کارآمدی به مثابه مرکزثقل سیاست ورزی
از دیدگاه ها و زوایای مختلفی به دولت نگریسته شده؛ برخی آن را ابزار سلطه یک طبقه بر سایر طبقه ها، برخی آن را کانون مبارزه طبقاتی، برخی آن را دارای استقلال نسبی از طبقات، برخی دیگر آن را ابزار حفظ تعادل در نظام اجتماعی و… دانسته اند. از هر دیدگاه و زوایه ای که به دولت بنگریم، یک واقعیت بسیار مهم این است که بخش مهمی از مسائلی که در هر جامعه ای طرح و حل می شود، وابسته به ماهیت دولت، کیفیت سیاست ورزی از سوی آن و بویژه معادله و رابطه آن با نیروهای سیاسی و اجتماعی است. به عبارتی، دولت در هر جامعه ای، بازیگری است که در بستری اقدام می کند که در آن با حساسیت ها، انتقادها، رقابت ها و حتی تخریب های رقیبان، منتقدان و مخالفان روبرو است. نکته مهم این است که این مسائل که محصول کیفیت رابطه ی دولت با نیروها و نخبگان سیاسی و اجتماعی است، نباید به اندازه ای برجسته و بر آنها تأکید شود که قدرت دولت به جای آنکه صرف رتق و فتق امور و پیشبرد توسعه جامعه شود، درگیر این قبیل مسائل شود. هرچند در اینجا منظور این نیست که باید از انتقاد نسبت به دولت و سیاست های آن جلوگیری شود، بلکه منظور این است که این قبیل مسائل نباید آنچنان مهم شود که به جای توجه به کارآمدی دولت، این دستگاه گرفتار مسائل و نگاه های سیاسی و بی ثمر شود. واقعیت آن است که انتقاد، رقابت و… اگر در راستای کارآمدی و توفیق در حل مشکلات باشد، بسیار مفید و سازنده است، اما اگر بهانه ای برای مچ گیری و به گل نشاندن ماشین سیاسی دولت و قوه حرکتی آن در حوزه اقتصاد باشد، در آن صورت، انتقاد، رقابت و… از مسیر صحیح و منطقی خود خارج شده و دچار بدکارکردی(disfunction) شده است.
البته این موضوع یک طرفه نیست و دولت نیز باید از طرح مسائل حاشیه ای و فرعی به معنی سرپوش گذاشتن بر واقعیت های جامعه پرهیز کند. سخنانی از قبیل آنچه رئیس جمهور محترم در روز 22 بهمن مطرح کرد نه تنها کمکی به حل مسائل اصلی مردم نمی کند بلکه زمینه تحریک جریانات سیاسی برای به انحراف کشیدن موضوع را فراهم می کند و لذا خود دولت هم از این دست اظهارات متضرر می شود چرا که بخش زیادی از انرژی دولت که باید صرف کارآمدی او شود به مسائل حاشیه ای معطوف می شود.
همانگونه که قبلاً نیز اشاره کرده ایم، در کشور ما معمولاً مرز میان رقابت و مصلحت و همچنین، انتقاد و تخریب چندان مشخص نیست و گاهی آنچه که انتقاد خوانده می شود، چیزی جز تخریب نیست و یا اینکه به بهانه رقابت سیاسی، در عمل مصالح کلان کشور و نظام مورد تهاجم قرار می گیرد. به عبارتی، در بحث و انتقاد از دولتهای مختلف و سیاست های آنها در برهه های مختلف، همواره جانب انصاف رعایت نشده و حجم تخریب ها و حملات بیش از انتقادهای سازنده و پیشنهادهای کارشناسانه بوده است، به گونه ای که همین مسأله، خود عاملی برای اتلاف انرژی و ظرفیت دولت ها بوده است.
اکنون که مهمترین مسأله کشور، ارتقای کارآمدی و توفیق در حل مسائل و مشکلات زندگی روزمره مردم است، نخبگان سیاسی به جای توجه به این مسأله، افکار عمومی را کانونی برای مبارزه سیاسی می دانند که به هر طریق ممکن باید توسط آنها فتح شود. از اینرو، نگاه نخبگان و جریان های سیاسی، بیش از آنکه در راستای کمک به برای حل مشکلات باشد، سیاسی و انتخاباتی است؛ برخی از اصلاح طلبان علی رغم حمایت های متعدد از دولت و نقش آفرینی تعیین کننده در روی کارآمدن آن، اکنون معتقدند که ضعف ها و ناکارآمدی های دولت نباید به پای آنها نوشته شود و بنابراین، باید هر چه زودتر راه خود را از دولت جدا کنند. اصولگرایان نیز که دولت را وابسته به جریان اصلاحات و رقیب خود می دانند نشانه هایی جدی از کمک به دولت در این قضیه مشاهده نمی شود.
در مجموع به نظر می رسد که کیفیت رابطه جریان های سیاسی و دولت، مطلوب نبوده و این موضوع به هیچ وجه به صلاح کشور نیست؛ زیرا از یک سو کشور اکنون درگیر فضای انتخاباتی نیست و نباید همه مسائل را جریانی، سیاسی و انتخاباتی دید و از سوی دیگر، باید دقت کرد که مسأله اصلی کشور اکنون چیست. آنگونه که واقعیت ها نشان می دهد و مقام های رسمی کشور نیز در اظهارنظرهای متعدد خود بیان کرده اند، اقتصاد و مسائل معیشتی مردم، اکنون مهمترین مسأله کشور و نیازمند پاسخ درخور و انجام اقدامات مقتضی برای کاستن از بار مشکلاتِ این حوزه است. درواقع، اگر رسالت اساسی نخبگان را تلاش برای حل مشکلات کشور بدانیم، اکنون بر همه نخبگان فرض است که بدون توجه به مسائل جناحی و سیاسی، برای حل و رفع چالش های موجود در کشور به دولت کمک کنند.
آنچه که در این میان بر ضرورت و اهمیت این بحث می افزاید این است که افکارعمومی، کارآمدی و موفقیت دولت را کارآمدی و موفقیت نظام و مجموعه نخبگان سیاسی کشور می داند و از این رو، چنانچه ضعف و نقص در عملکرد دولت موجب نارضایتی، ناامیدی و بدبینی مردم شود، افکارعمومی علاوه بر دولت، کلیت نظام و همه جریان های داخل آن را نیز مقصر می داند. بنابراین، ضرورت، عقلانیت و در عین حال، مصلحت سیاسی ایجاب می کند که جریان ها و نخبگان سیاسی، کارآمدی و تلاش برای حل مشکلات را سرلوحه تلاش ها و اقدامات خود قرار دهند و رابطه خود با دولت را بر مبنای این متغیر مهم تنظیم کنند. درواقع، به منظور تلاش هم افزایانه و افزایش سرعت و کارآمدی در حل مشکلات موجود در کشور، نخبگان و جریان های مختلف سیاسی باید اندکی در نوع نگاه خود به سیاست ورزی تغییر ایجاد کنند و آن را نه به عنوان کانونی برای مبارزات سیاسی و جریانی، بلکه به عنوان قوه محرکه ای که باید چرخهای فروخفته اقتصاد کشور را به جریان اندازد، نگاه کنند در عین حال به نظر می رسد که بیش از همه، بر دولت فرض است که زمینه های لازم برای بهره گیری از همکاری و ظرفیت های مجموعه نیروهای کشور را فراهم کند.
منبع: سایت بصیرت
مراسم آنلاین سوگواری شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به زبان انگلیسی
به اطلاع طلاب گرامی می رساند؛ پیرو برگزاری مراسم سوگواری شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به زبان انگلیسی توسط حجت الاسلام و المسلمین سکالشفر در روز دوشنبه 30 بهمن 1396 ساعت 19 الی 20، در جامعه المرتضی، این امکان فراهم گردیده است که طلاب محترم حوزه های علمیه خواهران سراسر کشور بتوانند از این جلسه به صورت برخط (آنلاین) بهره مند گردند. در ضمن امکان استفاده از جلسه به صورت برون خط (آفلاین) نیز فراهم می باشد.
براي شركت به صورت آنلاين در این جلسه مي توانيد از طريق ذيل اقدام نماييد
شبکه کوثرنت>> سامانهها>> سامانه سیما>> درسهای موجود>> مرکز آموزشهای غیرحضوری (فرهنگی)>> جلسه سوگواری شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به زبان انگلیسی>>
عارضهای به نام «خودتخریبی»
▬ در زندگی هر سیاستمداری موقعیتهایی پیش میآید که طی آنها احساس میکند که باید خطاهای ادراکی ناشی از وفور دیدگاه منفی در کشور را اصلاح کند. وقتی ملتی از مواجهه مستقیم با دشمن بیرونی فراغت مییابد، یا احساس کاذبی از فراغت نزد برخی پدید میآید، منازعات و حرف و حدیثها به سمت و سوی درون معطوف میشود. ما به قرینه رویداد تاریخی فروریزی امپراتوری روم پس از فراغت از مناقشات خارجی، به این عارضه تخریب درونی، «سندرم زوال امپراتوری روم» اطلاق میکنیم. آگاهی بموقع سیاستمداران، از این وضعیت «خودتخریبی» میتواند نقش بسزایی در کنترل و محدودسازی پیامدهای منفی ناشی از آنها داشته باشد. سیاستمدار میتواند این مشکلات و علائم را تشخیص دهد، نسبت به این علائم هشدار دهد، و سمتوسوها را اصلاح کند.
▬ وقتی «خودتخریبی» به جای مکانیسمهای دفاعی درست قرار میگیرد، نتایج کارها و عملکردها و نهادها و سازمانها، در سطحی پایینتر از حد انتظار قرار میگیرد. در هر شرایطی، نتایج عملکردهای نهادی و سازمانهای مستقر، به عنوان معیار اندازهگیری و چوب محک «اعتدال حکمرانی» تلقی میشود. هنگامی که به طور پیوسته عملکردهای نهادهای مختلف، ضعیفتر از حد انتظار است، باید بدانیم که مشکل از یکی دو نهاد عملیاتی کشور نیست، بلکه یک عمق اخلاقی دشواریآفرین در کار است. در واقع، این سبک و طرز فکر و اندیشه است که سیاست را در سطح نهادی به لکنت میکشاند. در این حالت، باید ریزبینیهای فرهنگی را فعال و گسترده کنیم. اینجا چند نکته هست؛ یکی آن که باید رسم زود قضاوت کردن را برانداخت. یکی از اشتباهات رایج بین اغلب نخبگان و تشکلهای سیاسی در شرایط «خودتخریبی»، سبک شمردن «قضاوت» است؛ و در وضعیت سبک شمردن «قضاوت»، سادهترین کار، «منفیبافی» است. برای «منفیبافی»، تنها قدری حس و حال پرخاش لازم میآید، در حالی که «واقعنگری مثبت و رو به آینده»، مستلزم ارائه طراحیهایی برای آینده است، و اتخاذ این دیدگاه همواره دشوار خواهد بود.
▬ از دیدگاه دیگر، حالا که در شبکههای اجتماعی، هر یک از مردم به «روزنامهنگار» بدل شدهاند، فرهنگ معیوب و وارداتی «روزنامهنگاری کثرتگرا» به یک اپیدمی بدل شده است. این جامعه همین کژالگوی وارداتی را در دست دارد و با آن، میتواند بدون اطلاعات وسیع، در مورد وجوه منفی همه امور سخن بگوید؛ در این کژالگو، اصل اصیل و رکن رکین، «منفیبافی» است. «غنیمت شمردن» نقاط مثبت و قوت، اصلاً خبر و مطلب قابل توجه محسوب نمیشود. لحنهای تند و فازهای منفی سکه رایج شبکههای اجتماعی شدهاند. با این روحیه، مردم از همدیگر فاصله میگیرند، و به هم بدبین میشوند. اگر مردم به هم بدگمان شوند، و این بدگمانی بسیار شود، اعتماد متقابل بین آنها از بین میرود. پس باید در سبکهای ارتباطی تجدید نظر کنیم؛ باید با ایجاد جو صمیمیت و اعتماد بین یکدیگر، به اجزای تشکیلدهنده یک «من برتر» تبدیل شویم.
▬ نکته بعد این است که همه باید متقاعد شوند که از پنجه انداختن بیهوده به چهره یکدیگر بپرهیزند، و لااقل از سرزنش کردن و مقصر دانستن عواملی که خارج از کنترل هستند دوری کنند. در شرایط «خودتخریبی»، نخبگان جناحی به وقت خطا، به شکلی ناشیانه و نادقیق، به رصد عیوب گروههای رقیب مشغول میشوند. چنین پرخاشهایی نه تنها دردی از کشور دوا نمیکنند، بلکه موجب غفلت از ریشه اصلی مشکلات و نواقص میشوند.
▬ مطلب دیگر، روحیه مثمر ثمری است، این روحیه که فعالان اجتماعی و مدنی به خود هموار کنند که «من هم به سهم خود قدری مقصر مشکلات هستم». این موجب میشود، که همه به نحوی درگیر فعالیت اجتماعی شوند. این مشغولیت موجب میشود که دشواریهای عملیاتی برای همه در سطوح متفاوتی معلوم و ملموس شود؛ «انصاف» جز با این دغدغه هماهنگ برای یافتن راه حل دشواریها به دست نمیآید. البته پرخاش و منفیبافی راحت است و در هر شرایطی میشود چیزی در مذمت دیگران گفت، ولی وقتی افراد مشغول حل و فصل مسائل شوند، ادراک متقابل که همان «انصاف» است، قوت میگیرد.
▬ چشمانداز دیگر به رواج «منفیبافی» این است که این شرایط پرخاشگر، وقتی واقع میشود که جریان ایدههای جدید کند شود یا اصلاً خشک گردد، و در نبود راهحلها، فقط نارضایتیها بماند. سیاست امروزی بدون تزریق مستمر ایدههای نو و خلاقانه، خیلی زود از نفس میافتد و راه به جایی نخواهد برد. برای حل مسائل و چالشهای انبوه دنیای جدید به ایدههای تازه و نو به نو نیاز هست؛ و این تکلیف فعالان سیاسی و مصلحان اجتماعی است که برای ورود و رواج ایدههای نو در درون کشور زمینهسازی کنند. وقتی خودزنی رواج مییابد، نشانه آن است که فعالان سیاسی و اجتماعی، مسیر آسان زندگی را انتخاب کردهاند و گاهگاه از منفیبافی بیانتها غرق لذت میشوند. در چنین شرایطی باید دنبال تحریک مجاهده عقیدتی و حس تکلیف رفت و مهارتهای مهمی را گسترش داد.
یک سوی این مهارتها این است که باید جو هراس از منفیبافی علیه نوآوری و ایدهپردازی را بشکنیم؛ اگر جو عمومی جامعه به گونهای بود که موجب رنجش و حتی تنبیه افراد نوآور و مبتکر شود، باید آشکار و واضح در قواعد صدرنشینی و قدربینی تجدید نظر کنیم، و آن را از غوغای مطبوعات و رسانهها بیرون بکشیم. برای این منظور اصلاح گفتارهای مطبوعاتی و رسانهای که زیر سایه دموکراسی کثرتگرا فقط رقابتهای بیرحمانه را میشناسند، لازم است؛ باید «مهارت گوش دادن» را به جای مهارتهای منفی فریاد زدن بر سر همدیگر ترویج کرد. یکی از دامهای مهلکی که در یک جامعه با سطح بالای «خودتخریبی» پدیدار میشود، این احساس در افراد این جامعه و خصوصاً نخبگان است که بیشتر و بهتر از سایرین میفهمند و آنها هستند که باید سخن بگویند و دیگران باید گوش کنند؛ اما، واقعیت آن است که در شرایط فعلی، همه بیش از هر چیزی به ایدهها و راه حلهای نو نیاز دارند، که این ایدهها باید از جانب مردمی ارائه شود که از نزدیک دستی بر آتش دارند؛ پس، منطقی این است که فضایی برای گفتار همه فراهم شود، و این، مستلزم تبلور ظرفیت شنیدن نزد همه است، و نهایتاً، این مهم محقق نمیگردد، مگر آن که مردم به فازهای منفی علیه یکدیگر یا اقشاری از جامعه، جداً ترتیب اثر ندهند و این را گناه به حساب آورند.
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
نماهنگ | در پناه پرچم انقلاب
انتقاد با دفاع از انقلاب منافات ندارد
پیام تسلیت در پی حادثه تلخ سقوط هواپیمای مسافربری
در پی سقوط هواپیمای مسافربری تهران-یاسوج و جانباختن تعدادی از هموطنانمان در این حادثه، حضرت آیتالله خامنهای پیام تسلیتی صادر کردند. متن پیام به شرح زیر است:
بسمهتعالی
سانحهی مصیبتبار سقوط هواپیمای مسافربری که به جان باختن چندین نفر از هممیهنان عزیزمان انجامید دلها را لبریز از اندوه و تأسف کرد. اینجانب مراتب تأثر عمیق و همدردی صمیمانهی خود را با خانوادههای داغدار آنان ابراز میدارم و صبر جمیل و اجر جزیل برای آنان و رحمت و مغفرت الهی برای جانباختگان از خداوند متعال مسألت میکنم. مسئولان ذیربط لازم است همهی تلاش و همکاری خود را برای اقدامهای لازم در این مورد بکار برند و امکان تکریم و تشییع پیکرهای آنان را فراهم سازند.
سیدعلی خامنهای
۲۹بهمن۱۳۹۶