طلبه ها این درس اخلاق را از دست ندهند
اگر میخواهید حکومت بر دلها پیدا کنید، اگر میخواهید از شخصیّت اجتماعی برخوردار گردید و عزیز باشید، بدون این که اطرافیان و خدمهای داشته باشید، اگر میخواهید ابهت شما در دلها باشد، بدون این که سلطنتی داشته باشید، باید تقوا را رعایت کنید. تقوا جای سلطنت و امکانات را میگیرد، پس لباس ذلّت و لباس معصیت را از تن بکَنید و لباس اطاعت را بپوشید تا در میان مردم عزیز شوید و ابهّت اجتماعی پیدا کنید.
- حدیث پنجم: اُلفت بین مؤمنین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
بحث این جلسه راجع به روایتی از امام صادق «سلاماللهعلیه» است که از قول امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» فرمودهاند:
«الْمُؤْمِنُ مَأْلُوفٌ وَ لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَأْلَفُ وَ لَا یُؤْلَفُ»[۱]
«مؤمن اهل معاشرت است و خیری نیست در کسی که اُلفت نگیرد و با او اُلفت نگیرند».
محتوای این حدیث، در کلمات پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوالهوسلّم» و ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» آمده است. لذا میتوانیم بگوییم که روایت، تواتر معنوی دارد. [۲]
طبق این روایت شریف، مؤمن کسی است که الفت میگیرد و با او الفت میگیرند و در کسی که الفت نمیگیرد و با او الفت گرفته نمیشود، خیری نیست.
به عبارت دیگر، مؤمن باید جاذبه داشته باشد، مردم او را بپذیرند، چنانکه او هم باید مردم را بپذیرد.
مؤمن باید حسّ مردمداری داشته باشد، حسّ پذیرایی داشته باشد و قوّۀ جاذبۀ او بیش از قوّۀ دافعۀ او باشد. اگر کسی مردمپذیر نباشد یا مردم او را نپذیرند، مؤمن واقعی نیست، و اصلاً خیر ندارد. وقتی مردمپذیر شد، وقتی مردم او را پذیرفتند، آن وقت است که خیردار میشود، امربهمعروف و نهیازمنکرش کاربرد دارد، گفتار و کردارش نفوذ دارد و حتّی میرسد به آنجا که مردم میخواهند در رفتار و گفتارشان، او را اسوه و الگوی خود قرار دهند.
اهمیّت به این روایت برای همه و برای هر مؤمنی خیلی خوب است، امّا برای خواصّ جامعه واجب است. اگر مردم کسی را نپذیرند و او نیز مردمپذیر نباشد، به عبارت دیگر، اگر کسی جاذبه نداشته باشد، نمیتواند کار فرهنگی مفیدی ارائه کند و نمیتواند اثرگذار باشد.
13 روز است آبان آمده
13 آبان نماد طمع ورزی آمریكا، وابستگی رژیم طاغوت، ایستادگی ایمان متكی به بصیرت، پیشقراولی نسل جوان در صحنه، و شجاعت و جسارت نسل جوان انقلابی است
- امروز ملت ایران، مصمم تر و قوی تر از هر زمان در حال حركت به سمت اهداف بلند و قله های سعادت است و در صف مقدم این حركت عظیم، جوانان قرار دارند.
- فریاد امام خمینی(ره) در سال 1343، پاكیزه ترین فریادها و برخاسته از احساس دینی و عرق مسلمانی ، و متكی بر حمایت عمومی مردم بود كه نتیجه آن چهارده سال بعد در پیروزی انقلاب اسلامی آشكار شد.
- با توجه به این واقعه ، 13 آبان نماد حضور نسل جوان در میدان و پیشگامی آن در صحنه است. امروز نیز دانش آموزان از پیشقدم ترین قشرها هستند (12 آبان 89 )
سیزده آبان روز فریاد بود و روز شهادت، روز مشت های گره کرده امت، روز فتح بود، روز خروشیدن روح های پاک، روز جرقه و روز آتش بود، روز فریاد و اعتراض و روز اعتصاب و تحصن بود، روز واشکفتن گل امید و روز گریه خورشید بود.
آن روز روز «دانش آموز» بود.
اقتباس از سایت تبیان
نعمت فراموشی از نعمت یادآوری بزرگ تر است
پیامکهای دیدار رهبرانقلاب با دانش آموزان+ تصاویر
۱/ رهبر انقلاب در دیدار دانش آموزان و دانشجویان در آستانهی ۱۳ آبان، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی: بعضیها تاریخ را تحریف میکنند که “شروع اختلاف بین ملت ایران با دولت آمریکا از تسخیر لانه جاسوسی بوده"؛ این تحریف تاریخ است. اختلاف بین ملت ایران و آمریکا از ۲۸ مرداد و قبل آن بود که آنها ملت ایران را دچار یک رژیم فاسد وابسته کردند.
۲/ رهبر انقلاب: آمریکا از سال ۵۷ تا امروز هر کاری که در دشمنی بلد بوده علیه ملت ایران انجام داده؛ کودتا و تحریکات و تجزیه طلبیها و محاصره و … البته ما هم بیکار نبودهایم و در موارد زیادی طرف مقابل را به گوشهی رینگ بردهایم؛ ولی مهمترین پاسخ جمهوری اسلامی این بوده که راه ورود و نفوذ مجدد سیاسی آمریکا به کشور را بسته است.
۳/ رهبر انقلاب: بعضی خیال میکنند که مذاکره مشکلات کشور را حل میکند، این اشتباه بزرگی است / تجربهی کوبا و کره شمالی مقابل چشم شماست. مسئولان آمریکا و کره شمالی با یکدیگر عکس یادگاری گرفتند، قربان صدقه همدیگر هم رفتند، اما آمریکاییها یک ذره تحریمها را کم نکردند/ حالا دولت فرانسه واسطه میشود و پیام میفرستد و تماس میگیرد و رئیسجمهور آن میگوید اگر یک ملاقات کنید، همهی مشکلات حل میشود! باید بگوییم یکی از این دو حالت است: یا او خیلی ساده است و یا همدست آمریکاست.
۴/ رهبر انقلاب: اگر مسئولان جمهوری اسلامی ساده لوحی میکردند و مذاکره میکردند، هیچ چیز گیرشان نمی آمد؛ نه تحریم کم میشد و نه فشارها؛ به محض اینکه مشغول مذاکره میشدند، توقعات جدیدی مطرح میشد/ امروز جوانان ما موشکهایی میسازند که دو هزار کیلومتر برد دارد و با خطای یک متر به هر کجا میخواهند میخورد. طرف مقابل میگوید باید این موشکها را نابود کنید و موشکتان ۱۵۰ کیلومتر برد داشته باشد. اگر قبول کنید که پدرتان درآمده و اگر قبول نکنید، همان آش است و همان کاسه.
۵/ رهبر انقلاب: مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد؛ ما برای اینکه این را امتحان کنیم -البته من یقین داشتم ولی برای اینکه برای همه روشن شود- گفتیم اینها از خطایی که کردند بازگردند، تحریمها را بردارند و به برجام برگردند و بعد در مجموعه برجام مذاکره کنند اما نپذیرفتند/ خواستههای جدیدی را مطرح میکنند و ایران نخواهد پذیرفت. میگویند به مقاومت کمک نکنید، موشک نداشته باشید؛ کمکم هم خواهند گفت روی حجاب تکیه نکنید.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشرآثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی - 12 آبان 98
لطفا دین مردم را ندزدیم
قال جعفربن محمدالصادق علیه السلام:
مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ احْفَظُوا
امام صادق علیه السلام :
ای جمعیت شیعه برای ما زینت باشید ، و باعث ننگ ما نباشید
منبع: بحار الأنوار ؛جلد 65 ،صفحه151
گاهي بعضي از ما کاری می کنیم که مردم از دین برمیگردند . مثلا جواب سلام نمی دهیم صوت مداحی را تا نیمه شب در خیابان بلند می کنیم . لباس کثیف می پوشیم . سر مردم کلاه می گزاریم و .. به هرحال باید مواظب باشیم که آبروی دین را نبریم
داستان
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ، مال او را حفظ می کند. من دزد مال او هستم ، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال ، خللی می یافت آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
خـوديـابـى
قالَ أميرُالْمُؤْمنين عليه السلام:
عَجِبْتُ لِمَن يُنْشِدُ ضـالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُها.
حضرت على عليه السلام فرمود: در شگفتم از كسى كه در پى يافتن گمشده خويش مى گردد، در حالى كه «خود» را گم كرده و در پى يافتن «خويش» نيست!
[ميزان الحكمه، ج 7، ص 141]