بیهوده گویی، ریشه ها و راه های درمان آن
یهوده گویی یکی از آفات زبان است که مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در کتاب اخلاق الاهی به «تعريف بيهوده گويى»، «اقسام بيهوده گويى»، «نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع»، «ريشه هاى درونى بيهوده گويى»، «پيامدهاى زشت بيهوده گويى» و «راه هاى درمان بيهوده گويى» پرداخته است که تقدیم علاقمندان می گردد.
فصل چهاردهم: بيهوده گويى
رسول گرامی اسلام(ص): اعظم الناس قدرا من ترك ما لا يعنيه/ ارزشمندترين مردم كسى است كه آن چه را به كار او نمى آيد، ترك كند.
مقدمه
شايسته نيست انسان سرمايه عمر را با سخنان بيهوده و بى فايده از بين ببرد و بايد بكوشد تا از هر لحظه عمر گرانبهايش بهره مند شود و سرمايه زندگانى را به سادگى از دست ندهد. بايد از آن چه مدت كوتاهى در اختيارش گذاشته شده ، بيش ترين استفاده را برده ، براى آخرت خود زاد و توشه اى فراهم آورد؛ بنابراين سخن بيهوده ، حتى براى يك لحظه هم هدر دادن سرمايه است .
بيهوده گويى از آفاتى است كه بيش تر انسان ها به آن مبتلايند و به سبب آن، به وادى آفات ديگر زبان، كشيده مى شوند؛ پس بايد در رفع آن كوشيد و راه را بر گناهان زبان بست .
اين فصل بر آن است كه با بررسى ابعاد گوناگون آفت پيش گفته ، راهى را براى درمان آن ارائه دهد، و موضوع هاى زير در آن مطرح مى شود:
1 -تعريف بيهوده گويى
2 - اقسام بيهوده گويى
3 - نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع
4 - ريشه هاى درونى بيهوده گويى
5 - پيامدهاى زشت بيهوده گويى
6 - راه هاى درمان بيهوده گويى .
(1): تعريف بيهوده گويى
مقصود از بيهوده گويى، به زبان آوردن سخنى است كه فايده مجاز و مشروع دنيايى با آخرتى، مادى يا معنوى و عقلايى يا شرعى نداشته باشد. سخن گفتن از آن چه براى گوينده بهره اى ندارد، بيهوده گويى است كه از آن به شهوت كلام نيز تعبير شده است ؛ البته بى فايده بودن سخن براى گوينده ، به معناى بى ارزش بودن آن براى همگان نيست . چه بسا سخنانى كه براى برخى بى فايده ، و براى ديگران سودمند و مفيد است ؛ از اين رو مفيد بودن را مى توان امرى نسبى به شمار آورد؛ اگر چه ممكن است برخى سخنان ، براى همگان بى فايده باشد.
(2): اقسام بيهوده گويى
الف: سخن گفتن درباره موضوع بى فايده
گاه انسان از موضوعى سخن مى گويد كه هيچ فايده اى براى او ندارد؛ اگر چه ممكن است همان موضوع، براى برخى مفيد باشد؛ در اين حال، سخن او از اقسام كلام بى فايده يا بيهوده گويى به شمار مى رود؛ مانند سخن گفتن از رنگ چشم و موى ديگران كه براى بيش تر افراد بى فايده ، ولى براى برخى از مراكز اطلاعاتى ، مفيد است .
ب: سخن اضافى (فضول كلام)
سخن بيش از اندازه لازم و كافى - اگرچه درباره موضوعى سودمند هم باشد-، از اقسام كلام بى فايده به شمار مى رود؛ البته روشن است كه مقصود از آن، توضيح يا تكرارى كه جهت درك بهتر ارائه مى شود نيست؛ زيرا به چنين تكرارى نياز بوده از آن استفاده مى شود.
ج: سخن نابجا
سخن كافى و به اندازه درباره موضوع سودمند و مفيد، اگر بيرون از جايگاه مناسبش گفته شود، از اقسام كلام بى فايده شمرده مى شود. نابجايى سخن ، گاه از عدم تناسب سخن با مخاطب پديد مى آيد؛ ماننده اقامه برهان هاى غامض و دشوار براى عوام ، و گاه از نبود تناسب زمانى ، مكانى و…مخاطب حاصل مى شود؛ مانند سخن گفتن با افرادى كه از فرط خستگى ، توان گوش سپردن به سخنان گوينده را ندارند.
پرسش بى فايده را هم مى توان از اقسام كلام بيهوده به شمار آورد كه در اين قسم نيز گاه از امرى بى فايده ، پرسيده مى شود؛ مانند آن شخص كه پس از كلام امير مؤ منان على (عليه السلام ): سلونى قبل ان تفقدونى/ از من بپرسيد پيش از آن كه مرا در ميان خود نيابيد، از تعداد موهاى سر و صورت خويش پرسيد و گاه از كسى مى پرسد كه به پاسخ گفتن قدرت يا رغبت ندارد. همه اين ها افزون بر اين كه وقت پرسش كننده را از بين مى برد، وقت پاسخ دهنده را نيز هدر مى دهد و او را به زحمت مى اندازد.اين در صورتى است كه آفتى متوجه آن دو نشود و طرح پرسش براى اظهار فضل ، فخر فروشى و تحقير طرف مقابل نباشد؛ وگرنه افزون بر نابودى عمر، انسان را به وادى گناه نيز مى كشاند و بى مقدار مى كند. براى پاسخ دهنده نيز ممكن است پيامد زشتى را به همراه داشته باشد؛ براى نمونه ؛ آن گاه كه روزه دارى را نا آگاهانه به خوردن و آشاميدن فرا مى خوانند و او مى پرهيزد، از او مى پرسند: ((روزه هستى ؟)) با اين پرسش ، چند مشكل براى پاسخ دهنده پديد مى آيد. اگر بگويد روزه نيستم ، دروغ گفته است . اگر بگويد روزه هستم ، از پاداش عبادت پنهانى او كاسته شده است . اگر پاسخ مثبت دهد و از اين پاسخ ، انگيزه لذت و غرور داشته باشد، به ورطه ((ريا)) افتاده و اگر پاسخ ندهد، به پرسش كننده توهين كرده است . همچنين اگر از شخصى چيزى بپرسد كه او نمى خواهد در آن مورد پاسخى دهد و دوست دارد مساءله از ديد پرسش كننده يا ديگران پنهان بماند، در اين جا پرسش كننده نه تنها وقت پربار خود را هدر داده ، بلكه وقت طرف مقابل خود را نيز گرفته و تباه كرده است بدون اين كه نتيجه خاصى از گفتار خود گرفته باشد. به اين ترتيب ، پرسش بى فايده ، از بدترين نوع كلام بى فايده است .
(3): نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع
نهاد پاك آدمى، از زيان و كاستى نفرت داشته ، انسان را از هر امر زيانبارى باز مى دارد. از سويى عمر، سرمايه اصلى بشر است كه به تندى سپرى مى شود و راهى براى بازگشت آن نيست . با توجه با اين دو نكته ، خرد آدمى ، به ناپسندى گفتار بيهوده حكم كرده ، گزافه گو را سزاوار نكوهش مى داند. شريعت هم با صحه نهادن بر حكم عقل ، انسان را از اين كار باز مى دارد. روايات موجود در اين زمينه ، اهميت پرهيز از سخن بيهوده را نمايان مى سازد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حديث طولانى معراج مى فرمايد: (ديدم ) كه دوزخ ، هفت در داشت و بر هر درى سه جمله نوشته شده بود. بر در پنجم نوشته بودند:
…و لا تكثر منطقك فيما لا يعنيك فتسقط من رحمه الله …/ و در آن چه بيهوده است ، بسيار سخن نگو كه از رحمت خدا ساقط مى شوى .
در جاى ديگرى مى فرمايد: من حسن اسلام المرء تركه ما لا يعنيه/ از خوبى اسلام آدمى است كه آن چه را به كارش نمى آيد، ترك كند.
روايت به روشنى ستايش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از ترك اين رفتار را مى نماياند چرا كه آن را از جمله نيكى ها و محاسن اعتقاد شخص مسلمان شمرده است .
و همچنين به ابوذر غفارى (ره ) فرمود:
الا اعلمك بعمل خفيف على البد ثقيل فى الميزان ؟ قلت : بلى يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) . قال : هو الصمت و حسن الخلق و ترك ما لا يعنيك/ آيا عملى آسان و سبك براى بدن ، و سنگين و پر بها در ميزان اعمال به تو بياموزم ؟ عرض كردم : آرى ، اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت فرمود: خاموشى و خوش خلقى و ترك كار بيهوده .
حضرت در اين عبارت بر اهميت و سنگينى اعمال در آخرت اشاره داشته ، بر ترك سخن بيهوده تاءييد مى فرمايد. در جاى ديگر نيز مى فرمايد:
من راءى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه/ هر كس كلام خود را جزئى از عمل خويش بداند، سخن او كم مى شود، مگر در مواردى كه براى او فايده دارد.
اما على (عليه السلام ) يكى از صفات مؤ منان را دورى از سخن بى فايده بر مى شمرد و از گزافه گويان اظهار شگفتى مى كند:
عجبت لمن يتكلم بما لا ينفعه فى دنياه و لا يكتب له اجره فى اءخراه/ در شگفتم از كسى كه سخنى مى گويد كه در دنيا سودى ندارد و در آخرت اجرى نخواهد داشت .
سخن اضافى - اگر چه درباره امرى مفيد هم باشد - نكوهيده است ؛ زيرا اضافه آن بيهوده است و فايده اى به بار نمى آورد. رسول خدامى فرمايد:
طوبى لمن امسك الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله/ خوشا به حال كسى كه زيادى كلامش را نگاه دارد و زيادى مالش را انفاق كند.
در سخنى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) نيز آمده است :
شر ما شغل به المرء وقته الفضول/ بدترين چيزى كه آدمى وقت خود را به آن سرگرم مى كند، كارهاى زيادى است (كه شامل سخن زيادى هم مى شود.)
روزى اميرمؤمنان على (عليه السلام) از كنار مردى كه فراوان سخن مى گفت ، عبور كرد، ايستاد و خطاب به وى فرمود: يا هذا انك تملى على حافظيك كتابا الى ربك فتكلم بما يعنيك ودع ما لا يعنيك/ اى (مرد!) همانا تو (با اين گفتارت) نامه اى را به سوى پروردگارت نزد دو فرشته نگاهبانت ، پر مى كنى [= گفتار بيهوده تو نوشته مى شود]؛ پس ، از آن چه مفيد است ، سخن بگو و چيز بيهوده را رها كن .
سخن نابجا هم، اگر چه درباره موضوعى مفيد باشد، نكوهيده است؛ زيرا افزون بر آن كه فايده اى ندارد، چه بسا كاستى شخص گوينده را نيز در پى داشته است .
سيدالشهدا حضرت حسين (عليه السلام ) به ابن عباس فرمود:
يا ابن عباس لا تتكلمن بما لا يعنيك فاننى اخاف عليك الوزر و لا تتكلمن بما يعنيك حتى ترى له موضعا فرب متكلم قد تكلم بحق فعيب/ اى فرزند عباس ! هرگز از آن چه بى فايده است ، سخن مگو؛ چرا كه من از وزر براى تو مى ترسم و هرگز از آن چه مفيد است ، سخن نگو تا هنگامى كه جايگاهى مناسب براى سخنت ببينى . چه بسا گوينده اى كه به حق سخن گويد (اما در جايگاه نامناسبش )؛ پس بر او عيب گرفته مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) نيز در گفتارى مانند همين مى فرمايد:
… ودع كثيرا من الكلام فيما يعنيك حتى تجد له موضعا قرب متكلم بحق فى غير موضعه فعنت/ … و بسيارى از سخنان مفيد را ترك كن تا براى آن ها جايگاهى مناسب بيابى. چه بسا گوينده بحقى كه در جايگاه نامناسب سخن مى گويد و در سختى قرار گرفته، نابود مى شود.
پرسش بى فايده هم امرى نكوهيده است؛ چنان كه يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند نزد امام بوديم كه آسمان رعدى زد.
حضرت فرمود: سبحان من يسبح له الرعد بحمده والملائكه من خيفته فقال له ابو بصير جعلت فداك ان للرعد كلاما فقال : يا ابا محمد سل عما يعنيك ودع ما لا يعنيك/ پاك و منزه است كسى كه رعد به ستايش او، و فرشتگان از ترس او تسبيح مى گويند. ابو بصير عرض كرد: فداى تو شوم . آيا رعد هم سخن دارد؛ امام فرمود: اى ابا محمد! از چيزى كه به كارت مى آيد بپرس و آن چه را به كارت نيايد، رها كن .
(4): ريشه هاى بيهوده گويى
عوامل ذيل ، انسان را به وادى بيهوده گويى مى كشاند:
الف: كنجكاوى بيجا
اشتياق به دانستن چيزى كه براى شخص سودى ندارد يا كاوش در مسائل غير مفيد، از عوامل مهم بيهوده گويى است ، البته اين نبايد با مسأله كسب دانش و فهميدن امور مفيد و نيكو، اشتباه شود. مقصود از اين عامل ، حرص به دانستن چيزهايى است كه فقط سرگرم كننده ولى بى فايده اند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص ، يا پرسش از تعداد موهاى سر خود.
ب: علاقه فراوان و صميميت
شدت علاقه به ديگرى، موجب پيدايش ميل فراوان به سخن گفتن با او مى شود كه اين مى تواند انسان را به بيهوده گويى و پر گويى وا دارد. فرد، در اين حال آن قدر سرگرم سخن گفتن است كه به مفيد بودن يا نبودن گفتارش توجه ندارد.
ج: وقت گذرانى
گاه گوينده به اشتباه گمان مى كند كه وقت اضافى دارد و با سخن گفتن مى تواند اين وقت را پر كند؛ براى همين به سخن گفتن درباره هر چيزى پرداخته ، وقت خويش را هدر مى دهد.
د: حب جاه (جلب توجه)
سخن گفتن گاه براى جاى گرفتن در دل ديگران است كه در اين حال ، فرد با سخن گفتن مى كوشد توجه ديگران را به خود جلب كند تا مردم به ارتباط با او تمايل نشان دهند.
(5): پيامدهاى زشت بيهوده گويى
الف: تباه شدن عمر
كم ترين زيان كلام بيهوده براى شخص متكلم ، تباه شدن عمر او است كه بزرگترين سرمايه زندگى او شمرده مى شود. آن چه انسان در اين جهان به دست مى آورد، به سبب عمر او است . انسان مى تواند از اين بخش زندگانى ، براى جهان آخرت خود توشه بردارد و البته با گفتن سخنان بيهوده كه هيچ فايده دنيايى و آخرتى ندارد، اين فرصت از بين مى رود. اگر زمانى را كه صرف سخنان بيهوده مى كند، به سكوت بگذراند و در سكوتش هم به ياد حق باشد، گنجينه اى بزرگ براى آخرت خويش ذخيره كرده است . افزون بر اين ، انرژى خود را نيز نگاه داشته است .
ب: حقارت در اجتماع
كلام بى فايده و اضافى ، سبب كاستى مقام گوينده مى شود؛ زيرا هر سخنى به صورت معمول مخاطبى دارد و مخاطب با شنيدن سخنان بى ارزش از گوينده ، ارج و منزلت پيش از شنيدن را براى او باور نخواهد داشت .
ج: درخواست پوزش
يكى ديگر از آثار زشت بيهوده گويى، اين است كه چه بسا سخنى بر زبان آورد يا برخوردى كند كه از آن پشيمان شود و به ناچار از مخاطب عذر بخواهد؛ حال آن كه در روايات آمده است : (مؤمن وارد كلامى نميشود يا كارى نمى كند كه پس از آن عذر بخواهد.)
د: زمينه سازى گناهان زبان
سخن بيهوده، زمينه ورود انسان به وادى گناهان زبان را فراهم مى سازد؛ زيرا بيهوده گويى ، از شهوت كلام سرچشمه مى گيرد و اين اشتها به سخن گفتن ، خطرهايى چون غيبت ، دروغ ، فرو رفتن در باطل و … را در پى دارد.كسانى كه شهوت سخن گفتن دارند، بسيار آسان تر از ديگران به گفتار حرام دچار مى شوند. روشن است كه بيهوده گويى و پر گويى ، انسان را به وادى گناه نزديك مى سازد؛ زيرا سخن درست ، اندك است و شخص پر گو براى سخن گفتن ، به نادرست روى مى آورد؛ چنان كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثرت ذنوبه و من كثرت ذنوبه كانت النار اولى به/ كسى كه بسيار سخن گويد، خطايش فراوان مى شود و كسى كه خطايش فراوان شود كار بيهوده اش فزونى مى گيرد و كسى كه بيهوده كارى اش فزونى گيرد، دروغش افزون مى شود و كسى كه دروغش فراوان شود، گناهانش بسيار مى شود …
گويا بيهوده گويان، سخن را جزو رفتار خويش به شمار نمى آورند و براى همين است كه به وادى هولناك گناه كشيده مى شوند.
رسول خدامى فرمايد: من لم يحسب كلامه من عمله كثرت خطاياه و حضر عذابه/ هر كس سخنش را از رفتارش به شمار نياورد، خطاهايش زياد و عذابش حاضر مى شود.
ر: دورى از رحمت الاهى
بيهوده گويى، انسان را از رحمت خداوند دور مى سازد. همان گونه كه گذشت، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حديث معراج فرمود: بر در پنجم دوزخ نوشته شده بود: درباره آن چه به كارت نيايد [= براى تو بى فايده است ]، بسيار سخن مگو كه از رحمت خدا ساقط مى شوى
س: از دست دادن امور مفيد
هنگامى كه شخص به امور بى فايده سرگرم مى شود، از آن چه مفيد و سودمند است ، باز مى ماند؛ يعنى نه تنها سودى نمى برد، بلكه منفعت هاى بسيارى را از دست مى دهد.
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه/ هر كس خود را به چيزى كه به كارش نيايد سرگرم سازد، آن چه را كه به كارش آيد از دست مى دهد.
ع: نابودى خرد
عقل، انسان را به پيشرفت و كمال فرا مى خواند. سرگرم شدن به امور زايد و بى فايده ، حركتى در جهت خلاف فرمان عقل بوده ، موجب نابودى آن مى شود.
از امام على (عليه السلام ) نقل شده است: ضياع العقول فى طلب الفضول/ ضايع شدن عقل ها، در جست و جوى كارهاى زايد است .
ف: گمراهى
بيهوده گويى موجب نابودى خرد مى شود و با از دست دادن خرد، انديشه به خطا رفته، انسان، راه كمال و سعادت را گم خواهد كرد.
اميرمؤمنان مى فرمايد: وقوعك فيما لا يعنيك جهل مضل/ قرار گرفتن تو در آن چه به كارت نمى آيد، نادانى گمراه كننده اى است .
و: قساوت قلب
دورى از ياد خدا، دل را سخت مى كند، و نتيجه پر گويى در آن چه به كار نمى آيد، كاهش ذكر خدا، و سرانجام آن، قساوت قلب است .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله فان كثره الكلام بغير ذكر الله تقسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسى/ سخن در غير ياد خدا را زياد نكنيد. همانا سخن بسيار در غير ياد خدا، دل را سخت مى كند. همانا دورترين مردم از خدا، دل شخص سنگدل است .
ش: خستگى شنونده
بيهوده گويى، افزون بر زيان هاى پيش گفته ، موجب ملامت و خستگى شنونده نيز مى شود كه اين خود، بى ميلى شنونده به هم سخن شدن با بيهوده گو را در پى خواهد داشت .
اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد: اياك و كثره الكلام فانه يكثر الزلل و يورث الملل/ از پرگويى بپرهيز؛ زيرا بر لغزش ها مى افزايد و كسالت و خستگى را به دنبال مى آورد.
(6): راه هاى درمان بيهوده گويى
درمان بيهوده گويى از دو راه علمى و عملى ممكن است .
دقت در پيامدهاى سخن بى فايده و يادآورى مستمر آن ها، سبب ترك اين عادت ناشايست مى شود.
بيهوده گو بايد بداند كه عمر عزيزش بر نمى گردد؛ پس نبايد آن را صرف كار بيهوده كند. اگر شدت علاقه، او را به بيهوده گويى وا داشته است، بداند كه با اين كار عمر دوستش را تباه مى كند؛ در حالى كه مى تواند با سخنان سودمند محبت خويش را ابراز كند.
به يادآوردن ارزش والاى ذكر خدا و انديشه در مبداء و معاد نيز او را بر ضد بيهوده گويى، تشويق و تحريك مى كند. شناخت نقش گفتار در ميان ديگر رفتار، گامى بسيار مهم در ترك بيهوده گويى است. آن گاه كه انسان به اهميت نقش سخن در زندگى آگاه شود، ديگر به گفتار بى فايده روى نخواهد آورد.
امام صادق (عليه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: من راءى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه/ هر كس جايگاه سخنش را در ميان رفتارش بشناسد، گفتارش جز در امور مفيد، كم مى شود.
سرگرم شدن به كارهاى مفيد و سودمند، كوششى مناسب براى ترك عادت بيهوده گويى است؛ زيرا پرداختن به بيهوده گويى انسان را از كارهاى سودمند باز داشته است؛ پس براى ترك آن بايد به ضدش عمل كرد.
اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد: من اطرح ما يعنيه وقع الى ما لا يعنيه/ كسى كه آن چه را به كارش آيد كنار گذارد، در آن چه به كارش نيايد [= مفيد نباشد] قرار مى گيرد.
پرداختن به ذكر، دعا، مسائل مفيد علمى و ارشاد و تربيت، از جمله امور مفيدى است كه انسان را از بيهوده گويى دور مى سازد.
منبع: کتاب اخلاق الاهى/ جلد چهارم، آفات زبان/ استاد آيت الله مجتبى تهرانى
تبیین نسبت میان پاداش بهشتیان و جزای جهنمیها با اعمال آنان
مفسر قرآن کریم با بیان اینکه پاداش بهشتیان به اذن الهی بدون حساب و کتاب است، تاکید کرد: قرآن در مورد جهنمیها نیز فرمود که به میزان گناهشان، عذاب خواهند شد،
تبیین نسبت میان پاداش بهشتیان و جزای جهنمیها با اعمال آنان
مفسر قرآن کریم با بیان اینکه پاداش بهشتیان به اذن الهی بدون حساب و کتاب است، تاکید کرد: قرآن در مورد جهنمیها نیز فرمود که به میزان گناهشان، عذاب خواهند شد، ولی این دلیل بر اینکه ممکن است کمتر عذاب ببینند هم نیست.
آیتاللهالعظمی جوادی آملی ۲۰ آذرماه در جلسه تفسیر در مسجد اعظم گفت: خوف دارای درجاتی است که هم مقربان دارای این صفت هستند و هم اصحاب یمین، بنابراین ظاهر آیات از آیه ۴۶ به بعد الرحمان با هم تنافی ندارد، بنابراین اصحاب یمین مشمول جنتان و مقربین مشمول ذواتا افنان و … هستند.
وی با بیان اینکه اختلاف در آفرینش بسیار خوب است ولی این اختلاف به معنای فوت شدن چیزی و ایجاد خلا در آفرینش نیست، افزود: اختلاف، رحمت است و همین اختلاف در شب و روز و فصول و … سبب پیدایش میوهها و … میشود.
آیتالله جوادی آملی بیان کرد: اینکه قرآن تعبیر دو جنت را برای مومنان به کار برده است به معنای دو جنت نیست بلکه مراد بیش از یک جنت است و میتواند بیش از دو جنت نیز باشد که نمونههای دیگری نیز در آیات دیگر داریم.
این مفسر قرآن اظهار کرد: اصل کلی قرآن این است که هر کسی ذرهای کار خوب کند نتیجه آن را خواهد دید ولی در برخی موارد سخن از عشر امثال و سبع سنابل و … است؛ یعنی درست است که این تعابیر به کار رفته ولی منظور این نیست که اگر کسی مالی انفاق کرد هفت مرتبه و ۷۰۰ برابر بیشتر می بیند بلکه خدا واسع و علیم است و به هر کسی بخواهد بی مقدار می بخشد که به حساب در نمیآید.
این مرجع تقلید عنوان کرد: مقربان در حال احتضار مورد احترام فرشتگان هستند و قبل از اینکه وارد قبر شوند با سلام و درود فرشتگان وارد جایگاه خود میشوند که در روایات داریم موقف ۵۰ هزار سال قیامت برای مومن، به اندازه یک نماز است البته برای جهنمیها، به اندازه گناه، کیفر میبینند البته ممکن است کمتر از آن هم باشد.
وی افزود: اینکه قرآن فرمود جزاء وفاقا نه اینکه نمیتواند کمتر از جرم آنان باشد ولی حتما بیشتر از جرم آنان کیفر نخواهند دید.
این مفسر با اشاره به تعبیر مقعد صدق بیان کرد: کسی که نیمه شب ذلیلانه عبادت میکند به او در قیامت اجازه نشستن نزد ملیک مقتدر را میدهند
منبع: خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)
نگاه رهبر انقلاب به"مصرف گرایی"ازمقوله های فرهنگ عمومی
بر اساس بیانات رهبر معظم انقلاب مدظله العالي، مصرف گرایی جزئی از “فرهنگ عمومی” است که این گونه تعریف می شود: “مصرفگرایی یعنی اینکه ما هرچه گیر میآوریم، صرف اموری کنیم که جزو ضروریات زندگی ما نیست".
رهبر معظم انقلاب، “فرهنگ” را نیز این گونه تعریف می کنند:” فرهنگ عبارت است از درک، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسان ها و روحیات و خلقیات آنها در زندگی".
معظم له “مصرف گرا نبودن” را از مصادیق سبک زندگی اسلامی – ایرانی و از بخش های نرم افزاری تمدن می دانند و بر پرهیز جدی از مصرف گرایی در سطح شخصی و ملی تاکید می کنند.
جنبه های ملی مصرف گرایی از جمله تاثیر منفی در سرنوشت اقتصاد ملی، لطمه های تومان اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، زیان های روانی و اخلاقی آن و لزوم اعمال موضوع صرفه جویی به عنوان یک سیاست در خطوط اساسی برنامه ریزی های کشور از دیگر نکاتی است که رهبر انقلاب بر آنها تاکید دارند.
مذمت اسراف و زیاده روی در قرآن، استفاده از روش اسلامی تبیین در خصوص مصرف گرایی و استفاده از ثروت برای آباد کردن آخرت از جمله مواردی است که رهبر انقلاب به آنها اشاره می کنند.
رهبر انقلاب همچنین مصرف گرایی را از سوغات های شوم فرهنگ غرب می دانند و با اشاره به تلاش استکبار و دارودسته خبری و تبلیغاتی اش برای ترویج مصرف گرایی، بر نگاه پرهیزگرانه به مصرفگرائی برای مقابله با تبلیغات دشمن تاکید می کنند.
لزوم “تلاش همگانی برای ترویج فرهنگ پرهیز از مصرف گرایی ” از دیگر نکات حائز اهمیتی است که از بررسی بیانات رهبر انقلاب در این باره به دست می آید.
توصیه هایی برای افراد وسواسی
سؤالی از مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی)
چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شده ام و این موضوع مرا بسیار عذاب می دهد، و روز به روز این حالت در من تشدید می شود تا جایی که در همه چیز شک می کنم و همه زندگی ام بر پایه شک استوار گشته است. بیشترین شک من درباره غذا و اشیاء مرطوب است، به همین دلیل نمی توانم مثل سایر مردم عادی زندگی کنم. وقتی داخل مکانی می شوم فوری جوراب هایم را از پای خود بیرون می آورم زیرا فکر می کنم جوراب هایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهند شد، حتی من بر سجاده هم نمی توانم بنشینم. هر وقت بر آن می نشینم بر اثر وسوسه نفس از روی آن بلند می شوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباس هایم بچسبد و مجبور به شستن آن ها شوم. در گذشته چنین نبودم، اکنون از این کارهایم خجالت می کشم و همیشه دوست دارم کسی را در عالم رؤیا ببینم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم و یا معجزه ای رخ دهد و زندگی ام را دگرگون نماید و به حالت گذشته ام برگردم. امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
پاسخ:
احکام طهارت و نجاست همان است که در رساله های عملیه ذکر شده است. از نظر شرعی همه اشیاء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردی که شارع حکم به نجاست آن ها کرده و برای انسان هم یقین به آن حاصل شده است. در این صورت رهایی از بیماری وسواس احتیاج به رؤیا و معجزه ندارد، بلکه باید مکلّف ذوق و سلیقه شخصی خود را کنار گذاشته و متعبّد و مؤمن به دست ورات شرع مقدس باشد و چیزی را که یقین به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زیرا شما از کجا به نجاستِ در و دیوار و سجاده و سایر اشیایی که استفاده می کنید، یقین پیدا کرده اید؟ چگونه یقین پیدا کرده اید که پرزهای سجاده ای که بر روی آن راه می روید یا می نشینید، نجس هستند و نجاست آن ها به جوراب و لباس و بدن شما سرایت می کند؟ لذا در این صورت اعتنا به وسواس برای شما جایز نیست. مقداری عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرین عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفیق خداوند خود را از وسواس نجات دهید.
شایان ذکر است، افراد وسواسی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مورد نجاست هستند، لازم است برای رهایی خود از بیماری وسواس به توصیه های زیر عمل کنند:
1. از نظر شرع مقدس، در طهارت و نجاست، اصل بر طهارت اشیاء است. یعنی در هر موردی که کمترین تردیدی در نجس شدن آن برای شما حاصل شد، واجب است حکم به عدم نجاست کنید.
2. کسانی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مورد نجاست هستند (به این افراد در اصطلاح فقهی وسواسی گفته می شود)، حتی اگر گاهی یقین به نجاست هم پیدا کردند، باید حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردی که نجس شدن یک شی ء را با چشمان خود ببینند، به طوری که اگر فرد دیگری هم آن را ببیند، یقین به سرایت نجاست پیدا کند، فقط در این موارد باید حکم به نجاست کنند.
استمرار اجرای این حکم در مورد افراد مزبور تا زمانی است که این حساسیت به طور کلی از بین برود.
3. هر شی ء یا عضوی که نجس می شود، برای تطهیر آن، یکبار شستن با آب لوله کشی بعد از زوال عین نجاست کافی است. تکرار در شستن یا فرو بردن آن در آب لازم نیست، و اگر شی ء نجس از قبیل پارچه و مانند آن باشد، باید بنابر احتیاط به مقدار متعارف فشار یا تکان داده شود تا آب از آن خارج گردد.
4. از آن جایی که شما به این حساسیت شدید در برابر نجاست مبتلا هستید، باید بدانید که غبار نجس در هیچ صورتی نسبت به شما نجس نیست و نیز مراقبت از دست های کودک چه پاک باشد یا نجس و همچنین دقت در این که خون از بدن زائل شده یا خیر، لازم نیست. این حکم درباره شما تا زمانی که این حساسیت از بین نرفته ، باقی است.
5. دین اسلام دارای احکام سهل و آسان و منطبق با فطرت بشری است، لذا آن را بر خود مشکل نکنید و با این کار باعث وارد شدن ضرر و اذیت به جسم و روحتان نگردید. حالت دلهره و اضطراب در این موارد زندگی را بر شما تلخ می کند، و خداوند راضی به رنج و عذاب شما و کسانی که با شما ارتباط دارند، نیست. شکرگزار نعمت دین آسان باشید و شکر این نعمت، عمل بر اساس تعلیمات خداوند تبارک و تعالی است.
6. این حالت یک وضعیت گذرا و قابل علاجی است. افراد بسیاری بعد از ابتلا به آن، با روش مذکور از آن نجات یافته اند. به خداوند توکل نمایید و نفس خود را با همت و اراده آرامش ببخشید. ان شاءالله موفق باشید.
و در انتها به این نکته توجه نمایید که وسواس حرام است و شخص وسواسی جایز نیست به شک خود اعتنا کند (بلکه یقین چنین فردی نیز اگر برخاسته از وسواس باشد، معتبر نیست.) [1]
پی نوشت:
[1] اجوبة الإستفتائات، ص64 تا 67، س311 و 312 / رساله آموزشی، فصل دوم: طهارت، درس9، نجاسات(3) ، ص46، مورد پنجم: وسواس و درمان آن / استفتاء از دفتر معظم له، باب طهارت، م20 / آموزش مصور احکام، ص139
منبع:
سایت سراج
آسیبهای استفاده زیاد از کامپیوتر
با توجه به اینکه استفاده از کامپیوتر مزایای بسیاری دارد و امروزه دیگر نمیتوان از کامپیوترها دور بود، اما باید توجه داشته باشیم که استفاده زیاد از آنها معایب و ایراداتی هم دارد و باعث بروز آسیبهایی در کاربران میشوند. در این مقاله به بیان چند آسیب که به علت استفاده زیاد از کامپیوتر به کاربران وارد میشود را بیان میکنیم.
تاثیر کامپیوتر بر مچ دست و چشمها
کار با کامپیوتر نیازمند حرکات تکراری توسط دستهاست. بهطور مثال دستها معمولا در حال کار کردن با ماوس و یا کیبورد هستند که منجر به حرکات تکراری میشود. این حرکات میتواند باعث ایجاد سندروم مجرای مچ دست شود. سعی کنید مچ و دستان خود را در بهترین حالت قرار داده و در هر از چند گاهی استراحتی به دستان خود دهید. همچنین خیره شدن طولانی مدت به مانیتور میتواند دچار خستگی و خشکی چشمها شود.
نشستن بیش از حد
زیاده روی در هر کاری میتواند نتایج منفی و زیان باری داشته باشد. استفاده از کامپیوتر هم از این قاعده مستثنی نیست. نشستن بیش از حد پشت کامپیوتر هم میتواند آسیهای جدی به بدن انسان وارد کند. ایستادن بیش از حد هم نتایج نامطلوبی در بر خواهد داشت. در این رابطه بهترین توصیه این است که هر از چند گاهی از سرجای خود بلند شوید و بعد از چند دقیقه دوباره به جایگاه خود برگردید.
عادت به واکنشهای سریع
سرعت کامپیوترها روز به روز افزایش پیدا میکند و تعداد نرمافزارها و وظایفی هم که انجام میدهند گستردهتر شده است. کاربران کامپیوتر و اینترنت هر روز در حال کارکردن با ابزاری هستند که سریعا نتایج و جواب درخواستهای کاربران را میدهند. این اتفاق در دنیای کامپیوتر و در زمانی که در حال استفاده از کامپیوتر و اینترنت هستیم بسیار خوب و مفید است اما یک نتیجهی منفی در زندگی روزمره و خارج از کامپیوتر برای کاربران دارد. این جریان باعث عادت افراد به واکنشهای سریع و پاسخهای فوری میشود و کاربران انتظار دارند به جوابهای مورد نیاز خود در کوتاهترین زمان ممکن دست یابند. در این صورت افراد خیلی زود هم از خواستههای خود خسته میشوند و ناامید میشوند به خصوص وقتی چیزی به درستی و در زمان مورد نیاز پاسخگوی افراد نباشد.
محدود کردن یادگیری و ایجاد وابستگی
کامپیوتر و اینترنت یک ابزار بسیار کارآمد در زمینهی یادگیری و آموزش هستند. البته این یادگیری و آموزش نیازمند تمرکز است. استفاده بیش از حد از کامپیوتر میتواند تمرکز را کاهش داده و باعث ایجاد وابستگی شود. برای درک این نکته فرض کنید شما هر روز توسط یک نرم افزار بررسی غلطهای املایی یک متن را ویرایش میکنید. درست است که این کار باعث از بین رفتن غلطهای متن میشود اما کاربر کار خواصی انجام نداده و این کامپیوتر است که غلطها را یافته پس هیچ چیز به علم کاربر اضافه نشده و شاید هیچ موقع شکل صحیح آن کلمات را یاد نگیرد و اگر روزی به آن نرم افزار دسترسی نداشته باشد نتواند متنها را ویرایش کند.
افزایش احتمال به خطر افتادن امنیت اطلاعات
اگر از آن دسته از افراد هستید که از کامپیوتر و وسایل کامپیوتری زیاد استفاده میکنید پس باید بدانید با این کار احتمال به خطر افتادن اطلاعات شخصی خود را افزایش میدهید. تقریبا امروز همهی وساسل کامپیوتری و ارتباطی به اینترنت متصل هستند و اطلاعات بسیار زیادی در خود نگهداری میکنند که این قضیه میتواند امنیت اطلاعات را به خطر بیاندازد.
زیان به محیط زیست
تقریبا میتوان گفت با همین سرعت زیادی که کامپیوترها، گوشیها، تبلتها و سایر لوازم الکترونیکی وارد بازارها میشوند، با همین سرعت هم کامپیوترها و گوشیهای قدیمی از رده خارج میشوند و معمولا به دور انداخته میشوند که باعث به وجود آمدن حجم زیادی از زبلاههای الکترونیکی میشود. این زبالههای الکترونیکی تاثیرات منفی بسیار زیادی را به محیط زندگی بشر وارد میکند.
باعث کاهش مشاغل میشود
کامپیوترها هر روز سریعتر و هوشمندتر میشوند و یکی از نگرانیها درباره آنها این است که جای انسانها در مشاغل را بگیرند و دگیر نیروی کاری انسانی توان رقابت با آنها را نداشته باشد. این اتفاق میتواند باعث از بین رفتن بسیاری از مشاغل شود و انسانهای زیادی را بیکار کند. البته شاید در حال حاضر این رویداد خیلی محسوس نباشد اما در آیندهای نه چندان دور احختمال وقوعش وجود دارد. همانطور که در حال حاضر در بسیاری از کارخانههای بزرگ دنیا خطوط تولید به کامپیوترها، ماشینها و رباتها سپرده شده و انسانها دخالت زیادی در آنها ندارند.
با پیشرفت کامپیوترها و سایر لوازم الکترونیکی و ارتباطی، زندگی انسانها در بسیاری از موارد آسان شده و همچنین امکانات بسیار زیادی هم در اختیارمان قرار گرفته است اما در برخی موارد هم زیانآور بوده است. همانطور که در ابتدا گفتیم باید مراقب استفاده بیش از حد از هر چیزی بهخصوص کامپیوترها و لوازم الکترونیکی و ارتباطی هم باشیم که باعث آسیبی به ما و زندگیمان نرسانند.
صفای میان شیعیان
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ يَجِيءُ أَحَدُكُمْ إِلَى أَخِيهِ فَيُدْخِلُ يَدَهُ فِی كِيسِهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا يَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِينَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَيْءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد».كافى، ج 2، ص 174
فى الكافى، عن الباقر (عليهالسّلام)؛ «أ يجىء احدكم الى اخيه فيدخل يده فى كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه». حضرت امام محمد باقر (عليهالسّلام) از يكى از اصحابشان سؤال ميكنند - كه اين مقدمه ديگر ذكر نشده كه آن صحابى كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اينها ديگر توى اين روايت نيست - كه آيا در آنجائى كه شما هستيد، وضعيت اينجورى است كه يكى از شماها بيايد دستش را توى جيب برادر دينىاش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توى جيب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به اين حد رسيدهايد كه جيبتان براى همديگر رايگان باشد؟
مرحوم حرزالدين نقل ميكند كه شيخ خضر در زمان مرحوم كاشفالغطاء از علماى بزرگ بود و خيلى مورد توجه مردم قرار داشت. ميگويد در روز عيد، مردم نجف و عشاير و اينها كه به شيخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدايا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همين طور جلوى ايشان ميگذاشتند و ايشان هم آن پولها و طلاها را جلوى دستش گذاشته بود و همان طور روى هم كوت شده بود. بعد شيخ جعفر كاشفالغطاء آمد. معلوم ميشود آن وقتها هنوز شيخ جعفر به مقام رياست نرسيده بود. ايشان آمد و نشست و چشمش به اين پولها و طلاها افتاد. بعد يواشيواش نزديك ظهر شد و مردم رفتند. شيخ جعفر بلند شد گوشهى عبايش را پهن كرد و اين طلاها و پولها را گوشهى عبايش ريخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شيخ خضر هم نگاهى كرد و چيزى نگفت؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا!
حالا اين قصهاى كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنبالههايش باز از اين جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال ميكنند كه در اموال شخصى، شما اينجور هستيد كه مثلاً قبايتان را آنجا آويزان كردهايد، رفيقتان مىآيد دست ميكند توى جيب قباى شما و يك مقدار پولى كه لازم دارد، برميدارد و بقيهاش را آنجا ميگذارد و بعد راه مىافتد ميرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشويد؟ چنين وضعى بين شما هست؟ «فقيل ما اعرف ذلك فينا». آن راوى گفت كه در بين خودمان اينجور وضعى نيست. «فقال فلا شىء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبرى نيست، هنوز چيزى نيست.
من اينجا اين حاشيه را اضافه كنم كه اين مالِ زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شيعه تدريجاً داشت شكل ميگرفت. بعد از حادثهى عاشورا، در ظرف اين 33 سال، 34 سالى كه دوران امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) بود، تدريجاً و يواشيواش مردم جمع ميشدند؛ چون بعد از حادثهى عاشورا، آن شدت عملى كه به خرج داده شده بود، شيعه را متفرق كرد؛ بعضىها برگشتند، بعضىها منصرف شدند، بعضىها از ولايت اهل بيت پشيمان شدند؛ هر كسى به يك طرفى رفت. در اين 34 سال، يواشيواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) مردم بيشتر جمع شدند. مردم تدريجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزديك و دور، جمع ميشدند. اين مال آن وقت است كه حضرت ميخواهند بگويند اين كانونهاى تشيع را بايد در سرتاسر دنياى اسلام اينجورى تشكيل دهيد، اينجور با هم باصفا باشيد.
حضرت وقتى فرمودند «فلا شىء» - هنوز هيچ خبرى نيست؛ آنى كه بايد بشود، نشده است - آن طرف ترسيد؛ «قيل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اينجا و در خيلى جاهاى ديگر به معناى مردن نيست؛ به معناى بدبخت شدن است: يعنى پس ديگر بدبخت شديم آقا؟ ديگر هيچى نيست؟ «فقال انّ القوم لميعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اينجا جمع «حلم» است. مادهى «حَلُمَ يَحلُمُ» به معناى حلم ورزيدن است؛ با «حَلَمَ يَحلُمُ» كه به معناى رؤيا و اضغاث احلامى كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ يَنصُرُ است، حَلَمَ يَحلُمُ است؛ اين از باب شَرُفَ يَشرُفُ است؛ حَلُمَ يَحلُمُ. اينجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردبارى و آن ظرفيت لازم نرسيدهايد. بنابراين به معناى هلاك نيست كه بگوئيم نابود شديد، عذاب خدا گريبان شما را گرفت؛ نه، به معناى اين است كه هنوز آن ظرفيت لازم را پيدا نكردهايد.
شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر عليهالسّلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظله العالي در جلسه درس خارج فقه ِ ششم دیماه 89 (بیست و یكم محرمالحرام 1432)