چرا میگوییم مالک اشتر؟
نمیدانم از چه زاویهای باید این شخصیت را مورد بررسی قرار داد. هرچه از ویژگیها، روحیات، اخلاق و اندیشه ایشان، یعنی حاج قاسم سلیمانی بگوییم قطعا کلام ناقص میماند. شاید بهتر است از آنچه حاج قاسم به دنبالش بود و سودای تحققش را در سر داشت سخن بگوییم. به عنوان سخن اول و آخر باید این را گفت که علت همگامی مالک اشتر، عمار، مقداد، سلمان و سایر نزدیکان امیرالمومنین علیه السلام با ایشان، چیزی نبود جز هم هدف بودن و دیدن آنچه امیرالمومنین علیه اسلام میدید. این خصیصه در نسبت سنجی حاج قاسم و رهبر انقلاب نیز یافت میشود؛ یعنی دیدن آنجایی که رهبر میبیند.
در توضیح مطلب فوق لازم است بگویم اغلب افراد چشمشان و افق دیدشان، رهبر و سخنان ایشان است در حالی که رهبری سعی دارد با سخنان خود مردم را به سمت دیدن هدف والا سوق دهد تا پیش از اینکه ایشان موضع گیری کنند، مردم خودشان به موضع درست دست یابند. به تعبیر دیگر، حاج قاسم با رهبری هم افق بود همانگونه که اصحاب خاص امیرالمومنین علیه السلام با ایشان هم افق بودند و از همین رو اگر سالها ایشان را نمیدیدند و فرسنگها دورتر مشغول فعالیت بودند، دقیقا همان رفتاری را داشتند که مولا تایید میکند. حاج قاسم نیز به دلیل هم افق شدن با رهبر معظم انقلاب، کیلومترها دورتر از ایشان عینا همان کای را میکرد که ایشان مدنظر داشتند.
حالا سؤال این است که افق حضرت آیت الله خامنهای مدظله العالی چه بود که حاج قاسم همگام با آن پیش رفت؟ در پاسخ به این سؤال لازم است ابتدا اندکی از شرایط زمین بازی و مکان درگیری آگاهی پیدا کنیم. آمریکا نقشهای برای منطقهی غرب آسیا داشت که بر اساس آن میخواستند «خاورمیانهی جدید» یا «خاورمیانهی بزرگ» را پدید آورند. محور اصلی این نقشه و قلب این نقشه عبارت بود از سوریه، لبنان، عراق؛ دولتهایی در این سه کشور بر سر کار بیایند که تسلیم مطلق و نوکر آمریکا باشند تا تمام این منطقه تحت سلطه رژیم صهیونیستی درآید و اندیشه از نیل تا فرات محقق شود.
کتاب «سیل و سردار» روانه بازارنشر شد
کتاب «سیل و سردار» خاطراتی از حضور حاج قاسم سلیمانی در سیل مهیب خوزستان به قلم محمدعلی بخشیپور توسط انتشارات راه یار راهی بازار نشر شد.
«سیل و سردار» مجموعهای از خاطرات حضور به یاد ماندنی سردار دلها سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در جمع مردم سیلزده استان خوزستان است، که یادآور خاطرات آخرین روزهای حیات پربرکت او نیز محسوب میشود.
کسی که به مقوله نظامی از منظر بشردوستی می نگرد پس حتما برای حوادثی همچون سیل و زلزله نیز نمیتواند بیتفاوت باشد و ناآرامی انسانها و جانهای خسته برای او نیز ناگوار است و این ویژگی هم در زلزله هولناک بم و هم در سیل مهیب خوزستان، بیش از پیش در حاجقاسم سلیمانی نمایان شد. آن منطقی که او را در دهه شصت شمسی به جبهههای نبرد حق علیه رژیم باطل بعث و در دهه نود به مبارزۀ علیه داعش کشاند، همان انگیزه او را در دهه هشتاد در میان زلزلهزدگان بم و نهایتاً در سال ۱۳۹۸ به میان سیلزدگان خوزستانی آورد تا ضمن همدردی با مردم، برای کاهش آلام متأثرین از آن سیل کمنظیر قرن، به چارهاندیشی بپردازد.
وارد نشدن خدشه به عنصر کرامت انسانی در سیل خوزستان، برای او دغدغه مهمی بود به طوری که در دیدار با گروههای جهادی میگفت: چه چیزی بالاتر از این است که کرامت یک انسان را حفظ کنید تا از خانهاش آواره نشود یا اینکه در اردوگاهها کرامتش حفظ شود… اگر با حفظ کرامت مردم و بدون خسارت انسانی این کارها را انجام دادیم بدون شک نتیجه مهمی میتوانیم بگیریم.
«سیل و سردار» مجموعهای از خاطرات حضور به یاد ماندنی سردار دلها سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در جمع مردم سیلزده استان خوزستان است که یادآور خاطرات آخرین روزهای حیات پربرکت او نیز محسوب میشود.
علاقهمندان میتوانند این کتاب را علاوه در کتابفروشیها و همچنین از تارنما یا صفحات مجازی ناشر به نشانی raheyarpub.ir تهیه کنند.
۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره بصیرت
در نگاه حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظله العالی برخورداری از عنصر «بصیرت» به مثابه برخورداری از نعمت چشم در انسان است یعنی آن چیزی که به اتکای آن راه از بیراهه بازشناخته میشود.
در نگاه رهبر انقلاب اسلامی برخورداری از عنصر «بصیرت» به مثابه برخورداری از نعمت چشم در انسان است، یعنی آن چیزی که به اتکاء آن راه از بیراهه بازشناخته میشود. در نگاه ایشان حتی ایمان و احساس مسئولیت نیز بدون بصیرت ثمربخش نیست.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در مطلبی ۲۰ جمله برگزیده از بیانات حضرت آیتالله خامنهای دربارهی «بصیرت»، اهمیت و ابعاد آن و چگونگی کسب و تقویتش را بازخوانی کرده است:
*ملاک انقلابی بودن، تقوا، شجاعت، بصیرت، صراحت است. ۱۳۹۵/۳/۶
*در خودتان بصیرت ایجاد کنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید؛ قدرتی که بتوانید از واقعیتهای جامعه یک جمعبندی ذهنی برای خودتان بهوجود آورید و چیزی را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلی مهمّ است. هر ضربهای که در طول تاریخ ما مسلمانان خوردیم، از ضعف قدرت تحلیل بود. ۱۳۷۷/۱۱/۱۳
تور کربلا زمینی - هر روز از 4/700/000 تومان
لیست قیمت
تبلیغ
*اگر ما بصیرت نداشته باشیم، اگر ما بینش درست، چشم باز، هوشیاری لازم نداشته باشیم، نه درست منافع حقیقیمان را تشخیص میدهیم، نه درست راه رسیدن به این منافع را تشخیص میدهیم، نه درست آدمی را که باید این بار بزرگ را بر دوش بگیرد، میشناسیم. وقتی بصیرت نبود مثل انسانی است که چشم ندارد، راه را نمیبیند. ۱۳۹۸/۸/۸
*جوان بایستی در نگاه دینی و نگاه سیاسی عمق داشته باشد تا به هر شبهه کوچکی پایش نلغزد، یا اشتباه نکند در زمینههای مسائل سیاسی. خیلیها در این حوادثی که در همین فتنه سال ۸۸ اتّفاق افتاد لغزیدند؛ آدمهای بدی نبودند [امّا] لغزیدند بهخاطر کم بودن بصیرت. ۱۳۹۴/۸/۲۰
*بعضیها احساس دارند، احساس مسئولیّت میکنند، انگیزه دارند امّا این انگیزه را غلط خرج میکنند؛ بد جایی خرج میکنند؛ اسلحه را به آنجایی که باید، نشانه نمیگیرند؛ این بر اثر بیبصیرتی است. ۱۳۹۳/۹/۶
*اگر بصیرت نبود، همان ایمان ممکن است انسان را به بیراهه بکشاند. کسی که علم ندارد، بصیرت درست ندارد به آنچه پیرامون او دارد میگذرد، گاهی اوقات میشود که راه را عوضی طی میکند؛ همه نیروی او نه فقط هدر میرود، بلکه به کجراهه او را میرساند و میکشاند. ۱۳۹۲/۱۰/۱۹
*این جمله امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) را من بارها در سخنرانیها گفتم: الا وَ لا یَحمِلُ هَذَا العَلَم اِلّا اَهلُ البَصَرِ و الصَّبر. اوّل اهل بَصَر، کسانی که دید درستی دارند، بصیرت دارند، صحنه را میفهمند. بصیرت را روزبهروز باید زیاد کرد. ۱۳۹۴/۹/۴
*بصیرت که نبود، هر چه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، خطر بیشتر است؛ اطمینانى دیگر نیست به این آدم بىبصیرت و بدون روشنبینى که دوست را نمىشناسد، دشمن را نمىشناسد و نمیفهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند. ۱۳۹۳/۹/۶
*وقتی بصیرت باشد، انسان میتواند محیط پیرامون خود و محیطهای دور و نزدیک را بشناسد؛ بصیرت یعنی این. وقتی بصیرت نباشد، انسان مجذوب یک چیزی میشود که واقعاً جاذبهای ندارد. ۱۳۹۵/۸/۲۶
*بصیرت یعنی چه؟ بصیرت یعنی تیزبین بودن و راه درست را شناختن. بایستی مراقبت کرد که انسان در شناخت راهِ درست اشتباه نکند؛ در غبارآلودگی فتنهها بتواند راه را پیدا کند و بفهمد راه درست چیست؛ بصیرت به این معنا است. ۱۳۹۹/۱۲/۲۱
*بصیرت این است که شما بدانید با چه کسی طرفید، بدانید که او درباره شما چه فکری دارد، بدانید که اگر چشم خودتان را بستید و فکر نکردید، ضربه خواهید خورد. ۱۳۹۵/۸/۲۶
*شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیلهاى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناختها؛ بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶
“درآمد دلاری” رو به خودت هدیه بده تا زندگیت تغییر کنه! (بدون محدودیت!)
مشاهده
تبلیغ
*بصیرت یعنی گم نکردن راه، اشتباه نکردن راه، دچار بیراههها و کجراههها نشدن، تأثیر نپذیرفتن از وسوسه خناسان و اشتباه نکردن کار و هدف. ۱۳۹۰/۱۰/۱۹
*بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبلهنما و قطبنماست. قطبنما لازم است؛ بهخصوص وقتی دشمن جلوی انسان هست. اگر قطبنما نبود، یک وقت شما میبینید بیسازوبرگ در محاصره دشمن قرار گرفتهاید؛ آن وقت دیگر کاری از دست شما برنمیآید. ۱۳۸۹/۸/۴
*پروای از خدای متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آن وقت فرقانی هم که خدای متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوااللَّه یجعل لکم فرقانا»؛ این فرقان ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقیقت برای انسان، دستاورد تقواست. ۱۳۸۸/۷/۲
*هر چه مخلصانهتر عمل کنید، خدای متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّه ولیّ الّذین امنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور»؛ خدا ولی شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر میبینید. ۱۳۸۹/۹/۴
*حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنی بینایی ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود. ۱۳۸۹/۸/۴
*ما به مسائل جهانى و مسائل منطقهاى و از جمله مسائل کشورمان، باید نگاه کلان و جامع داشته باشیم؛ این نگاه کلان، به ما معرفت و بصیرتى را عطا میکند که اولاً موقعیت خودمان را، جایگاه خودمان را، ایستگاه خودمان را در وضع کنونى بازیابى کنیم و بفهمیم در چه وضعى قرار داریم؛ بعد هم به ما تعلیم میدهد که براى آینده چه باید بکنیم. ۱۳۹۳/۶/۱۳
*بیبصیرتی را بهخصوص شما جوانها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفتگو با انسانهای مورد اعتماد و پخته، نه گفتگوی تقلیدی - که هر چه گفت، شما قبول کنید. نه، این را من نمیخواهم - از بین ببرید. ۱۳۸۸/۵/۵
*اگر مردمی، امتی از بصیرت برخوردار نباشند، حقایق گوناگون، کار آنها را اصلاح نخواهد کرد؛ گره از مشکلات آنها گشوده نخواهد شد. ۱۳۹۰/۹/۶
رسا
شارلی ابدو؛ از نژادپرستی تا توهین به رهبران ادیان
نشریه شارلی ابدو، مجله طنزچپگرای فرانسوی است که تاکنون با نقد و تمسخر ادیانی مانند مسیحیت و بهویژه اسلام توانسته خود را بر سر زبانها بیندازد.
نشریه شارلی ابدو، مجله طنزچپگرای فرانسوی است که تاکنون با نقد و تمسخر ادیانی مانند مسیحیت و بهویژه اسلام توانسته خود را بر سر زبانها بیندازد. این مجله که پیشتر با نام هاراگیری (خودکشی) منتشر میشد، به واسطه توهین به رهبرانی چون ناپلئون و ژنرال شارل دوگل تعطیل شد؛ پس از چند سال با نام شارلی ابدو دوباره منتشر شد و این بار توهین به مذاهب و رهبران را در دستور کار خود قرار داد.
توهین به مکرون نه، به ادیان آری
شارلی ابدو که به دلیل سطح پایین و نداشتن مخاطب تا سال۱۹۹۲ بارها تعطیل شد پیشینه توهین به مکرون را نیز در کارنامه خود دارد. شکایت مکرون از عوامل انتشار یک کاریکاتور که در آن، وی را در زمان کرونا به هیتلر تشبیه کرده بودند نشان داد قانون فرانسه تنها در مقابل رئیسان جمهور خود پاسخگو است و هتک حرمت به مقامات ارشد این کشور در مقوله آزادی بیان قرار نمیگیرد اما توهین به سایر ادیان و رهبران آن مشمول قانون آزادی بیان میشود.
در حالی که بسیاری از مردم ادیان مختلف برای یکدیگر احترام قائلاند و توهین به رهبران ادیان را جایز نمیدانند؛ در این نشریه، اهانت به پاپ نیز رایج است و کاریکاتورهای متعدد و موهنی علیه این رهبر مسیحیان منتشر شده است. شارلی ابدو حضرت عیسی مسیح که از پاکترین انسانهاست را مورد توهین قرار داده و پس از آن نیز به مقام شامخ زن پاکدامن هستی، حضرت مریم عذرا هتک حرمت کرده و در سال۲۰۱۵ نیز با انتشار کاریکاتوری موهن، به ساحت رسولاکرم(ص) بیاحترامی کرد.
شماره ویژه زنان ایران
ریس، مدیرمسئول شارلی ابدو (یا شارلی هبدو) در سرمقاله شماره ویژه زنان ایران یادآوری میکند این نشریه در ماه گذشته یک «مسابقه کاریکاتور رهبر جمهوری اسلامی» به راه انداخت. از میان ایرانیانی که در مسابقه شرکت کردهاند هشت اثر برگزیده در صفحات دوم و سوم نشریه دیده میشود. شارلی ابدو خود اذعان میکند: «همه شرکتکنندگان در این مسابقه، برنده جایی در جهنم شدهاند…». این فراخوان کاریکاتور در بحبوحه اغتشاشات ایران انجام و نتیجه آن نیز به صورت بسیار توهینآمیز منتشر شد و در بسیاری از خبرگزاریهای ضد انقلاب نیز درست پس از سخنان تأثیرگذار رهبری با بانوان ایران زمین انتشار یافت.از عکس توهینآمیز روی جلد شارلی ابدو که عکسی بسیار کریه از یک زن برهنه است گرفته تا توهینهای مکرر به رهبر معظم انقلاب همگی نشان داد هدفگیری و انتقام گستردهای علیه ارکان مختلف نظام، از رهبر معظم انقلاب تا ریاستجمهوری و زنان ایرانی در دستور کار این نشریه قرار دارد.
رویکرد نژادپرستانهای که پنهان نماند
این نشریه خط مشی خود را ضد نژادپرستی و ضدمذهبی میداند اما واقعیت نشان داده روال و خط مشی سیاستگذاری آن چنین نبوده است. باوجود ادعای فعالیت علیه هولوکاست، شاهد بودیم نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در واکنش به اعتراضات مردمی در توهین به رسولاکرم(ص) در راهپیمایی موسوم به «همبستگی» در پاریس شرکت کرد. صرفنظر از اینکه پشت پرده حمله دو فرد مسلح در تاریخ ۷ ژانویه ۲۰۱۵ به دفتر نشریه و حمله مهاجم سوم به یک فروشگاه یهودی چه کسانی بودهاند باید گفت این نشریه برای رسیدن به اهداف خود دست روی اهداف اسلام ناب گذاشته و این کار را با توهین به پیامبر ختمی مرتبت(ص) آغاز کرد و سپس با هتک حرمت به رهبر انقلاب ادامه داد. اما پرسش اینجاست چرا این نشریه در نقد اسلام کاریکاتوری هیچگاه به صورت جدی سراغ داعش نرفته و تنها اهداف سیاسی را پیگیری کرده است.
هزینهسازی برای توهینکنندگان
بیتفاوت نبودن و ضرب شست نشان دادن موجب جلوگیری از تکرار چنین رویهای از سوی این نشریه هتاک خواهد شد. اگر مسلمانان و حتی جامعه مسیحی در قبال هتک حرمت امثال این فکاهینامهها، واکنش جدیتری نشان داده بودند کار به اینجا نمیرسید. درباره ایران، واکنش وزارت خارجه در پاسخ به اقدامات موهن این نشریه بسیار ضعیف بود. بهجز احضار نیکلاس رش، سفیر فرانسه در تهران و چند محکومیت ساده از سوی آقای سخنگو و تعطیلی انجمن ایرانشناسی فرانسویها اقدام دیگری انجام نشد. البته وقتی وزارت خارجه بیش از یک سال است که سفارت ما در پاریس را با سرپرست اداره میکند، چنین اقدام حداقلی بعید نیست
توهین به رهبر انقلاب آنقدر وقیحانه بود که این موضوع حتماً باید به مجامع بینالملل کشیده میشد و فرانسه را با توجه به شرایط متزلزل دولت مکرون، از طریق دیپلماسی تحت فشار قرار میدادیم. برگزاری تجمع جلو سفارت فرانسه، برگزاری نمایشگاه حقوق بشر دوگانه فرانسه و اقدامات فرهنگی و برگزاری جلسات با استادان حامی جمهوری اسلامی در رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه نیز مؤثر است. همچنین طراحی رویداد کاریکاتور علیه مکرون و هماندیشی هنرمندان و کاریکاتوریستهای داخلی و خارجی نیز بسیار راهگشا خواهد بود. خیزش مسلمانان جهان و آزادگان سراسر عالم در حرکت علیه نژادپرستی نیز بسیار پراهمیت است.
منبع: سایت بصیرت
معارف ثقلین-143
السلام علیک یا عزیزه الزهرا
السَّلامُ عَلَیکِ یَا عَزِیزَهَ الزَّهرَاءِ عَلَیهَا السَّلام وَ السَّلامُ عَلَى أَولَادکِ الشُّهَدَاءالعَبَّاس قَمَرُ بَنِی هَاشِم و بَاب الحَوَائِج
سِمَتِ مادری، برای شخصیتی همچون عباس بن علی که پرچمدار صحرای سوزان کربلا بود، افتخارِ بزرگی است که نصیب بانوی شایسته ای همچون ام البنین شده است. فرزندی همچون ابوالفضل العباس باید در دامان مادری پاک طینت و نیکو سیرت پرورش یافته باشد که چنان رشادت ها و شجاعت های بی نظیری را از خود بر جای گذارد که تاریخ همتای او را به خود ندیده یا به ندرت دیده است.
رهروان فاطمی که پای در جای پای ام البنین “مادر چهار شهید و معلم علم دار کربلا” گذاشتند و چون او فاطمه وار هستی خود را بر سر دفاع از ولایت و اسلام به درگاه خدا ارزانی داشتند.
سالروز وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) را تسلیت عرض می کنیم و روز تکریم مادران و همسران شهدا را گرامی می داریم.
کرامت حضرت ام البنین(علیها السلام)
حضرت ام البنین (س) از زنان بزرگواری است که درگاهش پناهگاه بی کسان و ناامیدان است. از این رو، نزد مسلمانان و شیعیان و دل باختگان آل الله، منزلتی والا دارد و کرامت هایی از او نقل کرده اند آیت الله العظمی حاج سیدمحمود حسینی شاهرودی می فرمود:
من در سختی ها، صد مرتبه صلوات برای مادر حضرت عباس(ع) جناب ام البنین(س) می فرستم و حاجت می گیرم. (ربانی خلخالی، 1378: 140).
آیت الله العظمی سیدمحمد شیرازی می فرمود:
شخصی در عالم مکاشفه، حضرت قمر بنی هاشم را می بیند و عرض می کند: آقا! من حاجتی دارم؛ به چه کسی متوسل شوم تا حاجتم روا شود؟ حضرت می فرماید: به مادرم ام البنین(علیها السلام). (ربانی خلخالی، 1378: 142).
نویسنده کتاب ام البنین (علیها السلام)؛ نماد از خودگذشتگی می نویسد:
خانواده ای ترک زبان و حنفی مذهب به محله ما آمده بودند در میان آنان خانمی بود به نام وزیره که ده سال از ازدواجش می گذشت، ولی هنوز بچه دار نشده بود. اهل محل به او گفتند: چرا به حضرت ام البنین(س) متوسل نمی شوی؟ گفت: این کار سودی ندارد. به او گفتند: هرکس از غذای سفره ام البنین(س) بخورد او را در پیشگاه خدا واسطه قرار دهد، خداوند دعایش را می پذیرد. تو نیز چنین کن، شاید خداوند دختری به تو عطا کند و به مبارکی ام البنین(علیها السلام)، نام او را فاطمه بگذاری. او گفت: می پذیرم به شرط آنکه این مطلب میان من و شما باشد و شوهر و خانواده ام از آن آگاه نشوند.
فردا وزیره با نگرانی و هراس، درحالی که صورت خود را با مقنعه ای پوشانده بود، به مجلس روضه ای در منزل حاجیّه ام عبدالامیر آمد. نخستین مرحله از ذکر مصیبت ام البنین(س) پایان رفته بود و ناله و گریه زن ها بلند بود. با دیدن حالت گریه زنان، دل وزیره نیز شکست و غم هایش افزونی یافت. روضه خوان پس از شرحی درباره فضایل ام البنین(علیها السلام)، برای بهبودی بیماران دها کرد. آنگاه سفره ام البنین(س) پهن شد. وزیره، کمی از خوراکی ها را برداشت و درحالی که اشک هایش جاری بود، از منزل خارج شد. او و شوهرش آن غذای متبرک را خوردند.
یک ماه پس از این رویداد، رنگ چهره وزیره به زدی می گرایید، به گونه ای که کارهایش را به سختی انجام می داد. شوهرش او را نزد پزشک برد. پزشک می گوید: ناراحتی های او نشانه بارداری است. دوران بارداری گذشت و او دختری به دنیا آورد؛ دختری به دنیا آورد؛ دختری که مانند شمعی به خانه تاریک آنان روشنی بخشید. وزیره می خواست برای تبرک به نام ام البنین (س) نام نوزاد را فاطمه بگذارد، ولی خویشاوندان شوهرش مخالفت کردند و نام نوزاد را بشری گذاشتند و وزیره به خاطر سوگندی که یاد کرده بود، کفّاره پرداخت. (عبدالامیر الانصاری، 1375: 42).
بعد از درگذشت همسر اوّل آمدن همسر دوّم در خانه معمولاً با درگیری ها، بگو مگوها و تبعیض هایی میان همسر دوّم و فرزندان همسر اوّل همراه است. این درحالی است که آمدن ام البنین(س) در خانه امام علی (ع) نه تنها اختلافی ایجاد نکرد، بلکه بر مهربانی در خانه و همدلی افراد خانواده افزود.
پاسداشت نهضت عاشورا
سنگینی مصیبت امام حسین(ع) و لزوم پاسداری از نهضت عاشورا و رساندن پیام آن به آیندگان اقتضا می کرد که بازماندگان و وابستگان این حادثه، آن را با هر روش ممکنی زنده نگاه دارند. یکی از این راه ها، برپایی مراسم سوگواری و عزای عمومی بود.
ام البنین(س)یکی از کسانی بود که این وظیفه مهّم را برعهده گرفت و آن را به انجام رسانید. از ویژگی های بسیار مهم ایشان ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل های آینده برساند. بی شک، این موضوع افزون بر بار سیاسی، بارِ عاطفی نیز داشته است. همانگونه که اشاره شد، ام البنین(س) سخنوری توانا و شاعری خوش بیان بود. (کحّاله، 1404ق: ج4، 40؛ امین، 1403ق: ج8، 389). وی به همراه فرزند عباس عبیدالله در بقیع حاضر می شد و بر شهیدان کربلا نوحه سرایی می کرد. (اصفهانی، 1372ق: 90).
نویسنده کتاب ابصارالعین، شعر زیر را از شرح الکامل ابوالحسن اخفش نقل می کند و آن را از سروده های ام البنین(س)در ماتم فرزندش (عباس) می داند:
یا مَن رَأی العباس کَ رَّ علی جماهیر النَّقَد
وَ وَراهُ مِن ابناء حی دَر کلٌّ لَیثَ ذی لُبَد
اُنبِئتُ انَّ ابنیِ اُصیبَ بِرَأسِهِ مقطوعُ یَد
وَیلی علی شِبلی اَما لَ برَأسِهِ ضربُ العمد
لَو کانَ سَیفُهُ فی یَدَیهِ لما دَنَا مِنهُ اَحَد
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1403 ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ ربعی (نقوی)، 1411ق: 26؛ امین، 1398 ق: 114؛ محلّاتی، 1368ق: ج3، 294).
ای کسانی که حمله جانانه عباس(ع) را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش برنمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، درحالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس(ع)، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟
بدین سان ام البنین(س) برای حسین(ع) و فرزندانش عزاداری می کرد و حتی فرزند خردسال عباس (ع) را نیز به همراه می برد. او چنان سوگمندانه نوحه سر می داد که همگان را به گریه وا می داشت. درباره درست بودن اسناد این اشعار به ام البنین(علیها السلام)، باید گفت: به یقین بنابر آنچه گفته شد ام البنین(س) در هنگامه عاشورا زنده بود و به بقیع نیز آمده است. البته درباره اینکه اشعار یاد شده را او سروده باشد، سند محکمی در دست نیست.
گفتنی است ابیات دیگری را نیز به ام البنین(س) نسبت داده اند، مانند این موارد
لا تدعُوَنِّی وَ یَک ام البنین تُذکِّرینی بلیوث العرین
کانت بنونَ لی اُدعَی بهِم و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین
اَربعۀٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ
تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین
یا لَیتَ شِعربی اَکَما اَخبَروا بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1398 ق: 114؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ الحائری، بی تا: 432). ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین(س) مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید.
من فرزندانی داشتم که به سبب آنها مرا ام البنین(س) می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام. ام البنین (س) با این حرکت پرشور خود به بیان حماسه عاشورا و دلیری و شجاعت فرزندان خود، نمایاندن مظلومیت حق وحقیقت، بازگو کردن تاریخ کربلا واعتراض به حکومت جابرانه وظالمانه یزید و امویان دست زد.
ولایت دوستی و ولایت پذیری
عشق و محبت به ولایت با جان او آمیخته بود. او علی (ع) را نه تنها به عنوان همسر، بلکه به عنوان برادر رسول خدا و حجت خدا در میان مردم می دید و همسان به فرزندان معصوم او می نگریست. صفا و صمیمیت در محبت ایشان به مقام ولایت، موج می زد. هرگاه حسنین را بیمار می دید، دست مهربانی بر سرشان می کشید و همچون مادر از آنان پرستاری می کرد. با سخنان مهربانه اش، دل هایشان را آرامش می داد و در برابر آنان فروتنی می کرد. هرگاه با آنان روبه رو می شد، به ایشان لبخند می زد. (سویج، 1377ق: 50).
هنگام وداع با پسرانش وقتی که همراه اباعبدالله به سوی مکّه و کربلا حرکت می کردند، با روی باز از آنان استقبال کرد. پاسداری از وجود حسین را به آنان سفارش فرمود و فداکاری در راه حسین را به آنان گوشزد کرد. (عبدالامیر انصاری، 1375: 24). به راستی، برای او آسان بود که داغ جانسوز چهار فرزندش را ببیند، ولی حسین به سلامت باشد؛ پسرانش در راه حسین قطعه قطعه گردند، وی حسین بماند. از این رو، وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان کربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلکه از حسین پرسید و سراغ حسین را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین باد». (عبدالامیر انصاری، 1375: 26).
وفاداری در سیره حضرت ام البنین علیهاالسلام
وفا صفتی ارزنده و ستودنی است و در هر کسی باشد، او را گرامی و عزیز می گرداند. وفاداری و پای بندی به عهد و پیمان، فضیلتی بزرگ است که حتی در میان صفت های دیگر، خودنمایی می کند و منزلتی والا دارد؛ زیرا آراسته شدن به وفاداری و ملکه شدن آن در روح و روان آدمی، مستلزم پاکی و مراقبت همیشگی و پیروزی بر همه زشتی ها و وسوسه های شیطانی است.
اگر آنچه وفا به آن مربوط می شود، اسلام، امامان معصوم(ع) و خاندان وحی باشند، صفت وفا ارزشی آسمانی به خود می گیرد. ام البنین(علیها السلام) در خاندانی پرورش یافت که وفاداری به ارزش های انسانی در آن فضیلتی سترگ شمرده می شد. از این رو، این خوی خدایی با وجود او درآمیخت و ملکه وجودش گشت. ایشان نیز این صفت را در محضر مولاعلی پروراند و در وجود فرزندانش جاری ساخت. ام البنین (س) همچنان که در زندگانی علی (ع) و فرزندانش، کمال وفا را در حقّ آنان نگاه داشت، پس از شهادت امیرالمؤمنین نیز بر این وفاداری باقی ماند. بدین جهت، پس از شهادت جانسوز علی با هیچ مرد دیگری ازدواج نکرد. (ابن شهرآشوب، بی تا: ج3، 305). همین حس ایمان و وفاداری در وجود ابالفضل تجسم یافت؛ هنگامی که آب گوارا در کف داشت، به یاد لب تشنه بردار، آب را فرو ریخت. (مدرسی، 1382، 15؛ سالکی، ۱۳۸۲: 56).