سبک زندگی اسلامی/دعایی برای اصلاح خانواده و جامعه
امام صادق علیه السلام
رَبِّ أصلِح لي نَفسي، فَإِنَّها أهَمُّ الأَنفُسِ إلَيَّ ، رَبِّ أصلِح لي ذُرِّيَّتي؛ فَإِنَّهُم يَدي وعَضُدي، رَبِّ وأصلِح لي أهلَ بَيتي فَإِنَّهُم لَحمي ودَمي، رَبِّ أصلِح لي جَماعَةَ إخوَتي وأخَواتي ومُحِبِّيَّ؛ فَإِنَّ صَلاحَهُم صَلاحي.
«خداوندا ! مرا اصلاح فرما؛ زيرا من مهم ترين كس در نزد خويشم. خداوندا ! فرزندانم را برايم اصلاح فرما؛ زيرا آنان دست و بازوى من هستند. خداوندا ! خانواده ام را برايم اصلاح فرما زيرا آنان گوشت و خون من هستند. خداوندا ! جماعت برادران و خواهران و دوستداران مرا برايم اصلاح فرما؛ زيرا صالح بودن ايشان، صالح بودن من است».
قرب الإسناد : ص 8 ح 26
تصاویری از حرم اباعبدالله الحسین(عليه السلام) در ایام اربعین
طرحي زيبا با موضوع الحسين يجمعنا
حب الحسین یجمعنا شد نشان ما در خیمه حسین یکی شد زبان ما
إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ
معنای «اشفاق» چیست؟ و آیا آیه «إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ»، نشانگر آن است که باید نسبت به خانواده خود مهربان باشیم؟
«إشفاق» به معناى «رقّت قلب» در جایی است که انسان از چیزى بترسد. و نیز «شفقت» در برابر «غلظت» است و اصل آن ناشى از ضعف است، از قول عرب: «ثوب شفق أى ضعیف النسج»؛ یعنى پیراهن نازکبافت. همچنین از آن قبیل است «شفق» که به سرخى دم غروب خورشید گفته میشود؛ زیرا این شفق یک سرخى ضعیف است.[1]
اما در مورد آیه اشاره شده در پرسش، قرآن کریم در توصیف گفتوگوی بهشتیان میفرماید: «وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ، قالُوا إِنَّا کُنَّا قَبْلُ فی أَهْلِنا مُشْفِقینَ»؛[2]و بهشتیان به یکدیگر روى آورده احوال هم را میپرسند که شما در دنیا چه کارهایى انجام دادید که با آنها شایستگی این پاداش نیک و این زندگی جاودانه در بهشت را به دست آوردید؟ در جواب میگویند: ما قبل از این، که در دنیا بودیم، در میان خویشاوندان خود، افرادی نگران و هراسان بودیم.
ضعفهای خواص عصر امام حسین (ع)
یکی از پرسشهایی که همواره مورد توجه پژوهشگران و تاریخنگاران بوده این است که چه شد که جامعهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم، ۲۳ سال برای آن زحمت کشیده بود، به وضعیتی دچار شد که پنجاه سال پس از رحلت ایشان، در مقابل امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند؟ رهبرانقلاب دربارهی علت این موضوع میفرمایند: «بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که می گذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ می کردند.» با حجتالاسلام دکتر حامد منتظری مقدم، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللهعلیه دربارهی علل و چگونگی انحراف در جامعهی اسلامی، به گفتوگو نشستیم.
یکی از موضوعاتی که همواره باید نسبت به آن هوشیار باشیم، موضوع انحراف از مسیر حق و آرمانها است. سؤال این است که چگونه جامعهی اسلامی ممکن است دچار انحراف در آرمانها شود؟
ابتدا باید تعریفی از انحراف داشته باشیم. انحراف یعنی عدول کردن و برگشتن. بهلحاظ مفهومشناسی، انحراف سه ویژگی دارد:
انحراف، در اصل لغت یعنی «برگشت» از مسیری که انسان میپیموده است. البته اینجا برگشتن بهمعنای این نیست که ما در مسیری جلو میرفتیم و حالا بیاییم عقبتر، بلکه برگشتن یعنی خارج شدن، دور شدن یا دوری کردن و بهعبارتی یعنی زاویه گرفتن از مسیر قبلی و ورود به مسیر جدیدی که غیر از مسیر قبلی است.
انحراف از نظر لغوی میتواند منفی یا مثبت باشد. اگر مسیر قبلی اشتباه باشد، انحراف از آن مثبت است، اما اگر انسان در یک مسیر درست حرکت میکند، انحراف از آن، منفی و گاه بسیار خطرناک است. البته در بیشتر کاربردها، انحراف مفهوم منفی دارد و مضمون آن، خارج شدن و دور شدن از مسیر حق است.
شروع انحراف میتواند از یک نقطهی کوچک باشد که در این حالت، تشخیص آن و نیز مانع شدن از آن بسیار دشوار است.
من بحثم را ناظر به واقعهی عاشورا پیش میبرم. امام حسین علیهالسلام وقتی قیام میکند، در منزلگاه ذیحُسَم میفرماید: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا.» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۴)
در آغاز سخن امام، عبارت «اَلا تَرَوْنَ» بهمعنای «آیا نمیبینید، مگر نمیبینید…» خیلی معنا دارد. معمولاً این عبارت را در جایی میگویند که امری واضح و آشکار است و انتظار میرود همه آن را ببینند، «اما نمیبینند». حضرت میفرماید: مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل اجتناب نمیشود. میفرماید: باید این را بفهمید، ببینید، چرا نمیبینید؟ حضرت میفرماید وقتی انحراف این اندازه آشکار شد، اما باز دیده نشد، جا دارد که انسان مؤمن حقجو، آرزوی لقای الهی و مرگ داشته باشد.
اینجا نکتهی بسیار دقیقی وجود دارد. چه میشود که انسان نمیتواند امور واضح و آشکار را ببیند؟ پاسخ روشن است. انسان «نمیخواهد» که ببیند؛ یعنی خودش را میزند به «ندیدن» و «نادیده گرفتن» و تغافل. چیزی که در دنیای معاصر ما هم بهکرات اتفاق میافتد. فجایع یمن، سوریه، عراق یا فاجعهی منا را واقعاً نمیشود ندید، اما بعضیها خودشان را به ندیدن میزنند.
چرا انحراف به وجود میآید؟
عوامل انحراف چیست؟ به نظر میرسد که انحراف از حق، عوامل متعددی دارد. در یک نگاه تحلیلی، میتوان سه عامل را بسیار مهم دانست:
کلید رسیدن به همه خوبیها
به نظر شما بزرگترین دشمن انسان کیست؟
شیطان؟ دوستان ناباب؟ اینها دشمن هستند اما دشمن اصلی چیز دیگری است که در کتابهای معارف اسمش را «نفس» گذاشته اند. پیامبر عزیزمان فرمودند: «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ بدترین دشمنان تو همان نفس اماره تو است که از همه به تو نزدیکتر و در میان دو پهلویت قرار گرفته است»[1]
دلیلیش این است که نفس انسان ضعیف است. زرق و برق دنیا را که می بیند هوس می کند .به هر کدام که می رسد یکی دیگر را هوس می کند. حد و حدودی هم ندارد. کم کم خواسته هایش آنقدر زیاد می شود که انسان مجبور می شود مثل برده همه زندگی اش را به دنبال خواسته های رنگ و وارنگ نفسش بدود. حسابی آدم را خسته و گرفتار می کند تا به جای اینکه آدم از عمرش استفاده کند برای انسان تر شدن مشغول می شود به خدمت کردن به نفسش. از آن بدتر اینکه به خاطر خواسته هایش تن به هر کاری می دهد. کلاه برداری، کم فروشی،اختلاس و…جالب است بیشتر اختلاس کننده ها قبل از دزدی های کلانشان شغل خوب و آبرومند با در آمدهای بالا دارند با این حال چون نفسشان حریص شده است باز هم در وجودشان احساس نیاز به پول بیشتری می کنند.
غرض اینکه باید این «نفس» را مدیریت کرد. باید دست رد به سینه اش زد تا حد و حدودش را بشناسد. آنوقت است که انسان طعم واقعی آزادی را احساس می کند. حالا نوبت یک حدیث زیبا از امام سجاد(ع) است که حسن ختام این چند خط معرفت باشد. ایشان فرمودند: «أَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الاْنْسانِ نَفْسَهُ»[2] تمام خیر آن است که انسان مراقب نفسش باشد.
[1]. بحارالانوار ، ج ۷۰ ، ص ۶۴
[2]. تحف العقول : 278 .