حضور سرزده رهبر انقلاب و حاج قاسم در مراسم بلهبرون
«چرا من باید شفیع شما باشم؟» بعد به حاج قاسم اشاره کردند و ادامه دادند: «مقام حاج قاسم سلیمانی نزد خداوند از من بالاتر و بیشتر است. ایشان شهید زنده است و خودش شفیع شما میشود.»
به گزارش جهان نيوز، سال ۱۳۸۴ مقام معظم رهبری به استان کرمان سفر کردند. ایشان تاکید داشت حاج قاسم در این دیدارها همراه ایشان حضور داشته باشد. در سفرهایی که حضرت آقا به استانها داشتند، برنامه طوری ترتیب داده شد تا ایشان با چند خانواده شهید دیدار کنند. از طرفی به دلیل رعایت مسائل امنیتی، این دیدارها به اطلاع خانوادهها نمیرسید و ۱۵ دقیقه قبل از ورود ایشان خانوادهها مطلع میشدند.
یکی از این دیدارهایی که در آن سفر تدارک دیده شد، دیدار با خانواده یکی از فرماندهان گردانهای شهید لشکر ۴۱ ثارالله بود. طبق روال، آن خانواده دقایقی قبل از حضور حضرت آقا خبردار شدند. اما وقتی وارد مجلس شدیم، دیدیم جمعیت حاضر بیش از حد انتظار است. تصورمان این بود که خانواده شهید خیلی سریع حضور حضرت آقا را به بستگان اطلاع داده است و آنها هم فوری خودشان را رساندهاند، اما اشتباه میکردیم. دلیل حضور بستگان مراسم «بله برون» دختر همان شهید با فرزند یکی دیگر از شهدای لشکر ثارالله علیهالسلام بود. آن شب یکی از اعضای خانواده شهید آمد و در گوش حاج قاسم، مطلبی گفت. حضرت آقا از حاجی پرسیدند: «داستان چیست؟» حاج قاسم جواب داد: میگویند که جواب خانواده دختر مثبت است و درخواست دارند اگر امکانش هست شما خطبه عقدشان را بخوانید.
حضرت آقا قبول کردند. وقتی ایشان خطبه را قرائت کردند از دختر خانم پرسیدند: «آیا به بنده وکالت میدهید تا شما را به عقد آقای فلانی در بیاورم؟» دختر خانم در جواب گفت: «اگر قول میدهید در آخرت شفیعم باشید، بله به شما وکالت میدهم».
حضرت آقا گفتند: «چرا من باید شفیع شما باشم؟» بعد به حاج قاسم اشاره کردند و ادامه دادند: «مقام حاج قاسم سلیمانی نزد خداوند از من بالاتر و بیشتر است. ایشان شهید زنده است و خودش شفیع شما میشود.»
*خاطرهای به نقل از محمد حسین نجات با تیتر « چرا من شفیع شوم؟» منتشر شده در کتاب «متولد مارس»
جهان نیوز
5 روز تا آسمانی شدن
6 روز تا آسماني شدن...
توصیههای حاج قاسم به عزاداران حضرت زهرا(سلام الله عليها)
حاج قاسم با تاکید بر برگزاری جلسات عزاداری برای حضرت زهرا(س) گفت: اینجا نشستید ذکری بگویید، همان طور که نشستید و آرام آرام گوش میدهید ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان.
توصیههای حاج قاسم به عزاداران حضرت زهرا(س)
به گزارش جهان نيوز، سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی تاکید زیادی به برگزاری جلسات عزاداری حضرت فاطمه(س) داشت به طوری که منزل شخصی خود در کرمان را وقف عزاداری و ترویج سیره و .. آن حضرت کرده بود.
این سردار بزرگ جهان اسلام برای برگزاری جلسات اهل بیت(ع) اهتمام ویژهای داشت به طوری که شخصا در این جلسات حضور پیدا میکرد، مقابل درب ورودی بیتالزهرا(س) میایستاد، به عزاداران خوشآمد میگفت و …
توصیههای صمیمی و پدرانه حاج قاسم در باب آداب حضور عزاداران در جلسات عزاداری از زبان این شهید بزرگوار شنیدنی است.
هنوز صدای حاج قاسم در مراسم فاطمیه سال گذشته در کرمان و در بیتالزهرا(س) در گوشم است، حاجی شروع به سخنرانی کرد ناخودآگاه صدایش را ضبط کردم، هر چند وقت یکبار گوش میدادم و این روزها که نیست هر روز.
حاج قاسم سال گذشته در توصیه به عزاداران فاطمی در بیتالزهرا(س) کرمان این گونه گفت: مجلس حضرت زهرا(س) جای عمه چطوره؟ عمو چطوره؟ همسایه چکار کرده؟ چیچی خریدی؟ نیست.
مجلس حضرت زهرا(س) است.
باید به آن دقت کرد، باید احترام کرد، باید توجه کرد؛ همان جا که نشستی.
همه اصرار من در برگزاری این مجلس این است که مجلس عبادت و عبودیت باشد.
به همین دلیل باید به نماز اول وقت در این جلسات توجه شود، به همه موضوعاتی که در آن گفته میشود توجه شود.
من حریصم.
من آنجا مینشینم و گوش میدهم.
اینجا نشستید ذکری بگویید، همان طور که نشستید و آرام آرام گوش میدهید ذکری را نذر کنید؛ برای یک چیزی، برای گرفتاری خودتان.
اما حرفهایی که مربوط به جلسه عزادار حضرت زهرا(س) نیست، مربوط به مجلس و جلسه عبادت نیست، نباید در این جلسه گفته شود. بگذارید برای وقت دیگری.
از این جلسه که بیرون رفتید وقت فراوان است، تماس بگیرید با همدیگر صحبت کنید، حرف بزنید، احوالپرسی کنید. هم مستحب است هم لازم و ضروری.
اما نه در این جلسه.
این جلسه، جلسه گوش دادن است.
این جلسه، جلسه توجه کردن، تفکر کردن و ذکر گفتن است.
منبع: تسنیم
ماجرای عنایت حضرت زهرا(س)به حاج احمد کاظمی
شهید احمد کاظمی از شهدایی است که در پرتو عنایات ائمه به ویژه فاطمه زهرا سلامالله علیها به جایگاهی رفیع دست یافت.
ماجرای عنایت حضرت زهرا(سلام الله عليها) به شهید کاظمی
به گزارش جهان نيوز، وقتی انسان وصیتنامه شهدای دفاع مقدس و حتی شهدای مدافعان حرم را مطالعه میکند، به این حقیقت دست مییابد که رمز پیروزی رزمندگان اسلام و ثبت جاودانگی آنها در تاریخ به ارتباط وثیق آنها با ائمه اطهار علیهمالسلام ارتباط باز میگردد؛ در واقع شهدا همانهایی هستند که تمام توان نظامی و رزمی خویش را در گروی اتصال به اهل بیت وحی به ویژه بانوی مکرم اسلام حضرت زهرا سلامالله علیها میدانستند.
مسئلهای که متأسفانه کمتر به آن پرداخته میشود.
از این منظر، شهدای بزرگوار ما نخبگانی هستند که با بهره از صفات فاطمی و نوشیدن از کوثر فاطمی سلامالله علیها، توان خویش را در راستای تحقق اهداف اسلام و آرمانهای انقلاب و نابودی دشمنان دین به کار گرفتند. فهم این موضوع، فکر انسان مؤمن نسبت به اهل بیت وحی و فاطمه زهرا (س) را از سیاهههای صفحات تاریخ به حضوری عینی و اثرگذار در عالم و آدم سوق میدهد.
در این راستا مطالعه تجربههای معنوی این شهدای بزرگوار و مطالعه کیفیت توسل و ارتباط ایشان با ائمه علیهمالسلام و حجت ایشان یعنی حضرت زهرا سلامالله علیها ضمن آنکه نگاه انسان را جهتی توحیدی میدهد، فرد را با رمز رستگاری و پیروزی رزمندگان بیشتر آشنا میکند.
شهید احمد کاظمی از شهدایی است که در پرتو عنایات ائمه به ویژه فاطمه زهرا سلامالله علیها به جایگاهی رفیع دست یافت. در بخشی از کتاب “مهر مادر” یکی از همرزمان این شهید نقل میکند:
ارادت عجیب به حضرت زهرا (س) داشت، در هر پست و مقامی بود مجلس عزای فاطمیه را برپا میکرد و خودش هم مانند خادمان، در کنار در میایستاد و خوش آمد میگفت. در نیروی هوایی که بود مسجد حضرت زهرا (س) را در پادگان ولیعصر (عج) راهاندازی کرد.
وقتی به فرماندهی نیروی زمینی انتخاب شد در مراسم رسمی پشت تریبون رفت و خدا را به حق حضرت زهرا (س) قسم داد و گفت «من دوست داشتم در نیروی هوایی شهید شوم ولی انشاءالله در نیروی زمینی دوران شهداتم فرا برسد.»
علت این همه عشق و علاقهاش به حضرت زهرا (س) را دوستان قدیمی او میدانستند. یکی از آنها میگفت «اوایل سال 1361 در عملیات بیتالمقدس در خدمت حاج احمد بودیم. او فرمانده تیپ نجف بود. نیروها خیلی به او علاقه داشتند.
در حین عملیات به سختی مجروح شد، ترکش به سرش خورده بود. با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. شهید کاظمی میگفت «کسی نفهمد من زخمی شدم. همین جا مداوایم کنید. میخواست روحیهی نیروها خراب نشود.»
دکتر گفت «این زخم عمیق است، باید کاملاً مداوا و بعد بخیه شود» به همین دلیل بستری شد. خونریزی او به قدری زیاد بود که بیهوش شد. مدتی گذشت، یک دفعه از جا پرید!
گفت «بلندشو، باید برویم خط» هر چه اصرار کردیم بیفایده بود. بالاخره همراه ایشان راهی مقر نیروها شدیم. در طی راه از ایشان پرسیدم: شما بیهوش بودی، چه شد که یکدفعه از جا بلند شدی؟ هر چه میپرسیدم جواب نمیداد.
قسمش دادم که به من بگویید که چه شد؟ نگاهی به چهرهی من انداخت و گفت «میگویم، به شرطی که تا وقتی زندهام به کسی حرفی نزنی.»
بعد خیلی آرام ادامه داد «وقتی در اتاق خوابیده بودم، یک باره دیدم خانم فاطمه زهرا (س) آمدند داخل اتاق، به من فرمودند: چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده، نمیتوانم ادامه دهم. حضرت زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو، بلند شو، چیزی نیست، برو به کارهایت برس.»
وقتی حاج احمد به منطقه برگشت در جمع نیروها گفت «من تا حالا شکی نداشتم که در این حنگ ما برحق هستیم، اما امروز روی تخت بیمارستان این موضوع را با تمام وجود درک کردم.»
منبع: تسنیم