چرا با وجود محور حق بودن امام علی(ع) صحابه خلافت ایشان را قبول نکردند؟
چرا با وجود محور حق بودن امام علی(ع) صحابه خلافت ایشان را قبول نکردند؟
پرسش: علمای شیعه همواره بیان می کنند که انصار -رضی الله عنهم- دوستداران علی بوده اند و در جنگ صفین در لشکر علی قرار داشتند. به شیعه می گوییم: اگر چنین است چرا خلافت را به علی ندادند و خلافت را به ابوبکر سپردند؟! هرگز پاسخ قانعکنندهای ندارند. دیدگاه و نظر انصار و مهاجرین از نظر و دیدگاههای همه ما درستتر است؛ و این گروه مؤمن بین خلافت و بین ارتباط عاطفی با خویشاوندان پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- فرق می گذارند.
بنابراین مى بینیم که کتاب های شیعه که انصار را می ستایند و دوشادوش ایستادن آنها را در کنار علی در جنگ صفین تمجید می کنند، همین کتاب ها آنها را مرتد می نامند و می گویند در واقعه سقیفه به عقب باز گشتند و مرتد شدند!
با ترازو و مقیاس عجیبی اصحاب رسول خدا مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، اگر در کاری از کارها با علی باشند بهترین مردم خواهند بود، و اگر در کنار مخالفان علی باشند یا بهتر بگوییم در جهتی که علی مى خواهند نباشند مرتد و منفعت طلب و منافق هستند!
اگر بگویند ما به خاطر آن به ارتداد و بازگشت به عقب آنها حکم کردیم چون که نص خلافت علی را انکار کردند، به آنها می گوییم آیا مگر شیعه اثنا عشری نمی گویند که حدیث غدیر متواتر است، و صدها صحابه آن را روایت کرده اند؟ پس کجا آن را انکار کردند؟
وقتی من با زبان خودم می گویم که پیامبر -صلى الله علیه وآله وسلم- به علی گفت: «هر کس من مولا و دوست او هستم علی مولا و دوست اوست»، کجا نص را انکار کرده ام؟!
اگر بگویند که آنها معنی و مفهوم نص را انکار کردند، به شیعه گفته مى شود: چه کسی گفته که تفسیری که شما از این حدیث ارائه می دهید حق و درست است؟! آیا شما از اصحاب پیامبر خدا که در آن وقت بودند و با گوشهای خودشان حدیث را شنیدند عاقلتر هستید و بهتر می فهمید؟! یا اینکه شما زبان عربی را از آنها بهتر می فهمید بنابراین چیزی از حدیث فهمیده اند که آنها آن را نفهمیده اند.
پاسخ:
با دقت و بررسی آیات قرآن کریم درمییابیم که ستایش از یک گروه؛ به دلیل عملکرد مناسبشان در یک مقطع زمانی؛ با انتقاد از آنان به دلیل رفتاری دیگر در مقطعی دیگر، منافاتی ندارد. بر این اساس، اگر صحابه پیامبر(ص) با علم به وجود آیه و روایتی، از عمل به محتوای آن خودداری نمایند، میتوانیم منتقد باشیم؛ هر چند اصل آن آیات و روایات را انکار نکنند بلکه از زبان آنان به ما منتقل گردیده باشد.
ما نه تنها به دلایل عاطفی، بلکه با استناد به سخنانی از پیامبر(ص) که مورد قبول تمام مسلمانان میباشد، امام علی(ع) را معیار و میزان مناسبی برای سنجش رفتار دیگر صحابه دانسته و به همین دلیل نسبت به عملکرد برخی انصار در سقیفه منتقد بوده و هر چند آنان را کافر و مرتد نمیدانیم، ولی مشاهده مینماییم که متأسفانه به دلیل سرعت عمل در تصمیمگیری؛ حتی همان تفسیر مورد پذیرش شما از حدیث ولایت نیز در آن هنگام، مورد عمل صحابه قرار نگرفت!
شبهه جابجایی آیات مربوط به غدیر
پرسش: برخى معتقدند که آیات مربوط به غدیر خُم، توسط اهلتسنن جا به جا شده، تا هدف آیه مورد نظر، مبنى بر خلافت على(ع) آشکار نشود؟! نظرتان را درباره تحریف آیه غدیر بیان کنید.
بسیارى از مفسران بزرگ قرآن کریم، چه از اهل تسنن و چه از مکتب شیعى، معتقدند، فراز «الیوم یأس الذین … الأسلام دیناً»، جمله معترضهاى است در میان آیه سوم سوره مائده. و اکثراً بر این مطلب اتفاق نظر دارند که تعارض فوق از همان ابتدا و به اذن نبى اکرم(ص) بود؛ چرا که اساساً حضرت حق -جلّ جلاله- امر ترتیب آیات را به پیامبرش واگذار نمود، اما این موضوع - واگذارى ترتیب آیات به امت - با یکپارچگى قرآن به عنوان اعجاز الهى که همان فعل و کلام واحده حق تعالى است، منافات دارد؛ زیرا یکى از ارکان اعجاز قرآن، اسلوب و نحوه نگارش آن است. و میدانیم که با گسستن یک جزء مانند اسلوب و ترتیب از مجموعهاى سازمان یافته اساس آن مجموعه، متلاشى شده و کلیت آن از بین میرود.
اما اینکه جابهجایى آیات توسط اهل تسنن و مخالفان خلافت على(ع) صورت گرفته باشد، مردود است؛ زیرا حساسیت رسول اکرم(ص) در مراقبت از قرآن کریم، کتابت قرآن توسط صحابه برجسته پیامبر(ص)؛ مانند على(ع)، ابن عباس و… مانع از بروز اختلاف و یا جعل و تحریف در آیات و ترتیب آنها میشد.
اما جعل و تحریف آیات در عصر حکومت خلفاى سهگانه نیز منتفى است؛ زیرا قرآنهاى موجود در آن عصر که همگى به دستور عثمان جمع آورى شده بودند و پس از استنساخ به شهرها فرستاده میشدند؛ مورد تأیید حضرت علی(ع) بود و ردى از آنحضرت نسبت به اخلال در ترکیب و متن آیات از جانب خلفا نرسیده است. در عصر دیگر امامان معصوم(ع) نیز به دلیل اخبارى؛ مثل ثواب قرائت، حفظ قرآن و… دست نخورده بودن آیات به نحو کامل از مسلّمات است. و اما پس از دوران ائمه(ع) نیز این احتمال باطل است؛ چرا که هیچیک از صاحبان فکر و مفسران بزرگ در حجیت قرآن شک نکرده و قایل به جابهجایى در آن نشدهاند.
چرا رسول خدا(ص) مسئله وصایت را به مسئله اجابت دعوت مقید کرد؟
پیامبر(ص) این کار را انجام دادند تا براى مردم اتمام حجّتى باشد و در آینده نگویند چرا ما و یا دیگرى را انتخاب ننمودى.
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| چرا رسول خدا(ص) مسئله وصایت را به مسئله اجابت دعوت، مقید کرد؟
پرسش: اگر وصى پیامبر اسلام(ص) از اوّل معلوم بود، چرا مسئله وصایت را پیامبر(ص) به مسئله اجابت دعوت، متوقف کرده است؟
پاسخ: اگرچه از نظر شیعه، امامت منصبى است که از جانب حق تعالى عطا گردید و به وسیله پیامبرش ابلاغ میشود؛ زیرا امام باید داراى مقام عصمت باشد و تنها خداوند و پیامبر او است که میدانند چه کسى داراى مقام عصمت است و لیاقت مقام عظماى ولایت و امامت را دارد، ولى متوقف بودن آن منصب به حسب ظاهر بر قبول دعوت، عللى داشته که بعضاً بیان میشود:
پیامبر(ص) این کار را انجام دادند تا براى مردم اتمام حجّتى باشد و در آینده نگویند چرا ما و یا دیگرى را انتخاب ننمودى و چون افراد حاضر در جلسه - غیر از على(ع) - با اختیار خود دعوت پیامبر(ص) را اجابت نکردند، جاى هیچگونه اعتراض باقى نماند.با این کار برترى و فضیلت حضرت على(ع) بر دیگران ثابت شد و معلوم شد که در زمان تنهایى پیامبر(ص) و فشار و مخالفت دشمنان، چه کسى داراى چنین شجاعت و جسارتى است که به طور علنى و آشکار و بدون هیچگونه واهمه و ترسى حمایت خود را از پیامبر الهى ابراز میکند.
کار پیامبر(ص)، آماده نمودن جامعه براى دو کار بود تا در آینده و بعد از خود افرادى که دنبال حقیقت هستند دچار انحراف نشوند: یکى مسئله اصل امامت، به دلیل اینکه جامعه بدون امام و رهبر محکوم به نابودى و زوال است و دیگرى زمینهسازى در خصوص پذیرش شخص على(ع) بود. براى امّتهاى آینده، علت انتخاب على(ع) به جانشینى - با اینکه حضرت سنّ کمى داشتند - معلوم باشد؛ زیرا گرچه منصب امامت، منصبى الهى است، اما لازم است علت قانع کنندهاى وجود داشته باشد تا راه هر گونه بهانه براى سرپیچى و مخالفت بسته باشد.
این عمل با مختار بودن انسان در انجام تکلیف، سازگارى دارد. چنانکه مذهب شیعه قایل به آن است. در این ماجرا، هم سران قریش با اختیار اجابت نکردند و هم على(ع) با اختیار دعوت پیامبر(ص) را پذیرفت و اگرچه از ابتدا در لوح محفوظ الهى همه امور معلوم بود، ولى این انسان است که با اختیار خود زمینه توفیقات الهى و هدایت و اضلال را به وجود میآورد، چنانکه آیات متعددى اشاره دارند که هدایت و اضلال به جهت کارهایى است که خود انسان انجام میدهد و زمینه آنرا در خود ایجاد میکند.
جریان «یوم الانذار» نشان دهنده این است که جامعه اسلامى بر اساس آزادى و انتخاب خود اشخاص است و هیچ جَبْر و دیکتاتورى و تبعیضی وجود ندارد، بلکه این لیاقت اشخاص است که زمینه ایجاد قبول مسئولیت را باعث میشود که این لیاقت هم بر اساس معیارهاى الهى است، نه خویشاوندى و نسبت.
اگرچه از نظر شیعه، امامت منصبى است که از جانب حق تعالى عطا گردیده و به وسیله پیامبرش ابلاغ میشود، و امام باید داراى مقام عصمت باشد و تنها خداوند و پیامبر او است که میدانند چه کسى داراى مقام عصمت است و لیاقت مقام عظماى ولایت و امامت را دارد، ولى متوقف بودن منصب امامت به حسب ظاهر بر قبول دعوت، عللى داشته که برخى از آنها بیان میشود:
پیامبر(ص) این کار را انجام دادند تا براى مردم اتمام حجتى باشد و در آینده نگویند چرا ما و یا دیگرى را انتخاب ننمودى و چون افراد حاضر در جلسه - غیر از على(ع) - با اختیار خود دعوت را اجابت نکردند، جاى هیچگونه اعتراضى باقى نماند.
چنین نبود که پیامبر(ص) صریحاً و خود، لیاقت نداشتن و مناسب نبودن آنها را براى جانشینى و امر خلافت بیان کند، بلکه باید به طور طبیعى و در بستر جریانات، روشن و مبرهن شود تا هم بیشتر ملموس و قابل درک براى مسلمانان باشد و هم ایجاد کینه و دشمنى نسبت به پیامبر(ص) نشود. (نظیر داستان خلافت)[۱] موارد دیگرى هم وجود دارد که حضرت از همان ابتدا میدانست که برخى لیاقت انجام کارى را ندارند و یا از عهده آن بر نمیآیند، مثل داستان جنگ خندق[۲] و هماورد نبودن کسى از بین اصحاب - جز على(ع) - براى مبارزه با عمروبن عبدود، و یا در جنگ خیبر که پیامبر(ص) افرادى را براى مبارزه و… فرستاد ولى شکست خوردند و موفق به فتح خیبر نشدند.[۳] نیز فرستادن بعضى از اصحاب توسط پیامبر، براى خواندن سوره برائت و سپس عزل کردن از این مسئولیت.[۴]
با این کار، برترى و فضیلت حضرت على(ع) بر دیگران ثابت شد و معلوم شد که در زمانِ تنهایى پیامبر(ص) و فشار و مخالفت دشمنان، چه کسى داراى چنین شجاعت و جسارتى است که به طور علنى و آشکار و بدون هیچگونه واهمه و ترسى، حمایت خود را از پیامبر الهى ابراز مىکند؛ مانند جریان فتح خیبر که پیامبر(ص) فرمود: «لاعطین رایة غداً کراراً غیر فرار»،[۵] با اینکه پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدا میدانست این کار تنها از عهده او بر میآید. یا در جنگ خندق که رسول گرامى(ص) اولاً زمینهسازى کرد و بعد على(ع) را فرستاد، تا فضیلت ایشان بر دیگران مسلم و مسجّل شود و براى تکمیل این فضیلت فرمود: «لَقَد بَرَز الاسلام کله على الکفر کله»،[۶] یا هر زمان که رسول گرامى اسلام(ص) از مدینه خارج میشدند على(ع) را جانشین خود قرار میدادند، تا به طور تلویحى و عملى، برترى او را بیان کند. در غیر این صورت، اکثر مسلمانان فضیلت داشتن على(ع) را بر سایرین قبول نمیکردند و زیر این بار نمیرفتند، به خصوص که مخالفان و منافقان وجود داشتند و تبلیغات سوء میکردند تا کار پیامبر(ص) را خنثى کنند و به مقاصد شوم خود برسند.
اصحاب حضرت مهدی عجلالله فرجه چه ویژگیهایی دارند؟
?️مطابق برخی از روایات، اصحاب حضرت عجلالله فرجه از صفات و ویژگیهایی برخوردارند از قبیل:
?️۱ - اخلاص
در روایتی حضرت امام جواد علیهالسلام به عبدالعظیم حسنی فرمود: «…و هنگامی كه برای او این تعداد (۳۱۳ نفر) از اهل اخلاص جمع شد خداوند امر او را ظاهر خواهد كرد.» [کمالالدین ج ۲ ص ۳۷۷]
?️۲ - یقین و استقامت
از حضرت امام صادق علیهالسلام حدیثی نقل شده كه فرمود: «…گویا قلبهای آنها به مانند تكّههای آهن است، شكی در قلوب آنها راجع به خدا وجود ندارد. محكمتر از سنگ است.» [بحارالانوار ج ۵۲ ص ۳۰۷]
?️۳ - خداشناس واقعی
از حضرت امام علی علیهالسلام در ضمن حدیثی نقل است كه فرمود: «…و لكن در طالقان مردمانی مؤمن خواهند آمد كه به خداوند معرفت واقعی دارند و آنان انصار مهدی در آخرالزمان میباشند» [بحار الانوار ج ۵۱ ص ۸۷]
?️۴ - شیران روز و زاهدان شب
از حضرت امام صادق علیهالسلام در حدیثی راجع به اصحاب قائم عجلالله فرجه نقل است كه فرمود: «گویا من نظر میكنم به قائم و اصحاب او در نجف كوفه، سجدهها به پیشانیهای آنها اثر گذارده است، شیران در روز و راهبان در شباند.» [بحار الانوار ج ۵۲ ص ۳۸۶]
?️۵ - برخورداری از تأیید الهی
طبرسی در روایتی از حضرت امام علی علیهالسلام نقل كرده كه فرمود: «تا اینكه خداوند مردی را در آخرالزمان برمیانگیزاند… او را به ملائكهاش تأیید كرده و انصارش را حفظ خواهد نمود.» [بحار الانوار ج ۵۲ ص ۲۸۰]
? کتاب موعود شناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی
من یار نامهربانم
گوشیهای موبایل به بچهها توجه میکنند. برای آنها وقت میگذارند. همیشه در دسترس هستند. با بچهها بزرگ میشوند و به آنها محبت میکنند. لحظات خوب و شادی رو برای برایشان فراهم میکنند و…
اگر کسی که حالتان رو خوب میکند و همیشه و در همه لحظات کنارتان باشد به او وابسته نمیشوید؟
دقیقا یکی از علت های مهم وابستگی فرزندتان به گوشی و تبلت همین مسئله به ظاهر ساده است.
همانطور که میدانید وابستگی به گوشی آسیب های فراوانی برای فرزند دلبندتان دارد به همین خاطر سعی کنید، مدت زمان استفاده از گوشی رو تعیین و مدیریت کنید
هرچه با فرزند خود بیشتر انس بگیریم و لحظات خوب و شادی در کنار هم سپری کنیم، به همان اندازه علاقه و محبت فرزند به ما بیشتر و از گوشی و تبلت کمتر میشود?
#تربیت_فرزند
منبع:خانه خوبان