راهکار رهبر معظم انقلاب برای خودسازی
- بدبختى و روسياهى، ثمره ى عدم خودسازى
بـرادران و خـواهـران ! اگـر به خودمان نرسيم، بدبختى است، روسياهى است، محروميت اسـت، از چـشـم خدا افتادن است، از مقامات معنوى دور ماندن و از نعيم ابدى الهى، تهيدست مـانـدن اسـت؛ پـس بـايـد به خودمان برسيم.
ماه رمضان فرصت خوبى است. كتاب هاى اخـلاق هـم خـوشـبـخـتانه در اختيار هست. لكن آن چيزى كه آدم از مجموع مى فهمد و آنچه مهم اسـت، ايـن اسـت كـه انـسـان بـتـوانـد هـوا و هـوس خـود را كنترل و مهار كند. اين، اساس قضيه است .(1)
- اخلاص، يكى از ويژگي هاى بسيار مهم براى خودسازى
يـكى از ويژگي ها كه بسيار مهم است تا براى خودسازى به آن توجه كنيم و شايد جنبه ى تقدمى هم داشته باشد، اخلاص است.
اخلاص عبارت است از كار را خالص انجام دادن، و ايـن كـه كـارى را مغشوش انجام ندهيم. گاهى هست كه كسى عبادت نمى كند و گاهى عبادت مـى كـنـد؛ امـا مـغـشوش و ناخالص. اين هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عـمـل ايـن اسـت كـه بـراى خدا باشد.
در بين مردم، متأسفانه خيلى رايج است كه كارهاى خوب خودشان را بر زبان بياورند و بگويند. كأنّه توجه ندارند كه نبايد كار نيك را بـه زبـان آورد و گـفـت كـه مـا مـى خـواهـيم اين كار را بكنيم، يا ما اين كارها را مى كنيم . البـتـه برخى جاها استثناست.
در جاهايى ، بعضى از كارها بايد در علن انجام گيرد. در روايـات در باب صدقه آمده است كه صدقه ى سِرّ اين ثواب را دارد و صدقه ى علانيه اين ثواب را. يا مثلا عبادات گروهى جلوى چشم مردم انجام مى گيرد و بايد انجام گيرد، و ايـن از شـعـائر الهـى اسـت؛ اما بسيارى از عبادات يا اغلب عبادات و آن روابطى كه بين خـود انـسـان و خـداسـت ـ ذكـر، تـوجـه ، دعـا، نافله ، شب زنده دارى ، سحرخيزى ، احسان ، كـارهـاى نـيـك ـ بـايـد بـيـن خـود انـسان و خدا بماند.
مبادا انسان به خاطر اين كه ديگران بـبـيـنـنـد، كـارى را انـجـام دهـد. كارى كه انسان به خاطر توجه ديگران به خودش انجام بدهد، از نكردن آن كار بدتر است؛ زيرا نكردن كار، يعنى انسان كارى را انجام نمى دهد. كـارى كـه انـسان براى جلب توجه ديگران نسبت به خودش انجام داده ، كأنّه انجام نداده اسـت. البـتـه بـدتـر بـودنـش هـم از ايـن جـهـت اسـت كـه عـمـل شـرك آلودى انـجـام داده و ايـن عـمـل شـرك آلود، فـعـل حـرام اسـت و دور كـنـنده است؛ بنابراين همه مان در هرجا و در هر موقعيتى كه هستيم ، بايد خيلى تلاش كنيم كه كار را خالص انجام دهيم.
اگر كار براى خدا انجام گيرد و نيت بـراى خـدا خالص باشد، اشكالاتى كه معمولا در كارها مشاهده مى شود، پيش نخواهد آمد.
ما وقـتـى مـصـالح واقـعـى را فـداى حرفِ اين و آن مى كنيم كه بخواهيم كار را براى اين و آن انـجـام دهـيـم . انـسان وقتى كار را براى خدا مى خواهد انجام بدهد، فقط نگاه مى كند ببيند تـكـليـفش چيست . نگاه نمى كند كه يكى خوشش مى آيد، يكى بدش مى آيد، پيش چه كسى آبـرو پـيدا مى كند و پيش ديگرى از آبرو مى افتد.
امروز در جمهورى اسلامى، در همه ى شؤون ، كار براى خدا سارى و جارى است. هركس در اين كشور و اين نظام هر كارى كه انجام مى دهد، مى تواند آن را براى خدا انجام دهد و از آن، اجر و ثواب و بهره ى معنوى را ببرد و پيش خدا، خودش را روسفيد كند. (2)
پی نوشت:
1- بيانات در روز اول ماه مبارك رمضان ، مطابق با 4/12/1371
2- بيانات در روز اول ماه مبارك رمضان ، مطابق با 4/12/1371
احادیث در شرافت مقام روز معلم
پيامبرصلي الله عليه وآله :
إنَّما بُعِثتُ مُعَلِّماً
من معلّم برانگيخته شدم
كنزالعمّال ، ح ۲۸۸۷۳ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
أجوَدُكُم مِن بَعدِي رَجُلٌ عَلِمَ عِلماً فنَشَرَ عِلمَهُ
بخشنده ترين شما پس از من ، كسي است كه دانشي بياموزد ، آنگاه دانش خود را بپراكند
ميزان الحكمه ، ح ۱۳۸۲۵ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
مَن تَعَلَّمتَ مِنهُ حَرفاً صِرتَ لَهُ عَبداً
از هر كس كه حرفي آموختي ، بنده او شدهاي
عوالي اللآلي ، ج۱ ، ص ۲۹۲ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
اللّهُمَّ اغْفِر لِلمُعَلِّمينَ و أطِل أعمارَهُم و بارِك لَهُم في كَسبِهِم
خدايا ! آموزگاران را بيامرز ؛ عمرشان را دراز و كسبشان را با بركت كن
تاريخ بغداد ، ج ۳ ، ص ۶۴ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
مَن طَلَبَ العِلمَ كانَ كفّارَةً لِما مَضي
كسي كه در پي تحصيل علم رود ، اين عمل كفّاره گناهان گذشته او است
ميزان الحكمه ، ح ۱۷۷۴۲ .
امام علي عليه السلام :
قُمْ عَن مَجلِسِكَ ِلأبيكَ و مُعَلِّمِكَ و إن كُنتَ أميراً
به احترام پدر و معلّمت از جاي برخيز ، گرچه فرمانروا باشي
غررالحكم و دررالكلم ، ح ۲۳۴۱ .
امام سجّادعليه السلام :
حَقُّ سائِسِكَ بِالعِلمِ ، التَّعظيمُ لَهُ و التَّوقيرُ لِمَجلِسِهِ و حُسنُ الاِستِماعِ إلَيهِ
حق استاد تو اين است كه بزرگش داري و محضرش را محترم شماري و با دقّت به سخنانش گوش بسپاري
كتاب من لايحضره الفقيه ، ج ۲ ، ص ۶۲۰ .
امام باقرعليه السلام :
زَكاةُ العِلمِ أن تُعَلِّمَهُ عِبادَاللَّهِ
زكات دانش ، آموختن آن به بندگان خدا است
الكافي ، ج ۱ ، ص ۴۱ .
امام صادق عليه السلام :
تَواضَعُوا لِمَن طَلَبتُم مِنهُ العِلمَ
در پيشگاه كسي كه از او دانش ميآموزيد ، فروتن باشيد
الكافي ، ج ۱ ، ص ۳۶ .
بوسه پیامبر بر گونه فرزند اسلام
از زبان همسر استاد مطهری
ساعتی ا زنیمه شب میگذشت، که زنگ ساعت مرتضی به صدا در آمد، عادت همیشهاش بود، که در تاریکی شب به دور از چشم بندههای خدا با معبودش راز و نیاز کند. اما آن شب حال دیگری داشت. صدای گریهاش را میشنیدم. دلم میخواست کمی بلندتر حرف بزند. تا من هم بشنوم که مرتضی در دل سیاه شب چگونه او را صدا میزند و یا حداقل یاد بگیرم که انسان چطور باید با خالقش صحبت کند. نجوای شبانهاش که تمام شد، سر بر بالین نهاد تا کمی آرام گیرد. اما ساعتی یعد یکباره از جا برخاست. نور مهتاب اتاق را روشن کرده بود. پرسیدم: مرتضی چه شده؟ سکوت سنگینی میان من و او فاصله انداخت. التهاب و موج هیجان در نگاهش بود، دلم طاقت نیاورد. دوباره پرسیدم: « مرتضی چه اتفاقی افتاده؟» آرام لب به سخن گشود.
خواب دیدم؛ خواب عجیبی که در باور انسان نمیگنجد. من و امام در صحن مسجد الحرام در کنار کعبه ایستاده بودیم. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به سمت ما آمد من به امام اشاره کردم: آقا فرزند شما هستند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امام را بوسید بعد به سمت من آمد و مرا محکم در آغوش فشرد و صورتم را بوسید. هنوز گرمی لبهای پیامبر را بر گونه هایم احساس میکنم حادثه مهمی در راه است.
پنج شب گذشت، پنج شب به یاد ماندنی، پنج شب ناب از حضور او در میان جمع خانواده، پنج شب آموختن از او که دغدغه اسلام محمدی (صلیاللهعلیهوآله) را داشت. پنج شب به اندازه یک ثانیه گذشت و مرتضی مجروح و خون آلود از تیر کینه منافقین در بیمارستان طرفه بر بستر افتاد. زمان به سرعت میگذشت وشاید در آن لحظه هیچ کس باور نداشت که او اینگونه ما را رها کند، ما که هنوز تشنه آموختن بودیم، سؤالات مکرر در ذهنم میآمد چرا در تمام این مدت نپرسیدم، چرا نخواستم که بگوید. شاید قرنها از تاریخ انسان بگذرد تا چون اویی در عالم ظاهر گردد. چرا نپرسیدم…….؟
زمان ایستاد و مرتضی پر کشید وقتی به خانه رسیدم، پاسی از شب گذشته بود. صدای زنگ ساعت مرتضی برای دعای شبانهاش تنها صدای حاکم بر فضای خانه بود. بغض تلخی بر جانم نشست و یکباره به هق هق گریه تبدیل شد. چه بزرگی را در ماه بهشتی، ماه خدا از دست دادیم.
منبع:
ره توشه راهیان نور - ویژه مناطق سیل زده
آن ماه پدید آمد
یکی از معضلاتی که متأسفانه در مورد حضرت عباس (ع) در جامعه با آن مواجهیم این است که همیشه به ظواهر ایشان مثل دست و بازو و چشم و ابرو و… می پردازیم و شخصیت ایشان بیان نمی شود. البته این مشکل را در مورد سایر اهل بیت (علیهم السلام) هم داریم. مثلا در مورد امام زمان (عج) که صحبت می کنیم از طاق ابرو و خال صورت و مواردی این چنین سخن می گوییم در حالی که این اصل موضوع قابل پرداخت در مورد این افراد نیست. ما در مسیر شناخت اهل بیت (علیهم السلام) باید به شخصیت ایشان بپردازیم و آن را درست تعریف و توصیف کنیم. بالطبع وقتی بتوانیم اهل بیت (علیهم السلام) را درست تعریف کنیم، شیعیان ایشان را هم درست تعریف خواهیم کرد.
برای اینکه از حضرت عباس (ع) تعریف درستی داشته باشیم اول باید از اهل بیت (علیهم السلام) تعریف درستی داشته باشیم چرا که حضرت عباس (ع) شیعه اهل بیت (علیهم السلام) است. یکی از معانی شیعه، شبیه است و معنای دیگر، پیرو و معنای دیگری هم تحت عنوان پرتوی از نور دارد. حضرت عباس (ع) هم چون شیعه واقعی است، شبیه این حضرات است. وقتی می خواهیم امام را تعریف کنیم به چه باید اشاره کنیم؟ حدیثی از پیامبراکرم (ص) است که می فرمایند: «علی را نشناخت مگر من و خدا.» یعنی در تعریف علی (ع) یا باید آیه ای بیان شود یا روایتی.
آیه ای در سوره تکویر داریم که : «و ما تشائون الا یشاء الله» ترجمه اش این است که: «شما نمی خواهید الا آن چیزی که خدا می خواهد.» در ذیل این آیه حدیثی هست که هم از حضرت امام رضا (ع) و هم از حضرت امام صادق (ع) نقل شده که می فرمایند: «قلب ما ظرفی است برای مشیت و خواسته های پروردگار. وقتی خدا بخواهد ما هم همان را می خواهیم. چرا که خدا در مورد ما اهل بیت (علیهم السلام) فرموده شما چیزی را نمی خواهید الا چیزی که من بخواهم.»
پس این تعریف امام است که امام چیزی را نمی خواهد الا چیزی که خدا می خواهد. اگر یک تعریف قرآنی بخواهیم در مورد قمر منیر بنی هاشم انجام بدهیم آن است که ایشان خواسته و میلی به جز خواسته و میل امام حسین (ع) نداشت. لذا وقتی می فرماید: «ان الله شاء ان یراک قتیلا». عباس (ع) نیز همین را دوست دارد. او دوست دارد جانش را فدا کند. اما حضرت عباس (ع) می داند که چون امام حسین (ع) خواسته ای غیر از خواسته خدا ندارد، باید جانش را فدای او کند تا به خواسته خدا جامعه عمل پوشانده باشد.می توانیم نتیجه بگیریم که اگر کسی می خواهد جانباز باشد، در راه خدا باید الگویی مثل حضرت عباس (ع) داشته باشد. اگر بخواهد جانباز باشد باید ابالفضلی عمل کند. اباالفضلی عمل کردن یعنی اینکه چشم از امام زمانش برندارد. اگر کسی چشم از مهدی فاطمه (عج) برنداشت، نتیجه اش این خواهد شد که رفتار و کردارش شبیه حضرت عباس (ع) خواهد شد و مثل ایشان در تمام جوانب زندگی نمونه خواهد شد.
روزی که در آن می توانید به خوشبختی برسید
ماه شعبان از جمله ماههای پر برکت سال شمرده میشود. این ماه از آن جهت حائز اهمیت است که فرصتی روحی و معنوی جهت آمادگی برای ورود به با ارزشترین ماه سال یعنی ماه مبارک رمضان فراهم میکند. از این رو روایات متعددی در فضیلت این ماه از سوی پیامبر(صلي الله عليه وآله) و ائمه معصومین(عليهم السلام) صادر شده است. به عنوان نمونه پیامبر گرامی اسلام(صلي الله عليه وآله) در روایتی فرمود: ماه، «شعبان» نامیده شد، زیرا روزى هاى مؤمنان در این ماه قسمت مىشود؛ إنَّما سُمِّیَ شَعبانُ لأِنَّهُ یَتَشَعَّبُ فیهِ أرزاقُ المُؤمِنینَ» و یا در روایتی دیگر فرمودند: «شعبان، ماه من و رمضان ماه خداوند است؛ هر که ماه مرا روزه بدارد، در روز قیامت شفیع او خواهم بود؛ شَعبانُ شَهری و رَمَضانُ شَهرُ اللّه ِ فَمَن صامَ شَهری کُنتُ لَهُ شَفیعا یَومَ القِیامَةِ».
در اهمیت این ماه شریف امام حسن عسکری روایتی جالب توجهی را از امیر مؤمنان(ع) و ایشان از رسول گرامی اسلام(ص) نقل میفرماید. این روایت را محدث نوری در صفحه 543 از جلد هفتم «مستدرک وسایل الشیعة» به نقل از کتاب «تفسیر امام حسن عسکری(ع)» آورده است.
در بخشی از این روایت آمده است:
پیامبر اکرم(ص) فرمود: به درستی که خداوند عزوجل چون روز اول ماه شعبان میشود امر میکند به درهای بهشت پس باز میشود و امر میکند درخت طوبی را، پس شاخههای خود را براین دنیا نزدیک میکند آنگاه منادی پروردگار عزوجل صدا میزند: ای بندگان خدا این شاخههای درخت طوبی است پس به او در آویزید که شما را به سوی بهشت بلند کند و این شاخههای درخت زقوم است، بترسید از او که شما را به سوی جهنم هدایت نکند. إِذَا کَانَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ أَمَرَ بِأَبْوَابِ الْجَنَّةِ فَتُفَتَّحُ، وَ یَأْمُرُ شَجَرَةَ طُوبَى فَتُطْلِعُ أَغْصَانَهَا عَلَى هَذِهِ الدُّنْیَا، [ثُمَّ یَأْمُرُ بِأَبْوَابِ النَّارِ فَتُفَتَّحُ، وَ یَأْمُرُ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ فَتُطْلِعُ أَغْصَانَهَا عَلَى هَذِهِ الدُّنْیَا] ثُمَّ یُنَادِی مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: یَا عِبَادَ اللَّهِ هَذِهِ أَغْصَانُ شَجَرَةِ طُوبَى، فَتَمَسَّکُوا بِهَا، تَرْفَعْکُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ أَغْصَانُ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ، فَإِیَّاکُمْ وَ إِیَّاهَا، لَا تُؤَدِّیکُمْ إِلَى الْجَحِیمِ.