صداي پاي كاروان مي آيد...
3 روز مانده تا… |
در ادامه، فايل صوتي سخنراني كوتاه در خصوص عظمت دهه اول محرم - حجه الاسلام عالي همچنين مرثيه سرايي با موضوع استقبال ماه محرم تقديم مي گردد |
صداي پاي كاروان مي آيد...
? 4 روز مانده به…
? صوت مرثيه سرايي -سينه زني - میثم مطیعی
اعتماد به خدا
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به “تدبیرش” اعتماد کن
به “حکمتش” دل بسپار
به او “توکل” کن
و به سمت او “قدمی بردار”
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی …
دانلود مقاله تبلیغ و الگوی مطلوب مبلغ
نيت
ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ..
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ ، ﺧﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ… ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ؛
ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﺎﻫﺪ..
ﻭ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﻭ ﮐﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ..
ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺍﻧﻬﺎ ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻠﺐ
ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ…
ﭘﺲ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ..ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﯿﮏ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻭ ﺧﯿﺮ ﺧﻮﺍﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ..
جای یک صیاد خالیست
سالگرد #مرصاد است و همه بیاد صیاد
و باز به شکل خسته کننده ای کسی می آید و
چند کلام از بدی #منافقین میگوید و چند کلام
هم از تاکتیک های صیاد برای تارو مار کردنشان
و بعد هم خلاص
نه برادرم، نه خواهرم
نشناخته ایم بخدا
نه مرصاد را
نه صیاد را
که اگر میشناختیم،
این نبود امروز حال و روزمان
این نبود دور شدن هایمان از آن همه آرمان
این نبود بی تفاوتی هایمان
این نبود نگاه مان به زمین و فراموشی آسمان
اگر شناخته بودیم صیاد و مرصاد را
رأی مان با شام شبی و روغن چربی و
وعده ی پوچی عوض نمیشد
و چنین بی تفاوت از کنار چهار زِبَر ها
رد نمیشدیم.
میان کمین ها چنین مردد نمیشدیم
به آرمان هایمان چنین بی میل و سرد نمیشدیم
اینگونه اسیر مدیرانِ بد عملکرد نمیشدیم
مثل شکست خوردگانِ بی برو برگرد نمیشدیم.
اگر شناخته بودیم صیاد و مرصاد را
چنین اسیر تزویر نمیشدیم
«به نام تدبیر، چنین تحقیر نمیشدیم»
گم در پیچ و تاب مسیر نمیشدیم
این قدر بی تفاوت به قصور و تقصیر نمیشدیم
ترسو به لحظات خطیر نمیشدیم
چنین محتاجِ نان شب و فقیر نمیشدیم
برای اندکی زندگی
چنین اسیر و پاگیر نمیشدیم
و اینگونه
روبروی هم صف نمیکِشیدیم و
چنین دچار تغییر نمیشدیم
اگر شناخته بودیم صیاد و مرصاد را
امروز منافق تر از مسعود و مریم به ما
نزدیک نمیشد
قوام زندگی هایمان چنین به مو نمیرسید،
باریک نمیشد
آن مدیر تازه از راه رسیده
بر سر سفره ی انقلاب شریک نمیشد
خجالت آور است ولی
با وجود این همه فقیر،
مدیر این مملکت سوار ماشین شیک نمیشد
آخ که چه قدر جایت خالیست فرمانده
کاش بودی صیاد
وکاش مرصاد دیگری به راه می انداختی،
«نه در غرب ایران، که در قلب ایران»
نه علیه منافقین ضد خلق
علیه منافقین داخلیِ عاشقِ زرق و برق
کاش بودی صیاد
و کاش زمان متوقف میشد
یکجایی لابلای مرصاد