عامل گریستن چشمها و ترس دلها
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
بُکاءُ العُیونِ وَ خَشیَةُ القُلوبِ مِن رَحمَةِ اللهِ؛
گریستن چشمها و ترس دلها از رحمت خداست.
جامع الأخبار، ص۹۷
شرح حدیث:
چشم گریان، چشمه ی فیض خداست… .
در احادیث آمده، خشکیدن اشک به خاطر «قساوت» دل است و قساوت دل به خاطر گناهان بسیار(میزان الحکمه، حدیث ۱۶۹۹۹: امام علی علیه السلام می فرماید: «اشک چشم فرو نمی خشکد مگر به دلیل سنگدلی و سنگدلی جز به خاطر گناهان بسیار نیست».).
از این رو، دلی که خدا را بشناسد و به رحمت او امیدوار و از عقوبتش بیمناک باشد، از حالت «خشیت» برخوردار است. این حالت قلبی و درونی، چشم را اشکبار می سازد و بنده را در دل شب به مناجات و دعا و تضرّع به درگاه خدا می کشاند و فیضهای معنوی بسیار، از این رهگذر به بنده مؤمن می رسد، به قول صائب تبریزی:
در سیاهی می توان گل چید از آب حیات گریه را باشد اثر، دامان شبها بیشتر
صاحبان قلبهای خاشع و چشمهای پراشک از خوف خدا، به گنجینه ای دست یافته اند که بسی گرانبهاست و دامان آنان را از گوهرهای رحمت الهی سرشار می سازد.
اما وقتی معصیت زیاد شود و گناه عادی گردد، چشم هم می خشکد و حالت گریه و تضرّع رخت برمی بندد و نه حال دعایی می ماند و نه شوق مناجاتی و نه لذّتی از عبادتی.
عصیان و گناه، پرتگاه دل ماست مسدود به روی عقل، راه دل ماست
خشکیدن اشک گرم از چشمه چشم گویای سقوط پایگاه دل ماست(از جواد محدثی)
یاد کردن از مرگ و قبر و قیامت و دشواریهای عالم پس از مرگ و مواقف هولناک صحرای محشر و حسابرسیِ دقیق خداوند نسبت به اعمال بندگان و به یاد آوردن پرونده سیاه اعمال و طومار بلند گناهان و خطاها، دل را نرم می کند و خشوع و خشیت می آورد.
در سایه ی خشیت از خدا، به چشمه ی اشک گرم برسیم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.
پنج خصلت مهم
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
خَمسٌ مَن لَم تَکُن فِیهِ لَم یَکُن فِیهِ کَثیرُ مُستَمتَعٍ: اَلعَقلُ وَ الدِّینُ وَ الأدَبُ وَ الحَیاءُ وَ حُسن ُالخُلقِ؛
پنج خصلت است که در هر کس نباشد، بهره ی چندانی در او نیست: خرد، دین، ادب، حیا و اخلاق نیکو.
(حیاة الامام الحسین علیه السلام، ج ۱، ص ۱۸۱)
شرح حدیث:
درخت وجود آدمی وقتی ثمربخش است که شاخ و برگ و میوه دهد. ثمر این درخت، صفات نیک و خصلتهای پسندیده است. پنج صفتی را که امام حسین(علیه السلام) در این حدیث به عنوان عناصر خیرآفرین از آنها یاد می کند، چه در زندگی فردی و چه در حیات اجتماعی، منبع برکت و آثار نیک است:
«عقل»، بزرگترین موهبتی است که خداوند به انسانها عطا کرده است و حجّتی درونی و پیامبری باطنی است که راه زندگی صحیح را به آدمیان نشان می دهد.
«دین»، زندگی بر مدار خواست خداوند و به کار بستن اوامر پروردگار، در همه ی ابعاد است.
«ادب »، نشان کمال خرد و وارستگی انسان از رذیله ی جهل است و انسان را مورد احترام و محبوبیّت نزد دیگران قرار می دهد.
«حیا»، صفتی ارزشمند است که آدمی را از آلوده شدن به مفاسد و حریم شکنی و بی عفتی باز می دارد.
«حسن خلق»، برترین فضیلت یک مسلمان است و صفتی است که خداوند، پیامبر محبوبش حضرت محمد(ص) را به خاطر آن ستوده است. افراد خوش اخلاق، زندگی بهتر و روابط صمیمانه تری با دیگران دارند و در خانه ی دلها نفوذ می کنند.
این صفات شایسته ی پنجگانه، وجود آدمی را پرثمر می سازد و کسی که از این اوصاف بی بهره باشد، انتظار خیری از او نیست. خود را به این صفات آراسته کنیم و اگر از آنها برخورداریم، بر آنها بیفزاییم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.
رضایت مردم
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ اِلَی النّاسِ؛
هر کس به بهای نارضایتی خدا، مردم را راضی کند، خداوند او را به مردم وامی گذارد.
مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۹
شرح حدیث:
از قدیم گفته اند: رضایت همه را نمی توان به دست آورد.
هر کار کنید، برخی خوششان می آید و بعضی ناراحت می شوند، رفتار شما بعضی را خشنود و برخی را ناراضی می کند. به علاوه، گاهی جلب رضای مردم به آن است که حق و انصاف و عدالت را زیر پا بگذارید و خلاف کنید، تا خواسته های نادرست آنان را تأمین نمایید.
پس باید به فکر جلب رضای کسی بود که رضایت او کارساز است و آخرت و عاقبت و بهشت و جهنم انسان به دست اوست؛ یعنی خدا.
هیچ سزاوار نیست که برای خشنود کردن مردم، خدا را به خشم آوریم.
در تاریخ، بسیار بوده اند کسانی که برای رضای سلاطین و به خاطر پسند ارباب زر و زور، از حق چشم پوشیده و به باطل گرویده اند. مگر «عمر سعد»، به خاطر رضایت «ابن زیاد» با حسین بن علی(علیه السلام) نجنگید؟ مگر ابن زیاد، برای تأمین رضایت اربابش یزید، از کوفه لشکری عظیم برای نبرد با سیدالشهداء (علیه السلام) نفرستاد؟ آخر کار هم دچار خشم الهی شد و همان گونه که امام فرموده است، خداوند، آنان را به مردم واگذاشت. مردمی که به دستور یزید و ابن زیاد به جنگ حسین(علیه السلام) آمده بودند، روزی هم با نفرت و لعنت از آنان یاد می کردند و از کرده ی خویش پشیمان بودند.
در هر کاری باید جانب رضای خدا را گرفت، نه پسند مردم را.
کسی که حساب خود را با خداوند، صاف و پاکیزه کرده باشد و رضای الهی را در کارها در نظر بگیرد، خداوند هم به او عزّت دنیا و سربلندی و سعادت آخرت عطا می کند.
ممکن است کسانی در دنیا با جلب رضایت مردم از راه حلال و حرام و راست و دروغ، به مقام و موقعیتی برسند، ولی دوام نخواهد داشت.
معیار حساب آخرت، رضای خالق است، نه پسند خلق!
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.
اینگونه عمل کن
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
اِعمَل عَمَلَ رَجُلٍ یَعلَمُ اَنَّهُ مَأخوذٌ بِالإجرامِ، مَجزِیٌ بِالإحسانِ؛
همچون کسی عمل کن که می داند به خاطر گناهانش مؤاخذه می شود و به خاطر نیکوکاری، پاداش می یابد.
بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۷
شرح حدیث:
آنچه انسان را به انجام کار نیک وامی دارد، امید به پاداش است.
آنچه آدمی را از ارتکاب به عمل خلاف و مجرمانه باز می دارد، ترس از عقوبت است.
کسی که به پاداش امید دارد و از کیفر و عقاب بیمناک است، انگیزه ای درونی پیدا می کند که نیکوکار باشد و از بدیها پرهیز نماید.
خداوند، اساس عالم را بر این قرار داده که هر کس، نتیجه ی کار نیک و بد خویش را چه در دنیا و چه در آخرت ببیند. این مقتضای حکمت و عدالت الهی است و بارها در آیات قرآن بر آن تأکید شده و گرفتاریهای بشر را هم پیامد عملکرد سوء آنان دانسته است و آخرت را هم بازتاب دنیا معرفی کرده و بهشت برین یا دوزخ سوزان را پاداش و کیفر صالحات و سیّئات مردم برشمرده است.
داشتن این باور و عقیده، هم انگیزه آفرین است برای کارهای نیک، هم عامل بازدارنده است از مفاسد و رذایل.
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات که واجب شد طبیعت را مکافات
سپهر آیینه ی عدل است، شاید که هر چه از تو بیند، وانماید (نظامی گنجوی)
پس نتیجه ی نیک و بدمان به خودمان برمی گردد. اگر اهل عمل صالح باشیم، گلی بر سر خود زده ایم و اگر بدکار و مردم آزار باشیم، ریشه ی خود را زده ایم.
این همان حکمتی است که سعدی هم به آن اشاره کرده است:
از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید، جو ز جو
و کیست که بدی بکارد و خوبی برداشت کند!
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی
سه عامل تواضع و فروتنی
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
لَولا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابنُ آدَمَ رَأسَهُ لِشَیءٍ: اَلفَقرُ وَ المَرَض ُوَ المَوتُ؛
اگر سه چیز نبود، آدمیزاد هرگز سر در برابر چیزی فرود نمی آورد: تنگدستی، بیماری و مرگ.
نزهة النّاظر، ص ۸۰
شرح حدیث:
شیطان، سرسلسله ی مغروران و متکبّران بود و سرانجام، گرفتار عوارض آن شد و از درگاه خدا رانده گشت. انسانهای مغرور و خودخواه، پیرو شیطانند.
خداوند، برای آنکه انسانها گرفتار غرور و گردن کشی نشوند و حقیقت دنیا و عجز و نیاز آدمی را بشناسند، گاهی آنان را دچار فقر و تنگدستی می کند، گاهی در بستر بیماری می افکند، و در نهایت با مرگ و میراندن، ناپایداری دنیا و ناتوانی انسان را به یاد می آورد.
چه بسا گردنکشانی که تهیدست شدند و ابهت آنان فرو ریخت.
چه بسا مغرورانی که بیمار گشتند و نشاط و شادابی را از دست دادند.
چه بسا طاغوتهایی که به کام مرگ رفتند و مرگشان مایه ی عبرت دیگران شد.
پروین اعتصامی، در سروده ای که برای سنگ مزار خویش دارد، به حقیقت دنیا و بی اعتباری آن اشاره دارد، از جمله می گوید:
هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد، مسکین است
همه ی جبّاران تاریخ، وقتی در آستانه ی مرگ قرار می گیرند، زاری می کنند و احساس شکست دارند و آن همه قدرت و جبروت را بی فایده می بینند. مگر فرعون نبود که در آستانه ی غرق شدن در رود نیل، گفت: توبه کردم، و از سوی خدا خطاب آمد: اکنون؟
چه خوب است انسان، پیش از آنکه ثروت و دارایی خود را از دست بدهد و به خاک فقر بنشیند، و پیش از بیماری و رنجوری و قبل از مرگ، فروتنانه در مقابل خدا تسلیم و مطیع شود و او را بنده باشد!
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی
تفاوت مومن و منافق
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
انَ المؤمِنَ لا یُسیءُ و لا یَعتَذِرُ، والمُنافِقُ کلَ یومٍ یسیءُ و لا یَعتَذِرُ، وَ المُنافِقُ کُلَّ یَومٍ یُسیءُ وَ یَعتَذِرُ؛
همانا مؤمن، نه بد می کند و نه (از بدی خویش) عذرخواهی می کند. اما منافق، هر روز بد می کند و پوزش می خواهد.
تحف العقول، ص ۱۷۷
شرح حدیث:
کار زشت و ناپسند، چنان با فطرت سلیم انسانها ناسازگار است که حتی مرتکبان آن هم می کوشند با عذرخواهی، وجهه و آبروی خود را حفظ کنند.
گاهی معذرت خواهی دشوار است و برای کسانی که روح تکبر دارند، ناشدنی است. از این رو، خلاف می کنند و عذرخواهی هم نمی کنند.
فرق مؤمن و منافق، به تعبیر امام حسین(علیه السلام) این است که مؤمن سعی می کند گفتار و رفتار ناپسندی نداشته باشد، تا به خاطر آن مجبور به پوزش خواهی هم نشود. اما منافق، پیوسته بد می کند و در پی آن عذرخواهی می کند. روشن است که عذرخواهی منافقان از نفاق درونی شان سرچشمه می گیرد و از صمیم قلب نیست، چون اگر واقعاً زشتی کار بد را قبول داشتند، از انجام و تکرار آن پرهیز می کردند، تا مجبور به عذرخواهی نشوند.
آن که پیوسته بد می کند و پیوسته پوزش می خواهد، گرفتار نوعی نفاق است.
آدم عاقل، بی احتیاطی و ناپرهیزی نمی کند تا بیمار نشود و به پزشک و دارو و درمان هم محتاج نشود.
ترک کارهای بد که از «عذرخواهی» پیشگیری می کند، نشانه ی خردمندی و ایمان است.
کار بد نکنیم، تا مجبور به عذرخواهی نشویم.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.