت و از آنجا به بعد را مجدد انجام داد. اگر این مرحله، از مراحل اولیه باشد، عملاً هر چه زحمت کشیده شده، هدر میرود و ما میمانیم و یک دنیا قرض و قسط و خستگی و پشیمانی.
البته این مسئله که «همیشه قدمهای اول مهمترند»، مخصوص ساختوساز نیست. بلکه در تمامی کارها و مسائل، باید توجه ویژهای به مراحل اولیه داشت، از انتخاب محل زندگی و رشته تحصیلی و شغل گرفته تا انتخاب همسر و حتی تربیت فرزند.
امام سجاد علیهالسلام در ادامه دعای خود برای فرزندان، از خداوند میخواهد که آنها را در خردسالی از نعمت تربیت بهرهمند کند:
وَ رَبِّ لی صَغیرَهُمْ؛ و خردسالشان را برایم تربیت کن[1].
اما تربیت یعنی چه و چرا با اینکه تقریباً تمامی انسانها مدعی هستند که از بهترین روشهای تربیتی استفاده میکنند، باز هم شاهد اینهمه تفاوت و ناهنجاری تربیتی هستیم؟
تعریف تربیت که همه آن را قبول دارند، این است: شناخت درست استعدادها و شکوفا کردن آنها و تشخیص نیازها و تأمین آنها. طبیعتاً از بخش دوم همین تعریف مشخص است دلیل اینهمه تفاوت در تربیت؛ چراکه هر کسی بر اساس نظرات و عقاید خودش، نیازها را تشخیص و اولویتبندی میکند و برای تأمین آنها قدم برمیدارد.
به طور مثال وقتی شما یک پسر بچه تپل را میبینید که گرانترین لباسها را پوشیده و در حالی که یک دستش موبایل و دست دیگرش بطری نوشابه است، مشغول غر زدن و بیادبی به مادرش است؛ متوجه میشوید که والدین این پسر بچه، مهمترین نیازهای او را فقط و فقط خوراک، خواب، پوشش و بازی آن هم بدون هیچ حد و مرزی در هیچکدام، تشخیص دادهاند و بسیار هم تلاش کردهاند تا این نیازها را تأمین کنند و حالا خروجی تربیتشان دارد به آنها بیتربیتی میکند!
اما در تربیت اسلامی قضیه فرق میکند. مهمترین تفاوت را میتوان در همان فراز دعا که چند خط پیش خواندیم، پیدا کنیم. امام سجاد علیهالسلام در دعای خود از خداوند میخواهد تا او فرزندانش را تربیت کند. البته این دعا به معنای شانه خالی کردن از بار مسئولیت تربیت نیست و معصومین علیهمالسلام هم هرگز به ما دستور ندادهاند که در تربیت فرزند صرفاً به دعا کردن اکتفا کنیم و دست به هیچ اقدامی نزنیم، بلکه معنای این دعا و سایر دعاهای مشابه آن، این است که تربیت صحیح، تربیتی است که دستورالعملهایش تماماً مورد تأیید خدا باشد و تنها راه شناخت و فهم این دستورالعملها، مراجعه به آموزههای فرستادههای الهی و اوصیای آنان است. ناگفته پیداست که چقدر فرق وجود دارد بین افرادی که بر اساس روش دینی فرزندانشان را تربیت میکنند با کسانی که ملاکشان فقط و فقط آموزههای غربی است منهای دین.
و چه هشدار سختی است این روایت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به چنین پدرانی: رُوِی عَنِ النَّبِی ص أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی بَعْضِ الْأَطْفَالِ فَقَالَ وَیلٌ لِأَوْلَادِ آخِرِ الزَّمَانِ مِنْ آبَائِهِمْ فَقِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ مِنْ آبَائِهِمُ الْمُشْرِکینَ فَقَالَ لَا مِنْ آبَائِهِمُ الْمُؤْمِنِینَ لَا یعَلِّمُونَهُمْ شَیئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ إِذَا تَعَلَّمُوا أَوْلَادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُمْ بِعَرَضٍ یسِیرٍ مِنَ الدُّنْیا فَأَنَا مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بِرَاءٌ؛ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به تعدادی از کودکان نگاه کرد، سپس فرمود: وای بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان. عرض شد یا رسولالله از پدران مشرک آنها؟ فرمود: نه بلکه از پدران مسلمانشان که هیچچیز از فرایض مذهبی را به آنان نمیآموزند و اگر خود فرزندان پارهای از مسائل دینی را فراگیرند آنها را بازمیدارند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان متاع ناچیزی از دنیا به دست آورند، من از این قبیل پدران بری و بیزار هستم و آنان نیز از من بیزارند[2].
اما صحبت از خشت اول است و اولین قدمهای تربیت. قبل از هر چیز خوب است این روایت زیبای امام صادق علیهالسلام در مورد ضرورت تربیت دینی فرزندان را بخوانیم تا بدانیم وظیفه پدر و مادرها فقط رشد جسمی و مهارتی و علمی فرزندان نیست و نسبت به رشد دینی و معنوی آنها هم وظیفه دارند. سُئِلَ الصّادِقُ علیهالسلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «قُوا اَنْفُسَکمْ وَ اَهْلِیکمْ ناراً» کیفَ نَقِیهِنَّ؟ قالَ: تَأْمُرُونَهُنَّ وَ تَنْهَوْنَهُنَّ؛ از امام صادق علیهالسلام درباره این فرمایش خدای عزوجل «خودتان و بستگانتان را از آتشی که هیزم آن، بدنهای مردم و سنگهاست نگه دارید»[3] سؤال شد که چگونه آنها را از آتش نگه داریم؟ فرمود: آنان را امر [به کارهای واجب] و نهی [از کارهای حرام] کنید[4].
اما این تربیت باید از چه زمانی آغاز شود تا به موفقیت برسد؟ در قطعههای قبل خواندیم که تربیت دینی فرزند خیلی زود شروع میشود، خیلیخیلی زودتر از آنچه تصور میکنیم، حتی قبل از تولد فرزند، حتی قبل از بارداری و حتی قبل از ازدواج. به امید خدا در قطعههای بعد احادیثی که مراحل تربیت فرزند را بیان کردهاند میخوانیم؛ اما قبل از اینکه بنشینیم پای سخنان معصومین علیهمالسلام، لازم است با نگرش اهلبیت علیهمالسلام به فرزند بیشتر آشنا بشویم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی تأملبرانگیز فرمودهاند: ما سَألتُ ربِّی أولادا نُضْرَ الوَجهِ، ولاسَألتُهُ وَلَدا حسَنَ القامَةِ، ولکنْ سَألتُ ربِّی أولادا مُطِیعِینَ للّهِ وَجِلِینَ مِنهُ؛ حتّی إذا نَظَرتُ إلَیهِ وهُو مُطیعٌ للّهِ قَرَّت عَینی؛ من از پروردگار خود نه فرزندانی زیبارو خواستم و نه فرزندی خوش قد و قامت، بلکه از پروردگارم فرزندانی خواستم که فرمانبردار خدا باشند و از او بترسند تا وقتی به او نگاه کنم و ببینم از خداوند فرمان میبرد، چشمم روشن شود[5].
دقت در این حدیث یک نکته بسیار مهم برای ما دارد. اینکه همان ملاکی که با آن برتری واقعی افراد بر یکدیگر مشخص میشود و خداوند در قرآن هم به آن تصریح کرده و فرموده است: إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم؛ همانا برترینِ شما در نزد خدا، باتقواترینِ شماست[6]. همان ملاک در برتری فرزندان هم وجود دارد و والدین وظیفه دارند فرزندان خود را اینگونه تربیت کنند؛ اما آیا ما هم چنین نگرشی به فرزندان خود داریم؟
پینوشت:
[1]. صحیفه سجادیه، صفحه 120، دعای 25
[2]. جامعالاخبار، صفحه 106.
[3]. سوره تحریم، آیه 6.
[4]. من لا یحضره الفقیه، جلد 3، صفحه 442.
[5]. بحارالأنوار، جلد 104، صفحه 98، حدیث 66.
[6]. سوره حجرات، آیه 13.
منبع: راسخون
چرا غیبت از شُرب خمر خطرناکتر است؟
مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «غیبت و آثار فردی و اجتماعی آن» پرداختند که متن آن بدین شرح است:
«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ آن بندگانی که سخن بشنوند و به نیکوتر آن عمل کنند، آنان هستند که خدا آنها را (به لطف خاص خود) هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند.»
کتاب کشف الریبة اثر شهید ثانی به بحث درباره رذایلی همچون غیبت، سخن چینی و حسد میپردازد. مؤلف از بحث غیبت آغاز کرده و بیان میدارد که نام کتاب را کشف الریبة نهاده زیرا ابهامات احکام غیبت را برطرف میکند.
مسأله غیبت برای برخی مبهم است، زیرا برخلاف گناهان آشکاری مانند شرب خمر و ترک نماز، غیبت به راحتی قابل تشخیص نیست و با توجیهات مختلف آغاز میشود. گاه فرد تا پایان شب متوجه نمیشود چه گناهی مرتکب شده و با سکوت یا اشاره مرتکب غیبت شده است.
در این باره روایت شده: «الغِیبةُ أشَدُّ من الزِّنا قِیلَ: وکَیفَ؟ قال: الرَّجلُ یَزْنِی ثُم یَتوبُ اللهُ علیه، وإنَّ صاحِبَ الغِیبةِ لا یُغفَرُ له حتی یِغفِرَ له صاحِبه»
غیبت ویژگیهای خاصی دارد؛ با توبه تنها بخشیده نمیشود، زیرا حقالناس است، همچنین محیط جامعه را آلوده کرده و باعث بدبینی و از بین رفتن اعتماد میان انسانها میشود.
در تعریف غیبت، برخی بر اساس روایات گفتهاند:«ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ»؛ یعنی در غیاب برادر دینی طوری از او یاد کنی که اگر بشنود ناراحت شود. شهید ثانی معتقد است غیبت گستردهتر از این تعریف است، زیرا با اشاره نیز میتوان غیبت کرد.
پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله پرسیدند: «أَتَدْرُونَ مَا الغِیبَةُ؟ قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ؛ قَال: ذِکْرُکَ أَخَاکَ بِمَا یَکْرهُ» اگر سخن درباره عیب واقعی باشد غیبت است و اگر دروغ باشد علاوه بر غیبت، افترا نیز محسوب میشود.
خداوند در سوره حجرات میفرماید: «وَلَا یَغۡتَب بَّعۡضُکُم بَعۡضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمۡ أَن یَأۡکُلَ لَحۡمَ أَخِیهِ مَیۡتٗاً فَکَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ»، در تفسیر این تشبیه قرآنی گفته شده که غیبتکننده آبرو ندارد و میخواهد با غیبت دیگران برای خود آبرو کسب کند. عبارت «بعضکم بعضا» و کلمه «أخیه» به حرمت غیبت برادر دینی اشاره دارد. همچنین تشبیه به خوردن گوشت برادر مرده اشاره به این دارد که شخص غایب همچون مرده است و آبروی از دست رفته او همچون گوشت مرده غیرقابل جبران است. میت متعفن است و غیبتکننده نیز کاری متعفن انجام میدهد و با غیبت کردن گویی نبش قبر میکند.
غیبت موجب غضب الهی، دلگیری رسول خدا صلیالله علیه وآله و ناراحتی امام زمان علیهالسلام میشود و مخالفت با مسیر شهدایی است که برای حفظ ارزشها شهید شدند. غیبتکننده با عمل خود که ضد ارزش است، در حرکت جامعه به سوی کمال اخلال ایجاد میکند، همچون کسی که در حرکت کشتی که با عمل به قرآن به سوی کمال میرود، اختلال ایجاد میکند.
عمر با برکت، پایه همه خوبی ها
کافی است از خودمان سؤال کنیم که اگر یک روز به زندگی ما اضافه شود، آیا باعث پیشرفت ما میشود یا خیر. آیا در آن روز در مسیر اطاعت الهی قدمی برمیداریم، از انجام عبادتهای شخصی گرفته تا اضافه کردن معلومات مفید تا انجام کارهای مفید برای دیگران. آیا زندگیمان برکت دارد که هر چه طولانیتر شود، برکتش بیشتر شود یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است، پس دعا کنیم تا عمرمان هر چه بیشتر طولانیتر شود.
حتماً برای شما هم پیش آمده که در کوچه یا خیابان، پیرمرد یا پیرزنی را کمک کرده باشید. حالا چه این کمک، رساندن آنها با ماشینتان باشد و چه بردن خریدهایشان تا در منزل و چه عبور دادنشان از خیابان. دعای آشنایی که اینجور وقتها از زبان آنها میشنوید این است: «خدا عمرت بده!» اینجاست که بعضی جوانترها که ارزش این دعا را نمیدانند خندهٔ تلخی میکنند و زیر لب میگویند: «عمر طولانی میخوام چی کار!»
اما آیا ارزش واقعی این نعمت را میدانیم. نعمتی که یکی از نعمتهای ویژهٔ خداوند است و افراد خاصی از آن بهرهمند میشوند. نشانهاش احادیث متعددی است که در آنها تأکید شده انجام بعضی اعمال خاص، باعث طول عمر میشود و این یعنی این نعمت، پاداش ویژهای برای اهل کارهای خوب است. بهطور مثال امام صادق علیهالسلام در حدیثی زیبا فرمودهاند:
صفحات: 1· 2
مراتب تنبلی و انواع آن
انسانها همیشه در راه پیمودن مسیر زندگی خود هستند و در این راه برخی به یک جهت و برخی دیگر در جهت دیگر پیش می روند و هر کسی یک سری از از اخلاق های مختص به خودش را دارد که یا قبیح و یا صحیح می باشد. با ما…
یکی از خصلت های افراد تنبل این می باشد که برای شروع یک رژیم غذایی معمولی، هیچ وقت نمی توانند بر نفس خود غلبه کنند و آن را ادامه دهند.
مقدمه
آگاهی و جهل مسیری است که انسان ها همواره به پیمودن و رفتن در یکی از این مسیرها ناگزیر میشوند. آگاهی چراغ است و میتواند مسیر انسان را روشن کند. خداوند انسان را به آگاهی و کسب علم فرا می خواند و خطرات گمراهی و سقوط را مرتب به او گوشزد میکند، اهمال کاری و تنبلی مراتب و انواع گوناگون دارد.[1]
بنابراین هر انسانی می تواند به یک دلیل خاصی که خودش می داند و شاید دیگران هم از آن باخبر نباشند یا حتی باشند، دست به اهمال کاری و سستی در اعمالش بزند. در این صورت قطعاً بیشترین ضرر را خود فرد خواهد دید و همیشه در مسیر زندگی خود باز می ماند و در درجه بعدی خانواده خود را تحت تاثیر و فشار قرار میدهد. این سری از افراد می توانند به گروه های مختلفی تقسیم می شود که درمان آن ها متفاوت بوده و خصوصیات مختص به خودشان را دارند، برویم تا با آنها آشنا شویم.
انواع تنبلی
گاهی افراد بی توجه و و سهل انگار هستند، به رفتارهای خود توجه خاصی ندارند و این باعث میشود تا دچار غفلت در کارها شده و نوعی تنبلی را در خود پرورش دهند. اما میتوان با تلنگر یا آموزش، راه های صحیح زندگی آنها را به راه درست راهنمایی کرد.
گروه دیگری از افراد هستند که نه تنها خود را به بی توجهی و اهمال کاری می زنند، بلکه آن کار را زشت نمیدانند و نمی پذیرند که آن رفتارها ناپسند بوده و باید آنها را ترک کنند. بلکه به انجام آن کارها افتخار می کنند و به آن را هم نادرست خود ادامه میدهند. این سری از افراد قابل برگشت به راه صحیح زندگی نیستند، چرا که در اصل و از ریشه کار خود را غلط نمی دانند، پس برای چه آن را ترک کنند؟!
بنابراین هیچ یک از حرف دیگران را قبول نکرده و به راه خود ادامه می دهند، در قرآن کریم در این باره آمده است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا، الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» ای پیامبر! آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم در کارها چه کسانی هستند؟ آنها که تلاش های شان درزندگی دنیا گم و نابود شده و با این حال می پندارند کار نیک انجام میدهند. [2]
عده ای نیز وجود دارند که از رفتارهای زشت و قبیح خود آگاه هستند، ولی رفتار خود را قضاوتی نمی کنند. خوبی و بدی رفتار خود را به خود یادآوری نکرده و آن را به فراموشی می سپارند. این افراد امکان دارد به زشتی رفتار خود آگاه نباشند یا فرصتی پیدا نکردند تا آن را اصلاح کنند و می توان به این افراد فرصتی برای اصلاح رفتارهای اهمال گرانهشان داد. گاهی پیش می آید که این افراد به خاطر این رفتارهای ناهنجار و غیر اخلاقی که نشان میدهند، خود را نیز ملامت کرده و سعی در اصلاح آن کنند.
چند نمونه از تنبلی
سود بیشتر
گاهی پیش می آید که افراد کاری را دارند که سودی که می خواهند به دست نمی آورند و زمینه تغییر کار را نیز در خود می بینند، اما به دلیل آنکه این تغییر شغل نیاز به تلاش و سختی های خودش را دارد، دست به این کار نمی زنند و به همان سود کم راضی اند. این کار نشأت از تنبلی فرد می گیرد، که با اهمال کاری باعث سختی کشیدن خودش و خانوادهاش میشود. در حالی که می تواند با کمی تلاش خود را به جایگاه بهتری برساند.
تأخیر در ازدواج
در مورد بعدی میتوان به افراد مجردی اشاره کرد که در خود زمینه های ازدواج را میبینند و ادامه زندگی مجردی را ناممکن می دانند، اما چون در مسیر زندگی برای متاهل شدن نیاز به سختی کشیدن و تلاش بیشتر دارند، از رفتن به آن مسیر پا پس می کشند و به راحتی صورت مسئله را پاک کرده و به زندگی مجردی خود ادامه میدهند. در حالی که می توانند با کمی تلاش بیشتر و تصمیم گیری قطعی و اعتماد کردن به خواسته های درونی مسیر زندگی مشترک را آغاز کنند.
خوابیدن
گاهی پیش می آید که افراد برای تعلل کردن از راه کار دیگری استفاده میکنند، مانند بهانه کردن خواب یا کسالت، مریضی و حال نداشتن که به این وسیله بتوانند از زیر بار کارها و مسئولیتهایشان فرار کنند و به راحتی به استراحت خود بپردازند. با آنکه خواب یکی از نیازهای جسمی انسان است و هر انسانی در شبانه روز نیاز به یک خواب کامل برای استراحت دارد و اگر نخواهد نمی تواند کارهای خود را به درستی پیش ببرد.
هیچ انسانی نمیتواند بگوید که نیاز به خواب و استراحت ندارد. اما عادت کردن به خواب و استراحت می تواند یکی از بدترین نوع های تنبلی در افراد باشد، که با پرورش دادن این رفتار در خودشان دیگر دست به انجام کارها نمی زنند و با بهانه های مختلفی از جمله خسته بودن، نیاز به خواب داشتن، بی حالی و مریضی طفره می روند و کارهای خود را به تعویق میاندازند.
این جور افراد باید هر چه زودتر دست به مبارزه با این عارضه و درمانش بزنند. تنظیم کردن خواب و داشتن ساعت معین برای استراحت، می تواند مقدمه ای برای این تغییر باشد. اما اگر از نظر جسمانی نیز دچار ضعف و کمبود خون داشته باشند، باید به دکتر مراجعه کنند.
رژیم غذایی
اضافه وزن داشتن در بدن باعث می شود که فرد به کسالت دچار شود و نتواند فعالیت های جسمانی زیادی را انجام دهد، زود خسته می شود. برای گرفتن رژیم غذایی که هم برای سلامتی مفید می باشد و هم باعث کاهش وزن می شود، باید یک اراده محکم و اعتماد به نفس کافی داشت، که بتوان آن رژیم را شروع کرد.
یکی از خصلت های افراد تنبل این می باشد که برای شروع یک رژیم غذایی معمولی، هیچ وقت نمی توانند بر نفس خود غلبه کنند و آن را ادامه دهند. بلکه همیشه امروز و فردا می کنند و همین گونه زمان خود را از دست می دهد.
کنسل کردن قرار ها
کنار کشیدن و طفره رفتن از روبرو شدن با دیگران نیز از نمونه های دیگر این تقابل است مثلاً قرار است شما با یک فرد عالی مقام ملاقات کند و قرار است یک دوست خوب را ببینید اما کمکم به این نتیجه می رسید که چنین ملاقاتی اصلاً لازم نیست و امروز و فردا کردن باعث میشود که شما از انجام کاری که ممکن بود برای شما خیلی مفید باشد و بر سرنوشت و کار شما تاثیر بگذارد و منصرف شویم. [3]
پی نوشت :
[1] آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، صفحه 27.
[2] قرآن، سوره کهف، آیات 103 و 104.
[3] رضا علی کرمی، علل تنبلی و درمان آن، قم: انتشارات قلمگاه، 1398، صفحه 47.
راسخون
تربیت به شیوه امام سجاد علیهالسلام(2)
مثل دعای پیامبر(ص)
شاید بسیاری از ما و حتی بعضی پدرها از جایگاه ویژهای که پدر نسبت به فرزندانش دارد غافل باشیم. تا امروز راجع به جایگاه و اهمیت مادران زیاد شنیده و خواندهایم، اما خوب است به بهانه دعای امام سجاد علیهالسلام…
کلمه انسان از انس گرفتهشده؛ و این یعنی داشتن مونس، بیش از هر چیز برای انسان ضروری است، حتی بیش از آب و غذا. نمونهاش را میتوانید در کسی ببینید که با کسی انس ندارد و یا با مونسش به مشکل برخورده است! چنین شخصی نه لب به غذا میزند و نه گلویش را تازه میکند به آب. البته اصل انس داشتن یک مسئله است و با چه کسی انس داشتن یک مسئلهٔ دیگر.
صفحات: 1· 2
معرفت نفس؛ شخصیّت انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
.. چه کنیم در دنیا و در آخرت عزیز باشیم و شخصیت داشته باشیم و ابهت داشته باشیم و برایمان هم در دنیا و هم در آخرت شخصیت قائل باشند. گفتم از نظر قرآن اوّل چیزی که روی آن پافشاری شده است، تقواست. اگر انسان متّقی شد، شخصیت دنیا و آخرت را دارد. به قول امام دوم«سلاماللهعلیه»:
«إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[1]
اگر میخواهی در میان مردم با ابهت و با شخصیت باشی، باید متّقی باشی. اهمیت به همۀ واجبات و مخصوصاً نماز، اهمیت به مستحبّات به اندازهای که میتوانی و مهمتر از این دو، اجتناب از گناه است. گناه گوش، گناه چشم، گناه زبان تا برسد به اینکه انشاءالله گناه دل در زندگیت نباشد. دربارۀ این صحبت کردم. دوم چیزی که دربارهاش صحبت کردم، فرهنگ و علم بود. آدم وقتی میتواند ابهت اجتماعی و شخصیت اجتماعی پیدا کند که عالم باشد و بتواند گرههای علمی را باز کند. وقتی در مجلس حرف میزند، اطرافیان به حرف او گوش دهند و ببینند که حرفهای او مفید است. در خانه و در میان رفقا و در جامعه حرفهای مفید بزند تا کمکم برسد به آنجا که از نظر علمی دینی یا علم غیردینی، مفید برای اجتماع باشد. ثواب زیادی بار بر این است و بالاترین ابهت و شخصیت اجتماعی را نیز پیدا میکند.
سوم، کار و تلاش و کوشش است، و این مهمتر از اول و دوم است. در حالی که اولی خیلی بالاست و انسان اصلاً خلق شده برای اینکه عابد و متقی باشد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»[2]
پروردگار عالم، عالم هستی را خلق کرده است برای اینکه ما عالِم و بافرهنگ شویم، اما این تلاش و کار و کوشش از اولی و دومی هم مهمتر است، و گفتم هرکجا ایمان در قرآن آمده، بلافاصله عمل صالح هم آمده است، نداریم در قرآن جایی را که بگوید ایمان داشته باش، بلکه هرکجا میفرماید ایمان داشته باشد، میگوید عمل صالح نیز داشته باش: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»[3]
صفحات: 1· 2
بد اخلاقی و آثار شوم آن بر زندگی فرد
خوش اخلاق یک تضمینی است برای بقای انسانیت، برای دوام زندگی های مشترک و گرم شدن کانون خانواده و باعث افزایش رفاقت ها میشود. اما بد اخلاقی مانند تبری خواهد بود که ریشه همه ارتباط ها را قطع میکند و باعث…
د
انسان با بدخُلقی و خشمی که از خود نشان میدهد، دوستان و جامعه و نفوذش را از دست می دهد و اعتبار و شخصیتی برای او باقی نمیماند.
مقدمه
یکی از صفت های که باعث سقوط شخصیت انسانی میشود و زندگی را برای اطرافیان آن شخص سخت خواهد کرد، بد اخلاقی افراد است. فرقی نمیکند که شما در چه جایگاهی هستید، اگر اخلاق خوب نداشته باشید هیچ فایده ای ندارید. اگر رئیس جمهور یک مملکت باشید یا اینکه سرمایه دار ترین فرد دنیا باشید اما خوش اخلاقی نداشته باشید، ارزشی برای شما وجود نخواهد داشت. بد اخلاقی یک گناهی است که صاحب خودش را به هلاکت میرساند و پُلی برای انتقال از یک گناهی به گناه دیگر خواهد بود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند؛ ای علی، هر گناهی توبه ای دارد جز بداخلاقی، زیرا هرگاه انسان بداخلاق از گناهی خارج می شود (توبه می کند)، به گناه دیگری دچار می شود.[1] زندگی انسانی و رسیدن به کمال انسانیت در گرو نرمخویی و خوشاخلاقی است لکن بد اخلاقی و تندخویی محیط زندگی را مسموم میکند و سرانجام نامطلوب دنیوی و اخروی را به همراه خواهد داشت.زندگی کردن با افراد بداخلاق و تندخو هیچ کیفیتی ندارد و باعث اذیت و آزار همنشینان میشود.
آیا عبادت تنها کافی است؟
اگر شما دائما در حال عبادت باشید اما با خانواده خودتان خوش اخلاق نباشید هیچ ارزشی ندارد. فرقی هم ندارد که زن باشید یا مرد باشید. آن چیزی که باعث ارزش انسان میشود جنسیت آنها نیست، بلکه اخلاق نیکوی آنهاست. اگر میخواهید در بین دیگران محبوب باشید و خداوند با نگاه مهربانه به شما بنگرد باید رفتار خودتان را نیکو نگه دارید. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند؛ فلان زن روزها را روزه می گیرد و شبها را به عبادت مى گذراند امّا بداخلاق است و همسایگانش را با زبان خود می آزارد، حضرت فرمود: خیری در او نیست، او دوزخی است.[2]
دقت در انتخاب داماد خوش اخلاق یا بد اخلاق
بداخلاقی و تندخویی آنقدر مذموم و نکوهیده هستند که در احادیث وارد شده است که به آدمی که اخلاق نیکو ندارد دختر ندهید. حسین بن بشار واسطی میگوید به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشتم و گفتم یکی از خویشانم که بد اخلاق است دخترم را خواستگاری میکند، دخترم را به وی بدهم یانه؟ فرمودند: اگر بد اخلاق است دخترت را به وی نده. [3] طبق این روایت ها معلوم میشود که بد اخلاقی دارای افت های زیادی هست که این همه مورد نکوهش قرار میگیرد.
بد اخلاقی و آثار شوم آن بر زندگی فرد
1. باعث افتادن در گناه می شود
وقتی اخلاق شما نیکو نباشد، ابا ندارید از اینکه دیگران را مورد اذیت و آزار قرار دهید و همین تجری باعث خواهد شد که گناهان شما روز به روز افزوده شود و شما زمانی به خودتان خواهید آمد که در منجلاب گناه غرق شده اید.
توجه؛ اخلاق سوء باعث گناهانی مانند؛ مردم آزاری، تکبر، غرور، دروغ، غیبت و ظلم در حق خویشاوندان….میشود. اما اگر بتوانید اخلاق نیکو را سرلوحه زندگی خود قرار دهید، از بسیاری از این گناهان پیشگیری میشود.
2. باعث از دست دادن دوستان و شخصیت اجتماعی میشود
انسان با بدخُلقی و خشمی که از خود نشان میدهد، دوستان و جامعه و نفوذش را از دست می دهد و اعتبار و شخصیتی برای او باقی نمیماند. مثلا یک فردی که میوه فروشی دارد و قیمت آن ارزان تر از جاهای دیگر است. ولی فروشنده ای دارد که اخلاق نیکو ندارد و با عصبانیت نسبت به مشتری ها برخورد میکند، این مغازه مشتری هایش را از دست می دهد. اما همان مغازه بعد از اینکه فروشنده را عوض میکند و یک فرد خوش اخلاق را جایگزین او میکند، فروش مغازه او بیشتر خواهد شد. یا اینکه فردی رئیس جمهور یک مملکتی باشد اما دارای اخلاق سوء باشد، با اینکه منتخب خود مردم بوده است اما محبوبیت خود را از دست خواهد داد چون سوءِخلق باعث می شود که یاران و معاشران از دست بروند.
3. باعث عذاب روحی شخص می شود
شما میخواهید یک ساختمان بزرگ را آتش بزنید و داخل آن می شوید و درب آپارتمان را قفل می کنید و کلید آن را پرت می کنید بیرون، آن وقت این آپارتمان را آتش میزنید. باید بگویم که اولین شخصی که آسیب خواهد دید خود شما هستید. بد اخلاق هم همین گونه است. شما با رفتار سوء و عصبانی، روح خودتان را اسیر مرده و دائما شکنجه می کنید.
4. خوبی های شما را از بین می برد
شاید شما کارهای مهم و ارزشمندی برای دیگران انجام داده باشید اما چون اخلاق نیکو ندارید، دائما منت میگذارید و باعث از بین رفتن آثار خوبی های انجام داده می شوید و شیرینی کارهای انجام داده را با تلخ کامی عوض می کنید. امام صادق (علیه السلام ) میفرمایند: بدخویی کردار را تباه میسازد همچنان که سرکه عسل را از بین میبرد. [4]
توجه: همسر، دوست، فرزند، همکار و آشنایان شما دوست دارند که خصوصیت های خوب شما را مشاهده کنند و از بودن در کنار شما احساس لذت کنند. اگر رفتار شما خوب باشد، دور و اطراف شما شلوغ خواهد بود و احساس آرامش و پشت گرمی خواهید کرد. اما اگر رفتار سوء داشته باشید، فردی آنها خواهید شد و احساس افسردگی به سراغ شما خواهد آمد. حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «تندخویی زندگی را مشقت بار و سخت میسازد»[5]
پی نوشت :
[1] بحارالانوار، ج 74، ص 48
[2] بحار الانوار، جلد 71 صفحة 394 ح 63. منتخب میزان الحکمة: 184
[3] من لایحضره الفقیه، جلد 3، صفحه 409
[4] اسماعیلی یزدی، عباس؛ فرهنگ صفات، قم: چاپ اسوه، 1386 ش، چاپ اول، صفحه 640
[5] تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مطبعة مکتب الاعلام الاسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378 ش، چاپ دوم، صفحه 264
راسخون
احکام شرعی | طبقات روی مسجد
حضرت آیت الله خامنهای به استفتائی پیرامون «طبقات روی مسجد» پاسخ گفتند که تقدیم حضور علاقهمندان می گردد.
* طبقات روی مسجد
سؤال: طبقاتی که زیر یا روی ساختمان موقوفه ای ساخته میشود، آیا در حکم همان موقوفه است؟ اگر مکان موقوفه مسقف نباشد مثل قبرستان، ساختن بناء بر روی آن چه حکمی دارد؟
جواب: طبقاتی که به بنای موقوفۀ مسقف در حد متعارف اضافه میشود به نحوی که عرف آن را جزء موقوفه بداند، بنابر احتیاط واجب حکم همان موقوفه را دارد، ولی اگر مکان مسقف نیست مثل قبرستان، در صورتی که ساخت بنا منافاتی با استفاده از آن مکان در جهت وقف نداشته باشد، اشکال ندارد و حکم موقوفه را ندارد.