شعار معروف فرزند کمتر زندگی بهتر از کجا به ایران آمد؟
تحولات جمعیت در ایران فراز و نشیبهای بسیار زیادی پیدا کرده است، واقعیت آن است که تحولات جمعیتی ایران به ویژه در هر دو پهلوی فراز و فرود داشته است و تفکرات کنترل موالید و کم کردن تعداد فرزندان داشته اند.
تفکرات کنترل موالید و کم کردن تعداد فرزند هر خانواده، از اواخر دوره رضا شاه آغاز شد، زمان محمدرضا شاه پهلوی این طرح به کمیته ای سپرده شد، آن کمیته تحت سرپرستی و مدیریت ستاره فرمانفرمایان که از حمایت بالای دربار شاه برخوردار بود، آغاز به کار کرد.
آغاز این سیاست از دهه ۱۳۳۰ بود و در دهه ۱۳۴۰ فعالیتهای جریان کنترل جمیت اوج داشت، نماد و شعارش همان شعار معروف «فرزند کمتر زندگی بهتر» شد، پس این شعار، شعار پس از انقلاب اسلامی نیست، این شعار پیش از پیروزی انقلاب طراحی شد و از شورای تحدید موالید ایالت متحده که خانم فرمانفرمایان آنجا تحصیل کرده بود بنا شد.
میخواستند نرخ باروری ۶.۵ فرزند به ازای یک زن را به 4 فرزند برسانند
خبر گزاری فارس
شهید غیر معرکه (میدان جنگ) در روایات
در دین ما دو نوع شهید داریم؛ یکی شهید مَعرکه است، یعنی کسی که در میدان جنگ کشته شود که احکام خاص دارد ، مثلا نیاز به غسل ندارد ولی یک معنای دیگری از شهادت خیلی وسیع است و شامل افراد مختلف میشود.
در روایات چه کسانی را با اینکه در میدان جنگ کشته نشده اند، شهید خوانده است؟ در روایات به اقراد و گروهای مختلفی اشاره شده است که فقط به چند مورد اشاره می کنیم.
1- رسولُ اللّهِ(ص): مَن ماتَ على حُبِّ آلِ محمّدٍ ماتَ شَهیدا. ).پیامبر خدا(ص): هرکه بر دوستى آل محمّد بمیرد، شهید مرده است.
2- إمامُ علی(ع): المؤمنُ على أی حالٍ ماتَ، و فی أی ساعَةٍ قُبِضَ، فهُو شَهیدٌ. )امام على(ع): مؤمن، در هر حالى که بمیرد و در هر لحظه و ساعتى که جانش گرفته شود، شهید است.
3- بحار الأنوار عن زیدِ بنِ أرقم: قال الحسینُ بنُ علی(ع): ما مِن شِیعَتِنا إلّا صِدِّیقٌ شَهیدٌ قلتُ: أنّى یکونُ ذلک و هُم یمُوتُونَ على فُرُشِهِم؟! فقالَ: أ ما تَتلُو کتابَ اللّهِ:
«الذینَ آمَنُوا بِاللّهِ و رُسُلِهِ أُولئک هُمُ الصِّدِّیقُونَ و الشُّهَداءُ عِندَ رَبِّهِم»( )؟! ثُمّ قالَ(ع): لَو لَم تَکنِ الشهادَةُ إلّا لِمَن قُتِلَ بِالسَّیفِ لأَقَلَّ اللّهُ الشُّهَداءَ. ( )بحار الأنوار به نقل از زید بن ارقم: امام حسین(ع) فرمود: هیچ یک از شیعیان ما نیست، مگر این که صدّیق و شهید است.
عرض کردم: چگونه چنین چیزى ممکن است، در حالى که آنان در بسترهاى خود مى میرند؟ حضرت فرمود: مگر کتاب خدا را نخوانده اى:
«کسانى که به خدا و فرستادگان او ایمان آورده اند همانان صدّیقان و شهیدان در نزد پروردگارشان هستند»؟ سپس فرمود: اگر شهادت فقط اختصاص به کسانى داشت که با شمشیر کشته شوند در آن صورت خداوند شهدا را تقلیل داده بود.
در احادیث متعدد دیگر آمده است اگر کسی در راه دفاع از خود، در راه کسب روزی حلال ، در راه دفاع از مظلوم، در راه خدا ، در حوادث غیرمترقبه مثل سیل و … از دنیا برود شهید محسوب می شود.
نکته:
باید به این نکته دقت کنیم که شهیدان بر اساس اهداف و نیتها، درجات متفاوتی نزد خداوند دارند و به کاربردن عنوان شهید برای همه آنها به معنی یکسان بودن مقام آنها نیست؛ همانطور که در روایات داریم روز قیامت شهدا به مقام حضرت عباس غبطه می خورند.
سپر دانایی و صفات والایی
در این برهه حساس که شبهات، فتنه انگیزی و جدل های درون دینی از زبان و قلم نااهلان و دشمنان قسم خورده به ماننده دشنه بر پیکره و اعتقادات دین و مذهب به حق شیعه می کوفند، این علمای ربانی و عالمان دینی به علوم روز، همانند امامان(ع) خود در برابر جنبش های علمی زمانه خویش هستند که با سپر دانایی و علمی، دین و مذهب را در برابر تیرهای زهرآگین شان محفوظ می دارند و مردمان شان را در ساحل امن کج باوری و زوال عقیدتی حفظ می کنند… .
قرآن و آموزه های دینی، علما و عالمان دینی و اهل علم را با صفاتی بارز و خصوصیاتی هم تراز دین می شناساند که باید مزین به این زیبایی های آرمانی، مکتبی و اکتسابی باشند تا بتوانند پیشروی تأثیرگذاری در حفظ و اعتقادات مردمان شان را رقم زنند، به گونه ای که گفتار و کردارشان یکی و در جمیع جهات در کنار مردم قرار گیرند که شاخصه های چنین عالمانی را در این نوشتار به اجمال برمی شماریم:
مقام عالمیت
علما، عالمان دینی، عالم به زمانه و اهل علم همیشه در دنیای پوشیده از حقیقت و واقعیت بیرق داران مقدس، مشعل داران هدایت، کمال جویان معرفت و حافظان به کماله دین و مذهب بوده اند.
حق نیز چنین است که با علم بایست راه تعالی را همیشه روشن نگه داشت، مسیرهای ترقی پر از خس و خاشاک را باید زدود و برهوت جهل را به ضرورت بشکافت تا روشنایی دانش و دانایی بدرخشد و عالِمی را به فراز و بلندای معرفت اللّهی بنشانند و در این تعالی جویی، بندگانی را به حق در شوق طریقه فطرت هدایتگر باشند… .
در این زمانه پر تنش برداشت ها و شبهات، بیرق های دانایی را باید افراشت تا همیشه و همه گاه افراشته ماند، راه را باید فراغ داد تا همگان در یک مسیر و یک هدف از پیش نوشته شده که ورق ورق تاریخ پر فراز و نشیب بشریت بدان پرداخته و انبیا و اولیای الهی بدان مأمور بوده اند و گیره به رسالت شان همی خورده که گاه به بیرق داران آن مفتخرند و گاه به مدعیان پلشت شان شرمنده که قرآن کتاب آسمانی و روایات معصومان(ع) مشحون از این نوع عبرت انسان ساز است… .
مسلمانان به ویژه شیعیان با داشتن امامان معصوم(ع)، عالمان ربانی و بزرگانی دانا و سترگ که در درازنای تاریخ پر شکوه خویش، توانستند همواره بر صراط حق بپویند و بر جاده خورشید هدایت بمانند و بدرخشند و چلچراغ شبستان دین را از چهره کریه شبهات، مجهولات و خرافات بزدایند و جانانه در مسیر روشنای سیر إلی الله، معرفت الله و اخلاق الله را پیشانه نوشت خویش قرار دهند و در کوران خمودی و غنودی به اقتدار بدرخشند و مستمراً خواهند درخشید… .
حوزه نیوز
شمس الشموس
اصطلاح «شمس الشموس» در فارسی، «خورشید خورشیدها» است. و به عبارتی، مراد آن است که اگر هزاران خورشید گرد هم آیند، فردی که این لقب برای او در نظر گرفته شده، مانند خورشیدِ برتری بر تمام این خورشیدها درخشیده و نور آنها را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.
با جستوجویی که در منابع روایی صورت گرفت، این لقب برای امام رضا(ع) در حدیث یا روایتی از معصوم نقل نشده است. بلکه تنها در خطبهای که کتاب مصباح کفعمی در قرن دهم آنرا از بعضی علما نقل کرده، این تعبیر و توصیف برای حضرتشان به کار رفته است. قسمتی از آن خطبه چنین است: «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى الْإِمَامِ الْمَعْصُومِ وَ السَّیِّدِ الْمَظْلُومِ وَ الشَّهِیدِ الْمَسْمُومِ وَ الْبَدْرِ بَیْنَ النُّجُومِ شَمْسِ الشَّمُوسِ وَ أُنْسِ النُّفُوسِ الْمَدْفُونِ بِأَرْضِ طُوسَ الرِّضَا الْمُرْتَضَى وَ السَّیْفِ الْمُنْتَضَى الْعَادِلِ فِی الْقَضَاءِ الْإِمَامِ أَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا».[1]
آنچه امروزه مشهور است، آن است که این لقب را برای توصیف امام رضا(ع) به کار میبرند، اما این لقب در بحار الانوار در «باب زیارة الإمام المستتر عن الأبصار الحاضر فی قلوب الأخیار المنتظر فی اللیل و النهار الحجة بن الحسن»، در زیارتی برای توصیف امام زمان(عج) نیز به کار رفته است: «… السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَمْسَ الشُّمُوسِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَهْدِیَّ الْأَرْضِ وَ مُبِیِّنَ عَیْنِ الْفَرْضِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَان…».[2]
پی نوشت:
[1]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص 719، قم، دار الرضی (زاهدی)، چاپ دوم، 1405ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99، ص 85، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
سلوک رفتاری امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
((فردي به نام رجاء بن ابي ضحا(دایی مأمون)) در مورد عبادت و مناجات امام رضا عليه السلام چنين ميگويد: مامون مرا نزد امام عليه السلام به مدينه فرستاد که ايشان را از مدينه به خراسان نزد وي ببرد، مامون سفارش کرده بود که مواظب امام باشد. مسير راه بصره، اهواز، فارس، خراسان بود و خيلي سفارش شده بودند که شبانه روز از ايشان جدا نشوند وي ميگويد من هميشه کنار امام بودم و کسي را با تقواتر نسبت به خداي متعال مثل او نديده بودم، ذکر خدا هميشه بر لبانشان جاري بود، هميشه خداترس و پارسا بود، موقعي که وقت نماز ميشد در سجدهگاه خود مينشست و سبحان الله، لااله الا الله و ذکرهاي ديگر ميگفتند و بعد از نماز اطرافيان را نصيحت ميکردند.رجاء ابن ابي ضحاک اضافه ميکند وقتي ايشان را نزد مامون بردم از من درباره احوالات امام پرسيد من آنچه را ديده بودم براي او گفتم از رفتار و اعمال ايشان، رفتن و ماندنشان، همه آنچه که اتفاق افتاده بود. مامون گفت: اي پسر ضحاک اين مرد بهترين خلق خدا روي زمين است، از همهي مردم دانشش و عبادتش بيشتر ميباشد آنچه که از ايشان ديدي نزد کس ديگر نگو تا بزرگواري او بر کسي آشکار نشود مگر از زبان خود من.:همان، ص241))
((منابع تاريخي، امام رضا عليه اسلام را پرهيزگاري ميدانند که مکرر به زيارت خانه خدا و انجام مناسک حج و عمره ميرفتند، ايشان به زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله علاقه فراواني داشتند، بالاي قبر پيامبر صلي الله عليه و آله ميرفتند و خودشان را به قبر شريف ميچسبانيدند، در کنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله شش يا هشت رکعت نماز ميخواندند در رکوع يا سجده سبحان الله سه بار يا بيشتر ميگفتند، زماني که نمازشان تمام ميشد به سجده ميرفتند آن قدر سجده را طولاني ميکردند که عرق ايشان روي ريگهاي مسجد ميريخت، صورت مبارکشان را روي زمين يا خاک مسجد ميگذاشتند، دائماً در حال عبادت بودند و به عبادت عشق ميورزيدند و براي عبادت خداوند انواع رنجها را تحمل ميکردند.:همان ص473))