ثبت نام دوره های آشنایی با معارف مهدویت
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عرفنی حجتک
به حول و قوه الهی و با عنایات خاص حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، معاونت فرهنگی تربیتی مرکز آموزشهای غیرحضوری در نظر دارد با هدف ارتقاء سطح آشنایی طلاب حوزه های علمیه خواهران با معارف ناب مهدوی و لزوم تبلیغ و ترویج آن در جامعه،دوره های آشنایی با معارف مهدویت را با همکاری مرکز تخصصی مهدویت به صورت غیرحضوری برگزاری نماید.
جهت آگاهی از نحوه ثبت نام و جزئیات دوره به دفترچه معرفی دوره های عمومی آشنایی با معارف مهدویت، مراجعه فرمایید.
ریشه دار همچون درخت
نه مثل شاخه نیلوفر- كه به این درخت و آن درخت مى پیچد- بلكه همچون درختِ ریشه دار باید بود ، متّكى به خویش، ریشه دوانده در باورها و اندیشه ها ، با شاخ و برگى از اراده و همّت!
در این صورت ، نه از باد خواهى لرزید و نه از سیل ، ریشه كن خواهى شد.
ریشه هاى تو، همان استعدادها و توانمندى هاى فكرى و روحى تواَند، به شرط آن كه آنها را بشناسى ، به كار بگیرى ، به ستوه نیایى ، خسته نشوى و از پاى ننشینى ، تا از كاوش در معدن وجود خویش، به گوهرهایى ناب ، دست یابى.
انسان، فرزند تلاش و تكاپوى خویش است و دست هایش ، محصول مزرعه وجودِ او را مى چینند؛ تا چه كاشته باشد و چه دِرو كند!
زندگى ، فرصتى است براى پرداختن به كشتزار جان!
نگو كه نمى شود . مگر آنها كه به جایى رسیده اند ، چه كرده اند جز تلاش شبانه روزى و تحمل رنج تحصیل و زحمت مطالعه و كاوش؟
باید روى دو پاى همّت و اراده خویش ایستاد و به وعده هاى چون سراب دیگران ، تكیه نكرد.
تكیه گاهت اول «خدا» و دوم ، خودت باشد …
همه بزرگانى كه در زندگى به توفیق هایى دست یافته اند، اول ، كسى نبوده و چیزى نداشته اند. به تدریج ، سایه نشینِ زحمات خویش شده و از بوستان همّت و اراده خود، گل چیده و ثمر برگرفته اند.
سرمایه تو نیز” اعتماد به نفسِ” توست . هیچ كس نباید بیش از خودت براى تو دلسوز باشد . باید خودت بكوشى تا در این دنیاىِ گرفتار موج ها و توفان ها ، خویش را به ساحل نجات و كامیابى برسانى . البته مى توانى و باید از دیگران هم كمك بگیرى ، مشورت كنى و راهنمایى بخواهى؛ امّا بیش از هر چیز و هر كس ، به چشمه اى چشمِ امید داشته باش كه از درون خودت مى جوشد و به منبع پایان ناپذیر مواهب خدادادى متصل است.
چرا امروز و فردا مى كنى؟ مگر چه قدر فرصت دارى؟
فرداى تو در دست توست، تا امروز چه كنى!
تو سابقه اى دارى درخشان ؛ فرهنگى دارى متعالى ؛ الگوهایى دارى سازنده ؛ استعدادى دارى قابل تقدیر، و نیروى اراده اى دارى ستایش برانگیز . احساس كمبود و حقارت، چرا؟
تناورترین درخت هاى كهنْ سالِ باغ معارف بشرى ، در سرزمین تو و در كوهپایه هاى مكتب و فرهنگ دینى تو روییده و قد كشیده اند . اینك تو با آن كه در سایه شان آرمیده اى و از میوه هاشان بهره مى برى ، از خودِ درخت و ریشه هایش چه قدر مى دانى؟
تو آن اندازه افتخار و آوازه مكتبى و ملى دارى كه بتوانى در جهان، به مسلمان و ایرانى بودنت مباهات كنى. بیگانگى از خویش، چرا؟
تو نهالى بى ریشه نیستى كه در مقابل توفان هاى فكرى و جریان هاى بى بنیاد فرهنگى معاصر، خود را ببازى و بلرزى و ریشه كن شوى و بر باد روى . آیا دریغ نیست كه جوان مسلمان امروزى ، دلداده دیگران باشد و مصداق این شعر حافظ كه :
« آنچه خود داشت ، ز بیگانه تمنا مى كرد»
مگذار نومیدى در خانه دلت جا بگیرد و آن را به اشغال خود درآورد و سپاهِ امید را تار و مار كند.
مگذار حتى شكست ها تو را از پاى درآورند.
انسان، اگر طعم هیچ شكست و ناكامى اى را نچشد ، یا غرورْ دامنگیرش مى شود ، یا در كوره حوادث و فراز و نشیب هاى زندگى، پخته و ورزیده نمى گردد . كسى كه در دریاى پُر موج ، دچار كشتى شكستگى شود ، حتى تخته پاره اى مى تواند عامل نجاتش گردد، به شرط آن كه روحیه اش را نبازد، خود را گم نكند و امیدش را از دست ندهد.
پس مى توان شكست را نردبان پیروزى ساخت و با شناخت ضعف ها و كاستى ها و خطاها، با نقشه اى بهتر و شناختى دقیق تر، وارد عمل شد.
همیشه كه پیروزى نیست؛ گاهى هم شكست، عقب نشینى ، زیان و مصیبت و بلا خواهد بود. گاهى بالا رفتن است و گاهى فرود آمدن . به قول صائب تبریزى:
ما شیشه ایم و باك نداریم از شكست شیشه چو بیشتر شكند ، تیزتر شود
ناكامى ها، سیلىِ بیدار كننده اند ، نه عامل ماندن و در جا زدن و یأس.
اگر دریا دل باشى و صبور، مى توانى به ساحل توفیق و گوهر پیروزى برسى.
اگر سختى هاى زندگى را در خود ، هضم كنى و خود را براى پیمودن سنگلاخ ها و فتح قله هاى بلند، آماده كنى، خواهى دید كه رهروى ، چندان هم دشوار نیست . نه دنیا به آخر رسیده و نه همه راه ها بسته است.
راه حل دشوارى هاى زندگى ، تدبیر ، اراده ، مشورت و اقدام است . بدبینى به آفرینش و تقدیر و سرنوشت ، گناه است ؛ افسردگى و اظهار عجز هم كه كار آدم هاى بى روحیّه ضعیف است . كسى كه به خود باورى رسیده باشد ، در پیمودن راه زندگى و گشودن گِره ها و حلّ مشكل ها و شكستن بن بست ها ، پر توان تر به پیش مى رود.
وقتى مى توانى به قله برسى ، ماندن در ته درّه ، چرا؟
وقتى مى توانى صعود كنى ، سقوط و هبوط ، چرا؟
مى توان عصیان هاى جاهلانه دوران خامى و بى تجربگى را در جویبار توبه و تصمیم شست و براى باقیمانده فرصت ، برنامه ریخت و از هدر رفتن عمر، جلوگیرى كرد.
همه راه ها به ” نمى شود” ، ختم نمى شوند!
همه كوچه ها و گذرگاه ها ” بن بست” نیستند!
اراده و عزم كه دارى… جوان و پُر نیرو كه هستى … اینك، در آغاز راه زندگى ، با كوله بارى از توان ، تجربه ، معرفت و امید ، مى توانى آینده مطلوبى را براى خویش ، رقم بزنى.
انگیزه را در جایى نمى فروشند تا تهیه كنى! در بازار نیست؛ بلكه در دل و جان خودت نهفته است . درخت عمل ، از چشمه اراده سیراب مى شود؛ چشمه اى كه باید از درون تو بجوشد . تقویت اراده، به تقویت عمل مى انجامد؛ زیرا عمل ، فرزند اراده و انگیزه است.
اگر ما خود، نهال زندگى مان را با آبِ آگاهى و بصیرتْ آبیارى نكنیم، به انتظار دیگران نشستن، معنا ندارد.
هر كس باید خود، مربّى خویش باشد؛ وگرنه … باخته است.
در این مسیر، مطالعه زندگى انسان هاى موفق ، چراغِ راه است.
این گوى و این میدان!
مگر تو از دیگران ، چه كم دارى؟
” نوشته جواد محدثى”
حافظ درختان
رهبرمعظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی:«باید مراقب باشیم که درختهائی را که موجود است، حفظ کنیم؛ یکی از کارهای مهم این است. انسان متأسفانه گاهی میبیند که به آنچه داریم، بیتوجهی میشود؛ درختها را قطع میکنند، باغها را خراب میکنند.» ۱۳۹۰/۱۲/۱۵
نماهنگ/ سرنوشت آرمان منهای معنویت
علت این همه آدمکشی با اسلحه بوسیله مردم در مدارس، دانشگاهها و خیابانهای آمریکا چیست؟
انفاق نکردن از نشانههای منافق است
یکی از نشانههای منافق این است که او قبض ید میکند، یعنی انفاق نمیکند. نه، نمیتوانیم حالا بگوئیم که هر کسی که قبض ید میکند، این مطلقا منافق است، اما مطمئنا یکی از علائم منافق این است. در آیاتی، عذاب الهی را برای کسانی که انفاق نمیکنند، وعده داده. به چه دل خوش هستند کسانی که در راه خدا حاضر نیستند انفاق بکنند؟ که این آیهی بسیار شدیدالحن: «خذوه فغلوه. ثم الجحیم صلوه. ثم فی سلسله ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه. انه کان لا یومن بالله العظیم. و لا یحض علی طعام المسکین»؛اینجا مسئلهی انفاق نکردن نیست، مسئلهی بیتفاوت بودن در مقابل فقر فقرا و مستمندان است. خونسرد بودن در مقابل نیازهای جامعه است؛ خونسرد هم نباید بود. حتی آن کسی که خودش هم نمیتواند انفاق کند، باید دیگران را وادار کند به انفاق. در آخر سورهی منافقون میفرماید: «و انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول رب لو لا اخرتنی الی اجل قریب فاصدق و اکن من الصالحین» یعنی در آنوقتی که مرگ به سراغ او میآید - که ناگهانی هم مرگ به سراغ همه میآید، همه ناگهان با مرگ روبهرو میشوند، پیشبینیاش را نکردند - آنجا ناگهان به خود میآید، میگوید پروردگارا عقب بینداز این مهلت را، شاید بتوانم من تصدق بدهم در راه خدا، بتوانم انفاق کنم. حسرت انفاق نکردن اموالی که حالا او خواهد رفت و آنها خواهد ماند. و آیات فراوانی که باز هست از جمله آیاتی که انفاق را، قرض دادن به خدا میداند و از این قبیل که حالا آیات دیگری هم یادداشت کردم. یک روایتی را در آخر عرایضم عرض کنم که یک قدری باز حدود کار را برای ما روشن میکند و آن روایت این است که رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) وارد منزلشان شدند و دیدند بلال حبشی که خادم حضرت و خدمتگزار منزل آن حضرت بود، یک مقداری خرما، یک کوتی از خرما یک گوشهای گذاشته، پیغمبر چشمشان افتاد به این خرماها و فرمودند که اینها را برای چه میخواهی؟ «ما هذا یا بلال»، این چیه اینجا جمع کردی؟ گفت یا رسول الله چون شما گاهی مهمان برایتان میآید و وقتی مهمان دارید، ممکن است چیزی در منزل نباشد و شما میخواهی از مهمان پذیرائی کنی، این را من نگه داشتم برای روز مبادا که مهمانی برای شما بیاید. «اعد ذلک لاضیافک»؛ برای صرف شخصی خودمان هم نیست، برای مهمانهاست. پیغمبر در جواب او، برای یک مشت خرمائی که برای مهمان نگه داشته شده، ببینید چه میفرماید. فرمود: «اما تخشی ان تکون لک دخان فی نار جهنم»؛نمیترسی که این خرمائی که اینجا جمع کردی، این دودی بشود برای تو در آتش جهنم. معلوم میشود مردم محتاج بودند. به عبارت دیگر در حالی که مردم در بیرون به اینی که شما تو خانهات جمع کردی، احتیاج دارند و شما این را نگه میداری و نمیدهی، نمیترسی که خدای متعال این را وسیلهی عذاب تو قرار بدهد؟ بعد فرمود: «انفق یا بلال»؛ انفاق کن. «و لا تخش من ذی العرش اقلالا»؛ از خدای متعال ترس کم و کسری نداشته باش، خدا خواهد رساند. یک روز هم حالا مهمان آمد تو خانه، نبود، خب، نباشد؛ خدا خواهد رساند انشاالله، از خدا نترس که کم و کسر در کار تو بگذارد، بده در راه خدا، آنوقتی که لازم است. و امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه الصلاه و السلام) هم به فرزندش امام جواد نامهای نوشت، ایشان هم عین همین تعبیر را با مختصر تفاوتی خطاب به امام جواد به کار برد. «فانفق و لا تخش من ذی العرش اقتارا»؛ در راه خدا انفاق کن پسرم و نترس از اینکه خدای متعال تو را در سختی و تنگدستی نگه دارد. این طرز فکر اسلام است .
خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۶/۰۸/۲۹
روح انفاق باید جزو ایمان مردم بشود
* انفاق یک فریضه شرعی است نه فقط حکمی اخلاقی
آن کسانی که در طبقات بالاتر و بهرهمندیهای بیشتر هستند، درآمدهای بیشتر دارند، امکانات بیشتری داشتند و توانستند بیشتر بهرهمند بشوند، اینها مسئولیت و تکلیف بیشتری دارند. این قابل قبول نیست که آنها خودشان را بر کنار بدارند و نکته اینجاست که جامعهی اسلامی به صورت تعارف این حرف را نمیزند، این یک وظیفه است، یک تکلیف است، نه فقط یک حکم اخلاقی. این همه آیات انفاق در قرآن بیان یک حکم اخلاقی نیست، بیان یک فریضهی شرعی است. شما ببینید لحن «انفقوا» در قرآن همان لحن «جاهدوا فی سبیل الله» است. «انفقوا فی سبیل الله»، «جاهدوا فی سبیل الله»، یک جور حرف زده؛ یک جور مردم را مخاطب قرار داده و این یکی از آن نکات مهمی است که در طی مباحث اقتصادی اسلام حتما باید به آن توجه بشود؛ بحث مسئولیت عمومی به تناسب امکانات و به تناسب بهرهمندیها در مقابل نیازهای عمومی، در مقابل دفاع از کشور، دفاع از مرزها، دفاع از نوامیس، دفاع از نظام اسلامی و در مقابل بقیهی تهاجمهائی که میشود. این یکی از وظایف و فرایضی است که بر دوش مردم هست.
خطبههای نماز جمعه تهران۱۳۶۶/۰۷/۲۴
انفاق نکردن برای ثروتاندوزی گناه کبیره است
در اسلام انفاق یک اصل است؛ باید در راه خدا خرج کرد. نمیگویند معامله نکنید و تحصیل مال نکنید، بکنید، اما خرج کنید. اسلام مردم را عادت میدهد که آنچه را که به دست آوردهاند، به قدر نیاز زندگی - نیاز متوسط، نه حالا با عسرت و فشار، نیاز معمولی و متوسط، ولو توام با مقداری رفاه و آسایش و گشایش در روزی - برای خودش صرف کند و خرج کند، ماادای او و آنچه زیاد میآید، باید در راه مصالح عمومی جامعه خرج بشود. اگر کسی ثروت را درآورد و آن را با اسراف، با خرجهای بیخودی، با زیادهرویهای گوناگون، با تجمل، با اشرافیگری، با خوراک مسرفانه، با پوشاک مسرفانه، با مرکب یا منزل مسرفانه، همهی آن را خرج کرد یا آن را نگه داشت و جمع ثروت کرد، این از نظر اسلام مذموم و منفور است؛ عدم انفاق منفور و مذموم است و اگر با جمع ثروت همراه باشد، حرام است… آن کسانی که طلا و نقره را گنج میکنند، ذخیره میکنند و در راه خدا آن را انفاق نمیکنند - شاید طلا و نقره خصوصیتی نداشته باشد؛ آن کسانی که پول را، ثروت را، سرمایه را گنج میکنند و ذخیره میکنند و در حالی که نیاز مبرم جامعه به او هست، آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، آن هم مشمول همین «یکنزون الذهب و الفضه» باشد - آن وقت میفرماید: «فبشرهم بعذاب الیم». اگر این گناه نباشد، اگر گناه کبیره نباشد، این «فبشرهم بعذاب الیم» دیگر چرا؟ آنها را به عذاب دردناکی مژده بده؛ یعنی بگو که منتظر عذاب دردناک الهی باشند که این عذاب دردناک هم میتواند در دنیا نتایج طبیعی اعمال سو آنها باشد که البته فقط به خود آنها این نتایج برنمیگردد، بلکه گریبان همهی جامعه را میگیرد. و البته ممکن است عذاب اخروی باشد، که احتمالا هر دوی اینها هم هست. یعنی هم در دنیا و هم در آخرت عذاب الیمی ناشی از این کار خواهد شد. بنابراین انفاق یک عمل واجب و لازم هست.
خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۶۶/۰۸/۱۵