درس اخلاق ايت الله جوادي املي دامت بركاته/متن و صوت
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله جوادی آملی دامت بركاته به روال هر پنجشنبه در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در قم برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه (7 اذر 98) در ادامه سلسله مباحث شرح نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام به شرح هشتاد و پنچمین کلمه از مجموعه کلمات قصار نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: در کلمه 85 که جزء وصایای آن حضرت به فرزندش امام مجتبی(سلام الله علیه) است، فرمود: «الْفَقِیهُ كُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یؤْیسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ»؛ فقیه کسی است که از یک سو جامع علم و عمل باشد و از سوی دیگر جامع حکمت نظر و حکمت عمل باشد. در واقع عالم کامل، کسی است که جامع بین معقول، مشهود و منقول باشد؛ یعنی بین علوم نقلی، فلسفه، کلام، عرفان و شهود، جمع سالم کرده باشد و در حالی که لحظهای از شریعت بیرون نرفته، مشهودات و آنچه را که اصحاب خاص حضرت میدیدند را هم ببیند.
معظم له خاطرنشان کردند: فقیه کامل نیز کسی است که هرگز شخص یا جامعهای را ناامید نکند، فرمود: «الْفَقِیهُ كُلُّ الْفَقِیهِ» چون فقه تنها به فهمیدن این احکام پنجگانه نیست، فقیه کامل کسی است که جامعه را امیدوار کند و از ناامیدی نجات دهد؛ سرّش آن است که کل جهان با امید زنده است، چیزی که حاکم کل جهان باشد و رهبری کل جهان را بر عهده داشته باشد و از او بوی ناامیدی بیاید در عالم نیست! چراکه نقشه عالم به دست «رحمان» است و «رحمان» مقابل ندارد بلکه این رحیم است که مقابل دارد و در قبالش منتقم است. کل عالم را رحمان دارد اداره میکند ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیانَ﴾
مسئولان، این سخنِ صاحب نهج البلاغه را از دست ندهند
[از میان نیروهای حزب الله] افرادی را که در گفتن حق از همه صریح تر و در مساعدت و همراهی نسبت به آنچه خداوند برای اولیائش دوست نمی دارد، کمتر به تو کمک می کنند، مقدّم دار؛ خواه موافق میل تو باشند، یا نه.
* ضرورت طرد عناصر فاسد از هیأت دولت
وزرا، بالاترین مقام تنظیم کننده برنامه های دولت اند. آنان می توانند جامعه را هم به سوی صلاح و رستگاری رهنمون سازند و هم در جهت فساد و تبه کاری سوق دهند. از این رو صلاح، اعتدال و عظمت حکومت با درست کاری و صلاح آنان ارتباط مستقیم دارد.
طبیعی است کسانی که در گذشته وزارت ستمگران و طاغوت را به عهده داشته اند، لیاقت مقام وزارت و صدرنشینی را نخواهند داشت؛ چراکه آنان با فرهنگ نظام فاسد خو گرفته اند و از ستمگری چشم نمی پوشند و سنخیّتی با حکومت عدل ندارند.
از طرف دیگر، ملتی که از ستم آنان آگاه بوده و زهر تلخ ظلمشان را چشیده است، وقتی دوباره آنان را بر اریکه قدرت ببینند، چگونه قضاوت خواهند کرد، جز این که بگویند: حکومت همان است و اینان نیز در جهت منافع طبقه خاصی عمل می کنند!
روشن است که با این برداشت، بار دیگر توده مردم، احساس ظلم و ستم خواهند کرد و اعتمادشان نسبت به دولت سلب خواهد شد؛ در نتیجه، بین دستگاه حکومت و مردم شکافی عمیق پدید می آید و چه بسا که دولت را به سرنوشت شوم و ناخوشایندی دچار سازد.
إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی اْلآثَامِ فَلا یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَی ظُلْمِهِ وَ لا آثِماً عَلَی إِثْمِهِ.
صفحات: 1· 2
موسيقي در كلام رهبرانقلاب؛ تعريف؛احكام
* موسیقی و غنا (بخش اول)
تعریف غنا
صدای انسان را در صورتی که مناسب مجالس لهو وگناه باشد، غنا گویند.
احکام غنا
غنا حرام است؛ چه خواننده زن باشد یا مرد؛ چه تحریک آمیز باشد یا نباشد؛ چه همراه موسیقی باشد یا نباشد؛ چه زن برای شوهرش بخواند یا نه.
تمام احکامی که برای موسیقی ذکر شد، عیناً در مورد غنا صادق است و فرقی بین مجلس عروسی و غیر آن نیست.
مدّاحی زن در جائی که میداند نامحرم صدای او را میشنود، اگر موجب جلب توجه وتهییج نامحرم و یا مفسده دیگری گردد، حرام است.
غنا در قرآن، مرثیه، مداحی، اذان وغیره حرام است؛ اما با صدای زیبا خواندن ایرادی ندارد.
اقدام بزرگترها در گذاشتن نوار موسیقی حرام و غنا برای اطفال، حرام است؛ و تکلیف شرعی والدین، کوشش در آشنا کردن اطفال پیش از بلوغ بر موازین شرعی است؛ و حرام است به عذر این که بچه تکلیف ندارد، او را در ارتکاب هر عملی آزاد بگذارند.
اشخاص پاشکسته چگونه غسل کنند؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی به استفتائی پیرامون «غسل جبیره» پاسخ گفتند.
سؤال: قسمتی از پای من به علت شکستگی در گچ است و نمی شود آن را باز کرد، در مورد غسل چه وظیفه ای دارم؟
عملیات طبق نقشه "ابن زیاد"
مزدوران آمریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان در منطقه، می خواهند دقیقا همان کاری را بکنند که عبید الله بن زیاد در کوفه کرد؛ اکثریت ربایی!
او وقتی از جانب یزید مامور شد قبل از امام حسین علیه السلام به کوفه برود، با نقاب وارد شهر شد و خود را جای امام جا زد. عبید الله هنگام ورود به کوفه، چند ده نفر بیشتر به همراه نداشت و حال آن که 30 هزار نفر از عوام و خواص شهر با امام حسین (ع) و سفیر او جناب مسلم بن عقیل بیعت کرده بودند.
فرستاده یزید، بنا را بر تطمیع برخی بزرگان و تهدید توامان آنها و مردم گذاشت. هم پول خرج کرد و پنهانی آدم خرید، هم تهدید و مرعوب کرد، و هم دستور داد در میان مردم شایعه کنند که سپاه بزرگ یزید در راه است و به زودی به کوفه می رسد.
او هم سرگرم اسیر گرفتن بی سر و صدا از برخی بزرگان دنیا طلب بود؛ هم مشغول وحشت افکنی و ترور؛ و هم عملیات سنگین روانی به قصد منفعل کردن مردم و پراکندن آنها از اطراف فرستاده امام حسین (ع) تدارک دیده بود.
اینجا خیانت های بزرگی اتفاق افتاد. هانی بن عروه، بزرگ قبیله بنی مراد و مذحج بود و 12 هزار نفر از او اطاعت می کردند. عبیدالله دستور بازداشت هانی را داد و مزدوران او در زندان، تا حد مرگ به شکنجه هانی پرداختند.
وقتی در شهر شایع شد که عبید الله، هانی را به قتل رسانده، انبوه مردان قبیله او، دار الاماره را به محاصره در آوردند. اما عبید الله با تکذیب موضوع، پیشنهاد کرد شریح قاضی کوفه، نزد هانی در زندان برود و خبر بیاورد.
مردم پذیرفتند و شریح که پیشاپیش تطمیع شده بود، با وجود مشاهده سر و وضع هانی در زندان، به جای این که واقعیت را به مردم بگوید، مدعی شد هانی زنده و سالم است و بدین ترتیب، اکثریتی که همان جا می توانستند راه جنایتکار تروریستی مانند ابن زیاد را سد کنند، پراکنده شدند.
بدین ترتیب، اقلیت رعب افکن و تطمیع گر و فریبکار، توانست ابتدا هانی را بکشد و سپس، اطراف مسلم بن عقیل را از مردم خالی کند و او را در مظلومیت تمام به شهادت برساند. در ماجرای قیام امام حسین (ع) که به دعوت مردم کوفه انجام گرفت، ورق از همین جا برگشت.
پس از فاجعه کربلا، ابن زیاد و یزید و حجاج بن یوسف بر کوفه و مکه و مدینه حاکم شدند و چنان جنایت هایی نسبت به همه مردم به راه انداختند و چنان دیکتاتوری و سرکوبی حاکم کردند که در تاریخ بی سابقه است.
مربع خباثت در منطقه (آمریکا، انگلیس، اسرائیل و عربستان) پس از شکست های پیاپی از ملت ها در ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن -و همچنین مردم ونزوئلا و بولیوی و نیکاراگوئه و …- می خواهند همان نقشه ابن زیاد برای کودتا را پیاده کنند، به کمک اقلیتی مزدور و نقابدار، برخی خواص و اکثریت مردم را مرعوب و منفعل و گیج نمایند و سپس با قهر و غلبه، جنگ ناکام با ملت ها را مغلوبه کنند.
بیداری و مقاومت اسلامی، و شجاعت و بصیرت ملت هاست که می تواند باطل کننده جادوی ارعاب و تطمیع و فریب جبهه استکبار است؛ یعنی دقیقا همان موقعیت شناسی که ملت ما در مقابل فتنه انگیزی اخیر دشمن از خود نشان داد. این پیچیده ترین مواجهه جبهه ایمان با جبهه شیطان است و پایداری توام با صبر و روشنگری می تواند، مایه رشد و پیشرفت ملت ها شود.
نوشته محمد ایمانی
ضرورت حفظ سلامتي
امام حسين عليه السلام :
بادِروا بِصِحَّةِ الأجسامِ في مُدَّةِ الأعمارِ ؛
امام حسين عليه السلام :در مدّت عمر ، در حفظ سلامت تن بكوشيد .
[تحف العقول ، ص 239]
همچون یک شطرنجباز ماهر
توصيه مهم مقام معظم رهبري مدظله العالي در ديدار بسيجيان؛
در جنگ نرم همچون یک شطرنجباز ماهر همیشه یک قدم از دشمن خود جلو باشید (98/9/6)
اساسا بدون بصيرت و هوشياری و دشمنشناسی، نمیتوان بر توطئههای دشمنان پيروز شد. متأسفانه برخی از افراد به ظاهر روشنفكر ادعا میكنند كه جامعه ما دشمن ندارد و وجود دشمن توهمی بيش نيست! آنان با خيال خام خود گفتمان دشمنشناسی را به جوامع غيرمتمدن نسبت میدهند. چنين افرادی آگاهانه و مغرضانه برای ايجاد زمينههای نفوذ فرهنگی دشمن و تسلط آنان تلاش میكنند و سخنان دروغين خود را در قالبهای روشنفكری ارائه میدهند. تاريخ صدر اسلام و همچنين تاريخ معاصر ايران و ديگر كشورهای تحت ستم نشان میدهد كه مستكبران هميشه درصدد نابودی يا استعمار كشورهای ضعيف و چپاول منابع طبيعی و استثمار آنان بودهاند. حوادث هفته گذشته خود نشاني از به كمين نشستن دشمنان اين نظام اسلامي مي باشد و آنها منتظر فرصت جهت انتقام هستند نبايد از دشمن غافل شد
رهبري معظم در ديدار نخبگان علمي نسبت به شناخت دشمن و عدم غفلت هشدار داده بودند و فرمودند:
“میخواهم به شما و به هر کسی که این حرف را خواهد شنفيد بگویم: دشمن را بشناسید، دشمن را بشناسید. یکی از خطراتی که هر ملّتی را تهدید میکند این است که دشمنِ خودش را نشناسد، دشمنِ خودش را دشمن نداند؛ یا دوست بداند یا بیطرف بداند؛ این خطر خیلی بزرگی است. این خوابرفتگی است. هم دشمن را بشناسید، هم روشهای دشمنیاش را بشناسید؛ ببینید چهجوری دشمنی میکند. دچار غفلت نشویم؛ اگر غفلت کردیم، غارت خواهیم شد؛ اگر غفلت کردیم، شبیخون به ما زده خواهد شد؛ غفلت نکنیم.
امیرالمؤمنین (علیّه السّلام) فرمود ــ در نهج البلاغه است ــ من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواستهاند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم.۱۳۹۶/۰۷/۲۶
چه میکنند که امام زمان (عج) به دیدارشان میآید
در روایتی است که امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) در زمان غیبت مثل خورشید پشت ابر هستند؛ یعنی همانطور حیات جانداران به خورشید وابسته است چه پشت ابر باشد و چه نباشد، بدون امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) هم حیاتی نیست چه غایب باشند، چه ظاهر چون ایشان رابط بین ممکن و واجب و قدیم و حادثاند و اگر رابط نباشد، هیچ چیزی وجود نخواهد داشت.
برخی به دنبال زیارت حضرت هستند و خیلی دعا میکنند. اگر درون کسی غیر این حالت وجود داشته باشد، خلل و کمبود دارد. باید اینگونه بود، امّا از این نکته نباید غفلت کرد که آیا باید تقاضای شهود داشته باشیم یا قابلیّت شهود؟ تقاضای شهود لازمۀ ایمان است، امّا انسان باید قابلیّت شهود را در خود ایجاد کند. بزرگانی امثال مقدّساردبیلی و سیّدبحرالعلوم چون قابلیّت شهود را در خود ایجاد کرده بودند، خدمت امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) میرسیدند.
حتّی اختصاص به اهل کرامت هم ندارد؛ در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت. تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) قابل انکار نبود. ایشان یک مغازۀ پینهدوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان میگفت: گاهی آقا شبهای جمعه یکدفعه میآیند، میفرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم. با آقا کربلا میروم و بر میگردم. اینها خواب و قصّه و داستان نیست. مرحوم والد ما میگفت: آقا پیش ایشان تشریف میآورند ، نه اینکه ایشان خدمت آقا برود. پدرم گفت که از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله! گفتم: چه شده است که ایشان پیش تو تشریف میآورند ؟! گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما میآیید اینجا پیش من احوالم را میگیرید؟ ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست. وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را میگیرند؛ مگر کسی که حبّ دنیا، چه مالش و چه جاهش پیکرهاش را گرفته باشد، میتواند خدمت امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) برسد تا حضرت ایصال به مطلوب بفرمایند؟!
لذا در باب انتظار فرج روایات بسیار داریم که افضل اعمال است. چه کسی میتواند منتظر باشد؟ کسی که حبّ دنیا دارد؟ اگر امامزمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) تشریف بیاورند، حاضرم دست از همه چیز بردارم و هر امر فرمودند بگویم: چشم؟ اگر اینچنین شویم، بی برو برگرد دستمان را خواهد گرفت. چه چشم ظاهری ببیند، چه نبیند. اینجاست که عبادات روح میگیرند و طاعات مغز پیدا میکنند و از پوست بودن خارج میشوند.
اگر کسی این حالت در او نباشد، منحرف است. زیرا اینگونه بودن طبق موازین است. لذا در روایات متعدّد داریم که اگر کسی امامزمانش(عجل الله تعالی فرجه شریف) را نشناسد، «مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»؛ به مرگ جاهلیّت مرده است.
خدایا بحقّ مهدی موعودت؛ یعنی موجودی که الآن محبوبترین موجودات نزد تو است، دست ما را از دامن او کوتاه مکن!
منبع: پايگاه اطلاع رساني مصابیح الهدی - سخنراني مرحوم اقامجتبي تهراني
مؤمن برخوردار از نظر لقمان حكيم
الإمام عليّ عليه السلام :
قيلَ لِلعَبدِ الصّالِحِ لُقمانَ : أيُّ النّاسِ أفضَلُ ؟
قالَ : المُؤمِنُ الغَنِيُّ ، قيلَ : الغَنِيُّ مِنَ المالِ ؟
فَقالَ : لا ، ولكِنَّ الغَنِيَّ مِنَ العِلمِ الَّذي إنِ احتيجَ إلَيهِ انتَفَعَ بِعِلمِهِ ، وإنِ استُغنِيَ عَنهُ اكتَفى .
[قصص الأنبياء : ص 197 ح 248 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 421 ح 16 .]
امام على عليه السلام :به عبد صالح ، يعنى لقمان ، گفته شد: كدام يك از مردمان ، با فضيلت ترند؟
گفت: «مؤمنِ برخوردار» .
گفته شد: از مال؟
گفت: «نه ؛ ليكن برخوردار از دانشى كه اگر به او محتاج شدند ، از دانشش سود برند و اگر از او بى نياز شدند، خودش به آن اكتفا كند» .
مؤمن برخوردار از نظر لقمان حكيم
الإمام عليّ عليه السلام :
قيلَ لِلعَبدِ الصّالِحِ لُقمانَ : أيُّ النّاسِ أفضَلُ ؟
قالَ : المُؤمِنُ الغَنِيُّ ، قيلَ : الغَنِيُّ مِنَ المالِ ؟
فَقالَ : لا ، ولكِنَّ الغَنِيَّ مِنَ العِلمِ الَّذي إنِ احتيجَ إلَيهِ انتَفَعَ بِعِلمِهِ ، وإنِ استُغنِيَ عَنهُ اكتَفى .
[قصص الأنبياء : ص 197 ح 248 ، بحار الأنوار : ج 13 ص 421 ح 16 .]
امام على عليه السلام :به عبد صالح ، يعنى لقمان ، گفته شد: كدام يك از مردمان ، با فضيلت ترند؟
گفت: «مؤمنِ برخوردار» .
گفته شد: از مال؟
گفت: «نه ؛ ليكن برخوردار از دانشى كه اگر به او محتاج شدند ، از دانشش سود برند و اگر از او بى نياز شدند، خودش به آن اكتفا كند» .