پله های منبر منتشر شد
به همت گروه تولید محتوا معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، کتاب «پله های منبر» منتشر شد.
با توجه به اهمیت تبلیغ و آثار و برکات این امر مهم در معرفی و گسترش دین مبین اسلام، بهرهمندی از تجربههای مبلّغان نمونه و موفق در حوزه تبلیغ دینی، بسیار ضروری و مفید است؛ از اینرو در این اثر، شیوههای تبلیغ و سخنرانی دینی بر اساس تجربه ها و توصیه های حجج اسلام، آقایان: محسن قرائتی، حسین انصاریان، ناصر رفیعی محمدی، سید حسین حسینی قمی، حسین گنجی، علی نظری منفرد و محمدحسین فلاحزاده به زبان ساده و روان تدوین گردیده و به مباحثی مانند: روش خطابه و سخنوری، اخلاق مبلغ، روش بیان احکام، محتوای تبلیغ و مخاطب شناسی پرداخته شده است.
انواع اظهار ایمان در قرآن
ومِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ
و از مردم کسانی هستند که میگویند: «به خدا ایمان آوردهایم!» اما هنگامی که در راه خدا شکنجه و آزار میبینند، آزار مردم را همچون عذاب الهی میشمارند (و از آن سخت وحشت میکنند)؛ ولی هنگامی که پیروزی از سوی پروردگارت (برای شما) بیاید، میگویند: «ما هم با شما بودیم (و در این پیروزی شریکیم)»!! آیا خداوند به آنچه در سینههای جهانیان است آگاهتر نیست؟!
📚آیه ۱۰ سوره مبارکه عنکبوت
💠 پیام ها👇
۱- اظهار ايمان برخى از مردم، زبانى است، نه قلبى. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا»
۲- گاهى ايمان، اذيّت و آزار مردم را بدنبال دارد كه بايد تحمّل كرد. «آمَنَّا- أُوذِيَ فِي اللَّهِ»
۳- مؤمن، مقاوم است. «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما آذَيْتُمُونا» «۱» ولى منافق، ناپايدار است.
فَإِذا أُوذِيَ … جَعَلَ …
ايمان واقعى در هنگام سختىها روشن مىشود. «فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ» حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «فى تقلب الاحوال علم جواهر الرجال» «۲» در فراز و نشيبها و حالات گوناگون، جوهرهى انسان آشكار مىشود.
۵- منافق، فرصتطلب است و به هنگام پيروزى خود را مؤمن مىداند، و در گرفتن مزايا، اصرار مىورزد. «لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ»
📚 تفسیر نور حجت الاسلام قرائتی
برگی از تاریخ-جنابات حزب کومله
در عید قربان سال ۱۳۵۸ هجری خورشیدی، تعداد ۱۶۳ نفر از افسران، درجه داران و سربازان لشگر ۲۱حمزه علیهالسلام، ارتش جمهوری اسلامی ایران در مدخل ورودی شهر بانه توسط حزب#دمکرات قتل عام شدند.
✅پیش از این فاجعه در جلسه مشترک آشتی ملی❗️ اعضای گروه های ضدانقلاب از جمله حزب تجزیه طلب دمکرات با #دولت_موقت و امضای توافقنامه بین دو طرف ، نمایندگان دولت موقت به فرماندهی نیروی زمینی ارتش ابلاغ کردند تا سلاحهای خود را از وضعیت جنگی خارج کرده و با صدور دستور منع استفاده از سلاح، قطع درگیری مسلحانه را به عناصر ضد انقلاب اطمینان دادند.
حتی حرکت ستون خودرویی رزمندگان لشگر ۲۱ حمزه از محور سردشت-بانه را طرفین مذاکره در جلسه هماهنگ کردند.
✅ملاحظه می شود، تجزیه طلبان حزب دمکرات، که عناصر باقیمانده آن در اغتشاشات اخیر از آتش بیاران معرکه بودند، چگونه دولت موقت را که عناصر غربگرا در آن سیطره داشتند، وادار به یک ابلاغیهای برای ارتش می کنند که بسان افتادن در یک تله بود.
فردای پس از این فاجعه خونبار، دولت موقت به نشانه اعتراض به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران استعفای دستهجمعی می کند.❗️❗️
منبع: 🗞 روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۳۵۸/۸/۱۳ هجری خورشیدی.
ماجرای شهادت آرمان عزیز
ماجرای آن شب آفتابی سخت! شب غربت و مظلومی
صبح چهارشنبه ۴ آبان مثل روزهای گذشته آرمان در درس های حوزه شرکت کرد. پیام های خوبی از سطح شهر تهران مخابره نمی شد.آشوبگران در چند نقطه تجمعاتی همراه با تخریب اموال عمومی برپا کرده بودند.
ظهر بعد از اتمام کلاس آرمان وسایلش را جمع کرد و از طلبه ها خداحافظی کرد.دوستانش به شوخی گفتند : شهید نشی!؟ صبر کن آخرین عکس را هم ازت بگیریم! اما آرمان گویا افق نگاهش جای دیگری بود. با رفتار و الفاظی متواضعانه دوباره خداحافظی کرد و با عجله از حوزه خارج شد و خود را به بچه های گردان امام علی علیه السلام رساند. نماز مغرب را در مسجد به جماعت خواند.
درگیری ها در شهرک اکباتان بالا گرفته بود. عده ای فتنه گر جهت هتک حرمت برخی شهروندان محترم و مردم مظلوم ، تجمع کرده وبا شعارهای وقیحانه دست به آشوب و تخریب زده بودند.آرمان به همراه تعدادی از بسیجی ها برای شناسایی و ساماندهی اوضاع به فاز یک اکباتان رفتند.
پرتاب سنگ از بالای برخی ساختمان ها موجب جدایی او از تیم شناسایی می شود. در چشم برهم زدنی غریبانه محاصره اش می کنند. اغتشاشگران از همه طرف به او حمله می کنند. با سنگ و چوب و لگد ، با هرچه که دستشان رسید زدند و فیلم گرفتند و فحاشی کردند!
کربلایی به پا شده بود! غریب گیر آوردنش! لباس از تنش در آوردند ، با تهدید و شکنجه از او خواستند به حضرات اهل بیت علیهم صلوات الله وحضرت آقا هتاکی کند! اما هیهات که تربیت شده ی مکتب سیدالشهداء سلام الله علیه دست از اعتقادات قلبی اش بکشد و جانش را به بهایی ناچیز بخرد!
آرمان زیر بار حرف اراذل و اوباش نمی رود و بلای بزرگ را به جان می خرد. شکنجه شدت می یابد و بدن پاکش را با ضربات مکرر چاقو پاره پاره می کنند و در نهایت با کوبیدن تکه بلوک های سیمانی به سر مطهرش، به کما می رود! کفتارها بدن نیمه جانش را روی زمین می کشند و در گوشه ای از شهرک تنها رها می کنند. پس از ساعتی پیکر پر زخم و کبود و تقریبا بی جان آرمان به بیمارستان منتقل می شود.
و سرانجام صبح جمعه ششم آبان ۱۴۰۱ آرمان عزیز به سبب شدت جراحات وآسیب ها در سراسر بدن مطهرش، چونان مولایش سیدالشهداء با قتل صبر به فیض شهادت نائل آمد و در آغوش خونین اباعبدالله الحسین علیه السلام آرام گرفت.
بدن چاک چاک و کبود برادر شهیدمان تا ابد سندی بزرگ بر مظلومیت ملت شهید پرور ایران و فرزندان امام خامنه ای و رسوایی مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر است.
• بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب مد ظله العالی در آستانه 13 آبان 1401 :
آن طلبهی جوان، طلبهِی شهید جوان در تهران ــ آرمان عزیز! ــ او چه گناهی کرده بود؟ طلبهِی جوان، دانشجو بوده آمده طلبه شده، متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی، شکنجه کنند زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان، اینها کارهای کوچکی است؟
اینها کهاند؟ این [را] باید فکر کرد؟ اینها کهاند؟ این بچههای ما که نیستند، این جوانهای ما که نیستند اینها،اینها کهاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیهی شیراز را محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟
#برای_ارمانمان
زندگی نامه شهید آرمان علی وردی
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهید آرمان علی وردی در سیزدهم تیرماه سال ۱۳۸۰ در شهر تهران به دنیا آمد. از کودکی با تربیت و هدایت خانواده خصوصا پدر که جانباز شیمیایی بود اهل مسجد و هیات شد و پس از آشنایی با مجموعهی کانون امام علی علیه السلام، پیوسته پای ثابت برنامههای آن از جمله جلسات قرآن بود.
۱۴ سال بیشتر نداشت که به همراه دوستانش در جلسات اخلاق وانس با معارف قرآن و عترت اساتیدی چون حضرت استاد حاج آقای جاودان و جناب استاد حاج آقا میرهاشم حسینی شرکت می کرد . توفیق زیارت عتبات عالیات و کربلای معلی در نوجوانی قسمت او شد.
همزمان در ایام تحصیل دبیرستان، مسئول فضاسازی هیأت شباب المهدی می شود. طی دوسال که مراسمات در منزل پدرخانم شهید مدافع حرم عبدالله باقری برگزار می شد آرمان مرتب به امورات هیأت رسیدگی می کرد تا چراغ مجلس سیدالشهداء علیه السلام خاموش نشود.
پس از دیپلم در رشته مهندسی عمران پذیرفته شد. اما به دلیل دغدغه های بی شمار فرهنگی و آرمان های والای دینی اش با مشورت بزرگان از دانشگاه انصراف داد و در سال ۱۳۹۹ وارد حوزه علمیه آیت الله مجتهدی ره شد تا در لباس مقدس روحانیت و سربازی امام زمان ارواحنا فداه به اسلام و مکتب ائمه اطهار علیهم السلام و انقلاب اسلامی خدمت کند.
او از همان ابتدای طلبگی به خوبی نشان داد که سطح دغدغه ها و آرمان هایش فراتر از درس و حجره نشینی است. به وقت درس، شاگردی با استعداد بود و در مواقع بحران خادمی مخلص و سربازی مطیع.
سیل و زلزله بی تابش می کرد. فکر و خیال گرفتاری مردم خواب و خوراک را از او می گرفت ، لباس جهاد به تن می کرد و دل به کوه و بیابان می زد. او می دانست در مواقع ضرورت درس و بحث و تکلیف عوض می شود .
آرمان درس و جهاد را به خوبی با هم جمع کرده بود. اینکه تشخیص بدهی در حجره بنشینی یا میان گل و لای سیلاب باشی درسی بود که از مرادش امام خامنه ای گرفته بود.
قدر و ارزش اعمال و بزرگی و کوچکی کارها امریست که فقط خدا آن را می داند. و باید که دیده نشویم چون آنکه باید ببیند می بیند . این نکات مهم ، همیشه سرلوحه امور آرمان بود.
او می دانست کار باید برای خدا باشد ، بزرگ و کوچکی اش اصلا مهم نیست. برای همین بود که وقتی شب قدر، مهدکودک هیأت احتیاج به نیرو داشت بی درنگ پذیرفت که احیاء آن شب را تا سحر در کنار هیاهوی کودکان سپری کند. اصلا هرجا که کاری بود به دور ازخودنمایی آرمان را می شد آنجا پیدا کرد. خواه کنار چند بچه ی پر سر و صدا باشد، خواه وسط سیلاب و آوار زلزله!
صله رحم
💠 امام صادق علیه السلام:
🔸 «ديد و بازديد كنيد كه ديدار شما از يكديگر موجب زنده شدن دلهاى شما و ذکر احاديث ما مىشود
و احاديث ما شما را به هم مهربان مىكند.
اگر به آنها عمل كنيد، كمال و نجات مىيابيد
و اگر رهايشان كنيد، گمراه و هلاک مىشويد
پس به احاديث ما عمل كنيد كه در اين صورت من ضامن نجات شما هستم.» (الکافی ج ۲ ص ۱۸۶)
اللَّهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ